صلح پایدار
چهار شنبه 7 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:50 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج5، ص: 127 در كافى ذيل آيه قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ 40 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است و آصف بن برخيا يك حرف از آنها را ميدانست و چون بدان تكلم نمود در يك لحظه فاصله بين سليمان و تخت بلقيس را بهم پيچيده و تخت را بحضور سليمان آورد و زمين بحالت اوليه خود برگشت ولى ما ائمه هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را ميدانيم و يك حرف ديگر در علم غيب خداوند است و براى خود اختصاص داده «و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم» و در اين باب روايات بسيارى است.
سيد رضى در كتاب خصائص بسند خود از اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه گفتند روزى امير المؤمنين عليه السّلام در مسجد نشسته بود كه دو نفر بر آنحضرت وارد شدند و با يكديگر بر سر موضوعى نزاع داشتند در حضور آنجناب مسئله را طرح نموده و تقاضاى رسيدگى و صدور رأى كردند يكى از دو نفر از خوارج نهروان بود و ادعايش باطل و بىاساس و سخن ناروا ميگفت امير المؤمنين عليه السّلام بر عليه او حكم داد و آن مرد خارجى گفت بخدا قسم حكم بعدل نفرمودى و قضاوت شما در پيشگاه خداوند باطل و مرضى حضرت حق نيست امير المؤمنين عليه السّلام با دست اشارهاى باو نمود و فرمود اى سگ ساكت شو و از مسجد بيرون رو فورا آنمرد بصورت سگ سياهى شد و اصحاب ديدند لباسهاى آن مرد بهوا پرواز كرد و خودش صدا مينمود و اشك چشمش بصورتش جارى گرديد امير المؤمنين عليه السّلام چون حالت او را مشاهده فرمود رقت نموده سر بآسمان بلند و لباسهاى مباركش بحركت درآمده كلماتى ميفرمود كه ما نفهميديم بخدا قسم ديديم آن شخص بصورت انسانيت برگشت و لباسهايش از هوا روى شانهاش افتاد و از مسجد بيرون رفت در حاليكه قدمهاى او ميلرزيد و ما بسيار تعجب كرديم و نظرمان بامير المؤمنين عليه السّلام دوخته شده بود حضرت توجهى بما فرموده و اظهار داشتند چرا چنين تعجب كردهايد گفتيم فدايت شويم چگونه تعجب نكنيم از اين حادثهاى كه هم اكنون بچشم ديديم فرمود آيا نميدانيد آصف بن برخيا نظير اين حادثه را بصورت فعل در آورده و تخت بلقيس را در لحظهاى بحضور سليمان كشانيد و در قرآن داستانش بيان شده و آيات مربوطه را تلاوت فرمود آنگاه پرسيدند كه آيا پيغمبر شما محمد صلى اللّه عليه و آله نزد خدا گرامىتر است يا سليمان عرض كرديم پيغمبر ما فرمود پس وصى پيغمبر شما گرامىتر است از وصى سليمان در نزد آصف وصى سليمان يك حرف از حروف اسم اعظم بود ولى در نزد ما هفتاد و دو حرف از آن اسم اعظم خداوند است و يك حرف ديگر مختص ذات پاك پروردگار ميباشد اصحاب عرض كردند يا امير المؤمنين عليه السّلام با چنين قدرتى كه بر انجام تمام امور داريد و وسيله تحصيل و تهيه هر چيزى در اختيار شما است چه حاجتى بمردم و يارى آنها داريد در جنگ با معاويه و يا غير او و دورى نمودن مردم از حضور در جنگ حضرت اين آيه را تلاوت فرمود «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ» 26-27انبيا فرمود براى اتمام حجت با مردم و ثبوت محبت آنها من مردم را بسوى جنگ با معاويه دعوت ميكنم و اگر اذن در هلاك دشمن داده شود لحظهاى تاخير نخواهد شد لكن خداوند خلايق را بآنچه مشيت ذات مقدسش تعلق بگيرد امتحان و آزمايش ميفرمايد اصحاب از حضورش مرخص شدند در صورتى كه بر عظمت مقام و شخصيت آنجناب بيش از پيش وقوف يافتند و حضرتش اين آيه را تلاوت فرمود.
قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ 43 رعد حضرت صادق عليه السّلام در جواب ابو بصير و ميسره و يحيى بزاز و سدير فرمود بين كسى كه علمى از كتاب را داراست با آنكه علم كتاب در نزد اوست فرق بسيارى وجود دارد آصف بن برخيا فقط واجد يك حرف از حروف اسم اعظم خداوند است دانش او مانند قطره و دريا است و ما ائمه داراى علم كتاب ميباشم.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |