صلح پایدار
دو شنبه 30 / 9 / 1392برچسب:, :: 10:55 ::  نويسنده : ارادتمند

ابن قولويه ذيل آيه: وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ ...
از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم (ص) بمعراج تشريف برد از مصدر جلالت بحضرتش خطاب رسيد اى محمد (ص) ما ترا بسه چيز امتحان ميكنيم تا صبر و بردبارى تو معلوم شود عرض كرد پروردگارا تسليم امر تو هستم و از ذات مقدست صبر و بردبارى را مى‏طلبم فرمود اول آنها گرسنگى است و برگزيدن مستمندان است بر نفس و اهل بيت خود عرض كرد پروردگارا پذيرفتم دوم تكذيب شدن و خوف شديد و بخطر افتادن نفس شريف در مهالك جنگ با كفار است عرض كرد قبول نمودم و راضى شدم و از پيشگاه مقدست توفيق ميطلبم سوم چيزيست كه بعد از خودت باهل بيت تو ميرسد از قتل و غارت و ظلم و ستم و غصب حقوق آنها على (ع) برادرت را سب كنند و ظلم و ستم نمايند و از حقش محروم سازند و در آخر كار او را بدرجه شهادت ميرسانند عرض كرد راضى شدم فرمود بدخترت فاطمه ظلم و ستم كنند حقش را غصب كرده و بدون اجازه بر منزلش وارد شوند ميان در و ديوار او را فشار داده محسن او را سقط كنند و سيلى بصورت او بزنند و باو هر گونه ذلت و خوارى برسد يار و مددكارى نيابد پيغمبر اكرم (ص) فرمود إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏
پروردگارا قبول كردم فرمود دو فرزندت حسن و حسين را شهيد كنند يكى را بر اثر خورانيدن سم مقتول و ديگرى را قطعه قطعه كنند و بدن او را عريان گذارند برادران و يارانش را نيز بقتل برسانند و اهل و عيال او را اسير كرده و در شهرها بگردانند در علم من قضا بر شهادت او گذشته است اهل آسمان و زمين و فرشتگان بر او گريه كنند از صلب او فرزندى بيرون آورم تا انتقام خون او را از مردم بكشد تمثال او اكنون در زير عرش است دنيا را پر از عدل و داد گرداند و ترس او در دلها افتد آنقدر از كفار و منافقين بكشد كه مردم در او شك كنند. اى محمد (ص) سر بالا كن و بساقه عرش نظر نما پيغمبر اكرم (ص) فرمود بساقه عرش نظر كردم مردى را كه بسيار نيكو منظر و خوش‏رو بود ديدم كه نورى از چهره و جبين و پيرامونش بالا ميرفت بطرف من آمد او را بوسيدم فرشتگان بسيارى اطرافش را احاطه كرده بودند عرض كردم پروردگارا اين فرزندم چه قومى را غضب مينمايد و چه كسى را يارى مينمايد فرمود غضب او بر آنهائى استكه باهل بيت تو ظلم و ستم نموده و آنها را خوار و ذليل كرده‏اند و تو و اهل بيت ترا يارى كند عرض كردم پروردگارا راضى شده و تسليم امر حضرتت هستم فرمود اى محمد (ص) بدان كه جزا و پاداش برادرت على (ع) را در جنة الماؤى عطا كنم و حجت او را در روز قيامت بر تمام خلايق رستگار گردانم و حوض كوثر را با تو دهم تا دوستان خود را سيراب گرداند و از ورود دشمنان بكنار حوض كوثر مانع شود جهنم را براى او سرد و سلام گردانم تا داخل آن بشود و هر كسى را كه بمقدار ذره‏اى در دل او از محبت اهل بيت تو باشد از جهنم بيرون آورد منزلت و مقام تو با برادرت على (ع) در بهشت يكدرجه باشد و يكى از اجر و پاداش دو فرزند مسموم و مقتول تو آن باشد كه آنها را دو گوشواره عرش خود قرار داده و عرش را بآنها زينت دهم و آن مقدار كرامت بآنها عطا كنم كه بتصور هيچ بشرى درنيايد و در دل هيچ كس خطور نكند بخاطر مصائبيكه بر آنها وارد آمده و بزوار قبر آنها اجر و پاداش بسيارى عطا نمايم چه زوار قبر ايشان زائرين من ميباشند بآنها چيزى جزا دهم كه هر كس بآن نظر كند غبطه خورد و دخترت فاطمه (ع) را نزد عرش خود متوقف سازم و باو گويم ترا ميان بندگان خود حكم ساختم هر كس در حق تو و فرزندانت ظلم و ستم نموده در باره آنها هر چه ميخواهى حكم كن كه من حكم ترا در باره آنها تأييد و امضا مينمايم فاطمه (ع) امر ميكند دشمنان خود و فرزندانش را بجهنم ببرند در آنوقت ظالمين و ستمكاران اهل بيت تو گويند «يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» و آرزوى بر گردانيدن بسوى دنيا كنند و از شدت حسرت و غضب دست خود را بدندان بگزند و گويند يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا و نيز گويند «يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ» در آن هنگام بآنها خطاب ميشود وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ ظالمين و ستمكاران ميگويند پروردگارا خودت حكم كن ميان بندگانت در آنچه اختلاف دارند. باولى و دومى خطاب شود أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ روز قيامت نخست حكمى كه ميشود در باره قاتل محسن سقط شده حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) است پس از آن قنفذ را با صاحبش حاضر مى‏كنند و آنها را با تازيانه آتشينى ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانه‏ها بر دريا اصابت كند تمام آب آن بجوش آيد و چنانچه بكوههاى دنيا برخورد نمايد سوخته و خاكستر گردد پس از آن امير المؤمنين در محضر عدل الهى حاضر شود براى فصل خصومت، از مصدر جلالت خطاب رسد بفرشتگان، اولى و دومى و سومى را در چاه جهنم بيفكنند و سرپوش سر آنچاه گذارند تا كسى آنها را مشاهده نكند و ايشان كسى را نه‏بينند، در آنوقت اشخاصيكه پيرو آنان بوده و آنها را دوست ميداشتند فريادشان بلند شود و گويند رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (پروردگارا آنهائيكه ما را گمراه كردند بما نشان بده تا زير پا بيفكنيم و پست و ذليل‏ترين مردم شوند) پروردگار خطاب بآنها كند و ميفرمايد هرگز امروز بحال شما سودى ندارد چه در دنيا ظلم و ستم كرده‏ايد و امروز با دوستان و هم‏قرينان خود در عذاب دوزخ شريك هستيد در آنوقت صدايشان بواويلا وا حسرتا بلند شود فرشتگان محافظ آنها را كنار حوض كوثر حضور امير المؤمنين (ع) بياورند چون آنحضرت را نزديك خود بچشم مشاهده كنند رخسار آنها از خوف زشت و سياه شود بحضرتش التماس ميكنند و ميگويند از ما درگذر و عفو نما و ما را از آب كوثر سيراب گردان امير المؤمنين (ع) بايشان ميفرمايد اين منصب كه امروز در كنار حوض مشاهده مينمائيد همان منصبى بود كه شما در دنيا براى ديگران ميدانستيد و ميگفتيد آنها امير المؤمنين هستند. سپس بفرشتگان دستور ميدهد كه آنان را با لبان تشنه برگردانند و آب آشاميدنى ايشان فقط از حميم باشد و شفاعت شفاعت كنندگان براى آنها سودمند واقع نگردد.

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُون 41-43
حضرت صادق (ع) فرمود معناى آيه آنست اى محمد (ص) اگر ترا از مكه بسوى مدينه ببريم، دوباره بازگردانيم و بدست على بن أبي طالب از قريش انتقام بكشيم. ابن بابويه و طبرسى ذيل آيه فوق از جابر بن عبد اللّه روايت كرده‏اند گفت سال حجة الوداع در خدمت پيغمبر اكرم بمكه مشرف شده بودم در منى متوجه اصحاب شد و فرمود من مى‏بينم و ميشناسم شما را كه بعد از من بكفر برميگرديد و بعضى از شما گردن بعض ديگر را زده و جدا مينمايد سوگند بخدا هرگاه چنين عمل زشتى از شما سر بزند من در كتيبه ميزنم شما را و شما در آنجا مرا مى‏شناسيد پس از آن توجهى بامير المؤمنين (ع) نمود و سه دفعه فرمود اگر من نزنم شما را البته على بن أبي طالب ميزند شما را، در آن هنگام حالت پيغمبر تغيير نمود و اثر وحى ظاهر گشت جبرئيل نازل شد و آيه فإما نذهبن بك فانا منهم منقمون بعلى بن أبي طالب را آورد. و اينحديث را سمعانى در فضائل و ابن مغازل در مناقب روايت كرده‏اند و اين دو نفر از بزرگان علماء سنة هستند

فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ 43 اى محمد (ص) بآنچه ترا وحى ميشود تمسك كن همانا تو براه راست و طريق حق هستى.
در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پروردگار به پيغمبرش وحى نمود تو براه راست و طريق حق هستى يعنى بر ولايت امير المؤمنين (ع) مى‏باشى، چه ولايت آنحضرت صراط مستقيم خداست.
على بن ابراهيم از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) فرمود تأويل اين آيات چنين نازل شده حَتَّى إِذا جاءَنا ... يعنى اولى و دومى وقتى كه از دنيا بسوى ما باز آيند يكى از آنها با نهايت حسرت بديگرى ميگويد كاش ميان من و تو فاصله‏اى باندازه دورى مشرق و مغرب بود تو بسيار همنشين و يار بدى بودى. در آنوقت پروردگار به پيغمبر خطاب ميكند و ميفرمايد بفلان و فلان و تابعين آنها بگو امروز پشيمانى بحال شما سودى ندارد چه در دنيا بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كرديد همه شما در عذاب دوزخ شريك هستيد پس از آن به پيغمبر ميفرمايد آيا تو اين كران را ميتوانى بشنوانى يا اين كوران و نابينايان و گمراهان را راه‏نمائى و هدايت كنى اگر ما ترا بجوار خود برديم از فلان و فلان و پيروان آنها سخت انتقام ميكشيم آنگاه فرمود اى رسول ما بآنچه در باره ولايت على (ع) بر تو وحى ميشود تمسك كن چه ولايت على (ع) راه راست و صراط مستقيم ما ميباشد.
45زخرف وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا .
در كافى ذيل آيه فوق از ابى ربيع روايت كرده گفت در خدمت حضرت باقر (ع) براى اداء فريضه حج بمكه مشرف شده بودم هشام بن عبد الملك با نافع بن ازرق مولى عمر بن خطاب نيز بحج آمده بودند هشام بحضرت باقر (ع) توجه كرد ديد مردم ميان ركن و مقام اطراف حضرتش را احاطه نموده مسائل دينى سؤال مينمايند نافع از هشام سؤال كرد اين شخص كيست هشام از روى تمسخر گفت محمد بن على بن حسين بن على بن أبي طالب (ع) پيغمبر اهل كوفه است نافع گفت الحال ميروم مسائلى چند از او پرسش ميكنم كه پاسخ آنها را جز پيغمبر و وصى او كسى نميتواند بدهد هشام باو گفت برو سؤال كن شايد او را در ميان مردم خجل و شرمنده نمائى نافع پيش رفت گفت اى محمد بن على (ع) من تورات و انجيل و زبور و فرقان را خوانده و حلال و حرام آنها را شناخته‏ام از تو سؤالاتى ميكنم كه جز پيغمبر و وصى او كسى ديگر نميتواند جواب سؤالات مرا بدهد حضرت باقر (ع) سر مبارك را بلند نمود و فرمود هر چه ميخواهى سؤال كن عرض كرد فاصله ميان عيسى و محمد (ص) چه مدت بوده فرمود باعتقاد خودت جواب بدهم يا بعقيده مردم؟
عرض كرد بهر دو، فرمود باعتقاد تو ششصد سال و بعقيده مردم پانصد سال بود عرض كرد بفرمائيد معناى آيه وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا 45 چيست محمد (ص) كدام يك از پيغمبران را مشاهده نمود تا از آنها سؤال و پرسش كند آيا فاصله ميان او و عيسى كه آخر پيغمبران است پانصد سال نبود پس چگونه پيغمبران را ديده تا بتواند از آنها سؤالى نمايد حضرت باقر (ع) در جواب او ابتداء آيه سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى را تلاوت نمود پس از آن فرمود از آياتيكه پروردگار به پيغمبرش در شب معراج نشان داد آن بود كه در بيت المعمور تمام پيغمبران را محشور و جمع نمود جبرئيل آنها را صف‏بندى كرده سپس اذان و اقامه گفت هر فصلى دو مرتبه و «حى على خير العمل»
را نيز گفت آنگاه محمد (ص) را مقدم داشت تا بر تمام پيغمبران امامت كرد و نماز خواند چون از نماز فارغ شد آيه فوق نازل شد خطاب نمود به پيغمبر و فرمود از جميع پيغمبران كه در عقب تو حضور دارند سؤال كن چه چيز را پرستش ميكنيد و بر چه شهادت و گواهى ميدهيد تمام آنها گفتند شهادت ميدهيم كه پروردگارى جز خداى يكتا و يگانه نيست و براى او شريك و مانندى نباشد و گواهى ميدهيم بر تو اى محمد (ص) كه فرستاده خداوند و اقرار و اعتراف داريم بر نبوت تو و ولايت على بن أبي طالب (ع) پروردگار از ما جميع پيغمبران عهد و پيمان گرفته بر نبوت تو و بر ولايت امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) و فرزندان كرامش نافع گفت راست فرموديد اى محمد بن على (ع) سوگند بخدا شما ائمه اوصياء پيغمبر اكرم (ص) و خلفاء او هستيد در تورات و انجيل و زبور و فرقان اسامى شما نوشته شده است و شما سزاوارتر از غير خودتان ميباشيد
در كافى از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود ولايت امير المؤمنين در تمام كتب آسمانى نازل شد و هيچ پيغمبرى را خداوند نفرستاد مگر از او عهد و پيمان گرفت كه نبوت محمد (ص) و ولايت امير المؤمنين را بامة خود برساند.
و از جابر انصارى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بمن فرمود اى جابر كدام يك از برادران افضلند حضورش عرض كردم برادرانى كه از يك پدر و مادر باشند فرمود ما طايفه پيغمبران با هم برادريم و من افضل آنها هستم و محبوب‏ترين برادران من على بن أبي طالب (ع) است و او افضل از تمام پيغمبران است هر كس گمان كند كه پيغمبران برتر و افضل هستند آنكس مرا پست‏تر پيغمبران قرار داده و او بر اثر اين عقيده كافر است چه من على (ع) را ببرادرى نگرفتم جز آنكه دانستم افضل از جميع پيغمبران ميباشد آنگاه رسول اكرم (ص) بعلى امير المؤمنين (ع) فرمود يا على (ع) من رسول خدا هستم و از طرف پروردگار تبليغ رسالت مينمايم و تو اى على (ع) وجه اللّه اتم هستى نظيرى براى من جز تو و مثلى و مانندى براى تو جز من نيست.

وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ تا آخر آيه 60 در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول اين آيات آن بود كه روزى پيغمبر اكرم (ص) با اصحاب نشسته بودند امير المؤمنين (ع) وارد شد رسول اكرم توجهى باو نمود و فرمود تو شبيه عيسى بن مريم هستى اگر نه آن بود كه جماعتى از امة من قائل بالوهيت تو ميشدند چنانچه نصارى در باره عيسى قائل شدند همانا بيان ميكردم فضيلت و بزرگى تو را كه عبور نميكردى از مكانى مگر آنكه خاك زير قدمت را براى تيمن و تبرك برميداشتند. منافقين مخصوصا اولى و دومى از اين فرمايشات در غضب شدند بيكديگر گفتند محمد (ص) آنقدر فضيلت و برترى على (ع) را بيان نمود تا آنكه او را تشبيه كرد بعيسى پيغمبر بخدا قسم آن بتهائيكه ما در زمان جاهليت مى‏پرستيديم از على (ع) بهتر است جبرئيل نازل شد و آيات فوق را فرود آورد يعنى اى رسول ما چون تو على را بعيسى بن مريم مثل زدى قوم تو و منافقين از آن مثل بفرياد آمدند و بر آنها گران آمد و بيكديگر گفتند آيا بتهاى ما بهتر است يا على كه او را بعيسى مثل زده؟ اين سخن را از روى جدال و انكار گفتند ايشان قومى جدلى و معاندند على نيست مگر بنده خاص ما كه او را بنعمت خلافت و ولايت برگزيده و مانند عيسى حجت براى بنى اسرائيل قرار داده‏ايم و اگر ميخواستيم بجاى بنى هاشم در روى زمين فرشتگانى جانشين آنها قرار ميداديم همانا على بن أبي طالب (ع) نشانه قيامت است در آن شك روا ميداريد و امر و فرمان مرا در باره ولايت على پيروى كنيد چه على راه راست و طريق مستقيم من است مبادا اى پيغمبر شيطان انسى كه مقصود از آن دومى است شما را از راه ولايت على و فرزندانش باز دارد چه شيطان دشمن آشكار شماست.
حضرت صادق (ع) فرمود پس از نزول آيات حارث بن عمرو فهرى در غضب شد گفت پروردگارا اگر ولايت و خلافت على (ع) و فرزندانش از جانب تو است سنگى از آسمان فرود آور يا عذابى برسان تا مرا هلاك گرداند پس از آن آيه وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ فرود آمد پيغمبر اكرم (ص) بحارث فرمود يا از گفتارت توبه نما و يا از مدينه بيرون برو عرض كرد اى محمد (ص) شما هر چه شرافت و فضيلت عرب و عجم است اختصاص داده‏اى به بنى هاشم و ساير قريش محروم هستند چگونه ميتوان صبر و بردبارى نمود رسول اكرم (ص) فرمود اين عطايا از جانب خداست بمن ربطى ندارد حارث عرض كرد اى محمد دل من حاضر نيست بر توبه كردن لكن از مدينه خارج ميشوم سوار اسب خود شد و از مدينه بيرون رفت سنگى بسر او اصابت نمود مغز او را متلاشى كرد جبرئيل نازل شد و آيه‏ سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية على ليس له دافع من الله ذى المعارج‏ را آورد اصحاب حضرت صادق (ع) حضورش عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما آيه فوق را چنين قرائت نميكنيم و جمله «بولايت على (ع)» را در آيه نديده‏ايم فرمود سوگند بخدا شأن و نزول آيه چنين است جبرئيل آيه را همينطور نازل نموده و در مصحف حضرت فاطمه (ع) ثبت است پيغمبر باصحاب فرمود برويد بيرون مدينه حارث رفيق خود را مشاهده كنيد كه چگونه هلاك شد و آنچه از خدا طلبيد باو رسيد.
طبرسى از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم جمعى از قريش حضورش بودند توجهى بمن نمود و فرمود يا على (ع) مثل تو در اين امة مانند عيسى بن مريم است طايفه‏اى در دوستى او افراط كردند و خدايش خواندند آنها هلاك شدند و جمعى در بغض و عداوت او افراط نمودند آنان نيز نابود شدند و بعضى ميانه‏روى كردند در حق عيسى اينان نجات يافتند قريش و منافقين فرمايشات پيغمبر را بسخريه و استهزاء گرفتند و گفتند على را تشبيه نموده به پيغمبران. جبرئيل نازل شد آيات فوق را آورد.

ابن بابويه از زراره روايت كرده گفت معناى آيه وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ ...61
را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «انه» امير المؤمنين (ع) است پيغمبر در باره او فرمود يا على (ع) تو علم و نشانه امت من ميباشى هر كس از تو پيروى كند نجات يابد و آنكه تخلف ورزد از فرمان تو هلاك گردد.

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ 76 محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست ما بكسانيكه ولايت امير المؤمنين را ترك نموده‏اند ستم نكرديم بلكه خود آنها بنفس خويش ستم نموده‏اند و ولايت را از دست داده‏اند.

در كافى ذيل آيه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود آيه فوق در حق منافقين نازل شده است همانروز كه رفتند در خانه كعبه و قسم ياد نمودند و با هم عهد بستند كه نگذارند خلافت در ميان اهل بيت پيغمبر بماند سپس فرمود اين دو روز در علم خدا گذشته و در لوح محفوظ نوشته شده بود يكى روز قتل حضرت امام حسين (ع) و ديگرى روزى كه خلافت و سلطنت و ملك از اهل بيت پيغمبر خارج شد و خداوند آنها را برسولش تذكر داده بود.
و از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) دو مرتبه از مردم براى امير المؤمنين عهد و پيمان گرفت منافقين در باطن باهم عهد بستند كه نگذارند خلافت باهل بيت برگردد و نگذارند مردم خمس را بآنها بدهند خداوند رسولش را از توطئه آنها آگاه نموده جبرئيل نازل شد و آيه فوق را آورد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 384
بازدید دیروز : 161
بازدید هفته : 559
بازدید ماه : 546
بازدید کل : 26867
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت