صلح پایدار
دو شنبه 7 / 2 / 1397برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : ارادتمند بسم الله الرحمن الرحیم
1- مطالب وبلاگ از تفسیر روایی جامع اثر چناب سید ابراهیم بروجردی استخراج شده است 2- سلسله مباحث "مولا علی در سورقرآن " همزمان با مبعث پیامبر خاتم صلوات الله علیه در تاریخ هفتم خرداد ماه سال 1393 خورشیدی به پایان رسید. 3- و اکنون با عنایت حق متعال سلسله مباحث " ائمه اطهار در سور قران" مصادف با 28 رمضان المبارک سال 1397 خورشیدی به پایان رسید.
باشد که با استناد کلام معصوم راهی برای ورود به معارف قرآنی گشوده شود .
پنج شنبه 1 / 9 / 1397برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : ارادتمند سوره یس 13و14 تفسير جامع، ج5، ص: 468
قوله تعالى وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ اين آيات اشاره بشرح حال كسانى است كه حضرت عيسى بسوى اهالى انطاكيه فرستاد و چگونگى سلوك مردم آن شهر با آنها و داستان ايشان بدينقرار است. طبرسى از ابن عباس روايت كرده كه حضرت عيسى دو نفر از حواريون خود را بامر پروردگار براى تبليغ بشهر انطاكيه فرستاد تا مردم آن ديار را بتوحيد و خداشناسى دعوت كنند چون بحوالى شهر رسيدند مردى را ديدند كه گوسفند ميچراند بر او سلام كردند پاسخ داد و سؤال نمود شما چه اشخاصى هستيد و بچه مقصود به اين جا آمدهايد گفتند ما رسولان عيسى پيغمبر خدا هستيم آمدهايم تا اهل اين شهر را به پرستش خداى يگانه دعوت كنيم پرسش كرد آيا دليل و حجتى بر مدعاى خود داريد گفتند آرى بيماران را شفا دهيم و كور مادر زاد و افليج را صحت بخشيم گفت مرا فرزنديست كه سالها بيمار و زمين گير است اگر بدست شما شفا يابد من بشما و عيسى ايمان خواهم آورد آنها را بخانه نزد فرزند بيمار برد دعا كردند فرزندش صحت و عافيت يافت تندرست شد و از بستر خود برخاست خبر او در شهر منتشر شد مردم از اطراف شهر بيماران خود را نزد آنان ميآوردند شفا يافته صحيح و سالم ميشدند خبر بپادشاه دادند و او بتپرست بود امر كرد ايشان را حاضر كردند از آنها سؤال نمود شما كيستيد گفتند ما رسولان عيسى پيغمبر خدا هستيم گفت حجت و دليلى بر صدق گفتار خود داريد جواب دادند حجة ما آنستكه كوران و مردم افليج و بيماران بر دست ما بفرمان خداى تعالى شفا مييابند گفت باز گرديد تا در كار شما انديشه كنم روز ديگر مردم آنها را در بازار گرفته و زدند در اين اثناء پادشاه از آن محل عبور نمود ايشان صداى خود را به تكبير بلند كردند پادشاه در خشم شد امر كرد آنها را گرفته و زندانى نمودند خبر بحضرت عيسى رسيد شمعون صفا كه رئيس حواريون و وصى خود بود براى نصرت و يارى آنها فرستاد شمعون بطور ناشناس وارد شهر شد با كوشش بسيار رابطه با درباريان پيدا كرد چون شخصى بود با ادب و نيكو سيرت او را پسنديده و اوصافش را براى پادشاه بيان كردند او را طلب نمود از عقل و ادب و حسن محاورتش بسيار خورسند و مسرور گشت و از مقربان خاص خود گردانيد و باو مأنوس شد روزى شمعون به پادشاه گفت شنيدهام دو نفر مرد را زندانى نمودهاى كه آنها مردم را بدين و آئينى دعوت ميكردند گفت آرى شمعون سؤال نمود هيچ شنيدهاى ايشان چه ميگويند پاسخ داد خشم و غضب مانع شد از آنكه گفتار و سخنان آنان را بشنوم گفت اى پادشاه اگر صلاح و مصلحت بدانى دستور ده آنها را حاضر كنند تا بهبينم چه ميگويند امر كرد ايشان را حاضر كردند شمعون بآنها گفت شما كيستيد و براى چه كار در اين شهر آمدهايد گفتند ما رسولان حضرت عيسى پيغمبر خدا هستيم آمدهايم تا پادشاه و قومش را از عبادت بتهائيكه نميشنوند و نمى بينند و خير و شرى نميدانند و سود و زيانى بكسى نميرسانند بازداشته و بسوى عبادت پروردگار دانا و شنوا و توانا كه هر خير و شرى بدست او است دعوت نمائيم شمعون گفت حجة و برهانى بر مدعاى خود داريد جواب دادند آرى حجة و برهان ما آنستكه كور و زمينگير را باذن خداى تعالى شفا ميدهيم و هر مريضى را عافيت عطا كنيم پادشاه دستور داد كور نابينائى را آوردند ايشان دعا كردند پروردگار باو بينائى عطا فرمود پادشاه تعجب نمود شمعون باو گفت اى ملك تو هم از خداى خود بخواه تا اين كار را انجام دهد گفت من از تو هيچ سرى را پنهان نميدارم خداى من جمادى پيش نيست و كارى از او ساخته نشود آنگاه پادشاه بآنها گفت اگر خداى شما قادر باشد مرده را زنده كند من باو و شما ايمان ميآورم گفتند پروردگار ما بر هر چيز قدرت و توانائى دارد گفت پسر دهقانى هفت روز است وفات نموده بانتظار پدرش هنوز او را دفن نكردهاند چنانچه او را زنده كند ايمان آورم پس از آن مرده را حضور آنها آوردند شمعون در پنهانى و ايشان آشكارا دعا نمودند خداوند او را زنده كرد از جا برخاست گفت اى قوم من از خدا بترسيد و باو ايمان آوريد چون وفات كردم مرا در هفت وادى از آتش بردند بخاطر شركى كه بخدا آورده بودم ناگاه درهاى آسمان گشوده شد و اشاره كرد بشمعون و آن دو نفر و اينها از خدا درخواست كردند مرا زنده نمود اين گفتار در پادشاه اثر كرد پادشاه و جمعى از اهل شهر انطاكيه ايمان آوردند و بسيارى از ايشان در حال كفر و شرك باقى ماندند. ابى حمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده گفت از آن حضرت تفسير آيه را سؤال كردم فرمود خداوند دو نفر را براى هدايت مردم شهر انطاكيه فرستاد مردم شهر كه آن دو غريب و بياناتشان را شنيدند مورد ايذاء و اذيت قرار داده كار را بجائى رسانيدند كه پادشاه آن ديار امر كرد هر دو را در بتكده شهر زندانى و توقيف كنند خداوند مرد ديگرى را فرستاد چون داخل شهر شد قصر پادشاه را جويا شده و گفت مرا بحضور پادشاه برسانيد چون او را نزد شاه بردند پس از اداء احترامات شايسته گفت پادشاها من مردى هستم كه در بيابانها مشغول عبادت ميباشم اكنون مايلم معبود آن پادشاه را پرستش كنم پادشاه دستور داد او را داخل بتكده نمايند تا بعبادت اصنام و بتها مشغول شود مدت يك سال در بتخانه ماند و با آن دو نفر مرد موحد كه زندانى بودند مؤانست و مجالست داشت و با ايشان قرار گذاشت با او روى شناسائى نشان نداده و در حضور پادشاه از خداشناسى و يكتا پرستى او سخن نگويند آنگاه تقاضاى ملاقات شاه را نمود چون شاه او را احضار نمود گفت بمن اطلاع دادند كه تو اين مدت در بتخانه به پرستش خدايان ما مشغول بودهاى اينك ما خشنودى را بتو ابراز نموده و اجازه ميدهيم هر حاجتى كه دارى بخواهى تا مورد اجابت قرار دهم آن مرد پاسخ داد من حاجتى ندارم ولى اگر ممكن است شرح حال دو مرد زندانى را كه در بتخانه محبوس ميباشند برايم بيان كنيد پادشاه گفت اين دو نفر رهزن دين ما و مردم اين شهر بوده و ميخواستند ما را به ستايش خداى آسمان كه كسى او را نديده وادار نموده و از دين پدران و معبود پيشينيان محروم سازند گفت اى پادشاه بسيار شايسته و بجاست كه امر فرمائيد آندو را حضور آورده و مجلس مناظرهاى تشكيل دهيم اگر توانستيم آنها را مغلوب و مجاب نمائيم بطيب خاطر دين ما را ميپذيرند و اگر آنها بر ما غالب شدند ما تسليم سخن حق ايشان خواهيم شد پادشاه پيشنهاد او را پذيرفت و دو زندانى را احضار نمود و چون حاضر شدند آنمرد گفت مدعاى شما چيست و هدف شما از آمدن باين شهر چه ميباشد آن دو گفتند ما خداى يگانه و يكتا را مىپرستيم و از اينكه مردم اين شهر ندانسته و كور كورانه بتپرستى را شعار خود قرار دادهاند افسرده و ناراحت شده و براى رهبرى و هدايت ايشان آمدهايم آن مرد گفت آيا آن خداى يكتائى كه معبود شما است قادر است كورى را بينا و بيمارى را شفا و مردهاى را زنده كند گفتند اگر از خدا بخواهيم و مشيت ذات مقدسش اقتضا كند البته اجابت خواهد شد آن شخص بپادشاه گفت امر و مقرر فرمائيد يكنفر كور مادرزاد را بمحضر سلطانى حاضر نمايند كورى را آوردند بآن دو نفر گفت اينك از خداى خود بخواهيد تا اين شخص را بينا كند آندو بنماز برخاسته و دعا نمودند ناگاه بقدرت پروردگار چشمهاى كور روشن و بينا گرديد مرد گفت كور ديگرى بياورند آوردند گفت اى پادشاه دستور بده كه براى بينائى اين كور هم دعا كنند هر دو بسجده افتاده مشغول دعا شدند كه ناگاه او نيز بينا گرديد آن مرد گفت اى پادشاه امر كنيد شخص زمين گير و افليجى را بياورند چون حاضر كردند بآن دو نفر گفت دستور پادشاه اين است كه از خداى خود بخواهيد سلامت اين شخص را باو برگرداند آن دو نفر نماز خوانده و دست بدعاى برداشتند كه ناگاه شخص فالج برخاسته و براه رفتن پرداخت باز گفت اى پادشاه امر كنيد زمينگير ديگرى را بياورند وقتى كه آوردند و آن دو دعا كردند مانند زمينگير اولى بهبودى و شفا يافته و با قدمهاى استوار شروع براه رفتن نمود آن مرد بپادشاه گفت اين دو نفر از عهده دو آزمايش مهم بر آمده و حجت قاطعى براى ما آوردند اكنون يك آزمايش ديگر باقى است كه اگر آنرا نيز انجام دهند من پيرو عقايد اين دو نفر شده و دين آنها را ميپذيرم سپس گفت اى پادشاه بطورى كه شنيدهام شما پسرى داشتهايد كه در عنفوان شباب وفات كرده من از اين دو نفر ميخواهم كه دعا نمايند و او را زنده كنند و اگر پسر را زنده نمايند من داخل دين آنها خواهم شد پادشاه گفت من نيز در صورت وقوع چنين امرى خداى اين دو نفر را پرستش كرده و يكتا پرستى را قبول مينمائيم. آن مرد گفت اينك از خداى خود بخواهيد تا فرزند متوفاى پادشاه را عمر دوباره داده و زنده كند آن دو سر بسجده نيايش پروردگار نهاده و از خداوند عزت كه خالق هستىها است انجام مقصود را مسئلت نمودند و چون سر از سجده برداشتند گفتند اى پادشاه كسانى را بفرستيد تا فرزندت را از گورستان بياورند جمعيت بيشمارى بسوى قبرستان رفته و با كمال تعجب ديدند كه شاهزاده از قبر بيرون آمده و مشغول پاك كردن خاكهاى سر و صورت خود ميباشد نديمان شاه با سرور و نشاط بسيار شاهزاده را خدمت پدر بردند پادشاه با ديدن فرزندش غريو شادى از دل بركشيد و او را در آغوش گرفت و پرسيد اى فرزند دلبندم خاطره تجديد حياة خود را بيان كن گفت اى پدر گرامى چند لحظه پيش دو نفر در حالت سجود از پيشگاه خداوند عالميان زنده شدن مرا ميخواستند و بنا بامر پروردگار مرا از قبر خارج و زندگانى نوين بخشيدند پادشاه گفت اى نور چشم من اگر آن دو نفر را مشاهده نمائى ميشناسى عرض كرد آرى پادشاه دستور داد مردم شهر از برابر او عبور كنند پس از آنكه جمعيت زيادى عبور كردند و كسى را نشناخت يكى از آندو نفر را عبور دادند فورا شاهزاده او را نشان داده و گفت اين شخص يكى از آندو مىباشد باز مردم از مقابل او رژه رفتند و آنديگرى را ميان انبوه جمعيت داخل كرده و عبور دادند اين مرتبه هم شاهزاده او را معرفى نموده و گفت اين مرد دومى آنها است آن مرد فورا بدو نفر نزديك شده گفت اما من بخداى شما ايمان آورده و تصديق ميكنم كه خداى شما بر حق است و آنچه شما آوردهايد از طرف حق ميباشد پادشاه نيز قبول ايمان نموده و به تبعيت پادشاه تمام مردم شاه بآئين خداشناسى و يكتاپرستى در آمده و ايمان آوردهاند. طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت اسامى آن سه نفر رسول صادق و صدوق و سلوم بود
تفسير جامع، ج5، ص: 474 قوله تعالى: وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ 20 در آن اثنائيكه رسولان مردم شهر انطاكيه را از بت پرستى منع نموده و بسوى پروردگار توانا و يكتا دعوت مينمودند آنها در صدد آزار و اذيت رسولان بر آمدند همان مرد گوسفند چران موسوم بحبيب نجار كه در برخورد اوليه به خدا و رسولان ايمان آورده بود بشتاب هر چه تمامتر خود را بانطاكيه رسانيده و گفت ايمردم از رسولان خدا پيروى و اطاعت و تمكين نمائيد كه اينان هيچ مزد و پاداشى از شما درخواست ندارند و برهبرى شما علاقمند هستند قوم او گفتند مگر تو بر دين رسولان هستى و از آنها پيروى مينمائى و خداى ايشان را مىپرستى گفت آرى براى چه آنخدائى كه موجد و آفريننده منست پرستش نكنم در صورتى كه ميدانم بازگشت همه خلايق بسوى او است آيا شايسته است من بجز خداى آفريننده معبودى را ستايش كنم كه اگر خداوند قصد زيانى بمن برساند شفاعت آن بتها هيچ دفع ضرر ننموده و مرا نجات ندهد اگر چنين كنم محققا در گمراهى بوده و زيان كار هستم پس از آن رو كرد برسولان و گفت بشنويد و گواه باشيد كه من بخداى شما ايمان آوردهام آن مردم چون اين سخنان را از او شنيدند مجتمعا حمله كرده و او را كشتند شكمش را پاره كرده امعا و احشايش را بيرون آورده و جسدش را سوزانيدند تا لحظه آخر ميگفت پروردگارا اين قوم را هدايت كن خداى تعالى بهشت را بر او واجب فرمود و چون باو گفته ميشود داخل بهشت شو با كمال تأسف ميگويد ايكاش قوم من ميدانستند چگونه خدا بمن مرحمت فرموده و مرا آمرزيده و مورد لطف و كرم خويش قرار داده و چون اهل انطاكيه حبيب نجار را كشتند خداى تعالى خشمش گرفت و بر عذاب آنها تعجيل كرد امر فرمود بجبرئيل صيحه و بانگ ناگهانى بر ايشان زد تمام آنها بكيفر و عقوبت كشتن مؤمن آل يس يكدفعه هلاك شدند چنانچه ميفرمايد ما بر آنقوم بعد از واقعه آنمرد مؤمن هيچ لشكرى از آسمان نفرستاديم و پيغمبرى مبعوث نكرديم فقط براى كيفر و عقوبت آنقوم يك صيحه و نداى آسمانى تمام آنها را نابهنگام هلاك نمود اسفا بر اين بندگانى كه هيچ رسولى براى هدايت آنها نيامد مگر آنكه او را استهزاء نموده و تمسخر كردند. ابن بابويه ذيل آيه إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُون 29 َ از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود سه نفر بودند كه حتى يك چشم بهمزدن كافر بوحى نشدند مؤمن آل يس و على بن أبي طالب و آسيه عيال فرعون اين سه نفر صديقون هستند و افضل ايشان على عليه السّلام است و اينحديث را ثعلبى نيز كه از مخالفين است در تفسيرش نقل نموده
صف تفسير جامع، ج7، ص: 132 وَ إِذْ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا 6 صف هذا سِحْرٌ مُبِينٌ ايرسول ما بياد آور وقتى را كه عيسى بن مريم به بنى اسرائيل گفت من رسول خدا هستم بسوى شما و بحقانيت كتاب تورية كه پيش از من است تصديق ميكنم و شما را مژده ميدهم كه بعد از من پيغمبر بزرگوارى كه نامش احمد است بيايد چون آنرسول ما، با آيات و معجزات بسوى آنها آمد گفتند اين معجزات سحر آشكار است مرد يهودى از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال نمود براى چه شما باحمد و محمّد و بشير و نذير ناميده شدهايد فرمود اما محمّد براى آنستكه در زمين محمود و پسنديده هستم و احمد بخاطر آنكه اهل آسمانها بيش از اهل زمين مرا ستايش ميكنند و بشير چون به بهشت بشارت ميدهم بفرمان خدا و نذير براى آنكه اشخاص معصيت كار و گناهكاران را از آتش جهنم ميترسانم
تفسير جامع، ج7، ص: 135 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرِين14 صف در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود حواريون عيسى شيعيان او بودند و شيعيان ما حواريون ما هستند و حواريون عيسى بهتر از حواريون ما نبودند وقتى عيسى گفت كيست كه مرا يارى كند براى خدا آنها گفتند ما انصار خدا هستيم سوگند بخدا از يهوديها كسى يارى نكرد عيسى را و جز يهود كسى با عيسى جنگ نكرد و شيعيان ما از وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برحمت ايزدى پيوست يارى نمودند ما را و در راه ما جهاد كردند آنها را سوزانيدند و عذاب كردند و از ديارشان خارج نمودند خداوند بايشان جزاى خير عطا فرمايد پنج شنبه 1 / 9 / 1397برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : ارادتمند سوره مریم آیات 30 الی 37 تفسير جامع، ج4، ص: 251 و در كافى از بريد كناسى ذيل آيه قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام معناى آيه را سؤال نمودم فرمود چون عيسى هفت ساله شد بر او وحى نازل گرديد و از همان موقع بر مردم و يحيى حجت گرديد و ممكن نيست يك روز زمين خالى از حجت باشد حضورش عرض كردم آيا در زمان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و حياة آنحضرت امير المومنين عليه السلام حجت بر خلق بوده است؟ فرمود بلى پيغمبر مردم را بولايت على عليه السلام دعوت فرموده و اطاعت آن جناب بر تمام مسلمين واجب بوده ولى تا موقعى كه پيغمبر حياة داشت آن حضرت ساكت بود و با وجود پيغمبر تكلم نمىفرمود با آنكه دانا و حكيم و وحيد دهر بود و بعد از وفات پيغمبر اكرم اطاعت خدا و رسول او بعلى عليه السلام انتقال و اختصاص يافته است. و بسند ديگر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده گفت سؤال نمودم از آن حضرت وقتى كه عيسى در گهواره سخن گفت براى مردم زمان خود حجت بود يا خير؟ فرمود بر طبق نص آيه كريمه كه ميفرمايد إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا عيسى در همان صباوت و كودكى نبى و پيغمبر بود لكن مرسل نبود علاوه بر زكريا و مريم هر كسى كه سخن آنحضرت را ميشنيد حجت بوده اما پس از آن تا مدت دو سال سكوت نموده و سخنى نگفت و در اين مدت زكريا حجت بر خلق بود تا فوت نمود و فرزندش كه طفل كوچكى بود وارث او شد و همينكه عيسى هفت ساله شد حجت بر خلق و يحيى گرديد زيرا عيسى پيغمبر اولو العزم و يحيى غير اولو العزم بود اول سخنى كه عيسى بزبان جارى كرد اقرار بعبوديت بود تا رد گفتار نصارى باشد كه ميگويند او پسر خدا است قوله تعالى: وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا درود خدا بر من باد روز كه بدنيا آمدم و روز كه از دنيا ميروم و آن روزى كه مجددا در قيامت زنده شوم درود هنگام ولادت عبارت از حفظ و ايمنى او است از شر شيطان و اعوانش و در روز مرگ عبارت از ايمنى از بلاى دنيا و خلاصى از عذاب قبر است و درد در محشر محفوظ بودن از ترس و هول قيامت و آتش دوزخ ميباشد. ابن بابويه از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود نشو و نماى حضرت عيسى هر روزى مطابق دو ماه مردمان ديگر بود هنگاميكه هفت ماه شد مادرش مريم دست او را بگرفت و در نزد معلمى برد معلم بعيسى گفت بگو بسم الله الرحمن- الرحيم عيسى فرمود گفت بگو ابجد عيسى سر بآسمان بالا برد و باو گفت آيا ميدانى ابجد يعنى چه معلم تازيانه برداشت و خواست عيسى را بزند آن حضرت باو فرمود نزن مرا اگر ميدانى معنى ابجد را بگو و اگر نميدانى تفسير كنم و شرح دهم برايت معنى آن را معلم گفت بفرمائيد عيسى فرمود الف اشاره بآلاء و نعمتهاى خدا است با بهجت و جيم جمال و دال دين خدا ميباشد هوز ها هول جهنم واو پلى است براى اهل دوزخ زا زفير جهنم است حطى اشاره بخطاهاى مستغفرين است كه خداوند آنها را مىآمرزد كلمن كلام خدا است كه قابل تغيير و تبديل نيست معلم بمريم گفت بيا فرزندت را ببر كه او دانا است و احتياج بتعليم و تربيت ندارد «ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ» اين بود داستان عيسى بن مريم و سخن او كه گفت من بنده خدا هستم حق و حقيقت است لكن مردم نصارى در خلقت او شك و شبهه ميكنند خداوند منزه است از آنكه فرزندى داشته باشد و چون مشيت ذات كبريائى او بوجود چيزى تعلق بگيرد ميگويد باش فورا آن خواسته حق صورت وجود پيدا مينمايد. وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ خداوند يكتا پروردگار من و شما است او را ستايش كنيد كه راه راست همين راه خداپرستى ميباشد. فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ مردم در مورد عيسى اختلاف عقيده حاصل كردند ترسايان و يعقوبيان گفتند عيسى خدا است نسطوريان گفتند پسر خدا است اسرائيليان ثالث ثلثه و يكى از اقانيم سه گانه دانستند او را جهودان گفتند دروغگوئى بود كه پدر او معلوم نبود مسلمانان گفتند پيغمبر خدا است پنج شنبه 1 / 9 / 1397برچسب:, :: 20:54 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج1، ص: 432
إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُه 45 آل عمران چگونگى ولادت حضرت عيسى
ياد كن اى پيغمبر وقتى را كه فرشتگان بمريم گفتند خداوند بشارت ميدهد تو را بفرزنديكه نامش عيسى مسيح است مريم گفت چگونه مرا فرزند باشد و حال آنكه هيچ بشرى با من در تماس نبوده فرشتگان گفتند چنين باشد كه تو هستى ولى خداوند بيافريند آنچرا كه بخواهد (با مرد و بدون او برايش در خلقت مساوى باشد) و شرح اين قصه چنانست چون مريم بحد بلوغ رسيد حالت حيض باو رخ داد از مسجد اقصى خارج شد و بخانه خواهر خود رفت چند روز در آنجا توقف نمود پس از آنكه طاهر شد بكنارى رفت تا غسل كند لباس خود را از تن بيرون آورد در همان حال جبرئيل بصورت بشرى پديدار شد و در پيراهن مريم دميد وقتى او را در بر كرد همان وقت حامله شد. در كافى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود جبرئيل دميد در پيراهن مريم و او حامله شد يعنى در همان شب و نهاد او را در روز و تمام مدت حمل مريم نه ساعت بود خداوند هر ساعت او را بجاى ماهى قرار داد. وقتى مريم را درد زائيدن گرفت بمكانى دور از قوم خود رفت تا حمل خود را بنهد خطاب شد باو كنار درخت خشكيده خرما برو آندرخت سبز و خرم ميگردد و بار بياورد حركت بده آندرخت را رطب تازه از آن ساقط شده تناول كن چون بدرخت رسيد فورا سبز و بار آور گشت. در تهذيب بسند خود از ابو حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود حضرت امام زين العابدين عليه السّلام مكان دورى كه مريم رفت كربلا بود از دمشق حركت كرد و بكربلا رسيد و عيسى را در موضع قبر امام حسين عليه السّلام بزائيد سپس در شب بازگشت بدمشق در طرف بيت اللحم. وقتى كه مريم عيسى را بنهاد نگاهى باو نمود و در انديشه فرو رفت كه بقوم خود چه بگويد و عذر چه بياورد و پيش خود گفت اين حديث از من كه قبول كند از نهايت افسردگى و دل تنگى گفت ايكاش مرده بودم و مردم مرا فراموش ميكردند ناگاه صدائى شنيد ايمريم محزون نباش خداوند زير پايت نهر آبى جارى ساخته از آن بياشام و از رطب اين درخت تناول كن و ديده به عيسى روشن بدار و هرگاه از آدميان كسى را مشاهده نمودى بگو باو من روزه براى خداوند نذر دارم و با آدميان امروز سخن نگويم. در كافى بسند خود از جراح مداينى روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام در زمان سابق روزه فقط منحصر بامساك نمودن از خوردن و آشاميدن نبود و يكقسم از روزه آنها روزه سكوت بود (در اسلام روزه سكوت حرام است) و روزه مريم نيز روزه سكوت بود و تكلم ننمود با كسى بموجب امر پروردگار تا داخل محراب گرديد زكريا و بنى اسرائيل بسوى محراب مريم رفتند و زبان بطعن و ملامت گشودند و گفتند اى مريم خواهر هارون پدرت شخص فاسقى نبود و مادرت نيز بدكاره نبود كه تو اين كار را انجام دادى؟! فرمود حضرت صادق عليه السّلام هارون مردى بود فاسق و زناكار و مشهور ببدى در آنزمان مريم را تشبيه كردند باو مريم اشاره نمود بعيسى كه از او قصه را جويا شويد گفتند چگونه ما با كودكى كه در گهواره است سخن بگوئيم زكريا بكنار گهواره عيسى رفت باو گفت ايطفل اگر دستورى از جانب خدا دارى كه سخن بگوئى تكلم كن تا بدانيم تو كيستى؟ عيسى بزبان آمد فرمود من بنده خدا (اول اقرار ببندگى نمود تا نصارى نگويند عيسى پسر خداست با اينحالت اعتنائى بگفتار عيسى ننمودند و او را پسر خدا خواندند) و پيغمبر او ميباشم، كتاب انجيل بمن عطا فرمود و مبارك گردانيد مرا در هر كجا كه باشم (يعنى با بركت) و بنماز و زكوة مرا سفارش نموده تا پايان عمرم و بمادرم نيكوئى كنم و خوشنودى او را بجويم و قرار نداد مرا متكبر و ستمكار بر من باد رحمت خداوند در آنروزيكه متولد شدم و روز كه بميرم و روز كه محشور شوم براى حساب ولادت آنحضرت در سال پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج بعد از هبوط آدم واقع شد شد و از غلبه اسكندر بر بابل شصت و پنج سال و از سلطنت اشكانيان پنجاه و يك سال ميگذشت در كافى بسند خود از يزيد كناسى روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت باقر عليه السّلام عيسى بن مريم هنگاميكه در گهواره سخن گفت آيا حجت خدا بر مردمان زمان خود بود يا نه؟ فرمود حجت بود ولى هنوز پيغمبر مرسل نبود آيا نمىبينى ميفرمايد قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا عرض كردم پس در آنوقت حجت بر زكريا هم بود فرمود عيسى پس از آنكه سخن گفت ساكت بود تا دو سال و زكريا در آنوقت حجت خدا بود بر مردم سپس وفات نمود و يحيى حجت خدا گرديد و وارث زكريا آيا نميشنوى قول خداوند را كه ميفرمايد يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا و عيسى وقتى بهفت سال رسيد پيغمبر مرسل شد و حجت خدا بر يحيى و تمام مردم و از زمانى كه آدم را خلق فرمود و بزمين فرود آمد هيچوقت زمين خالى از حجت نبوده عرض كردم آيا امير المؤمنين عليه السّلام در زمان حياة پيغمبر اكرم حجت بر اين امة بود؟ فرمود بلى حجة صامت بود، از آنروزيكه نصب فرمود آنحضرت را و امر كرد مردم را اطاعت او كنند گفتم پس اطاعت امير المؤمنين عليه السّلام در حال حياة و ممات رسول اكرم بر تمام مردم واجب بود؟ فرمود بلى اما در زمان حضور پيغمبر اكرم آنحضرت حجت صامت بود و بعد از وفات آنحضرت حجت ناطق شد و خدا مبعوث فرمود عيسى را بسوى بنى اسرائيل با معجزات و آيات بسيار و خود آنحضرت فرمود ايطايفه بنى اسرائيل مرا خدا بسوى شما فرستاده با معجزات آشكار تا كوران را بينا و بيماران را شفا دهم و پرنده از گل درست كنم و در آن بدمم باذن خداوند زنده گردد و پرواز نمايد هر چه آنها را دعوت براه حق نمود اثر نبخشيد و گفتند اينها كه ما مشاهده ميكنيم جز سحرى بيش نيست اگر راست مىگوئى بما علامتى نشان بده تا ثابت شود بر ما صدق گفتارت؟ فرمود اگر من بشما خبر دهم در خانههاى خود چه ذخيره كرده و ميخوريد باز هم ترديدى داريد؟ گفتند خير آنگاه بيكايك آنها كه حضور داشتند فرمود چه خورده و چه آشاميده و چه مقدار ذخيره داريد بعضى ايمان آورده و قبول نمودند و بعضى ديگر در عناد و لجاج خود باقى مانده و كافر شدند. در كافى بسند خود از بعض اصحاب حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه از آن حضرت سؤال نمودند عيسى بن مريم آيا زنده نمود كسى را كه پس از زنده شدن باقى مانده و ازدواج كرده و فرزند برايش متولد شده باشد؟ فرمود بلى براى عيسى دوستى بوده مدتى از او غايب شد سپس گذارش بمنزل آن دوست افتاد مادر آن از آنحضرت استقبال نمود عيسى از فرزندش پرسش كرد عرضه داشت وفات كرده فرمود ميخواهى او را ببينى؟ گفت بلى فرمود صبح مرا كنار قبر او ببر تا دعا كنم زنده شود عيسى را بكنار قبر برد آنحضرت دعا نمود قبر شكافته شد و جوان بيرون آمد وقتى چشمش بمادر افتاد گريه و زارى نمود عيسى بحالت آنفرزند و مادر رقت كرد و از خداوند درخواست نمود تا او را باقى بدارد خداوند دعايش را مقرون باجابت فرمود و بيست سال عمر باو عطا نمود آنجوان ازدواج كرد و فرزندانى براى او متولد شد و نيز فرمود آنحضرت اصحاب حضرت عيسى درخواست كردند كه مردهاى زنده كند تا آنان مشاهده كنند آنحضرت را كنار قبر سام بن نوح بردند دعا كرد قبر شكافته و سام بيرون آمد عيسى باو فرمود آيا ميخواهى زنده بمانى؟ عرض كرد اى پيغمبر خدا من از سختى جان دادن ميترسم و هنوز مشقت او از يادم نرفته فرمود چرا موهايت سفيد شده؟ عرض كرد از ترس اينكه خيال نمودم قيامت بپا شده فرمود پس برگرد بآرامگاه خود برگشت و قبر بهم آمد و چون بنى اسرائيل و پادشاه آنها هيرودس (همان هردوش ميباشد كه قاتل حضرت يحيى بود) مشاهده كردند در اثر معجزات آنحضرت مردم همه روزه بعيسى ايمان ميآورند در صدد قتل آنحضرت بر آمدند ناچار با مادرش از شهر بيت المقدس بيرون آمده و بطرف مصر روانه شدند مدتى در آنجا توقف نمودند تا پادشاه تلف شد از آنجا حركت كرده و بطرف بيت المقدس رهسپار شدند در بين راه شنيدند كه اغريبس فرزند پادشاه بجاى پدر جلوس كرده و مانند پدرش قصد جان او را دارد از ورود به بيت المقدس منصرف شده و در قريه ناصريه نزول نمودند بر منزل شخصى از اهالى آنجا روزى مريم مشاهده كرد صاحب خانه وارد منزل شد و با عيال خود سرى گفت فورا آن زن افسرده و دلتنگ شد مريم فرمود چرا محزونى و شوهرت با تو چه گفت كه پريشان احوال گشتى؟ عرض كرد آفت و بلائى است كه نتوان بزبان آورد مريم فرمود بمن بگو شايد بتوانم علاجى بنمايم؟ گفت چگونه توانى علاج نمود؟ فرمود فرزندم مستجاب الدعوه ميباشد دعا ميكند خداوند كفايت كند، عرض كرد در ولايت ما پادشاهى است هر چند گاهى مؤنه خود و لشگرش را بكسى تحميل كند و بخانه او فرود آيد و او را بيچاره كند اكنون فرستاده كه بدينجا فرود آيم و ما بضاعتى نداريم مريم وقتى عيسى بمنزل آمد واقعه را باو عرض كرد، فرمود من دعا ميكنم ولى فتنه و فسادى پديدار شود، مريم گفت اين مرد حقى بر ما دارد، فرمود عيسى بآن مرد چندانكه توانى آب بياور و اين ديگها را پر كن تا من دعا كنم خداى تعالى آبها را بانواع مطبوخات مبدل بگرداند آن مرد آب آورد و عيسى دعا كرد خداوند اجابت فرمود و آبها را به بهترين غذاها مبدل كرد پادشاه با لشكر خود وارد شدند و از آن طعامها تناول نمودند و هرگز از آن لذيذتر غذائى نخورده بودند پادشاه بآنمرد گفت اين طعامها را از كجا مهيا نمودى گفت داشتم پادشاه گفت دروغ ميگوئى هر چه آنمرد عذر آورد قبول نشد عاقبت حقيقت را بيان كرد و گفت بانوى مجللى وارد خانه ما شده فرزندى دارد دعا نمود خداى تعالى آبها را باين طعامها مبدل ساخت پادشاه پسرى داشت كه مورد علاقه و وليعهد خود قرار داده مدتى بود كه دار دنيا را وداع كرده و پادشاه از مرگ فرزند بسيار افسرده شده بود، با خود گفت كسيكه دعاى او در تبديل كردن آب بطعام مستجاب گردد قطعا در زنده كردن مردگان هم مستجاب شود فرستاد عيسى را آوردند درخواست نمود كه دعا كند، فرزندش را خدا زنده گرداند، فرمود من دعا ميكنم ولى فتنه و فساد بوجود آيد، پادشاه گفت باكى ندارم عيسى فرمود بشرط آنكه من كه دعا كردم با مادرم از اينجا بروم و كسى ممانعت از رفتن ما نكند قبول كرد حضرت عيسى دعا نمود خداوند فرزندش را زنده گردانيد عيسى و مريم از آنجا حركت نمودند اهالى آن شهر وقتى مشاهده كردند كه فرزند شاه زنده شده خروج كردند بر پادشاه و مشغول كارزار شدند و ميگفتند ما اميدوار بوديم كه بعد از اين پادشاه از جور و ستم خلاص ميشويم چون او را عقبى نبود اكنون كه جانشين برايش پيدا شده نميگذاريم كه بر ما سلطنت كند و جور و ستم نمايد و چون عيسى از آنجا بيرون رفت بكنار دريا رسيد ديد جماعتى مشغول صيد ماهى هستند فرمود صيد نمودن چه كار كوچكى است بيائيد تا صيد بهشت و رضاى خدا كنيم، گفتند چگونه باشد؟ فرمود من پيغمبر خدا هستم و آنها را دعوت كرد و معجزه آورد آنان ايمان آوردند و ملازم آنحضرت شدند هر وقت گرسنه ميشدند ميگفتند اى پيغمبر خدا گرسنه هستيم آنحضرت از زمين نان بيرون ميآورد و بآنها ميداد و هر زمان تشنه ميگرديدند آب از زمين براى آنان بيرون مىآورد مىآشاميدند و سيراب ميگشتند روزى بآنحضرت عرض كردند در جهان كسى بهتر از ما هست هر وقت تشنه و گرسنه شويم ما را طعام و آب دهى و در خدمتت باشيم و عجايبات مشاهده ميكنيم فرمود بهتر از شما آنها باشند كه از دست رنج خود خورند چون اين سخن شنيدند در صدد شغلى بر آمدند و اختيار نمودند قصارى را (لباس شوئى) جامه مردان مىشستند و اجرتى ميگرفتند و بهمان مقدار قناعت مينمودند از اينجهة ناميده شدند بحواريون حضرت عيسى هر چه دعوت كرد بنى اسرائيل را ايمان نياوردند فرمود كيست كه يارى كند دين خدا را؟ حواريون گفتند ما ياران خدائيم و باو ايمان آورديم و پيغمبرش را يارى مينمائيم ايعيسى گواه بر ما باش كه تسليم امر خدا هستيم پروردگارا بآنچه از كتاب آسمانى فرستادى ايمان داريم و از او پيروى كنيم و اطاعت پيغمبر تو عيسى را بنمائيم نام ما را در دفتر گواهان ثبت فرما. در كافى بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود عصر شبى كه عيسى را خداوند بآسمان بالا برد و از دار دنيا بملكوت بالا صعود كرد اصحاب خود را احضار نمود كه دور او جمع شوند عصر همانشب دوازده نفر حواريّون و اصحاب آنحضرت در خانه او حضور يافتند و حضرت عيسى از چشمه آبى كه در زاويه خانه بود غسل كرده و خارج شد بدن خود را خشك كرد و بحواريّون فرمود از جانب خدا بمن وحى رسيده كه همين ساعت مرا بطرف آسمان بالا ببرد و از شر يهوديان نجات بخشد هر يك از شما كه بشكل من در آئيد از طرف يهود مصلوب و كشته شده و در پيشگاه پروردگار بدرجه و مرتبه خواهد رسيد يكى از دوازده نفر كه جوانى بود گفت اى پيغمبر خدا من حاضرم كه در راه تو قربانى شوم عيسى باو فرمود آرى تو هستى سپس بآنها گفت يكى از شما پيش از آنكه امشب صبح شود كافر شده و از دين من خارج خواهد شد يكى از آنها گفت آيا آن يكنفر من هستم؟ عيسى فرمود اگر در نفس خود حس ميكنى كه تو هستى پس قطعا تو خواهى بود و آنمرد دوازده مرتبه اين موضوع را تكرار نمود آنگاه عيسى بانها فرمود بزودى شما سه دسته ميشويد دو فرقه شما براه باطل رفته و بخدا دروغ مىبنديد و جايگاه آن دو فرقه آتش دوزخ باشد و يك فرقه از شمعون صفا وصى من پيروى نموده و راستگو هستند و جايگاهشان بهشت باشد پس از آن خداوند عيسى را از زاويه خانه بسوى آسمان بالا برد و آنها همه نگاه مينمودند فرمود حضرت باقر عليه السّلام همانشب يهوديها براى گرفتن حضرت عيسى آمده وارد آن خانه شدند جوانى را كه بشكل و شمائل عيسى در آمده بود گرفته و بدار كشيده و بقتل رسانيدند و آنشخص كه عيسى باو گفت بمن كافر ميشوى كافر شد و دوازده مرتبه از عيسى بيزارى جست و حال آنكه هنوز صبح نشده بود و ما انشاء اللّه بعضى از حالات ديگر عيسى را با شطرى از دستورات و اندرزهائيكه بحواريون داد در سوره مريم بيان خواهيم نمود و اينجا بهمين مقدار اكتفا نمائيم. عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در آيه وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ فرمود از زمان داود تا عيسى بن مريم چهار صد سال فاصله بود و شريعت حضرت عيسى بر اساس توحيد و اخلاص بخدا و آنچه را كه نوح و ابراهيم و موسى سفارش كرده بودند قرار داشت و بر آنحضرت انجيل نازل گرديد و عهد و ميثاقى كه خداوند از پيغمبران گرفته بود از عيسى نيز گرفت و در انجيل دستور نماز و امر بمعروف و نهى از منكر و حلال و حرام و موعظه و نصيحت و حكايات و قصص و امثال بود لكن در انجيل حكم قصاص و حدود وارث نبود و بعضى از احكام كه در تورات سخت و طاقت فرسا بود در انجيل تخفيف داده شده چنانچه ميفرمايد وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ و عيسى به پيروان خود امر نموده بود كه ايمان بياورند بشريعت حضرت موسى و تورية و انجيل هر دو و بعضى از محرمات را كه حلال نمود مانند صيد ماهى در روز شنبه كه بر بنى اسرائيل حرام بود و پيه و گوشت پرندگان ابن بابويه از على بن حسن بن فضال روايت كرده در آيه قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ كه گفت حضور حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم چرا اصحاب عيسى را حواريون ناميدند؟ فرمود مردم آنها را حواريون ميخواندند براى آنكه قصار بودند يعنى بوسيله شستشو لباس را از چرك و كثافت پاك ميكردند و آن از حوار بمعنى قصار مشتق شده و اما ما بآنها حواريون ميگوئيم زيرا آنان بر اثر تزكيه نفس از پليديها پاك شده و خالص شده و ديگران را هم از كثافات و پليديهاى گناه بسبب پند و موعظه خلاص ميكردند و نيز از آنحضرت روايت ميكند در آيه إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ تا آخر آيه فرمود امر هيچ پيغمبرى بر مردم مشتبه نشد مگر موضوع حضرت عيسى زيرا خداوند او را زنده از زمين بطرف آسمان بلند فرموده و ميان زمين و آسمان او را قبض روح كرد و سپس در آسمان روحش را رد نمود چنانچه در آيه ميفرمايد إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ 61 پنج شنبه 1 / 9 / 1397برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : ارادتمند آیات با کلمه نصاری:
البقرة : 62 إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ هر مسلمان و يهودى و نصارى و ستاره پرست كه از روى حقيقت بخدا و روز قيامت ايمان بياورد و نيكوكارى پيشه كند البته از خدا پاداش نيك يابد و هيچوقت چه در دنيا و چه در آخرت بيمناك و اندوهگين نخواهد بود (62)
البقرة : 111 وَ قالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْكَ أَمانِيُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ يهوديها گفتند كسى جز يهود و نصارى داخل بهشت نميشود اى پيغمبر بگو اين آرزويى است كه شما داريد اگر راست مىگوييد برهانى بر صدق آن بياوريد (111)
البقرة : 113 وَ قالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شَيْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَيْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ يهود ادعا كنند كه نصارى بر حق نيستند و نصارى نيز به يهود چنين گويند، و حال آنكه هر دو در تلاوت و خواندن كتاب آسمانى يكسانند و كفارى كه صاحب كتاب نيستند نيز ايندعوى را بنمايند نسبت بآنان خداوند روز قيامت حكم فرمايد ميان آنها (113)
البقرة : 120 وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصيرٍ و هرگز يهود و نصارى از تو خشنود نخواهند شد مگر از آئين آنها پيروى نمايى و اگر چنين اظهارى بتو اى پيغمبر نمايند بگو بآنان راهى را كه خدا راهنمايى فرمايد البته راه حق است و اگر بعد از يافتن راه حق بميل و خواهش ايشان پيروى كنى ديگر خدا يار و ياور تو نخواهد بود (120)
البقرة : 135 وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ يهود و نصارى بمسلمانان گفتند بآئين ما در آئيد تا راهنمايى شويد، بگو اى پيغمبر بآنها ما دين اسلام را كه آئين ستوده ابراهيم است پيروى مينمائيم، و نبوده هرگز آئين ابراهيم از مشركين (135)
البقرة : 140 أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ آيا مىگوييد شما اهل كتاب كه ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و فرزندان او بر آئين يهوديا نصارى بودند؟ خدا بهتر ميداند يا شما و كيست ستمكارتر از آنكه شهادت خدا را كتمان كند و خدا بر آنچه عمل ميكنيد غافل نيست (140)
المائدة : 14 وَ مِنَ الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا ميثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ بعضى از آنها كه گفتند ما نصارى هستيم از آنان عهد گرفتيم ولى عهدى كه در انجيل بود از ياد برده و مخالفت نمودند ما نيز بكيفر عملشان آتش جنگ و دشمنى را تا روز قيامت ميان آنها بر افروختيم و بزودى خداوند بآنچه ميكند آگاه خواهد ساخت (14)
المائدة : 18 وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ يهود و نصارى گفتند ما پسران و دوست خدا هستيم اى پيغمبر بگو پس چرا شما را خداوند بگناهانتان عذاب ميكند بلكه شما بشر و يكى از مخلوقات خدا هستيد هر كرا بخواهد بيامرزد و آنكه را خواسته باشد عذاب ميكند و از براى خداست ملك آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست و بازگشت همه بسوى اوست (18)
المائدة : 51 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ اى اهل ايمان يهود و نصارى را دوست خود نگيريد بعضى از آنان دوستدار بعضى ديگرند و هر كه با آنها دوستى كند بحقيقت از ايشان خواهد بود همانا خداوند راهنماى ستمكاران نخواهد بود (51)
المائدة : 69 إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ همانا اهل ايمان و يهودان و ستاره پرستان و نصارى اگر بخدا و روز قيامت ايمان آورده و عمل نيكو بجا آورند براى آنها ترس و اندوهى نخواهد بود (69)
المائدة : 82 لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ همانا خواهى يافت كه دشمنترين مردم نسبت بمسلمانان يهود و مشركانند و بامحبتترين با اهل ايمان كسانيست كه گويند ما نصارى هستيم و اين دوستى از اين جهت است كه بعضى از آنها پارسايان و دانشمند بوده و گردنكشى و تكبر نميكنند (82)
التوبة : 30 وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ يهوديان گفتند عزير فرزند خداست و نصارى ميگفتند عيسى پسر او است اين اظهارات و بيانات آنها را بگفتار مشركينى كه قبل از ايشان عقيده بشرك داشتهاند نزديك و مشابه ميسازد خداوند آنها را بكشد از اين نسبت دروغى كه بخدا ميدهند (30)
الحج : 17 إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ خداوند در روز قيامت بين كسانى كه ايمان آوردهاند و آنهايى كه مشرك بوده و يا ستاره پرست و يا گبر و يا يهودى و نصرانى بودهاند جدايى مىافكند و خداوند گواه حال تمام موجودات است (17) پنج شنبه 1 / 9 / 1397برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : ارادتمند آیات دارای کلمه عیسی علیه السلام:
البقرة : 87 وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَريقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَريقاً تَقْتُلُونَ و ما بموسى كتاب تورات را عطا كرديم و از پى او پيغمبرانى فرستاديم و عيسى فرزند مريم را بمعجزات و ادله حجتها داده و او را بكمك روح اقتدار و توانايى بخشيديم و شما با هر پيغمبرى كه حكمى بر خلاف ميلتان آورد از راه حسد و دشمنى بعضى را تكذيب و بعضى ديگر را بقتل ميرسانيد
البقرة : 136 قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ بگوئيد ما مسلمانان ايمان بخدا آورديم و بقرآنى كه برسول اكرم نازل شده و بآنچه به پيغمبران گذشته چون ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و فرزندان او و موسى و عيسى و آنچه بهمه پيغمبران از جانب پروردگار نازل شده ايمان داريم و ميان هيچكدام از پيغمبران فرقى نگذاريم و تسليم فرمان خدا هستيم
البقرة : 253 تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ وَ لكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُريدُ اين پيغمبران را بعضى بر بعض ديگر برترى داديم بعضى از آنها با خدا سخن گفته و بعضى مقام بلندى يافته و عيسى پسر مريم را معجزات آشكار داديم و او را بروح القدس تأييد نموديم و اگر خدا ميخواست مردم با يكديگر در مقام قتال بر نميآمدند بعد از فرستادن پيغمبران پس از آن همه معجزات روشن، لكن بر خلاف و دشمنى با هم برخاستند بعضى ايمان آورده و بعضى كافر شدند و اگر خدا ميخواست با هم جنگ نميكردند ولى به مصلحتى كه داند هر چه ارادهاش تعلق گيرد خواهد شد
آلعمران : 45 إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ چون فرشتگان بمريم گفتند خدا ترا بشارت ميدهد بكلمه كه نامش مسيح است و او در دنيا و آخرت آبرومند و از مقربان درگاه است (45)
آلعمران : 52 فَلَمَّا أَحَسَّ عيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ چون عيسى دريافت كه ايشان كافرند و ايمان نخواهند آورد گفت كيست كه با من دين خدا را يارى كند حواريون گفتند ما يارىكنندگان دين خدائيم و باوايمان داريم گواه باش كه ما تسليم فرمان خدا هستيم
آلعمران : 55 إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ بياد بياور هنگامى كه فرمود خداوند اى عيسى من تو را قبض نموده بآسمان بالا برم و از معاشرت كافران پاك و منزه گردانم و پيروان تو را تا قيامت برترى دهم بر كفار سپس بازگشت شما بسوى من خواهد بود و هر آنچه اختلاف كرده بوديد بحق حكم كنم
آلعمران : 59 إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ مثل آفرينش عيسى مانند خلقت آدم است كه او را از خاك آفريد سپس فرمود باو موجود باش همان دم آنچه اراده فرمود بوجود آمد
آلعمران : 84 قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ بگو اى پيغمبر بخدا و شريعت و كتابى كه بما نازل شده و آنچه بابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و فرزندانش نازل شده و آنچه بموسى و عيسى و پيغمبران ديگر از جانب خدا آمد بهمه ايمان آورديم و فرقى ميان هيچكدام از پيغمبران نگذاريم چه ما مطيع و فرمانبردار خدا هستيم
النساء : 157 وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً و گفتار آنها بدروغ كه ما مسيح عيسى فرزند مريم رسول خدا را بقتل رسانيديم و حال آنكه نه او را كشتند و نه بدار زدند بلكه امر بر آنها مشتبه شد و كسانى كه عقايد مختلف درباره او اظهار داشتند از روى ترديد درباره او سخن ميگويند و دانا نبوده و پيروى از گمان كنند بطور يقين بدانيد كه مسيح را نگشتند
النساء : 163 إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عيسى وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً ما بر تو وحى فرستاديم چنان كه بنوح و پيغمبران بعد از آن و بابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان فرستاديم و بداود كتاب زبور عطا كرديم
النساء : 171 يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً اى اهل كتاب در دين خود غلو نكنيد و درباره خدا جز براستى سخن نگوئيد و نيست عيسى بن مريم مگر رسول خدا و كلمه او كه از عالم الوهيت بمريم القا شده پس بخدا و پيغمبرانش ايمان بياوريد و نگوئيد خدا سه تاست (اب ابن روح القدس) از اين گفتار شرك باز بايستيد براى شما بهتر است همانا نيست خداى شما جز خداى يكتا منزه و برتر است از آنكه برايش فرزندى باشد هر چه در آسمان و زمين است همه ملك خداست و او براى نگهبانى همه مخلوقات كفايت كند
المائدة : 78 لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَني إِسْرائيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ كفار بنى اسرائيل بزبان داود و عيسى پسر مريم لعنت كرده شدند بسبب آن نافرمانى و طغيان سركشى كه نمودهاند
المائدة : 110 إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني وَ إِذْ كَفَفْتُ بَني إِسْرائيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبينٌ اى پيغمبر بياد بياور وقتى كه خداوند فرمود بعيسى پسر مريم بياد آور نعمتى را كه بتو و مادرت عطا كرديم در آن زمانى كه ترا بروح القدس تأييد داديم كه در گهواره با مردم سخن گفتى و بتو تعليم كتاب و حكمت و تورات و انجيل داده و آن گاه باذن من از گل شكل پرنده ساخته و در آن دميدى و كور مادر زاد و پيس را بامر من شفا دادى و مردگان را بامر من از قبرها بيرون آوردى و دست ستم بنى اسرائيل را، از سر تو كوتاه كردم و تو با معجزات روشن بهدايت آنها آمدى و گفتند آنهايى كه كافر شدند اين معجزات نيست جز سحرى آشكار
المائدة : 112 إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ بياد آور زمانى كه حواريون گفتند اى عيسى پسر مريم آيا خداى تو ميتواند از آسمان براى ما مائده بفرستد؟ عيسى گفت بآنها: بترسيد از خدا اگر ايمان آوردهايد
المائدة : 114 قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ عيسى گفت پروردگارا تو از آسمان براى ما مائده بفرست تا اين روز براى ما و آيندگان ما روز عيد مباركى گرديده و حجتى از طرف تو براى ما باشد و روزى بده بما كه تو بهترين روزى دهندگانى
المائدة : 116 وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ و ياد كن وقتى كه خدا بعيسى گفت آيا تو بمردم گفتى كه من و مادرم را دو خداى ديگر غير از خداى عالم اختيار كنيد عيسى گفت خدايا تو منزهى از داشتن شريك هرگز مرا نرسد كه چنين سخنى بنا حق بگويم اگر من گفته بودم تو ميدانستى چه، از اسرار درونى من آگاهى ولى من از سر تو بىخبرم تو هستى كه به اسرار نهانى مردم آگاهى دارى
الأنعام : 85 وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ و زكريا و يحيى و عيسى و الياس همه از نيكوكارانند
مريم : 34 ذلِكَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذي فيهِ يَمْتَرُونَ بنا بفرموده پروردگار اين بود حكايت عيسى بن مريم كه شما در خلقت او شك و شبهه ميكرديد
الأحزاب : 7 وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً اى پيغمبر ياد بياور زمانى را كه ما از انبياء عهد و پيمان گرفتيم هم از تو و هم از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم از همه آنها تعهد شديدى اخذ نموديم كه رسالت ما را بمردم برسانند
الشورى : 13 شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ براى شما مسلمانان آئين و شريعتى مقرر فرمود كه پيش از اين بنوح نبى همانها را توصيه و سفارش داده بود و بتو اى پيغمبر همان احكامى را وحى و ابلاغ نموديم كه قبلا بابراهيم و موسى و عيسى نيز وحى و سفارش كرده بوديم كه دين حق را بپا داشته و هرگز در صدد تفرقه و اختلاف و تشتت مباشيد و همين امر بر مشركان سخت و گران ميآمد هر كه روبخدا كند و او را بخواند در پرتو عنايت پروردگار قرار ميگيرد و خداوند هر كه را خواسته باشد بسوى خود برميگزيند و جلب ميفرمايد و كسانى را كه بدرگاه او تضرع نموده و انابه كنند هدايت خواهد نمود
الزخرف : 63 وَ لَمَّا جاءَ عيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذي تَخْتَلِفُونَ فيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ و چون عيسى با دليل و معجزات آمد و گفت من آمدهام با حكمت و برهان تا شما را هدايت كنم و بعض احكامى كه در آن اختلاف داريد بيان سازم از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد
الصف : 6 وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ بياد آور هنگامى كه عيسى فرزند مريم به بنى اسرائيل گفت من فرستاده خدا هستم بسوى شما و كتاب تورية كه مقابل من است تصديق ميكنم و شما را مژده ميدهم كه بعد از من پيغمبرى كه نامش احمد است مىآيد چون آن پيغمبر ما با آيات و معجزات بسوى آنها آمد گفتند اين معجزات و قرآن سحريست آشكار
الصف : 14 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ كَما قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَني إِسْرائيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرينَ اى اهل ايمان شما هم ياران خدا باشيد چنان كه عيسى فرزند مريم بحواريين گفت: كه مرا براى خدا يارى ميكند؟ حواريين گفتند ما ياران خدا هستيم پس طايفهاى از بنى اسرائيل باو ايمان آوردند و طايفه ديگر كافر شدند ما هم آنان كه ايمان آوردند مؤيد و منصور گردانيديم تا بر دشمنان غالب و ظفر يافتند
جمعه 23 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : ارادتمند
خاتمه كتاب سپاس بى منتها پروردگارى را سزاست كه دلهاى ما را بنور ايمان منور ساخت و اسرار قرآن مجيد و احاديث را بما آموخت. از آنروزى كه قلم در دست گرفته و خواستم اين تفسير شريف را كه از نفايس تفاسير عصر گذشته و حاضر است از حيث مطالب تأليف نمايم. در انديشه فرو رفتم كه خدمت بزرگى بعهده گرفتم و چگونه ميتوانم بتنهائى با نبودن وسائل كافى در پيرامون آيات مقدس الهى كه چهارده قرن است جهان بشريت را بخود متوجه و معطوف داشته قلم فرسائى كنم تا عاقبت بذيل عنايت ولى عصر روحى فداه متوسل شده و از آن بزرگوار استمداد و يارى جستم. شكر خداى را كه توفيق عطا فرمود تا اين در گرانبها را كه از سنت نبوى و احاديث آل عصمت و طهارت صلوات اللّه عليهم اجمعين گرد آورى شده در هفت بخش و مجلد به پايان رساندم. از خصوصيات اين تفسير آنستكه بشر را باصول آدميت و مدنيت ميخواند و او را از حضيض جهالت باوج عرفان و حقيقت ميرساند و خفتگان راه حقيقت را بيدار و متذكر ميسازد و خوى نيكو را معرفى مىنمايد و بحقيقت دائرة المعارف اسلام و مذهب جعفرى است، دليل و راهنمائى است براى دانشمندان، چه طرق و استنباطات احكام شرعيه را بطور سهل و آسان رهبرى كرده و علوم و معارف را از سر چشمه صافى كه بيان و گفتار ائمه معصومين است بمردم جهان گوشزد ميكند و توحيد و نبوت و خدا شناسى و امامت را با دليل و برهان علم و خرد ميشناساند، سخنان باطل گمراه كنندگان را محو و نابود ميكند، مسائل حرام و حلال، واجبات و محرمات، احكام تكليفى و اجتماعى، قصص و داستان را بيان مىنمايد اين تفسير بنام نامى ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف آغاز و انجام پذيرفت. پروردگارا چون توانائى ندارم كه كوچكترين نعمتهاى بيشمار ترا سپاس گزارم پس سر نياز و ناتوانى بدرگاه تو فرود آوردهام تو بكرم غير متناهى خود مرا بپذير و بقصور و تقصيرم مگير در خاتمه از خوانندگان گرامى تقاضا دارم چنانچه روايت و يا مطلبى از اين تفسير نقل مينمايند از نام بردن اسم مؤلف و تفسير مضايقه نكنند و در حال حيات و ممات از دعاى خير و طلب مغفرت براى اينجانب و پدر و مادرم دريغ نفرمايند، چه بسيار رنج كشيدم تا اين تفسير را در دست عموم قرار دادهام و از خداوند توفيق همه را مسئلت مىنمايم. وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى تهران مورخه 17 شهر رجب يكهزار و سيصد و هشتاد و يك هجرى مطابق 5/ 10/ 1340 شمسى.
حاج سيد ابراهيم بروجردى جمعه 23 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 537 سورة الفلق سوره فلق در مدينه نازل شده، پنج آيه و بيست و سه كلمه و هفتاد و چهار حرف است.
تفسير جامع، ج7، ص: 539 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فلق چاهى است در جهنم كه پناه ميبرند اهل جهنم از آتش آن و سؤال ميكنند از خداوند كه اجازه بفرمايد تنفس كند آن باذن خداوند تنفس ميكند از شدت حرارت آن جهنم ميسوزد و در آن چاه صندوقى است از آتش كه اهل آن چاه پناه ميبرند بخدا از شدت حرارت صندوق و در آنجا شش نفر از مردم اولين و شش نفر از آخرين است اولين. يكى قابيل پسر آدم كه برادرش را كشت، دوم نمرود است كه حضرت ابراهيم را در آتش افكند، سوم فرعون است، چهارم سامرى است كه گوساله را ساخت، پنجم كسى استكه كه بنى اسرائيل را از دين موسى بر گردانيد ششم همان شخص است كه نصارى را از دين و طريقه حضرت عيسى باز داشت. و شش نفر آخرين اولى و دومى و سومى و معويه و ذو الثديين رئيس خوارج نهروان و ابن ملجم قاتل امير المؤمنين عليه السّلام.
جمعه 23 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 529 سوره اخلاص سوره اخلاص در مكه نازل شده، پنج آيه و پانزده كلمه و چهل حرف است
تفسير جامع، ج7، ص: 530 در تهذيب از ابن عباس روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با امير المؤمنين عليه السّلام فرمود ايعلى تو مانند سوره اخلاص هستى هر كس يكمرتبه اينسوره را قرائت كند ثلثى از قرآن را تلاوت نموده و چنانچه دو مرتبه بخواند دو ثلث قرآن را قرائت كرده و اگر سه مرتبه بخواند سه ثلث قرآن را قرائت نموده. همچنين هر كس تو را بدل دوست داشته باشد اجر و ثواب ثلث عبادت را باو بدهند و چنانچه بزبان و دل دوست بدارد ترا دو ثلث اجر و ثواب باو بدهند و اگر بزبان و دست و دل ترا دوست ميدارد اجر و ثواب تمام عبادت باو كرامت كنند
تفسير جامع، ج7، ص: 532 خطيب خوارزمى كه از علماء مخالفين است از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود على مانند سوره اخلاص است چنانچه شرحش گفته شد. اين سوره مشتمل است بر بيان توحيد. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ طبرسى از حضرت عسكرى روايت كرده فرمود سبب نزول اين سوره آن بود دشمنان خدا يهوديان و علماء آنها از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كردند كه توصيف كند و خبر بدهد آنها را از خداوند، سوره اخلاص در پاسخ سؤال ايشان نازل شد، در مجمع از ابى بن كعب روايت كرده كه سبب نزول سوره آن بود مشركين از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كردند نسبت خداى خود را براى ما بيان كن و بگوى خداى تو چيست از زر است يا از سيم يا از روى و يا از آهن خداى تعالى در پاسخ سؤال آنها اين سوره را فرستاد و آتشى فرود آمد بعض از آنها را بسوخت و بعضى ديگر فرار كردند و در واقعهاى هلاك شدند. در احتجاج از داود بن قاسم روايت كرده كه از حضرت جواد معناى قُلْ هُوَ اللَّهُ احد را سؤال نمودم فرمود احد كسى است كه همه مردم متفقا اقرار دارند به يگانگى او مگر نميشنوى قول پروردگار را كه ميفرمايد وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ. عنكبوت 61 (اگر از اين مردم مشرك سؤال كنى چه كسى آسمان و زمين را آفريد و خورشيد و ماه را مسخر نموده ميگويند خداى تعالى) با اين وصف پس از گفتار نخست براى او مصاحب و شريك قائل ميشوند ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود صمد چيزيست كه جوف ندارد نمىخورد و نمىآشامد و نمى- خوابد و دائم است و هرگز براى او زوالى نيست و تغيير نكند و هر وقت اراده فرمايد فورا ايجاد شود و كسى استكه ايجاد نموده و آفريده تمام اشياء را از اضداد و اشكال و ازواج، و خود متفرد است به يگانگى، ضد و شكل و مثل و مانند و شريكى ندارد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود احد نوريست كه در آن ظلمت و تاريكى نميباشد و علمى است كه جهل و نادانى در آن نيست و صمد چيزيست كه جوف ندارد و جزء و اجزاء در آن نيست لَمْ يَلِدْ يعنى حادث نيست وَ لَمْ يُولَدْ يعنى در اصلاب و ارحام نبوده وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً يعنى شبيه و شريك ندارد و از براى او يار و معينى نيست واحد يعنى جزء و اجزاء ندارد و داراى كم و كيف نيست و واقع نميشود بر او اسم عدد و نه زياده و نقصان و در حديث ديگر فرمود صمد يعنى منتهى ميشود بسوى او اشياء و اهل آسمان و زمين در حوائجشان بر ميگردند بسوى او لَمْ يَلِدْ يعنى فرزندى از براى او نيست چنانچه يهود و نصارى ميگويند عزيز و مسيح فرزندان خدا هستند و قريش ميگويند فرشتگان دختران خدايند و مجوس ميگويند خورشيد و ماه و ستارگان فرزندان خدا هستند خداوند لعنت كند تمام آنها را وَ لَمْ يُولَدْ يعنى در صلب و رحم نبوده و از شيئى خلق نشده وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ يعنى نيست از براى او شبه و مثل و نظير و مانندى در آنچيزيكه عطا و تفضيل و مرحمت ميفرمايد بر بندگانش، واحد و واحد يكى است و توحيد اقرار بيگانگى او است و مراد از واحد واحد عددى نيست چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد واحد لا بالعدد. طبرسى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود هو اشاره بغايب است هاء آن تنبيه است از معناى ثابت و واو اشاره است بر اينكه خدا غايب است از حواس ظاهره بشر چنانچه هذا اشاره است بحاضر و مشاهده بحواس چه كفار بحرف اشاره و هذا اشاره ميكردند بخدايان خود و ميگفتند هذه آلهتنا المحسوسة بالابصار اين خدايان ما است كه بچشم مشاهده ميكنيم او را اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو هم اشاره كن بآن خدائى كه پرستش ميكنى او را تا ما به بينيم و درك كنيم خدايت را سوره نازل شد و امر فرمود به پيغمبرش بگو اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ پس ها اثبات ميكند وجود ثابت پروردگار را و واو اشاره است بر آنكه آن وجود ثابت مدرك به بصر و بحواس ظاهره نيست و او مدرك ابصار و مبدع حواس است چنانچه فرمود لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و فرمود حضرت باقر عليه السّلام امير المؤمنين عليه السّلام فرمود پيش از جنگ بدر شبى در خواب خضر پيغمبر را ملاقات نمودم باو گفتم تعليم ده مرا چيزيكه بوسيله آن بر دشمنان غالب شوم گفت بگو يا هو يا من هو الا هو چون صبح شد خواب خود را براى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيان نمودم فرمود يا على خضر اسم اعظم خدا را بتو تعليم نموده و فرمود قرائت كن قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را پس از آن بگو يا هو يا من لا هو الا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين امير المؤمنين فرمود مكرر در روز بدر و صفين اين كلمات را ميگفتم عمار ياسر از حضرتش سؤال كرد اين كنايات و كلمات چيست يا امير المؤمنين؟ فرمود اينها اسم اعظم پروردگار است و عماد و ستون توحيد لا اله الا هو است و فرمود اللّه همان معبوديست كه: خلايق و اله و حيران هستند از درك حقيقت او، و احاطه پيدا كردن بكم و كيفيت او. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود جمعى از اهل فلسطين حضور پدرم حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدند و سؤال نمودند معناى صمد را آنحضرت فرمود الصمد پنج حرف است الف دليل است بر انيت و حقيقت ذات خداى تعالى و اين است معناى آيه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ و اشاره و تنبيه است بآنكه غايب است از حواس و لام دليل است بر الهيت او و بآنكه هو، اللّه است و الف و لام ادغام ميشوند در تلفظ و ظاهر نميشوند بر زبان و شنيده نميشوند بگوش ولى در نوشتن ظاهر هستند و ادغام در لفظ و اظهار در كتابت دليل است بر لطيف بودن او و آنكه حواس ظاهره درك نميكند او را و هيچ لسانى نمىتواند وصف كند او را و هيچ گوشى تاب شنيدن او را ندارد چه معناى اللّه چنانچه گفته شد چيزى است كه خلايق در او حيرانند و ماهيت او را درك نكنند نه بحواس و نه موهم بلكه او مبدع اوهام و خالق حواس است و ظاهر شدن الف و لام در كتابت دليل است بر آنكه خداى تعالى ظاهر گردانيده ربوبيت خود را در اثر ايجاد خلايق و تركيب ارواح لطيفه ايشان در اجساد كثيفه آنها و هر گاه بندهاى نظر كند بسوى نفس خود روح خويش را نمى- بيند و درك نميكند او را بيكى از حواس ظاهره پنجگانه همچنانچه لام الصمد ظاهر و هويدا نيست در مقام تلفظ ولى هر گاه بكتابت آن نظر كرد ظاهر ميشود براى او آنچه لطيف و دقيق و پنهان بود پس هر وقت بنده انديشه و فكر كند در ماهيت بارى و كيفيت او واله و جيران بماند و فكر او بجائى نرسد و تصور او را نتواند نمود چه پروردگار خالق صور است نه خود صور و چنانچه نظر كند بسوى مخلوقاتش ثابت شود از براى آن بنده و يقين پيدا كند كه پروردگار خالق موجودات و بشر است و او ارواح را در اجساد وارد و داخل فرموده و تركيب كرده آنها را با اجساد. و صاد دليل است بر اينكه خداى تعالى راستگو است و كلام و گفتار او صادق است و مردم را دعوت بحق و صدق ميفرمايد و وعده او صادق است در دار صدق. و ميم دليل است بر ملك او چه خداى تعالى ملك الحق المبين است ملك و سلطنت او پيوسته بوده و خواهد بود هرگز زوال پذير نيست. و دال دليل است بر دوام ملك او و منزه است از كون و فساد و هرگز نابود و زايل نشود بلكه پروردگار مكون كائنات و بوجود او موجودات قائم و بر پا است پس از آن فرمود حضرت باقر عليه السّلام اگر مىيافتم كسى را كه توانائى بار علم را داشته باشد همانا تمام توحيد و احكام اسلام و دين و شرايع را از كلمه الصمد براى او تفسير و شرح ميدادم چگونه ما ائمه مىيابيم كسى را كه تاب و تحمل برداشتن علومى كه خداوند بما عطا فرموده داشته باشد چنانچه جدم امير المؤمنين فرمود اگر كسى را مىيافتم كه تاب تحمل بر داشتن علوم را داشته باشد همانا شرح و تفسير ميكردم از براى او باء بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را و مكرر ميفرمود بر منبر
سلونى قبل ان تفقدونى فان بين الجوانح منى علما جما هاه هاه الا لا اجد من يحمله الا و ان عليكم من اللّه الحجة البالغة فلا تتولوا قوما غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الاخرة كما يئس الكفار من اصحاب القبور. جمعه 23 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 526 سوره ابى لهب در مكه نازل شده، پنج آيه و بيست كلمه و هفتاد و نه حرف است سوره تبت مشتمل است بر توبيخ و وعيد ابو لهب و عيالش و حفظ نمودن پيغمبر اكرم از اذيت و آزار ابو لهب و ام جميل همسر او.
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود چون قريش قصد كشتن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نمودند گفتند با ابو لهب چه كنيم؟ ام جميل عيال او گفت من او را باز ميدارم و ميگويم دوست دارم امروز در خانه بمانى ابو لهب و عيالش در خانه نشسته مشغول خوردن و آشاميدن بودند و كفار مهياى قتل پيغمبر شدند حضرت ابو طالب امير المؤمنين عليه السّلام را طلبيد باو گفت اى فرزندم برو نزد عمويت ابو لهب، اجازه ورود بخواه اگر در را باز نمودند داخل بشو و گر نه در را بشكن و وارد خانه شو، بگو پدرم ميگويد امراء قوم عاجز و ذليل و خوار نشدند امير المؤمنين رفت پيغام پدر را رسانيد ابو لهب گفت اى فرزند برادرم پدرت راست ميگويد چه ميخواهى فرمود پسر برادرت محمّد را ميخواهند بقتل برسانند و تو در خانه آسوده و فارغ بال مشغول خوردن و آشاميدن هستى. چون اين سخن را شنيد از جا بلند شد، شمشيرش را بدست گرفت عيالش ميخواست ممانعت كند از او، چنان سيلى بصورتش زد كه ديدگانش برگشت، بيرون آمد از خانه و متوجه كفار قريش شد، بآنها گفت من با شما بيعت كردم تا پسر برادرم را بقتل برسانيد؟! قسم بدو بت بزرگ لات و عزى همانا اسلام اختيار ميكنم آنگاه مشاهده ميكنيد با شما چگونه معامله خواهم نمود كفار عذر خواهى كردند و برگشتند. و اينسوره يكى از دلايل صدق نبوت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است چه خبر داد بوسيله اين سوره كه ابو لهب و عيالش ام جميل بر حالت كفر بميرند و داخل دوزخ شوند و آنها بحالت كفر مردند شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 517 سورة النصر سوره نصر در مكه نازل شده، سه آيه و شانزده كلمه و هفتاد و هفت حرف است. و در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى سوره نصر نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن فرمود على واجب كرده خداوند بر مؤمنين جهاد را در زمان فتنه بعد از من چنانكه واجب نموده جهاد با مشركين را با من عرض كردم ايرسول خدا فتنه چيست كه در آن زمان جهاد واجب شده فرمود بزودى طايفهاى ظاهر شوند كه شهادت مىدهند بلا اله الا اللّه و به اين كه من رسول خدا هستم ولى آنها مخالفت ميكنند با طريقه من و طعنه مىزنند در دين اسلام گفتم ايرسول خدا آيا با چنين اشخاصى كه شهادت بخدا و رسول مىدهند جهاد كنم فرمود بلى چه ايشان در دين من بدعت ميگذارند و از امر و نهى خدا دورى ميجويند و خون عترت و ذريه مرا حلال مىدانند عرض كردم ايرسول خدا شما وعده شهادت بمن دادهايد از خداوند بخواهيد تعجيل او را، فرمود چگونه است صبر تو يا على هر گاه خضاب شود محاسنت از خون سرت گفتم ايرسول خدا صبر مينمايم فرمود بلى چنين است آماده شو از براى خصومت چه مخاصم امت من تو هستى گفتم ايرسول خدا راهنمائى بفرما مرا برستگارى فرمود هر وقت قومت عدول كردند از هدايت بسوى گمراهى مخاصمه نما با آنها چه هدايت از طرف خداوند است و گمراهى از جانب شيطان ايعلى تو بر هدايت هستى و هدايت متابعت و پيروى كردن از اوامر خدا است نه پيروى نمودن از هواى نفس و رأى خود گويا مشاهده مىكنم كه اين مردم تأويل ميكنند قرآن را و ميگيرند متشابهات آنرا و حلال مىدانند شراب را و منع ميكنند زكوة را عرض كردم ايشان چه اشخاصى هستند فرمود اهل فتنه مىباشند با آنها جهاد كنيد تا بر گردند بجانب عدل گفتم ايرسول خدا آيا عدل از طرف ما است فرمود بلى عدل از ما است بوسيله ما فتح ميشود و بما ختم ميكند پروردگار عدل خود را و بسبب ما الفت اندازد ميان دلهاى مردم بعد از مشرك بودن آنها و فتنه كردن ايشان گفتم الحمد للّه حمد براى خدائى كه بخشيد بما از فضل و موهبت خود. طبرسى از ابن مسعود روايت كرده كه زمانى كه سوره نصر نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود
سبحانك اللهم اغفر لي انك انت التواب الرحيم. شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 507 سوره كوثر سوره كوثر در مكه نازل شده، سه آيه و ده كلمه و چهل و دو حرف است.
قوله تعالى إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ طبرسى از ابن عباس روايت كرده سبب نزول اينسوره آن بود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد شد عمر بن عاص بن وائل سهمى و حكيم بن عاص را ديد در مسجد نشستهاند متوجه آنحضرت شدند اى ابتر و در عصر جاهليت رسم بود اگر مردى فرزند نداشت باو ابتر ميگفتند و عمرو بن عاص گفت من بغض محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در دل دارم در آن حال جبرئيل نازل شد و سوره كوثر را آورد و گفت دلتنگ مشو از آنكه تو را ابتر خواند ما فرزندان بسيارى به تو عطا كنيم كه در اقطار عالم مكانى نباشد مگر آنكه جماعتى از فرزندان و نسل تو آنجا باشند روز طف معاندين در كربلا اهل بيت را شهيد كردند و كسى را جز حضرت امام زين العابدين عليه السّلام باقى نگذاشتند خداى تعالى از نسل آن بزرگوار تنها عالم را پر كرد اكنون ايرسول ما، بشكرانه اين نعمت براى خدا بنماز و طاعت و قربانى و اعمال حج بپرداز كه دشمنان بدگو و عيب جويان تو نسل بريده خواهند بود و در جهان از ايشان و اعقابشان اثرى باقى نخواهد ماند. در امالى از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود خداوند بمن پنج چيز عطا فرموده و بعلى نيز پنج چيز مرحمت نموده يكى جوامع كلم است كه بمن و على داده شده ديگر مرا نبى و على را وصى قرار داد سوم بمن نهر كوثر و بعلى نهر سلسبيل مرحمت نموده چهارم بمن وحى و بعلى الهام ميفرمايد پنجم مرا بمعراج برد، و درهاى آسمان و حجب را براى على عليه السّلام گشود تا آنكه نظر كرد بسوى من در معراج و نظر كردم بسوى على پس از آن پيغمبر اكرم گريه كرد عرض كردم فدايت گردم اى رسول خدا چرا گريه ميكنيد فرمود اى ابن عباس اول خطابى كه بمن شد در معراج گفتند اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بزير پاى خود نظر كن چون نظر كردم ديدم پردهها و حجب پاره شده على را مشاهده كردم سرش را بجانب آسمان كرده بسوى من نظر ميكند و با من سخن ميگويد پروردگار هم با من تكلم ميفرمايد عرض كردم اى رسول خدا پروردگار چه ميفرمود فرمود خطاب نمود اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من قرار دادم على عليه السّلام را وصى و وزير و خليفه تو بدان اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على عليه السّلام ميشنود كلام من و تو را من در حضور پروردگار اطاعت و قبول نمودم فرمان او را در باره علي عليه السّلام آنگاه خداى تعالى امر فرمود بفرشتگان بعلى عليه السّلام سلام كنند ايشان عموما سلام كردند على عليه السّلام جواب سلام فرشتگان را داد در آن وقت ديدم فرشتگان يكديگر را بشارت ميدهند و عبور نكردم از هيچ آسمان و نقطهاى مگر آنكه فرشتگان بمن تهنيت و مبارك باد ميگفتند و سوگند ياد مينمودند و ميگفتند اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآن خدائى كه تو را بحق و راستى مبعوث نموده سرور و خوشحالى و خرمى بر تمام فرشتگان رخ داده در اثر منصوب كردن پروردگار على عليه السّلام را بر خلافت و وصايت و وزارت و جانشينى تو، آنگاه مشاهده كردم فرشتگان حمله عرش پروردگار سر بزانوى غم نهادهاند گفتم اى جبرئيل چرا اين فرشتگان مغموم هستند جواب داد هم و غم اينها بخاطر آنستكه جمال على عليه السّلام را مشاهده نكردند چه نبوده فرشتهاى مگر آنكه نظر كرده بجمال على و او را تهنيت و مباركباد گفته جز فرشتگان عرش پروردگار اى محمّد از حضور پروردگار اجازه بگير براى آنها در اين ساعت تا ايشان نيز نظر بجمال على كنند و مباركباد باو گويند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من اجازه گرفتم براى آنها ايشان زيارت كردند جمال على عليه السّلام را و تهنيت گفتند باو جبرئيل گفت وقتى من بزمين فرود آمدم و على عليه السّلام را زيارت كردم آخرين فرد فرشتگان بودم على عليه السّلام هم بمن خبر داد ايجبرئيل تو آخرين فرشتگانى هستى كه مرا زيارت كردهاى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من از سخنان على عليه السّلام فهميدم كه قدم نگذاشتم در آسمانها و عرش مگر آنكه تمام آنها براى على عليه السّلام كشف و باز شده بود و نظر بتمام آنها كرده بود ابن عباس ميگويد عرض كردم اى رسول خدا مرا وصيتى بفرمائيد فرمود بر تو باد بدوستى على عليه السّلام بآن خدائى كه مرا به پيغمبرى فرستاده خداوند هيچ حسنهاى را از بندگان خود قبول نكند و نپذيرد تا آنكه از آن بنده از دوستى و ولايت على پرسش نمايد و خداى تعالى داناتر است از خود آن بنده اگر داراى ولايت على بوده اعمالش را بپذيرد و قبول فرمايد و چنانچه داراى ولايت على عليه السّلام نبوده از اعمالش سؤال نكنند و بدون سؤال او را بجهنم ببرند اى ابن عباس سوگند بخدا آتش جهنم بغض و عداوتش زياد و سختتر است بر دشمنان على از آنكسانيكه شرك بخدا آورده و براى او فرزندى قائل شدهاند بخدا قسم فرضا اگر تمام پيغمبران و فرشتگان متفق بشوند بر عداوت و بغض على هرگز اينكار را نكنند و خداوند تمام آنها را بآتش جهنم بسوزاند ابن عباس ميگويد عرض كردم اى رسول خدا آيا كسى هست كه على عليه السّلام را دشمن و مبغوض بدارد فرمود بلى طايفهاى هستند كه ميگويند ما از امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل اسلام هستيم با اينوصف دشمن على عليه السّلام هستند ايشان از اسلام نصيبى ندارند علامت بغض و عداوت آنها آنستكه ديگرى را بر على ترجيح و تفضيل ميدهند بخدا قسم نفرستاده خداوند پيغمبرى را گرامىتر از من و نه وصى را افضلتر از على عليه السّلام ابن عباس ميگويد من پيوسته بوصيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمل مينمودم تا هنگام رحلت آن حضرت حضورش شرفياب شدم عرض كردم اى رسول خدا بچه امر ميفرمائى مرا بعد از خود فرمود مخالفت كن با مخالفين على عليه السّلام و يار و ياور آنها مباش عرض كردم اى رسول خدا براى چه امر مؤكد نميفرمائيد مردم را بترك نمودن مخالفت با على عليه السّلام ديدم گريه بسيارى نمود تا غش كرد پس از بهوش آمدن فرمود در علم خداوند گذشته است كه اين مردم با على عليه السّلام مخالفت ميكنند سوگند بخدا منكرين و مخالفين على عليه السّلام از دنيا نميروند مگر آنكه نعمتيكه خداوند بآنها مرحمت فرموده تغيير دهند، اى ابن عباس اگر ميخواهى خداوند را ملاقات كنى در حالتى كه از تو راضى باشد از على عليه السّلام و مسلك او جدا مباش و پيروى كن از اوامر او و با دوستان على دوست باش و با دشمنان او دشمن باش اى ابن عباس شكى از على در دل خود جاى مده شك كردن در باره على عليه السّلام كافر شدن بخداوند است
در امالى از ابن عباس روايت كرده گفت چون سوره كوثر بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد اى رسول خدا كوثر چيست؟ فرمود نهريست كه خداوند گرامى داشته مرا بآن نهر گفت آن نهر شريف را براى ما وصف فرمائيد پيغمبر اكرم فرمود يا على كوثر نهريست كه از زير عرش پروردگار جارى ميشود آب آن از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر است حصار آن زبرجد و ياقوت و مرجان است و گياه آن زعفران و خاكش از مشگ و عنبر است آن نهر بمن و تو و شيعيانت اختصاص دارد من و تو و عترت و اهل بيت ما كنار كوثر ايستادهايم هر كس ميخواهد ما را ملاقات كند بايد كنار كوثر ملاقات نمايد و كسانى ما را ميتوانند ملاقات كنند كه از سخنان ما تجاوز نكنند پس شما مردم كوشش كنيد تا ما را كنار كوثر ملاقات نمائيد سيراب ميكنيم دوستان خود را از نهر كوثر و مانع ميشويم از ورود دشمنان بر آن و هر كس شربتى از كوثر بياشامد بعد از آن تشنه نخواهد بود شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 514 سوره كافرون در مكه نازلشده، شش آيه و بيست و شش كلمه و هشتاد و هشت حرف است.
تفسير جامع، ج7، ص: 516 على بن ابراهيم از ابا جعفر احول روايت كرده كه ابو شاكر از من سؤال نمود آيا شخص سزاوار است اينگونه تكلم كند و سخن خود را مرتبهاى بعد از مرتبه ديگر تكرار نمايد من جواب او را نتوانستم بگويم بمدينه طيبة مشرف شدم از حضرت صادق عليه السّلام اينسوره و جهت تكرار آنرا سؤال نمودم فرمود سبب نزول سوره آن بود كه جماعتى از قريش از آن جمله حارث قيس سهمى و عاص بن وائل و وليد بن مغيره و اسود بن عبد يغوث و اسود بن مطلب و امية بن خلف بودند حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند گفتند اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با ما موافقت كن تا ما نيز با تو موافقت كنيم يك سال خدايان ما را عبادت كن تا ما يك سال خداى تو را عبادت كنيم اگر دين ما بهتر باشد تو از آن بينصيب نخواهى بود و چنانچه دين تو بهتر باشد ما از آن خير بىنصيب نخواهيم بود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود يك ساعت دين شما را اختيار نخواهم كرد گفتند پس يكمرتبه بر اين بتهاى ما سلام كن تا ما بتو ايمان آوريم و خداى ترا عبادت كنيم فرمود اينكار هم نخواهم كرد و مقصود آنها اين بود كه پيغمبر را مدنس كنند و هرگز ايشان ايمان نميآوردند بلكه بر كفر خود اصرار ميورزيدند جبرئيل نازلشد و اينسوره را آورد و تكرار آن براى آن است كه جواب آنها را مانند خود ايشان بدهد پس در جواب آنها كه گفتند عبادت كن ابو جعفر ميگويد حضرت صادق عليه السّلام بعد از فراغت اين سوره سه مرتبه فرمود دين من اسلام است- شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 504 سوره ماعون بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَ لا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكِينِ (3) فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ (6) وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ (7)
سوره ماعون مشتمل است بر توبيخ و سرزنش كفار قريش و كفران نعمت آنها. َ اين آيه نازل شده در باره كفار قريش عموما و در حق ابو جهل و ابو سفيان و وليد بن مغيره خصوصا چه آنها هر وقت شتر و يا گوسفندى ذبح ميكردند چون يتيم و بينوا از ايشان چيزى طلب مينمود با عصا او را مىزدند و از در خانه خود مىراندند خداى تعالى سوره و آيه فوق را در باره ايشان فرستاد و فرمود ايرسول ما آيا ديدى كفار قريش را كه روز جزا را انكار ميكردند و يتيم را از در خود مى- راندند و از حقشان منع ميكردند و راغب نبودند بر طعام دادن مسكينان و مستمندان واى بر آن نماز گذاران كه غافل هستند از ياد خدا و توجه بمخلوق دارند همانهائيكه اگر طاعتى كنند بريا و خود نمائى كنند و هر احسانى را (اعم از حق واجب مانند خمس و زكوة يا مستحب مثل عاريه دادن اثاث خانه) از بمحتاجان منع كنند اين آيات در باره منافقين نازلشده است چون مردم را مىديدند نماز و ساير واجبات ديگر بجا مىآوردند و چون نميديدند بجا نمىآوردند و اگر نماز ميخواندند اميدى بخير آن نداشتند و چنانچه رها ميكردند از شرش نميترسيدند و باكى نداشتند از بجا آوردن نماز و ترك آن. و حضرت صادق عليه السّلام فرمود هر كس تأخير اندازد نماز را از اول وقت تا آخر وقت بدون عذر و جهتى او ساهى در نماز است و مصداق آيه شريفه ميباشد.
محمّد بن عباس ذيل آيه أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ از حضرت صادق عليه السّلام و حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمودند مراد از دين در اين آيه ولاية امير المؤمنين عليه السّلام است. شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:32 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 490 سوره همزه در مكه نازل شده، نه آيه و سى و سه كلمه و صد و سى حرف است سوره همزه مشتمل است بر وعيد و توبيخ هر عيب جوى هرزه زبان كه طعنه بر مردم ميزند و تهديد كفار و منافقين و متكبرين و گردنكشان قوله تعالى وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ واى بر هر عيب جوى هرزه زبان كه بمردم طعنه ميزنند و جدائى مىافكنند ميان دوستان و خويشان و بر بى گناهان دروغ مىبندند همزه كسيرا مىگويند كه حضور شخص عيب جوئى كند از او لمزه غيبت كنندگان را گويند كه در غيبت مردم عيب جوئى از آنها بنمايد و بعضى گفتند همزه عيب جوئى بزبان و لمزه عيب جوئى بچشم و ابرو و اشاره است و سبك و كوچك شمردن بىنوايان و تهى دستان و غضب كردن بر آنها است و آيه نازل شده در باره امية بن خلف جحمى و وليد بن مغيره كه عيب جوئى مىكردند از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و چون ميگذشتند از نزديك حضرتش با چشم و ابرو و اشاره نمودن بدست طعنه ميزدند و سخريه ميكردند بآنحضرت
تفسير جامع، ج7، ص: 491 وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ (1) الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ (2) يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ (3) كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ (4) وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ (5) نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (6) الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (7) إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ (8) فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ (9) محمد بن عباس از سليمان روايت كرده كه معناى آيه را از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم فرمود مراد از آن كسانى هستند كه بآل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سخريه و هرزه زبانى نمودند و بجاى اهل بيت نشستند در آن مكانيكه حق آنها نبود و اموال عترت رسول را غصب كردند همان كسانيكه مالى جمع كرده و دايم بحساب و شمارهاش سرگرم بودند و آن را روى هم گذاشته در راه خدا انفاق نميكردند. و گمان ميكنند كه مال و دارائى دنيا عمر هميشگى بآنها خواهد بخشيد چنين نيست كه گمان كردهاند بلكه به آتش سوزان دوزخ انداخته شوند شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 488 سوره عصر در مكه نازلشده، سه آيه و چهارده كلمه و شصت و هشت حرف است سوره عصر مشتمل است بر وعيد و توبيخ كفار و منافقين قوله تعالى وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ سوگند بزمان نورانى رسول يا دوران ظهور امام زمان عليه السّلام همانا انسان در نقصان و زيانكاريست مگر آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و وصيت كردند فرزندان خود و مردم را بامر حق و سفارش كردند يكديگر را به صبر و بردبار
تفسير جامع، ج7، ص: 488 وَ الْعَصْرِ (1) إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ (2) إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3) سوگند بزمان نورانى رسول يا دوران ظهور امام زمان عليه السّلام همانا انسان در نقصان و زيانكاريست مگر آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و وصيت كردند فرزندان خود و مردم را بامر حق و سفارش كردند يكديگر را به صبر و بردبارى ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از عصر زمان خروج قائم ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مقصود از انسان كه زيانكار است دشمنان ما ائمه ميباشد و مراد از ايمان اعتقاد داشتن بائمه و آيات خدا است و عمل نيكو مواسات كردن با برادران مؤمن و سفارش نمودن در باره عترت پيغمبر و ائمه معصومين عليه السّلام است و در حديث ديگر فرمود آنحضرت: خداوند خارج كرده بر گزيدگان از مخلوقاتش را از انسان زيانكار و فرموده مگر آنهائيكه بولايت امير المؤمنين عليه السّلام ايمان داشته و بفرزندانشان آنولايت را سفارش كنند و دستور به صبر و بردبارى دهند نسبت باذيت و آزاريكه از طرف مخالفين مشاهده مينمايند و البته خداوند ايشان را بكيفر و عذاب خود گرفتار خواهد نمود
شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:22 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 484 سوره تكاثر در مكه نازلشده، هشت آيه و بيست و هشت كلمه و صد و بيست حرف است سوره تكاثر مشتمل است بر توبيخ و سرزنش خلايق از جهت اشتغال آنها بجمع آوردن اموال و تفاخر به ثروت و بفرزندان و بقبور مردگان و غافل بودن از خدا تا هنگام مرگ و رو برو شدن با عذاب قوله تعالى أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقِينِ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ مشغول كرد شما را بسيارى اموال و فرزند و قبيله و از ياد خدا و مرگ غافل داشته است تا اينكه بزيارت اهل قبور رفتيد و بجاى آنكه عبرت بگيريد بقبرهاى مردگان خود با هم فخر و مباهات ميكرديد- اين آيات نازل شده در باره دو قبيله از قريش بنى عبد مناف و بنى سهل بن عمرو بن مصيص بن كعب آنها با يكديگر فخر و مباهات ميكردند، هر يكى از اينان ميگفت اشراف و بزرگان ما بيشترند بنى عبد مناف اشراف خود را شماره كردند و غالب شدند بنى سهيل بآنها گفتند بيائيد تا بگورستان برويم و گورها را بشماريم تا بدانيد گور اشراف ما بيشتر است يا گورهاى اشراف شما نه چنين است شما از ياد خدا و مرگ غافل هستيد بزودى خواهيد دانست در گور پس از مرگ چه سختيها در پيش داريد باز هم در قيامت خواهيد دانست با چه عذابى رو برو ميشويد تكرار آيه براى تأكيد است و ديگر اشاره بعذاب قبر و عذاب دوزخ است امير المؤمنين عليه السّلام فرمود پيش از نزول آيه جماعتى شك داشتند در عذاب قبر چون آيه نازل شد يقين پيدا كردند كه در قبر هم انسان را عذاب خواهند كرد آنگاه فرمود اگر بطور يقين ميدانستيد چه حادثه بزرگى در پيش داريد هرگز در اثر بازيچه دنيا از عالم آخرت غافل نميشديد البته پس از مرگ دوزخ را مشاهده خواهيد كرد آنگاه آنرا بعين يقين يعنى برأى العين خواهيد ديد
تفسير جامع، ج7، ص: 486 ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم8 ابن بابويه از ابراهيم بن عباس روايت كرده كه روزى حضور حضرت رضا عليه السّلام شرفياب شده بودم ميفرمود نعمت حقيقى در دنيا وجود ندارد بعضى از فقها حضورش عرض كردند پس معناى آيه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ چيست؟ مگر مراد از اين نعمت اطعمه و آب سرد گوارا نيست حضرت رضا عليه السّلام حالش تغيير پيدا كرد و فرمود شما مردم از نزد خود چنين تفسير ميكنيد، در محضر پدرم مذاكره تفسير آيه شد بعضى از مردم گفتند مراد آب سرد است و بعض ديگر گفتند خواب گوارا است و طايفهاى عقيده داشتند عيال نيكو و صاحب جمال است پدرم در غضب شد و فرمود هرگز خداوند سؤال نميكند از بندگان خود آنچه را بآنها عطا نموده و منت بر ايشان نميگذارد، منت گذاشتن از مخلوق قبيح است چه رسد بخالق و پروردگار دانا و توانا. نعيم در اين آيه دوستى و ولايت ما اهل بيت پيغمبر است خداوند پرسش ميكند از آن پس از سؤال كردن از توحيد و نبوت و هر بندهاى وفات كرد و مراعات نمود موالات و دوستى ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميكشاند اين ولايت و دوستى او را بسوى نعمتهاى بهشتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على عليه السّلام نخست چيزيكه سؤال ميكنند از انسان پس از مردنش شهادت لا اله الا اللّه و محمّدا رسول اللّه وعلى ولى المؤمنين ميباشد هر كس اعتقاد باينها داشته و اقرار باين سه شهادت كرد اقرار و اعتقاد او مىكشاند او را بسوى نعمتهاى بهشتى كه هرگز نابودى و زوال پذير براى آنها نيست و از مخالفين ابو نعيم حافظ از صحابه روايت كرده كه ما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معناى نعيم را سؤال نموديم فرمود ولايت على بن أبي طالب است و حضرت رضا عليه السّلام فرمود شاهد بر اينكه مراد از نعيم ولايت و محبت ما اهل بيت است آيه: وقفوهم انهم مسئولون ميباشد- عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه ابو حنيفه از حضرتش سؤال كرد معناى آيه را باو فرمود نزد تو چه مراد است عرض كرد قوت طعام و آب فرمود اگر خداوند موفق كند تو را تا توقف نمائى در قيامت حضور او آيا از تو سؤال ميكند هر لقمهايكه خوردهاى و چنانچه بخواهد اين سؤالات را بنمايد بطول انجامد ابو حنيفه گفت پس چيست معناى نعيم فرمود ما اهل بيت همان نعيمى هستيم كه خداوند عطا كرده به بندگانش و بسبب ما الفت مىگيرند با يكديگر بعد از اختلافشان و بوسيله ما مهربان كرد مردم را بعد از آنكه با هم دشمن بودند و هدايت كرد آنها را بسوى اسلام و ما نعمتى هستيم كه خداوند پرسش ميكند از او-
و در حديث ديگر آنحضرت فرمود بابو حنيفه شنيدهام كه تفسير كردهاى نعيم را بطعام و شراب عرض كرد بلى فرمود اگر كسى تو را دعوت كند بمهمانى و طعام و شراب نيكو و گوارا بتو بدهد آيا خداوند بخل ميكند و از اين نعمت سؤال ميكند از تو عرض كرد پس نعيم چيست؟ فرمود دوستى و ولايت ما اهل بيت پيغمبر است و احاديث در خصوص آنكه نعيم ولايت و محبت ائمه معصومين است از خاصه و عامه بسيار است شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 480 سوره القارعه در مكه نازل شده و يازده آيه و سى و شش كلمه و صد و پنجاه و دو حرف است سوره القارعه مشتمل است بر ذكر قيامت و احوال مردم در آنروز
تفسير جامع، ج7، ص: 482 و از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُه6ُ در حق امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و آيه وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ 8 در باره آن سه نفر فرود آمده-
ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس انكار كند ولايت امير المؤمنين (ع) را ميزان اعمال او سبك باشد و جايگاهش در هاويه جهنم است شنبه 22 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 474 سوره عاديات در مكه نازلشده و يازده آيه و چهل كلمه و صد و شصت و سه حرف است سوره عاديات مشتمل است بر داستان جنگ ذات سلاسل و احوال قيامت
تفسير جامع، ج7، ص: 476 اهالى وادى يابس على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود سوره عاديات نازلشده در باره اهالى وادى يابس و داستان آنها بدينقرار است: دوازده هزار نفر مرد جنگجو از اهالى يابس اجتماع نموده و با هم سوگند ياد نمودند كه تخلف نكنند از يكديگر و خوار و ذليل نكند يكى از آنها ديگرى را و فرار نكنند تا آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بقتل برسانند و يا تمام آنها كشته شوند. جبرئيل نازل شد رسول خدا را از تصميم و عهد آنها با خبر نمود و دستور داد ابو بكر را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار بجانب آنها روانه كند پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ايطايفه مهاجر و انصار الحال جبرئيل بر من نازلشد و خبر داد كه اهل وادى يابس اجتماع كرده و با هم عهد بستند كه هيچيك از آنها بديگرى مگر و حيله نكند و فرار ننمايد تا آنكه من و على را بقتل برسانند و دستور داد بمن ابو بكر را با چهار هزار نفر بسوى آنها بفرستم مهيا شويد و حركت نمائيد باسم خداوند انشاء اللّه. مسلمانان مجهز شدند براى حركت، پيغمبر بابو بكر فرمود چون بمكان يابس رسيديد نخست اسلام را بر آنها عرضه بداريد اگر پذيرفتند جنگ نكنيد و چنانچه امتناع كردند با ايشان جهاد كنيد و اموالشان را بتصرف در آوريد و استحكامات آنها را خراب كنيد ابو بكر با لشگرى آراسته با تأنى و آرام بسوى ايشان حركت نمود چون بآنوادى رسيدند دويست نفر سوار مسلح از اهل وادى جلوى مسلمين را گرفتند سؤال كردند بچه خيال و قصدى به اين جا آمدهايد برئيس و سر كرده خود بگوئيد نزد ما بيايد تا با او گفتگو كنيم ابو بكر با جمعى از مسلمين نزد آنها رفت گفت من فرستاده پيغمبر خدا هستم بمن امر فرموده تا شما را باسلام دعوت كنم تا همان مزيتيكه براى مسلمانان هست براى شما نيز باشد و چنانچه اسلام قبول نكنيد با شما جنگ خواهيم كرد گفتند اى ابو بكر اگر نبود قرابتى ميان ما و شما البته خود و اصحابت را بقتل ميرسانيديم بطوريكه يادگار و مثل شود براى كسانيكه بعد از شما بدنيا ميآيند بر گرد با اصحاب و رحم كن بخود و ايشان ما جز پيغمبر و على قصد كشتن ديگرى را نداريم، ابو بكر بمسلمانان گفت ايشان چندين برابر شما هستند كمكى ديگر شما نداريد خانهايشان خالى است بر گرديد تا صورت حال را بعرض پيغمبر برسانيم مسلمين عموما گفتند اى ابو بكر مخالفت فرمان خدا و رسولش مكن آنچه امر شده بتو انجام ده و از خدا بترس و يا اينقوم جهاد كن و خلاف دستور رسول خدا ننما هر اندازه اصرار كردند ابو بكر قبول نكرد و نپذيرفت و گفت من چيزيرا ميدانم كه شما نميدانيد و شخص حاضر مشاهده ميكند چيزى را كه غايب آن را نمىبيند عاقبت از جهاد با آنها منصرف شد و بازگشت. مسلمانان به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر دادند آنچه را كفار بابو بكر گفتند رسول خدا فرمود اى ابو بكر مخالفت امر من كردى سوگند بخدا تو معصيت كارى پس از آن پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ابو بكر مخالفت امر من نمود و از سخنان اهالى يابس سينهاش بتنگ آمد و ترس آنها در دلش جايگرفت و اطاعت از خدا و رسولش نكرد اينك جبرئيل آمد و امر نمود كه بجاى ابو بكر عمر را بفرستم آنگاه متوجه عمر شد و باو فرمود برو بوادى يابس با توكل بخدا مبادا مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آورى عمر با همان لشكر روانه شد بسوى كفار چون بوادى يابس رسيد و مشرف بآنها شد باز دويست نفر سوار مسلح جلوى آنها را گرفتند نزديك بود روح از تن عمر پرواز كند از شدت ترس بخود ميلرزيد و فرار را بر قرار و جهاد اختيار كرد و بازگشت جبرئيل خبر برگشت عمر را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد چون عمر بازگشت پيغمبر باو فرمود تو هم مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آوردى فرشتگان عرش از نافرمانى تو با خبر شدند چرا خلاف امر مرا نمودى و عمل برأى خودت كردى قبيح باد رأى تو. بعد از آن فرمود جبرئيل دستور داد على عليه السّلام را بفرستم امير المؤمنين عليه السّلام را خواست باو فرمود خداوند خواسته اين فتح و فيروزى نصيب تو شود بزودى بخواست خدا فتح ميكنى و باز ميگردى آنگاه بابو بكر و عمر فرمود شما هم جزء لشكريان اسلام برويد مبادا در هيچ موردى با على مخالفت نمائيد قشون اسلام بسوى وادى يابس حركت كردند امير المؤمنين آنها را از راهى غير راه ابو بكر و عمر سير داد چنان بسرعت و شتاب سير داد كه مسلمانان خسته شدند و از تلف شدن حيوانات سوارى خود ميترسيدند امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود نترسيد رسول خدا اين طريق امر و دستور فرموده و خبر داد كه خداوند فتح و فيروزى را نصيب ما خواهد نمود بشارت باد شما را بخير و خوشى و پاكيزه باد نفس و دلهاى شما. بشتاب سير كردند تا رسيدند نزديك وادى يابس اهالى از آمدن امير المؤمنين و اصحابش با خبر شدند دويست نفر مرد جنگجو جلوى مسلمين را گرفتند گفتند شما. چه اشخاصى هستيد و بچه مقصد در اينجا آمدهايد امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من على بن أبي طالب پسر عموى رسول خدا هستم آمدهام تا شما را دعوت كنم بكلمه توحيد و گفتن لا اله الا اللّه محمدا رسول اللّه تا آنچه را كه براى مسلمين هست شما هم از آن برخوردار باشيد بآنحضرت گفتند ما قصد كشتن تو را داريم هرگز اسلام قبول نكنيم و بآنچه تو و پيغمبر عمل مينمائيد مخالف هستيم آماده جنگ باش و اصحاب خود را مهيا كن براى مبارزه. كشنده تو ما هستيم وعده ما و شما صبح فردا امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود واى بر شما مرا بزيادتى جمعيت خود ميترسانيد؟! يارى ميجويم از خدا و فرشتگان و مؤمنين بر جنگ با شما و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم آنها برگشتند بمركز خود امير المؤمنين و اصحابش نيز بفرودگاه خود مراجعت نمودند چون تاريكى شب فرا گرفت امير المؤمنين عليه السّلام باصحاب خود امر فرمود حيوانات و اسبهاى خود را زين كنند و آماده سازند صبح كه خواست آشكار شود نماز را با اصحاب بجا آورد و در تاريكى صبح دستور داد يكدفعه حمله كنند و آنها را بقتل برسانند در ميان اصحاب كسى نبود مگر آنكه هر يك از آنها چند نفر از كفار را بقتل رسانيدند و جمعى را اسير كردند و خانهها و استحكامات ايشان را ويرانه و خراب نمودند و اموالشان را با خود حركت داده و روانه مدينه شدند جبرئيل نازل شد و خبر فتح و فيروزيرا كه خداوند نصيب امير المؤمنين عليه السّلام فرموده بود به پيغمبر داد و گفت از اصحاب على عليه السّلام بجز دو نفر كشته نشدند پيغمبر اكرم مسجد تشريف برد و بالاى منبر رفت پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود خداوند بدست على فتح و فيروزى بمسلمانان عطا فرموده و جز دو نفر از مسلمين بيشتر كشته نشدند و از منبر بزير آمد با تمام اهالى مدينه تا چند ميلى شهر باستقبال امير المؤمنين (ع) تشريف بردند آنحضرت چون نظرش به پيغمبر افتاد از اسب پائين آمد باحترام رسول خدا پيغمبر او را گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد غنيمتهائى كه خداوند نصيب و روزى مسلمانان نموده بود از اهل يابس حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقديم داشت حضرتش آنها را قسمت نمود ميان جهاد كنندگان و جنگجويان وادى يابس حضرت صادق عليه السّلام فرمود غنيمتهائى كه از وادى يابس نصيب مسلمين شد بجز در جنگ خيبر از هيچ جنگى آن مقدار نصيب ايشان نشد. خداوند سوره عاديات را در آنروز نازل كرد.
تفسير جامع، ج7، ص: 479 إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ 6 اين آيات در باره ابو بكر و عمرو بن عاص نازل شده چه آنها اصرار داشتند و ميخواستند باز دارند امير المؤمنين عليه السّلام را از آنراهى كه سير مينمود از بخل و حسد و كينهايكه نسبت بحضرتش داشتند، چه يقين پيدا كردند راهى كه امير المؤمنين عليه السّلام سير مينمايد عاقبت فتح و فيروز خواهد بود. عمرو بن عاص بابو بكر ميگفت على جوان است و كم تجربه و راه را نميداند اين راهى كه ميرود خوفناك است و درندگان بسيارى دارد. مردم را وسوسه كردند مسلمين نزد امير المؤمنين عليه السّلام رفتند عرض كردند يا ابو الحسن اين راهى كه اختيار فرموديد درندگان بسيارى دارد اگر بر گرديد براه ديگرى بهتر است. بآنها فرمود برويد دنبال كار خود و مهار اسبها را نگاهداريد، كافى است از براى شما، پس از آن متوجه ابو بكر و عمرو بن عاص شد فرمود در اين عقيده و گفتار كسى با شما دو نفر موافق نيست اطاعت من كنيد و سخنان مرا بشنويد من داناترم بآنچه انجام ميدهم آنها ناچار سكوت اختيار كردند و خودشان نسبت بعداوت و دشمنى كه با امير المؤمنين عليه السّلام دارند گواهى ميدهند و پيوسته بر متاع و زندگانى دنيا حريصند.
تفسير جامع، ج7، ص: 479 أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ 9-11
حضرت صادق عليه السّلام فرمود اين آيات بخصوص در باره اولى و دومى و عمرو بن عاص نازل شده و شامل مردان ديگر است چه آنها در باطن قصد سوء داشتند نسبت بامير المؤمنين (ع) خداوند خبر داد از اعمال آنها فرمود آيا نميدانند كه روزى براى جزا و كيفر نيك و بد اعمال خود از قبر برانگيخته ميشوند و آنچه در دلها از نيك و زشت دارند و پنهان ميكنند همه را خداوند پديدار و آشكار ميسازد، محققا آنروز پروردگار بر نيك و بد كردارشان آگاهست و پاداش و كيفر آنها بايشان خواهد رسيد. اينحديث را در امالى نيز روايت كرده است سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 463 سوره بينه سوره بينه در مدينه نازلشده و هشت آيه و نود و چهار كلمه و سيصد و نود و نه حرف است سوره بينه مشتمل است بر آنكه حجت و برهان پيش از قرآن هم بر كفار و مشركين تمام بود با اينوصف آنها از كفر و عصيان جدا نبودند
تفسير جامع، ج7، ص: 465 لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (1) رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً (2) فِيها كُتُبٌ قَيِّمَةٌ (3) وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ (4) وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ (5) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (6) در محاسن ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كافرين كسانى هستند كه شيعيان را تكذيب نمودند زيرا كتاب آيات خدا است و اهل آن شيعيان باشند و مشركين منفكين مرجيه هستند و بينه واضح شدن حق است براى آنها و رسول از جانب خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و معنى يَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً يعنى پيغمبر راهنمائى ميكند مردم را بسوى اولى الامر و ائمه معصومين بعد از خود و آيه: وَ ما تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ، دليل است بر بطلان قول جبرى مسلكان كه ميگويند كفار را خداوند در اصل كافر آفريده، چه خداى تعالى ميفرمايد پس از آنكه حجت بر ايشان تمام شد كافر شدند وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ و در كتابهاى آسمانى امر نشدند مگر بآنكه با اخلاص كامل و بدون ريا پرستش كنند خدا را و از دين غير حق روى بگردانند و نماز بپا دارند و زكوة بدهند و دين راست و درست و راه سعادت همين است إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ كسانيكه از اهل كتاب كافر شدند و مشركين همه در آتش دوزخ باشند و آنجا هميشه معذبند و ايشان بدترين خلايق هستند- حضرت باقر عليه السّلام فرمود پروردگار قرآن را نازل نمود بر اهل كتاب و مشركين و آنها كافر و مرتد شدند و معصيت و نافرمانى كردند با امير المؤمنين عليه السّلام را و در اثر نافرمانى اينان بدترين خلق خدا هستند
تفسير جامع، ج7، ص: 466 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّه 7-8 آنانكه بخدا ايمان آورده و عمل نيكو بجا ميآوردند بحقيقت بهترين خلق خدايند و پاداش آنها نزد خدا بهشت عدن است كه نهرها زير درختانش جاريست و در آنجا هميشه متنعمند خدا از آنها خشنود و آنها نيز از خدا راضى هستند و اين بهشت مخصوص كسانى است كه از خدا بترسند و بطاعت او مشغول باشند-
ادامه مطلب ... سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:18 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 469 سوره زلزلة سوره زلزله در مدينه نازلشده و هشت آيه و سى و پنج كلمه و صد و شصت و نه حرف است سوره زلزله مشتمل است بر ذكر قيامت و بيان احوال آن تفسير جامع، ج7، ص: 471 إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4)
بياد بياور اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هنگاميكه زمين سخت بجنبد و بلرزه در آيد و بارهاى گران درون خود را از معادن و گنجها و مردگان از دل خاك بيرون افكند در آنروز انسان (كه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است) گويد چيست اين اضطراب و جنبيدن و خبرهاى تو ايزمين؟! زمين آنحضرت را بحوادث و اخبار گذشته و آنچه مردم بروى آن انجام دادهاند خبر دهد و آگاه گرداند
ابن بابويه از حضرت فاطمه عليه السّلام روايت كرده فرمود در زمان ابو بكر زلزله شديدى در مدينه رخ داد بطوريكه عموم مردم ترسيدند و نزد ابو بكر و عمر رفتند مشاهده كردند آندو نفر از شدت ترس بشتاب حضور امير المؤمنين عليه السّلام ميروند مردم هم به تبعيت آنها حضور آنحضرت رسيدند امير المؤمنين عليه السّلام از منزل خارج شدند ابو بكر و عمر و عموم مردم در عقب آن بزرگوار رفتند تا رسيدند بباروى شهر آنحضرت بروى زمين نشست مردم هم اطراف او نشستند ديوارهاى مدينه مانند گهواره حركت ميكرد اهل مدينه از شدت ترس صداهاى خود را بگريه و زارى بلند كرده و فرياد ميزدند يا على بفرياد ما برس هرگز چنين زمين لرزهاى نديديم، لبهاى آنحضرت بحركت آمد و با دست مبارك بزمين زد و فرمود ايزمين آرام و قرار بگير زمين باذن خدا ساكت شد و قرار گرفت مردم از اطاعت و فرمان بردارى زمين از امير المؤمنين عليه السّلام تعجب كردند، فرمود شما تعجب كرديد كه زمين اطاعت امر من نمود وقتى باو گفتم قرار بگير؟ عرض كردند بلى يا امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من همان انسانى هستم كه خداوند در قرآن ميفرمايد: وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها3- من بزمين ميگويم بيان كن براى من حوادث و اخباريكه بر روى تو واقع شده و انجام گرفته است و بمن بگو عملهائى كه مردم در روى تو بجا آوردهاند پس از آن فرمود اگر اين همان زمين لرزههائى بود كه خداوند در سوره زلزله ميفرمايد خبر ميداد زمين بمن اخبار خود را ولى آن نيست در مجمع از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود ايمردم آيا ميدانيد خبرهاى زمين چيست كه براى امير المؤمنين عليه السّلام بيان ميكند عرض كردند خدا و رسولش داناتر است و بهتر ميدانند فرمود گواهى ميدهد بر مرد و زن بآنچه بر پشت آن عمل كردند و ميگويد اين شخص كار نيكو بجا آورده و آنديگرى مرتكب عمل زشت شده اينست خبرهاى زمين. و پروردگار بزمين الهام ميكند كه اخبار و حوادث خود را بامير المؤمنين عليه السّلام بگويد و آنحضرت را آگاه سازد
سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 445 سوره علق سوره علق در مكه نازل شده و نوزده آيه و هفتاد و دو كلمه و دويست و هشتاد حرف است
سوره علق مشتمل است بر امر بقرائت كردن اسم پروردگار و در طغيان و سركشى كردن اغنياء و ثروتمندان و توبيخ مشركين قريش و ابو جهل و تهديد ايشان بآتش دوزخ. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 452 سوره قدر در مكه نازل شد و پنج آيه و سى و سه كلمه و صد و دوازده حرف است. سوره قدر مشتمل است بر بيان فضيلت شب قدر و آنكه عبادت و تقرب
تفسير جامع، ج7، ص: 455 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام مكرر باصحاب خود ميفرمود هيچ وقت اولى و دومى حضور پيغمبر نرسيدند مگر آنكه آنحضرت با گريه و خشوع سوره قدر را براى آنها قرائت ميفرمود عاقبت روزى ايشان گفتند اى رسول خدا جهت چيست اين قدر سوره قدر را براى ما قرائت ميفرمائيد فرمود بخاطر كسيكه مشاهده ميكنم او را بچشم و حفظ كردم و جاى دادم او را در قلب خود و اشاره فرمود بمن. و ديگر فرمود براى چيزيكه على عليه السّلام آن را بعد از من مشاهده مينمايد سؤال نمودند اى رسول خدا شما و على چه چيز مشاهده مينمائيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ- را با انگشت مبارك روى زمين نوشت سپس فرمود بآنها آيا بعد از قول خداوند كه ميفرمايد مِنْ كُلِّ أَمْرٍ چيزى باقى ميماند كه نازل نكند عرض كردند خير اى رسول خدا فرمود آيا ميدانيد بچه شخصى نازل ميكنند در شب قدر هر چيزى را گفتند بر شما نازل ميكنند ايرسول گرامى فرمود آيا بعد از من شب قدر وجود دارد عرض كردند بلى فرمود فرشتگان بعد از من در شب قدر بر چه شخصى نازل ميشوند و امورات هر چيز را فرود ميآورند گفتند نميدانيم در آنوقت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سر مرا در بغل گرفت و فرمود بدانيد بر اين على فرشتگان و روح نازل ميكنند هر چيز را بعد از من در شب قدر و چون شب قدر فرا ميرسيد بعد از پيغمبر اكرم (ص) چنان خوف و ترسى بر آنها غالب ميشد كه تصور آن نميتوان كرد بخاطر آنكه مبادا امر و دستورى از پروردگار براى كيفر و نابودى ايشان برسد و آنها بخوبى شب قدر را ميشناختند و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه بشيعيان ميفرمود شما با مخالفين بوسيله سوره قدر حجت آوريد تا غالب و رستگار شويد سوگند بخدا سور قدر حجت خدا است از براى خلايق بعد از پيغمبر اكرم و آن سوره بزرگ دين شما شيعيان و نهايت علم ما ائمه است حجت بياوريد براى مخالفين ب حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ فاطر 1-3 و منذرين بعد از پيغمبر اكرم (ص) صاحبان ام بتنهائى هستند ايطايفه شيعه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها دخان 24 نَذِيرٌ شخصى حضورش عرض كرد ايفرزند رسول خدا نذير اين امت پيغمبر اكرم (ص) بود فرمود بلى راست ميگوئى آيا زمانى كه پيغمبرى مبعوث نشود روى زمين و در اقطار عالم نذيرى هست يا خير سائل عرض كرد نذيرى نيست آنحضرت فرمود آيا از براى خداوند نذير نيست چنانكه رسول خدا كه فرستاده او بود نذير هم بود سائل گفت بلى براى خداوند نذير ميباشد فرمود پس بدان پيغمبر اكرم (ص) نرفت از دنيا مگر آنكه نذيرى از براى او بود و اگر بگوئى نذيرى نبود لازمه اين سخن آنست كه پيغمبر اكرم (ص) ضايع و باطل و عاطل گذاشته كسانى را كه در اصلاب مردان امت او بودند و بعد از آنحضرت بدنيا آمدند سائل عرض كرد مگر قرآن كافى نيست از براى مردم فرمود بلى كافى است در صورتى كه بيابند مفسرى براى آن عرض كرد مگر پيغمبر اكرم (ص) تفسير نفرموده آنرا فرمود تفسير فرموده پيغمبر اكرم (ص) قرآن را براى يكنفر و بيان نموده قدر و منزلت و شأن او را براى امت و آن شخص على بن أبي طالب عليه السّلام است. سائل عرض كرد. پس اين امر اختصاص دارد بزمان امير المؤمنين عليه السّلام و عموميت ندارد براى ازمنه بعد فرمود خداوند امتناع دارد از آنكه او را پرستش كنند و نبوده باشد در هر عصر و زمانى كسى كه او را بشناساند بمردم و اين امر نذيرى و امامت امرى بود كه اظهار نفرمود آن را پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مگر در وقت و اوان خود. خداوند امور را موقوف بوقت معين قرار داده است چنانكه رسول اكرم (ص) رسالت خود را از خديجه عيال خود هم پنهان ميداشت تا آنكه خداوند امر و دستور داد آشكارا رسالت و نبوت خود را اعلام نمايد. سائل گفت پس صاحب دين بايد امر خود را پنهان بدارد فرمود مگر امير المؤمنين عليه السّلام امر خود را پنهان نداشت از آن زمان كه به پيغمبر ايمان آورد تا وقتى كه امر شد باو اظهار بدارد سائل عرض كرد بلى چنين است آنحضرت فرمود: ما ائمه هر يك امر خود را پنهان ميداريم تا وقتى كه مأمور شويم بر اظهار آن بسند ديگر از آنحضرت روايت كرده: فرمود ابتداء خلقت چون خداوند دنيا را آفريد خلق نمود شب قدر را و پيغمبر و اوصياء او را و در قضاء الهى گذشته بود كه بايد در هر سال يكشب از جانب خداوند تفسير و امور آن سال تا سال ديگر فرود آيد بر پيغمبر و يا وصى او و هر كس آن شب را انكار نمايد علم خدا را رد و انكار نموده و قيام نميكنند پيغمبران و اوصياء آنها و محدثين مگر آنكه براى ايشان از طرف پروردگار حجتى باشد و در شب قدر آن را جبرئيل و فرشته روح بياورند شخصى عرض كرد آيا بر اوصياء و محدثين جبرئيل و فرشتگان با اوامر پروردگار در شب قدر بر آن حجت نازل مىشوند. سوگند بخدا آدم از دنيا نرفت مگر از براى او وصى بود و همچنين پيغمبران بعد از آدم و بر تمام اوصياء در شب قدر امر خداوند را فرشتگان و روح نازل مينمودند و خداوند آيه ذيل را اختصاص داده باوصياء و صاحبان امر بعد از محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در باره آنها فرموده: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ تا آخر آيه 55 سوره نور فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ خدا بكسانيكه از شما بندگان ايمان اورده و نيكو كار گردد وعده فرموده در زمين خلافت دهد چنانكه امم صالح پيغمبران گذشته جانشين پيشينيان خود شدند و علاوه بر خلافت دين پسنديده آنان را كه دين اسلام است بر همه اديان تمكين و تسلط عطا كند و بهمي مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمنى كامل بخشد تا مرا به يگانگى بدون شائبه شرك و ريا پرستش كنند و بعد از آن هر كه كافر شود بحقيقتهمان فاسقان تبه كارند آنحضرت فرمود ما ائمه همان خليفههاى خدا ميباشيم كه توانائى داده ما را بعلم و دانش اى مردم سؤال نمائيد از ما اگر تصديق كرديم شما را پس ثابت و بر قرار باشيد و از جانب خود كارى انجام ندهيد و برأى و عقيده خود عمل ننمائيد همانا امر ائمه بسيار ظاهر و آشكار است سوگند بخدا حكم نموده پروردگار كه نبوده باشد اختلافى بين مؤمنين و از اينجهت امامان را شاهد و گواه بر مردم قرار داده است و شيعيان ما بايد گواه باشند بر مردم و خداوند منع فرموده از اختلاف در حكم يا آنكه بين اهل دانش تناقضى بوده باشد پس از آن حضرت باقر عليه السّلام فرمود فضل و برترى ايمان مؤمن بجمله إِنَّا أَنْزَلْناهُ و تفسير آن نسبت بكسيكه چنين ايمانى ندارد مانند فضل و برترى انسان است بر بهائم و خداى عزّ و جل دفع ميكند بمؤمنين كه بسوره قدر ايمان دارند عذاب را از منكرين آن در دنيا و بحد كمال ميرساند عذاب را براى كسانيكه ميداند كه توبه نميكنند از انكار نمودن سوره قدر (مقصود از شيعيان كسانى هستند كه اعتقاد دارند بامامت دوازده امام زيرا بوجود آن شخصيتهاى مقدس شب قدر باقى و برقرار است و در هر سال در شب قدر او امر پروردگار و مقدرات بشر بر آن بزرگواران نازل ميشود و در مقدمات بيان نموديم كه ببركت آنها از مخالفين و عامه در دنيا عذاب بر داشته شده است. حضرت باقر عليه السّلام فرمود در اين زمان از براى مؤمنين جهادى بجز حج و عمره و ولايت ائمه نمىبينم شخصى عرض كرد حضورش ايفرزند رسول خدا مسئلهاى دارم بر من غضب نكنيد از جهت پرسش آن فرمود سؤال كن عرض كرد آيا امورى را كه در شب قدر فرشتگان و روح بر شما ائمه نازل ميكنند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را ميدانست و من يقين دارم كه رسول خدا از دنيا در نگذشت مگر آنكه تمام علومى كه دارا بود بامير المؤمنين تعليم نمود و آن حضرت تمام آنها را حفظ نمود. آنحضرت در پاسخ سؤال آنمرد فرمود چه تو را داخل اين خانه نمود گفت قضا و قدر الهى مرا بحضور شما رسانيد تا مسائل دين خود را از شما سؤال كنم و از روى فهم عمل نمايم فرمود پس بدان و حفظ كن آنچه را ميگويم: شبى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمعراج بردند از آنجا نزول اجلال ننمود مگر آنكه خداوند تمام علوم گذشته و آينده و حوادث را باو تعليم نمود و تفسير بسيارى از آنها در شب قدر نازل ميشود و تمام آن علوم را كه پيغمبر در شب معراج فرا گرفت از پروردگار بامير المؤمنين عليه السّلام تعليم فرمود و در شب قدر تفسير آنها بر آنحضرت نازل ميشد و ما ائمه عموما همين طور هستيم آن شخص عرض كرد مگر تفسير آن علوم را پروردگار نفرمود فرمود بلى و لكن بايد تفسير آنها آنچه مربوط بآنسال است از جانب پروردگار در شبهاى قدر نسبت بهمان سال بر پيغمبر و اوصياء بعد از آنحضرت نازل شود و دستور بگيرند از خداوند كه اين سال براى اموريكه ميدانستند چگونه رفتار و عمل نمايند آن شخص عرض كرد ايفرزند رسول خدا تقاضا دارم واضح و روشنتر بيان بفرمائيد تا بفهمم فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از دنيا نرفت مگر آنكه حافظ تمام علوم و تفسير آنها بود سائل گفت پس چه چيز در شب قدر نازل ميشود و چه دانشى افزوده ميگردد در شب قدر براى پيغمبر و اوصياء او فرمود امر بانجام دادن يا ندادن بعضى از چيزها در شب قدر نازل ميشود و اين علم را سابق پيغمبر و امام نميدانست آن مرد گفت پس چه حادث مىشود و زياد مىگردد در شب قدر از علم و دانش غير آنچه را ميدانستند پيش از شب قدر آنحضرت فرمود ديگر بيش از اين مأمور نيستم بكشف اسرار و مصلحت امور و حكمت اين كتمان را نميداند جز خداوند باز آن مرد زبان درازى كرد و گفت آيا علومشان زيادتر است از علم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جهت گذشتن شبهاى بسيارى از شبهاى قدر فرمود خير عرض كرد پس چگونه ميداند وصى و امام علومى را غير از آنچيزى كه پيغمبر باو تعليم نموده و وصيت كرده آيا ممكن است بگوئيم يكى از اوصياء ميداند علومى را كه اوصياء ديگر نميدانند آنها را فرمود هيچ پيغمبرى از دنيا نميرود مگر آنكه تمام علوم او در سينه وصيش مىباشد و در شب قدر روح و فرشتگان نازل مىكنند حكم هر چيز را كه بايد پيغمبر و يا امام در ميان بندگان حكم بفرمايند آن مرد گفت امام و پيغمبر پيش از شب قدر نميدانستند حكم آن چيز را فرمود ميدانستند حكم آن را و لكن مأموريت نداشتند بر امضاء آن حكم و عدم امضاء آن تا امر شود بآنها در شب قدر كه چگونه بايد در اين سال حكم كنند و رفتار نمايند آنمرد گفت ايفرزند رسول خدا من قدرت و توانائى ندارم كه شب قدر را انكار كنم و اقرار و اعتراف دارم بتمام فرمودههاى شما حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كس شب قدر را انكار كند از ما نيست مجددا آنمرد سؤال نمود آيا زياد ميشد در شب قدر علم و دانش پيغمبر اكرم عليه السّلام و ميداند چيزهائى را كه پيش از شب قدر نميدانست فرمود آنحضرت در پاسخ آنمرد اينگونه سؤال براى شما جايز نيست. مگر نگفتم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تمام علوم گذشته و آينده را ميدانست و از دنيا نرفت مگر آنكه جميع آنها را بوصى خود ياد داد و اوصياء بعد از پيغمبر داراى تمام علوم ميباشند و سؤالى كه نمودى خداوند نهى فرمود پيغمبران و اوصياء آنها را از آنكه آگاه گردانند كسى را از بندگان آنمرد گفت چگونه بشناسيم شب قدر را در هر سال فرمود ماه رمضان كه داخل شد در هر شب يكصد مرتبه سوره حم دخان را قرائت كن چون شب بيست و سوم فرا رسيد مشاهده خواهى نمود آنچه را كه سؤال نمودى و تصديق خواهى كرد و مىبينى كه جنود شياطين وارد مىشوند بر اهل ضلالت و ارواح آنها و خبرهاى دروغ بآنها ميگويند و چون چنين شود ايشان ميگويند در خواب چنين و چنان ديدهايم و هر كس اعتقاد و ايمان بشب قدر داشته باشد ميداند كه آنشب اختصاص دارد بما ائمه چه پيغمبر هنگام وفات فرمود ايمردم على عليه السّلام بعد از من ولى و امام شما است اگر از او اطاعت و پيروى نمائيد هدايت و رستگار خواهيد شد و هر كس ايمان ندارد بعلى بشب قدر معتقد نيست و كسيكه اعتقاد دارد بشب قدر بجز آنچه ما ميگوئيم او دروغ گو و كاذب است چه ذات مقدس پروردگار پاك و منزه از آنست كه او امر خود را با روح و فرشتگان بسوى كافر و فاسق و تبه كارى نازل نمايد و چنين اشخاصى در گمراهى و ضلالت حيران و سر گردانند و فرمود از علامت شت قدر آنستكه بوى خوشى ميوزد و اگر زمستان است قدرى از شبهاى ديگر ملايمتر و چنانچه در تابستان است اندكى سرد و پاكيزهتر از
در كافى از ابى يحيى صنعانى روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود روزى جدم امير المؤمنين عليه السّلام قرائت نمود سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را و حسنين حضور آن بزرگوار نشسته بودند حضرت امام حسين رو كرد بپدر خود گفت يا امير المؤمنين عليه السّلام مىبينم هر وقت تلاوت مىنمائيد اين سوره را حظى و لذتى از قرائت آن مىبريد فرمود چنين است ايفرزند آن سوره چون بر جدت خاتم پيغمبران نازل شد بر من قرائت نمود و دست مباركش را بر كتف من گذاشت و فرمود ايعلى و ايوصى من بر امت و اى جهاد كننده با دشمنان من تا روز قيامت، اين سوره مخصوص تو ميباشد بعد از وفات من و اختصاص بفرزندان تو دارد بعد از تو برادرم جبرئيل مقدرات و حوادث و پيش آمدهاى امت را در هر سال فرود آورد و نازل كند بر تو و فرزندانت در شب قدر چنانكه بر من نازل مىكند و خداوند در آن شب نور ساطعى در قلب تو و فرزندان اوصيائت وارد كند تا طلوع فجر و شيخ طوسى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده خانه امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام، حجره رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سقف آن عرش پروردگار بود و زمين آنخانه منفذى داشت كه كشيده شده بعرش پروردگار و محل نزول وحى و فرود آمدن فرشتگان بود هر صبح و شام و هر ساعت از شبانه روز و آن خانه مملو بود از فرشتگان فوجى صعود مينمودند و فوج ديگر فرود مىآمدند و هيچوقت فارغ نبود از تردد و رفت و آمد فرشتگان خداى تعالى حجاب را برداشت از آسمانها براى حضرت ابراهيم تا مشاهده نمود عرش پروردگار را و زياد نمود قواى ديدگان او را تا عرش را ديد و پروردگار چنان زياد كرد قواى ديدگان محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را بطوريكه نمىيافتند سقفى براى خانه خود جز عرش پروردگار پس خانه آنها مسقف بود بعرش رحمن و فرشتگان نازل مىشدند بر ايشان با اذن پروردگار و فرود مىآوردند بر آنها هر امر و سلامى را شخصى سؤال نمود آيا با هر امرى سلام هم بود فرمود بلى. گفت آنشخص اين بيانات تنزيل آيه است فرمود بلى-
تفسير جامع، ج7، ص: 462 در صحيح ترمذى روايت كرده پس از آنكه مجبور شد حضرت امام حسن عليه السّلام با معويه صلح كند شخصى از جا بلند شد و با كمال جسارت بآنحضرت گفت مؤمنين را رو سياه كردى اى حسن بن على آن حضرت در پاسخ آنمرد فرمود اذيت نكن مأمور بودم بر اين امر جدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خواب ديد بنى اميه بر منبرش بالا رفتند محزون شد جبرئيل فرود آمد و سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را آورد پروردگار فرمود اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم محزون مباش شب قدر بهتر است براى تو از هزار ماه كه بنى اميه سلطنت مىكنند ترمذى كه يكى از علماء مخالفين است ميگويد راوى گفت ما شماره كرديم سلطنت بنى اميه را بدون روزى كم و زياد هزار ماه بود- حضرت باقر عليه السّلام فرمود فرشتگان و روح القدس در هر عصرى بر امام زمان در شب قدر نازل ميشوند و حضور آنحضرت تقديم ميدارند آنچه نوشته شده و مقدر گرديده در لوح محفوظ و درود ميفرستند و تحيات ميآورند بر امام زمان تا طلوع فجر مردى عرض كرد ايفرزند رسول خدا شما مىشناسيد شب قدر را فرمود چگونه ما نمىشناسيم آن شب را و حال آنكه در آنشب فرشتگان از آسمان فرود مىآيند و بدور ما طواف ميكنند و تحيت بر ما ميفرستند و مقدرات تمام خلايق را بما تسليم ميدارند در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود در شب معراج پيغمبر نماز بجا آورد چون فارغ شد از قرائت سوره الحمد در ركعت اول خطاب شد باو قرائت كن اى محمد نسبت پروردگارت را يعنى سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ احد را و در ركعت دوم خطاب شد بآنحضرت تلاوت كن سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را چه آن سوره نسبت خود و اهل بيتت ميباشد تا روز قيامت
و از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود در شب قدر فرشتگان سدرة المنتهى و جبرئيل بزمين فرود ميآيند با آنها پرچمهائى است يكى از پرچمها را بروى قبر من نصب ميكنند و يكى ديگر را در مسجد الحرام و بيت المقدس و طور سينا نصب خواهند نمود و نميگذارند از كنار هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنهاى مگر آنكه بر ايشان سلام ميكنند جز كسانيكه شراب خوردهاند و يا گوشت خنزير و آنشب شب بسيار مباركى است مقدرات و سرنوشت تمام بشر در آنشب نازل ميشود بر امام زمان عليه السّلام و شب قدر تا روز قيامت باقى خواهد بود. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 441 سوره التين سوره التين در مكه نازل شده و هشت آيه و سى و چهار كلمه و صد و پنجاه حرف است سوره التين مشتمل است بر عظمت آفريدگاريكه مستحق پرستش است و خلقت انسان و تطور احوال او و توبيخ و سرزنش كسانيكه تدبر و تفكر نميكنند و تكذيب مينمايند روز حشر و قيامت را
تفسير جامع، ج7، ص: 443 وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ (1) وَ طُورِ سِينِينَ (2) وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ (5) و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود تأويل تين و زيتون حضرت امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و طور سينين على بن أبي طالب (ع) و ولايت آنحضرت ميباشد كه منافقين تكذيب كردهاند آن را و بلد امين پيغمبر اكرم (ص) است- و در مناقب از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام ذيل آيه ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ روايت كرده فرمود آيه در باره تيم و عدى نازلشده چه در اثر بغض و عداوتيكه آنها با امير المؤمنين عليه السّلام داشتند خداوند ايشان را در پستترين مكان دوزخ جاى دهد.
تفسير جامع، ج7، ص: 444 إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِين6-8 مگر آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكو كار شدند بآنها پاداش دائمى بهشت عطا كنيم پس اى انسان ناسپاس مشرك چه واداشت تو را كه تكذيب روز جزا بنمائى و منكر قيامت شوى آيا خداى مقتدر حكم فرماى عالم نيست و استفهام در آيه استفهام تقريرى است يعنى البته هست- احمد بن عبد اللّه مؤدب و ابن جريح كه هر دو از علماء عامه هستند از ابى هريره و ابن عباس روايت كردند كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خانه ام هانى خواب رفته بود چون بيدار شد محزون بود ام هانى سبب حزن حضرتش را سؤال نمود فرمود در خواب قيامت و احوال آن و بهشت و نعمتها و جهنم و انواع عذاب را مشاهده كردم معويه و عمرو بن عاص را در وسط دوزخ ديدم فرياد ميزدند و بر سر آنها سنگهائى از زبانيه آتش فرود ميآوردند و بايشان ميگفتند چرا ايمان بولايت امير المؤمنين عليه السّلام نياورديد رسول اكرم (ص) فرمود در آنحال از پشت پرده عظمت پروردگار على عليه السّلام را مشاهده كردم خوشحال و خندان است و ميگويد پروردگار من و خداى كعبه حكم فرمود ميان من و دشمنانم سپس پيغمبر فرمود خداوند دشمنان على را بجهنم ميفرستد آنگاه على در موقف توقف مينمايد و شفاعت ميكند براى اهل بيت و ذرية و شيعيان خود-
و از محمد بن فضيل روايت كرده گفت تفسير سوره التين را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود تين و زيتون حضرت امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام و طور سينا امير المؤمنين عليه السّلام و البلد الامين رسول اكرم (ص) است هر كس اطاعت و فرمان بردارى نمايد از آنحضرت ايمن باشد از عذاب جهنم و اسفل سافلين و كسانى هستند كه نقض كردند عهد و پيمانى كه پيغمبر از آنها گرفت در باره ولايت امير المؤمنين عليه السّلام إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا 6 امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آنحضرت هستند و دين ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين عليهم السلام ميباشد سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 437 سوره انشراح سوره انشراح در مكه نازل شده و هشت آيه و دويست و نه كلمه و صد و سه حرف است. سوره انشراح مشتمل است بر ذكر نعمتهائيكه پروردگار به پيغمبرش عطا فرموده
تفسير جامع، ج7، ص: 438 أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2) الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (3) وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (4) رسول اكرم (ص) در اثر عداوت جن و انس با حضرتش دلتنگ و ملول بود، پروردگار با نزول آيات و وعده فتح و فيروزى دل مبارك او را خوش و روشن گردانيد- در بصائر الدرجات از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود خداوند بولايت امير المؤمنين (ع) دل مبارك پيغمبر اكرم را روشن نمود و در اثر فتح مكه و اسلام آوردن قريش سينه حضرتش را باز و باو توانائى داد-
تفسير جامع، ج7، ص: 439 فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ (8) بدانكه با هر دشوارى و سختى آسانى هست و با هر رنجى راحتى است يعنى اين رنج و سختى كه از مشركين و منافقين بتو ميرسد از پس آن ظفر و آسايش خواهد بود و چون از حجة الوداع و تبليغ رسالت فارغ شدى منصوب كن على (ع) را بولايت و امامت و وصايت و پيوسته مشتاق لقاى حق باش و از خلايق
بگسل و دل بسوى خدا بند كه كافى است تو را- در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود يعنى وقتى فارغ شدى از تبليغ رسالت و واجبات و محرمات و احكام منصوب كن على (ع) را بخلافت و ولايت و وصايت و اعلان نما فضيلت او را آشكارا تا مردم هدايت بشوند بوجود مقدس علي امير المؤمنين (ع) و بسوى پروردگار در امر نصب كردن على (ع) راغب شو و ميل نما و مشتاق باش و بنگرانى و كراهت منافقين متوجه مباش و اينحديث را ابن شهر آشوب و صاحب بصائر الدرجات و محمد بن عباس و جمع بسيارى از اصحاب حديث بطرق عديده از ائمه معصومين عليهم السلام روايت كردهاند سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:12 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 431 سوره و الضحى
سوره و الضحى در مكه نازل شده و يازده آيه و چهل كلمه و صد و نود و دو حرف است. سوره و الضحى مشتمل است بر شرافت و عظمت و قرب و منزلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد پروردگار.
تفسير جامع، ج7، ص: 433 وَ الضُّحى (1) وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى (2) ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى (3) وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى (4) وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى (5) طبرسى از ابن عباس روايت كرده سبب نزول اين سوره آن بود كه پانزده روز وحى نرسيد بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشركين بآنحضرت طعنه زدند و گفتند خداى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را رها كرده و پروردگارش بر او غضب نمود، وحى بسوى او نميفرستد پيغمبر از اين سخنان دلتنگ شد بكوه حرا تشريف برد و انديشه ميكرد و ميگفت خدايا تو ميدانى اين دشمنان چه ميگويند فورا جبرئيل نازل شد و اين سوره را آورد پيغمبر باو فرمود اى جبرئيل بسيار شوق لقاى ترا داشتم عرض كرد ايرسول خدا منهم مشتاق جمال شما بودم ولى چه كنم بنده مأمور هستم تا پروردگار امر نكند نميتوانم بيايم و آيهاى آورم آن حضرت چون جبرئيل را ديد تكبير گفت و از اين جهت سنت شد كه چون كسى مدتى دوست خود را نه بيند وقتي او را مشاهده نمود تكبير بگويد پروردگار سوگند ياد كرد بروز روشن و هنگام ظهر و بشب تار و هنگام آرامش آن كه خداى تو اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هيچوقت ترا رها و ترك نكرده و بر حضرتت خشم ننموده آنگاه تسليت ميدهد خاطر مبارك پيغمبر را و ميفرمايد آخرت براى تو بهتر است از اين دنياى فانى و خداى تعالى ترا چندان عطا كند كه تو راضى باشى محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وارد شد بخانه دخترش حضرت فاطمه عليها السّلام ديد آن بانوى محترمه لباسى از پشم شتر پوشيده و با يكدست جو آسيا ميكند و با دست ديگرش پستان بدهان فرزندش ميگذارد پيغمبر بحال دخترش رقت كرد و گريان شد و فرمود اى نور ديده تلخى دنيا بشيرينى آخرت تلافى خواهد شد حضرت فاطمه گفت الحمد للّه على نعمائه و الشكر على آلائه جبرئيل نازل شد و آيه وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى5 را آورد حضرت صادق عليه السّلام فرمود سوگند بخدا آن شفاعت است كه پيغمبر و دخترش راضى شدند بآن
تفسير جامع، ج7، ص: 436 وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11)
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشاره نمود بانگشت سبابه و وسطى و فرمود من و آنكسيكه كفالت يتيم كند در بهشت مانند اين دو انگشت هستيم و فرمود چون يتيم گريه كند عرش از گريه او بلرزد و فرمود هر كس دست محبت بسر يتيمى فرود آورد بهر موئى كه از دست او رود خداوند حسنهاى در نامه عمل او بنويسد و فرمود اگر سؤال كنندگان دروغ نميگفتند همانا اغنياء و ثروتمندان هلاك ميشدند آنگاه فرمود اى رسول ما نعمت پروردگارت را باز گو كن و آنچه خدا بر تو نازل كرده و امر فرموده از واجبات و محرمات و ولايت و فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام بمردم برسان. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 420 سوره الشمس در مكه نازل شده و شانزده آيه و پنجاه و چهار كلمه و دويست و چهل و هفت حرف است. سوده و الشمس مشتمل است بر آنكه هر كس تزكيه نفس كرد و تقوى و پرهيزكارى را پيشه خود ساخت از عذاب دوزخ نجات يابد و رستگار شود و آنكه فسق و فجور را پيشه خود قرار داد و از عاقبت خود غافل بود و از كيفر پروردگار نترسيد مانند طايفه ثمود بعذاب خداوند گرفتار خواهد شد.
تفسير جامع، ج7، ص: 421 وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) در كافى از سليمان ديلمى روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم تأويل آيات فوق را فرمود شمس رسول خدا است پروردگار واضح و روشن نمود بآن حضرت دين حق را براى مردم و حضرتش فرمود مثل من ميان شما مردم مثل خورشيد است و در وسط النهار و على عليه السّلام مانند ماه است هر گاه آفتاب غروب كند بنور ماه راهنمائى يابيد و نهار امامان از ذريه فاطمه عليه السّلام است سؤال مىكنند مردم دين خدا و رسول را از ايشان آنها آشكار ميكنند دين را براى مردم و مراد از شب بنى اميه و پيشوايان جور هستند كه امر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير دادند و بمسند آل محمّد عليهم السّلام جلوس كردند و پوشانيدند دين خدا را بجور و ستم و تاريكى آنها روشنائى آل محمّد عليهم السّلام را فرا گرفت و سماء پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ارض شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام است و در روايت ديگر آن حضرت فرمود شمس على عليه السّلام و ضحى قيام قائم عليه السّلام ما است و شاهد اين معنا آيه وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى 59 طه است و مراد از ليل اولى و دومى است دولت آنها پوشانيده حق را و سماء محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است چه مردم بعلم و دانش بسوى حضرتش بالا ميروند و بمقام او نزديك ميشوند و ارض شيعيان است و فجور و تقوى راه حق و باطل ميباشد خداوند هر يك را نشان داده و هر راهى را مردم خواهند باختيار خود سير ميكنند.
تفسير جامع، ج7، ص: 422 وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها 10 محروم و نااميد شد كسيكه نفس خود را بكفر و گناه پليد گردانيد و زيانكار خواهد بود. در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام نفس مقدس خود را تزكيه نمود و اولى و دومى تباه كردند نفس خويش را در اثر دسيسه و تزوير كردن در بيعت با آن حضرت و از ثواب و پاداش آخرت بى بهره و نصيب شدند.
تفسير جامع، ج7، ص: 423
على بن ابراهيم ذيل آيه كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها 11 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود طايفهاى از مسلمين مانند ثمود تكذيب كردند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را خداوند در باره آنها مىفرمايد وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُونِ 17 فصلت و عذاب خوارى آنها شمشير حضرت قائم عليه السّلام است هنگاميكه ظهور بفرمايد، و ناقَةَ اللَّهِ 13 امام است مردم استسقا مينمايند بعلم او. ثعلبى و واحدي كه هر دو از علماء عامه هستند از ابن عباس و عمار روايت كردهاند كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على شقىترين مردمان اول و پيشينيان كسانى بودند كه پى كردند ناقه صالح و بچه آنرا و شقى ترين مردم اين امت آنهائى هستند كه با تو جنگ ميكنند و محاسنت را از خون سرت خضاب ميكند ابن عباس گفت ابن ملجم يكى از فرزندان قدار بود همانكسيكه پى كرد ناقه صالح را و سرگذشت ابن ملجم با قدار هم يكى است چه قدار عاشق زنى بود بنام رباب و ابن ملجم نيز عاشق قطامه بود بخاطر او امير المؤمنين عليه السّلام را شهيد كرد و گفت شنيدم از امير المؤمنين عليه السّلام كه بابن ملجم فرمود خبر بدهم ترا كه مادرت در حالت حيض بتو حامله شد گفت بلى چنين است راست گفتى اى امير المؤمنين عليه السّلام و آن حضرت شنيد از آن ملعون كه گفت من با اين شمشير گردن على عليه السّلام را ميزنم با اين وصف رها كرد او را و فرمود قصاص پيش از جنايت جايز نيست. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 425 سوره و الليل سوره و الليل در مكه نازل شده و بيست و يك آيه و هفتاد و يك كلمه و سيصد و دو حرف است. سوره و الليل مشتمل است بر بيان حال كافر و مؤمن.
تفسير جامع، ج7، ص: 427 وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى (1) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى (2) وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (3) إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى (4) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود مردم دو طايفه هستند يكى آنكه سعى مينمايند خود را بخرند و آزاد نمايند ديگر آنكه خود را بفروشند و هلاك كنند على بن ابراهيم از محمّد بن مسلم روايت كرده كه از حضرت باقر عليه السّلام تأويل آيات فوق را سؤال نمودم فرمود مراد از ليل اولى دومى است كه پوشيد تاريكى جهل و ستم آنها روشنائى امير المؤمنين عليه السّلام را در خلافتى كه براى خودشان تشكيل دادند و حق آن بزرگوار را غصب نمودند و آن حضرت صبر كرد تا دولت آنها بپايان رسيد. و مقصود از نهار وجود مقدس حضرت قائم آل محمّد عليهم السّلام است چون ظاهر شود باطل را محو نمايد و از بين ببرد و در قرآن خداوند مثلهائى زده براى مردم و مخاطب قرآن پيغمبر اكرم و ما ائمه هستيم و مثلهاى قرآن را جز ما ائمه كسى نميداند و نميفهمد و مراد آن حضرت آنست كه خداوند ليل را مثل زده بمنافقين و دشمنان آل محمّد عليهم السّلام و نهار را مثل زده بامير المؤمنين عليه السّلام و اولاد گرام آن حضرت. شرف الدين از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ليل دولت شيطان است كه باقى و بر قرار است تا زمان ظهور قائم ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نهار دولت حقه آن حضرت است در عصر ظهور و اتقى كسى است كه نفسش را بحق عطا كند و از باطل پرهيز نمايد و معناى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى آنستكه بهشت را براى او آسانگرداند و معناى بَخِلَ وَ اسْتَغْنى 8 يعنى بخل ميورزد از حق براى نفس خود و بسبب باطل از حق بينياز ميگردد و حسنى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و هر كس تكذيب كرد ولايت آن حضرت را آتش جهنم براى او آسان گرداند و معناى إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى 12 يعنى على عليه السّلام هدايت كننده مردم و راهنماى ايشان است. در محاسن از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه آيه را آن حضرت بطريق ذيل قرائت نمودند ان عليا للهدى و ان له الاخرة و الاولى
و هنگاميكه قائم ما عليه السّلام ظهور نمود غضب ميكند بر منافقين و از هر هزار نفر نهصد و نود و نه نفر را بقتل ميرساند و اشقى دشمنان آل محمّد هستند و اتقى امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آن حضرت باشند و در حديث ديگر از آن حضرت روايت كرده فرمود هر كس خمس آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآنها عطا كند و پرهيز نمايد از ولايت خلفاى ثلاثة و تصديق كند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را اراده نكند خيرى را مگر آنكه خداوند براى او مهيا سازد و فراهم آورد و اما كسيكه بخل ورزد در دادن خمس آل محمّد عليهم السّلام خود را بواسطه عمل نمودن برأى بينياز داند از ائمه و اولياء خدا و تكذيب كند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را اراده نكند چيزى از شر را مگر آنكه براى او فراهم و آماده گردد و فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب و تابعين آنها زكوة مال ميدادند و امير المؤمنين عليه السّلام در حالت ركوع انگشترى بسائل داد و آيه وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ مائده 55 در شأن حضرتش نازل شد و مراد از وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى19 رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه نعمت او پيوسته جاريست بر تمام خلايق. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:10 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 413 سوره بلد سوره بلد در مكه نازل شده و بيست آيه و هشتاد و دو كلمه است. سوره بلد مشتمل است بر حرمت مكه در جاهليت و اسلام و راه اطمينان و نظر در طرق توحيد و خدا شناسى.
تفسير جامع، ج7، ص: 415 وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ (3) در اختصاص ذيل آيه وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ از سليمان بن قيس شامى روايت كرده كه، امير المؤمنين فرمود من و اوصياء بعد از من هدايت كنندگان و محدث هستيم گفتم كدام يك از فرزندانت وصى شما مىباشد فرمود حسن و حسين پس از آن فرزندم على بن الحسين و در آنروز آن حضرت طفل شير خوارى بود پس از آن هشت نفر از فرزندان على بن الحسين يكى را بعد از ديگرى نام برد و آنها هستند كه خداوند در قرآن بايشان سوگند ياد نموده و مىفرمايد وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ. والد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولد ائمه هستند سليمان ميگويد عرض كردم يا امير- المؤمنين عليه السّلام دو امام در يك عصر و زمان جمع ميشود؟ فرمود بلى لكن يكى از آنها ساكت است تا ديگرى وفات كند سليمان ميگويد از محمّد بن ابى بكر سؤال كردم آيا امير المؤمنين عليه السّلام محدث است گفت بلى فرشتگان با او حديث ميگويند و ميشنوند مگر قرائت نكردى اين آيه را كه مىفرمايد وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ حج 52 و لا محدث. امير المؤمنين عليه السّلام محدث و حضرت فاطمه عليه السّلام محدثة است ولى نبى و نبيه نيستند. تفسير جامع، ج7، ص: 417 أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن 8-10 ديلمى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از عينين رسول اكرم و مقصود از لسان امير المؤمنين عليه السّلام و شفتين حضرت امام حسن و امام حسين عليه السّلام است و راه خير ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد. تفسير جامع، ج7، ص: 418 فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11) وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَكُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (14) يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ (16) در كافى از يونس روايت كرده كه سؤال نمودم معناى آيه را از حضرت صادق عليه السّلام فرمود ولايت امير المؤمنين عليه السّلام آزاد ميكند گردنها را از آتش جهنم و نيز فرمود هر كس را خدا احسان و اكرام بفرمايد بولايت ما ائمه، عبور كند او از عقبه قيامت و ما عقبه هستيم هر كه ولايت ما را قبول كرد نجات يابد از آن عقبه. و گذر ميكند از عقبه باطعام كردن در روز قحطى به فقيران و بينوايان يا احسان كردن به يتيمى كه از خويشاوند خود باشد يا دستگيرى كردن بفقير خاك- نشين و تهىدست ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس احسان كند به فقيرى از شيعيان ما خداوند آن قدر اجر و پاداش باو عطا كند كه جز پروردگار كسى نداند و نيز فرمود بواسطه معرفت و ولايت ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم از عذاب جهنم رهائى يابند و ما هستيم كه در روز گرسنگى بمردم اطعام ميكنيم
تفسير جامع، ج7، ص: 418 ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَة 17-18 ِ و از گذر كنندگان باشند آنهائيكه بخدا ايمان آورده و ديگران را بصبر در واجبات و مهربانى با خلق سفارش ميكنند و ايشان از اصحاب يمين و دست راست هستند يعنى از طرف راست به بهشت ميروند و آنها دوستان امير المؤمنين عليه السّلام باشند.
تفسير جامع، ج7، ص: 419 وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَةِ عَلَيْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَة 19-20 ٌ و آنانكه بآيات ما كافر شدند اصحاب دست چپ هستند و براى ايشان آتشى خواهد بود سر پوشيده كه از هر طرف احاطه كند آنان را.
حضرت باقر عليه السّلام فرمود اصحاب مشئمة دشمنان آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هستند. سه شنبه 20 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:9 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 401 سوره فجر سوره فجر در مكه نازل شده و سى آيه و صد و سى و نه كلمه و پانصد و نه حرف است. سوره فجر مشتمل است بر تنبيه و تذكر كفار و منافقين بعذابيكه نازل نمود بر طايفه عاد و ثمود و فرعونيان در اثر كفر و تكذيب كردن پيغمبران و آنكه بازگشت خلايق بسوى خدا است و بيان احوال بشر و حكايت گفتار كفار در آخرت.
تفسير جامع، ج7، ص: 403 وَ الْفَجْرِ (1) وَ لَيالٍ عَشْرٍ (2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (3) شرف الدين ذيل آيات فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فجر وجود مقدس حضرت قائم عليه السّلام وَ لَيالٍ عَشْرٍ فرزندان امام حسين عليه السّلام و شفع امير- المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام و وتر پروردگار يكتا است، و لليل دولت اولى و دومى است كه جاريست تا دولت قائم عليه السّلام: محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام
روايت كرده فرمود شفع پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و وتر پروردگار جهانيان است. على بن ابراهيم از آن حضرت روايت كرده فرمود شفع حضرت امام حسن و امام حسين عليه السّلام است و وتر وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد
تفسير جامع، ج7، ص: 411 يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (27) ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً (28) فَادْخُلِي فِي عِبادِي (29) وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (30) در آن روز خطاب رسد بكسيكه نفس او ساكن و دلش آرام است بوعده پروردگار و تصديق نموده او را باز گرد بسوى خداى خود كه راضى و خوشنودى از پروردگار و پروردگار نيز از تو راضى و خوشنود ميباشد و در صف بندگان خاص من در آى و در بهشت من داخل شو. حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر نفسى كه مطمئن شد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام است خوشنود گردد به پاداش و ثواب پروردگار و فرمود در حال احتضار فرشتگان او را صدا ميكنند اى كسيكه مطمئن شدى بولايت علي امير المؤمنين عليه السّلام باز گرد بسوى پروردگار خود خوشنود و پسنديده پس نيست براى او هم و غمى مگر آنكه ملحق شود بآنحضرت. شرف الدين از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه باصحاب خود فرمود قرائت كنيد سوره فجر را در نمازهاى خود چه اين سوره اختصاص دارد بحضرت امام حسين عليه السّلام ابو اسامة عرض كرد چگونه اين سوره بآنحضرت اختصاص دارد فرمود مقصود از نفس مطمئنة آن حضرت و شيعيان او است.
ابن بابويه از سدير صيرفى روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم آيا مومن كراهت دارد از قبض روح فرمود خير وقتى فرشته موكل بر قبض ارواح وارد شد بر او جزع و فرياد ميكند در آنحال آنفرشته باو ميگويد بىتابى مكن ايدوست خدا بحق كسيكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بحق فرستاده من در حق تو نيكوئى مينمايم و مهربانتر از پدر و مادر هستم باز كن ديدههاى خود را و مشاهده كن جمال و نور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و امام حسن و امام حسين و ائمه عليه السّلام را اينها رفقاى تو ميباشند. اى كسيكه نفس خود را مطمئن كردهاى بمحمد و على و اهل بيت او عليه السّلام، بر گرد بسوى پروردگار با ولايت و ثواب الهى و داخل بهشت شو در زمره بندگان خاص يعنى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و اهل بيت آن بزرگواران قرار گيرد در آن وقت چيزى بهتر از قبض روح براى او نيست تا بزودى ملحق گردد بائمه خود.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||
![]() |