ائمه اطهار در سوره دخان تا آیه 28
صلح پایدار
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 276

سوره دخان‏

در مكه نازل شده پنجاه و نه آيه و سيصد و چهل و شش كلمه و هزار و چهار صد و سى و يك حرف است.

 

خلاصه اين سوره عبارت است از بيان احوال روز قيامت و بودن دخان از علائم ساعت و شطرى از داستان موسى و فرعونيان و روز قيامت كه روز فصل حكومت بين خلق است و حال معصيت‏كاران و پرهيز كنندگان.                       

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 278

حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (3)

كافى ذيل آيه فوق از جعفر بن ابراهيم روايت كرده گفت حضور حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شده بودم مرد نصرانى وارد شد عرض كرد من از سفر دور و پرمشقتى حضورتان رسيده‏ام از پروردگار خود مسئلت نمودم مرا موفق گرداند به بهترين دينها و بدست بهترين و داناترين بندگانش مرا راهنمائى بگرداند شبى در خواب ديدم راهنمائى نمودند مرا بسوى مرد دمشقى حضور او رسيدم گفتم من داناترين افراد همكيش خود هستم استدعا دارم راهنمائى كنى مرا بداناترين از خود چه من زحمت بسيار كشيدم و تمام انجيل و تورات و مزامير داود و اسفار چهارگانه تورات را خوانده‏ام و ظاهر قرآن را نيز فرا گرفته‏ام دمشقى بمن گفت اگر علوم نصرانيت را ما يلى من از عرب و عجم بران داناترم و اگر علوم يهود را ميخواهى بايد نزد باطى بن شرجيل سامرى بروى كه امروز داناتر از همه مردم يهود است بآن علوم و چنانچه علوم اسلام و توراة و انجيل و زبور و كتاب هود و آنچه را كه بر تمام پيغمبران نازل شده بخواهى هدايت ميكنم تو را بسوى مرديكه داناترين جن و انس است اگر قدرت دارى با پا برو و اگر نميتوانى با زانو و چنانچه توانائى آنهم ندارى بسينه نزد او روانه شو بهر حال بزودى حركت كن بجانب يثرب وقتى وارد آنشهر شدى سؤال كن از بنى غنم بن   مالك بن نجار، او جنب در مسجد مدينه است اظهار نصرانيت خود را باو بنما چه والى مدينه بسيار سخت‏گيرى مينمايد بر مردم و خليفه سخت‏تر از والى است از او سؤال كن از بنى عمر بن مبذول آنشخص در بقيع ساكن است از او احوال حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را سؤال نما تا منزل آنحضرت را بتو نشان بدهد اگر شهر تشريف دارد تو را بسوى حضرت راهنمائى ميكند و چنانچه بسفر رفته صبر كن تا حضورش برسى چه سفرش نزديك باشد وقتى حضورش شرفياب شدى سلام مرا برسان و بآنحضرت بگو مرا مطران عليائى غوطه دمشقى حضورتان فرستاده و عرض ميكند از خداوند متعال مسئلت مينمايم كه مرا موفق گرداند تا حضور شما برسم و اسلام اختيار كنم. آنمرد بدين ترتيب حضور آنحضرت رسيد عرض كرد اى سيد من اجازه ميفرمائيد بنشينم و تكلم كنم فرمود آرى تو براى سخن گفتن بدينجا آمده‏اى نصرانى گفت مولاى من جواب سلام دوست مرا نداديد فرمود سلام بر او باد اگر خداوند او را هدايت كند اما سلام بدون شرط زمانيست كه در دين اسلام داخل شود نصرانى عرض كرد از شما تقاضا دارم از شرح و تفسير اين قسمت از كتابيكه بر محمد صلى اللّه عليه و آله نازل فرموده و تكلم بآن نموده و بآن صفتى كه توصيف كرده و ميفرمايد: حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ مرا مطلع و آگاه سازيد، فرمود «حم» محمد است و آن در كتاب هود منقوص الحروف است و «الْكِتابِ الْمُبِينِ» امير المؤمنين (ع) است و «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فاطمه (ع) است «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» يعنى از فاطمه بيرون ميآيد خير بسيارى مردان حكيم يكى بعد از ديگرى آنمرد نصرانى گفت اول و آخر ايشان را توصيف بفرمائيد فرمود تمام آنها شباهت بيكديگر دارند لكن توصيف ميكنم از براى تو سومى آنها را و آنچه بيرون ميآيد از نسل او در كتابيكه خداوند بر شما نازل نموده نامش موجود است اگر تغيير و تحريف نكنيد آنكتاب را تا كافر شويد مانند پيشينيان كه تحريف‏كردند آنرا.

نصرانى گفت از شما پوشيده نيست آنچه ما عمل بكنيم شما ميدانيد و نميشود دروغ بگويم چه شما دانا هستيد و ميدانيد راست و دروغ شخص را بخدا قسم پروردگار بشما عطا فرموده از فضيلت و نعمت چيزى را كه در قلب هيچ بشرى خطور نكند و نمى توانند مردم پنهان كنند فضيلت و شرافت شما اهل بيت را پس قول من از براى شما    حق و راست است فرمود آنحضرت خبر بدهم تو را بچيزيكه در كتابتان اندكى بيش از آن ذكر نشده عرض كرد بفرمائيد

 فرمود نام مادر مريم چه بوده و چه روزى روح در مريم دميده شد و در چه ساعتى از روز عيسى از مريم متولد شد نصرانى عرض كرد نميدانم آنحضرت فرمود مادر مريم نامش مرثا كه در زبان عرب وهيبه گويند و روز كه مريم حامله شد روز جمعه ظهر بود جبرئيل در آنوقت بزمين فرود آمد و براى مسلمانان عيدى بزرگتر از روز جمعه نيست آنروز را پيغمبر بزرگ شمرده و خداوند امر فرموده آنروز را عيد قرار بدهند و روز كه عيسى متولد شد روز سه شنبه چهار ساعت از روز گذشته و نهريكه در كنار او متولد شده نهر فرات است درخت خرما و انگور در ساحلش روئيده بود و آن روز مريم ممنوع شده بود از تكلم كردن روزى بود كه قيدوس فرزندان و تابعان خود را احضار نمود تا باتفاق آل عمران از  شهر بيرون رفته و بسوى مريم و فرزندش توجه نمايند چنانچه خداوند داستان او را در كتاب شما و قرآن بيان فرموده نصرانى عرض كرد بتازگى آنرا قرائت نموده‏ام فرمود آنحضرت از اين مجلس بيرون مرو تا خداوند تو را هدايت نمايد نصرانى سؤال كرد اسم مادر من بزبان سربانى چيست؟ و بعربى چه ميگويند فرمود اسم مادرت بسريانى عنفاله، و عنفوره نام مادر پدرت ميباشد و مادرت را بعربى فهوميه ميگويند و اسم پدرت عبد المسيح و بعربى عبد اللّه است چه از براى مسيح بنده‏اى نميباشد عرض كرد راست فرموديد اسم جدم چيست؟ فرمود اسمش جبرئيل و او را در اين مجلس عبد الرحمن مينامم عرض كرد آيا او مسلمان بود؟ فرمود بلى و شهيد كشته شد لشكريانى بر او داخل شدند او را در منزل غيله كشتند و سپاهيان مزبور از اهل شام بودند گفت اسم خودم پيش از كنيه‏ام چيست فرمود عبد الصليب، عرض كرد چه مينامى او را فرمود    عبد اللّه. نصرانى گفت من ايمان آوردم بخداى بزرگ و شهادت ميدهم كه خدائى جز خداى يكتا نبوده و شريكى براى او نيست ذات اقدسش فرد و صمد است و آن چنانكه نصرانيها و يهود و مشركين وصف ميكنند نيست و گواهى ميدهم كه محمد بنده و رسول اوست بحق فرستاده او را و ظاهر گردانيد حق را براى اهلش و كور گشتند باطل كنندگان و گمراه شدند از حق و گواهى ميدهم كه پيغمبر اكرم رسول است بتمام مخلوقات و بينا شد آنكه ميخواست بينا شود و هدايت يافت هر كس ميخواست هدايت يابد و شهادت ميدهم كه ولى او سخن بحق ميگويد مردم را باطاعت خدا سوق ميدهد و حق را از باطل جدا ميسازد و رها مينمايد آنها را از گمراهى و راهنمائى ميكند ايشان را بسوى اطاعت خداوند و حفظ مينمايد آنها را از معصيت. اولياى خدا مردم را ترغيب ميكنند بر خير و امر بمعروف مينمايند ايمان آوردم بصغير و كبير آنها و هر آنچه ذكر نمودم يا ننمودم و ايمان دارم بخداى تعالى پس از آن زنار خود را پاره نمود و صليب طلائى كه در گردن داشت بدور افكند و عرض كرد اى مولاى من چگونه  صدقه بدهم فرمود در اينجا برادرى از براى تو هست از طايفه قيس بن ثعلبه و او نيز بشرف اسلام داخل شده در جوار او سكونت نما آيا نميخواهى كه حقى در اسلام پيدا نمائى عرض كرد اطاعت دارم من مرد ثروتمندى هستم سيصد قطار اسب و هزار رأس شتر دارم و حق شما زيادتر از مال خودم ميباشد فرمود باو تو دوست خدا و رسولى مالت براى خودت باشد پس از آن آنحضرت عيالى از طايفه بنى فهر بتزويج او در آورد و از صدقات امير المؤمنين پنجاه دينار صداق او قرار داد حضور حضرتش در مدينه توقف نمود تا زمانى كه هارون الرشيد آنحضرت را از مدينه گرفت و بيرون برد بعد از رفتن آنحضرت بيست و هشت روز زندگانى نمود و برحمت ايزدى پيوست.

 

 حضرت باقر (ع) شب قدر بر ما پنهان و پوشيده نيست فرشتگان در آن شب بزمين فرود آيند و اطراف ما طواف كنند.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 137
بازدید کل : 26154
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت