صلح پایدار
چهار شنبه 21 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:15 :: نويسنده : ارادتمند سيد بن طاوس در كتاب طريفه ذيل آيه إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ تا آخر از طرق عامه روايت كرده كه ابو هاشم بن صباغ در كتاب نور و برهان از حنان روايت كرده گفت وقتى براى انجام عمل عمره وارد مكه شده بودم شنيدم جمعى از مردم قريش ميگفتند رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المومنين عليه السّلام امر فرمود كه در بستر و فراش حضرت بخوابد تا حضرت از خانه و شهر مكه خارج شود ابو بكر را ملاقات و براى آنكه خروجش از مكه مخفى بماند او را با خود برده و در غار پنهان شدند و آن شب را ليلة المبيت مىنامند.
عياشى از عبد اللّه بن محمد روايت كرده گفت باتفاق حسن بن جهم حضور حضرت رضا عليه السّلام شرفياب شديم حسن عرض كرد ايفرزند رسول خدا مخالفين ميگويند أبو بكر افضل از امير المؤمنين ميباشد و دليل مىآورند به آيه ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ فرمود چگونه آيه شاهد بر گفتار آنها باشد و حال آنكه خداوند فرموده فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ خداوند آرامشى بر پيغمبرش فرستاد و در آيه هرگز أبو بكر را بخير و خوبى ياد نكرده. در كافى ذيل آيه إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ از حضرت صادق عليه السّلام و حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمودند وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در غار تشريف داشتند أبو بكر از ترس بخود ميلرزيد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بابو بكر فرمود محزون نباش گويا هم اكنون جعفر و همراهانش را كه در كشتى نشسته و كشتى آنها در دريا متوقف است بچشم مىبينم و انصار را مشاهده ميكنم كه براى حمايت از دين اسلام حاضر بفداكارى و جان بازى هستند أبو بكر گفت اى رسول خدا آيا بحقيقت آنچه ميفرمائيد مىبينيد؟ فرمود بلى عرض كرد تمنى دارم آنها را بمن هم نشان دهيد حضرت دست مبارك را بچشم ابو بكر كشيد او نيز جعفر و يارانش را در دريا و بر عرشه كشتى بديد در دل خود گفت الان تصديق كردم كه شخص ساحرى هستى فورا پيغمبر از خاطر درونى او اطلاع داد و فرمود انت الصديق يعنى تو گواهى ميدهى كه من ساحرم و وجه تسميه و اينكه أبو بكر را صديق گفتهاند همين امر است.
چهار شنبه 21 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:9 :: نويسنده : ارادتمند
إِنَّ عِدَّةَ الشهُُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهَْرًا فىِ كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنهَْا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ 36توبه همانا شماره ماهها نزد خدا دوازده ماه است در نوشته خدا روز كه آفريد آسمانها و زمين را از آنها چهار ماه حرام است اين دين قويم است پس ظلم نكنيد در آنها بر خودتان 36توبه نعمانى در كتاب غيبت ذيل آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً از ابو حمزه ثمالى روايت كرد گفت روزى حضور حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدم جمعى در خدمت حضرت بودند پس از آنكه جماعت متفرق شدند بمن توجه فرموده و اظهار داشتند اى ابا حمزه يكى از محتومات خداوند كه هرگز تغير و تبديل نمىپذيرد قيام قائم ما حضرت حجت عليه السّلام است و هر كس شك كند در آنچه ميگويم خدا را ملاقات ميكند در حالى كه كافر است، بعد فرمود اسم او اسم من است و كنيهاش كنيه من و هفتمين امام بعد از من است پس از آنكه عالم پر از جور و ستم شده باشد ظهور نموده و پر از عدل و داد مينمايد اى ابا حمزه هر كه حضرتش را درك نموده ولى تسليم او نشود بهشت بر او حرام بوده و جهنم جايگاه و منزل آخرت اوست و فرمود كاملترين و واضح ترين بيان قرآن حكيم است كه ميفرمايد إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ و تا آخر آيه را تلاوت نمود و فرمود مراد از شناختن ماههاى سال در دين قيم محرم و صفر و رجب نيست زيرا اين اسامى را يهود و نصارى نيز مىشناسند بلكه منظور ائمه دوازدهگانه ميباشد كه قوام دين بوجود ايشان مرتبط است محرم يعنى امير المؤمنين عليه السّلام كه اسمش على و از نام بزرگ خدا يعنى اعلى مشتق شده همانطور كه اسم مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از محمود كه يكى ديگر از اسماء اللّه است اشتقاق يافته و سه ماه حرام بقيه از چهار ماه حرام هم سه نفر ديگر از فرزندان امير المؤمنين عليه السّلام است كه نام آنها نيز على است يكى على بن الحسين زين العابدين دوم على بن موسى الرضا و سوم امام على النقى عليهم السلام است كه اسامى ايشان از اسم خداوند متعال مشتق است و اين ائمه معصومين ماههاى حرام دوازده برج امامت را تشكيل ميدهند. و نيز بسند ديگرى از داود بن كثير روايت كرده گفت وقتى در مدينه خدمت حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شدم فرمود چرا كمتر بزيارت ما ميآئى حضورش عرضه داشتم براى انجام كارى بكوفه رفته بودم فرمود در كوفه چه كسانى را ملاقات نمودى عرض كردم عموى حضرتت زيد را ديدم كه بر اسب راهوارى سوار بود و قرآنى در دست گرفته و با صداى بلند ميگفت ايمردم از من مسائل خود را به پرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد زيرا در اين سينه علوم بسيارى نهفته است تمام احكام قرآنى ناسخ و منسوخ را من ميدانم و من آيت الهى در نزد شما هستم، فرمود اى داود مگر احكام دين را فراموش كردهاى؟ و در اين بين صدا زد اى سماعة بن مهران مقدارى رطب براى ما بياور سماعة زنبيلى از رطب و خرماى تازه حضورش آورده حضرت چند عدد ميل فرموده و هستههاى آنها را از دهان مبارك بيرون آورده و در زمين كاشت فورا هستهها سبز شده نمو كرده خرم و بارور گرديده و ثمر داد حضرت بدست خويش بدرختى زده خرماى نارسى بر زمين افتاد آنرا بر داشته و شكافت و رشته سفيدى از ميان آن بيرون كشيده بدست من داد فرمود بخوان!! چون بر آن رشته سفيد نظر كردم ديدم بر آن بقلم قدرت حق تعالى دو سطر نوشته شده سطر اول. «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و در سطر دوم آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ نوشته شده تا مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ و بعد از آن نوشته شده بود ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ امير المؤمنين على بن أبي طالب الحسن بن على الحسين بن على على بن حسين محمد بن على جعفر بن محمد موسى بن جعفر على بن موسى محمد بن على على بن محمد حسن بن على الخلف الحجة. سپس فرمود اى داود ميدانى اين اسماء چه وقت نوشته شده است عرض كردم شما بهتر ميدانيد فرمودند دو هزار سال قبل از خلقت آدم و اين دو حديث را شيخ مفيد در كتاب غيبه نقل نموده است شيخ مفيد بسند خود از جابر جعفى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام تاويل آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ را سؤال كردم تنفس عميقى نموده و فرمود اى جابر مراد از سال وجود شريف جدم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و ماههاى دوازدهگانه ائمه دوازدهگانه بوده و چهار ماه حرام هم امامانى هستند كه بنام على ناميده شدهاند پس اقرار بائمه اثنا عشر دين قيم است و بنفس خود در باره ائمه ستم نكنيد يعنى بتمام دوازده امام معصوم خود معتقد بوده و از آنها پيروى كنيد تا هدايت شده و بسعادت دو جهان نائل گرديد و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پدرم بجابر انصارى گفت ايجابر بتو حاجتى دارم نزد ما بيا در وقت خلوت جابر حضور پدرم شرفياب شد فرمود باو آيا مشاهده كردهاى لوحى كه نزد مادرم حضرت فاطمه عليه السّلام بود؟ عرض كرد بلى وارد شدم بخانه مادرت تا او را تهنيت و مبارك باد گويم بولادت حضرت امام حسين عليه السّلام ديدم حضور آنحضرت لوحى از زمرد سبز نوشته در آن بمركبى كه نورش از آفتاب روشنتر و از مشك خوشبوتر عرض كرم ايسيده زنان اين لوح چيست و در آن چه نوشته شده؟ فرمود خداوند آن را بر پدرم نازل فرموده سپس بمن مرحمت كرد تا نظر كنم عرضه داشتم حضورش اجازه ميفرمائيد رو نوشتى از آن بردارم فرمودند مانعى نيست من آن را استنساخ كرده و بحضرتش تسليم داشتم و جابر آن نسخه را بپدرم داد فرمود ايجابر نظر كن تا من آنرا قرائت كنم از روى همان لوحى كه نزد مادرم مشاهده نمودى و بمضمون ذيل تلاوت فرمودند بنام خداوند بخشنده مهربان اين كتاب از طرف پروردگار بزرگ دانا و توانا فرستاده شده بوسيله جبرئيل امين بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم پيغمبران بدان ايرسول ما تعداد ماههاى سال نزد پروردگارت دوازده ماه ميباشد و از آنروزيكه آسمان و زمين آفريده شده چهار ماه از دوازده ماه در علم حق حرام بوده در باره آنها ستم بنفس خود روا مداريد كه اينان دين قيم خداست اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سپاس مرا بجا آور و عطاياى من را انكار نكن و بغير من اميدوار مباش و نترس همانا آنكه بغير من اميدوار است و ميترسد او را عذاب كنم بعذابيكه احدى را ننمودهام اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من تو را از ميان تمام پيغمبران برگزيدهام و على وصى تو را بر تمام اوصياء برترى دادهام، حسن را گنجينه علم و دانش خود قرار دادم، و حسين را بهترين فرزندان گذشته و آينده نمودهام در اعقاب حسين امامة را گذاشتهام على بن حسين زين العابدين است و باقر عليه السّلام شكافنده علم و دانش است دعوت ميكند مردم را بسوى راه راست حضرت صادق راستگوترين مردم است در گفتار و كردار فتنه و تاريكى جهان را فرا بگيرد، بعد از آن موسى كاظم فرو برنده خشم است پس از آن على بن موسى الرضا است بقتل برساند او را عفريت كافرى (مراد مأمون است) دفن كنند او را در شهر و ديارى كه بنا كرده آن را بنده نيكو كار ما جنب بدترين مخلوقات (مراد هارون الرشيد است) و محمد هادى شبيه جدش باشد، بعد از آن على است دعوت ميكند مردم را براه راست و بر طرف ميكند شبهات ستمكاران را و بعد از آن حسن اعز است كه بيرون آيد از او جانشين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در آخر زمان قيام كند و ظاهر شود بر سر او عمامه سفيديست كه نگاه ميدارد او را از تابش آفتاب در آنوقت منادى صدا ميزند با زبان فصيح و ميشنوند آن صدا را تمام خلايق از جن و انس و فرياد ميزند ميان آسمان و زمين ايمردم اين مهدى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است زمين را پر از عدل و داد گرداند پس از آنكه فرا گرفته بود آن را ستم و جور. چهار شنبه 21 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:7 :: نويسنده : ارادتمند قوله تعالى: أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ/آیه 19 سوره توبه طبرسى از صحابه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده سبب نزول آيه آن بود كه عباس بن عبد المطلب و طلحة بن شيبه با يكديگر فخر و مباهات مينمودند طلحه ميگفت من كليد دار كعبه معظمه هستم عباس ميگفت مير آب حاجيان من هستم در اين اثناء امير المؤمنين عليه السّلام تشريف آورد فرمود بآنها اين منصبها سبب مزيت و شرافت نخواهد بود شرافت و بزرگى ايمان آوردن بخدا و رسول اوست و من نخستين كسى هستم كه ايمان داشته و پيش از ايمان آوردن مردم با پيغمبر نماز بجا آورده و در راه خدا جهاد كردم آيه فوق نازل شد. و از شعبى و محمد بن كعب روايت كرده گفتند امير المؤمنين بعباس فرمود ايعمو چرا بمدينه هجرت نميكنى و ملحق به پيغمبر نميشوى؟ پاسخ داد آب دادن بحجاج بهتر و فضيلت او نيكوتر از هجرت باشد خداوند آيه مزبور را نازل فرمود هرگز آب دادن بحاجيان هم رديف و در رتبه آنكسى نيست كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده. و شيخ در كتاب مجالس در آيه أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ از ابى ذر غفارى روايت كرده گفت وقتى كه عمر در حال نزع بود و ميخواست از دنيا برود دستور داد امير المؤمنين عليه السّلام و عثمان و طلحه و زبير و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص داخل خانه شده و درب خانه را به بندند و در باره خلافت تا سه روز مشورت نمايند و اگر پنج نفر از آنها بيكنفر راى داد و يكى از آنها مخالف با راى پنج نفر شد گردن شخص مخالف را بزنند و اگر چهار نفر موافق و دو نفر مخالف باشند دو مخالف را بكشند و نظر اكثريت را اجرا كنند همينكه آن شش نفر جمع شدند امير المؤمنين فرمودند من مايلم سخنانى را كه ميگويم بشنويد اگر حق بود آنرا قبول نموده و چنانچه باطل بود رد كنيد، گفتند بفرمائيد على عليه السّلام تمام مناقب و فضائل خود را بيان كرده و همه اعتراف نمودند كه آن فضايل بآنحضرت اختصاص دارد سپس فرمود آيه أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ در باره شما نازل گشته؟ گفتند اين آيه در شأن شما نازل گرديده با اينوصف عثمان را بر آنحضرت مقدم داشتند. عياشى بسند خود از جابر انصارى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ را پرسيدم؟ فرمود مراد از كفر در اين آيه دوستى اولى و دومى است و منظور از ايمان ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و هر كس از ولايت على عليه السّلام رو برگرداند از جمله ستمكاران عالم است و اين حديث را ابن شهرآشوب نيز روايت نموده است چهار شنبه 21 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : ارادتمند سوره توبه تفسير جامع، ج3، ص: 80
خلاصه مطالب و مضامين اين سوره عبارت است: از اعلان آيات چند بكفار و منع آنها از دخول در مسجد الحرام و حكم قتل ايشان و تحريص مؤمنين بجهاد و انفاق نمودن در راه خدا و اوصاف يهود و نصارى و احبار و رهبانان آنها و حكم جزيه و بيان اشهر حرم و داستان جنگ حنين و توبيخ منافقين و بيان احوال ايشان و حكم صدقه دادن و زكوة و شرح حال مؤمنين.
عياشى از حضرت صادق روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ابو بكر را طلبيده و آيات اوليه سوره برائة را باو داد و فرمود بمكه رفته و روز عيد قربان در منى بمردم ابلاغ كند همينكه أبو بكر حركت نمود جبرئيل بر پيغمبر نازل شده گفت اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيات مزبور بايد بوسيله يكى از نزديكترين افراد بخودت يعنى على بمردم مكه ابلاغ شود پيغمبر شخصى را براى برگردانيدن أبو بكر فرستاد و در منزل روحه باو رسيد و با خود نزد پيغمبر آورد و پيغمبر آيات را از أبو بكر گرفت و فرمود خداوند امر فرموده آيات را يا خودم يا كسى كه مانند خودم از اهلبيت من كه على باشد بمردم مكه برساند. از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن امر كرد از جانب خدا بمردم مكه ابلاغ كنم كه عريان و برهنه بطرف كعبه نروند و مشركين بدانحال نزديك مسجد الحرام نشوند از اين سال ببعد و آيات اوليه سوره برائه براى آنها قرائت كردم كه خداوند حلال فرمود مشركين پس از حج آنسال تا چهار ماه آزاد باشند و باوطان خود برگردند و پس از مدت مهلت مقرره آنها را هر كجا ديده شوند بقتل برسانند. وَ أَذَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلىَ النَّاسِ يَوْمَ الحْجِّ الْأَكْبرَ أَنَّ اللَّهَ بَرِىءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَير لَّكُمْ وَ إِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَير مُعْجِزِى اللَّهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(3) 3- اين اعلانى است از خدا و رسولش به مردم در روز حج اكبر، كه خدا و رسولش از مشركان بيزار است، پس اگر توبه كرديد آن براى شما بهتر است و اگر سرپيچى كنيد بدانيد كه شما عاجز كننده خدا نيستيد، به كسانى كه كافر شدهاند عذاب دردناكى را مژده بده. از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه السّلام در ذيل آيه وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ روايت كرده فرمود اعلان كننده در روز حج اكبر امير المؤمنين عليه السّلام بود. و در حديث ديگر است امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من اول كسى بودم كه در روزعيد قربان و حج اكبر ميان مردم و مشركين اعلان نمودم. عياشى از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود سوگند بخدا براى جدم امير المؤمنين عليه السّلام در قرآن اسامى بسياريست و مردم آنها را نميدانند اصحاب حضورش عرض كردند كدام است آن اسامى؟ فرمود از جمله آنها اذان است و آيه را تلاوت نمودند سپس فرمود بخدا قسم اعلان كننده از طرف خدا و رسول او امير المؤمنين عليه السّلام بود در موقف كه در روز حج اكبر صدا زد اي مردم از امروز ببعد حق نداريد عريان طواف خانه بجا آوريد و مشركين بعد از اين نبايد داخل مسجد الحرام بشوند. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند در آسمان امير المؤمنين را باذان ناميد چه آنحضرت امر پروردگار و رسول او را بمردم رسانيد و سوره برائة را بر آنها تلاوت نمود از اين لحاظ او را اذان نام گذاشت خداوند و اينحديث را ابن بابويه در علل روايت كرده. امیرالمومنین خلیفه چهارم است!!!! ابن بابويه از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام باتفاق پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مدينه گردش مينمودند پيرمردى بآنها رسيد سلام كرد و بامير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد اى خليفه چهارم پروردگار در روى زمين اي رسول اكرم، آيا چنين نيست؟ فرمود آنحضرت بلى چنان است و از نظر غايب شد. امير المؤمنين عرض كرد به پيغمبر كه بود آن پير مرديكه تصديق گفتار او را نموديد؟ فرمود برادرم خضر بود سخنان او صحيح است چه نخستين جانشين خدا در زمين آدم است چنانچه مي فرمايد إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً دوم هرون است مي فرمايد از قول موسى يا هارون اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ سوم داود است كه مي فرمايد در قرآن يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ خليفه چهارم پروردگار تو هستى خداوند اين آيه را در باره جنابت نازل كرده و ميفرمايد وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ ايعلى وصى و جانشين و وزير من تو باشى. و موفق بن احمد (يكى از بزرگان عامه است) از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه روز جنگ خيبر پرچم سپاه را بدست على عليه السّلام داد و در اثر آن خداوند بواسطه آنحضرت فتح و فيروزى را نصيب مسلمين فرمود و روز غدير خم على را بروى دست مبارك بلند كرد و فرمود ايمردم بدانيد و آگاه باشيد كه على بن أبي طالب آقا و مولاى هر مرد مؤمن و زن مؤمنه است منزلت او نسبت بمن مانند منزلت هرون است بموسى من جهاد ميكنم با كفار بدستور تنزيل قرآن و على جهاد كند با آنها طبق تاويل قرآن على حبل اللّه است بيان كند براى اين امت اشتباهات آنان را، امام و پيشواى خلق است بعد از من، در باره او نازل شده آيه و أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ، پيروى كند از سنة و طريقه من، نخستين كسى باشد كه از قبر بيرون آيد و بمن ملحق شود كنار حوض كوثر و با من و فاطمه و حسن و حسين عليه السّلام داخل بهشت گردد. خداوند وحى فرموده بر من فضيلت على را براى مردم بيان كنم و بآنها برسانم امر پروردگار را در باره على بعضى از شما مردم بغض و عداوت او را در دل نگاه داريد و بعد از من آنها را آشكار كنيد اى مردم از خدا بترسيد و در حق على و فرزندانش ظلم و ستم روا مداريد و كينه او را در دل جاى ندهيد همانا من دوستم با دوستان على و دشمنم با دشمنان او. پس از آن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه بسيار نمود مردم سبب گريه آنحضرت را سؤال نمودند؟ فرمود جبرئيل نازل شد و خبر داد كه شما مردم پس از من در حق على ستم میكنيد و او را از حقش منع نمائيد على و فرزندانش را بقتل رسانيد و ظلم و ستم در حق فرزندانش ادامه دارد و از بين نرود تا زمانى كه قائم عليه السّلام ما قيام كند گويا مشاهده ميكنم كه بلاد و شهرستانها تغيير كرده و بندگان خاص خدا ضعيف و ناتوان گشتهاند و مردم ظهور از فرج مأيوس شدهاند آن هنگام است كه قائم ظهور كند اسم او اسم من است و از فرزندان دخترم فاطمه عليه السّلام ميباشد قدرى گريه آنحضرت آرام گرفت سپس فرمود ايمردم بشارت ميدهم شما را بظهور فرج همانا وعده پروردگار راست است و هرگز تخلف نميكند. عياشى در آيه وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ «1» از حنان بن سدير روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود جمعى از اهالى بصره نزد من آمده و از طلحه و زبير پرسش نمودند، بآنها گفتم طلحه و زبير دو پيشواى كفر بودند زيرا روزى كه امير المؤمنين عليه السّلام در جنگ جمل و در برابر لشگر كفر مردم بصره صف آرائى نموده بودند باصحاب خود فرمود در جهاد با اين قوم شتاب ننمائيد تا من با آنها اتمام حجت كنم و در پيشگاه خداوند ميان ما و آنها عذرى نباشد در برابر اهالى بصره تشريف آورده فرمود اى مردم بصره آيا من در حكمى جور و ستم كردهام؟ گفتند خير مجددا فرمود آيا بر خلاف قسم و سوگند رفتارى نمودهام؟ جواب دادند خير باز پرسيدند آيا مرا مايل بدنيا ميدانيد گفتند نه فرمودند آيا براى خود و اهل بيت خويش چيزى را ترجيح و اختصاص دادهام كه شما از آن محروم ماندهايد؟ پاسخ منفى دادند فرمود آيا حدود خدا را در بعضى راكد و معطل گذارده و در پارهاى اجرا نمودهام؟ عرض كردند خير فرمود پس چرا بيعت مرا شكسته و به ديگران پيوستهايد لا جرم شما مردمى كافر بوده و بر طبق صريح فرموده قرآن و فحواى آيه وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ با شما جهاد و كارزار خواهم كرد و بياران خويش فرمان جهاد داد و فرمود بآن خدائى كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را براستى مبعوث برسالت فرموده اهل بصره مصداق حقيقى اين آيه ميباشند و از زمانى كه اين آيه نازل شده تا امروز بمضمون اين آيه جهاد نشده كه اينك شما بجهاد ميپردازيد.
دو شنبه 12 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:35 :: نويسنده : ارادتمند يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ(6) تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ(7) روزى كه بلرزه در آورد بلرزه در آورنده از پى در آيد آنرا از پى در آينده
محمد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود راجفه حضرت امام حسين عليه السّلام است و رادفه امير المؤمنين عليه السّلام اول كسيكه خاك را از سر خود دور ميكند امام حسين عليه السّلام است با هفتاد و پنج هزار نفر چنانكه خداوند ميفرمايد إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ-
يَقُولُونَ أَ ءِنَّا لَمَرْدُودُونَ فىِ الحَْافِرَةِ(10) أَ ءِذَا كُنَّا عِظَمًا نخَِّرَةً(11) قَالُواْ تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ(12) فَإِنمََّا هِىَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ(13) فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ(14) مىگويند: آيا ما به حالت نخستين بازمىگرديم، (10) آن گاه كه استخوانهايى پوسيده بوديم؟ (11) گويند: اين بازگشت ما بازگشتى است زيانآور. (12) جز اين نيست كه تنها يك بانگ برمىآيد، (13) و آنها خود را در آن صحرا خواهند يافت. (14) محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كَّره مباركى كه نفع ميرساند باهلش روز حساب ولايت من و ولاية على عليه السّلام و فرزندان او و پيروى كردن از من و از على و فرزندان على است بواسطه داشتن ولايت ما خداوند امر ميفرمايد آنها را داخل بهشت كنند و كره خاسر و زيان- آور دشمنى كردن با من و على و اوصياء بعد از او باشد بواسطه اين عداوت خداوند امر ميكند آنها را در اسفل السافلين جهنم داخل گردانند- پس از آن خداوند در جواب كفار ميفرمايد جز يك آواز كه در صور دمند بيش نباشد كه بآن صدا ناگهان همه از خاك بيرون آيند و بزمين قيامت حاضر باشند. وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَْوَى(40) فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى(41) اما هر كس كه از ايستادن در برابر پروردگارش ترسيده و نفس را از هوى بازداشته، (40) بهشت جايگاه اوست. (41) ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده است كه اين آيه مخصوص امير المؤمنين عليه السّلام و كسانى است كه بر طريقه آنحضرت مشى مينمايند.
تفسير جامع، ج7، ص: 334 دو شنبه 5 / 5 / 1392برچسب:, :: 1:49 :: نويسنده : ارادتمند عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ مردم از چه مىپرسند؟ از خبر بزرگ كه در آن اختلاف ميكنند در تفسير اهل بيت عصمت و طهارت نباء عظيم امير المومنين عليه السّلام است چنانكه در كافى از ابى حمزه روايت كرده كه سؤال نمودم از حضرت باقر عليه السّلام معناى نباء عظيم را فرمود امير المؤمنين عليه السّلام است خود آنحضرت فرموده براى خدا آيه و نباء بزرگترى از من نيست و اينحديث را در بصائر الدرجات با زيادتى اين جمله روايت كرده فرمود آنحضرت ولايت مرا خداوند بر امتهاى گذشته فرض و واجب نموده با همان اختلاف زبانى كه داشتند بسيارى از آنها قبول ننمودند و اقرار بفضيلت من نكردند ابن بابويه از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام و حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على تو باب و راه خدا و حجة پروردگار و نباء عظيم و صراط مستقيم و مثل اعلى هستى و حافظ محمّد بن مؤمن شيرازى كه يكى از مخالفين است در كتاب مستخرج از تفاسير اثنى عشر ذيل تفسير آيه فوق از سدى روايت كرده گفت صخر بن حرب وارد شد بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد اى محمّد امر ولايت بعد از شما براى كيست؟ فرمود براى كسى است كه او نسبت بمن بمنزله هرون است نسبت بموسى جبرئيل نازل شد و آيات فوق را آورد و گفت ايرسول خدا بعضى از امت تو تصديق ولايت و خلافت على عليه السّلام را بنمايند و بعض ديگر تكذيب كنند و بزودى شناسند و يقين نمايند بولايت على عليه السّلام در قبر هنگام سؤال كردن از آنها بدانكه در مشرق و مغرب عالم و بيابان و دريا نميرد كسى مگر آنكه نكير و منكر سؤال كنند از او در باره ولايت و خلافت على و مىپرسند پروردگار تو كيست و دين تو چيست و پيغمبر تو كيست و امام تو كيست؟ از علقمه روايت كرده گفت روز جنگ صفين مردى از لشگر شام با سلاح بيرون آمد و قرآنى حمايل خود كرده بود بجاى رجز خواندن چنانكه مرسوم اعراب است ميخواند: عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ من خواستم پيش او روم امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بر جاى خود باش. خود آنحضرت پيش رفت بآنمرد گفت منم نباء عظيم و خبر بزرگ كه در من خلاف كرديد و در ولايت من نزاع نموديد و از ولايت من باز آمديد آنگاه قبول كرديد و بظلم و بغى و ستم هلاك شديد از كفر بوسيله شمشير من بيرون آمديد و روز غدير را دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست آنچه بجا آوردهايد و بكيفر آن خواهيد رسيد پس از آن شمشير كشيد و سرش را از تن جدا كرد و بدرك واصل شد و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روز جنگ جمل در بصره سوارى از لشگر بصره بيرون آمد و آيات فوق را ميخواند امير المؤمنين عليه السّلام پيش رفت و باو فرمود مىشناسى آن خبر بزرگ را عرض كرد خير فرمود بخدا قسم منم نباء عظيم كه در من خلاف كرديد بزودى خواهيد شناخت مرا آنوقتيكه ميان بهشت و دوزخ بايستم و خلايق را قسمت كنم و بدوزخ گويم اين براى تو و آنديگر براى من بگير او را كه از دشمنان منست و دست بردار از اين شخص كه از دوستان منست و بزودى خواهيد دانست كه من نباء عظيم هستم آنزمان كه در كنار حوض كوثر بايستم و طايفهاى را از حوض كوثر برانم چنانكه در دنيا شتر غريب را از كنار حوض آب برانند پس از آن بصرى را بقتل رسانيد و بجاى خود بازگشت. يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرابا محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود كافر ميگويد ايكاش من ابو تراب (امير المؤمنين) را دوست ميداشتم. ابن بابويه از عباية بن ربعى روايت كرده گفت بابن عباس گفتم بچه مناسبت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را ابو تراب كنيه داد گفت براى آنكه آنحضرت صاحب زمين و حجة خداوند است بر اهل زمين، و زمين بوجود مقدس آن حضرت ساكن و باقى است شنيدم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود روز قيامت چون كفار مشاهده كنند آنچه را كه خداوند وعده داده بود بشيعيان على عليه السّلام از اجر و قرب و منزلت و كرامت آرزو ميكنند و ميگويند ايكاش ما هم از شيعيان على و ترابى بوديم يعنى بآنحضرت منسوب بوديم- اينست معناى یا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً يعنى ای کاش علوى بوديم و ابو تراب را دوست ميداشتيم.
عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه غفارى و مستفيد ؛ ج1 ؛ ص654 حمزة بن محمّد كه نسبش به علىّ بن الحسين عليهما السّلام ميرسد در قم در ماه رجب به سال 339 روايت كرد از پدرش از ياسر خادم از امام هشتم و او از پدرانش عليهم السّلام از حسين بن علىّ عليهما السّلام كه فرمود: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به علىّ بن- ابى طالب عليه السّلام فرمود: يا علىّ! تو حجت خدائى و تو باب (تقرّب) به خدائى، و تو راه به سوى خدائى، و توئى نبأ عظيم، و توئى صراط مستقيم حقّ، و توئى مثل اعلاى الهى، يا علىّ! توئى امام مسلمين و امير مؤمنين، و بهترين وصيّين،
[1] ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، نشر صدوق - تهران، چاپ: اول، 1372 ش.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |