صلح پایدار
پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:21 ::  نويسنده : ارادتمند

در كافى بسند خود ذيل آيه كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ   185  از سليمان ديلمى و او از ابى بصير روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام روز قيامت كه ميشود ميخوانندپيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و باو لباسى از لباسهاى بهشتى ميپوشانند و طرف راست عرش ميايستد آنگاه ابراهيم را ميخوانند و او را نيز بلباس سفيد رنگ بهشتى پوشانيده جانب چپ پيغمبر قرار ميگيرد پس از آن على عليه السّلام را ميخوانند و او را هم بلباسى ملبس نموده طرف راست پيغمبر ميايستد بعد اسمعيل را ميخوانند و سمت چپ على عليه السّلام ميايستد امام حسن عليه السّلام را ميخوانند جانب راست على عليه السّلام ميايستد امام حسين عليه السّلام را ميخوانند در طرف راست امام حسن قرار ميگيرد و تمام ائمه را ميخوانند و هر يك را بلباس بهشتى پوشانيده و طرف راست امام پيش از خود ميايستد پس از آن شيعيان را مى خوانند و آنها جانب امامشان ميايستند سپس حضرت فاطمه و ذريه آن سيده عالميان را ميخوانند و بدون حساب داخل بهشت ميگردانند پس منادى از جانب عرش از طرف پروردگار صدا ميزند چقدر خوبست پدرت ابراهيم خليل اى پيغمبر و چه اندازه نيكوست برادرت على بن أبي طالب و چقدر زيبا هستند دو فرزندت امام حسن و امام حسين و چقدر خوبست فرزندت محسن كه از مادرش سقط شده و چه بسيار نيكو است ائمه اطهار پيشوايان و راهنمايان از ذريه‏ات و چقدر خوبست شيعيانت اى پيغمبر آگاه باشيد اى اهل محشر كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او على عليه السّلام و دو فرزندش حسن و حسين و ائمه كه از ذريه امام حسين عليه السّلام است اينها رستگارانند سپس بآنها امر شود كه داخل بهشت شوند و اين است مراد آيه شريفه فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ  185   كه بيان شد.

 

 ابن بابويه بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين بعد از آنكه از جنگ خوارج نهروان مراجعت نمود خطبه قرائت كرد و بيان فرمود در آنخطبه اسامى خود را كه خداوند بيان فرموده در قرآن براى آنحضرت و فرمود از جمله آن اسامى اسم ذاكر است و مراد از آن من ميباشم در آيه‏ايكه ميفرمايد الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ 191 

 

خوابيدن امير المؤمنين در فراش پيغمبر اكرم‏

شيبانى در كتاب نهج البيان بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرموده‏اند آيات آخر سوره آل عمران در شأن مولا امير المؤمنين عليه السّلام و جمعى از اصحاب آنحضرت نازلشده و چگونگى آن از اينقرار است كه وقتى كه أبو طالب وفات نمود مشركين قريش هم قسم شدند كه در يكشب با هم بخانه پيغمبر اكرم ريخته و وقتى كه آن حضرت در خواب هستند او را بقتل برسانند تا قاتل مشخصى وجود نداشته باشد و خداوند به پيغمبر اكرم عليه السّلام امر فرمود تا امير المؤمنين على عليه السّلام را بجاى خود در بستر خوابانيده و خودش بسوى مدينه هجرت نمايد پيغمبر بنا بفرمان حق شبانه از مكه خارج شد و بامير المؤمنين دستور داد كه بعدا عيالات او را بمدينه حركت بدهد مشركين كه بقصد قتل پيغمبر وارد خانه شده آنحضرت را نيافتند و على عليه السّلام را بجايش خفته ديدند دانستند كه كيد و مكرشان باطل شده و سر افكنده خارج شدند چند روز بعد كه امير المؤمنين زنان و دختران پيغمبر را بطرف مدينه حركت داد ابو سفيان مطلع شده جمعى را فرستاد كه مانع حركت آنها گشته و ايشان را برگردانند از جمله غلام سياهى بود كه بسيار دلير و جنگجو بود ابو سفيان بغلامش امر كرد كه زودتر حركت نموده و از رفتن امير المؤمنين جلوگيرى كند تا بقيه قريش برسند غلام بسرعت طى طريق نمود و راه را بر آنحضرت بسته و گفت از اين مكان نبايد حركت كنى تا آقاى من و قريش بيايند امير المؤمنين باو فرمود واى بر تو بطرف مولايت برگرد و گر نه كشته خواهى شد غلام دست بشمشير نموده بر حضرت حمله نمود كه آنحضرت پيشدستى نموده و گردنش را جدا كرده و براه خود ادامه داد ابو سفيان و يارانش وقتى در بين راه غلام خود را كشته ديد بسرعت حركت افزود تا بامير المؤمنين عليه السّلام رسيد گفت اى على دختر عموى ما را از مكه خارج كرده و بدون اجازه ما حركت ميدهى و غلام و فرستاده ما را ميكشى فرمود عيالات پيغمبر اكرم عليه السّلام را باذن و اجازه او حركت داده‏ام و مداخله شما در امر آنها بيمورد است و شايسته‏آنست كه از پى كار خود روى بالاخره كار بجدال كشيد و ابو سفيان بناى جنگ را گذاشت تمام آنروز را امير المومنين بجنگ آنها مشغول شد و نتوانستند بر آنحضرت غلبه نموده و او را برگردانند ابو سفيان و يارانش با كمال ذلت و خوارى برگشتند امير المؤمنين عليه السّلام با همراهان چون از پيكار خسته بودند توقف نموده قدرى استراحت نمايند لذا پياده شده تا صبح بذكر خداوند و عبادت مشغول گرديدند و فرداى آنروز بسوى مدينه حركت نمودند جبرئيل بر پيغمبر اكرم نازلشده و حال امير المؤمنين و اصحابش را حكايت نموده و آن آياترا نازل كرد و همينكه امير المؤمنين بمدينه وارد و بحضور پيغمبر شرفياب شدند آنحضرت فرمود يا على اين آيات در شأن تو و يارانت نازل شده است و شيخ مفيد اين روايت را در كتاب اختصاص خود ذكر نموده است.

 

 عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در آيه رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً   193  فرمود ندا كننده امير المؤمنين عليه السّلام است كه از آسمان صدا ميزند اى مردم به پيغمبر ايمان پيدا كنيد:

 

 عياشى بسند خود از اصبغ بن نباته و او را از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده در قول خداوند وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ   198  فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن فرمود اى على تو ثوابى از جانب خداوند و اصحاب تو ابرار و نيكو كارانند

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:19 ::  نويسنده : ارادتمند

ابن بابويه بسند خود از جابر روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ  157  را سؤال نمودم فرمود ميدانى سبيل اللّه چيست عرض كردم خير فرمود كشته شدن در راه خدا مراد راه ولايت على عليه السّلام و ذريه او ميباشد چه هر كس در راه ولايت على عليه السّلام كشته شود در راه خدا كشته شده و نيست كسى كه باين آيه ايمان آورده باشد مگر آنكه براى او هم كشته شدن و هم مردن است يعنى اگر كسى كشته شود دوباره زنده گرديد و بميرد و اگر مرد زنده شود تا او را بكشند

 

عياشى از عمار بن مروان روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام از آيه أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ  162  تا آخر آيه را سؤال نمودم فرمود مراد از كسانى كه پيروى از رضايت و خوشنودى خداوند مينمايند ائمه هستند و بموالات و معرفت در حق ائمه حسنات مؤمنين زياد شده و خداوند درجات آنها را بلند ميكند و مراد از كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ  162   بخدا قسم آنها هستند كه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهر بن ميباشند و از اينجهت قدم بر نميدارند مگر بسوى غضب خداوند

 

 در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده در آيه وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ   169   فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام بابو بكر فرمود شهادت ميدهم كه پيغمبر اكرم شهيد شده و همانا زنده است و ميآيد بسوى تو اى ابو بكر و يقين بدان كه او خود پيغمبر است و هرگز شيطان بصورت پيغمبر و امام جلوه نميكند و نميآيد و دست ابو بكر را گرفت او را بمسجد قبا برد پيغمبر را مشاهده كرد كه باو گفت اى أبو بكر بعلى و يازده فرزندش ايمان پيدا كن اطاعت آنها چون اطاعت من واجب است واى أبو بكر توبه كن از خلافتى كه غصب نموده‏اى زيرا آن حق تو نميباشد و پس از آن پيغمبر تشريف برد و از نظر أبو بكر پنهان شد.

 

عياشى بسند خود ذيل آيه الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ   173   از جابر انصارى روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام هنگاميكه خواست پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام و عمار بن ياسر را بفرستد بجانب اهل مكه منافقين گفتند آيا مانند على را كه طفل است بسوى بزرگان مكه ميفرستى سپس پيش خود گفتند بخدا قسم كافر بودن ما بهتر است از دين اسلام و امير المؤمنين را از اهل مكه ترسانيدند آنحضرت فرمود  حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وقتى آنحضرت وارد مكه شد خداوند خبر داد پيغمبر را بگفتار منافقين و پاسخ دادن امير المؤمنين بآنها و نازل كرد اين آيه را با ذكر اسامى آنها

 

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:18 ::  نويسنده : ارادتمند

عياشى در آيه أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ الله     112    از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود ريسمان از طرف خدا قرآنست و ريسمان از جانب مردم على بن أبي طالب عليه السّلام است‏

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ (128)

عياشى از جابر جعفى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام اين آيه لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ   128   را قرائت نمودم فرمود بخدا قسم براى پيغمبر خصائص و اختياراتى است و معناى اين آيه آنچه را كه مردم ميگويند نيست كه بدست پيغمبر اختيارى در حلال و حرام و ساير امور نيست بلكه معنايش آنست كه خداوند به پيغمبر  امر فرمود ولايت على را بمردم تبليغ و اظهار بدارد فكر نمود كه قريش با على عليه السّلام دشمنى و كينه توزى خواهند نمود چون خداوند على را بر تمام مخلوقات فضيلت و برترى داده و تقوى و دانش او را كسى ندارد و اول كسى است كه بخدا و رسولش ايمان آورده و كسى نميتواند اوصاف او را بشمرد و فشار اين افكار سينه پيغمبر اكرم را خسته مينمود لذا خداوند در ذيل اين آيه به پيغمبر خبر داد كه امر ولايت و خلافت على از طرف تو نيست و اين منصب و مقام از طرف خدا و راجع بخداست كه على را وصى و صاحب امر تو قرار داده است و اينست معناى آيه لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْ‏ءٌ و خداوند امر حلال و حرامرا به پيغمبرش تفويض فرموده و در قرآن ميفرمايد ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا جابر ميگويد حضورش عرض كردم آيا پيغمبر اراده نكرده بود كه على وصى او باشد فرمود اى جابر پيغمبر بى‏اندازه شايق و مايل        

 بود كه على جانشين او باشد آيا ممكن است پيغمبر اكرم اراده‏اش بر خلاف اراده خداوند باشد و مفهوم آيه آنست كه ولايت از طرف تو نيست كه مردم حرفهائى بزنند آيا در قرآن نگفتم من مردم را بصرف آنكه گويند مسلمان هستيم رها نميكنيم تا مورد امتحان و آزمايش قرار ندهيم.

 

در كافى بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده در آيه وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ تا آخر آيه آنحضرت فرمود مردم بعد از وفات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جز سه نفر مقداد بن اسود أبو ذر غفارى و سلمان فارسى مرتد شدند و بعد اندكى از آنها معرفت پيدا نموده و از ارتداد برگشتند و نيز بسند خود از عمرو بن ابى المقدام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض نمودم عامه گمان ميكنند كه بيعت با أبو بكر چون بر اثر اجتماع مردم بوده مورد رضايت خداوند بوده و خداوند امت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بعد از وفات آنحضرت امتحان نميكند حضرت صادق عليه السّلام فرمود آنها قرآن خدا را تلاوت نكردند آيا خداوند نميفرمايد وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ تا آخر آيه بآنحضرت گفتم آنها اين آيه را بعقيده خودشان تفسير ميكنند فرمود آيا خداوند خبر نداده است از امت‏هاى پيشين كه بعد از آنكه آيات و بنيات و دلايل روشن براى آنها نازل شد باز هم اختلاف نمودند چنانچه ميفرمايد وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ تا آنجا كه ميفرمايد فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم بعد از آنحضرت اختلاف كردند بعضى كافر و مرتد شده و بعضى ايمان آوردند و بر طبق روايت كافى جز سه نفر همگى مرتد شدند و از دين برگشتند عياشى بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود هنگاميكه پيغمبراكرم رحلت نمود تمام مردم برگشتند بسوى جاهلية اولى خودشان مگر چهار نفر امير المؤمنين و مقداد و أبو ذر شخصى حضورش عرض كرد عمار چه داخل آنها نبود فرمود اگر اراده كنى آنهائيكه شك و شبه‏اى برايشان واقع نشد فقد همين سه نفر سلمان مقداد أبو ذر بتنهائى بودند.

و نيز بسند خود از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت شنيدم امير المؤمنين ميفرمود باصحاب جمل اى مردم بدانيد خداوند تبارك و تعالى هيچ پيغمبرى را از دار دنيا نبرد مگر آنكه در ميان امة او شخصى را بجاى آن رسول نصب فرمود تا مردم را هدايت كند و سنة آن پيغمبر را ميان مردم اجرا و برقرار نمايد و آنها را بسوى حق دعوت كند سپس آيه وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ  144    را تلاوت فرمود و روايت كرده شيخ مفيد در كتاب اختصاص ذيل آيه وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ   146   تا آخر آيه از ابن داب در مناقب امير المؤمنين گفت مراجعت كرد آنحضرت از جنگ احد در حاليكه هشتاد جراحت و زخم وارد شده بود بر آنحضرت پيغمبر  اكرم وقتى مشاهده نمود آن جراحاترا گريه نمود مردى از اصحاب عرض كرد تمام اين جراحاترا تحمل نموده آنحضرت براى رضاى خداوند و بر خداست آنچه بخواهد باو كرامت كند فرمود امير المؤمنين عليه السّلام پدر و مادرم فداى تو باد اى پيغمبر گرامى خدا را سپاسگزارم كه من در جنگ پشت نكردم و فرار ننمودم لكن تأسف ميخورم چرا از فيض شهادت محروم ماندم فرمود پيغمبر اكرم شهادتت انشاء اللّه بعد ازاين خواهد بود

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:16 ::  نويسنده : ارادتمند

عياشى بسند خود از ابن يزيد روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام معناى آيه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً را فرمود على بن أبي طالب امير المؤمنين عليه السّلام حبل و رشته محكم خدا است.

و محمد بن نعمان در كتاب غيبة بسند خود از حضرت امام زين العابدين روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم در مسجد نشسته بود و اصحاب دور آنحضرت را گرفته بودند فرمود الحال وارد ميشود شخصى از درب مسجد كه از اهل بهشت ميباشد و سؤال ميكند از چيزيكه اعانت ميكند او را ناگاه وارد شد مرد بلند قامتى شبيه بود بمردمان اهل مصر سلام كرد برسول اكرم و ايستاد گفت ايرسول خدا شنيدم كه خداوند ميفرمايد در اين آيه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا «1» حضورت شرفياب شدم تا سؤال كنم ريسمان و رشته خدا چيست كه ما را امر نموده پروردگار بآن توسل جسته و چنگ بزنيم و هرگز از آن جدا نشويم؟ پيغمبر سر مبارك را بزير افكند سپس بلند نمود و اشاره كرد بدست مبارك جانب امير المؤمنين و فرمود حبل اللّه على ميباشد هر كس در دنيا باو توسل و تمسك جويد در دنيا سالم بماند و هرگز در آخرت گمراه‏

نشود فورا آنمرد بغل كرد امير المؤمنين را و گفت تمسك جستم بحبل خدا و رسولش سپس از مسجد خارج شد مردى از انصار عرض كرد ايرسول خدا اجازه ميفرمائيد بروم بدنبال آن مرد و درخواست كنم از او طلب مغفرت كند براى من؟ اجازه فرمود آن مرد رفت و از او درخواست خود را نمود پاسخ او گفت مگر نفهميدى سؤال مرا از پيغمبر و جوابى كه آنحضرت بمن فرمود؟ گفت چرا آنشخص گفت بآن مرد اگر متمسك و متوسل بشوى بحبل خدا كه امير المؤمنين است خداوند تو را بيامرزد و اگر توسل نجوئى قطعا پروردگار نخواهد آمرزيد تو را.

 

كيفيت ورود مردم در قيامت حضور پيغمبر اكرم‏

على بن ابراهيم بسند خود از ابى ذر روايت كرده گفت وقتى اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم فرمود روز قيامت بر من وارد ميشوند امتم با پنج پرچم يكى از آنها با پرچم مردم گوساله پرست وارد ميشوند از آنها سؤال ميكنم بعد از من با قرآن و عترتم چگونه رفتار نموديد؟ ميگويند قرآن را سوزانيديم و احكام آنرا پشت سر انداخته و با عترتت دشمنى كرده و بايشان جور و ستم نموده بغض آنانرا در دل گرفتيم بآنان ميگويم برويد بسوى آتش دوزخ  با لب تشنه و روى سياه و با پرچم دوم فرعونيان امت وارد ميشوند از آنها ميپرسم كه با قرآن و عترت بعد از من چطور سلوك كرديد؟ گويند اما از قرآن حذف و ساقط نموده مخالفت با آن كرديم و با عترتت دشمنى كرده آنها را بقتل رسانيديم بآنها نيز گويم برويد بسوى آتش در حالتى كه رو سياه و تشنه باشيد پرچم سوم با سامرى اين امت و تابعينش وارد ميشوند بآنها ميگويم شما با قرآن و عترت چگونه رفتار نموديد؟

گويند ما قرآن را ترك نموده و مخالفت و سرپيچى از آن كرديم و عترتت را خوار و ذليل كرده و آنان و مقامشانرا پست شمرديم و با آنها رفتارى ناهنجار و قبيح نموديم بآنها هم گويم شما نيز بجهنم برويد با لبهاى تشنه پرچم چهارم با طايفه «ذى الثديه» رئيس خوارج با اولين و آخرين خوارج يعنى كسانيكه تابع خوارج نهروان ميشوند تا تا زمان ظهور امام عصر عليه السّلام از حيث گفتار و كردار و توهين كنندگان باحاديث و اخبار و روات اهل عصمت و طهارت و بدعت گذاران برأى و اجتهاد پس از آنها در باره رفتار با قرآن و عترت بعد از رحلتم پرسش كنم در پاسخ گويند اما قرآن را جويده و بيزارى از آن جستيم و عترتت را بقتل رسانيديم و با آنها و پيروانشان جنگ و جدال نموديم ميگويم شما هم با صورتهاى سياه و بدنهاى خسته و لبهاى تشنه بآن سه طايفه ملحق شويد در آتش جهنم آنگاه وارد شود بر من پرچم و علامتى كه با اوست پيشواى پرهيزكاران و بزرگ اوصياء و جانشينان خدا در روى زمين و پيشرو پيشانى سفيدان و وصى بلا واسطه من على ابن أبي طالب عليه السّلام و پيروانش بآنها ميگويم بعد از آنكه برحمت ايزدى پيوسته و از بين شما رفتم با قرآن و عترتى كه بجاى خود گذاشتم و سفارش آن دو متاع سنگين را بشما نمودم چه معامله كرديد؟ گويند اى پيغمبر راستگو از قرآن پيروى و دستورهاى آنرا اطاعت و باحكامش عمل نموديم و نام عترتت را زنده و تجليل كرده و با آنها دوستى نموده و خود و قبورشانرا زيارت مينموديم و از آنها يارى ميكرديم تا جائيكه خونهاى خود را در راه نصرت و احياى طريقه حقه آنها ايثار و بذل نموديم ميگويم وارد بهشت شويد و در آن جاويدان باشيد با صورت و چهره‏هاى سفيد و باز در حالتى كه سيراب هستيد بدون غم و اندوه سپس آيه يَوْمَ تَبْيَضُّ  وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ   106   را تا آخر آيه تلاوت فرمود.

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : ارادتمند

عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام در تفسير آيه ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا   67   روايت كرده كه آنحضرت فرمود ابراهيم يهودى نبود كه بطرف مغرب نماز كند و نصرانى نبود كه بسمت مشرق نماز بگذارد و او بر طريق محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود.

قوله تعالى: فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ   97  تا آخر آيه آيات و علامات آشكاريكه خداوند در كعبه قرار داده بسيار است از آن جمله حجر الاسود ميباشد.

در فقيه بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود علة آنكه مردم بايد مس كنند و ببوسند حجر را آنستكه خداوند عهد و ميثاق بندگان را در او وديعه گذاشته هنگاميكه خداوند در عالم ذر عهد و پيمان گرفت از مردم بربوبيت خود و نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت امير المؤمنين و اولادش تمام فرشتگان و موجودات ترسيدند كه نتوانند وفاى بعهد كنند اول موجوديكه پيشى گرفت بر اقرار نمودن سنگ حجر الاسود بود لذا خداوند برگزيد او را و ميثاق مردم را باو سپرد روز قيامت كه ميشود بسخن در آيد و در محضر پروردگار گواهى دهد براى آنانيكه وفاى بعهد خداوند نمودند و براى اين جهة آن مكان قرار داده او را كه در آنجا از مردم عهد گرفته شده و خداوند آن سنگ را از بهشت بيرون آورد و در كعبه نصب نمود تا آدم و ذريه او فراموش نكنند عهد و پيمانى كه از آنها گرفته شده و بياد آورند آنچرا كه فراموش كردند

حبل الله امير المؤمنين ميباشد

سيد رضى در كتاب خصائص بسند خود از موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده در آيه وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعا  103  فرمود كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مرض وفاتش عمويش عباس و امير المؤمنين عليه السّلام را بخواند و بآنها تكيه نموده و بمسجد تشريف برد نماز را با مردم نشسته بجا آورد سپس بمنبر تشريف برده و تمام اهل مدينه از مهاجر و انصار حاضر بودند بعضى گريه ميكردند و عده‏اى ساكت بودند پيغمبر اكرم ساعتى خطبه ميخواند و ساعتى استراحت مينمود و از جمله فرمايشاتش اين بود فرمود اى كسانيكه در اين روز و اين ساعت از جن و انس و مهاجر و انصار در اينجا حاضريد حاضرين بغائبين برسانيد من پس از خود در ميان شما دو ثقل بزرگ بجاى ميگذارم اول قرآن خدا كه كتاب هدايت و بيان احكام واجب الهى كه حجت بالغه خدا و من است بر شما، دوم نشانه بزرگ و علم اكبر و مطهر و مظهر دين و نور رهنمائى و چراغ هدايت و حبل اللّه اعظم على بن أبي طالب عليه السّلام كه رشته محكم خداست وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً تمام شما بايد بدامن على كه رشته اتصال ميان شما و خداست چنگ زده و از اطرافش متفرق نشويد كه على از پرتگاه آتش جهنم نجات دهد شما را و آيات خدا را براى شما بيان كند تا هدايت يافته و رستگار شويد ايمردم هر كس امروز و بعد از اين روز على را دوست بدارد بر عهد خداوند وفا نموده و هر كس امروز يا پس از اين او را دشمن بدارد روز قيامت كور و كر بمحشر بيايد و حجتى نزد پروردگار ندارد در كتاب مناقب بسند خود از ابى المبارك بن مسرور از ابن عباس روايت كرده گفت حضور پيغمبر بودم شخص اعرابى وارد شد و بآنحضرت عرض كرد حبل اللّه چيست كه ما متمسك بآن شده و باو چنگ بزنيم؟ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دست على را گرفت و فرمود بدامن اين على چنگ بزنيد كه رشته محكم خداست اعرابى بدور امير المؤمنين ميگرديد و فرياد ميزد خدايا شاهد باش من چنگ زدم بريسمان محكم پيغمبر اكرم فرمود هر كس ميخواهد مردى از اهل بهشت را مشاهده كند بسوى اين اعرابى نظر نمايد.

ابن شهر آشوب بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نيز از حضرت باقر عليه السّلام اين روايت را عينا نقل كرده است.

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:11 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏1، ص: 439

مباهله پيغمبر اكرم بانصار اى نجران‏

در كافى بسند خود از ابن سنان روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود وقتى كه نصاراى نجران خدمت پيغمبر رسيدند بزرگان آنها «اهتم و عاقب و سيد بودند» براى نماز گذاردن ميخواستند ناقوس بزنند اصحاب پيغمبر خدمتش عرض كردند نصارى قصد دارند در مسجد شما براى انجام مراسم مذهبى خود ناقوس بنوازند فرمود آنها را بخوانيد همينكه خدمت پيغمبر شرفياب شدند سؤال كردند منظور از احضار و دعوت ما چه بود؟ فرمود براى آنكه شهادت بدهيد بوحدانيت خدا و رسالت من و به اين كه عيسى يكى از بندگان آفريده خداست مانند ساير افراد بشر ميخورد و ميآشاميد و محدث ميشد گفتند اگر او چون يكى از افراد و مخلوقات بوده پس پدرش كيست آيه إِنَّ مَثَلَ عِيسى‏ عِنْدَ اللَّهِ نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود نظر شما در باره آدم ابو البشر چيست؟

آيا او مخلوق و بنده خدا بود و مثل ساير مردم ميخورد و ميآشاميد و با زن هم بستر ميشد يا خير؟ عرض كردند بلى فرمود بگوئيد پدر او كه بوده؟ نصارى مبهوت شده و سخن نگفتند سپس پيغمبر فرمود بيائيد با هم مباهله كنيم اگر من در ادعاى خود صادق و راستگو باشم لعنت خدا بر شما باد و چنانچه دروغ ميگويم بر من باد گفتند انصاف دارى و حاضريم روز بعد را براى مباهله معين نموده و بمنزل خود رفتند بزرگان نجران گفتند اگر فردا پيغمبر با اصحابش حضور يافت حتما پيغمبرنيست و مباهله ميكنيم و چنانچه با اهلبيت خود حاضر شد مباهله نخواهيم كرد زيرا اهلبيت خودش را مقدم نميدارد مگر آنكه راستگو باشد چون صبح شد براى مباهله آمدند ديدند پيغمبر است و با او امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه و حسن و حسين صلوات اللّه عليهم هستند نصارى از مسلمين سؤال كردند همراهان پيغمبر چه اشخاصى هستند؟ بآنها گفته شد اين على پسر عم و داماد و وصى اوست و آن زن دخترش و آن دو طفل فرزندان دخترش ميباشند همينكه دانستند آنها پيغمبر و خاندان گرامى او هستند به پيغمبر عرض كردند ما مباهله نميكنيم ولى حاضر به پرداخت جزيه ميباشيم بقدرى كه راضى شويد پيغمبر اكرم جزيه براى آنها مقرر فرمود و آنها مراجعت كردند شيخ مفيد در كتاب اختصاص از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام در آيه تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ روايت كرده فرمود تمام فرق اسلامى از عامه و خاصه عادل و منافق اتفاق دارند كه در قضيه مباهله پيغمبر اكرم با نصاراى نجران غير از پيغمبر و على و و فاطمه و حسن و حسين كسى نبود و مراد از ابنائنا حسن و حسين و نسائنا فاطمه و انفسنا على بن أبي طالب عليهم صلوات اللّه بوده و متفق عليه تمام مسلمين است و نيز در همان كتاب در حديث مفصلى روايت كرده كه سيد و اهتم و عاقب بزرگان نصاراى نجران پس از آنكه حقانيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را درك كردند گفتند ما تمام اوصاف و علائم اين پيغمبر را در كتاب انجيل ديده‏ايم بآنها گفته شد پس چرا ايمان نميآوريد؟ گفتند آيا نمى‏بينيد نصارى چگونه ما را تعظيم و تكريم مينمايند براى ما كليسا بنا نموده و با صداى بلند نام ما را بزبان جارى ميكنند چطور ممكن است از اين رياست و مقام دل بر كنيم و صرف نظر از بزرگى و تنعم كرده داخل در دين اسلام شويم كه بزرگ و كوچك و شريف و پست همه يكسان باشند وقتى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشنهاد مباهله داد فرمود بيائيد مباهله كنيم كه با وجيه‏ترين افراد خانواده‏ام على و فاطمه و حسن و حسين در درگاه خداوند كه در روى زمين بيمانند هستند دست بدعا و نفرين برادريم تا حق آشكار شود و لعنت خداوند بر دروغگوى باشد بزرگ نصارى از شنيدن اين سخن چنان اندامش بلرزه افتاد كه فورا گفت ايرسول گرامى با ما مباهله مكن ما همه ساله هزار شمشير و هزار زره و هزار دينار بشما جزيه ميدهيم پيغمبر گفت قبول كردم اما آگاه باشيد بآن خدائى كه مرا بپيغمبرى برگزيده است اگر من با همين اهلبيتم كه در زير اين عبا هستند با شما مباهله مينمودم خداوند تمام اين بيابان را آتش نموده و بسر شما فرود ميآورد و در يك چشم بهم زدن همه ميسوختيد در همين موقع جبرئيل بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد و گفت اى محمد پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد بعزت و جلال خودم اگر بتوسط على و فاطمه و حسن و حسين با تمام اهل زمين و آسمان مباهله كنى همانا آسمانها را فرو ريزم و زمين و قطعه قطعه چون پشم زده شده گردانم كه ابدا موجودى روى آن قرار نگيرد آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سر مبارك را بلند نمود بسوى آسمان و دو دستهاى شريفش را چنان بلند كرد كه سفيدى زير بغل او نمايان شد و فرمود خدايا لعنت و نفرين تو باد بر آن كسانى كه بعلى و فاطمه و حسن و حسين ظلم و ستم كنند و حق و اجر آنها را از آنچه واجب و لازم و مقرر فرموده كم و يا غصب نمايند تا روز قيامت.

 خلاصه آنكه اخبار عامه و خاصه در موضوع مباهله زياد است كه تمام آنها باتفاق شأن و جلالت انوار خمسه طيبه را بطور مفصل بيان نموده‏اند و ما بهمين مقدار اكتفا كرديم

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:9 ::  نويسنده : ارادتمند

ابن بابويه در آيه إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ   45   تا آخر آيه از مفضل بن عمر روايت كرده كه گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم مرا از فرمايشات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود فاطمه سيده زنان دو جهان است آگاه فرمائيد بدانم آيا او سيده زنان زمان خود بوده است؟ آنحضرت فرمود مريم سيده زنان زمان خود بود اما فاطمه سيده زنان دو جهان از اولين و آخرين است.

شيخ طوسى بسند خود از حذيفه يمانى روايت كرده گفت زمانى كه جعفر بن أبي طالب از حبشه وارد بمدينه شد پيغمبر در جنگ خيبر بود ظرفى پر از غاليه (كه عطر مخصوصى است) و قطيفه‏اى براى پيغمبر اكرم سوقات آورد پيغمبر فرمود من اين قطيفه را بكسى ميدهم كه خدا و رسول او را دوست دارند و او نيز خدا و رسولش را دوست دارد اصحاب پيغمبر همه گردن كشيدند پيغمبر فرمود على كجاست عمار ياسر بسرعت دنبال امير المؤمنين عليه السّلام رفت و او را بحضور پيغمبر آورد پيغمبر قطيفه را باو داد آنحضرت گرفت و بطرف بقيع كه بازار مدينه بود رفت و آنرا به هزار مثقال طلا فروخت و تمام آنوجه را ميان فقراى مهاجر و انصار قسمت كرد و چيزى با خود بمنزل نبرد فرداى آنروز پيغمبر با جمعى از اصحاب بامير المؤمنين رسيد فرمود يا على از هزار مثقال طلائى كه گرفتى امروز غذائى براى من و اين اصحاب فراهم كن و امير المؤمنين در آنروز چيزى از طلا و نقره نداشت و از راه شرم و حيا عرض كرد اطاعت ميكنم بفرمائيد اى رسول خدا منزل تعلق بشما دارد حذيفه گفت ما پنج نفر از اصحاب سلمان و اباذر و مقداد و عمار با آنحضرت وارد خانه على شديم امير المؤمنين وارد حجره حضرت فاطمه شد تا ببيند طعامى فراهم ميشود در وسط حجره ظرفى پر از طعام مشاهده نمود كه بخار از آن بلند شده و بوى مطبوعى از آن بمشام ميرسيد كه تمام حجره را پر كرده بود آن ظرف طعام را حضور پيغمبر آورد ما با آنحضرت تناول كرده همه سير شديم نه كم بود و نه زياد آمد، پيغمبر از جاى خود برخواست و بحجره دخترش فاطمه داخل شد باو فرمود ايدختر عزيزم اين طعام را از كجا آوردى به پيغمبر اكرم گفت و ما همه صدايش را شنيديم اى پدر مهربان اين طعام از جانب پروردگار رسيده بود خدا بهر كس بخواهد روزى بيحساب ميدهد پيغمبر اكرم فرمود سپاس خداى را كه من نمردم تا از دخترم ديدم آنچه را كه زكريا در مورد مريم مشاهده كرد و آن مائده بهشتى است و از اين قبيل روايت در فضيلت حضرت فاطمه عليها السلام زياد است:

پنج شنبه 25 / 2 / 1393برچسب:, :: 17:6 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏1، ص: 406

راسخون در علم ائمه معصومين ميباشند

 قوله تعالى هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمات  7    در كافى بسند خود از سليم بن قيس هلالى روايت كرده گفت فرمود امير المؤمنين عليه السّلام در حديث مفصلى بمعوية اى معويه قرآن بر حق است و نوريست براى راهنمائى مردمان و شفاء است براى مؤمنان، و آنهائيكه ايمان ندارند كرند و گوشهاى آنان صداى قرآن را نميشنود و قرآن بر ايشان سبب ضلالت و گمراهى است (يعنى هر چه از آيات قرآن بشنوند بيشتر طغيان و سركشى و تمرد ميكنند) ايمعويه خداوند رها نكرده هيچ طايفه‏اى از گمراهان و خوانندگان بسوى جهنم را مگر آنكه رد نموده گفتار و سخنان باطل آنها را و حجت آورده قرآن را براى آنان و نهى نموده مردمان را از پيروى كردن ايشان و نازل فرموده آيه‏اى از آيات قرآن را در حقشان ميداند او را هر كه بايد بداند و نداند و نفهمد او را كسى كه نبايد بداند و بفهمد من شنيدم از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود نيست آيه‏اى از آيات قرآن جز آنكه براى او ظاهر  و باطنى است و نباشد حرفى از حروفات قرآن مگر آنكه بر آيش حدى و مطلعى است ظاهر قرآن حد اوست و مطلع قرآن باطن او است و نميداند تاويل و باطن قرآن را مگر خداوند و راسخون در علم كه ما ائمه ميباشيم و امر فرموده خداوند بامت كه ايمان بما آورند و بگويند هر يك ايمان آورديم بآنچه از جانب پروردگار نازل شده و نيز امر نموده خداوند بامت كه تسليم امر ما ائمه باشند و اينكه رجوع كنند در آنچه اختلاف كردند و در فهم قرآن بسوى من و ذريه من و فرموده :وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ 83 نسا و بايد از ما ائمه طلب كنند فهم قرآن را.

و عياشى بسند خود از فضيل بن يسار و او از حضرت باقر عليه السّلام و بسند ديگر از ابى بصير و او از حضرت صادق عليه السّلام روايت كردند فرمودند بخدا قسم ما ائمه هستيم راسخون در علم و ما ميدانيم تاويلات متشابهات قرآن را و در كافى از حضرت باقر عليه السّلام در معناى آيه هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَمات  7    روايت كرده كه فرمود مردمانى هستند كه در باره قرآن اظهار عقيده مى‏نمايند بدون آنكه علم و دانش قرآن را دريافته باشند تاويل قرآن را جز راسخون در علم كه ائمه ميباشند نميدانند و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده بسند خود كه مراد از ام الكتاب امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين بوده و منظور از متشابهات منافقين و غرض از فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ  7     اصحاب و دوستان منافقين ميباشد و نيز فرمود راسخون در علم امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه هستند

 عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده در ذيل جمله إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ 19  كه مراد باسلام امام است و ابن شهر آشوب بسند خود از آنحضرت روايت نموده كه اسلام يعنى تسليم شدن بولايت امير المؤمنين على بن أبي طالب عليه السّلام‏

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 26118
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت