صلح پایدار
دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, :: 1:28 ::  نويسنده : ارادتمند

قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ 90 نحل‏

عياشى ذيل اين آيه از سعد روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام بمن فرمود اى سعد مراد از عدل در اين آيه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از احسان على عليه السلام و غرض از إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ ما ائمه هستيم كه خداوند بندگان خود را مكلف بدوستى ما فرموده و آنها را از فحشاء و منكر و بغى نهى كرده و مقصود اجتناب از ظلم و ستم در حق ما اهل بيت ميباشد كه ما را رها نموده و بدشمنان رو كنند و فرمود مراد از فحشاء و منكر و بغى اولى و دومى و سومى است.                       

 قوله تعالى: وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها در كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود وقتى كه غدير خم ولايت امير المؤمنين عليه السلام بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشد آنحضرت بمسلمين ابلاغ نمود سپس بمردم فرمود على را بنام امير المؤمنين عليه السلام بخوانيد و با حضرتش بيعت كنيد جمعى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا اين فرمايش شما بفرمان پروردگار است؟

فرمود بلى اين امر از طرف خدائى است كه من رسول او هستم و فرمودند على امير المؤمنين عليه السلام روز قيامت در كنار پل صراط ميايستد دوستان و محبين خود را داخل بهشت نموده و دشمنانش را بدوزخ ميفرستد پس از ابلاغ امر ولايت على عليه السلام پروردگار آيه فوق را نازل نمود و فرمود وقتى پيمانى بستيد بآن وفا كنيد و چون با قيد قسم متعهد بانجام امرى شويد نقض عهد ننمائيد زيرا شما خدا را شاهد و كفيل عهد و ميثاق خود گرفته‏ايد همانا پروردگار بآنچه بجا آوريد آگاه و دانا است و مانند زنانى نباشيد كه رشته‏هاى تابيده خود را دوباره پنبه ميكنند و سوگند براى جلب نفع خود نخوريد تا در اثر سوگند بعضى از شما بر بعض ديگر تسلط و برترى جسته خداوند شما را مورد آزمايش قرار خواهد داد و در روز قيامت خلاف كارى‏ها را آشكار و جلوه‏گر ميسازد

 

و فرمود حضرت عليه السلام زنى از طايفه بنى تيم بن مرة موسوم به ريطه دختر كعب بن سعد بن تيم بن كعب بن لوى بن غالب بود كه عقل سليم نداشته و مبتلا بحمق بود پيوسته از مو ريسمانى ميتافت و چون از تافتن خارج ميشد تافته خود را باز مينمود و مجددا شروع بتافتن ميكرد بطورى كه كارش ضرب المثل كارهاى لغو و بى‏نتيجه شده و آيه وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً   92 نحل اشاره بآن مثل معروف است و ميفرمايد چون در باره ولايت و خلافت على عليه السلام تعهد كرده و پيمان بستيد بعهد خود وفا كنيد و مانند آن زن كه رشته خود را پنبه ميكرد قول و قرار خود را از بين نبريد خداوند بواسطه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السلام شما را مورد امتحان و آزمايش قرار خواهد داد و نبايد سوگند و پيمان خود را وسيله فريب و اغواى ديگران ساخته و كسانيكه ثابت قدم هستند بعد از امر خدا و فرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ولايت على عليه السلام دچار تزلزل ننمائيد آنهائيكه راه ولايت را كه راه خدا است بروى مردم مسدود مينمايند بسختى و بدى مبتلا شده و براى آنان عذاب بزرگ و دردناكى خواهد بود.

 

قوله تعالى: مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ 106 نحل

 عياشى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين بالاى منبر كوفه ميفرمود ايمردم بزودى بنى اميه شما را دعوت ميكنند و واميدارند بر سب من و بيزارى جستن از من و اهل بيت من اگر اكراه كردند شما را سب كنيد مرا اما بدانيد كه من بر دين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هستم راوى ميگويد حضورش عرض كردم اگر شخصى را وادار بسب نمودند ميتواند كشتن را بر سب اختيار كند فرمود خير بايد طورى عمل كند كه عمار ياسر با كفار عمل نمود و آيه را تلاوت نمودند.

نظرات (0)
دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, :: 1:21 ::  نويسنده : ارادتمند

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»43 نحل‏

در كافى ذيل جمله «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السلام عرض كردم مردم گمان كرده‏اند اهل ذكر يهود و نصارى ميباشند، فرمود اگر آنها باشند شما را بسوى دين خود دعوت ميكنند و هرگز نشايد پروردگار امر كند شما را بسؤال كردن از اشخاصيكه مردم را از دين اسلام خارج كرده و بسوى دين يهود و نصارى برمى‏گردانند سپس اشاره كرد آنحضرت با دست بسينه مبارك و فرمود ما ائمه اهل ذكر هستيم و مردم بايد از ما سؤال كنند ابن بابويه از ريان بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السلام در مجلس مأمون هنگاميكه علماء عراق و خراسان در آن مجلس اجتماع كرده بودند فرمود ما ائمه معصومين اهل ذكر هستيم كه خداوند امر فرموده در قرآن از اهل ذكر پرستش كنند و تحقيق نمايند، علماء عرض كردند حضورش مقصود پروردگار از اهل ذكر دانشمندان يهود و نصارى ميباشد، فرمود آنحضرت پناه ميبرم بخدا از اين سخنان اگر مراد آنها باشند ما را بسوى دين و مذهب خود ميخوانند و دعوت ميكنند و ميگويند دين ما افضل و نيكوتر از دين اسلام است مأمون عرض كرد حضورش يا ابو الحسن پس مقصود از ذكر چيست و اهل آن كيست؟ فرمود ذكر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل آن ما ائمه باشيم خداوند اين موضوع را در سوره طلاق آيه 10 بطور روشن بيان ميفرمايد فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ اى خردمندانيكه ايمان آورده‏ايد از خدا بترسيد كه براى هدايت شما پيغمبرى را فرستاد تا آيات روشن و بينات خدا را بر شما تلاوت كند و تا آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند از ظلمت نادانى بسوى معرفت و ايمان باز آورد پس ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است و اهل ذكر ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم و مردم بايد از ما سؤال كنند و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود مراد از اهل ذكر بنا بفرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت و ائمه معصومين عليه السلام ميباشد.

و در روايت ديگرى فرموده اهل ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم كه مردم از ما سؤال مينمايند.

و نيز از وشاء روايت كرده گفت از حضرت رضا عليه السلام معناى آيه را پرسيدم فرمود اهل ذكر ما هستيم و مردم از ما سؤال ميكنند حضورش عرض كردم پس شما مسئول و ما سائل هستيم؟ فرمودند بلى مجددا گفتم آيا بر ما واجب است كه از شما سؤال كنيم؟ فرمودند آرى عرض كردم آيا بر شما هم جواب سؤال ما واجب است يا خير؟ فرمودند خير ما مختار هستيم اگر مقتضى و صلاح بوده و بخواهيم جواب ميدهيم و گر نه پاسخ نخواهيم داد.

 

عياشى ذيل آيه وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ 64  نحل از انس بن مالك روايت كرده گفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن فرمود اى انس براى من ظرف آبى بياور تا وضو بگيرم فورا ظرف آبى بحضورش تقديم نمودم و حضرتش وضو گرفته باتفاق داخل منزل شديم همينكه جلوس فرمود سر مبارك را بلند كرده و بسويم توجه مخصوصى نموده و فرمودند اى انس هر كسى كه اول بر ما داخل شود بزرگ مسلمين و امير مؤمنان خواهد بود پس از شنيدن اين خبر در دل خود آرزو كردم كه اى كاش اول كسى كه وارد ميشود از طايفه من باشد كه اين افتخار نصيب ما بشود كه ناگاه صداى كوبيدن در بلند شد همينكه در را باز نمودم ديدم على ابن أبي طالب عليه السلام است كه  بديدن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده‏اند چون پيغمبر على را مشاهده فرمود شتابان على را استقبال نموده دست بگردنش انداخت و مكرر دست بصورت خود ميكشيد و چهره على را مسح مينمود و يا دست بصورت على كشيده سپس چهره خود را مسح ميفرمود بطوريكه على عليه السلام مضطربانه سؤال نمود كه امروز عملى غير عادى و فوق العاده در باره من ميفرمايد كه در مواقع ديگر انجام نميداديد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود چون تو وصى من هستى مانعى ندارد كه چنين رفتارى بنمايم اى على تو كسى هستى كه از طرف من احكام اسلام را بمردم تبليغ مينمائى و چون مردم در امرى اختلاف كنند تو بايد حكم دهى و رفع اختلاف كنى و تو هستى كه نبوت و پيغمبرى مرا بايد بخلايق برسانى.

 

عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از «وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» على بن أبي طالب عليه السّلام است كه صراط مستقيم ميباشد و مقصود از ابكم و كل على مولاه اول و دومى باشد

 

قوله تعالى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ  83 نحل  در كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود چون آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نازلشد جمعى از اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مسجد مدينه اجتماع كرده بيكديگر ميگفتند چه ميگوئيد در مورد اين آيه اگر انكار كنيم آنرا كافر ميشويم و چنانچه ايمان و اعتقاد آوريم بايد ذليل و خوار شويم چه على بن أبي طالب بر ما تسلط پيدا كرده امام و پيشواى ما شود و ميدانيم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راستگو است در آنچه در باره على عليه السلام آورده بهتر آنستكه او را دوست داشته ولى نسبت بعلى اطاعت و پيروى ننمائيم خداوند آيه فوق را در پاسخ آنها نازل نمود و فرمود اين مردم نعمت خدا را كه ولايت على و اولادش ميباشد ميشناسند و پس از آن انكار ميكنند و بيشتر آن مردم كافر بولايت هستند.

 

و نيز از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السلام فرمود واى بحال كسانيكه تغيير داده‏اند سنة پيغمبر را و از دين او خارج شدند نميترسند آنها از آنكه عذابى بر ايشان وارد شود سپس تلاوت كرد آيه فوق را و فرمود بخدا قسم ما ائمه اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نعمتهاى خدا ميباشيم كه به بندگان عنايت فرموده و بواسطه ما خلايق رستگار خواهند شد

 

 عياشى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود اين مردم پس از آنكه دانستند امر خدا را و شناختند ولايت امير المؤمنين را انكار كردند او را سپس بر سبيل تهديد و وعيد خطاب ميكند به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ميفرمايد ايرسول ما بياد اين مردم بياور و روزى را كه از هر امتى شاهدى برانگيزيم و در آن موقع بكفار اجازه سخن داده نميشود و توبه و استغفار و عذر خواهى ايشان پذيرفته نخواهد شد.

 

عياشى از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود براى هر عصرى امامى است از ما ائمه و مبعوث ميشوند هر امتى با امام خود تا آن امام شاهد و گواه ايشان باشد در آنچه عمل نموده و بجا آورده‏اند.

 

 

 

در كافى ذيل آيه وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى‏ لِلْمُسْلِمِين 89 نحل َ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود ما ائمه فرزندان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داناترين مردم هستيم بكتاب خدا و بر حوادث گذشته و اخبار آينده و چگونگى آسمانها و زمين و بهشت و دوزخ و هر چه در آنها است بطورى وقوف داريم مانند آنكه بكف دست خود نگاه بنمائيم و اين آيه را تلاوت نمودند.

 

و نيز از عبد اللّه بن وليد روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السلام بمن فرمود مردم در باره حضرت عيسى و موسى و امير المؤمنين عليه السلام چه ميگويند؟ عرض كردم مردم عقيده دارند كه عيسى و موسى از امير المؤمنين افضل بوده‏اند فرمود مگر مردم معتقد نيستند كه علوم پيغمبران را امير المؤمنين دارا بوده است؟ عرض كردم چرا اين موضوع را معترف بوده و اقرار دارند لكن امير المؤمنين عليه السلام را بر پيغمبران اولو العزم مقدم نميدانند حضرت صادق عليه السلام فرمود با آنها با آيات قرآنى محاجه و مخاصمه بنما عرض كردم بكدام آيه؟ فرمود خداوند در آيه 152 سوره اعراف بموسى ميفرمايد وَ كَتَبْنا  لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ   در صورتى كه ميدانيم همه چيز را ننوشته بودند زيرا اگر تمام چيزها نوشته شده بود هرگز موسى بخضر اعتراض نمينمود و در باره محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمايد، وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى‏ هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ

 

 و نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه روزى جبرئيل دو عدد انار خدمت پيغمبر اكرم آورد يكى از آن دو را پيغمبر اكرم بتنهائى ميل نمودند و ديگرى را  نصف كرده نيمى از آن را خود و نيمه ديگر را بامير المؤمنين عليه السلام مرحمت فرموده و ميل كردند آنگاه بامير المؤمنين عليه السلام فرمود يا على دانستى اين دو انار چه بود يكى از آن نبوت بود كه بمن اختصاص داشت و ديگرى علم بود كه تو در آن با من شريك بودى.

 

راوى كه حمران بن اعين است گفت بحضرت صادق عليه السلام عرض كردم چگونه على با پيغمبر شريك بود؟ فرمود هر علمى را كه خداوند به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عطا ميفرمود امر ميكرد كه آنرا بعلى عليه السلام نيز تعليم فرمايد.

 

عياشى از عبد الملك بن سليمان روايت كرده كه گفت در دفينه‏اى كه از كاوش محلى موسوم به مرمادى بدست آمده بود لوحى بخط سريانى كشف شده بود كه متعلق به يكهزار و صد سال قبل از آن تاريخ بود و ترجمه آن نوشته چنين بوده زمانى كه فيما بين موسى و خضر در باره پيش آمد خراب كردن كشتى و كشته شدن غلام و استوار ساختن ديوار گفتگو بود (همانطور كه در سوره كهف از قرآن كريم حكايت شده) موسى پس از جدا شدن از خضر بقوم خود برگشت هرون برادرش از مراتب فضل و دانش خضر استعلام نمود موسى گفت خضر داراى علومى بود كه ندانستن آنها بكسى ضرر و زيان نميرساند اما مهمتر و عجيب‏تر از قصه خضر چيزى ديدم كه شرح آن بدين قرار است.

 

موقعى كه من و خضر در كنار دريا ايستاده بوديم ديديم پرنده‏اى بكنار دريا نشست و با منقار خود قطره آبى برداشت و بسمت مشرق انداخت قطره ديگرى بمغرب قطره‏اى بسوى آسمان پرتاب نمود قطره‏اى هم برداشته بزمين انداخت و بالاخره قطره‏اى هم برداشته مجددا بدريا انداخته و چرخى زد و پرواز نمود و از نظر ما غائب شد و اين عمل پرنده مورد تحير و تعجب من و خضر گرديد و مقصود آن مرغ را درك نكرديم در آنحال خداوند فرشته‏اى را بصورت بشرى نزد ما فرستاده و او بما گفت مگر منظور پرنده را ندانسته‏ايد كه چنين متحير ميباشيد گفتيم خدا ميداند كه مفهوم عمل آن پرنده چه بود گفت ميخواهيد مقصود آن پرنده را بشما بگويم قسم بخدائى كه مشرق و مغرب و آسمان و زمين ملك اوست خداوند در آخر زمان پيغمبرى را بنام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مبعوث ميفرمايد و براى آن پيغمبر وصى و جانشينى بنام على است كه علم تو اى موسى و اى خضر در مقابل علم آن دو چون قطره آبى است كه آن پرنده با منقار خود بدريا انداخت.      

 

نظرات (0)
دو شنبه 30 / 6 / 1392برچسب:, :: 1:13 ::  نويسنده : ارادتمند

خلاصه مطالب سوره نحل عبارت است از بيان عذاب مشركين و ادله توحيد و ذكر نعمتهائيكه پروردگار ببندگان عطا فرموده و توبيخ مشركين و بت پرستان و مزيت بعضى از مردم بر بعض ديگر از حيث عمر و رزق و امر بعدل و احسان و وفاى بعهد و نهى از فحشاء و منكر و بغى و انذار كفار و مشركين و قبول نشدن عذر آنها و پاداش فرمانبرداران و كيفر معصيت كاران و آنچه بر يهوديان در اثر ظلم و تعدى حرام شده و مدح حضرت ابراهيم و اوصاف ستوده آنحضرت و امر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به پيروى نمودن از حنيفيه و طريقه حضرت ابراهيم و صبر نمودن بر اذيت و آزار خلايق‏

                     

 تفسير جامع، ج‏4، ص: 14

 أَتى‏ أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُون 1-نحل‏

بعض مفسرين سبب نزول آيه را اينطور بيان كرده‏اند هنگاميكه نصر بن حارث از پروردگار درخواست عذاب نمود و گفت پروردگارا اگر ولايت على بر حق و از جانب شما ميباشد فرود آور بر سر ما سنگى از آسمان يا عذابى بفرست تا ما را هلاك گرداند خداوند آيه فوق را در پاسخ درخواست او نازل كرد و فرمود فرمان و عذاب خدا خواهد آمد شتاب نكنيد و شرح عذابى كه بر آنملعون فرستاده شد و هلاك گرديد

 

قوله تعالى: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُون 16نحل‏

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از نجم در اين آيه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از علامات ما ائمه ميباشيم و اين حديث را ابن بابويه و عياشى نيز روايت كرده‏اند.

و طبرسى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده خداوند ستارگان را براى اهل آسمان‏ها مأمن قرار داده و براى مردم روى زمين اهل بيت من امان هستند و نيز فرمود مراد از نجم در ظاهر ستاره جدى ميباشد كه بمحاذات قبله است و مردم شبها از روى ستاره جدى راه را تشخيص داده و طى طريق ميكنند ولى در باطن منظور از نجم من و اهل بيت منست.

 

عياشى ذيل آيه فوق از جابر روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السلام معناى آيه را سؤال كردم فرمود مراد از الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏0  نحل 20 آن سه نفر هستند كه چون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود ولايت على عليه السلام را پذيرفته و از حضرتش پيروى كنند بجاى اطاعت امر پيغمبر دشمنى او را شعار خود ساخته و مردم را بتبعيت از خود وادار كردند اين است معناى قول خداوند كه ميفرمايد (آنهائى كه غير خدا را ميخوانند) و اما معناى لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً يعنى چيزى را پرستش نميكنند وَ هُمْ يُخْلَقُونَ مردم را بتبعيت و پرستش خود دعوت مينمايند و منظور از أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ آنستكه كفارى هستند كه ايمان نمى‏آورند سپس خطاب ميكند به بندگان و ميفرمايد خداى شما كه نعمت بخش است يكتا و يگانه است ثابت و برقرار باشيد بر پرستش او و كسانيكه بآخرت اعتقاد ندارند دلهاى ايشان منكر حق بوده و حق را نشناسند از جهة آنكه نظر و انديشه نميكنند

 

 عياشى ذيل آيه قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ  نحل 22-  از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود مقصود از آيه منافقين است قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ يعنى بدل كافرند وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ يعنى از ولايت على عليه السلام سرپيچى مينمايند

 

و معنى إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ نحل 23-  آنست كه خداوند كسانى را كه از ولايت على استنكاف ورزيده‏اند دوست ندارد.

 

قوله تعالى: وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ نحل 24-  در اين آيه بيان ميكند احوال مشركين و گفتار آنها را و چون باين مردم متكبر گفته شود كه خداوند در شأن على عليه السلام چه آياتى بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل فرموده است ميگويند اينها وحى خدا نيست و افسانه پيشينيان ميباشد.

نظرات (0)
چهار شنبه 18 / 6 / 1392برچسب:, :: 20:54 ::  نويسنده : ارادتمند

حجر

خلاصه مطالب اين سوره عبارتست از آغاز آفرينش بشر، و اسرار وجود آنها و قصص و ارشاد و انذار خلايق و صنع و حكمت پروردگار و تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.

 

تفسیر جامع، ج‏3، ص: 453

 ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون  حجر3

سعد بن عبد اللّه در بصائر الدرجات از جابر بن يزيد جعفى روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام امير المؤمنين عليه السّلام فرموده وقتى كه من با شيعيان خود خارج  شوم و عثمان و پيروانش بيرون آيند طايفه بنى اميه در آن روز تمام آرزو كنند كه ايكاش دست از نفاق خود كشيده و اقرار بولايت نموده و مؤمن بوديم.

 

 ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ - 41   روايت كرده فرمود منظور از صراط امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و اين راه على عليه السّلام است كه مستقيم و مايه هدايت و سعادت عالم بشريت است و اين حديث را در كافى نيز روايت كرده است.

ابن شاذان در كتاب مناقب امير المؤمنين كه يكصد منقبت در آن ذكر نموده در منقبت هشتاد و پنج روايت نموده كه حضرت باقر (ع) فرمود پدرم امام زين العابدين فرمودند روزى عمر بن خطاب در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جاى خود بلند شده عرض كرد اى رسول خدا هميشه در باره على بن أبي طالب ميفرمائيد

انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى‏

كه تو يا على بمنزله هارون نسبت بموسى نزد من ميباشى جز آنكه پس از من نبوت و پيغمبرى وجود نخواهد داشت مقام هرون و موسى در قرآن تصريح و بيان گرديده ولى براى على در قرآن ذكرى نشده است، پيغمبر اكرم از گفتار او سخت غضبناك شده فرمودند اى عرب خشن اى غليظ مگر قول خداوند را كه در قرآن ميفرمايد هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ را نشنيده‏اى.

 

قوله تعالى: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ 75-76 حجر    يعنى در هلاكت قوم لوط براى هوشمندان و اهل فراست عبرتها است.

در بصائر الدرجات از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام براى اداى فريضه حج مشرف بودم روزى آنحضرت بالاى كوه تشريف بردند نظرى بآنمردم نمود فرمود چه بسيارند ضجه و ناله كنندگان و چقدر اندك است حاج و حج كنندگان داود رقى حضورش عرض كرد ايفرزند رسول خدا آيا خداوند دعاى تمام اين خلايق را كه مشاهده ميكنيم باجابت ميرساند و آنان را مى‏آمرزد؟ فرمود واى بر تو اى ابا سلمان خداوند نمى‏آمرزد كسانيكه باو شرك آورده‏اند و براى ذات مقدسش شريك و همتا قائل هستند و هر آنكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد مانند كسى است كه بت مى‏پرستد،

 

 عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام در مسجد كوفه تشريف داشتند بانوئى با شوهر خود وارد شد حضور آنجناب و از رفتار شوهر شكايت نمود آنحضرت بسود شوهر حكم فرمود بانو در غضب شد و گفت بخدا قسم حكم بعدالت نفرمودى و خدا از حكم تو رضايت ندارد امير المؤمنين عليه السّلام توجهى بآن بانو كرد و فرمود اى زن سليطه و دروغگو و اى كسيكه حيض نمى‏بينى از محليكه زنان حايض ميشوند آن بانو بمحض اينكه اين فرمايشات را شنيد بدنش بلرزه افتاد و بسرعت خارج شد و ميگفت واويلا از اين سخن زشتى كه حضور امير المؤمنين گفتم در بين راه عمرو بن حريث كه يكى از معاندين بود باو رسيد گفت اى كنيز خدا چه شد تو را نخست سخنانى بامير المؤمنين عليه السّلام گفتى كه مرا مسرور و خوشحال نمودى سپس ترسيدى و فرار كردى آن بانو گفت سزاوار نيست با زن اجنبى ميان راه سخن بگوئى گفت ترا بخدا سوگند مرا از اين واقعه آگاه نما آن بانو گفت بخدا قسم امير المؤمنين از منويات و باطن من خبر داد و از خود من بباطن بهتر اطلاع دارد از زمانى كه من با شوهرم ازدواج كرده‏ام اين مطلب را از او پوشيده داشتم من مانند ساير زنان از محل معهود حايض نميشوم عمرو بن حريث حضور امير المؤمنين عليه السّلام مراجعت نمود و عرض كرد بخدا قسم اى امير المؤمنين عليه السّلام من نمى‏دانستم كه حضرتت از علم كهانت اطلاع داريد فرمود واى بر تو اى پسر حريث خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از خلقت اجساد آفريد هنگاميكه ارواح را در اجساد داخل كرد ميان جبين آنها نوشته شد مؤمن يا كافر و همانطور باقى هستند تا روز قيامت سپس نازل كرد آن موضوع را در قرآن بر پيغمبرش بقولش إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ و رسول اكرم اهل فراست بود بعد از آن حضرت من اهل فراست هستم و پس از من ذريه و اولاد گرام من اهل فراست خواهند بود وقتى نظر كردم بسوى آن بانو خبر دادم او را از باطنش و دروغ نگفتم و اطلاع من از باطن اشخاص از روى علم كهانت نمى‏باشد كه تو گمان كرده‏اى اينها علوم و دانشى است كه خداوند بخلفاء و ائمه و جانشينان خود در روى زمين عطا فرموده.

در كافى ذيل آيه إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ از اسباط بن سالم روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مردى وارد شده و معناى اين آيه را سؤال كرد فرمود مراد از متوسمين ما ائمه هستيم و راه ما راه ثابت و برقرارى است. و اين حديث را در كتاب بصائر الدرجات صفار و نيز شيخ مفيد در كتاب اختصاص روايت نموده‏اند بزيادتى كه فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از فراست شخص مؤمن بپرهيزيد كه بنور خدا مى‏بيند.

كلمه توسم بمعناى فراست و هوشمندى است و اهل فراست ائمه معصومين ميباشند

 

 

ابن بابويه در آيه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ 93-94 حجر    از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم مدت پنج سال از ترس دشمنان نبوت خويش را كتمان نموده و دعوتى بعمل نياورد و فقط امير المؤمنين عليه السّلام و خديجه كبرى عليه السّلام با آنحضرت بودند سپس در اجراى مفاد آيه فوق پيغمبر اكرم اظهار امر نموده پيغمبرى خويش را اعلام فرمود.

 

ابن بابويه ذيل آيه إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در مكه و سال سوم بعثت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده است.

پيغمبر اكرم روز دوشنبه بود كه به نبوت مبعوث گرديد و روز سه شنبه امير المؤمنين و سپس خديجه عيال آنحضرت ايمان آورده و اسلام اختيار كردند روزى ابو طالب باتفاق جعفر بديدن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته بود مشاهده كرد پيغمبر بنماز ايستاده و على در طرف راست آنحضرت است ابو طالب بجعفر فرمود تو نيز در طرف چپ پسر عمويت بايست و نماز بگذار جعفر بمحازات پيغمبر اكرم بايستاد ولى آنحضرت كمى جلوتر رفته بنماز خود ادامه دادند و مكرر ديده شد كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنماز مشغول ميشدند و على و جعفر و زيد بن حارثه و خديجه بحضرتش اقتداء ميكردند از بعثت دو سال گذشته بود كه اين آيه: فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ نازل شد

 

نظرات (0)
چهار شنبه 18 / 6 / 1392برچسب:, :: 20:46 ::  نويسنده : ارادتمند

ابراهیم

خلاصه مطالب اين سوره بيان داستان پيغمبران گذشته و امتهاى ايشان و عاقبة كسانيكه تكذيب كرده‏اند آنها را و دعاى حضرت ابراهيم است

 

تفسير جامع، ج‏3، ص: 433

 مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَماد 18 ابراهيم‏

فرمود حضرت صادق عليه السّلام هر كه اقرار بولايت امير المؤمنين نكند اعمال و عباداتش باطل شود مانند خاكسترى كه در معرض تند باد واقع گردد.

 

 

عياشى ذيل آيه وَ قالَ الشَّيْطانُ   22-ابراهيم   از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از شيطان در اينجا و يا هر كجا در قرآن جمله وَ قالَ الشَّيْطانُ است «دومى» ميباشد                       

 و بسند ديگر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت شيطان را در هفتاد غل و زنجير بسته و او را بمحشر آورند دومى را بيكصد و بيست غل و زنجير در محشر حضور خلايق حاضر كنند شيطان او را ببيند گويد كيست اين شخص و چه معصيت نموده كه عذابش چند برابر من مى‏باشد و حال آنكه تمام مردم را من فريب داده و اغوا كرده‏ام؟ فرشتگان گويند او دومى است كه در حق امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام ظلم و تعدى نموده و حق آن بزرگوار را غصب كرده شيطان نزديك او رود گويد واى بر تو چگونه در باره على ستم نمودى مگر از حال من آگاه نبودى هنگاميكه خداوند امر فرمود آدم را سجده كنم تمرد امر پروردگار نموده و عصيان كردم در اثر آن از قرب جوار پروردگار دور گشته از حق تعالى تقاضا كردم كه مرا مسلط گرداند بر فرزندان آدم خصوصا بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او و بر على عليه السّلام و شيعيانش خطاب رسيد اى شيطان تو بر بندگان خاص خالص من تسلط نخواهى داشت جز بر ستمكارانى كه از تو پيروى كنند تا آنوقت نشناخته بودم مقام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على را چگونه هواى نفس واداشت تو را كه در حق على عليه السّلام ستم كنى دومى در پاسخ شيطان باو گويد تو امر كردى مرا كه ظلم و تعدى كنم و حق آنحضرت را غصب نمايم شيطان باو گويد خداوند تو را دعوت بحق نمود و بحقيقت و راستى فرمود روز قيامت و حشر و حساب و كيفر و پاداش بر حق است من گفتم معاد و قيامت و حساب و بهشت و دوزخ دروغ است و وعده دادم اگر كافر شوى و مرتكب معاصى بشوى من تو را از عقاب و كيفر پروردگار نجات داده و رها كنم اين وعده خلافى را كرده و بدروغ اميدوار كرده بودم تو را منكه بر گفتار و وعده‏هاى خود دليل و برهانى نداشتم و هيچوقت نسبت بتو اقتدار و تسلطى نداشته و هرگز مجبور و اكراه نكرده بودم تو را كه از من پيروى كن و راهى بر كفر و عصيان تو نداشته مگر بوسوسه و دروغ بافى و وعده خلافى چگونه دعوت مرا پذيرفتى و مخالفت امر پروردگار نمودى نبايد امروز ملامت كنى مرا بلكه نفس سركش خود را ملامت كن چه از امر راست و حقيقت پروردگار با بودن دليل و حجت آشكار تجاوز كرده و عدول نمودى و اطاعت و فرمانبردارى از او را ترك و رها نموده و بدنبال گفتار پوچ و دروغ بى‏مدرك من آمدى و پيرو من شدى امروز نتوانم بفرياد تو رسم تو نيز بفرياد من نرسى چه هر يك بجرم معصيت خود گرفتاريم و بآنچه در باره من اعتقاد داشتى و خيال مينمودى كه من شريك خدا هستم و بمن ايمان آورده بودى منكر و كافرم بدانكه امروز براى ستمكاران جز كيفر و عذاب شديد دردناك چيزى نخواهد بود

 

 بشارت ميدهد بمؤمنين و آنهائيكه كارهاى خوب و شايسته ميكردند بهشتى را كه زير درختهايش نهرهائى جاريست بقولش» وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ آنگاه بمقتضاى فهم و دانش مردم و براى ترغيب و تحريص آنها در پيروى كردن از حق ايمان و كفر را بدو درخت مثال زده و ميفرمايد اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيا توجه نمائى چگونه خداوند كلمه پاكيزه را بدرخت زيبائى مثل زده كه ريشه و ساقه آن برقرار و شاخه‏اش از بلندى و رفعت در آسمان است فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مثل اسلام مانند درخت ثابتى است كه ريشه آن ايمان بخدا و رسول و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندانش باشد و نماز پنجگانه شاخه آن و زكوة خمس ميوه آن و روزه و اخلاق نيكو و حسنه ورق و برگ آن باشد و نيز فرمود براى خداوند عمودى از نور است اصل آن در زير طبقه هفتم زمين است و بالاى آن در زير عرش است چون بنده گويد

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على حجة اللّه»

عرش بلرزد و عمود بجنبد حق تعالى گويد ساكت شو عرض كند چگونه ساكن شوم هنوز گوينده كلمات را نيامرزيده خطاب رسد اى فرشتگان و ساكنان آسمانهاى من گواه باشيد كه او را آمرزيدم.

در كافى از عمرو بن حريث روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ را فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اصل و ريشه درخت است و امير المؤمنين عليه السّلام فرع و تنه آن و ائمه از فرزندان آن حضرت شاخها و علم و دانش ائمه ميوه درخت و شيعيان برگ آن باشند عرض كردم حضورش آيا برگهاى آندرخت كم و زياد ميشود؟ فرمود سوگند بخدا هرگاه مؤمنى متولد شود از آندرخت برگ تازه‏اى سبز شود و برويد و زمانى كه مؤمن از دنيا برود آن برگ ساقط شود و بيفتد.

 و از سلام بن مستنير روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى كلمه طيبه و شجره طيبه را پرسيدم؟ فرمود مراد از شجره و درخت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه نسب ايشان در بنى هاشم ثابت است و منظور از فرع شجره على عليه السّلام است و فاطمه عليها السّلام شاخه و ائمه عليهم السّلام ميوه آن شجره ميباشند و شيعيان برگهاى درخت هستند هرگاه يكى از شيعيان بميرد برگى از درخت مزبور مى‏افتد و چون مؤمنى متولد شود برگى برويد عرض كردم پس معناى تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها چيست؟ فرمودند شيعيان همواره در مسائل حرام و حلال حج و عمره و غيره از ائمه استفتاء نموده و جواب اخذ مينمايند و از ميوهاى علم و دانش ايشان هميشه بهره‏مند ميشوند و هم در اين آيه خداوند دشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به شجره خبيثه مثل زده است.

 

نظرات (0)
چهار شنبه 18 / 6 / 1392برچسب:, :: 20:38 ::  نويسنده : ارادتمند

سوره رعد

خلاصه مطالب و مضامين اين سوره بيان ادله توحيد از روى علوم طبيعيه و علم اخلاق و وعده ثواب پاداش اعمال و وعيد از عقاب و كيفر ترك واجبات و اثبات رسالت مى‏باشد.

تفسير جامع، ج‏3، ص: 387

ابن بابويه در آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ از مسعده روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم پيرمردى عصا زنان خدمتش رسيده سلام كرد و گفت اى فرزند رسول خدا اجازه فرمائيد دست شما را ببوسم پس از بوسيدن دست آن حضرت بنا كرد بگريه كردن حضرت باو فرمودند اى شيخ چرا گريه ميكنى؟ گفت فدايت شوم عمرم بپايان رسيده و يكصد سال است بانتظار زيارت امام قائم از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر ماه و سالى كه ميگذرد ميگويم در اين ماه و يا در اين سال ظهور ميكند ديگر استخوانهايم سست و اجلم نزديك شده و موفق بزيارت آن حضرت نشده‏ام و ميبينم شما در معرض قتل و هلاك هستيد و دشمنانتان در كمال خوشى و بى‏حيائى جولان ميزنند چگونه گريه نكنم؟! حضرت صادق عليه السّلام از بيانات پيرمرد سخت متأثر شده و چشمان مباركش پر از اشك شد فرمود خداوند ترا بسلامت دارد كه در مرتبت و منزلتى رفيع هستى و اگر بميرى روز قيامت با ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه ثقل آنحضرت هستيم محشور خواهى شد پيرمرد گفت با اين فرمايشى كه از شما شنيدم ديگر غمى ندارم آنگاه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى مرد قائم فرزند حسن عسكرى است و حسن فرزند على و على فرزند محمد و محمد فرزند على بن موسى الرضا و او فرزند اين پسرم موسى است و دست مباركش را بر سر موسى بن جعفر گذارد و فرمود ما دوازده امام معصوم ميباشيم پيرمرد پرسيد آيا بعضى از شما بر بعض ديگر برترى دارند؟ فرمود خير تمام ما در فضيلت با يكديگر مساوى ميباشيم اى مرد بدان اگر از دنيا باقى نباشد مگر يك روز خداوند آن روز را طولانى ميفرمايد تا آنكه قائم ما اهلبيت را ظاهر گرداند و آگاه باش كه شيعيان ما در فتنه و حيرت ميافتند از غيبت آن حضرت و خداوند ايمان مخلصين و دوستداران او را ثابت ميگرداند.                       

 و در كتاب بصائر الدرجات بسند خود از ابى حمزه روايت كرده گفت شنيدم كه حضرت باقر عليه السّلام ميفرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آب خواسته وضو گرفتند و پس از فراغت از وضو دست امير المؤمنين عليه السّلام را گرفته فرمودند إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ سپس دست مبارك را بسينه على عليه السّلام گذاشت و فرمود وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ آنگاه فرمود اى على تو اصل دين و منار و نشانه ايمان و كمال هدايت و پيشرو رو سفيدانى براى تو وجود تمام اين فضائل را گواهى ميدهم- و از طريق عامه و خاصه روايات زيادى در دست است كه ميرساند اين آيه در شان و منزلت امير المؤمنين عليه السّلام است و مراد از هادى و هدايت كننده آن حضرت و ساير ائمه معصومين ميباشند.

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از منذر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و هادى امير المؤمنين و ائمه طاهرين يكى بعد از ديگرى هستند و در هر زمان هادى امامى است كه حافظ دين ميباشد و اين آيه رد بر كسانى است كه وجود امام را در هر زمانى منكرند و البته هيچوقت زمين خالى از حجت نيست چنانچه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام هرگز زمين از حجت قائم خالى نباشد يا بامر خدا او ظاهر است و مردم او را مى‏بيند و يا آنكه غايب است چه آنكه بدون امام حجت پروردگار بر خلق باطل و راه هدايت مسدود ميشود.

 

 وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (3)

و او است آنكه گسترد زمين را و قرار داد در آن كوههاى پا برجا و نهرها را و از تمامى ميوجات قرار داد در آن دو صنف دو تا، ميپوشاند لباس شب را بروز همانا در اين هر آينه آيتها است براى گروهى كه تفكّر ميكنند

طبرسى و ابن شهر آشوب از جابر انصارى روايت كرده‏اند گفت شنيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على مردم از درختان و شجره متعددى باشند ولى من و شما از يك شجره هستيم سپس آيه فوق را تلاوت نمودند.                       

 

كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ ...   رعد17

ابن شهرآشوب ذيل آيه مزبور از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كلمه حق در اين آيه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است.

 

عياشى ذيل آيه وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ - 21رعد   از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود رحم و پيوند ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعرش الهى متصل است و پيوسته ميگويد خدايا رحمت كن بكسيكه بمن صله كرد و جدا و قطع كن هر كه صله ما را قطع مينمايد و اين آيه در حق آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و همان عهدى استكه در عالم از براى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين از مردم گرفته شده ولى منافقين و دشمنان ما نقض عهد نمودند.

 

 

قوله تعالى: وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ  - 25رعد  على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد نقض عهدى است كه يكمرتبه در عالم ذر از خلايق گرفته شد و يكمرتبه هم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روز عيد غدير خم براى ولايت و خلافت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه از مسلمانان گرفت.

 

 

 طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب 29رعد

و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود طوبى نام درختيست در بهشت كه خانه امير المؤمنين ميباشد و در خانه هر يك از شيعيان آنحضرت شاخه يا برگى از آندرخت وجود دارد كه در سايه‏اش جمعى از محبين و شيعيان زندگانى مينمايند

 

و در كافى ذيل آيه قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً  43رعد   از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود در اين آيه خداوند بما نظر داشته ولى بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على امير المؤمنين عليه السّلام اول و افضل و اعلم و بهتر از ماست.

 صاحب كتاب بصائر الدرجات بسند خود از عبد اللّه بن بكير و او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده گفت در حضور آنحضرت راجع بحضرت سليمان و حشمت و سلطنت و مقام علمى و منزلتش بحث و مذاكره شد فرمودند خداوند بسليمان فقط يك حرف از اسم اعظم عطا فرموده بود ولى مصاحب شما (كه مراد خود آنحضرت است) كسى است كه خداوند در باره‏اش ميفرمايد قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ   43رعد  سپس فرمودند بخدا قسم علم كتاب نزد امير المؤمنين عليه السّلام و ما ائمه ميباشد عرض كردم فدايت شوم راست فرموديد

 

و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيه در حق على امير المؤمنين نازل شده بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرتش عالم امت ميباشد و پس از امير المؤمنين ائمه معصومين صاحب علم كتاب هستند.

و اين حديث را عياشى و ابن بابويه نيز روايت كرده‏اند و از طريق مخالفين نيز روايات بسيارى است كه ميرساند مراد از كسى كه واجد علم كتاب است امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و اين آيه در شأن آنحضرت وارد شده است.

و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كسيكه علم كتاب نزد اوست امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و از آنحضرت پرسيدند آيا كسى كه واجد علمى از كتاب است داناتر ميباشد يا آنكه داراى علم كتاب است؟ فرمود دانش آنكه علمى از كتاب دارد در مقابل كسيكه علم كتاب دارد چون قطره‏اى در برابر دريا است دانش او مانند پر و بال مگسى است كه از درياى علم گرفته باشد.

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بدانيد و آگاه باشيد علمى كه خداوند بر آدم و تمام پيغمبران تا پيغمبر خاتم از آسمان نازل فرمود در نزد من و عترت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد.

  

نظرات (0)
چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, :: 19:32 ::  نويسنده : ارادتمند

الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و از عقبه روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام روز قيامت خداوند نپذيرد از بندگان دين و مذهبى جز اين مذهب كه شما شيعيان داريد و هر وقت جان بگلو رسد مشاهده كنيد پيغمبر خدا و امير المؤمنين عليه السّلام را مژده دهند كه اى مؤمن من رسول خدا هستم بهترم از آن مالى كه در دنيا جا گذاشتى پس از آن امير المؤمنين بفرمايد من على بن أبي طالب ميباشم كه دوست داشتى مرا امروز نفع و سود بخشد بتو دوستدارى من، سپس فرمود حضرت صادق اى عقبه بياناتى كه گفتم در قرآن است عرض كردم فدايت گردم در كجاى قرآن ميباشد؟ فرمود در سوره يونس و تلاوت نمود آيه الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و فرمود خلافى در وعده پروردگار نيست. ابن بابويه در آيه وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ از ريا بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام در مجلس مأمون حضور داشتند و جمعى از علماء و متكلمين نيز حاضر بودند از آنحضرت پرسيدند فرق ميان عترت و امت چيست؟ و چرا عترت بر امت عزت تفسير جامع، ج‏3، ص: 229 و شرافت دارند حضرت براى عترت و تفسير اصطفى و برگزيدن عترت دوازده وجه بيان فرموده تا جائيكه فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مسجد تمام مردم را بجز عترت خود بيرون نمودند مردم حتى عمويش عباس اعتراض كرده گفتند چرا عترت را باقى گذاشتى و همه را خارج كرديد فرمود من اين كار را باختيار و ميل خود نكرده‏ام بلكه بدستور خداوند عمل نمودم كه بمن ابلاغ شده، نسبت على بمن چون نسبت هرون است بموسى علماء از حضرت پرسيدند در تأييد اين بيان در قرآن مدرك وجود دارد فرمودند بلى و اين آيه را تلاوت نمودند وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ تا آخر آيه و اين آيه منزلت امير المؤمنين عليه السّلام را نسبت به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرساند و بعلاوه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تصريح فرمودند كه اى مردم بدانيد و آگاه باشيد دخول شخص جنب بمسجد حرام است و حلال نيست مگر براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او، و حضرت رضا عليه السّلام فرمود با اين ترتيب چه كسى ميتواند مقام و منزلت ما را انكار كند در صورتى كه اين فرموده پيغمبر است كه من شهر علمم عليم در است و هر كه بخواهد وارد شهر شود ناگزير تفسير جامع، ج‏3، ص: 230 است از در آن داخل شود و براى ثبوت شرف و فضيلت عترت بر امت همينقدر كافى است و اين موضوع را كسى جز دشمنان و معاندين انكار نميكنند. ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب از عدى بن ثابت روايت كرده گفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف آورده فرمودند خداوند بسوى پيغمبرش موسى وحى رسانيد كه مسجدى پاكيزه و طاهر بنا كن و در آن مسجد جز خود و هارون برادرت كسى نبايد سكونت نمايد و در مسجد من هم نبايد غير از من و على و فاطمه و فرزندانش ديگرى سكونت اختيار كند ذيل آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمعراج بردند آنچه خداوند در فضيلت و شرافت و مقام و منزلت على امير المؤمنين عليه السّلام نازل ميفرمود بصورت وحى به پيغمبر رسانيد و چون حضرتش در بيت المعمور رسيد تمام انبياء و پيغمبران حضور يافته و در پشت سر پيغمبر ايستاده و به پيشوائى و امامت آن جناب نماز گذاردند در پايان نماز در نفس پيغمبر در مقام و منزلت على اعجاب آميخته به تحسين پديد آمد كه تقرب او نزد پروردگار تا چه پايه‏اى است و چگونه در موارد عديده در قرآن كريم آياتى در اين مورد نازل شده است! خداوند اين آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ را بر پيغمبر نازل كرد و فرمود چنانچه در فضيلت و بزرگى على شكى دارى پيغمبران سلف همه در خدمت تو حضور دارند از آنها سؤال كن كه امير المؤمنين على را چگونه ميشناسند و در كتب آسمانى كه براى آنها نازل نموده‏ايم از قبيل صحف و زبور و تورات و انجيل مانند قرآنى كه براى تو نازل كرده‏ايم در باره امير المؤمنين على عليه السّلام و شرافت او چه بياناتى مندرج است پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از انبياء و پيغمبران سؤال نمود همگى گفتند بلى در كتاب‏هاى نازل شده بر ما از طرف پروردگار عظمت مقام و فضيلت شأن على امير المؤمنين بيان و تشريح گرديده است. و ثعلبى در تفسير خود و خطيب در كتاب اربعين (اين دو نفر از علماء عامه هستند) بسندهاى خود از ابن مسعود روايت كرده‏اند گفت فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در شب معراج با جبرئيل بآسمان هفتم رسيدم قصرى از ياقوت سرخ ديدم جبرئيل گفت اين بيت المعمور است كه خداوند پنجاه هزار سال قبل از خلقت آسمان و زمين آنرا خلق فرموده در آنجا تمام پيغمبران حضور يافته و من بر آنها امام شده و نماز گذارديم و چون از نماز فارغ شديم فرشته‏اى نزد من آمد و گفت اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حقت سلام ميرساند و ميفرمايد از اين پيغمبران پيش از خودت سؤال كن براى چه آنها را مبعوث نموده بوديم پيغمبر پرسش فرمود همگى گفتند ما مبعوث نشديم مگر براى تصديق نبوت تو و ولايت على بن أبي طالب جانشين تو. وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (97) و از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ روايت كرده فرمود مراد كسانى ميباشد كه پس از عرض ولايت حقه بايشان باز ولايت امير المؤمنين را انكار ميكنند و حال آنكه خداوند واجب فرموده ولايت آنحضرت را كه ايمان آورده و تصديق او نمايند پس ايمان نياورند تا عذاب خدا را مشاهده كنند.

نظرات (0)
چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : ارادتمند

 

خلاصه مطالب و مضامين اين سوره عبارت است از استدلال بر وجود صانع از روى تردد شب و روز و آثار قدرت الهى كه در جهان موجود است و معرفة پروردگار و ادله بر توحيد از روى معرفت نفس و نظر در ازمنه گذشتگان و دلائل بعث و حشر و احوال مبعوثين و اثبات نبوة و توبيخ جاهلين و قصه نوح و داستان موسى و فرعون.

 

عياشى ذيل جمله وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ايمان در آيه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين است و منظور از قدم صدق رسول اكرم و شفاعت او و اهل بيت باشد و اينحديث را طبرسى نيز روايت كرده

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (34)

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نخست حكميكه امير المؤمنين فرمود ميان مردم بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن بود شخص شراب خوارى را آوردند نزد أبو بكر تا حد باو جارى كند أبو بكر باو گفت آيا شراب خوارى آنمرد پاسخ داد بلى ولى نميدانستم كه شراب در اسلام حرام است أبو بكر با عمر در خصوص آنمرد مشورت نمود عمر گفت اين مسئله بسيار دشواريست جز ابو الحسن امير المؤمنين عليه السّلام كسى حكم آن را نداند أبو بكر و عمر باتفاق سلمان حضور آنحضرت شرفياب شدند مسئله مزبور را مطرح كردند امر فرمود آنشخص را بنزد مهاجر انصار ببرند و از آنها سؤال كنند آيا كسى آيه حرمت شراب را بر آن مرد تلاوت كرده يا خير چنانچه آيه حرمت را نشنيده باشد بحثى بر او نيست چه حرمت فرع دانستن است كسى از مهاجر انصار گواهى نداد بر قرائت نمودن آيه لذا او را رها كرده و حد جارى نكردند سلمان عرض كرد اى امير المؤمنين باين حكم هدايت فرموديد آنها را فرمود اى سلمان خواستم حجة را بر آنها تأكيد و تمام كرده باشم چه خداوند ميفرمايد آيا كسيكه مردم را براه حق رهبرى مينمايد سزاوار است به پيروى كردن از او يا آنكه هدايت نميكند

: وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَق‏

على بن ابراهيم از صادقين عليه السّلام روايت كرده معنى آيه آنست اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهل مكه ميپرسند آيا على عليه السّلام بحق امام است بگو سوگند به پروردگار امامت او بدستور خدا و فرموده اوست.

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (58)

 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود فضل خدا رسول اوست و رحمت پروردگار امير المؤمنين عليه السّلام است كه مؤمنين و شيعيان بوجود مقدسش شادمانى ميكنند و حضرتش براى شيعيان بهتر است از طلا و نقره و ثروتيكه دشمنان دارند.

در كافى از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود ولايت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهتر است از براى مردم از آن مالى كه در دنيا جمع آورى ميكنند.

و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اقرار به نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اعتقاد بولايت على بن أبي طالب عليه السّلام و اولاد گرام آنحضرت از تمام مال و ثروتهاى دنيا بهتر است براى مردم.

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى سوار شدند و از مدينه به اطراف شهر تشريف بردند امير المؤمنين پياده در ركاب آنحضرت حركت نمودند پيغمبر فرمود يا على پروردگار بمن امر فرموده هر وقت سواره راه طى نمايم شما هم بايد سواره باشيد و هر زمان پياده روم پياده راه پيمائيد يا در رديف من سوار شويد و يا بمدينه برگرديد خداوند گرامى نداشته مرا به چيزى جز آنكه بمثل آن تو را گرامى داشته برگزيد مرا برسالت و تو را بامامت و ولايت سوگند بخدائيكه مرا بحق فرستاده ايمان بمن ندارد كسيكه انكار كند تو را و اقرار و اعتراف بمن ندارد آنكه بولايت تو اعتقاد نداشته باشد فضيلت من از تو و فضيلت تو از من است مراد از فضل و رحمت خدا كه در قرآن ميفرمايد قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا ما باشيم يا على نيافريد پروردگار تو را مگر آنكه وسيله پرستش او باشى و بوسيله جنابت خلايق معالم دين خود را بشناسند و اموراتشان را اصلاح كنند گمراه شود هر كه از تو دورى بجويد و هدايت نشود كسيكه براه ولايت تو سير نكند، و مقصود از هدايت در آيه وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى   - طه 82  راهنمائى بولايت تو ميباشد اگر تو نبودى حزب خدا نبود و شناخته نميشد، بوسيله جنابت دشمنان خدا دانسته شوند هر كه بدون ولايت تو وفات كند روز قيامت بحال او هيچ عملى نفع ندهد در باره تو آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - مائده 67   نازل شده و اگر نرسانم بمردم ولايت و امامت تو را تمام اعمال و زحمات رسالت من از بين برود هر كه ملاقات كند خدا را روز قيامت بدون ولايت تو جميع عبادات او باطل گردد من اين سخنان را از خود نمى گويم بلكه وحى شده از طرف خدا و بايد بمردم برسانم.

نظرات (0)
چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, :: 18:47 ::  نويسنده : ارادتمند

يَأَايهُا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ(119)

اى آنچنان كسانيكه ايمان آورديد بترسيد از خدا و باشيد با راستگويان‏

عياشى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود بمن حضرت باقر عليه السّلام اى ابا حمزه كسانى پرستش ميكنند خدا را كه او را شناخته باشند و آنهائيكه پروردگار را نشناخته‏اند غير خدا را پرستش كنند در اثر نادانى و گمراهى عرض كردم حضورش چگونه بايد خدا را شناخت؟ فرمود معرفت او عبارت از تصديق كردن رسولش ميباشد در آنچه از طرف خدا آورده براى مردم در باره ولايت على عليه السّلام و اولادش و ديگر اقتدا كردن و پيروى نمودن از آنحضرت و فرزندانش و بيزارى جستن از دشمنان آنها باشد مجددا عرض كردم چه امرى را بايد انجام دهم تا ايمانم كامل گردد؟ فرمود دوستى كن با دوستان خدا و بيزارى بجو از دشمنان او و بوده باش با راستگويان چنانچه خداوند در قرآن بآن امر نموده و ميفرمايد كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ گفتم حضورش دوستان و دشمنان خدا را برايم معرفى بفرمائيد فرمود دوستان خدا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و فاطمه و ما فرزندان آنحضرت ميباشيم هر كه ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته                     

نظرات (0)
چهار شنبه 4 / 6 / 1392برچسب:, :: 18:42 ::  نويسنده : ارادتمند

يحَلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ كلَمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ  وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ  فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيرْا لهَّمْ  وَ إِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبهْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ  وَ مَا لهَمْ فىِ الْأَرْضِ مِن وَلىِ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ(74)

قسم ميخورند بخدا كه نگفتند و بتحقيق گفتند سخن كفر را و كافر شدند بعد از اسلامشان و اهتمام نمودند بچيزيكه نائل نشدند و ناپسند نداشتند مگر آنكه بى‏نياز كرد آنها را خدا و پيغمبرش از فضل خود پس اگر توبه كنند باشد بهتر براى آنها و اگر رو گردانند عذاب ميكند آنها را خدا عذابى دردناك در دنيا و آخرت و نباشد براى آنها در زمين هيچ دوستى و نه ياورى.

تفسير جامع، ج‏3، ص: 150

طبرسى ذيل آيه يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ از ابن عباس روايت كرده‏ كه آيه در باره آنهائى نازل شده كه در خانه كعبه حاضر شده و قسم خوردند كه نگذارند خلافت به بنى هاشم برسد و در منزل عقبه موقع مراجعت از جنگ تبوك براى قتل پيغمبر اكرم كمين كردند لكن بآمال و آرزوى خود نرسيدند و زكريا بن محمد از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود روز غدير خم وقتى كه پيغمبر على را بر سر دست گرفت تا همه مردم او را به بينند عده از منافقين منجمله ابو بكر و عمر و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص و أبي عبيدة و سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبه برابر آنحضرت بودند عمر بآنها گفت بچشمهاى پيغمبر توجه كنيد چگونه حالت غير عادى دارد الان خواهد گفت كه از طرف پروردگار مأمورم درهمين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب بمردم فرمود آيا من اولى بر نفس شما نيستم گفتند چرا فرمود هر كس كه من مولاى او هستم اين على نيز مولاى اوست از اين ببعد او را امير المؤمنين خطاب كنيد جبرئيل بر پيغمبر اكرم نازل نجواى عمر و سخنانى را كه بدوستان خود گفته بود بآنحضرت خبر داد پيغمبر عمر و يارانش را احضار فرموده و گفتارشان را يادآور شد بدروغ قسم خوردند كه ما چنان سخنانى نگفتيم و در نتيجه اين مذاكرات آيه فوق نازل گرديد و در آيه بعد خداوند احوال مردم بخيل را بيان فرموده و آنان را منافق و دروغگو ناميده است.

و دشمنان خدا فلان و فلان و فلان و هر آنكه از ايشان پيروى كنند ميباشد و همانها كسانى هستند كه حق ما را غصب نموده و بما ستم كردند.

نظرات (0)

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 45
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 26128
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت