صلح پایدار
شنبه 15 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:15 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج7، ص: 210 قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنَّا بِهِ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِين29-30 ٍ ايرسول ما بكافران بگو آنكه من شما را بسوى او ميخوانم خداى بخشنده و مهربانست و ما باو ايمان آورده و بر او توكل كردهايم و بزودى بشما معلوم خواهد شد كيست كه آشكار در ضلالت و گمراهيست ايرسول ما بگو بديده تأمل بنگريد اگر آب كه مايه زندگانى شما است صبحگاهى همه بزمين فرو رود جز خدا كيست كه باز آب گوارا براى شما پديد آورد-. ابن بابويه ذيل آيه فوق از عمار ياسر روايت كرده گفت در ركاب پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجهاد رفته بودم امير المؤمنين عليه السّلام جمعى از كفار را بقتل رسانيد از آنها عمر بن عبد اللّه جحمى و شيبة بن نافع بود حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم ايرسول خدا امير المؤمنين عليه السّلام آنطوريكه سزاوار بود در راه خدا جهاد كرد فرمود ايعمار علي از من و من از على هستم او وارث علم و قاضى دين من است بوعده من وفا ميكند على بعد از من خليفه خدا است اگر على نبود مؤمن محض و خالص شناخته نميشد بعد از من جنگ با او جنگ با من است و دشمنى با او دشمنى با من است و دشمنى با من دشمنى با خدا است تسليم او تسليم من و تسليم من تسليم با خدا است او پدر دو سبط من است و ائمه معصومين از صلب على است و مهدى اين امت از فرزندان على است عرض كردم فدايت گردم مهدى كيست فرمود ايعمار خداوند با من عهد فرموده كه بيرون آورد از صلب حسين فرزندم نه امام و نهمى آنها از نظر مردم غايب ميشود چنانكه خداوند ميفرمايد قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ غيبت او طولانى است بر ميگردند از آنحضرت طايفهاى و ثابت و برقرار ميمانند بر حضرتش طايفه ديگر از مردم در آخر زمان، خارج و ظاهر گردد و دنيا را پر از عدل و داد كند پس از آنكه مملو از جور و ستم بوده و جهاد ميكند بر تأويل قرآن چنانكه من جهاد نمودم بر تنزيل آن نام او نام من است و شباهت تام بمن دارد اى عمار بهمين زوديها پس از من فتنههائى بر پا شود شود هر گاه فتنهاى برخاست از على بيرون كن على با حق است و حق با على ايعمار بهمين زودى پس از من در ركاب على جهاد ميكنى با ناكثين و مارقين، تو را فرقه گمراه و ياغى ميكشند عمار ميگويد عرض كردم ايرسول خدا اين جهاد با رضاى خدا و شما است فرمود با رضاى خدا و رضاى من است ايعمار آخر زاد تو از دنيا شربتى از شير ميباشد عمار ميگويد در جنگ صفين از امير المؤمنين اجازه خواستم بميدان كارزار بروم فرمود تأمل كن خدا تو را رحمت كند بعد از ساعتى مجددا اجازه خواستم باز فرمود اندكى تأمل كن عاقبت مرتبه سوم اجازه داد و گريه بسيارى نمود عرض كردم حضورش مگر امروز همان روز موعود نيست كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن وعده داده ديدم از اسب خود فرود آمد دست بگردن من انداخت و وداع كرد با من و فرمود ايعمار خداوند از جانب پيغمبرش و از طرف من جزاى خير بتو عطا بفرمايد تو خوب اصحاب و برادرى بودى من از گريه آنحضرت متأثر شدم و بگريه افتادم و عرض كردم حضورش اى امير المؤمنين عليه السّلام سوگند بخدا پيروى نكردم از شما مگر از روى معرفت و بينائى شنيدم از پيغمبر خدا كه بمن فرمود ايعمار بعد از من فتنههائى بر پا خواهد شد هر گاه مشاهده نمودى آن فتنهها را ملازم با على و از حزب او باش بدان على با حق و حق با على است بزودى پس از من در ركاب على جهاد ميكنى با ناكثين و مارقين اى امير المؤمنين عليه السّلام خداوند از طرف اسلام بشما جزاى خير عطا فرمايد بهترين جزائى نصيحت فرموديد و رسانيديد باين مردم او امر و نواهى و احكام خدا و دين اسلام را پس از آن سوار شدم آنحضرت هم سوار شد عمار بميدان مبارزه رفت حمله كرد بر اصحاب معويه ملعون هيجده نفر از آنها را بجهنم واصل كرد شربت آبى طلبيد آب نبود در عوض باو شير دادند گفت اين همان عهديست كه پيغمبر اكرم بمن فرمود آخر زاد تو از دنيا شربتى از شير است عاقبت دو نفر از اهل شام نيزهاى باو زدند و شهيدش كردند چون شب شد امير المؤمنين عليه السّلام در ميان كشتگان قدم ميزد ببالين عمار رسيد سر او را بدامن گرفت و گريه بسيارى نمود و اشعار ذيل را در بالين او سرود الا ايها الموت الذى ليس تاركى ارحنى فقد افنيت كل خليلى ايا موت كم هذا لتفرق عنوة فلست تبقى خلة لخليل اراك بصيرا بالذين احبهم كانك تمضى نحوهم بدليل اى مرگى كه رها نخواهى كرد مرا تو، نابود كردى تمام دوستان مرا بيا و مرا هم از اين زندگى راحت نما اى مرگ تا چه اندازه بقهر و غلبه تفرقه و جدائى مىافكنى باقى نگذاشتى هيچ دوستى و حبيبى را براى محبوبش مىبينم تو آگاه و بينائى بدوستان من گويا دليل و راهنمائى تو را بدوستداران من هدايت ميكند-. در كافى از على بن جعفر روايت كرده گفت معناى آيه را از برادرم حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود معناى آن آنست هر گاه مفقود نموديد امام خود را و از نظر شما غايب و پنهان گرديد و مشاهده جمال او ننموديد چه كسى بسوى شما امام و پيشوائى آورد؟ چه كار ميكنيد و چه عملى انجام ميدهيد در غيبت امام و خليفه خداوند؟-. و از فضالة بن ايوب روايت كرده گفت شخصى آيه فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمود فرمود ائمه ابواب و درهائى هستند ميان خداوند و مخلوقاتش و آب در آيه علم و دانش امام است و مقصود آنست اگر شما مردم صبح نموديد و امام خود را در پس پرده غيبت مشاهده كرديد كيست كه علم و دانش امام را بسوى شما آورد و چه كسى امام جديدى بمانند امام غايب بسوى شما ميفرستد-.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||
![]() |