صلح پایدار
شنبه 15 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 118 سوره ممتحنه سوره ممتحنه در مدينه نازل شده و سيزده آيه و سيصد و چهل كلمه و هزار و پانصد و ده حرف است. خلاصه مطالب سوره ممتحنه عبارت است نهى نمودن مؤمنين از مراوده و دوستى با كفار و يارى كردن از آنها و تأسى كردن بحضرت ابراهيم و حكم زنان مهاجرات و بيعت نمودن آنها در روز فتح مكه تفسير جامع، ج7، ص: 129 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ 13 محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از زياد بن منذر روايت كرده گفت امير المؤمنين
عليه السّلام فرمود عجب است از اياميكه بين ماه جمادى و رجب ميباشد مردى حضورش عرض كرد آن عجب چيست كه شما از آن تعجب ميكنيد فرمود مادرت بعزايت بنشيند كدام عجيبى عجيبتر ميباشد از آنكه مردهگان با شمشير بزنند گردن دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر را چنانكه خداى تعالى ميفرمايد ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً 6 اسرا اين آيه تأويل آيه مزبور است خداوند در زمان ظهور حضرت حجة عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء مردمانى را بر گرداند بدنيا و زنده گرداند تا آنها با دشمنان خدا و رسول و اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جهاد و كارزار نمايند و آنقوم ستمكار را بديار هلاكت رسانند و بجهنم فرستند پروردگار را ما را زنده بدار يا برگردان بدنيا تا چنان روزى را مشاهده نمائيم تا مشفى قلب ما بشود در اثر ديدن ذلت و خوارى و پريشانى دشمنان آل رسول و منكرين احاديث اهل عصمت و طهارت بجاه خاتم پيغمبرانت محمّد و آل او، صلواتك عليهم اجمعين آمين يا رب العالمي سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:31 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 98 سوره حشر سوره حشر در مدينه نازل شده و بيست و چهار آيه و چهار صد و چهل و پنج كلمه و هزار و نهصد و سيزده حرف است. خلاصه مطالب سوره حشر عبارت از جلاء يهوديان بنى نضير و حكم اموال آنها و بيان حال منافقين و مدح بعض مهاجرين و انصار و تشبيه يهود و منافقين بشيطان و بيان عظمت قرآن كريم. تفسير جامع، ج7، ص: 105 ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ 7 در كافى ذيل آيه فوق از سليم بن قيس روايت كرده امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بخدا قسم پروردگار از كلمه لِذِي الْقُرْبى 7 ما را قصد فرموده و بنفس خويش و پيغمبرش مقرون ساخته و مقصود از مساكين و ابن سبيل و يتامى از ما آل محمّد هستند از براى ما سهمى در صدقات قرار نداده زيرا خداوند پيغمبر و آلش را گرامى داشته و آنها را از آنچه در دست مردم ميباشد اطعام نفرموده است چه صدقه اوساخ مردم است-. و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در خصوص ما آل محمّد بتنهائى نازل شده ذوى القربى و مساكين و يتيمان آل محمّد مراد است ارتباط ما از رسولخدا هرگز گسسته نشود سبيل ما ميباشيم و جز ما سبيل و صراطى نيست-. و ذيل جمله ما آتيكم الرسول از ابى اسحق نحوى روايت كرده گفت وارد شدم بر حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى ابى اسحق خداوند پيغمبرش را بر محبت خود ادب نمود و آيه «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» قلم 4 را نازل نمود پس از آن احكام را بحضرتش فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»7 و بعد فرمود «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» نساء 80 نازل فرمود سپس فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامر خدا آنها را بامير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن بزرگوار تفويض نمود اى ابى اسحق شما شيعيان خاص تسليم ما ائمه شديد و مردم انكار كردند ما و آيات وارده در حق ما را سوگند بخدا دوست دارم شما شيعيان را بشرط آنكه سخن بگوئيد بآنچه ما ائمه گفتهايم و ساكت شويد در آنچه ما سكوت كردهايم و از رأى و عقيده خود چيزى نگوئيد ما واسطه ميان شما و خدا هستيم پروردگار براى كسيكه مخالف امر ما باشد خيرى قرار نداده خداوند امر خلق را به پيغمبرش و ما ائمه تفويض نمود تا معلوم شود چگونه مردم پيغمبر و ما ائمه را اطاعت مينمايند تفسير جامع، ج7، ص: 108 وَ يُؤْثِرُونَ عَلىأَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة 9 حضرت صادق عليه السّلام فرمود آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شد دينارى براى قوت حضرت فاطمه و حسنين عليه السّلام فراهم نمود در بين راه مقداد بن اسود اظهار حاجت كرده آندينار را با شدت احتياج خود بمقداد عطا فرمود و او را بر خود و خانوادهاش مقدم داشت فورا جبرئيل نازل شد و آيه مزبور را در شأن آنحضرت آورد-. ابن مسعود گفت نماز شام را با رسول خدا بجا آوردم مردى از ميان صف برخاست گفت اى مهاجر و انصار مرد غريبم سؤال در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نماز گاه ميكنم مرا طعام بدهيد رسولخدا فرمود اى بنده خدا نام غريب مبر كه رگهاى دلم را بريدى غريب چهار كس است اول مسجديست كه ميان قومى باشد و در آن نماز نكنند- دوم قرآن است در خانهاى كه اهل آن نخوانند- سوم عالم و دانشمنديست كه ميان قومى و طايفهاى كه احوال او نپرسند و از او تفقد نكنند- چهارم اسيريست در ميان كفار كه خدا را نشناسند آنگاه فرمود كيست كه مؤنه اين مرد را متكفل شود تا خداى تعالى او را در فردوس اعلى جاى دهد امير المؤمنين عليه السّلام برخاست و دست سائل را گرفت بخانه برد بحضرت فاطمه (ع) فرمود اى دختر رسول خدا اين مهمانرا پذيرائى كن گفت اى پسر عم در خانه جز اندكى گندم نبود از آن طعامى مهيا كردهام بقدر يكنفر بيش نيست كودكان ما گرسنه هستند شما هم روزه دارى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بياور آن طعام را چون آورد ديد اندك است نزد مهمان گذاشت و دست مبارك را دراز كرد به بهانه آنكه چراغ را اصلاح كند آنرا خاموش كرد تا مهمان سير شود چون سير شد چراغ را روشن كرد ديد طعام بر حال اول باقى است فرمود بآن مرد چرا طعام نخوردى عرض كرد يا امير المؤمنين من طعام زياده از متعارف خوردم و سير شدم خداى تعالى بركت داده است آنحضرت و فاطمه (ع) زهرا با كودكان نيز از آن طعام ميل نمودند و زيادتى را بهمسايهها مرحمت كردند صبح كه امير المؤمنين عليه السّلام مسجد تشريف بردند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود يا علي بخاطر آن عملى كه ديشب با مهمان رفتار نمودى و چراغ را خاموش كردى و طعام نخوردى تا مهمان سير شود خداوند آيه وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِم9 ْ را در شأن حضرتت نازل فرموده است. امير المؤمنين عليه السّلام جماعتى را ديد فرمود شما كيستيد عرض كردند ما متوكلين هستيم بتوكل زندگانى ميكنيم فرمود بآنها توكل شما بكجا رسيده است گفتند چون بيابيم بخوريم و اگر نيابيم صبر نمائيم فرمود سگها نزد ما همچنين باشند عرض كردند حضورش پس چگونه بايد كرد فرمود مانند ما رفتار كنيد اگر بيابيم انفاق و ايثار كنيم و اگر نيابيم شكر نمائيم
تفسير جامع، ج7، ص: 110 وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ10 كسانى كه بعد از مهاجر و انصار آمدند دايم در دعا بدرگاه خدا عرض مىكنند پروردگارا ما و برادران دينى ما را كه در ايمان بر ما سبقت داشتند ببخش و در دل ما هيچ كينه و حسد قرار نده پروردگارا توئى كه در حق بندگانت بسيار رءوف و مهربانى محمّد بن عباس از ابن عباس ذيل آيه وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ روايت كرده گفت خداوند واجب فرموده بر هر مسلمانى كه استغفار كند براى امير المؤمنين عليه السّلام بنص آيه فوق زيرا آنحضرت سابق امت است در ايمان و اينحديث را در مجالس از حضرت امام حسن عليه السّلام روايت كرده است تفسير جامع، ج7، ص: 114 لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ هرگز اهل دوزخ و اهل بهشت با هم يكسان نيستند اهل بهشت سعادتمند خواهند بود . ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود چون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را تلاوت مىنمود ميفرمود اصحاب بهشت كسانى هستند كه امر مرا اطاعت كنند و تسليم على بن أبي طالب عليه السّلام باشند و اقرار بولايت آنحضرت نمايند حضورش عرض كردند اصحاب دوزخ چه كسانى هستند فرمود آنهائى كه نقض كنند عهد مرا بعد از من و با على مجادله و قتال كنند و غضب نمايند در باره ولايت على عليه السّلام
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج7، ص: 91 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ 12 سبب نزول آيه آن بود كه چون مردم بسيار حضور رسول خدا ميرسيدند و سؤالات بيشمار ميكردند و خاطر پيغمبر اكرم را افسرده و رنجور مينمودند و اغنيا و توانگران حضورش بسيار توقف ميكردند و سؤالات بسيار مينمودند و مانع از ورود فقراء در محضرش بودند آنحضرت هم شرم و كراهت داشت از آنكه چيزى بآنها بگويد و بر گرداند ايشان را خداى تعالى آيه مزبور را فرستاد و ادب آموخت آنها را و فرمود چون خواهيد با رسول من حديث كنيد و مسئله پرسيد و سرّ گوئيد پيش از آن صدقه بدهيد، تمام مردم بجز امير المؤمنين عليه السّلام از سؤال و گفتگو كردن با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باز ايستادند توانگران بخل كردند از صدقه دادن و فقراء چيزى نداشتند كه صدقه بدهند و با دعاى عامه و خاصه امير المؤمنين دينارى داشت فروخت بده درهم و ده مرتبه صدقه داد و با رسول خدا نجوى كرد و بر اسرار علوم واقف شد و ديگران پيغمبر را رها كرده و رفتند و آن زحمت بخلوت مبدل شد و بسبب وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام خداى تعالى اين حكم را از امت برداشت و بآيه ذيل منسوخ فرمود أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ 13 آيا ترسيديد از آنكه پيش از راز گفتن با رسول صدقه دهيد فقير شويد؟ حال كه صدقه نداديد خدا هم شما را بخشيد اينك نماز بپا داريد و زكوة بدهيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد پروردگار بهر چه عمل كنيد آگاهست-. عمر گفت امير المؤمنين عليه السّلام داراى سه چيز بود كه كسى ديگر آنها را دارا نبود و اگر من يكى از آنها را داشتم بهتر بود برايم از داشتن شتران سرخ موى اول همسرى با حضرت فاطمه، تمام صحابه حضرت فاطمه (ع) را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواستگارى كردند آنحضرت همه را رد كرد جز امير المؤمنين عليه السّلام دوم در روز خيبر رسولخدا فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهمداد كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او نيز خدا و رسول را دوست ميدارد حمله ميكند بر دشمنان و هرگز فرار نخواهد كرد، پرچم را بدست امير المؤمنين عليه السّلام داد. سوم آيه نجوى است كه فرود آمد و منسوخ شد و كسى بجز امير المؤمنين عليه السّلام بآن عمل ننمود و خود آنحضرت در مقام احتجاج بر مهاجر و انصار نسبت بغصب خلافت و فدك آيه فوق را يكى از مناقب خود بشمار آورده عبد اللّه هارون خراسانى گفت از حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام سؤال كردم چرا صدقه بر آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حرام است فرمود از مطلب بزرگى پرسش نمودى بدان كه چون ما خويشتن را بدادن صدقه پاكيزه كردهايم خداى تعالى نخواست كه بگرفتن صدقه ما را مدنس كند آنگاه فرمود ميدانى اين موضوع در كجاى قرآن است؟ عرض كردم در آيه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ انسان 8 ميباشد فرمود اين آيه نيست آيه نجوى است كه يكروز بيش نبود روز ديگر آيه رخصت نازل شد چه خداوند در آن آيه ميفرمايد ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَر12 ُ، صدقه دادن براى شما بهتر و پاكيزهتر است زيرا مصلحتى بآن تعلق دارد آنگاه عذر خواست براى كسانيكه ندارند تا بدانند خدا تكليف ما لا يطاق نكند
تفسير جامع، ج7، ص 94 أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ وَ يَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ 14 اين در باره منافقين نازل شد عموما و در باره دومى بالخصوص چه آنها با يهود دوستى ميكردند و اسرار مؤمنين را بيهود ميگفتند خدا را از اينعمل بخشم آوردند فرمود ايرسول ما آيا نمىبينى اين مردم با قوميكه خداوند بر آنها غضب كرده دوستى ميكنند ايشان بحقيقت نه از شما مسلمين و نه از فرق يهود هستند بدروغ سوگند ميخورند و خودشان ميدانند دروغ ميگويند على بن ابراهيم از صادقين عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه در باره دومى نازل شده رسول خدا گذشت بر او ديد نزد مرد يهودى نشسته و چيزى مينويسد حضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمد آنحضرت باو فرمود چه چيز از يهوديها مينوشتى و حال آنكه خداوند نهى فرموده شما را از اين كتابت گفت ايرسول خدا اوصاف شما را از روى تورات آنها مينوشتم پيغمبر در غضب شد. مردى از اصحاب باو گفت ايعمر چرا پيغمبر را بغضب آوردى گفت من اوصاف پيغمبر را مينوشتم پيغمبر فرمود اگر موسى بن عمران ميان آنها بود و نزد ايشان ميرفتى براى آنچيزيكه ميل دارى همانا تو كافر بودى پس از آن ميفرمايد خداى تعالى براى اينگونه مردم عذاب بسيار سختى مهيا كرده چه آنها بسيار زشت كردارند. سوگندان خود را براى حفظ خود سپر قرار دادند و خلق را از راه خدا باز ميدارند و براى آنها ذلت و عذاب خوارى خواهد بود پس اقرار باسلام براى فرار از جزيه و كشتن است و هرگز مال و فرزندان، ايشان را از عذاب قهر خدا رها نكند اينان اهل دوزخند و در آن هميشه معذب خواهند بود
تفسير جامع، ج7، ص: 95 يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلى شَيْءٍ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْكاذِبُونَ18 ايرسول ما بياد آورد روزى را كه خدا تمام منافقين را بر انگيزد و براى خدا آنچنان سوگند خورند كه براى شما سوگند خوردند كه ما كافر نبوديم و بر حق بوديم و گمان ميكنند اين سوگند بدروغ براى آنها اثرى خواهد داشت چه در عالم آخرت گمان محال است زيرا معرفت و شناسائى آنجا ضرورى است اى مؤمنين بدانيد كه منافقين مردم دروغگوئى هستند شيطان بر دل آنها احاطه پيدا كرده و بكلى ذكر خدا را فراموش كردهاند ايشان بحقيقت حزب شيطانند اى اهل ايمان بدانيد كه حزب شيطان زيان كاران عالمند-، روز قيامت خداوند جمع كند آنهائيكه ستم نموده و غصب كردهاند حقوق آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و اعمال ايشان را بآنها نشان ميدهند سوگند ميخورند براى خداى تعالى كه ما چنين عملي نكرديم چنانكه بدروغ براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم ميخوردند در دنيا زيرا آن مردم با هم عهد بستند كه نگذارند بعد از پيغمبر خلافت و امامت در ميان بنى هاشم باقى بماند و در عقبه تصميم گرفتند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بقتل برسانند وقتى خداوند خبر داد و آگاه گردانيد رسولش را از تصميم و عهد بستن ايشان آمدند حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدروغ سوگند ياد كردند كه ما چنين تصميمى نداشتيم و عهد و پيمانى نبستيم آنوقت آيه 74 كه در سوره توبه است يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ (وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ) وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا تا آخر نازل شد سليم بن قيس در اصل خود روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود امت اسلام هفتاد و سه فرقه خواهند شد يك فرقه از آنها در بهشت ميروند و هفتاد و دو فرقه ديگر در دوزخ هستند سيزده فرقه از هفتاد و دو فرقه اظهار محبت و دوستى ما اهل بيت پيغمبر مينمايند يكى از آنها به بهشت خواهند رفت و دوازده فرقه ديگر در دوزخند آن فرقه ناجيه كسانى ميباشند كه ايمان بمن دارند و تسليم امر من هستند من و خاندان مرا دوست ميدارند و از دشمنان ما بيزارى ميجويند حق و امامت مرا شناختهاند و از قرآن وجوب اطاعت و فرمان بردارى مرا دانستهاند و هرگز در باره من شك و شبهه نميكنند و بواسطه نوريكه خداوند در دل آنها آفريده است فضل و شرافت و مقام ارجمند من و اوصياء بعد از مرا تا روز قيامت ميدانند و فهميدهاند كه ما را خداوند در قرآنقرين خود و پيغمبرش قرار داده و يقين خالص دارند بما و ميدانند خداوند ما را پاك و پاكيزه فرموده و معصوم و گواهان بر خلايق قرار داده و حجت او هستيم در روى زمين بر- بندگان و هيچوقت از قرآن جدا نشويم و قران از ما جدا نشود تا وارد شويم كنار حوض كوثر حضور مقدس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين فرقه كسانى هستند كه از آتش دوزخ نجات يابند و از هر فتنه و گمراهى مصون باشند و داخل بهشت ميشوند بدون حساب و هفتاد و دو فرقه ديگر بغير حق هستند و كيفر داده ميشوند زيرا آنها يار و مددكار دين شيطان و دوستداران او ميباشند و دشمنان خدا و رسول و مؤمنين هستند كه بدون حساب وارد آتش خواهند شد چه ايشان از خدا و رسولش بيزارند و پرستش ميكنند غير خدا را از راهى كه نمىدانند و گمان مىكنند كه كار نيكى انجام ميدهند روز قيامت سوگند مىخورند كه ما مشرك نبوديم و گمان مىكنند كه سوگند آنها براى ايشان اثرى خواهد داشت و حال آنكه خودشان ميدانند بدروغ قسم ميخورند
تفسير جامع، ج7، ص: 97 محمّد بن عباس ذيل جمله أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ 22 از محمّد بن حنفية روايت كرده گفت پدرم امير المؤمنين عليه السّلام فرمود دوستى ما اهل بيت رحمتى است كه خداوند در طرف راست قلب بنده خود فرود آورده و نقشى است كه ثبت شده. هر كس را كه طرف راست قلبش را خداوند ثبت فرمايد كسى قدرت و توانائى ندارد آن را زايل نمايد آيا نميشنويد قول پروردگار را كه ميفرمايد أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمان22 َ و حب ما اهل بيت ايمان است و از طريق مخالفين ابو نعيم از سلمان فارسى روايت كرده گفت بامير المؤمنين عليه السّلام عرض كردم ايمولاى من حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب نشدم مگر آنكه دست مباركش را بر كتف من زد و اشاره نمود بشما و فرمود ايسلمان بدانكه على و حزب او رستگارند
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:24 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 79 سوره مجادله سوره مجادله در مدينه نازل شده و شامل بيست و دو آيه و چهار صد و هفتاد و سه كلمه و هزار و هفتصد و نود و دو حرف است . خلاصه مطالب سوره مجادله عبارت است از بيان كفاره ظهار و عقوبت مخالفين خدا و رسول و اينكه خداوند بر راز و اسرار درونى مردم آگاهست و امر بوسعت دادن در مجالس و بيان حال منافقين
تفسير جامع، ج7، ص: 84 محمّد بن عباس ذيل آيه قَدْ سَمِعَ اللَّهُ 1 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدخترش حضرت فاطمه (ع) فرمود بعد از من بر سر شوهرت على عليه السّلام مصيبتها وارد شود فاطمه عرض كرد اى پدر بزرگوار آيا دعا نميفرمائيد تا خداوند آنها را از على بر طرف فرمايد فرمود دعا كردم و از خداوند مسئلت نمودم خطاب رسيد در علم ما گذشته است اين مصيبتها بايد بر على واقع شود جبرئيل نازل شد و آيه را فرود آورد
تفسير جامع، ج7، ص: 85 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ 8 ايرسول ما آيا نمىبينى آنچه در آسمانها و زمين است خداى تعالى ميداند و بر او چيزى پوشيده نيست هيچ رازى سه كس با هم نگويند جز آنكه خدا چهارم آنها است و نه پنج كس مگر آنكه خدا ششم آنها است و نه كمتر و نه بيشتر جز آنكه خدا با ايشان است هر كجا باشند احوال آنها را ميداند پس از آن روز قيامت خبر دهد آنان را بآنچه بجا آوردهاند، چه پروردگار بتمام چيزهاى عالم دانا است-. در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فوق در باره فلان و فلان و ابى عبيدة بن جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولى حذيفه و مغيرة بن شعبه نازل شد چه آنها ميان خودشان نامهاى نوشته و رد و بدل كردند كه اگر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كشته شود و يا وفات نمايد نگذارند خلافت و امامت ميان بنى هاشم باقى و بر قرار بماند خداوند پيغمبرش را بوسيله اين آيه خبر داد و آن جماعت را معرفى نمود ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه يكى از علائم نفاق داشتن بغض على بن أبي طالب عليه السّلام است روزى پيغمبر در مجلسى تشريف داشت دو نفر منافق با يكديگر نجوى ميكردند رسول خدا تا نگاهش بآنها افتاد غضب شديدى بر حضرتش عارض شد و فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت او است كسى در بهشت داخل نميشود مگر آنكه مرا دوست داشته باشد و دروغ ميگويد كسيكه گمان ميكند مرا دوست داشته و حال آنكه بغض على را در دل خود پنهان كرده است پس از آن آيه مزبور در همانمجلس نازل شد
تفسير جامع، ج7، ص: 88 إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 10 سبب نزول آيه فوق آن بود كه حضرت فاطمه (ع) در خواب ديد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حسنين و امير المؤمنين و حضرتش را از مدينه بيرون برد رسيدند سر دو راه پيغمبر از راه راست آنها را برد تا رسيدند به نخلستانيكه نهر آب در آن جارى بود گوسفندى خريد كه گوش آن نقطه سفيدى داشت ذبح نمود آن را و از گوشت آن گوسفند تناول كردند و همه آنها هلاك شدند از خواب بيدار شد خواب خود را بكسى اظهار ننمود صبح شد پيغمبر تشريف آورد و حيوان سوارى همراه داشت حضرت فاطمه را سوار كرد باتفاق امير المؤمنين و حسنين از مدينه بيرون رفتند بدو راهى رسيدند پيغمبر راه راست را اختيار نمود رفتند تا رسيدند به نخلستانيكه زير آن نهر آب جارى بود توقف كردند پيغمبر گوسفندى خريد آنرا ذبح كرد گوشتش را كباب كردند چون خواستند تناول كنند حضرت فاطمه بكنارى رفت شروع بگريه كرد پيغمبر فرمود ايدختر عزيزم سبب گريه تو چيست؟ آنحضرت خواب خود را نقل نمود رسول خدا دو ركعت نماز بجا آورد و با خدا مناجات كرد جبرئيل فرود آمد عرض كرد ايرسول خدا شيطانى است بنام الزها آنخواب را بفاطمه ارائه داد و در خواب چيزهائى را كه سبب هم و غم ميشود بمؤمنين نشان ميدهد و گفت اى رسول خدا امر كن آن شيطان حاضر شود چون حاضر شد پيغمبر باو فرمود تو بودى كه آنخواب را بفاطمه ارائه دادى گفت بلى اى رسول خدا پيغمبر سه مرتبه آب دهن بر او انداخت و فرمود قبيح شوى آنگاه به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد ايرسول خدا هر گاه يكى از مؤمنين در خواب چيزيرا مشاهده كند كه كراهت دارد از آن، كلمات ذيل را قرائت كند و بدمد بطرف چپ خود هيچ ضررى نمىبيند «اعوذ بما عاذت به ملائكة اللّه المقربون و انبياء اللّه المرسلون و عباده الصالحون من شر ما رايت من رويا» و سوره حمد و توحيد و معوذتين را نيز قرائت كند پس از آن آيه مزبور را فرود آورد-. و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود تأويل شيطان در آيه دومى است
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:23 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج7، ص: 66 وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ 19 ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام در يكروز اصحاب خود را چهار صد باب علم و دانش تعليم نمود از آن جمله فرمود ايمردم دورى بجوئيد از مرمان سفله و پست فطرت زيرا آنها از خداوند نميترسند و بسيارى از آنها قاتلين پيمبران و دشمنان ما و اهل بيت هستند خداوند توجهى بروى زمين نمود و از ميان تمام مردم ما اهل بيت را بر گزيد و شيعيانى براى ما انتخاب فرمود آنها يارى ميكنند ما را و مسرور هستند بفرح ما و محزونند بحزن ما و اموال و نفسهاى خود را در راه دوستى ما بذل ميكنند و كسى از شيعيان ما نيست كه مرتكب معصيتى بشود مگر آنكه خداوند او را مبتلا نمايد به بليهاى يا در مال و يا در فرزند و يا در نفس او و يا سكرات مرگ را بر او سخت گرداند تا از دنيا پاك و بدون معصيت برود مردگان شيعه ما شهيد و صديق هستند چه آنها امر ما را تصديق كردهاند و بخاطر ما با دوستان ما دوست و با دشمنان ما دشمن بودند، تقرب جستند بخدا دوستى و دشمنى. پس از آن آيه مزبور را تلاوت نمود و فرمود از جاى خود حركت نكنيد و صبر و بردبارى را پيشه خود سازيد و دست بشمشير نزنيد و عجله نكنيد و بدانيد هر كس از شما شيعيان در فراش خود بميرد و بخدا ايمان و برسولش معرفت داشته و عارف بحق ما اهلبيت باشد و حقوق ما را رعايت كند شهيد مرده است و اجر او با خدا است و مانند كسى است كه به شمشير در راه خدا كشته شده باشد ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود على صديق اكبر اين امت و فاروق اعظم است
تفسير جامع، ج7، ص: 67 وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ 19 و آنانكه بخدا كافر شده و ولايت امير المؤمنين و فرزندانش را تكذيب كردند آنها اهل دوزخند
تفسير جامع، ج7، ص: 69 سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ. 21 سيد رضى در خصايص ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بزرگ نصاراى نجران نزد عمر آمد گفت اراضى ما بسيار سرد است و تاب تحمل قشون را ندارد خود من ضامن خراج مىشوم و هر سال آنرا مىآورم يك سال با جمعى از اعوان خود آن پير مرد نيكو منظر خراج را آورد عمر او را دعوت باسلام نمود و فضايل اسلام را برايش بيان كرد آن نصرانى گفت ايعمر مسائلى چند دارم جواب آنها را بيان كن. 1- در قرآن شما هست كه عرض بهشت بمقدار آسمانها و زمين است پس جاى جهنم كجا است عمر از پاسخ او عاجز شد و از خجالت سر بزير افكند امير المؤمنين عليه السّلام تشريف داشت عمر عرض كرد يا على جواب سؤال نصرانى را شما بفرمائيد. فرمود چرا خودت پاسخ او را نمىدهى عرض كرد نمىدانم فرمود اى بزرگ نصرانى بگو ببينم هر وقت روز ظاهر مىشود شب بكجا مىرود نصرانى ملتفت شد گفت بخدا قسم تا بحال كسى جواب اين سؤال مرا نداده بود سؤال كرد ايعمر اين جوان كيست گفت على بن أبي طالب پسر عم پيغمبر و داماد و پدر حسنين فرزندان رسول خدا است. 2- نصرانى بعمر گفت خبر ده مرا از بقعهايكه يك ساعت بيش آفتاب در آن نتابيد و ديگر هم نمىتابد عمر گفت يا على عليه السّلام جواب او را بده امير المؤمنين فرمود آندريائى بود كه شكافته شد براى بنى اسرائيل نصرانى گفت راست گفتى- 3- پس از آن سؤال نمود ايعمر آيا در دنيا چيزهائى وجود دارد كه بميوه هاى بهشتى شباهت داشته باشد كه هر چه از آن بردارند كم نشود عمر جواب داد نمىدانم از على سؤال كن امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بلى آن چيز قرآن است اگر تمام اهل عالم جمع شوند و هر كس حاجات خود را از آن بردارد ابدا از قرآن چيزى كم نمىشود نصرانى گفت راست گفتى ايجوان. 4- مجددا از عمر سؤال كرد آيا براى آسمان درهائى هست و آيا براى آن درها قفلى وجود دارد؟ عمر گفت از على عليه السّلام مطالب خود را سؤال كن امير المؤمنين فرمود بلى آسمان در دارد و قفل درهاى آن شرك بخدا است و كليد درها شهادت ان لا اله الا اللّه ميباشد و هيچ چيزى مانع آن نيست مگر عرش پروردگار 5- نصرانى باز از عمر سؤال كرد اول خونى كه در روى زمين ريخته شد چه خونى بود عمر جواب داد مگر من نگفتم مسائل خود را از على بپرس امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اول خونى كه ريخته شد خون رحم حوا بود در وقت زائيدن قابيل پسر آدم لكن مردم مىگويند خون هابيل بود كه برادرش قابيل او را بقتل رسانيد نصرانى گفت راست گفتى بعد از آن متوجه عمر شد و گفت ايعمر بايد اين مسئله را خودت جواب بدهى. 6- خبر بده مرا ايعمر خداوند كجاست عمر در غضب شد خواست نصرانى را بزند امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى نصرانى جواب سؤالت را از من بشنو: روزى حضور پيغمبر بودم فرشتهاى وارد شد سلام كرد پيغمبر از او پرسيد از كجا ميآئى گفت از آسمان هفتم از نزد پروردگار فرشته ديگرى وارد شد سؤال نمود از كجا آمدهاى عرض كرد از تخوم زمين از نزد پروردگار سومى رسيد جواب داد از مشرق زمين از نزد پروردگار فرشته چهارم گفت من از مغرب زمين از نزد پروردگار مىآيم پس خداوند در همه جا هست در آسمان و زمين و او دانا و توانا است حضرت باقر عليه السّلام فرمود معناى فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام اينست كه فرشتگان از هر طرف كه بيايند از ملكوت پروردگار آمدهاند و از علم خداوند چيزى پنهان نيست.
تفسير جامع، ج7، ص: 72 ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ 22 هر رنج و مصيبتى كه در زمين از قحطى و آفت و فقر و ستم يا از نفس خويش مانند ترس و غم و درد و الم بشما رسد همه در كتاب لوح محفوظ ما پيش از آنكه در دنيا ايجاد كنيم ثبت است و حفظ آن بر خدا آسان است از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى كه سر مقدس حضرت امام حسين عليه السّلام و اهل بيت آن بزرگوار را بر يزيد ملعون وارد كردند حضرت امام زين العابدين عليه السّلام را با غل آهنى بسته بودند چون نگاه يزيد بر آنحضرت افتاد گفت ايعلى بن الحسين عليه السّلام حمد خدايرا كه پدرت حسين عليه السّلام را كشت آنحضرت فرمود خداوند لعنت كند كشنده پدرم را اى يزيد تو گمان ميكنى كه نعوذ باللّه پروردگارم را لعن ميكنم يعنى خداوند او را نكشت بلكه تو كشتى يزيد در غضب شد امر كرد سر مقدس آنحضرت را جدا كنند فرمود اكنون كه قصد كشتن مرا دارى دختران رسول خدا را چه كسى بمنزلهايشان بر ميگرداند و حال آنكه محرمى بجز من ندارند يزيد گفت خودت بر گردان از كشتن تو منصرف شدم پس از آن سوهانى طلب نمود و بدست خودش غل آهنى را از گردن آنحضرت بيرون آورد گفت ميدانى چرا من اينكار را بدست خود انجام دادهام فرمود بلى ميخواستى در بر داشتن غل كسى بغير از خودت منت بر من نگذارد يزيد گفت آرى چنين است ايعلى بن الحسين عليه السّلام «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» شورى 30 يعنى اين ابتلا را خودتان بدست خود درست كردهايد فرمود آنحضرت حاشا كه چنين باشد اين آيه در باره ما نازل نشده بلكه آيه ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ 22 در حق ما نازل شد ما اهل بيت پيغمبر تأسف نميخوريم بر آنچه از ما فوت شده و خوشحال نميشويم بآنچه بما داده شده بلكه تسليم امر پروردگار هستيم حضرت صادق عليه السّلام فرمود خداوند راست فرمود و نيز رسولانش كتابهائيكه در آسمان تعليم آنها نموده بود و كتابهاى خداوند در زمين كه شب قدر تعليم ما ائمه ميدهند و همچنين در غير شب قدر كه تمام آنها نوشته شده از مقدرات خلايق در باره آنها پيش از آنكه ايشان را بيافريند
تفسير جامع، ج7، ص: 73 لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور 23 حضرت صادق عليه السّلام فرمود شخصى معناى آيه فوق را از پدرم حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمود فرمود اين آيه نازل شده در باره أبو بكر و عمر و ياران آنها يكى مقدم و ديگرى مؤخر چه ايشان غمگين شده بودند بآن چيزهائى كه خداوند عطا نموده و اختصاص داده بود بامير المؤمنين عليه السّلام از امامت و ولايت و خوشحال بودند بآن فتنهاى كه از غصب خلافت و فدك و كشتن حضرت فاطمه زهرا (ع) دختر پيغمبر اكرم و گمراه كردن خلايق بعد از رحلت رسول خدا بر پا كرده بودند سائل عرض كرد بحضرت باقر عليه السّلام شهادت ميدهم كه شما ائمه فرزندان رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق هستيد و شكى در حقانيت شما ندارم صاحبان حكم و مواليان خلق ميباشيد حضرت صادق عليه السّلام فرمود ديگر كسى شخص سائل را پس از سؤال و شنيدن جواب مشاهده ننمود
تفسير جامع، ج7، ص: 73 لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيز 25 كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وصيت كرد موسى بوصى خود يوشع بن نون و وصيت نمود يوشع بفرزند هارون و وصيت نكرد بفرزندان خود زيرا خداوند بر ميگزيند هر كرا بخواهد موسى و يوشع به بنى اسرائيل آمدن حضرت عيسى را بشارت دادند وقتى كه عيسى مبعوث شد بمردم گفت بزودى بعد از من پيغمبرى مىآيد كه نام او احمد است و از فرزندان اسمعيل ميباشد تصديق ميكند پيغمبرى مرا و من نبوت او را تصديق ميكنم و اين وصيت جاريشد در ميان حواريين و مستحفظين. خداوند آنها را به مستحفظين ملقب فرمود چه ايشان حفظ نمودند اسم بزرگ را و آن كتابى است كه بآن هر چيزى دانسته ميشود و نزد پيغمبران گذشته بوده چنانكه ميفرمايد لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ و كتاب اسم بزرگترى است كه تفسير ميشود بآن تورية و انجيل و فرقان و در آن كتابهاى نوح و صالح و شعيب و صحف ابراهيم ميباشد كه خداوند خبر ميدهد بآن و كجا است صحف ابراهيم و موسى همان اسم بزرگ است پس پيوسته وصيت ميشد بعالمى بعد از عالم ديگر تا آنكه رد كردند آن را بسوى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى آنحضرت مبعوث شد اسلام آوردند و تسليم او شدند باقى ماندگان از از مستحفظين و تكذيب كردند آنحضرت را بنى اسرائيل و جهاد كرد پيغمبر در راه خدا پس از آن ابلاغ شد بر حضرتش كه فضيلت و شرافت امير المؤمنين عليه السّلام را بمردم ابلاغ كند آن حضرت نيز فضيلت آنجناب را بر مردم اعلام فرمود جبرئيل نازل شد و گفت ايرسول خدا روزگار حيات شما منقضى شد و نبوّت كامل گرديد اسم اعظم و ميراث علم و آثار نبوت را نزد على وديعه گذار زيرا زمين نبايد هرگز خالى از حجت باشد تا بسبب او مردم مرا اطاعت نموده و ولايت او را بپذيرند و اين وصى تو حجت است براى آنهائيكه بعد از اين متولد شده و بدنيا ميآيند پيغمبر بامر خدا وصيت كرد بامير المؤمنين عليه السّلام و اسم اعظم با ميراث علم و آثار نبوت را باو تفويض نمود و وصيت كرد بهزار كلمه و هزار باب علم كه از هر كلمه و بابى هزار كلمه و باب ديگر مفتوح شد چنانكه خود آنحضرت فرمود. ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ از ابن عباس روايت كرده گفت مراد بحديد در اين آيه ذو الفقار است خداوند آن را از آسمان براى پيغمبر فرستاد و آنحضرت آن را بامير المؤمنين عطا نمود
تفسير جامع، ج7، ص: 74 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ 26 ابن بابويه ذيل آيه فوق از ريان ابن صلت روايت كرده گفت جمعى از علماء در محضر مأمون از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودند ايفرزند رسول خدا آيا عترت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آل آنحضرت مىباشد يا غير آل هستند فرمود عترت همان آل هستند حضورش عرض كردند كه اصحاب آنحضرت روايت كردهاند كه پيغمبر فرمود آل من امت من مىباشند فرمود در جواب آنها خبر بدهيد مرا آيا صدقه بر آل محمّد حرام است يا حلال عرض كردند حرام است فرمود پس بگمان شما صدقه بر تمام امة حرام است گفتند حرام نيست فرمود فرق بين امة و آل آنست كه صدقه بر آل حرام است و بر امت حلال پس آل محمّد غير از امت باشند واى بر شما آيا از ذكر خداوند رو بر گردانيديد يا از قوم مسرفين مىباشيد آيا نمىدانيد كه طهارت و وراثت واقع شده بر مصطفين و بر گزيدگان و هدايت كنندگان و راهنمايان نه بر غير آنها عرض كردند يا ابا الحسن بچه دليل اين فرمايشات را مىفرمائيد فرمود بموجب آيه وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ 26 ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در فرزندانشان نبوت و كتاب آسمانى قرار داديم لكن آن فرزندانى كه هدايت كننده هستند نه آنهائى كه فاسق مىباشند آيا نمىدانيد هنگامى كه نوح در خواست كرد از پروردگار نسبت بفرزندش و گفت خدايا فرزند من از جمله اهل من باشد و تو وعده فرمودى اهل مرا از غرق شدن نجات دهى باو خطاب رسيد اى نوح اين فرزندت از اهل تو نيست و او اعمال ناصالح دارد سؤال نكن از من چيزيرا كه علم و دانش بآن ندارى من تو را نصيحت مىكنم مبادا از زمره جاهلان و نادانان ناشى
تفسير جامع، ج7، ص: 76 در كافى ذيل آيه وَ رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها 27 از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود نماز شب را خداوند بر آنها واجب نكرده بود ايشان بر خود واجب نمودند و بحساب خداوند گذاشتند و اينحديث را ابن بابويه نيز روايت كرده است طبرسى از ابى مسعود روايت كرده گفت با رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سواره همراه بودم فرمود اى پس مسعود آيا ميدانى چگونه نصارى رهبانيت را بدعت گذاشتند عرض كردم خدا و رسولش بهتر ميدانند فرمود بعد از عيسى ستمكاران بر مؤمنين تسلط پيدا كردند و آشكارا معصيت خدا كردند مؤمنين سه مرتبه با آنها جهاد نمودند بسيارى از ايشان كشته شدند اندكى باقى ماندند با خود گفتند اگر بار ديگر ما با آنها جهاد كنيم همه ما را خواهند كشت و كسى از ما نخواهد ماند كه دين خدا را يارى كند ما در روى زمين پراكنده ميشويم تا آنكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه عيسى خبر داده ظاهر شود آنها در غارها و شكاف كوهها پراكنده شدند و آنجا ماندند بعضى بر دين خود باقى مانده و بعض ديگر بدعتها نهادند پس از آن تلاوت نمود آيه فوق را و فرمود ميدانى رهبانيت در امت من چيست عرض كردم شما داناتريد فرمود هجرت كردن از دار كفر باسلام و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است پس از آن فرمود اى پسر مسعود آنهائيكه پيش از شما بودند هفتاد دو فرقه شدهاند دو فرقه از ايشان ناجى هستند و باقى هالك يك فرقه كسانى هستند كه با ملوك و ستمكاران در دين عيسى جهاد كردند و كشته شدند فرقه دوم آنهائى ميباشند كه از دست ستمكاران فرار نموده و دين خود را محفوظ داشته بر طبق دستور عيسى عمل كردند.
تفسير جامع، ج7، ص: 77 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ در كافى ذيل آيه فوق از ابى جارود روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم خداوند باهل كتاب خير بسيارى عطا فرمود منظورت چيست؟ عرض كردم آيه الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ قصص 52 تا آخر جمله يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْن قصص 54 فرمود بشما منلن نيز عطا فرمود و آيه فوق را تلاوت نمودند و فرمودند مراد بنور ائمه عليه السّلام ميباشد كه مردم بآنها اقتدا مينمايند و از سماعة بن مهران روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ را فرمود كفلين حسن و حسين عليه السّلام ميباشند كه بشما عطا شده و نور ساير ائمه است كه بآنها اقتداء ميكنيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانس بن مالك فرمود از براى على دو نور است يكى در آسمان و ديگرى در زمين هر كس تمسك بجويد بنور على خداوند او را به بهشت داخل كند و هر كه از او تجاوز نمايد او را وارد دوزخ نمايد اى انس بشارت بده مردم را به اين خداوند از نور صورت على عليه السّلام هفتاد هزار فرشته آفريده كه پيوسته استغفار ميكنند براى دوستان على عليه السّلام تا روز قيامت
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:22 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 52 سوره حديد سوره حديد در مدينه نازل شده، بيست و نه آيه، پانصد و چهل و چهار كلمه دو هزار و چهارصد و هفتاد و شش حرف است خلاصه مطالب سوره حديد عبارت است از تنزيه ذات اقدس پروردگار و اقرار بوحدانيت او و ترغيب بر طاعت و فرمانبردارى از اوامر حق و سبقت در خيرات، و بخشى از داستان حضرت نوح و ابراهيم
تفسير جامع، ج7، ص: 56 هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ3 آن خدا اولى است بى ابتداء، و آخرى است بىانتهاء، و غالب و قاهر است بر تمام موجودات و از حواس دور است هيچ حاسهاى از حواس او را درك نكند و دانا است باسرار نهانى محمّد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت عمار را در يكى از كوچه هاى مدينه ملاقات نمودم پرسيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كجاست جواب داد با جمعى از اصحاب در مسجد مىباشند بمسجد رفته بحضورش شرفياب شدم در آن اثناء على ابن أبي طالب عليه السّلام نيز تشريف آورد پيغمبر از جاى خود باحترام آنحضرت بلند شد و ميان ديدههاى او را بوسيد و پهلوى خود نشانيد پس از آن فرمود يا على از جا بر خيز و با خورشيد تكلم كن پاسخ تو را خواهد داد آنحضرت بخورشيد خطاب كرد و فرمود اى مخلوق با عظمت خدا چگونه صبح كردى عرض كرد بخير و خوشى اى اول و اى آخر و اى ظاهر و اى باطن و اى كسيكه بهر چيزى توانائى دارى و باسرار نهانى جهانيان آگاه هستى اى برادر و وصى پيغمبر آخر زمان، تمام مردم از اين جواب خورشيد مضطرب و حيران گشتند. حضور پيغمبر مراجعت نموده داستان پاسخ خورشيد را بامير المؤمنين عليه السّلام بسمع مبارك پيغمبر رساندند و عرض كردند چگونه است كه خورشيد على را باين اوصاف الهى خطاب نمود؟! پيغمبر فرمود مراد باول آنست كه على عليه السّلام اول كسى است كه بخدا ايمان آورده و منظور از آخرين كسى است كه مرا روى تخته مغتسل مشاهده مىكند و اولين وصى پيغمبر آخر زمان است و بعد از من ديگر پيغمبرى نيست و مراد بظاهر آنست كه او بر مخزون سرّ خداوند و من آگاه باشد و مقصود از باطن بطون علم من باشد و اما علم خداوند: نازل نكرده است علمى از حلال و حرام و واجب و مستحب و تنزيل و تأويل و محكم و متشابه و مشگل را مگر آنكه على بهمه آنها داناست و اگر ترس آن نبود كه طايفهاى در حق او مىگفتند آنچه را كه نصارا در حق عيسى گفتهاند، در باره على منقبتى مىگفتم كه عبور نمىكرد از جائى مگر آنكه مردم خاك زير قدم او را بر ميداشتند و از آن طلب شفا مىنمودند.
تفسير جامع، ج7، ص: 60 مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ 11 در كافى ذيل آيه فوق از اسحق بن عمار روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت موسى ابن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود آيه نازل شده در شأن خويشان و خاندان آل محمّد عليهم السّلام و صله نمودن با امام زيرا خداوند احتياجى باموال مردم ندارد تا از آنها قرض بگيرد و هر حق و مالى كه بخداى تعالى متعلق است براى ولى و خليفه او است و اينحديث را محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْم12َ در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود روز قيامت نور چهره مردان و زنان مؤمن در پيش روى آنها بجلو ميرود، و در طرف راست آنان، ائمه معصومين از آل محمّد عليهم السّلام هستند كه نور دهنده ايشانند و بشتاب آنها را بسوى منازليكه در بهشت دارند سوق مىدهند تا آنان را بمنزلهاى خود در بهشت وارد كنند. ابن بابويه از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر اكرم نشسته بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد پيغمبر باو فرمود يا على بشارت بدهم تو را همين ساعت جبرئيل نازل شد و خبر داد كه پروردگار صاحب عزّت فرموده بشيعيان و دوستداران تو هفت خصلت عطا كردم اول رفق و مدارا هنگام مرگ دوم انس در وقت وحشت سوم نور هنگام ظلمت و چهارم ايمنى در وقت فزع و ترس پنجم قسط و عدالت در ميزان حساب و اعمال ششم عبور كردن از صراط هفتم وارد شدن در بهشت پيش از داخل شدن ساير مردم در حالى كه نور ايشان پيش روى آنها مىشتابد.
تفسير جامع، ج7، ص: 62 يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ 13 حضرت صادق عليه السّلام فرمود سوگند بخدا، كه پروردگار از اين آيه يهود و نصارى را قصد نفرموده بلكه مرداش اهل قبله و منافقين و غاصبين حقوق آل محمّد ميباشد محمّد بن عباس از سلام بن مستنير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود اين آيه در باره ما اهل بيت و شيعيان و دشمنان ما نازل شده است روز قيامت كه ميشود خلايق را در محشر جمع نموده و حصارى ميان آنها از ظلمت و تاريكى زده ميشود كه باطن آن رحمت و نور و ظاهرش تاريكى و عذاب است خداوند ما و شيعيان و دوستداران ما را در باطن آن حصار كه نور و رحمت است وارد ميفرمايد و دشمنان ما را در ظاهر آن كه تاريكى و عذاب است قرار ميدهد آنگاه دشمنان ما دوستان ما را صدا ميكنند و ميگويند آيا ما در دنيا با شما نبوديم دين و پيغمبر ما يكى نبود نماز و روزه و حج بيك طريق نبود فرشتهاى از طرف پروردگار بآنها جواب ميدهد بلى يكى بوديد و لكن بعد از پيغمبر اكرم فتنه و فساد نموده و امر خدا را كه پيغمبر اكرم در باره على بن أبي طالب و اولاد آنحضرت بشما رسانيده بود رها كرديد و در آنچه پيغمبر فرمود شك نموديد و بدنبال باطل و مخالفين حق رفته و مغرور شديد تا جائيكه امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه بعد از آن كه همه بر حق بودند از شما يارى خواستند و شما را براه هدايت دعوت كردند نپذيرفتيد شيطان شما را گمراه نموده و از راه خدا دورى جستيد امروز عوض و فدائى نداريد تا نفس خود را بسبب آن فدا رها كنيد و آن هم پذيرفتنى نيست و حسنهاى هم نداريد لذا جايگاه شما دوزخ است كه بد منزلگاهى ميباشد.
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 20 سوره الرحمن سوره الرّحمن در مكه نازل شده هفتاد و هشت آيه و سيصد و پنجاه و يك كلمه و هزار و ششصد و سى و شش حرف است. خلاصه مطالب سوره الرحمن عبارت است از احسان و انعام پروردگار بر بندگان خود و دلايل توحيد و خداشناسى و اعاده خلايق پس از فناى آنها و وعد و وعيد و اوصاف بهشت و حور العين.
تفسير جامع، ج7، ص: 22 َ خَلَقَ الْإِنْسانَ 3 عَلَّمَهُ الْبَيانَ (4) از حسين بن خالد روايت كرده گفت معناى آيات فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود خداوند قرآن را برسولش محمّد تعليم فرمود و مقصود از انسان در اينجا وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است پروردگار آموخت بآنحضرت بيان هر چيزيكه مردم بآن محتاجند از احكام دين و دنيا و معاش و معاد و اخبار گذشته و حوادث آينده.
تفسير جامع، ج7، ص: 24 وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزان6-8 محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نجم رسولخدا است پروردگار در چند موضع از قرآن آنحضرت را نجم ناميده يكجا فرمود وَ النَّجْمِ إِذا هَوى در جاى ديگر فرمود وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و شجر وجود مقدس امير المؤمنين است و ائمه طاهرين كه بمقدار چشم بهم زدن خدا را معصيت نكردند و مراد از آسمان پيغمبر اكرم است خداوند او را بلند گردانيد و ميزان امير المؤمنين است منصوب نمود او را پروردگار براى خلايق بعد از رسول اكرم أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ يعنى معصيت و طغيان و نافرمانى نكنيد در باره امام
وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ 9 يعنى از راه عدل و انصاف مطيع و فرمانبردار امام باشيد و از او پيروى كنيد و هرگز در حق امير المؤمنين و فرزندانش تعدى و ستم ننمائيد
تفسير جامع، ج7، ص: 26 رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن17 ابى بصير ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مشرقين رسول خدا و امير المؤمنين و مغريين امام حسن و امام حسين است
تفسير جامع، ج7، ص: 28 مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان 19-20 طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحضرت فاطمه (ع) ميفرمود ايدختر عزيزم بشوهرت على دل خوشدار بخدا قسم على سيد و بزرگ مرد دنيا و آخرت است در اين اثنا آيه فوق نازلشد فرمود ما درياى علم على بن أبي طالب را با درياى حلم و عصمت فاطمه زهرا بهم در آميخته و مخلوط نموديم و از آنها لؤلؤ و مرجان يعنى حسن و حسين را بيرون آورديم حضرت صادق عليه السّلام فرمود على و فاطمه دو درياى عميقى هستند كه هيچكدام از آنها بديگرى ظلم و ستم ننمودند و بيرون آمد از ايشان حسن و حسين دو لؤلؤ و مرجان. تغلبى كه از علماء عامه است ذيل آيه فوق از سعيد بن جبير روايت كرده گفت پيغمبر فرمود على و فاطمه دو درياى علم و حلم و نبوت هستند كه خداوند از ايشان لؤلؤ و مرجان حسن و حسين را بيرون آورد و واسطه ميان آنها من هستم
تفسير جامع، ج7، ص: 30 وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام27 ابن بابويه ذيل آيه فوق از عبد السلام هروى روايت كرده گفت حضور حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم چيست معناى روايتى كه گفتهاند ثواب گفتن كلمه لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ نظر كردن بوجه اللّه است فرمود اى ابا صلت هر كس وصف كند خدا را بوجه مانند وجوه مردم او كافر است وجه خدا پيغمبران و جحتهاى او ميباشند كه بوسيله ايشان مردم بخدا و دين و معرفت او توجه پيدا مىنمايد و حضرت امام زين العابدين فرمود ما ائمه وجه خدا هستيم مردم بوسيله ما بايد متوجه پروردگار شوند
تفسير جامع، ج7، ص: 31 سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ31 ايطايفه جن و انس بزودى بحساب كار شما خواهيم پرداخت- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از زراره روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود ثقلين ما ائمه اهل بيت هستيم و كتاب خدا شاهد بر اين فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه فرمود: انى نارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى- من ميان شما مردم دو چيز پر بها بامانت ميگذارم يكى كتاب خدا و ديگرى عترت و اهل بيت من است
تفسير جامع، ج7، ص: 31 يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ 33 ايطايفه جن و انس اگر ميتوانيد در اطراف زمين و آسمانها برويد و از قبضه قدرت خداوند بيرون رويد و البته هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت آسمان دنيا بر زمين احاطه نمايد و آسمان دوم بآسمان دنيا و همچنين تا آسمان هفتم بآسمان ششم پس از آن منادى از طرف پروردگار ندا كند اى جن و انس اگر ميتوانيد بگريزيد از اطراف آسمانها بيرون رويد ولى هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت- راوى ميگويد پس از اين فرمايشات حضرت باقر عليه السّلام گريه كرد عرض كردم فدايت گردم ايفرزند رسولخدا در آن وقت پيغمبر و امير المؤمنين كجا هستند فرمود آن بزرگواران بر منبرى از نور نشستهاند تمام مردم خائف و ترسناك و محزون هستند جز پيغمبر و عترت او آنگاه تلاوت نمود آيه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ 89 نمل و فرمود ولايت امير المؤمنين حسنه است
تفسير جامع، ج7، ص: 32 فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَان39 ٌّ ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس داراى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد و از دشمنان ما ائمه بيزارى بجويد و حلال بداند حلال خدا را و حرام بداند حرام او را و گناهى مرتكب شود كه در دنيا توبه نكند پروردگار او را در عالم برزخ بكيفر آن گناه عذاب مينمايد روز قيامت وقتى از قبر بيرون آيد گناهى بر او نباشد تا مورد پرسش و مجازات واقع گردد
تفسير جامع، ج7، ص: 33 يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدام41 شيخ مفيد در اختصاص ذيل آيه فوق از معوية بن عمار روايت كرده گفت حضرت صادق فرمود اى معويه مردم اين آيه را چگونه تفسير ميكنند؟ عرض كردم ميگويند خداوند ميشناسد روز قيامت مردم را از سيمايشان فرمود دروغ ميگويند آيا خداوندى كه مخلوقات را آفريده محتاج است بر اينكه آنها را از سيمايشان بشناسد عرض كردم ايفرزند رسول خدا پس معناى آيه چيست؟ فرمود زمانى كه قائم ما آل محمّد عجل اللّه تعالى فرجه قيام كرد خداوند سيماى دشمنان ما را بايشان مىشناساند پس امر ميكند بآنحضرت كه آنها را گرفته با شمشير سرشان را از تن جدا كنند و اينحديث را نعمانى در كتاب غيبت و صفار در بصائر الدرجات روايت كردهاند
تفسير جامع، ج7، ص: 35 تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ 78 بزرگوار و مبارك نام پروردگار تو است اى انسان كه صاحب جلال و عزت و احسان و كرامت است. در بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود كه ما جلال خدا و كرامت او هستيم كه پروردگار به بندگان خود در اثر فرمانبردارى و اطاعت از ما بآنها كرامت و عطا فرموده است.
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج7، ص: 36 سوره واقعه سوره واقعه در مكه نازل شده بود شش آيه، و سيصد و هفتاد و هشت كلمه، هزار هفتصد و سه حرف است. خلاصه مطالب سوره واقعه عبارت است از آنكه قيامت البته واقع ميشود و دروغ نيست و مردم سه طايفه هستند اصحاب راست و اصحاب چپ و سابقون و بيان احوال آنها و دلايل بعث و نشور و حالات خلايق هنگام مرگ و خارج شدن از دنيا
تفسير جامع، ج7، ص: 38 وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون 11- 7 َ در آنروز شما خلايق بسه طايفه مختلف شويد اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ كه مردمى شوم و اهل شقاوتند و كارشان در دوزخ سخت است و طايفه سوم آنهائى هستند كه در ايمان بر همه پيشى گرفتند آنان بحقيقت مقربان درگاهند و در بهشت پر نعمت جاودانى متنعمند. على بن ابراهيم از حذيفه يمانى روايت كرده گفت در روز سيزدهم شهر صفر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود به بلال قبل از رسيدن وقت نماز مردم را ندا كند چون صداى بلال بلند شد اهل مدينه ضجّه و فرياد شديدى نمودند؟ گفتند هنوز رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وفات نكرده و از ميان ما غايب نشده اين چه وقت نماز است رسول خدا تشريف آورد بدرب سده مسجد حلقه در را گرفت و فرمود: اى مردم آيا ميشنويد عرض كردند بلى اى رسول خدا مطيع فرمان بردار هستيم و ضمانت ميكنيم فرمود خبر ميدهم بشما كه خداوند مردم را دو صنف آفريد اصحاب راست و اصحاب چپ مرا از اصحاب راست قرار داد و اصحاب راست را سه طايفه نمود اصحاب ميمنه و مشئمه و سابقون من از سابقون و بهترين آنها ميباشم و آنها را قبيلههاى متعددى قرار داد چنانكه فرمود وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ حجرات 13 و قبيله من بهترين قبيلهها است و قبيله را بيتهائى قرار داد و مرا از بهترين خانواده بر گزيد و فرمود: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً احزاب 33 من بزرگترين فرزندان آدم و گرامىترين شما هستم نزد خداى تعالى و فخرى نيست براى من آگاه باشيد مرا خداوند از ميان سه نفر اهل بيت خود انتخاب نمود من و على و جعفر دو فرزند أبي طالب و حمزة بن عبد المطلب خوابيده بوديم در زمين ابطح و هر يك پيراهن خود را بصورت خود كشيده بوديم على طرف راست من و جعفر طرف چپ و حمزه پائين پا قرار گرفته بودند بيدار شدم از خواب جبرئيل را با سه فرشته ديگر مشاهده نمودم فرشتگان بجبرئيل گفتند بسوى كدام يك از اينها فرستاده شدهاى گفت بسوى محمّد و او بزرگ پيغمبران و على بزرگ اوصياء و جعفر از براى او دو بال سبز است كه پرواز ميكند در بهشت و حمزه سيد شهدا است.
تفسير جامع، ج7، ص: 40 ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ عَلى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ 16-13 جمع بسيارى از امم پيشين و اندكى از متأخرين در بهشت بعزت بر سريرهاى زربافت مرصع تكيه زنند همه شادان با ياران و دوستان خود رو بروى يكديگر بر آن سريرها مىنشينند- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد باولين فرزند آدم است كه برادرش او را بقتل رسانيد و مؤمن آل فرعون و صاحب يس و مقصود از آخرين امير المؤمنين عليه السّلام است
تفسير جامع، ج7، ص: 49 فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ 83- 85 چگونه است حال اين كافران كه قرآن را تكذيب ميكنند وقتى كه جانشان بگلو رسد و شما وقت مرگ بالين محتضر حاضريد و مينگريد و ما باو از شما نزديكتريم لكن شما معرفت و بصيرت نداريد- شرف الدين از اهل بيت عصمت و طهارت روايت كرده كه فرمودند تأويل آيه آنست اى مردم نعمت ولايت آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه خداوند بشما عطا نموده تكذيب كرديد پس چگونه خواهيد بود هنگاميكه جان بگلويتان برسد و چشم شما به جمال مقدس امير المؤمنين عليه السّلام بيفتد و به بيند كه بدوستان خود بشارت بهشت و بدشمنانش وعده دوزخ ميدهد پروردگار نزديكتر است بآنحضرت از شما مردم ولى شما در حق امير المؤمنين معرفت نداريد، بمقام و منزلت ايشان بصير و آگاه نيستيد و چنانكه شايسته است آن بزرگوار را نمىشناسيد
تفسير جامع، ج7، ص: 50 فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيم 88-89 در امالى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با امير المؤمنين عليه السّلام فرمود تو آنكسى هستى كه خداوند در ابتداء آفرينش و عالم ذر بر مخلوقاتش حجت آورد و فرمود بآنها أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم 172 اعراف ْ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند بلى آيا محمّد رسول من نيست؟ عرض كردند بلى فرمود آيا على امير المؤمنين نيست؟ آنها تكبر كرده طغيان و نمودند از ولايت تو مگر اندكى كه اقرار كردند و آنها اصحاب يمين هستند ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين دو آيه در حق اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستان آنها نازل شده و آيه بعد در باره دشمنان ما ائمه فرود آمده روح و ريحان در قبر است و جنت نعيم در آخرت ميباشد سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:20 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 491 سوره قمر در مكه نازل شده پنجاه و پنج آيه و سيصد و چهل و دو كلمه و هزار و صد و بيست حرف است. خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از انشقاق قمر و بيان گفتار كفار نسبت بمعجزات پيغمبران و تكذيب نمودن آنها و اجابت دعاى حضرت نوح و هلاك پيشينيان و امتان گذشته و تهديد كفار مكه.
تفسير جامع، ج6، ص: 500 در غيبت نعمانى ذيل آيه فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ 29 از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در بالاى منبر كوفه فرمود اى مردم وحشت مكنيد از اندك بودن اهل هدايت و راه آن همانا من ديدههاى هدايت هستم مردمانيكه جمع ميشوند بر خوان و مائدهاى كسانى كه سير ميشوند از گرسنگانشان زيادترند اين مردم ميخواهند ميان رضا و خوشنودى خدا و غضب او جمع كنند ناقه صالح را يكنفر بنام قدار پى كرد جمعى بعذاب پروردگار گرفتار شدند براى راضى بودن آنها بعمل قدار و پى كردن آن چنانچه ميفرمايد فَنادَوْا صاحِبَهُمْ اى بندگان خدا آگاه باشيد هر كس گمان كند كه قاتل من مؤمن است آن شخص هم قاتل من باشد يا كسيكه راضى است بظلم و ستمى كه بر من ميكنند او نيز در حق من ظالم و ستمكار است يعنى هر كه راضى باشد بكشتن يا ستم نمودن بمن او نيز قاتل و ظالم من محسوب ميشود اى مردم هر كس خواسته باشد بمكانى رفته و سير كند بايد از راهش داخل شود تا بمقصد برسد و هر كه از راه مستقيم منحرف شده و تجاوز نمايد در مهالك واقع گردد.
تفسير جامع، ج6، ص: 500 وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ، كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ 41-42 و براى ارشاد فرعونيان هم رسول و آيات الهى آمد آنها از كفر و غرور همه آيات را تكذيب كردند ما هم بقهر و اقتدار خود آنها را سخت مؤاخذه كرديم در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از آيات اوصياء و ائمه از اهل بيت پيغمبر ميباشند
.تفسير جامع، ج6، ص: 502 إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ 54- 55 پرهيزگاران و اهل تقوى در باغها و كنار نهرهاى بهشت آرميدهاند و در منزلگاه صدق و حقيقت نزد خداوند عزت و سلطنت هميشه متنعمند. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود بخدا قسم متقين ما و شيعيان هستيم و كسى بر ملة ابراهيم نيست جز ما، و ساير مردم از آن ملة بيزارى ميجويند. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود بخدا قسم متقين ما و شيعيان هستيم و كسى بر ملة ابراهيم نيست جز ما، و ساير مردم از آن ملة بيزارى ميجويند. محمد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر (ص) ذكر بهشت شد فرمود اول كسيكه داخل بهشت ميشود على (ع) است ابو دجانه عرض كرد اى رسول خدا آيا بهشت حرام است بر پيغمبران تا آنكه امير المؤمنين داخل آن شود؟ فرمود بلى مگر نميدانى كه از براى خداوند پرچم و عموديست از نور كه خلق نموده آن را پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند بدو هزار سال قبل و نوشته شده بر آن پرچم «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه آل محمد خير البرية و على صاحب اللواء و امام القوم» امير المؤمنين (ع) گفت «الحمد للّه الذى هدانا بك يا رسول اللّه و شرفنا بك» پيغمبر فرمود يا على بدوستانت بشارت ده كه كسى نيست تو را دوست بدارد مگر آنكه خداوند او را در قيامت با ما محشور نمايد و آيه فوق را تلاوت فرمود.
و شيخ طوسى از جابر روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) ميفرمود هر كس تو را دوست بدارد و داراى ولايت شما اهل بيت باشد خداوند جايگاه او را بهشت قرار ميدهد و آيه فوق را قرائت فرمود. و اين حديث را نيز مخالفين كه از جمله آنها موفق بن احمد است در كتاب مناقب از جابر عينا روايت كردهان سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 450 سوره طور در مكه نازل شده چهل و نه آيه و سيصد و دوازده كلمه و هزار و پانصد حرف است
خلاصه مطالب سوره طور عبارت است از تهديد و وعيد كفار و مژده و بشارت دادن بمؤمنين و سخنان قريش در باره پيغمبر اكرم (ص) و بيان آنكه جز پروردگار كسى عالم بغيب نيست.
تفسير جامع، ج6، ص: 454 وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ 21 طور آنانكه بخدا ايمان آورده و فرزندانشان هم در ايمان پيرو ايشان شدهاند ما آن فرزندان را بآنها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم اگر چه فرزندان در ايمان و عمل صالح بدرجه پدران نباشند تا در بهشت بديدار يكديگر شادان باشند. محمد بن عباس از ابن عباس روايت كرده گفت آيه فوق در حق پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نازل شده. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود روز قيامت منادى از عرش پروردگار ندا كند اى اهل محشر چشم بپوشيد كه فاطمه زهرا (ع) دختر پيغمبر خاتم ميخواهد عبور كند آن مجلله با دوازده هزار حور العين و پنجاه هزار فرشته در حالتى كه بر سريرى از نور جلوس نموده وارد فردوس برين ميشود و در بهترين قصرهاى بهشت قرار گيرد پس از آن پروردگار فرشتهاى را بحضور او ميفرستد كه بر احدى از اولين و آخرين چنان فرشتهاى را نفرستاده عرض ميكند حضورش پروردگار بشما سلام ميرساند و ميفرمايد هر چه ميخواهى از من سؤال كن تا بتو مرحمت كنم ميفرمايد سپاس گزارم پروردگارى را كه امروز نعمتش را بر من تمام نموده و بر من تحيت مىفرستد و مرا بر تمام زنان عالم مقدم داشته فقط درخواست من از پروردگار آنست كه مرا شفيع فرزندان و ذريه و دوستداران فرزندان و ذريهام قرار دهد خطاب ميرسد بآن مجلله بدون آنكه از مكان خودش حركت كند اى فاطمه تو را شفيع فرزندان و ذريهات قرار دادم و نيز شفاعت كن هر كسى را كه نسبت بفرزندان و ذريهات نيكى و احسان نموده و آنها را بعد از تو دوست داشته و حفظ نموده آنگاه آن بزرگوار ميگويد ستايش ميكنم خدائى را كه حزن مرا بر طرف نمود، و ديدگانم را بفرزندان و ذريهام روشن كرد پس از آن حضرت صادق (ع) آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ 21 را تلاوت نمودند.
در امالى از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) ميفرمود پروردگار در عوض شهادت حضرت امام حسين (ع) سه چيز باو عطا نمود يكى آنكه امامت را در ذريه آنحضرت قرار داد ديگر شفا را به تربتش بخشيد سوم دعا را در تحت قبه و در كنار قبر آن بزرگوار اجابت فرمود و ايام رفتن و بازگشتن زائر قبر آنحضرت از عمرش محسوب نميشود، محمد بن مسلم ميگويد عرض كردم اينها نعمتهائى بود كه خداوند به بركت وجود مقدس حضرت امام حسين (ع) به شيعيانش عطا فرموده بخود آن بزرگوار چه مرحمت نموده فرمود ملحق ميگرداند او را به پيغمبر اكرم و در درجه و منزلت با رسول خداست و آيه فوق را تلاوت نمودند.
تفسير جامع، ج6، ص: 460 وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ 47 براى ستمكاران و كفار عذابى خواهد بود پيش از عذاب دوزخ و آن عذاب قبر و برزخ است و لكن بسيارى از ايشان نميدانند كه عذاب بر آنها فرو خواهد آمد. محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از ستمكاران در اينجا كسانى هستند كه بآل محمد (ص) ظلم و ستم نمودند و حقوق اهل بيت عترت و طهارت را غصب كردند. سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 462 سوره النجم در مكه نازل شده شصت و دو آيه و سيصد و شصت كلمه و هزار و چهار صد و پنج حرف است خلاصه سوره النجم عبارت است از علو مرتبه و قرب منزلة پيغمبر اكرم نزد حق تعالى و مشاهده نمودن آنحضرت آيات با عظمت و ملكوت آسمانها و عرش پروردگار و سدرة المنتهى را و رد عقايد باطل كفار و خبر دادن خداى تعالى از قدرت و سعه ملك خود.
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى 1-4 تفسير جامع، ج6، ص: 464 بعضى گفتند مقصود از و النجم ستارهايست كه خداى تعالى آن را علامت خلافت و امامت امير المؤمنين (ع) قرار داد چنانچه ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده جماعتى از اصحاب پيغمبر اكرم كه يكى از آنها سلمان بود سؤال نمودند اى رسول خدا بعد از شما خلافت و امامت كرا خواهد بود؟ فرمود امشب ستارهاى از آسمان سقوط خواهد كرد بخانه هر كس فرود آمد او امام و خليفه و جانشين من است آن شب اهل مدينه همه بر بامها رفتند باميد آنكه ستاره بخانه آنها فرود آيد مگر امير المؤمنين كه در محراب به عبادت مشغول بود ستاره روشنى از آسمان سقوط كرده بخانه امير المؤمنين (ع) افتاد رسول خدا بآنحضرت فرمود يا على بآنخدائيكه مرا بحق فرستاده واجب شد وصايت و خلافت و امامت براى تو بعد از من، منافقين طعنه زدند و گفتند محمد در حق على راه افراط پيموده و در ضلالت افتاده و در حق على سخن از روى هواى نفس ميگويد پروردگار قسم ياد كرد بآن ستارهاى كه بخانه على فرود آمد صاحب شما كه محمد است در حق على گمراه نيست و سخن از روى هواى نفس نميگويد سخن او بجز وحى خدا هيچ نيست او را پروردگار بسيار توانا بوحى آموخته است حضرت صادق (ع) فرمود پيغمبر اكرم بآن جائى رسيد كه خداوند در باره حضرتش ميفرمايد فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى 9 شخصى سؤال كرد از آنحضرت معناى آن چيست؟ فرمود بمقدار دو طرف قوس و فرمود بين پروردگار و پيغمبرش حجابى بود متلألىء و متحرك نظر كرد بمقدار سوراخ سوزنى مشاهده نمود نور پر عظمت پروردگار را آنچه خدا خواست، خطاب كرد پروردگار باو اى محمد (ص) خليفه بعد از تو كيست گفت خدايا تو داناترى فرمود على بن أبي طالب امير المؤمنين و سيد مسلمين و پيش رو مؤمنين است و پس از آن حضرت صادق (ع) فرمود ولايت و خلافت امير المؤمنين بخدا قسم در آسمان مشافهة بر رسول خدا امر شد نه در زمين. و اين احاديث تماما تمثيل است از براى مقدار معنوى روحانى بمقدار صورى جسمانى و قرب مكانى بدنو روحانى، و خدا منزه است از بودن در مكان چنانچه امير المؤمنين فرمود
تفسير جامع، ج6، ص: 475 محمد بن عباس از حمران بن اعين روايت كرده گفت از حضرت باقر سؤال نمودم معناى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى 8-10 را فرمود محمد (ص) نزديك شد به پروردگار خود نبود فاصلهاى ميان آنها جز قفس لؤلؤى كه در آن فراشى از ذهب بود و تلألؤ ميكرد پيغمبر صورتى را مشاهده نمود خطاب شد اى محمد (ص) مىشناسى اين صورت را گفت بلى پروردگارا اين صورت على است حق تعالى فرمود دخترت فاطمه را تزويج او بنما و على را خليفه و وصى خود قرار ده پيغمبر آنچه را در عالم بالا و ملكوت ديد دلش هم تصديق كرد و آنرا حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت.
تفسير جامع، ج6، ص: 476 أَ فَتُمارُونَهُ عَلى ما يَرى 12 آيا كفار و منافقين جدل ميكنند در آنچه رسول خدا مشاهده كرده. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق روايت كرده كه از پيغمبر اكرم (ص) سؤال كردند از آن وحى كه پروردگار در شب معراج مشافهة بآنحضرت نمود فرمود پروردگار بمن وحى نمود كه على سيد مؤمنين و امام متقين و پيش رو مسلمين و خليفه خاتم انبياست منافقين گفتند اين گفتار پيغمبر در حق على از طرف خداوند نيست بلكه او بهواى نفس خود ميگويد آيه فوق نازل شد رسول اكرم فرمود مأمور شدم از طرف خدا على را بخلافت نصب كنم و بمردم بگويم كه بعد از من على ولى آنهاست و او بمنزله كشتى نوح است هر كس تمسك باو جويد نجات خواهد يافت و هر كه از او دورى كند غرق و هلاك خواهد شد
وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى 43 پروردگار بندگان را شاد و خندان ساخته و نيز غمين و گريان گرداند ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) و حمزه و مؤمنين شاد و خندان هستند و كفار مكه گريانند تا كشته شوند و داخل دوزخ گردند. مردى يهودى معناى آيه را از امير المؤمنين (ع) سؤال نمود و گفت خندانيدن كار حكيم نيست پس چگونه خداوند بندگان را ميخنداند فرمود پروردگار ابر را ميگرياند بباران و ميخنداند باغ و بستان و اشجار را به بهار و رويانيدن گل و رياحين و نباتات سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 433 سورة الذاريات در مكه نازل شده شصت آيه و سيصد و شصت كلمه و هزار و دويست و هشتاد حرف است. خلاصه مطالب سوره ذاريات عبارت است از لعن و ذم كفار و مشركين و پاداش پرهيزگاران و شرح قسمتى از داستان ابراهيم خليل و هلاك قوم لوط و امتان پيشين تفسير جامع، ج6، ص: 437 يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِك9
در كافى و بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كردهاند فرمود سماء پيغمبر اكرم (ص) و ذاتِ الْحُبُكِ 7 امير المؤمنين (ع) مراد است «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» 8 يعنى اين مردم در باره ولايت امير المؤمنين و فرزندانش مختلف شدهاند هر كس در ولايت و خلافت آنحضرت ثابت و برقرار بماند داخل بهشت ميشود و آنكه از ولايت برگردد از بهشت محروم و بىنصيب شود و اين حديث را على بن ابراهيم نيز روايت كرده. سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 411 سوره ق در مكه نازل شده چهل و پنج آيه و سيصد و پنجاه و هفت كلمه و هزار و چهار صد و نود و چهار حرف است. خلاصه مطالب سوره ق عبارت است از بيان ادله بعث و آنكه پيشينيان قيامت و حشر را تكذيب ميكردند و حال مردم در قيامت و كيفر كفار و گناهكاران و پاداش متقين و پرهيزگاران.
تفسير جامع، ج6، ص: 419 وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ،19 طبرسى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سائق وجود مقدس امير المؤمنين (ع) و شهيد رسول اكرم (ص) ميباشد.
تفسير جامع، ج6، ص: 420 أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ، الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ 21-24 ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود روز قيامت پروردگار بمن و على ميفرمايد بيفكنيد در دوزخ هر كه با شما بغض و عداوت داشته و داخل بهشت گردانيد كسانى را كه محب و دوست شما بودند و مخاطب «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ» من و على ميباشيم. و از مفضل بن عمر روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق (ع) بچه مناسبت امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است فرمود چون دوستى آنحضرت ايمان و بغض و دشمنى با او كفر است پروردگار هم بهشت را براى مؤمنين و دوزخ را براى كفار آفريده از اينجهة حضرتش قسيم بهشت و دوزخ باشد دوستان خود را در بهشت و دشمنانش را در جهنم داخل گرداند حضورش عرضه داشتم پس پيغمبران و اوصياء آنها على را دوست ميدارند و دشمنان ايشان او را دشمن ميشمارند؟ فرمود بلى مگر نميدانى رسول اكرم (ص) در جنگ خيبر فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش او را دوست ميدارند او نيز خدا و رسولش را دوست دارد از ميدان جنگ برنميگردد تا فتح كند پرچم را بدست على داد خداوند فتح و فيروزى را نصيب حضرتش نمود اى مفضل مگر نميدانى هنگاميكه مرغ بريان را حضور پيغمبر گذاشتند آن حضرت دعا كرد و گفت پروردگارا بهترين و محبوبترين بندگانت بفرست تا من از اين مرغ بريان تناول نمايد فورا امير المؤمنين تشريف آورد اى مفضل آيا جايز است پيغمبران و اوصياء آنها دوست ندارند كسى را كه خداوند و پيغمبر خاتم او را دوست مىدارند عرض كرد مجددا گفتم آيا ممكن است مؤمنين از امتهاى پيغمبران گذشته دوست نداشته باشند حبيب خدا و پيغمبرانش را؟ فرمود خير پس ثابت شد كه جميع پيغمبران و اوصياء و تمام مؤمنين گذشته و آينده وجود مقدس امير المؤمنين (ع) را دوست ميدارند و مخالفين و دشمنان تمام انبياء و اوصياء و مؤمنين حضرتش را دشمن ميدارند و باو مخالف هستند عرض كردم بلى فرمود پس داخل در بهشت نميشود مگر كسانيكه از گذشتگان و آيندگان امير المؤمنين را دوست بدارند و وارد دوزخ نميشوند مگر آنهائيكه از اولين و آخرين حضرتش را مبغوض و دشمن ميدارند پس اى مفضل اكنون دانستى كه چگونه و بچه دليل على امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است مفضل ميگويد عرض كردم اى فرزند رسول خدا هم و غم مرا برطرف نموديد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد مجددا عرض كردم آيا على بن أبي طالب (ع) دوستان خود را داخل بهشت مينمايد يا رضوان آيا آنحضرت دشمنان خود را بدوزخ ميفرستد يا مالك؟ فرمود اى مفضل مگر نميدانى پروردگار رسول اكرم را در عالم ارواح بسوى ارواح پيغمبران دو هزار سال پيش از خلقت مخلوقات فرستاد و آنها را به يگانگى خدا و فرمان بردارى و اطاعت او دعوت نمود و وعده بهشت بآنها داد و فرمود هر كس فرمان پروردگار را اطاعت و پيروى ننمايد وارد دوزخ ميشود آيا پيغمبر ضامن وعده و وعيد پروردگار نيست عرض كردم بلى فرمود پس على (ع) خليفه پيغمبر و امام امة است رضوان و مالك هم از جمله فرشتگان هستند و آنها بدستور پروردگار مطيع اوامر امير المؤمنين ميباشند و اوامر حضرتش را اجرا ميكنند پس از روى حق و حقيقت امير المؤمنين قسيم بهشت و دوزخ ميباشد اى مفضل اين بيانات را حفظ كن و بغير اهلش حديث مكن تمام اينها از مخزون علم و دانش مكنونات است. فرات بن ابراهيم از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه رسول اكرم فرمود يا على روز قيامت خداوند خلايق را در يك مكان جمع كند من و تو در آن روز طرف راست عرش ايستادهايم پروردگار بما خطاب ميكند هر كه شما را تكذيب نموده و يا بغض و عداوت با شما داشته داخل جهنم كنيد. سيد رضى از ابن مسعود روايت كرده گفت روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم عرض كردم اى رسول خدا حق را بمن نشان بدهيد تا از او پيروى نمايم فرمود داخل آن حجره شو تا حق را مشاهده كنى وارد شدم ديدم امير المؤمنين (ع) مشغول نماز است در سجده دعا ميكند خدايا بحرمت محمد (ص) بنده و پيغمبرت گناهكاران شيعيان مرا ببخشاى بيرون آمدم تا آنچه ديده بودم برسول خدا خبر دهم آنحضرت نيز مشغول نماز بود در سجده ميفرمود پروردگارا بحرمت بندهات على گناهكاران امة مرا بيامرز ابن مسعود ميگويد من تعجب نمودم و حالت غشوه بمن دست داد پيغمبر از نماز فارغ شد توجهى نمود و فرمود اى ابن مسعود مگر كافر شدى بعد از ايمان آوردن عرض كردم معاذ اللّه اى رسول خدا ولى تعجب كردم از آنكه على خدا را قسم ميداد بشما و شما نيز خدا را بعلى قسم ميداديد فرمود اى ابن مسعود خداوند خلق فرموده من و على و فاطمه و حسن و حسين را از نور با عظمت خود پيش از آنكه موجودى را بيافريند بدو هزار سال قبل در آنوقتيكه كسى نبود. ذات اقدسش را تقديس و تسبيح بنمايد و شكافت نور مرا و از آن عرش و كرسى را خلق نمود من بزرگتر از عرش و كرسى باشم و نور على را شكافت و از آن آسمان و زمين را بيافريد و على بزرگتر از آسمان و زمين است و از نور حسن لوح و قلم را خلق كرد و او از لوح و قلم بزرگتر است و از نور حسين بهشت و حور العين را آفريد و حسين افضل و بالاتر است از بهشت و حور العين، آنگاه فرشتگان از ظلمت و تاريكى مشرق و مغرب بخداوند شكايت نمودند و گفتند پروردگارا باين انوار مقدسه تو را سوگند ميدهيم كه ظلمت و تاريكى را از ما برطرف نما، پس خلق نمود نوريرا و متصل گردانيد آن را بروحيكه آفريده بود مرتبه ثانى فاطمه را از آن خلق فرمود مشرق و مغرب بنور فاطمه روشن شد و از اينجهة ناميد دخترم را بزهرا اى ابن مسعود روز قيامت بمن و على پروردگار خطاب كند داخل جهنم كنيد هر كفار عنودى را و معناى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ همين است و كفار آنهائى هستند كه انكار نبوت و رسالت نمودند و عنيد كسانى باشند كه با على و اهل بيت و اولاد من دشمنى و عداوت ميكنند. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود رسول خدا فرموده هرگاه خواستيد چيزى را از خداوند طلب كنيد با وسيله آن را طلب نمائيد عرض كردند حضورش وسيله چيست؟ فرمود درجه من است در بهشت و آن از جواهرات مرصع باشد بر هر يك از آن جواهرات هزار زبرجد و بر هر زبرجدى هزار لؤلؤ و بر هر يك آن هزار طلا و نقره كوب شده، ميآورند آن را روز قيامت و نصب ميكنند در ميان درجات پيغمبران و درجه من نسبت بآنها مانند ماه است با ستارگان و نيست در روز قيامت پيغمبر مرسل و نه شهيدى مگر آنكه آرزوى درجه مرا بكند و بگويد خوشا بحال صاحب اين درجه و رتبه، منادى با صداى رسا ندا كند اين درجه تعلق دارد بمحمد (ص) بياورند آن را و بر سرم تاجى باشد كه نور از آن طالع گردد بر آن تاج نوشته شده «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على ولى اللّه» رستگار كسانى هستند كه از طرف پروردگار فائز شدند چون عبور دهند من و على را از حضور پيغمبران گويند اين دو نفر از فرشتگانند از پيش صفوف فرشتگان كه عبور كنيم گويند اين دو نفر چه كسانى هستند كه ما آنها را نمىشناسيم من ببالاى آن درجه روم و على هم متصل بمن قرار گيرد نيست پيغمبر و مؤمنى مگر آنكه سر خود را بلند كند و بگويد گوارا باد اين درجه و كرامت براى شما منادى ندا كند اى اهل محشر بدانيد اين حبيب من محمد و ديگرى ولى من على بن أبي طالب است خوشا بحال كسانيكه در دنيا آنها را دوست داشتهاند و بدا بحال اشخاصيكه ايشان را دشمن و مبغوض مىپنداشتند و با آنها عداوت كرده و تكذيب آنان مينمودند پيغمبر اكرم فرمود يا على در آن روز كسيكه تفسير جامع، ج6، ص: 425 دوست داشته تو را از صداى آن منادى خوشحال گردد و صورتش سفيد و قلبش روشن شود و هر كه با تو جنگ كرده يا خلافت تو را منكر بوده و در حق تو ظلم و ستم و دشمنى نموده صورت او سياه و قدمهايش بلغزد در آن هنگام دو فرشته موكل بر بهشت و دوزخ رضوان و مالك نزد ما آيند سلام كنند جواب آنها را بدهم بايشان گويم كيستيد؟ آنكه پاكيزه و نيكو منظر است گويد من رضوان خازن بهشت هستم پروردگار بمن فرمود كليدهاى بهشت را حضورت تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدها را برداريد گويم تقديم على كن كليدها را بشما دهد من پروردگار را بر نعمتيكه بما عطا نموده حمد و ستايش مىكنم و رضوان برگردد فرشته ديگر پيش آيد باو بگويم نام تو چيست كه اين قدر قبيح منظرى گويد من مالك دوزخ هستم پروردگار بمن امر فرموده كليد دوزخ را حضورتان تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدهاست باو بگويم بعلى ده كليدها را بتو تقديم نموده و مراجعت نمايد آنگاه على با كليدهاى بهشت و دوزخ پيش رود و در جهنم را بدست گيرد جهنم صدا كند و شعله آتش بالا رود فرياد كند اى على از كنار من دور شويد كه نور جمالت شعله و شراره آتش مرا خاموش خواهد نمود آنوقت على ميگويد اى دوزخ رها كن اين بنده را كه دوست من است و بگير اين شخص را كه از دشمنان من بوده پيغمبر اكرم فرمود اطاعت و فرمان بردارى جهنم نسبت باوامر على در آنچه امر ميكند بيشتر است از غلامى كه مطيع و فرمان بردار مولايش باشد و على در آن روز قسيم بهشت و دوزخ است. ابن بابويه از عبد اللّه قاضى روايت كرده گفت بعيادت اعمش رفته بودم در مرضيكه وفات نمود ابو حنيفه و ابن ابى ليلى حضور داشتند ابو حنيفه باعمش گفت اى ابا محمد بپرهيز از خدا تو امروز در آخرين روز دنيا و اول روز آخرت ميباشى حديثى در باره على بن أبي طالب نقل مينمودى اگر توبه كنى و برگردى از اين عقيده بهتر است براى تو اعمش سؤال كرد كدام حديث را ميگوئى گفت حديث قسيم نار اعمش بابو حنيفه گفت اى يهودى آيا اين گفتار را براى من و امثال من ميگوئى بعد باهلش گفت مرا بنشانيد و تكيهگاهى برايم قرار دهيد او را نشانيدند گفت بآن خدائى كه بازگشت تمام خلايق بسوى اوست حديث كرد مرا ابو متوكل ناجى و موسى بن طريف از عباية بن ربعى امام حى و از ابى سعيد خدرى گفتند شنيديم از رسول خدا فرمود روز قيامت پروردگار عزت بمن و على خطاب ميكند داخل جهنم كنيد كسيكه با شما دشمنى و عداوت نموده و وارد بهشت گردانيد هر آنكه شما را دوست داشته و مطيع و فرمانبردار اهل بيت و عترت بوده چنانچه ميفرمايد در اين آيه خداى تعالى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ قاضى گفت بمحض اينكه ابو حنيفه اين حديث را شنيد بابن ابى ليلى گفت بيائيد پيش از آنكه حديث ديگرى ذكر نمايد و ما را خجل و شرمنده كند از نزد او بيرون برويم راوى ميگويد بخدا سوگند ما هنوز از منزل اعمش خارج نشده بوديم كه او برحمت الهى پيوست. و از محمد بن حمران روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نموديم فرمود روز قيامت پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) بر روى پل صراط بايستند عبور نكند كسى از صراط مگر آنكه برات داشته باشد عرض كردم حضورش اى فرزند رسول خدا برات چيست؟ فرمود ولايت امير المؤمنين و فرزندان كرامش. در آن روز منادى از طرف پروردگار ندا كند اى محمد (ص) و اى على (ع) بيفكنيد در جهنم هر كسيكه انكار نبوت و ولايت شما را نموده و يا در مقام عناد و دشمنى با فرزندانتان بيرون آمده.
تفسير جامع، ج6، ص: 430 إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد37 ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در خطبهاى فرمود صاحب قلب كه خداوند در قرآن فرموده من هستم و آيه را تلاوت نمودند.
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:32 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 391 سوره حجرات در مدينه نازل شده داراى هيجده آيه و سيصد و چهل و سه كلمه و هزار و چهار صد و نود و شش حرف است خلاصه مطالب سوره حجرات نهى از پيشى گرفتن بر خدا و رسول و صدا بلند كردن فوق صداى پيغمبر و تصديق سخنان فساق پيش از تحقيق و استهزاء و غيبت كردن مؤمنين و تجسس عيوب آنها و امر باصلاح بين مردم و منع از فخر و مباهات به نسب، و مدح مؤمنين است.
تفسير جامع، ج6، ص: 398 در كافى ذيل آيه حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمان حجرات 7 َ از بريد بن معاويه روايت كرده گفت در منى زير خيمه حضرت باقر (ع) بودم نظرش بزياد اسود افتاد كه پايش بريده شده بود سؤال نمود از او چه شده كه باين حالتى؟ عرض كرد شتر جوانى را سوار شدم در بين راه از بالاى آن بزمين افتادم و عرض كرد حضورش من بسيار متألم ميشوم از گناهان خود بطوريكه نزديك است هلاك شوم چون بياد دوستى شما اهل بيت مىافتم اميدوار ميشوم و درد از من بر طرف ميگردد فرمود آنحضرت مگر دين غير از دوستى ما آل محمد (ص) چيز ديگرى هست
خداوند ميفرمايد حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمحجرات 7 ْ و نيز ميفرمايد إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ ال عمران 31 و ميفرمايد يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ حشر 9 اى زياد شخصى به پيغمبر عرض كرد من نمازگزاران و روزه داران را دوست ميدارم لكن خودم نماز و روزه بجا نميآورم فرمود باو تو با كسانى هستى كه آنها را دوست ميدارى و از براى تست آنچه آنان طلب ميكنند اى زياد اگر ترس و فزعى از آسمان پديد آيد هر يك از مردم به مأمن و پناهگاهى پناه برند پناه ما هم رسول خداست پناه شما هم ما ائمه هستيم بسوى ما پناه خواهيد آورد. و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود ايمان وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است خداوند حضرتش را محبوب قرار داده و در دل مؤمنين نيكو آراسته مقصود از كفر و فسوق و عصيان اولى و دومى و سومى است.
تفسير جامع، ج6، ص: 399 در كافى ذيل آيه فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ 9 از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم فرمود باصحاب، على بعد از من بر طبق تأويل آيه قتال و جهاد ميكند چنانچه من بر تنزيل آن قتال نمودم. فرمود تأويل آيه روز جنگ جمل در بصره ظاهر شد در آن روز عمار ياسر گفت با اين پرچم در خدمت رسول خدا سه مرتبه بجهاد رفتيم و اين مرتبه چهارم است كه با اين پرچم در حضور خليفه او جهاد مينمائيم بخدا قسم اگر ما را بزنند و شكنجه نمايند ميدانيم كه ما بر حق و آنها بر باطلند و روش امير المؤمنين با اهل بصره مانند سيرت رسول اكرم با اهل مكه در روز فتح بود چه آنحضرت اسير نكرد فرزندان آنها را و فرمود هر كس در خانه خود رود و درب خانه را بروى خود بهبندد و يا اسلحه خود را بزمين گذارد در امان است امير المؤمنين با اهل بصره روز كه فتح نمود آن را همينگونه رفتار نمود.
تفسير جامع، ج6، ص: 399 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون 10 َ در مجالس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم ميان اصحاب خود برادرى قرار داد و هر يك را بمناسب حالش با ديگرى برادر كرد ابو بكر را با عمر و عثمان را با عبد الرحمن برادر نمود پس از آن بامير المؤمنين فرمود تو هم برادر من و من برادر تو باشم. اينحديث را ابن مغازلى شافعى از حذيفه يمانى در مناقب روايت كرده با زيادى اين جمله: رسول خدا سيد پيغمبران است براى او نظيرى نيست جز على (ع)
تفسير جامع، ج6، ص: 409 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ 15 اين آيه در شأن مقدس امير المؤمنين (ع) نازل شده چه آن بزرگوار بدون شك و ريبى در راه خدا بمال و جان جهاد كرد. قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ اين آيه در باره عثمان نازل شده. در مصباح انوار از جابر انصارى روايت كرده گفت در خدمت پيغمبر اكرم هنگام حفر خندق بودم امير المؤمنين (ع) مشغول كندن خندق بود رسول خدا فرمود پدرم بفداى كسيكه حفر ميكند و جبرئيل خاك آن را برميدارد ميكائيل او را يارى مينمايد و جز او كسى را يارى و كمك نكردند آنگاه بعثمان گفت مشغول حفر باش عثمان در غضب شد گفت محمد راضى نشد باسلام آوردن ما بر دستش تا ما را باعمال شاقه وادارد جبرئيل نازل شد آيه فوق را آورد و در همان اوقات عثمان از طرف عمار ياسر عبور نمود عمار مشغول حفر خندق بود غبارى بلند شد عثمان آستين خود را حمايل صورتش كرد و زود عبور نمود عمار گفت مساوى نيست كسيكه مسجدى بنا ميكند و در آن ركوع و سجود بجا ميآورد با آنكه از غبار دورى ميجويد و انكار مسجد و نماز مينمايد و معاند است عثمان باو گفت اى پسر سياه بمن توهين ميكنى رفت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد هرگز با تو داخل دين اسلام نميشوم تا عمار مرا سب كند رسول خدا بعثمان فرمود اسلاميت تو لغزش پيدا كرده برو از اين مكان جبرئيل نازل شد و آيه را آورد و فرمود اى رسول ما باين مردم رياكار بگو شما ميخواهيد خدا را بدين خود آگاه سازيد آنچه در آسمانها و زمين است همه را خدا ميداند و او بتمام امور عالم دانا و آگاه است اينان بر تو منت ميگذارند كه اسلام اختيار نمودهاند بگو باسلام خود بر من منت نگذاريد خدا بر شما منت ميگذارد كه شما را بسوى ايمان هدايت نموده اگر راست ميگوئيد كه اسلام آوردهايد، يعنى اى عثمان در اسلام آوردن دروغ ميگوئى و مؤمن نيستى چه شخص مسلمان تسليم امر خدا و رسولش ميباشد و فرمانبردار اوامر آنهاست و عثمان مطيع و فرمانبردار نبود و خدا اسرار غيب و نهانى زمين و آسمانها را ميداند و بآنچه بندگان عمل ميكنند از نيك و بد و از روى خلوص و ريا آگاهست.
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:31 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 357 سوره فتح در مدينه نازل شده بيست و نه آيه و پانصد و شصت كلمه و دو هزار و چهار صد و سى و هشت حرف است. خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از خبر فتح و فيروزى به پيغمبر و مسلمين و غنيمت بردن ايشان از كفار و يهود و تهديد مشركين و كسانيكه تخلف ميكنند از فرمان پيغمبر و توصيف اصحاب آنحضرت در كتاب تورية
تفسير جامع، ج6، ص: 385 ابن بابويه ذيل آيه إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ 26 فتح از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود رسول اكرم (ص) فرموده خداوند با من عهد كرد و فرمود بشنو اى محمد اين عهد را عرض كردم پروردگارا امر فرما، فرمود بدان اى محمد (ص) كه على پرچمدار هدايت است بعد از تو و پيشواى دوستان و اولياى من است و نوريست براى كسانيكه مطيع و فرمانبردار من هستند و على كلمهايست كه براى اشخاص پرهيزگار لازم دانستهام هر كس على را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنكس كه على را مبغوض بدارد مرا مبغوض داشته، اى محمد امة را باين عهد و فضيلت على بشارت بده. و اينحديث را در اختصاص و محمد بن عباس و از محدثين ديگر نيز روايت شده. و از ابراهيم كرخى روايت كرده گفت مردى حضور حضرت صادق (ع) عرض كرد آيا امير المؤمنين على (ع) در دين خدا قوى نبود فرمود بلى عرض كرد پس چگونه منافقين بر حضرتش غالب شدند و آن بزرگوار در صدد منع و دفع آنها برنيامد فرمود اين آيه آنحضرت را منع نمود كه در مقام دفع آنها برنيامد
تفسير جامع، ج6، ص: 387 لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً 25 فتح چه پروردگار در اصلاب كفار و منافقين مؤمنانى بوديعه گذاشته بود امير المؤمنين كفار و منافقين را بقتل نرسانيد بخاطر فرزندان مؤمنيكه در اصلاب آنها بود تا ايشان بيرون آمدند از صلب آنها همچنين وجود مقدس حضرت ولى عصر روحى و روح العالمين له الفداء خروج نكند و ظاهر نشود تا مؤمنانى كه در اصلاب كفار هستند بيرون آيند وقتى خارج شدند آنحضرت ظهور كند و كفار را بقتل برساند. محمد بن عباس از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرموده پيغمبر اكرم (ص) فرموده شبى كه مرا بمعراج بردند رسيدم بسدرة المنتهى در آنجا توقف نمودم از مصدر جلال ربوبى خطاب رسيد اى محمد (ص) من خلايق را آزمايش كردم تو كداميك از آنها را مطيع و فرمان بردارتر خود يافتى عرض كردم پروردگارا على را فرمان بردارتر يافتم فرمود راست گفتى اى محمد آيا براى خود خليفه و جانشينى انتخاب كردهاى تا به بندگان من كتاب مرا ياد دهد عرض كردم خير پروردگارا تو انتخاب بفرما كه بهتر است براى من فرمود انتخاب نمودم و برگزيدم على را خليفه و جانشين از برايت تو هم او را بخلافت انتخاب نما علم و دانش و حلم خود را بعلى عطا نموديم و على از روى حق و حقيقت امير المؤمنين است و اين منصب نه پيش از او و نه بعد از او بكسى داده نخواهد شد اى محمد على پرچمدار هدايت و امام و پيشواى كسانى است كه اطاعت از من ميكنند و او نور من است و كلمه ملازم با تقوى و پرهيزگارى است هر كس على را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنكه او را دشمن دارد مرا دشمن داشته، اى محمد اين اوامر و سخنان مرا در باره على بامة بشارت بده پيغمبر عرض كرد پروردگارا بشارت ميدهم، و اين فرمايش را آنحضرت بامير المؤمنين فرمود امير المؤمنين عرض كرد پروردگارا من بنده تو هستم و جانم در دست قدرت تو است اگر مرا عقاب كنى ستم بمن ننمودى چه بكيفر لغزشها عقاب مينمائى و چنانچه نعمت خود را بمن ارزانى دارى اولى و احق هستى بمن از نفس خود پيغمبر در حقش دعا كرد گفت پروردگارا دل على را مملو از علم و ايمان قرار بده خطاب رسيد اى محمد (ص) دعايت را باجابت رسانيديم على را نفس علم و ايمان قرار داديم مگر آنكه او را اختصاص داديم بابتلاآتى كه هيچ يك از اولياء خود را مانند او مبتلا ننموديم و اين معنا در علم ازلى ما گذشته است اى محمد اگر على نبود اولياء من و اولياء پيغمبران من مرا نمىشناختند.
تفسير جامع، ج6، ص: 389 محمد بن عباس ذيل آيه كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ 29 از ابن عباس روايت كرده گفت اصل «زرع» عبد المطلب و «شطأه» محمد (ص) و «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» وجود مقدس امير المؤمنين است چه كفار در تماشاى حضرتش حيرانند و اين آيه را پروردگار مثل آورد براى پيغمبر و اصحابش چنانچه زرع از اول سبز ميشود و از ميان دانه بيرون ميآيد سپس پيرامون آن ساقه و برگها برآيد آنگاه خوشهها از اطراف آن درآيند و آن را قوى و استوار كنند همچنين اهل بيت و اصحاب پيغمبر پيرامون او جان و مال فدا كرده و مانند شاخها و برگها حضرتش را قوى و استوار نمودهاند و هر كه بنگرد بشگفت آيد فرزندى بدون پدر و مادر در تحت سرپرستى ابو طالب خداى تعالى كار او را از حيث تربيت و تقويت بجائى رساند كه همه عالم و جهانيان در تعجب فرو مانند و كفار از او بخشم آيند.
تفسير جامع، ج6، ص: 389 وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً 29 در امالى ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت شخصى از پيغمبر اكرم سؤال نمود اين آيه در حق چه كسى نازل شده فرمود روز قيامت كه ميشود پرچمى از نور سفيد بر افراشته شود منادى ندا كند اى سيد مؤمنين برخيز امير المؤمنين از جايگاه خود بلند شود پرچم را باو دهند تمام پيشينيان از مهاجر و انصار زير آن پرچم قرار بگيرند و غير آنها كسى با ايشان مخلوط نشود امير المؤمنين برود بر منبرى از نور جلوس كند فرشتگان جميع خلايق را يكى بعد از ديگرى بحضرتش عرضه بدارند پاداش و نورى بهر يك بفراخور آنها عطا كند تا بآخرين نفر رسد آنوقت بايشان گفته شود شناختيد منزل و جايگاه خود را در بهشت پروردگار شما ميفرمايد نزد من آمرزش و پاداش بزرگى خواهيد داشت آنوقت امير المؤمنين از منبر بزير آيد پرچم بدست مبارك گرفته تمام مؤمنين زير آن اجتماع نموده آنها را داخل بهشت گرداند و مراجعت فرموده مجددا جلوس نمايد بقيه خلايق را بحضورش عرضه بدارند طايفه بسيارى را بسوى جهنم روانه كند و اينست معناى آيه شريفهو معناى: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ 19 حديد يعنى سابقين و مؤمنين بولايت امير المؤمنين وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيم19 حديد ِ يعنى آنهائيكه كافر شدند و تكذيب ولاية امير المؤمنين نمودند و در حق آن بزرگوار ستم كردند. اينحديث را موفق بن احمد كه يكى از علماء عامه است نيز نقل و بيان نموده است.
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : ارادتمند
تفسیرجامع، ج6، ص: 349 فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ 22اين آيه در باره بنى اميه نازل شده در كافى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود روزى عمر امير المؤمنين (ع) را ملاقات كرد و بآنحضرت گفت شما ميگوئيد آيه بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ در باره من و ابو بكر رفيقم نازل شده فرمود آنحضرت اى عمر آيا خبر ندهم تو را بآيهايكه در حق بنى اميه نازل شده و تلاوت نمود آيه فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ را، عمر گفت بنى اميه از شما بنى هاشم صله رحم بيشتر بجا ميآورند لكن حضرتت امتناع مينمائى و با بنى تيم و بنى عدى و بنى اميه اظهار عداوت و دشمنى ميكنى و مقصود از تيم و عدى خود عمر و ابو بكر ميباشد. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده باصحاب خود فرمود بر شما باد بدورى جستن از قطع رحم چه قاطع رحم را خداوند در سه موضع از قرآن لعن فرموده يكى در اين آيه فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُم 22-23 ْ ديگر در آيه وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ سوره رعد آيه 25 و در سوره بقره آيه 27 ميفرمايد الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ ثعلبى كه يكى از علماء عامه است در تفسير خود از ابن عباس روايت كرده كه آيه فوق در باره بنى اميه و بنى مغيره نازل شده.
تفسير جامع، ج6، ص: 350 إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ 25 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در حق اولى و دومى و سومى چه آنها بر اثر ترك ولايت امير المؤمنين (ع) از ايمان برگشتند و مرتد شدند و نيز در حق تابعين و پيروان ايشان جارى است و مراد از شيطان در اين آيه دومى است چه مردم را وسوسه كرد و نگذاشت آنها بر ولايت امير المؤمنين (ع) ثابت و برقرار بمانند. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ 26 اين آيه در باره اولى و دومى نازل شده و آنچه پروردگار نازل كرده ولايت امير المؤمنين (ع) است آنها و تابعين و پيروانشان از نزول آيه ولايت كراهت حاصل نمودند. حضرت صادق (ع) فرمود بخدا قسم اين آيه در حق ابو بكر و عمر نازل شده چه آنها به بنى اميه گفتند مگر شما با ما عهد و پيمان نبستيد كه بعد از پيغمبر اكرم خلافت براى ما باشد و خمس را به بنى هاشم ندهيم و اگر خمس را بايشان بدهيم مستغنى و بىنياز ميشوند بنى اميه گفتند ما بر عهد و پيمان خود باقى هستيم و اطاعت ميكنيم از شما و نميگذاريم خمس به بنى هاشم برسد و آنچه را خداوند در باره ولايت و اطاعت على بن أبي طالب واجب و نازل فرموده قبول نداريم و هرگز زير بار ولايت نخواهيم رفت حضرت صادق (ع) فرمود ابو عبيده جراح كاتب و نويسنده آنها بود و با اين شرايط در حيات پيغمبر چنين عهد و پيمانى بستند و خداوند آيه ذيل را بعد از عقد قرار داد ايشان نازل نمود و پيغمبرش را از اسرار درونى آنها خبر داد و آگاه نمود آيه اينست أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ سوره زخرف آيه 80 (منافقين بر كفر و ارتداد خود و برگردانيدن خلافت و ولايت از امير المؤمنين (ع) تصميم گرفتند و ما هم بر كيفر و انتقام ايشان، آيا گمان ميكنند كه سخنان سرى و پنهانى كه بگوش هم ميگويند نميشنويم؟ بلى ميشنويم و رسولان ما فرشتگان همانوقت آنرا مينويسند).
تفسير جامع، ج6، ص: 352 ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ 28 اين عذاب منافقين براى آنستكه پيروى كردند از راهى كه موجب خشم و غضب خداست و راه رضا و خشنودى او را نهپيمودند پروردگار هم اعمالشان را محو و نابود گردانيد. محمد بن عباس ذيل آيه فوق از جابر جعفى روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر (ع) سؤال نموديم فرمود منافقين از على (ع) كراهت داشتند و حال آنكه على مورد رضاى خدا و رسول اوست خداوند ولايت على امير المؤمنين (ع) را در روزهاى جنگ احد و بدر و حنين و تحت شجره و روز ترويه و روز غدير خم ابلاغ فرمود و در باره ولايت على بيست و دو آيه نازل گرديد و پيغمبر اكرم (ص) آن ولايت را در مسجد الحرام و در جحفه و غدير خم محكم نمود و از آنها عهد و پيمان گرفت.
تفسير جامع، ج6، ص: 353 أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ، وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ 29-30 آيا گمان ميكنند كسانيكه در دلهايشان مرض نفاق است خداوند هرگز كينه درونى آنها را آشكار نميسازد؟ و اگر بخواهيم حقيقت ايشان را بوسيله وحى بر تو آشكار ميكنيم تا بباطن آنها پى ببرى و لكن امارات و علاماتى است كه تو ايشان را بآن بشناسى و آن طرز سخن گفتن و تغيير گفتارشان است و خدا ميداند كارهاى شما بندگان را. محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه پيغمبر اكرم (ص) امير المؤمنين (ع) را در روز غدير خم بجانشينى خود منصوب نمود منافقين گفتند پيغمبر (ص) على پسر عم خود را كه مانند كفتار است بر سر دست بلند نموده خداوند آيه فوق را نازل فرمود و لحن قول عبارت از بغض و عداوت آنهاست با امير المؤمنين (ع) آنحضرت فرمود خداوند از شيعيان ما برولايت على (ع) عهد و ميثاق گرفته و ما آنها را از لحن قول و طريق گفتار و سخنان ايشان مىشناسيم. ابن بابويه از ابا عبيده روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود اى ابا عبيده از دشمنان ما و كذابين و دروغگويان دورى بجوئيد چه آنها ترك نمودند آنجا را كه مأمور بودند بعلم و دانش آن و تكليف كردند خود را بدانستن اخبار آسمانها اى ابا عبيده از متابعت با رفتار و اخلاق مخالفين ما بپرهيز و از اعمال آنها دورى بجو همانا در نظر ما عاقل نيست كسى مگر بعد از شناختن لحن قول او، آيا ميدانى لحن قول چيست؟ عرض كردم خير فرمود بغض و عداوت على بن أبي طالب (ع) است. و اين حديث را نيز ابن مغازلى شافعى در مناقب از پيغمبر اكرم روايت كرده. در امالى از حضرت عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى روايت كرده گفت حضرت جواد (ع) فرمود اعتقاد شخص پوشيده و پنهانست در تحت زبان او و چون سخن بگويد آشكار ميشود گواه اين مطلب آيه شريفه است كه ميفرمايد وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ ديگر آنكه مرد عداوت و دشمنى دارد بر هر چيزيكه جاهل و نادان است بآن چنانچه پروردگار ميفرمايد بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ.يونس 39
تفسير جامع، ج6، ص: 354 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ 32 آنانكه كافر شدند و راه خدا را بروى مردم بستند و با رسول خدا دشمنى و مخالفت نمودند پس از آنكه راه هدايت بر آنها روشن شد و حق را شناختند هرگز بخدا ضررى نميرسانند بزودى پروردگار اعمال آنها را محو و نابود خواهد نمود. مراد از «سَبِيلِ اللَّهِ» در اين آيه امير المؤمنين و فرزندان كرامش ميباشد منافقين بازداشتند مردم را از ولايت آن بزرگواران و شَاقُّوا الرَّسُولَ يعنى قطع كردند و بريدند ولايت اهل بيت رسول اكرم را بعد از آنكه آنحضرت بامر خداى تعالى از مردم بر ولايت اهل بيت خود عهد و پيمان گرفت.
تفسير جامع، ج6، ص: 356 ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ 38 شما همان مردمى هستيد كه چون براى انفاق در راه خدا ميخوانند شما را بعضى از شما بخل ميورزيد و هر كس بخل ورزد بزيان خود اوست خداى تعالى از خلق بىنياز است و شما مردم فقير و نيازمنديد اگر از حق روى بگردانيد خداوند بجاى شما قوم ديگرى را بياورد كه ايشان در اطاعت و فرمان بردارى مانند شما نباشند. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از يعقوب بن قيس روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود يعنى اگر شما مردم از ولايت امير المؤمنين برگرديد در عوض قومى آيند كه ولايت آنحضرت را بهپذيرند و آنها مانند شما مخالفت امر خدا نكنند و ستم بآل محمد ننمايند بلكه فرمانبردار خدا باشند و از آل محمد (ص) پيروى كنند و دوست آنها باشند اى پسر قيس خداوند در عوض اشخاصيكه از ولايت و دوستى ما آل محمد (ص) برگشتهاند طايفهاى از عجم و فرزندانشان را بياورد كه دوستدار ما اهل بيت ميباشند. اصحاب پيغمبر (ص) وقتى آيه فوق نازل شد سؤال كردند اى رسول خدا اينان چه اشخاصى هستند كه پروردگار در اين آيه ذكر و ياد فرموده سلمان فارسى نزديك آنحضرت بود دست مباركش را بسر سلمان گذاشت و فرمود اين شخص و طايفه او باشند، سپس فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان و ولايت امير- المؤمنين (ع) در ثريا آويخته باشد جماعتى از اهل فارس دست بآن زنند و آن را دريابند و فرمود جماعتى از اهل بنى كنده و بنى نخع هستند، و آنها طايفهاى بودند در زمان امير المؤمنين (ع) كه از دوستان و مواليان آنحضرت بودند. یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 344 فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ 18 على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت در سال حجة الوداع با پيغمبر بحج مشرف شده بوديم رسول اكرم پس از اداء اعمال حج حلقه در كعبه را بدست مبارك گرفت و متوجه ما شد فرمود آيا خبر بدهم شما را بعلامتهاى آخر زمان؟ و نزديكترين مردم بآنحضرت سلمان بود عرض كرد اى رسول خدا خبر دهيد ما را فرمود يكى از علائم آخر زمان ضايع كردن نماز و پيروى نمودن از شهوات و ميل نمودن بهواى نفس است ديگر احترام و تعظيم كردن اغنيا و ثروتمندان و فروختن دين بدنياست در آن هنگام دل مؤمن آب ميشود مانند آب شدن نمك در آب از جهة منكراتيكه مشاهده ميكند و ميداند و توانائى ندارد تغيير دهد آنرا سلمان عرض كرد اى رسول خدا اين كار ميشود؟ فرمود آرى سوگند بآنخدائيكه جانم در دست قدرت اوست در آن زمان امارت و حكومت ميكنند بر مردم اميران و حكام ظالم و ستمكار و بر آنها جور و ستم ميكنند و وزيران فاسق و فاجر و دانشمندان ستمكار و امينان خائن بر ايشان تسلط پيدا ميكنند اى سلمان بيايد زمانى كه مردم كار زشت و منكر را معروف و خوب دانسته و معروف و نيك را منكر شمارند و شخص خائن را امين و امين را خائن بدانند راستگويان را تكذيب كرده دروغگو پندارند و دروغگويان را تصديق كنند و راستگو بدانند اى سلمان در آن زمان زنها امير و حاكم شوند و كنيزكان مورد مشورت قرار گيرند و بچهها بر منبر من بالا روند (مقصود از بچه اطفال نابالغ به تنهائى نيست مردانيكه عقلهايشان مانند اطفال باشد نيز شامل است) دروغ گفتن در آن زمان امرى رايج و چيز خوبى بشمار ميرود و دادن زكوة و حقوق الهى در نظر مردم مانند غرامت است و بدست آوردن اموال حرام در نظر آنان غنيمت باشد به پدر و مادر جفا كنند و دوست از دوستش بيزارى جويد و طلوع كنند ستارگان دنبالهدار اى سلمان بحق خدائى كه جانم در يد قدرت اوست در آن زمان زنان با شوهران خود در كسب و تجارت شركت كنند و در آن زمان باران رحمت مانند آتش زيان رساند و تحقير كنند و سبك شمارند مردم مستمند و بىبضاعت را و بازارهاى دنيا بهم نزديك شود و مردم بيكديگر ميگويند اين متاع را نميفروشيم تا قيمتش بالا رود و اين جنس سودى چندان نكند اى سلمان نمىبينى مردم آنزمان را مگر آنكه ذم كنند خالق خود و خداى تعالى را، در آنوقت اشخاصى بر مردم حكومت كنند كه اگر سخنى بآنها بگويند گوينده را بقتل رسانند و اگر ساكت باشند مال و عرض آن مردم را مباح دانند و آنها را پايمال كنند و خونهاى مردم را حكومتها بريزند و دلهاى مردم را پر از ترس و كينه نمايند نهبينى كسى را مگر آنكه از دست حكام ترسناك و لرزان باشد و فرار كند، ايسلمان در آن زمان از مغرب زمين چيزهائى بياورند كه بتوسط آن امة مرا ملامت و سرزنش كنند واى بحال ضعيفان امة من از دست مردمان مغرب آنها بر كوچك و بزرگ رحم نكنند و هيچ ترس و بيمى از خداوند و خلايق ندارند و هر عملى كه ميخواهند انجام ميدهند اى سلمان در آن زمان مردم صورتشان صورت آدمى است ولى دلشان دل شيطانى است در آن زمان مردان بمردان اكتفا كنند و زنان با يكديگر مساحقه نمايند و چنان با اطفال و مردان جمع شوند مانند جمع شدن آنها در خانههايشان با كنيزان و زنان، و مردان بزنان و زنان بمردان هم شكل شوند و زنان بر اسبها و زينها سوار شوند بر آن جماعت از امة من لعنت خداوند باد اى سلمان بخدائيكه جانم در يد قدرت اوست در آخر زمان مسجدهائى بنا كنند و آنها را مانند كليسا زينت و آرايش دهند و منارها را بلند نمايند و صفهاى جماعت در مساجد بسيار باشد و بدنهاى مردم در صفوف نماز بيكديگر چسبيده لكن دلهاى آنها از يكديگر دور و متفرق و دشمن هم باشند و اختلاف ميان ايشان بسيار است اى سلمان در آنزمان مردان امة من زينت كنند بطلا و لباس حرير و ابريشم بپوشند و پوستهاى پلنگ و حيوانات حرام گوشت را البسه سازند و بپوشند، ربا در ميان ايشان بسيار و علنى باشد و مانند بيعرفتار و معامله كنند و بيشتر معاملاتشان ربوى باشد رشوه بدهند و بگيرند و دين خود را رها كنند و دنيا را بگيرند و بزرگ شمارند و در آن زمان طلاق دادن زياد شود و حدود خدا جارى نگردد و هرگز در اثر تعصب و نافرمانى زيانى بخدا نرسانند اى سلمان در آنوقت آلات لهو و لعب و تار و طنبور و غنا زياد باشد و بدست شرورترين امة من ظاهر گردد ثروتمندان امة من بحج نروند مگر از براى تفريح و تفرج و متوسطين از براى تجارت و مستمندين و بىبضاعتها از براى ريا و خودنمائى اى سلمان در آنوقت اشخاصى هستند كه قرآن را ياد ميگيرند تا در آلتهائى مانند نى و بوق بغنا بخوانند و كسانى هستند كه تحصيل علم و دانش مينمايند از براى غير خدا در آن زمان اولاد زنا زياد باشد و فرزندان بسيارى از زنا متولد شوند و قرآن از جهة غنا بخوانند و غرق در دنيا باشند مردمان آن زمان اى سلمان هتك حرمت محارم كنند و معصيت و كارهاى حرام را كسب و تجارت خود قرار دهند شروران امة بر نيكوكاران آنها مسلط شوند و دروغگوئى را پيشه خود ساخته و شعار خويش بنمايند و لجاجت و عناد كنند و اظهار فقر و احتياج نموده و در لباس فخر و مباهات نمايند و نرد و شطرنج ببازند و آلات لهو و لعب را مستحسن شمارند امر بمعروف و نهى از منكر را انكار نمايند مؤمن در آنزمان ذليلترين مردم باشد و قاريان قرآن عبادت كنندگانى باشند كه با مردم ملازم و متفق هستند در معصيت خداوند، فرشتگان آسمانها ايشان را بنام پليد و نجس خوانند اى سلمان در آن زمان اغنيا و ثروتمندان نترسند از چيزى جز از فقر و احتياج فقرا و مستمندان كه سؤال كنند از آنها و ميان دو جمعه كسى نباشد كه بدست ايشان چيزى گذارد. اى سلمان در آنوقت سخن و گفتگو كنند رويبضه، سلمان عرض كرد اى رسول خدا رويبضه چه كسانى ميباشند فرمود اشخاص پست و اراذل هستند كه لياقت و اهليت ندارند جمع شوند و در امور و كارهاى مردم دخالت و گفتگو ميكنند و درنگ نكنند آنها مگر اندكى تا آنكه زمين هموار شود براى ايشان باقى بمانند در روى زمين آن مقدار و زمان كه خدا بخواهد و بيرون اندازد زمين طلا و نقره و معادن خود را براى آنها مانند اين ستونها و اشاره فرمود بستونهاى مسجد الحرام و سودى نبرند ايشان بطلاها و نقره اينست معناى آيه شريفه فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها 18
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:28 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 332 سوره محمد (ص) در مدينه نازل شده داراى سى و هشت آيه و پانصد و سى و نه كلمه و دو هزار و سيصد و چهل و نه حرف است. خلاصه مطالب سوره محمد (ص) عبارت است از بيان حال كفار و باطل بودن اعمال آنها و آمرزش مؤمنين و حال منافقين و سبب استيلاء شيطان بر ايشان و آزمايش خلايق و ترغيب آنان بعالم آخرت و بيان اين مطلب كه زندگانى دنيا لهو و لعبى بيش نيست. محمد بن عباس از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود سوره محمد (ص) بخشى از آياتش در شأن ما و بخش ديگرش در حق بنى اميه نازل شده. و از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود هر كس ميخواهد فضيلت ما اهل بيت را بر دشمنان بداند سوره محمد (ص) را تلاوت كند چه تا آخر سوره آيهاى از آن در شأن ما و آيه ديگرش در حق دشمنان ما نازل شده و اين حديث را ابن شهر آشوب نيز روايت كرده است.
تفسير جامع، ج6، ص: 335 قوله تعالى الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ اين آيه نازل شده در حق اصحاب پيغمبر اكرم (ص) كه بعد از آنحضرت مرتد شده و حق اهل بيت آنحضرت را غصب كردند و بازداشتند و مسدود نمودند راه ولايت امير المؤمنين (ع) را و بدين ترتيب عباداتى كه پيش از اين بجا آورده بودند باطل نموده و ثواب نصرت و جهاديكه در ركاب رسول اكرم نموده بودند از بين بردند. على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پس از وفات رسول خدا يك روز كه مردم در مسجد پيغمبر اجتماع نموده بودند امير المؤمنين (ع) با صداى بلند آيه فوق را تلاوت نمودند ابن عباس عرض كرد اى مولاى من چرا اين آيه را قرائت نموديد فرمود چيزى از قرآن تلاوت كردم، عرض كرد حضورش آيه را از براى منظورى تلاوت نموديد؟ فرمود بلى پروردگار در قرآن ميفرمايد ما آتاكُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا 7حشر اى ابن عباس آيا گواهى ميدهى بر پيغمبر خدا كه ابو بكر را خليفه و جانشين خود گردانيده باشد عرض كرد اى مولاى من سوگند بخدا نشنيدهام از رسول خدا كه وصى و جانشين خود قرار بدهد كسى را جز حضرت فرمود پس چرا با ابو بكر بيعت نمودى و با من بيعت نكردى عرض كرد مردم همه بر بيعت ابو بكر اجتماع كردند من هم از آنها متابعت نمودم امير المؤمنين (ع) فرمود همانطوريكه مردم اجتماع نمودند بعد از موسى بر پرستيدن گوساله در اينجا خداوند شما مردم را آزمايش نمود، مثل شما كه با ابو بكر بيعت كرديد مانند جمعى است كه آتشى برافروخته باشند تا از روشنائى آن استفاده كنند چون آن را روشن كرده و كنارش نشستند تا از روشنائى آن بهرهمند شوند خداوند بادى فرستاد تا آن آتش را خاموش نموده و از بين برد و آنها را در تاريكى رها نمود تا جائى را نديده و كر و كور و نابينا مانده و گرفتار اعمال زشت خود باشند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم 2 ْ اسحق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود نزول آيه بطريق ذيل است و آمنوا بما نزل على محمد فى علىو آيه در حق ابى ذر و سلمان و عمار و مقداد نازل شده چه آنها نقض عهد نكردند و ايمان آوردند بر محمد در باره ولايت امير المؤمنين (ع) و ثابت و برقرار ماندند بر محبت و ولايت آنحضرت كه از جانب خداوند بر پيغمبرش نازل شده بود
ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ 3 اين آيه در حق دشمنان آل محمد (ص) نازل شده چنانچه حضرت صادق (ع) فرمود سوره محمد (ص) از اول تا آخر آن يك آيه آن در حق ما و آيه ديگرش در باره دشمنان ماست. یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:27 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 310 سوره احقاف در مكه نازل شده سى و پنج آيه و ششصد و چهل و چهار كلمه و دو هزار و پانصد و نود و پنج حرفست خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان.
تفسير جامع، ج6، ص: 311 خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان
تفسير جامع، ج6، ص: 316 قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين 10 حضرت باقر (ع) فرمود «شاهد» در آيه اشاره بر وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است و دليل بر آنكه آنجنابست آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ 17 هود است در سوره هود چنانچه بيان شد.
تفسير جامع، ج6، ص: 317 إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ 13 فرمود حضرت باقر (ع) كسانيكه گفتند خداى ما اللّه است و بر آن بايستادند و بر ولايت امير المؤمنين با استقامت و پايدار ماندند بر آنها هيچ ترس و بيمى نخواهد بود ايشان اهل بهشتند و هميشه در آنجا مخلد خواهند بود بپاداش عمل نيكى كه بجا آوردهاند.
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ...15 در كافى از حضرت صادق (ع) ذيل آيه فوق روايت كرده فرمود جبرئيل بر پيغمبر اكرم (ص) نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را بفرزندانيكه از فاطمه (ع) متولد ميشود امتت بعد از تو او را بقتل ميرسانند فرمود اى جبرئيل به پروردگارم سلام برسان عرض كن حاجت بفرزندى ندارم كه امة بعد از من او را بقتل برسانند جبرئيل عروج كرد مرتبه دوم فرود آمد همان پيغام را رسانيد آنحضرت پاسخ اول را فرمود عروج كرد مرتبه سوم نازل شد عرض كرد اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را و ميفرمايد ما در عوض شهادت آن فرزند امامت و وصايت را در ذريه او قرار داديم پيغمبر راضى شد فرستاد دخترش فاطمه را حاضر كردند مژده فرزند را باو داد عرض كرد اى پدر بزرگوار حاجت بچنين فرزند ندارم كه امة او را شهيد كنند پيغمبر بشارت امامت و وصايت و ولايت را در ذريه حضرتش داد حضرت فاطمه نيز راضى شد و با كراهت و مشقت بار حمل كشيد و وضع حمل نمود و مدت حمل و شيرخوارگى سى ماه تمام بود تا وقتى كه طفل بحد رشد رسيد و بچهل سال برسيد آنگاه گفت پروردگارا مرا الهام ده تا شكر نعمت تو بجا آورم چه نعمت بخشيدى بر من و بر پدر و مادرم و بكارهاى شايستهاى كه رضا و خشنودى تو در اوست مرا موفق بدار و ذريه و فرزندانم را صالح گردان و اگر بجاىوَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ميفرمود «و اصلح لى ذريتى» همانا تمام فرزندان حضرت امام حسين (ع) امام و پيشواى خلق ميشدند، و آنحضرت از هيچ پستانى شير ننوشيد پيغمبر اكرم (ص) انگشت ابهام خود را بدهن مباركش ميگذاشت مىمكيد شير جارى ميشد گوشت آنحضرت از گوشت پيغمبر روئيده شد و خونش از خون آن بزرگوار، و فرزندى بجز امام حسين و يحيى شش ماهه متولد نشد. و اين حديث را ابن بابويه و ابن قولويه نيز روايت كردهاند.
ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّار20 ِ از احنف بن قيس روايت كرده گفت وارد شدم بر معاويه ملعون خوانى از طعام و حلوا نزدم حاضر كردند ندانستم چيست معاويه گفت اين طعام تشكيل شده از مخ و ادويه و روغن پسته و شكر، گريان شدم سؤال كرد چرا گريه ميكنى گفتم يادم آمد روزى موقع افطار حضور امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) بودم افطار آنحضرت را حاضر كردند و ديدم بسته مهر كردهاى از قاووت جو بود عرض كردم حضورش آيا ترسيديد يا بخل ورزيديد كه از آن برداشته شود فرمود حاشا ترسيدم از اينكه حسنين مخلوط كنند آنرا بروغن يا زيتون از اين جهة در آن را مهر كردم گفتم آيا اين كار حرام است فرمود خير من دوست ندارم كه بمن بگويند امير المؤمنين و با فقراء يكسان نباشم و آنها طغيان كنند، معاويه گفت ذكر و توصيف نمودى كسى را كه هيچكس نميتواند فضيلت او را انكار بنمايد.
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 294 سوره جاثيه در مكه نازل شده سى و شش و آيه و چهار صد و هشتاد و هشت كلمه و دو هزار و صد و نود و يك حرف است. خلاصه مطالب سوره جاثيه عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تهديد و وعيد اشخاصى كه انديشه و فكر بكار نمىبرند و تدبر در آيات الهى نميكنند و اينكه قرآن دليل و راهنما و فارق بين حق و باطل است و توبيخ و تهديد كفار.
تفسير جامع، ج6، ص: 295 خلاصه مطالب سوره جاثيه عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تهديد و وعيد اشخاصى كه انديشه و فكر بكار نمىبرند و تدبر در آيات الهى نميكنند و اينكه قرآن دليل و راهنما و فارق بين حق و باطل است و توبيخ و تهديد كفار.
تفسير جامع، ج6، ص: 302 قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ 14 سبب نزول آيه آن بود يكى از كفار مسلمانى از صحابه را دشنام داد خواست از او انتقام كشد آيه فوق نازل شد و فرمود اى رسول بمؤمنين بگو شما در گذريد از جور مردم كافر كيش و منافق كه بايام الهى و روز جزا اميدى ندارند، رها كن آنها را تا ما كيفر دهيم هر قومى را بكردار زشت و عملى كه بجا آوردهاند. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست اى پيغمبر بكسانيكه در شناسائى پيشوايان و ائمه معصومين بر آنها منت گذاشتهايم بگو آنهائى كه ائمه خود را نمىشناسد رهبرى و تشويق بشناختن ائمه نموده و سپس براى ايشان استغفار كنند و فرمود آنحضرت روزهاى خدا كه مردم انتظار آن را ميكشند سه روز است روز قيام قائم (ع) و روز رجعت و روز قيامت.
شرف الدين از اصحاب حديث روايت كرده روزى حضرت امام زين العابدين (ع) خواست يكى از غلامان را تأديب كند آنغلام آيه فوق را تلاوت نمود حضرت تازيانه را بزمين انداخت غلام گريه كرد باو فرمود سبب گريه تو چيست؟ عرض كرد اى مولاى من معلوم ميشود من از كسانى هستم كه اميدوارى ندارم بروزهاى خداوند فرمود تو اميد دارى عرض كرد بلى ايمولاى من فرمود تو آزادى در راه رضاى خدا من دوست ندارم مالك بندهاى باشم كه اميدوار است بايام الهى برو كنار مرقد رسول خدا دعا كن و بگو پروردگارا بيامرز روز جزا گناهان على بن الحسين (ع) را.
تفسير جامع، ج6، ص: 303 أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ 21 محمد بن عباس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت مقصود از كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بنى هاشم و مراد از الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ بنو عبد الشمس ميباشند. و اينحديث را مخالفين نيز از ابن عباس بطرق متعدده نقل نمودهاند.
تفسير جامع، ج6، ص: 304 أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ 23 اين آيه نازل شده در حق قريش چه آنها پرستش ميكردند چيزى را كه هواى نفسشان بآن تعلق ميگرفت خداوند عذاب ميكند ايشان را و اين آيه بعد از پيغمبر اكرم (ص) جاريست در حق كسانيكه ظلم و ستم نمودند بامير المؤمنين و اهل بيت پيغمبر چه بهواى نفس هر چه خواستند كردند و برگردانيدند خلافت را از امير المؤمنين و ائمه معصومين بعد از آنكه بامر پروردگار چند مرتبه رسول اكرم (ص) از آنها عهد و پيمان گرفت بر ولايت و خلافت وصى و جانشين خود امير المؤمنين (ع) و هر چند اول و آخر آيه در حق قريش نازل شده ولى جمله اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ در باره اصحاب پيغمبر جاريست همانهائى كه غصب كردند حق امير المؤمنين (ع) را و امام منصوب از طرف خدا را رها كرده و بهواى نفس امام براى خود معين كردند و شاهد بر اين معنا آيه وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ انبياء 29 ِ ميباشد زيرا در سوره انبياء بيان كرديم معناى آيه آنست هر كس گمان كند و بگويد من امام هستم غير از آن اماميكه خداوند معين كرده كيفر او آتش دوزخ است پس هر كس غير على (ع) امامى اختيار كند و مقدم بدارد او را بر على مثل آنستكه غير خدا را بخدائى گرفته و بهواى نفس عمل كرده است.
یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:18 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 286 فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ (29) آسمان و زمين بر آن گذشتگان نگريست و بر هلاكشان مهلت ندادند ابن قولويه ذيل آيه فوق از كثير بن شهاب حارثى روايت كرده گفت در رحبه حضور امير المؤمنين عليه السلام شرفياب شده بودم حضرت امام حسين (ع) وارد شد پدر بزرگوارش تبسمى نمود و فرمود خداوند ياد نموده قومى را و از راه سرزنش فرموده آسمان و زمين بر آنها گريه ننمود پس از آن فرمود بخدائيكه دانهها را از زمين شكافته و بيرون ميآورد و موجودات را خلق مينمايد همانا فرزندم حسين را بقتل ميرسانند و آسمانها و زمين بر او گريه ميكنند. حضرت صادق عليه السلام فرمود قاتل حضرت امام حسين و يحيى پيغمبر ولد زنا و حرامزاده بودند و آسمان تا شش ماه بر حضرت امام حسين (ع) گريه نمود و قرمز بود و قرمزى زمين و آسمان همان گريه آنهاست. و از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پدرم ميفرمود اگر اشك چشمان كسى براى كشتن حضرت امام حسين (ع) جارى شود بمقداريكه صورتش از اشك تر شود خداوند بسبب آن گريه غرفهاى در بهشت باو عطا كند و هر كس گونههايش تر شود براى خاطر اذيتيكه از دشمنان بما رسيده خداوند او را جاى دهد در بهشت و برگرداند از او اذيت و آزار را و ايمن باشد روز قيامت از آتش جهنم و هر كس متذكر ما شود يا ديگرى را متذكر سازد و اشك چشمانش جارى شود بمقداريكه بال مگسى تر شود خداوند گناه او را بيامرزد اگر چه بمقدار كف دريا باشد.
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (42) كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود استثنا نكرده كسى از پيغمبران و پيروان آنها را خداوند در آيه فوق مگر امير المؤمنين (ع) و شيعيان آنحضرت را. و از زيد شحام روايت كرده گفت شب جمعهاى در راه مكه تلاوت قرآن مينمودم رسيدم بآيه فوق حضرت صادق (ع) فرمود سوگند بخدا ما اشخاصى هستيم كه خداوند بما ترحم نموده و همان استثنائى هستيم كه پروردگار در اين آيه بيان فرموده است
تفسير جامع، ج6، ص: 290 إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم51-57 در كافى ذيل آيه فوق از سعد خفاف روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود اى سعد ياد بگيريد قرآن را و تلاوت كنيد، روز قيامت قرآن به نيكوترين صورتى وارد محشر ميشود در آن روز مردم يكصد و بيست صف باشند هشتاد هزار صف مسلمين و از امة محمد (ص) هستند و چهل هزار صف از امتان گذشته، بيايد قرآن بصورت مرد نيكو منظرى جلوى صفوف مسلمين بايستد نظر كنند بآن و گويند «لا اله الا اللّه الحليم الكريم» اين مرد از مسلمانان است از جهة تلاوت و نظر كردن در قرآن اين جمال و نور و منظره را پيدا كرده از آنجا عبور كند در مقابل صف شهدا بايستد باز نظر كنند و گويند اين مرد از شهداء است اين بها و نور و جمال گواهى ميدهد كه از برگزيدگانست از آنجا عبور كند بصف پيغمبران برسد ايشان تعجب كنند از نور و جمال آن و گويند پيغمبريست كه خداوند باو فضل بسيارى عطا فرموده پيغمبران از پيغمبر خاتم سؤال كنند كيست اين شخص ميفرمايد حجة خداست بر بندگان او پس از آن عبور كند از مقابل صفوف فرشتگان گويند اين شخص فرشته مقرب پروردگار است در آنوقت نور و جمال آن بسيار گردد از آنجا هم عبور كند تا برسد زير عرش پروردگار بسجده افتد خطاب از مصدر جلالت كبريائى رسد این حجة من در روى زمين و كلام صادق و ناطق من، بردار سر از سجده آنچه ميخواهى طلب كن و از هر كس ميخواهى شفاعت نما كه شفاعت تو پذيرفته است و مسؤلت باجابت خواهد رسيد سر از سجده بردارد باو فرمايد چگونه مشاهده نمودى بندگان مرا جواب دهد پروردگارا بعضى از ايشان حفظ كردند مرا و چيزى از من ضايع ننمودند و بعض ديگر استخفاف نمودند مرا و تكذيب كردند و باطل نمودند حق مرا و حال آنكه حجة تو بودم بر تمام مخلوقات خطاب رسد از مصدر جلالت ربوبى بعزت و جلال خود سوگند امروز بهترين ثواب و پاداش را بخاطر تو عطا كنم و كيفر دهم كسانى را كه ترا سبك شمرده و حقت را ضايع كردند در آنوقت مردى از شيعيان ما را بياورند باو گويد اى بنده خدا آيا مرا ميشناسى جواب دهد خير قرآن گويد من همان كسى هستم كه شب و روزت را صرف من مينمودى و اشتغال بمن داشتى و مرا دوست ميداشتى و بخاطرم غضب ميكردى هر تاجرى براى سود تجارت مينمايد الحال سود خود را بردار امروز من راهنماى تو باشم سپس گويد پروردگارا تو داناترى باين بنده كه چگونه از من مواظبت مينمود خطاب رسد داخل بهشت كنيد بنده مرا و از لباس بهشتى بر او بپوشانيد و تاج كرامت بر سرش گذاريد در آنوقت قرآن باو بگويد راضى شدى از من؟ و متوجه حضرت حق شود و گويد پروردگارا پاداش او را بيفزا خطاب رسد هر روز ثواب او را افزون گردانم، جوانى باشد كه هرگز پير نشود صحيحى باشد كه مريض نگردد غنيى باشد كه فقير نگردد و زندهاى باشد كه هرگز نميرد پس از آن حضرت باقر (ع) آيه لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى56 را تلاوت نمود، سعد ميگويد حضورش عرض كردم آيا قرآن تكلم ميكند تبسمى نموده و فرمود خداوند رحمت كند ضعفاء شيعيان ما را كه آنها اهل تسليم هستند اى سعد نماز هم تكلم ميكند و از براى آن صورت و خلقى است امر و نهى مينمايد سعد گفت چنان رنگم تغيير كرد گفتم بآنحضرت اين فرمايش شما كلامى است كه من قدرت ندارم آنرا براى مردم بيان كنم فرمود آنحضرت آيا مردم بجز شيعيان ما كسى ديگر هست؟
هر كس نماز را نشناسد انكار حق ما نموده است اى سعد بشنوانم كلام قرآن را بتو عرض كردم بلى فدايت شوم فرمود «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»عنكبوت 45 اى سعد نهى كلام است و فحشاء و منكر مردمانى هستند و ذكر بزرگتر و اكبر است ذكر خدا ما ائمه هستيم یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:17 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 276 سوره دخان در مكه نازل شده پنجاه و نه آيه و سيصد و چهل و شش كلمه و هزار و چهار صد و سى و يك حرف است.
خلاصه اين سوره عبارت است از بيان احوال روز قيامت و بودن دخان از علائم ساعت و شطرى از داستان موسى و فرعونيان و روز قيامت كه روز فصل حكومت بين خلق است و حال معصيتكاران و پرهيز كنندگان.
تفسير جامع، ج6، ص: 278 حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (3) كافى ذيل آيه فوق از جعفر بن ابراهيم روايت كرده گفت حضور حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شده بودم مرد نصرانى وارد شد عرض كرد من از سفر دور و پرمشقتى حضورتان رسيدهام از پروردگار خود مسئلت نمودم مرا موفق گرداند به بهترين دينها و بدست بهترين و داناترين بندگانش مرا راهنمائى بگرداند شبى در خواب ديدم راهنمائى نمودند مرا بسوى مرد دمشقى حضور او رسيدم گفتم من داناترين افراد همكيش خود هستم استدعا دارم راهنمائى كنى مرا بداناترين از خود چه من زحمت بسيار كشيدم و تمام انجيل و تورات و مزامير داود و اسفار چهارگانه تورات را خواندهام و ظاهر قرآن را نيز فرا گرفتهام دمشقى بمن گفت اگر علوم نصرانيت را ما يلى من از عرب و عجم بران داناترم و اگر علوم يهود را ميخواهى بايد نزد باطى بن شرجيل سامرى بروى كه امروز داناتر از همه مردم يهود است بآن علوم و چنانچه علوم اسلام و توراة و انجيل و زبور و كتاب هود و آنچه را كه بر تمام پيغمبران نازل شده بخواهى هدايت ميكنم تو را بسوى مرديكه داناترين جن و انس است اگر قدرت دارى با پا برو و اگر نميتوانى با زانو و چنانچه توانائى آنهم ندارى بسينه نزد او روانه شو بهر حال بزودى حركت كن بجانب يثرب وقتى وارد آنشهر شدى سؤال كن از بنى غنم بن مالك بن نجار، او جنب در مسجد مدينه است اظهار نصرانيت خود را باو بنما چه والى مدينه بسيار سختگيرى مينمايد بر مردم و خليفه سختتر از والى است از او سؤال كن از بنى عمر بن مبذول آنشخص در بقيع ساكن است از او احوال حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را سؤال نما تا منزل آنحضرت را بتو نشان بدهد اگر شهر تشريف دارد تو را بسوى حضرت راهنمائى ميكند و چنانچه بسفر رفته صبر كن تا حضورش برسى چه سفرش نزديك باشد وقتى حضورش شرفياب شدى سلام مرا برسان و بآنحضرت بگو مرا مطران عليائى غوطه دمشقى حضورتان فرستاده و عرض ميكند از خداوند متعال مسئلت مينمايم كه مرا موفق گرداند تا حضور شما برسم و اسلام اختيار كنم. آنمرد بدين ترتيب حضور آنحضرت رسيد عرض كرد اى سيد من اجازه ميفرمائيد بنشينم و تكلم كنم فرمود آرى تو براى سخن گفتن بدينجا آمدهاى نصرانى گفت مولاى من جواب سلام دوست مرا نداديد فرمود سلام بر او باد اگر خداوند او را هدايت كند اما سلام بدون شرط زمانيست كه در دين اسلام داخل شود نصرانى عرض كرد از شما تقاضا دارم از شرح و تفسير اين قسمت از كتابيكه بر محمد صلى اللّه عليه و آله نازل فرموده و تكلم بآن نموده و بآن صفتى كه توصيف كرده و ميفرمايد: حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ مرا مطلع و آگاه سازيد، فرمود «حم» محمد است و آن در كتاب هود منقوص الحروف است و «الْكِتابِ الْمُبِينِ» امير المؤمنين (ع) است و «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فاطمه (ع) است «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» يعنى از فاطمه بيرون ميآيد خير بسيارى مردان حكيم يكى بعد از ديگرى آنمرد نصرانى گفت اول و آخر ايشان را توصيف بفرمائيد فرمود تمام آنها شباهت بيكديگر دارند لكن توصيف ميكنم از براى تو سومى آنها را و آنچه بيرون ميآيد از نسل او در كتابيكه خداوند بر شما نازل نموده نامش موجود است اگر تغيير و تحريف نكنيد آنكتاب را تا كافر شويد مانند پيشينيان كه تحريفكردند آنرا. نصرانى گفت از شما پوشيده نيست آنچه ما عمل بكنيم شما ميدانيد و نميشود دروغ بگويم چه شما دانا هستيد و ميدانيد راست و دروغ شخص را بخدا قسم پروردگار بشما عطا فرموده از فضيلت و نعمت چيزى را كه در قلب هيچ بشرى خطور نكند و نمى توانند مردم پنهان كنند فضيلت و شرافت شما اهل بيت را پس قول من از براى شما حق و راست است فرمود آنحضرت خبر بدهم تو را بچيزيكه در كتابتان اندكى بيش از آن ذكر نشده عرض كرد بفرمائيد فرمود نام مادر مريم چه بوده و چه روزى روح در مريم دميده شد و در چه ساعتى از روز عيسى از مريم متولد شد نصرانى عرض كرد نميدانم آنحضرت فرمود مادر مريم نامش مرثا كه در زبان عرب وهيبه گويند و روز كه مريم حامله شد روز جمعه ظهر بود جبرئيل در آنوقت بزمين فرود آمد و براى مسلمانان عيدى بزرگتر از روز جمعه نيست آنروز را پيغمبر بزرگ شمرده و خداوند امر فرموده آنروز را عيد قرار بدهند و روز كه عيسى متولد شد روز سه شنبه چهار ساعت از روز گذشته و نهريكه در كنار او متولد شده نهر فرات است درخت خرما و انگور در ساحلش روئيده بود و آن روز مريم ممنوع شده بود از تكلم كردن روزى بود كه قيدوس فرزندان و تابعان خود را احضار نمود تا باتفاق آل عمران از شهر بيرون رفته و بسوى مريم و فرزندش توجه نمايند چنانچه خداوند داستان او را در كتاب شما و قرآن بيان فرموده نصرانى عرض كرد بتازگى آنرا قرائت نمودهام فرمود آنحضرت از اين مجلس بيرون مرو تا خداوند تو را هدايت نمايد نصرانى سؤال كرد اسم مادر من بزبان سربانى چيست؟ و بعربى چه ميگويند فرمود اسم مادرت بسريانى عنفاله، و عنفوره نام مادر پدرت ميباشد و مادرت را بعربى فهوميه ميگويند و اسم پدرت عبد المسيح و بعربى عبد اللّه است چه از براى مسيح بندهاى نميباشد عرض كرد راست فرموديد اسم جدم چيست؟ فرمود اسمش جبرئيل و او را در اين مجلس عبد الرحمن مينامم عرض كرد آيا او مسلمان بود؟ فرمود بلى و شهيد كشته شد لشكريانى بر او داخل شدند او را در منزل غيله كشتند و سپاهيان مزبور از اهل شام بودند گفت اسم خودم پيش از كنيهام چيست فرمود عبد الصليب، عرض كرد چه مينامى او را فرمود عبد اللّه. نصرانى گفت من ايمان آوردم بخداى بزرگ و شهادت ميدهم كه خدائى جز خداى يكتا نبوده و شريكى براى او نيست ذات اقدسش فرد و صمد است و آن چنانكه نصرانيها و يهود و مشركين وصف ميكنند نيست و گواهى ميدهم كه محمد بنده و رسول اوست بحق فرستاده او را و ظاهر گردانيد حق را براى اهلش و كور گشتند باطل كنندگان و گمراه شدند از حق و گواهى ميدهم كه پيغمبر اكرم رسول است بتمام مخلوقات و بينا شد آنكه ميخواست بينا شود و هدايت يافت هر كس ميخواست هدايت يابد و شهادت ميدهم كه ولى او سخن بحق ميگويد مردم را باطاعت خدا سوق ميدهد و حق را از باطل جدا ميسازد و رها مينمايد آنها را از گمراهى و راهنمائى ميكند ايشان را بسوى اطاعت خداوند و حفظ مينمايد آنها را از معصيت. اولياى خدا مردم را ترغيب ميكنند بر خير و امر بمعروف مينمايند ايمان آوردم بصغير و كبير آنها و هر آنچه ذكر نمودم يا ننمودم و ايمان دارم بخداى تعالى پس از آن زنار خود را پاره نمود و صليب طلائى كه در گردن داشت بدور افكند و عرض كرد اى مولاى من چگونه صدقه بدهم فرمود در اينجا برادرى از براى تو هست از طايفه قيس بن ثعلبه و او نيز بشرف اسلام داخل شده در جوار او سكونت نما آيا نميخواهى كه حقى در اسلام پيدا نمائى عرض كرد اطاعت دارم من مرد ثروتمندى هستم سيصد قطار اسب و هزار رأس شتر دارم و حق شما زيادتر از مال خودم ميباشد فرمود باو تو دوست خدا و رسولى مالت براى خودت باشد پس از آن آنحضرت عيالى از طايفه بنى فهر بتزويج او در آورد و از صدقات امير المؤمنين پنجاه دينار صداق او قرار داد حضور حضرتش در مدينه توقف نمود تا زمانى كه هارون الرشيد آنحضرت را از مدينه گرفت و بيرون برد بعد از رفتن آنحضرت بيست و هشت روز زندگانى نمود و برحمت ايزدى پيوست.
حضرت باقر (ع) شب قدر بر ما پنهان و پوشيده نيست فرشتگان در آن شب بزمين فرود آيند و اطراف ما طواف كنند.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 263 قوله تعالى: فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ 55 چون فرعونيان ما را بخشم آوردند ما هم از ايشان انتقام كشيديم و همه آنها را غرق و هلاك نموديم. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود خداوند خشم نميكند مانند خشم كردن مخلوقات لكن خلق فرموده اوليائى براى خود كه آنها خشم ميكنند و يا خوشحال ميشوند و آنها مخلوق هستند پروردگار خشنودى ايشان را خشنودى خود و غضب آنان را غضب خويش قرار داده زيرا داعى خدا هستند و مردم را بسوى پروردگار دعوت مينمايند و راهنمايان خلق بسوى خدا ميباشند و معناى رسيدن بخدا مانند رسيدن بمخلوقات نيست بلكه مقصود رسيدن باولياء اوست و فرمود پروردگار هر كس ولى مرا اهانت كند با من مبارزه كرده و بمن اعلان جنگ داده و مرا بجنگ خود دعوت نموده چنانچه ميفرمايد مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَنساء 80 و در آيه ديگر ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمفتح 10 ْ (هر كس فرمانبردار پيغمبر باشد فرمانبردار خداست) (اى رسول ما كسانيكه با تو بيعت كردند با خدا بيعت نمودند قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست) پس رضا و غضب و غير اينها نسبت باولياء خداست و عينا مانند آنستكه نسبت بخدا داده شده است و چنانچه خشم و غضب و ضجر نسبت به پروردگار راهى داشت و حال آنكه خالق تمام آنهاست همانا جايز بود كه گفته شود خالق متغير ميشود چه وقتى كه غضب بر او چيره شود او را تغيير ميدهد و هرگاه تغيير در او راه يافت ايمن از نابودى نباشد و خالق از مخلوق و قادر از مقدور عليه شناخته نشود و البته خداوند از اين اوصاف منزه و مقدس و مبراست. و اينحديث را ابن بابويه نيز از آنحضرت روايت كرده.
تفسير جامع، ج6، ص: 264 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57) وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59) وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60) در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول اين آيات آن بود كه روزى پيغمبر اكرم (ص) با اصحاب نشسته بودند امير المؤمنين (ع) وارد شد رسول اكرم توجهى باو نمود و فرمود تو شبيه عيسى بن مريم هستى اگر نه آن بود كه جماعتى از امة من قائل بالوهيت تو ميشدند چنانچه نصارى در باره عيسى قائل شدند همانا بيان ميكردم فضيلت و بزرگى تو را كه عبور نميكردى از مكانى مگر آنكه خاك زير قدمت را براى تيمن و تبرك برميداشتند. منافقين مخصوصا اولى و دومى از اين فرمايشات در غضب شدند بيكديگر گفتند محمد (ص) آنقدر فضيلت و برترى على (ع) را بيان نمود تا آنكه او را تشبيه كرد بعيسى پيغمبر بخدا قسم آن بتهائيكه ما در زمان جاهليت مىپرستيديم از على (ع) بهتر است جبرئيل نازل شد و آيات فوق را فرود آورد يعنى اى رسول ما چون تو على را بعيسى بن مريم مثل زدى قوم تو و منافقين از آن مثل بفرياد آمدند و بر آنها گران آمد و بيكديگر گفتند آيا بتهاى ما بهتر است يا على كه او را بعيسى مثل زده؟ اين سخن را از روى جدال و انكار گفتند ايشان قومى جدلى و معاندند على نيست مگر بنده خاص ما كه او را بنعمت خلافت و ولايت برگزيده و مانند عيسى حجت براى بنى اسرائيل قرار دادهايم و اگر ميخواستيم بجاى بنى هاشم در روى زمين فرشتگانى جانشين آنها قرار ميداديم همانا على بن أبي طالب (ع) نشانه قيامت است در آن شك روا ميداريد و امر و فرمان مرا در باره ولايت على پيروى كنيد چه على راه راست و طريق مستقيم من است مبادا اى پيغمبر شيطان انسى كه مقصود از آن دومى است شما را از راه ولايت على و فرزندانش باز دارد چه شيطان دشمن آشكار شماست. حضرت صادق (ع) فرمود پس از نزول آيات حارث بن عمرو فهرى در غضب شد گفت پروردگارا اگر ولايت و خلافت على (ع) و فرزندانش از جانب تو است سنگى از آسمان فرود آور يا عذابى برسان تا مرا هلاك گرداند پس از آن آيه وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ 33 انفال فرود آمد پيغمبر اكرم (ص) بحارث فرمود يا از گفتارت توبه نما و يا از مدينه بيرون برو عرض كرد اى محمد (ص) شما هر چه شرافت و فضيلت عرب و عجم است اختصاص دادهاى به بنى هاشم و ساير قريش محروم هستند چگونه ميتوان صبر و بردبارى نمود رسول اكرم (ص) فرمود اين عطايا از جانب خداست بمن ربطى ندارد حارث عرض كرد اى محمد دل من حاضر نيست بر توبه كردن لكن از مدينه خارج ميشوم سوار اسب خود شد و از مدينه بيرون رفت سنگى بسر او اصابت نمود مغز او را متلاشى كرد جبرئيل نازل شد و آيه سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية على ليس له دافع من الله ذى المعارج را آورد اصحاب حضرت صادق (ع) حضورش عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما آيه فوق را چنين قرائت نميكنيم و جمله «بولايت على (ع)» را در آيه نديدهايم فرمود سوگند بخدا شأن و نزول آيه چنين است جبرئيل آيه را همينطور نازل نموده و در مصحف حضرت فاطمه (ع) ثبت است پيغمبر باصحاب فرمود برويد بيرون مدينه حارث رفيق خود را مشاهده كنيد كه چگونه هلاك شد و آنچه از خدا طلبيد باو رسيد. طبرسى از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم جمعى از قريش حضورش بودند توجهى بمن نمود و فرمود يا على (ع) مثل تو در اين امة مانند عيسى بن مريم است طايفهاى در دوستى او افراط كردند و خدايش خواندند آنها هلاك شدند و جمعى در بغض و عداوت او افراط نمودند آنان نيز نابود شدند و بعضى ميانهروى كردند در حق عيسى اينان نجات يافتند قريش و منافقين فرمايشات پيغمبر را بسخريه و استهزاء گرفتند و گفتند على را تشبيه نموده به پيغمبران. جبرئيل نازل شد آيات فوق را آورد.
ابن بابويه از زراره روايت كرده گفت معناى آيه وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ ...61 را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «انه» امير المؤمنين (ع) است پيغمبر در باره او فرمود يا على (ع) تو علم و نشانه امت من ميباشى هر كس از تو پيروى كند نجات يابد و آنكه تخلف ورزد از فرمان تو هلاك گردد.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (66) محمد بن عباس ذيل آيه فوق از زراره روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) فرمود مقصود از ساعت ظهور حضرت قائم (ع) است.
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِين 76 َ محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست ما بكسانيكه ولايت امير المؤمنين را ترك نمودهاند ستم نكرديم بلكه خود آنها بنفس خويش ستم نمودهاند و ولايت را از دست دادهاند.
تفسير جامع، ج6، ص: 271 در كافى ذيل آيه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ 79 از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود آيه فوق در حق منافقين نازل شده است همانروز كه رفتند در خانه كعبه و قسم ياد نمودند و با هم عهد بستند كه نگذارند خلافت در ميان اهل بيت پيغمبر بماند سپس فرمود اين دو روز در علم خدا گذشته و در لوح محفوظ نوشته شده بود يكى روز قتل حضرت امام حسين (ع) و ديگرى روزى كه خلافت و سلطنت و ملك از اهل بيت پيغمبر خارج شد و خداوند آنها را برسولش تذكر داده بود.
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِين 81 َ در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه اراده نمود پروردگار كه بيافريند آدم را فرستاد آبى را بر خاك و آنرا گل نمود سپس مشتى از آن را برداشت و بدست قدرت خود بدو قسمت فرمود و آنها را ايجاد نمود بجنبش درآمدند بعد از آن آتشى فرستاد و امر نمود باصحاب شمال كه داخل آتش بشوند آنان امتناع نموده و داخل نشدند پس از آن باصحاب يمين امر فرمود كه داخل آتش گردند آنها داخل شدند وحى رسيد بآتش كه بر ايشان سرد و سلامت شود چون اصحاب شمال وضع اصحاب يمين را ديدند گفتند پروردگارا دوباره فرمان بده، امر كرد كه داخل آتش بروند كنار آتش توقف نموده و داخل نشدند برگردانيدند هر دو طايفه را بحالت نخستين و آفريد از آنها آدم را پس از آن آنحضرت فرمود اصحاب يمين و شمال نميتواند مبدل بيكديگر شوند و اول كسيكه از اصحاب يمين داخل در آتش شد پيغمبر و ائمه اطهار بودند و اينست معناى آيه شريفه يعنى اول كسى بودم كه ميگفتم خداوند داراى فرزند است.
تفسير جامع، ج6، ص: 274 وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ، فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ 88-89 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه پيغمبر مبعوث شد قريش و يهود او را تكذيب نمودند حضرتش مردم را دعوت مينمود و جهاد در راه خدا ميكرد بآنحضرت وحى شد علانيه و آشكار فضل و شرافت وصى خود على (ع) را بمردم برسان گفت پروردگارا اعراب قومى جفاكار بوده و ميان آنها كتابى نبوده و پيغمبرى فرستاده نشده اگر من آنان را بفضل اهل بيت خود خبر بدهم مرا تصديق ننموده و ايمان نياوردند خطاب رسيد محزون مشو بزودى ميدانند. پس از آنكه پيغمبر فضيلت على (ع) را بيان نمود نفاق بين ايشان پديد گشت و پيغمبر از نفاق درونى آنها آگاه شده محزون گرديد اين آيه نازل شد وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ حجر 97 فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ انعام 33 اى پيغمبر ما دانستيم كه سينهات بر اثر نفاق آنها خسته شده فقط تو نيستى كه مشركين ترا تكذيب مىكنند اين عادت ستمكاران است، اينان همواره آيات خدا و پيشوايان دين را انكار و تكذيب نمودهاند و انكارشان البته بدون دليل و حجت ميباشد.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 255 فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ 32-33 اگر ما ترا بجوار رحمت خود ببريم و تو از اين كفار انتقام نكشيده باشى ما بعد از تو سخت از آنها انتقام بكشيم. و در تفسير امام (ع) و اهل بيت اينطور است: «فانا بعلى منهم منتقمون» ما بواسطه وجود مقدس امير المؤمنين (ع) از اين امة انتقام ميكشيم. چه از رحمت و كرامت پيغمبر اكرم (ص) آن بود كه در حال حيات پيغمبر امة او را عذاب ننمود چنانچه ميفرمايد وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ انفال 33 ماداميكه ميان امة هستى خدا آنها را عذاب نكند. و پس از پيغمبر اكرم (ص) فتنه هائى برپا شد كه اكثر امة بر اثر آن هلاك شدند. يا عذابى كه وعده بآنها داديم بتو اى پيغمبر بنمايانيم و بشمشير تو از آنان انتقام كشيم چه ما همه گونه قدرت و توانائى بر هلاكت آنها داريم. حضرت صادق (ع) فرمود معناى آيه آنست اى محمد (ص) اگر ترا از مكه بسوى مدينه ببريم، دوباره بازگردانيم و بدست على بن أبي طالب از قريش انتقام بكشيم. ابن بابويه و طبرسى ذيل آيه فوق از جابر بن عبد اللّه روايت كردهاند گفت سال حجة الوداع در خدمت پيغمبر اكرم بمكه مشرف شده بودم در منى متوجه اصحاب شد و فرمود من مىبينم و ميشناسم شما را كه بعد از من بكفر برميگرديد و بعضى از شما گردن بعض ديگر را زده و جدا مينمايد سوگند بخدا هرگاه چنين عمل زشتى از شما سر بزند من در كتيبه ميزنم شما را و شما در آنجا مرا مىشناسيد پس از آن توجهى بامير المؤمنين (ع) نمود و سه دفعه فرمود اگر من نزنم شما را البته على بن أبي طالب ميزند شما را، در آن هنگام حالت پيغمبر تغيير نمود و اثر وحى ظاهر گشت جبرئيل نازل شد و آيه فإما نذهبن بك فانا منهم منقمون بعلى بن أبي طالب را آورد. و اينحديث را سمعانى در فضائل و ابن مغازل در مناقب روايت كردهاند و اين دو نفر از بزرگان علماء سنة هستند.
تفسير جامع، ج6، ص: 256 38-43 زخرف على بن ابراهيم از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) فرمود تأويل اين آيات چنين نازل شده حَتَّى إِذا جاءَنا ...38 يعنى اولى و دومى وقتى كه از دنيا بسوى ما باز آيند يكى از آنها با نهايت حسرت بديگرى ميگويد كاش ميان من و تو فاصلهاى باندازه دورى مشرق و مغرب بود تو بسيار همنشين و يار بدى بودى. در آنوقت پروردگار به پيغمبر خطاب ميكند و ميفرمايد بفلان و فلان و تابعين آنها بگو امروز پشيمانى بحال شما سودى ندارد چه در دنيا بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كرديد همه شما در عذاب دوزخ شريك هستيد پس از آن به پيغمبر ميفرمايد آيا تو اين كران را ميتوانى بشنوانى يا اين كوران و نابينايان و گمراهان را راهنمائى و هدايت كنى اگر ما ترا بجوار خود برديم از فلان و فلان و پيروان آنها سخت انتقام ميكشيم آنگاه فرمود اى رسول ما بآنچه در باره ولايت على (ع) بر تو وحى ميشود تمسك كن چه ولايت على (ع) راه راست و صراط مستقيم ما ميباشد.
تفسير جامع، ج6، ص: 257 وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ 44 بدانكه وحى آسمانى براى تو و قومت شرف و موجب سر بلنديست و البته از شما در باره وحى بازپرسى مينمايند. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم فرموده مراد از ذكر من هستم و اهل بيت من نيز اهل ذكر ميباشند و بايد از رهبران آنها سؤال نمود نه از جهال و مردم نادان. در محاسن از حضرت صادق (ع) روايت كرده مراد از ذكر قرآن است و اهل آن آل محمد (ص) هستند و مقصود از قوم در آيه مزبور امير المؤمنين (ع) است كه از مردم در باره ولايت آنحضرت پرسش و سؤال خواهد شد.
تفسير جامع، ج6، ص: 258 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا ...45 در كافى ذيل آيه فوق از ابى ربيع روايت كرده گفت در خدمت حضرت باقر (ع) براى اداء فريضه حج بمكه مشرف شده بودم هشام بن عبد الملك با نافع بن ازرق مولى عمر بن خطاب نيز بحج آمده بودند هشام بحضرت باقر (ع) توجه كرد ديد مردم ميان ركن و مقام اطراف حضرتش را احاطه نموده مسائل دينى سؤال مينمايند نافع از هشام سؤال كرد اين شخص كيست هشام از روى تمسخر گفت محمد بن على بن حسين بن على بن أبي طالب (ع) پيغمبر اهل كوفه است نافع گفت الحال ميروم مسائلى چند از او پرسش ميكنم كه پاسخ آنها را جز پيغمبر و وصى او كسى نميتواند بدهد هشام باو گفت برو سؤال كن شايد او را در ميان مردم خجل و شرمنده نمائى نافع پيش رفت گفت اى محمد بن على (ع) من تورات و انجيل و زبور و فرقان را خوانده و حلال و حرام آنها را شناختهام از تو سؤالاتى ميكنم كه جز پيغمبر و وصى او كسى ديگر نميتواند جواب سؤالات مرا بدهد حضرت باقر (ع) سر مبارك را بلند نمود و فرمود هر چه ميخواهى سؤال كن عرض كرد فاصله ميان عيسى و محمد (ص) چه مدت بوده فرمود باعتقاد خودت جواب بدهم يا بعقيده مردم؟ عرض كرد بهر دو، فرمود باعتقاد تو ششصد سال و بعقيده مردم پانصد سال بود عرض كرد بفرمائيد معناى آيه وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا چيست محمد (ص) كدام يك از پيغمبران را مشاهده نمود تا از آنها سؤال و پرسش كند آيا فاصله ميان او و عيسى كه آخر پيغمبران است پانصد سال نبود پس چگونه پيغمبران را ديده تا بتواند از آنها سؤالى نمايد حضرت باقر (ع) در جواب او ابتداء آيه سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى را تلاوت نمود پس از آن فرمود از آياتيكه پروردگار به پيغمبرش در شب معراج نشان داد آن بود كه در بيت المعمور تمام پيغمبران را محشور و جمع نمود جبرئيل آنها را صفبندى كرده سپس اذان و اقامه گفت هر فصلى دو مرتبه و «حى على خير العمل» را نيز گفت آنگاه محمد (ص) را مقدم داشت تا بر تمام پيغمبران امامت كرد و نماز خواند چون از نماز فارغ شد آيه فوق نازل شد خطاب نمود به پيغمبر و فرمود از جميع پيغمبران كه در عقب تو حضور دارند سؤال كن چه چيز را پرستش ميكنيد و بر چه شهادت و گواهى ميدهيد تمام آنها گفتند شهادت ميدهيم كه پروردگارى جز خداى يكتا و يگانه نيست و براى او شريك و مانندى نباشد و گواهى ميدهيم بر تو اى محمد (ص) كه فرستاده خداوند و اقرار و اعتراف داريم بر نبوت تو و ولايت على بن أبي طالب (ع) پروردگار از ما جميع پيغمبران عهد و پيمان گرفته بر نبوت تو و بر ولايت امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) و فرزندان كرامش نافع گفت راست فرموديد اى محمد بن على (ع) سوگند بخدا شما ائمه اوصياء پيغمبر اكرم (ص) و خلفاء او هستيد در تورات و انجيل و زبور و فرقان اسامى شما نوشته شده است و شما سزاوارتر از غير خودتان ميباشيد.
تفسير جامع، ج6، ص: 261 وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ هيچ معجزه و آياتى بآنها ننموديم جز آنكه از آيت ديگر بزرگتر بود همه را تكذيب كردند ما هم آنها را بعذاب و بلايا گرفتار كرديم تا بسوى ما بازآيند. ابن قولويه در كتاب كامل الزياره ذيل آيه فوق از عبد اللّه بن بكر ارجانى روايت كرده گفت باتفاق حضرت صادق (ع) بمكه مشرف شده بودم در بين راه عبورمان بكوه سياهى كه در طرف چپ جاده واقع شده افتاد كه بسيار وحشتناك بود بحضرت صادق (ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا كوهى وحشتناكتر از اين نديدم فرمود اى عبد اللّه آيا ميدانى اين چه كوهى است عرض كردم نميدانم فرمود نام آن كمد است واقع شده بمحاذى واديهاى از واديههاى دوزخ كه در آن قاتلين و ظالمين پدرم حضرت امام حسين (ع) معذب هستند عبور ننمودم از اين مكان مگر آنكه مشاهده نمودم آن دو نفر را كه فرياد و استغاثه مينمايند، بآنها گفته و ميگويم اين عذاب و كيفر بخاطر ظلم و ستمى است كه بما آل محمد (ص) نموده حق ما را غصب كرده و ما را بقتل رسانيده و باعث تجرى مردم شدهايد خداوند رحم نكند بكسيكه رحمت بفرستد بر شما، و بعض از اوقات توقف مينمايم در آنمكان تا قدرى تسلى و تشفى خاطرم بشود ابن بكر ميگويد حضورش عرض كردم اى فرزند رسول خدا ناله و فرياد آنها را ميشنويد فرمود بلى استغاثه ميكنند و فرياد ميزنند اى حجت خدا پيش بيا تا ما بدست شما توبه كنيم در آنوقت صدائى ميشنوم كه ميگويد بآنها بگو ساكت باشيد و سخن مگوئيد كه فرياد و استغاثه بحال شما سودى ندارد ابن بكر ميگويد مجددا حضورش عرض كردم اى فرزند رسول خدا شما از صداهاى ايشان ترس و وحشت نميكنيد فرمود اى عبد اللّه دلهاى ما غير دلهاى مردم ديگر است بدان كه فرشتگان بر ما نازل ميشوند و گذشته و آينده را بما خبر ميدهند و از هر چه در روى زمين و آسمان واقع ميشود ما را آگاه گردانند عرض كردم آيا امام مشرق و مغرب جهان را مشاهده مينمايد فرمود چگونه مشاهده نميكند و حال آنكه حجة خداست بر تمام چطور تصور ميشود كه قوم و طايفهاى از نظر حجة پروردگار غايب و پنهان باشند امام شاهد و گواه بر خلايق است چگونه آنها را نمىبيند يا مانعى وجود دارد ميان مخلوقات و امام تا ايشان را مشاهده ننمايد خداوند نسبت به پيغمبرش ميفرمايد وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ سبا 28 يعنى ما نفرستادهايم تو را مگر بسوى تمام مخلوقات و امام هم بعد از رسول قائم مقام پيغمبر است و او شاهد بر خلق است خداوند در باره ائمه ميفرمايد سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمفصلت 53 ْ اى ابن بكر كدام آيه و علامة در عالم بزرگتر از ما ائمه وجود دارد و چه آيهاى را پروردگار بغير از ما ائمه بجهانيان نشان داد.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج6، ص: 232 سوره زخرف در مكه نازل شده هشتاد و نه آيه و هشتصد و سى كلمه و سه هزار و چهار صد حرف است. خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مىكند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنههائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.
تفسير جامع، ج6، ص: 233 خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مىكند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنههائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.
تفسير جامع، ج6، ص: 234 وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ 4 على بن ابراهيم از حماد روايت كرده گفت از حضرت معناى آيه فوق را سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «إِنَّهُ» امير المؤمنين (ع) است و حضرتش در سوره فاتحه كه موسوم است بام الكتاب در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ذكر و بيان شده چه آن حضرت راه راست و صراط مستقيم خداست. محمد بن عباس از محمد بن على بن جعفر روايت كرده گفت شخصى از حضرت رضا (ع) سؤال نمود اى فرزند رسول خدا در كدام آيه از سوره فاتحه امير المؤمنين ذكر و بيان شده فرمود در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ چه آن بزرگوار صراط مستقيم و شناسائى حضرتش معرف راه راست پروردگار است. و اينحديث را ديلمى نيز بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده. و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت در حضور امير المؤمنين (ع) بعيادت صعصعة بن صوحان رفتيم چون آنحضرت را مشاهده نمود بسختى از بستر خود حركت كرد امير المؤمنين باو فرمود اين ديدار و عبادتى كه از تو نموديم سبب فخريه خود بر عشيره و طايفهات قرار مده عرض كرد خير لكن ذخيره و اجر آخرت خود قرار ميدهم آنحضرت باو فرمود نمىبينم ترا مگر سبك مؤنه و داراى اعوان و انصار بسيار. صعصعه عرض كرد سوگند بخدا نمىشناسم شما را مگر داراى عاليترين مرتبه دانش چه حضرت ناميده شدهاى در قرآن خدا به على حكيم و در نزد مؤمنين برؤف و رحيم. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زيد بن صوحان در جنگ جمل شهيد شد هنگام احتضار امير المؤمنين (ع) ببالين او تشريف برده و سرش را بدامن گرفت فرمود اى زيد خداوند ترا رحمت كند چقدر سبك مؤنه هستى زيد سرش را بلند نمود نظرى بجمال منور امير المؤمنين افكند عرض كرد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد بخدا قسم نشناختم وجود مقدست را مگر آنكه معرفت و دانائى بخدا بسيار دارى و در سوره فاتحه كه ام الكتاب است صراط مستقيم خدا و على حكيم ميباشى پروردگار در قلب حضرتت بسيار بزرگ و عظيم است. در تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه در دعاى روز غدير فرمود پروردگارا شاهد و گواه باش امام هادى و مرشد رشيد امير المؤمنين (ع) است همان شخصى كه در قرآنت او را چنين وصف نموده و فرمودهاى وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ.
تفسير جامع، ج6، ص: 239 وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُون 19 محمد بن عباس از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم (ص) بابو بكر و عمر و امير المؤمنين امر فرمود بروند و بر اصحاب كهف و رقيم سلام كنند. كنار غار اصحاب كهف رفتند ابو بكر وضوء گرفت و دو ركعت نماز بجا آورد و بر آنها سلام كرد جوابى نشنيد عمر پيش رفت او نيز جوابى نشنيد امير المؤمنين (ع) بطرف غار تشريف برد و فرمود سلام بر شما اى جوانان اصحاب كهف جواب دادند بر تو باد سلام اى وصى پيغمبر آخر الزمان فرمود اى اصحاب كهف چرا جواب سلام ابو بكر و عمر را نداديد؟ عرض كردند پروردگار بما امر فرموده جواب كسى را ندهيم مگر آنكه او پيغمبر يا وصى پيغمبر باشد. پس از آن بازگشتند حضور پيغمبر اكرم (ص) آنحضرت داستان آنها را سؤال نمود جواب دادند فقط اصحاب كهف پاسخ سلام امير المؤمنين على (ع) را دادند پيغمبر صحيفهاى بيرون آورد بعمر و ابو بكر فرمود گواهى خودتان را بخط خود در اين صحيفه بنويسيد و آنچه ديده و شنيدهايد ثبت كنيد در آنوقت جبرئيل نازل شد و آيه سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ را آورد در بصائر الدرجات از يعقوب بن جعفر روايت كرده گفت در مكه معظمه حضور حضرت موسى بن جعفر (ع) بودم مردى وارد شد عرض كرد اى فرزند رسول خدا شما بطورى تفسير قرآن ميفرمائيد كه از كسى نشنيدهام فرمود قرآن و تفسير آن بر ما نازل شده پيش از آنكه بر مردم نازل شود ما ائمه حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و متفرق قرآن را ميدانيم و اينكه آيات قرآن در شب و يا روز فرود آمده و در حق چه اشخاصى نازل شده. ما حجتهاى خداوند در روى زمين هستيم و شاهد و گواهان مخلوقات ميباشيم چنانچه پروردگار ميفرمايد سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ شهادت از ماست و سؤال و پرسش از براى مشهود عليه است.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 243 وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (28) ابن بابويه ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه و مقصود از «كَلِمَةً باقِيَةً» را سؤال نمودم فرمود كلمه امامة است كه پروردگار در اعقاب و فرزندان حضرت امام حسين تا روز قيامت مقرر داشته و تعيين فرموده است. و از جابر جعفى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا بعضى از مردم ميگويند پروردگار امامت را در فرزندان حضرت امام حسن قرار داده فرمود آنها دروغ ميگويند مگر فرموده خداى تعالى را توجه ننمودهايد كه ميفرمايد وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ آيا بجز فرزندان حضرت امام حسين و اعقاب آنحضرت در اعقاب شخص ديگرى قرار داده؟ اى جابر پيغمبر اكرم (ص) تصريح نموده باسامى ائمه طاهرين و فرمود شبى كه بمعراج رفتم ديدم كه بنور بر ساقه عرش اسامى ائمه نوشته شده و ايشان دوازده نفر بودند اول آنها على امير المؤمنين (ع) سپس دو فرزندانش حسن و حسين پس از آن على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و حجة قائم اين نه نفر از فرزندان و اعقاب حسين (ع) هستند خداوند تمام آنها را برگزيده و پاك و پاكيزه قرار داده سوگند بخدا هر كس غير از ما ائمه را امام و پيشوايان خود بداند پروردگار او را با شيطان و جنودش محشور بگرداند جابر گويد آنحضرت تنفسى نمود پس از آن فرمود خداوند رحم نكند اين امة را چه آنها حق پيغمبرشان را رعايت ننمودند بخدا قسم اگر اين مردم حق را باهلش واگذار مينمودند همانا ميان دو نفر نسبت بخداوند اختلاف پيدا نميشد سپس فرمود آن يهوديانى كه پيغمبرشان را دوست ميداشتند بحوادث روزگار مبتلا شدند بخاطر ايمان و دوست داشتن پيغمبر، نصارائى كه عيسى را دوست داشتند و باو ايمان آورده بودند صبح كردند در حاليكه خود را از ترس در قريه نجران پنهان و مستور داشتند مؤمنين هم بخاطر دوستى محمد (ص) و آل او در اطراف و اكناف جهان بآتشها ميسوزند جابر گفت حضورش عرض كردم اى مولاى من مگر امامت حق شما نيست فرمود چرا. گفتم پس چگونه از حق خودتان دست كشيده و گوشه عزلت اختيار نمودهايد چرا قيام نميكنيد پروردگار ميفرمايد وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ حج 78 براى چه امير المؤمنين (ع) از گرفتن حق خود خوددارى نمود و حقش را از اين مردم نگرفت فرمود چون يار و ياورى نداشت آيا قول پروردگار را كه در باره لوط پيغمبر حكايت ميكند نشنيدهاى كه ميفرمايد «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى رُكْنٍ شَدِيدٍ» هود 80 (لوط بقوم خود گفت اى كاش من قدرت و توانائى داشتم تا مانع از عمل زشت شما ميشدم الحال كه توانائى ندارم بگوشه عزلت و پناهگاه محكمى ميروم و سكونت ميگزينم) و از زبان نوح پيغمبر حكايت مينمايد «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» قمر 10 (پروردگارا بر من غلبه نمودهاند مرا يارى بفرما و در اين آيه شرح حال موسى را بيان نموده و ميفرمايد إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ مائده 2 (پروردگارا من جز بر نفس خود و برادرم بر كس ديگر تسلط ندارم خدايا ميان ما و طايفه زيانكاران جدائى افكن) اى جابر هرگاه حال پيغمبران چنين باشد عذر اوصياء و ائمه موجهتر است امام مانند كعبه است مردم بايد بسوى كعبه بروند نه آنكه كعبه بسوى مردم برود وظيفه مردم آنستكه بطرف امام بروند نه آنكه امام بجانب ايشان برود. و از سليم بن قيس روايت كرده گفت در مسجد كوفه نشسته بوديم امير المؤمنين تشريف آورد و بما فرمود اى مردم هر چه ميخواهيد از قرآن از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد بدانيد در قرآن علوم اولين و آخرين موجود است پروردگار فرو نگذاشته علمى را در قرآن تا مردم آن را بيان كنند ولى علوم و دانش و تأويلات قرآن را غير از راسخون در علم كسى نميداند و راسخون يكنفر نميباشد پيغمبر اكرم (ص) هم از جمله راسخون بود نه آنكه منحصر بحضرتش باشد پروردگار پيغمبرش را تعليم داد و رسول اكرم بمن تعليم نمود و پيوسته علوم و تأويلات قرآن در اعقاب و فرزندان رسول خدا ميباشد تا روز قيامت، پس از آن قرائت نمود آيه وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ بقره 248 و فرمود من نسبت برسول اكرم بمنزله هارونم نسبت بموسى و علم و دانش در اعقاب و فرزندان ما تا قيامت باقى و برقرار خواهد بود پس از آن فرمود رسول اكرم (ص) از اعقاب و فرزندان حضرت ابراهيم است و ما اهل بيت از فرزندان و اعقاب حضرت ابراهيم (ع) و حضرت محمد (ص) مىباشيم
تفسير جامع، ج6، ص: 250 ابن قولويه ذيل آيه: وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ (39 از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم (ص) بمعراج تشريف برد از مصدر جلالت بحضرتش خطاب رسيد اى محمد (ص) ما ترا بسه چيز امتحان ميكنيم تا صبر و بردبارى تو معلوم شود عرض كرد پروردگارا تسليم امر تو هستم و از ذات مقدست صبر و بردبارى را مىطلبم فرمود اول آنها گرسنگى است و برگزيدن مستمندان است بر نفس و اهل بيت خود عرض كرد پروردگارا پذيرفتم دوم تكذيب شدن و خوف شديد و بخطر افتادن نفس شريف در مهالك جنگ با كفار است عرض كرد قبول نمودم و راضى شدم و از پيشگاه مقدست توفيق ميطلبم سوم چيزيست كه بعد از خودت باهل بيت تو ميرسد از قتل و غارت و ظلم و ستم و غصب حقوق آنها على (ع) برادرت را سب كنند و ظلم و ستم نمايند و از حقش محروم سازند و در آخر كار او را بدرجه شهادت ميرسانند عرض كرد راضى شدم فرمود بدخترت فاطمه ظلم و ستم كنند حقش را غصب كرده و بدون اجازه بر منزلش وارد شوند ميان در و ديوار او را فشار داده محسن او را سقط كنند و سيلى بصورت او بزنند و باو هر گونه ذلت و خوارى برسد يار و مددكارى نيابد پيغمبر اكرم (ص) فرمود إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ پروردگارا قبول كردم فرمود دو فرزندت حسن و حسين را شهيد كنند يكى را بر اثر خورانيدن سم مقتول و ديگرى را قطعه قطعه كنند و بدن او را عريان گذارند برادران و يارانش را نيز بقتل برسانند و اهل و عيال او را اسير كرده و در شهرها بگردانند در علم من قضا بر شهادت او گذشته است اهل آسمان و زمين و فرشتگان بر او گريه كنند از صلب او فرزندى بيرون آورم تا انتقام خون او را از مردم بكشد تمثال او اكنون در زير عرش است دنيا را پر از عدل و داد گرداند و ترس او در دلها افتد آنقدر از كفار و منافقين بكشد كه مردم در او شك كنند. اى محمد (ص) سر بالا كن و بساقه عرش نظر نما پيغمبر اكرم (ص) فرمود بساقه عرش نظر كردم مردى را كه بسيار نيكو منظر و خوشرو بود ديدم كه نورى از چهره و جبين و پيرامونش بالا ميرفت بطرف من آمد او را بوسيدم فرشتگان بسيارى اطرافش را احاطه كرده بودند عرض كردم پروردگارا اين فرزندم چه قومى را غضب مينمايد و چه كسى را يارى مينمايد فرمود غضب او بر آنهائى استكه باهل بيت تو ظلم و ستم نموده و آنها را خوار و ذليل كردهاند و تو و اهل بيت ترا يارى كند عرض كردم پروردگارا راضى شده و تسليم امر حضرتت هستم فرمود اى محمد (ص) بدان كه جزا و پاداش برادرت على (ع) را در جنة الماؤى عطا كنم و حجت او را در روز قيامت بر تمام خلايق رستگار گردانم و حوض كوثر را با تو دهم تا دوستان خود را سيراب گرداند و از ورود دشمنان بكنار حوض كوثر مانع شود جهنم را براى او سرد و سلام گردانم تا داخل آن بشود و هر كسى را كه بمقدار ذرهاى در دل او از محبت اهل بيت تو باشد از جهنم بيرون آورد منزلت و مقام تو با برادرت على (ع) در بهشت يكدرجه باشد و يكى از اجر و پاداش دو فرزند مسموم و مقتول تو آن باشد كه آنها را دو گوشواره عرش خود قرار داده و عرش را بآنها زينت دهم و آن مقدار كرامت بآنها عطا كنم كه بتصور هيچ بشرى درنيايد و در دل هيچ كس خطور نكند بخاطر مصائبيكه بر آنها وارد آمده و بزوار قبر آنها اجر و پاداش بسيارى عطا نمايم چه زوار قبر ايشان زائرين من ميباشند بآنها چيزى جزا دهم كه هر كس بآن نظر كند غبطه خورد و دخترت فاطمه (ع) را نزد عرش خود متوقف سازم و باو گويم ترا ميان بندگان خود حكم ساختم هر كس در حق تو و فرزندانت ظلم و ستم نموده در باره آنها هر چه ميخواهى حكم كن كه من حكم ترا در باره آنها تأييد و امضا مينمايم فاطمه (ع) امر ميكند دشمنان خود و فرزندانش را بجهنم ببرند در آنوقت ظالمين و ستمكاران اهل بيت تو گويند «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ» زمر 56 و آرزوى بر گردانيدن بسوى دنيا كنند و از شدت حسرت و غضب دست خود را بدندان بگزند و گويند يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا و نيز گويند «يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ» 38 در آن هنگام بآنها خطاب ميشود وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ ظالمين 39 و ستمكاران ميگويند پروردگارا خودت حكم كن ميان بندگانت در آنچه اختلاف دارند. باولى و دومى خطاب شود أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ هود 18-19 روز قيامت نخست حكمى كه ميشود در باره قاتل محسن سقط شده حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) است پس از آن قنفذ را با صاحبش حاضر مىكنند و آنها را با تازيانه آتشينى ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانهها بر دريا اصابت كند تمام آب آن بجوش آيد و چنانچه بكوههاى دنيا برخورد نمايد سوخته و خاكستر گردد پس از آن امير المؤمنين در محضر عدل الهى حاضر شود براى فصل خصومت، از مصدر جلالت خطاب رسد بفرشتگان، اولى و دومى و سومى را در چاه جهنم بيفكنند و سرپوش سر آنچاه گذارند تا كسى آنها را مشاهده نكند و ايشان كسى را نهبينند، در آنوقت اشخاصيكه پيرو آنان بوده و آنها را دوست ميداشتند فريادشان بلند شود و گويند رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ فصلت 29 (پروردگارا آنهائيكه ما را گمراه كردند بما نشان بده تا زير پا بيفكنيم و پست و ذليلترين مردم شوند) پروردگار خطاب بآنها كند و ميفرمايد هرگز امروز بحال شما سودى ندارد چه در دنيا ظلم و ستم كردهايد و امروز با دوستان و همقرينان خود در عذاب دوزخ شريك هستيد در آنوقت صدايشان بواويلا وا حسرتا بلند شود فرشتگان محافظ آنها را كنار حوض كوثر حضور امير المؤمنين (ع) بياورند چون آنحضرت را نزديك خود بچشم مشاهده كنند رخسار آنها از خوف زشت و سياه شود بحضرتش التماس ميكنند و ميگويند از ما درگذر و عفو نما و ما را از آب كوثر سيراب گردان امير المؤمنين (ع) بايشان ميفرمايد اين منصب كه امروز در كنار حوض مشاهده مينمائيد همان منصبى بود كه شما در دنيا براى ديگران ميدانستيد و ميگفتيد آنها امير المؤمنين هستند. سپس بفرشتگان دستور ميدهد كه آنان را با لبان تشنه برگردانند و آب آشاميدنى ايشان فقط از حميم باشد و شفاعت شفاعت كنندگان براى آنها سودمند واقع نگردد.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:8 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 220 أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (50) شيخ مفيد در اختصاص ذيل آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً از موسى فرزند حضرت جواد (ع) روايت كرده گفت قاضى القضاة بغداد يحيى بن اكثم نامه بمن نوشت و در آن نامه دوازده سؤال كرد و پاسخ آنها را خواست. سؤال اول نوشته بود خبر بده مرا از آيه شريفه كه ميفرمايد قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ (شخصى كه علمى از كتاب الهى داشت بسليمان گفت پيش از آنكه چشم برهم بزنى تخت بلقيس را در پيشگاهت حاضر مينمايم) چگونه سليمان با مقام نبوت خود محتاج علم آصف بن برخيا بوده و از دانشى كه او داشته بهره نداشته؟ سؤال دوم: خبر بده مرا از آيه وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً (يوسف پدر و مادر خود را بر تخت نشانيد آنها و فرزندانش او را سجده نمودند) چطور يعقوب و فرزندانش با مقام پيغمبرى براى يوسف سجده نمودند؟ سؤال سوم مخاطب بآيه 94 سوره يونس فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ (اگر در باره آنچه براى تو نازل نمودهايم شكى در دل داشته باشى از پيشينيان خودت كه كتابهاى آسمانى را خواندهاند سؤال كن) كيست؟ اگر مراد پيغمبر است پس آنحضرت شك داشت در آنچه از جانب خدا بر او نازل ميشد و اگر مخاطب غير پيغمبر است پس بر او نيز قرآن نازل شده. سؤال چهارم كدام دريا مقصود پروردگار است در آيه 27 سوره لقمان وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ (اگر تمام درختهاى زمين را قلم و دريائى را مركب كنيم تا كلمات خدا را برشته تحرير در آوريم آن دريا خشك شود هفت درياى ديگر مركب اضافه نمائيم باز از تحرير و نگارش آن عاجز مانده و كلمات حق ناتمام خواهد ماند) سؤال پنجم پروردگار در وصف بهشت ميفرمايد در آيه 71 سوره زخرف وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (در آن بهشت هر چه نفوس را بر آن ميل و شهوت است و چشمها را شوق و لذت بخشد مهيا باشد) نفس آدم ميل نمود بخوردن گندم و از آن تناول نمود چرا خداوند او را توبيخ و سرزنش مينمايد. سؤال ششم معناى آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً چيست چگونه پروردگار تزويج نمود پسران را به بندگان و حال آنكه طايفه لوط را بر اين عمل عذاب و هلاك نمود. سؤال هفتم آيا شهادت يكنفر زن جايز است و حال آنكه پروردگار ميفرمايد وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ گواهى بگيريد دو نفر شاهد عادل را؟ سؤال هشتم خبر بده مرا از خنثى و قول امير المؤمنين (ع) كه فرمود معيار در ارث بردن خنثى محل بول اوست اگر از آلت رجوليت خارج ميشود سهم الارث او سهم مرد است و چنانچه بول از آلت مؤنث خارج ميشود نصيب او سهم زن است اقرار خنثى بنفع خودش قابل قبول نيست و نظر كردن مردها بر او جايز نيست چه ممكن است زن باشد و همچنين مشاهده نمودن زنها او را، چه محتمل است مرد باشد. سؤال نهم گوسفند چرانى با يكى از گوسفندان وطى نمود همينكه مالك را را مشاهده كرد گوسفند را رها نمود آن گوسفند مشتبه شد بين تمام گوسفندان در اين باره صاحبش چه تكليفى دارد؟ سؤال دهم امير المؤمنين (ع) بابن جرموز فرمود بشارت بده آتش جهنم را بقاتل ابن صفيه با اين وصف حضرتش بقاتل حد جارى ننمود و آنحضرت امام بود و هر كس ترك كند حدى از حدود الهى را بدون علت و سببى كافر است. سؤال يازدهم نماز صبح از جمله نمازهاى روزانه است چرا آنرا بايد بلند خواند؟ چه جهر در نماز مخصوص نمازهاى شبانه است. سؤال دوازدهم چرا امير المؤمنين (ع) اهل صفين را بقتل رسانيد و مجروحين آنها را كشت و تعقيب نمود آنانرا و در جنگ جمل مجروحين را بقتل نرسانيد و تعقيب ايشان نكرد و آنها را امان داد؟ اگر حكم اول صواب بود حكم دوم خطاست. حضور برادرم امام على النقى (ع) شرفياب شده سؤالات او را بيان كرده و گفتم من پاسخ آنها را نميدانم فرمود اى برادر بنويس پاسخ سؤالات او را: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ شرح داديم مسائل ترا گوش كن و بفهم و دلت را بجوابهاى آنها مشغول كن چه اتمام حجت نموديم بر تو. سؤال نمودى چگونه سليمان با مقام نبوت احتياج پيدا كرد بعلم و دانش آصف بن برخيا؟ جواب- سليمان هم آنچه را كه آصف ميدانست بخوبى دارا بود و از دانش آصف بىبهره نبود ولى مايل بود و دوست داشت و ميخواست بامة خود از جن و انس آصف را معرفى نموده و او را بشناساند كه پس از خودش حجت خداست و بفرمان پروردگار اين كار را انجام داد تا در اقامت و جانشينى آصف اختلاف نكنند و اين امر از نظر تأكيد و مصلحت بود چنانچه داود در حال حياة خود همين رفتار را با سليمان كرد تا او را بنبوت بشناساند و مردم در پيغمبرى او اختلاف ننمايند. دوم سؤال نمودى چگونه يعقوب و فرزندانش با مقام نبوت يوسف را سجده نمودند؟ جواب- سجده يعقوب و فرزندانش براى يوسف نبود بلكه براى عظمت پروردگار و شكر نعمت او بود كه پس از سالها فراق و جدائى آنها را بوصال يكديگر رسانيد نه براى مقام پادشاهى و سلطنت يوسف همانطور كه سجده فرشتگان برابر آدم براى اطاعت امر خدا بوده نه براى آدم. سوم سؤال كرده بودى كه مخاطب بآيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِك يونس 94 َ كيست؟ جواب- مخاطب پيغمبر (ص) است و آنحضرت شكى نداشت در آنچه نازل شده بر او از طرف خداوند ولى مردم نادان ميگفتند چرا خداوند فرشتهاى بسوى ما نفرستاده اين پيغمبر مانند ما ميخورد و ميآشامد و راه ميرود بايد پيغمبر با ديگران فرق داشته باشد آيه فوق نازل شد كه اى پيغمبر سؤال كن در حضور اين جهال از كسانيكه تلاوت نمودند تورية و انجيل و ساير كتب آسمانى را آيا پروردگار نفرستاد پيغمبرانى كه همه آنها ميخوردند و ميآشاميدند و راه ميرفتند تو هم نظير ايشان ميباشى و بآنان تأسى كردهاى و اگر چه مخاطب آيه ظاهرا پيغمبر است ولى در باطن آنهائى هستند كه از روى جهالت و نادانى آن سخنان بيجا را ميگفتند. چهارم سؤال كردى از دريائى كه مقصود پروردگار است در آيه وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ.لقمان 27 جواب- اسامى هفت درياى مورد بحث بقرار ذيل است: چشمه كبريت و درياى يمن و درياى برهوت و درياى طبرستان (يا طبريه) و درياى هند و درياى افريقيه و درياى باجر. اگر تمام اينها مركب شوند تا كلمات خدا را برشته تحرير درآورند آن درياها خشك شده و كلمات حق ناتمام خواهد ماند و ما ائمه كلمات خدا هستيم كسى درك فضائل ما را نميكند و عقل هيچ بشرى بانتهاى فضيلت ما نميرسد.
پنجم سؤال نمودى چگونه پروردگار آدم را براى خوردن ميوه شجره ممنوعه توبيخ و سرزنش نمود و حال آنكه ميفرمايد در بهشت هر چه نفوس بر آن ميل دارد و چشمها را شوق و لذت مىبخشد مهيا شده؟ جواب- درختى كه خداوند آدم و همه را از خوردن آن منع نمود درخت حسد بود نه گندم پروردگار از آنها عهد گرفت بديده حسد نظر نكنند بآن اشخاصيكه خداوند فضيلت و برترى داده آنها را بر آدم و زوجه او آدم و همسرش بر عهد خود باقى و استوار نماندند و پيمانشكنى كردند. ششم سؤال كرده بودى از معناى آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً 50 و گفتى چگونه پروردگار تزويج نمود ذكور را به بندگان خود؟ جواب- معناى آيه آنست كه پروردگار تزويج ميكند حور العين را به جوانان و مردان مؤمن و فرمانبردار، معاذ اللّه خداوند قصد فرموده باشد آن معنائى كه بر تو اشتباه شده و ميخواستى بر اثر اين اشتباه و جهالت مرتكب عمل شنيع و فحشا بشوى و هر كس مرتكب چنين عملى بشود پروردگار او را در آتش جهنم مخلد بدارد و عذابش را مضاعف گرداند. هفتم گفتى آيا گواهى يكنفر زن كافى است؟ جواب- شهادت زن قابله جايز است چه با قسم او مرد ممكن نيست مقام زن بايستد در اين گواهى. هشتم سؤال كردى از فرمايش امير المؤمنين (ع) نسبت بارث خنثى كه فرموده سهميه ارث خنثى از راه بول كردن معلوم ميشود. جواب- آن فرمايش صحيح است دستور آن بطريق ذيل است: جمعى از عدول مؤمنين هر يك آئينه بدست گرفته خنثى عريان شده عقب آنها مقابل آئينه مىايستد آنها در آئينه شبه او را مىبينند و در بارهاش حكم ميكنند. سؤال نهم راجع بگوسفند مدخوله بود. جواب- اگر صاحب گوسفند عين آنرا مىشناسد آنرا كشته و ميسوزاند و چنانچه نمىشناسد گله گوسفند را تقسيم ميكند بدو بخش و ميان آنها قرعهكشى ميكند قرعه بهر نصفى اصابت نمود نصف ديگر از حكم خارج هستند پس از آن باز نصف اصابت شده را تقسيم مينمايد و قرعه ميكشد و بهمين دستور رفتار مينمايد تفسير جامع، ج6، ص: 226 تا يكى بيش باقى نماند آنوقت آنرا ذبح كرده و ميسوزاند. دهم گفتى چرا امير المؤمنين (ع) بر قاتل ابن صفيه حد جارى ننمود؟ جواب- آنحضرت ميدانست كه او در جنگ نهروان كشته خواهد شد. يازدهم سؤال نمودى چرا در نماز صبح قرائت را بلند ميخوانند با آنكه آن نماز از جمله نمازهاى روز است. جواب- پيغمبر اكرم (ص) نماز صبح را پيش از پنهان شدن ستارگان و روشن شدن روز بجا ميآورد لذا بجهر قرائت ميفرمود. دوازدهم سؤال نمودى بچه سبب امير المؤمنين مجروحين جنگ صفين را بقتل ميرسانيد و فرار كنندگان را تعقيب مينمود و چنين رفتارى در جنگ جمل نفرمود؟ جواب- چون اهل جمل رئيس و پيشواى آنها كشته شد و ملجأ و پناهى نداشتند كه بدور او جمع شوند لذا بمنازل خود برگشتند و دست از محاربه كشيدند و تسليم شدند از اينجهة امير المؤمنين (ع) آنها را امان داد بخلاف اهل صفين كه تفسير جامع، ج6، ص: 227 رئيس آنها معاويه زنده بود و فرار كنندگان اطراف او جمع ميشدند مجروحين را معالجه نموده ايشانرا مجددا براى جنگ و محاربه روانه ميساخت و اگر امير المؤمنين حكم نميفرمود در باره اهل جمل و صفين بطريق مزبور همانا شناخته نميشد و نمىفهميدند مردم در حق معصيتكاران اسلام و اهل توحيد چگونه حكم و رفتار نمايند.
تفسير جامع، ج6، ص: 230 وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ ... 52 در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود روح يكى از مخلوقات خداست كه اعظم از جبرئيل و ميكائيل است پروردگار او را فرستاد بسوى پيغمبر همواره با آنحضرت است خبر ميداد و حفظ و تقويت مينمود او را و بعد از پيغمبر اكرم (ص) با ما ائمه ميباشد و از زمانى كه خداى تعالى او را بزمين فرستاد و نازل شد بر محمد (ص) بآسمان صعود نكرد. و اين حديث را صاحب بصائر الدرجات نيز روايت كرده. وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا صفار در بصائر الدرجات از جابر جعفى و ابى حمزه روايت كرده گفتند حضرت باقر (ع) فرمود مقصود از نور و صراط مستقيم آيه وجود مقدس امير المؤمنين است پروردگار به پيغمبرش امر فرمود كه خلايق را بسوى ولايت امير المؤمنين (ع) دعوت و رهبرى نمايد و اين ولايت راه راست و طريق مستقيم پروردگاريست كه تمام هستىهاى آسمانها و زمين در تحت حكومت و قدرت اوست و على امير المؤمنين (ع) خازن و مؤمن و حجة خداست بر تمام موجودات آسمانها و زمين و همانا بازگشت تمام كارها بسوى خدا منتهى ميشود.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 210 أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (24) سبب نزول آيه آن بود چون خداى تعالى آيه امر بمودت اهل بيت را چنانچه در فوق مشروحا بيان شد نازل فرمود منافقين پيغمبر اكرم (ص) را متهم ساخته و گفتند محمد (ص) را پيش خود آن را گفته و بر خدا دروغ بسته و گفتند مدت بيست سال ما را تحت فرمان خود قرار داده بود كافى نيست اكنون ميخواهد اهل بيت خودش را بر ما مسلط سازد اگر محمد (ص) بميرد و يا كشته شود ما تا قدرت داريم نمىگذاريم خلافت در خانواده و اهل بيت او باقى بماند پروردگار آيه فوق را فرو فرستاد و از ضماير آنها خبر داد فرمود بلكه اين بدخواهان ميگويند محمد (ص) بر خدا افترا بسته و بدروغ دوستى اهلبيت خود را بامت فرض و واجب ساخته اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و با كلمات وحى و گفتار خود باطل را محو و ناچيز كند و حق را استوار ميسازد خداوند بر اسرار دلهاى مردم واقف و آگاه ميباشد و آنچه منافقين در دل دارند يا بر زبان جارى ميكنند ميداند و از تهمتهائى كه بر پيغمبر در باره دوستى اهل بيت ميزنند واقف است. و چون اين آيه نازل شد جمعى ترسيدند و دانستند كه پروردگار رسولش را از غيب خبر داده پشيمان شدند و حضور پيغمبر رفته و در دست و پاى مباركش افتاده توبه كردند
تفسير جامع، ج6، ص: 214 وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِير 30 ٍ هر مصيبت و رنجى كه بشما ميرسد نتيجه رفتار و كردار ناشايسته خود شما است در صورتى كه بسيارى از خطاهاى شما را خداوند بكرم خود اغماض فرموده و ميبخشد. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود هيچ رگى در بدن انسان نمىجهد و هيچ چوب باندام او خراشى وارد نميآورد و پاى او بسنگ نميخورد و مبتلا بمرض نميشود مگر بر اثر گناهى كه از او سر زده و آنچه پروردگار عفو ميفرمايد بكرم خود بيشتر است از آنچه مكافات ميدهد. و از ابن بكير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم چه ميفرمائيد در باره ابتلاءات امير المؤمنين و خاندان رسالت و عصمت و طهارت آيا آنها هم معصيت و نافرمانى مينمودند كه بر اثر عقوبت و مؤاخذه مبتلا ميشدند؟ فرمود حاشا، پيغمبر اكرم (ص) هر روز هفتاد مرتبه توبه و استغفار مينمود بدون داشتن گناهى، ابتلاءات اهل بيت براى قرب و منزلت و زيادتى ثواب و پاداش ميباشد اگر چه لفظ آيه عام است ولى اختصاص بطائفهاى دارد چه مصايب و ابتلاءات اطفال و ديوانگان و مؤمنين خاص بر اثر عقوبت و كيفر گناه نيست چه برسد به پيغمبران و ائمه معصومين و اهل بيت، ابتلاءات ايشان براى خاطر ثواب و صبر و بردبارى آنهاست در مصيبت و امراض و شاهد بر اين موضوع فرموده حضرت امام زين العابدين (ع) است به يزيد ملعون هنگاميكه حضرتش را با اسراء اهل بيت وارد بريزيد نمودند يزيد ملعون آيه فوق را خواند كنايه از آنكه اين قتل و اسارت بر اثر عقوبت آنهاست آنحضرت در جواب يزيد فرمود ما اهل بيت مصداق اين آيه نيستيم و در باره ما نازل نشده بلكه آيه ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ حديد 22 در حق ما نازل شده يعنى هر رنج و مصيبتى كه در زمين يا از نفس خويش بشما رسد همه در كتاب و لوح محفوظ ما پيش از آنكه در دنيا ايجاد كنيم ثبت است و آن بر خدا آسان است و فرمود پروردگار مخصوص ميگرداند دوستان خود را بر مصايب بدون گناهى تا اجر و پاداش آنها را زياد فرمايد و ما اشخاصى هستيم كه هرگز بر آنچه از دست ما رفته و يا بر ما وارد شده تأسف نميخوريم و بآنچه بما عطا شده مغرور و فرحناك نشويم چه خداوند هيچ متكبر و خودخواهى را دوست ندارد.
تفسير جامع، ج6، ص: 219 وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ (44) محمد بن عباس از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود ستمكاران آل محمد (ص) چون امير المؤمنين (ع) را مشاهده كنند ميگويند پروردگارا ما را بدنيا بر گردان تا با آل محمد (ص) خير و نيكوئى نمائيم و غفلتهاى خود را جبران كنيم چه امير المؤمنين قسمت كننده بهشت و دوزخ است و حضرتش مأمور فرستادن ستمكاران بدوزخ است و آنها با ذلت و وحشت از گوشه چشم بآنحضرت نظر ميكنند در آنحال مؤمنين بآل محمد (ص) بايشان ميگويند همانا امروز ستمكاران اهل بيت در دوزخ باقى خواهند بود و كسى كه بتواند آنها را يارى كند جز خدا نيست پروردگار هر كه را بحالت گمراهى رها كند ديگر راه چاره و نجاتى نخواهد يافت.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:5 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 205 أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (21 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از كلمه وجود مقدس امام و حضرت قائم (ع) است چنانچه مشيت ازلى پروردگار نبود امامى ميان مردم باقى نمىماند و عذاب الهى بر آنها نازل ميشد. و شاهد بر اينكه مراد از كلمه وجود مقدس امام است آيه وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ زخرف 28 ميباشد پس از آن فرمود مقصود از ظالمين كسانى هستند كه بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كردهاند روز قيامت بر اثر ظلم و ستمى كه مرتكب شدهاند ترسان و هراسان هستند و بكيفر اعمال زشت خود خواهند رسيد.
تفسير جامع، ج6، ص: 206 قوله تعالى: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى 23 ابن بابويه از حضرت رضا (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول آيه آن بود كه چون رسول اكرم (ص) در مدينه منوره مال و ثروتى نداشت و اتفاقاتى پيش آمد ميكرد كه احتياج بمال داشت انصار و اصحاب با خود گفتند خداى تعالى ما را بدست پيغمبر خاتم (ص) هدايت و رهبرى فرموده و مخارجى براى حضرتش پيش ميآيد كه قادر نيست بآن قيام كند اگر ما براى او مالى جمع كنيم روا باشد حضور پيغمبر اكرم (ص) رفتند عرضه داشتند اى رسول خدا تن و جان و مال ما فداى تو است ميخواهيم قسمتى از اموال خود را حضورتان تقديم بداريم و ترا مستغنى و بىنياز كنيم پروردگار آيه فوق را نازل نمود و فرمود اى محمد (ص) باين مردم بگو من از شما مزد رسالت طلب نمىكنم مگر آنكه دوستى و محبت مرا در حق اهل بيت و ذريهام منظور داشته و دوستدار و علاقهمند بآل عصمت و طهارت باشيد كه اين نيز بنفع خود شماست زيرا وسيله هدايت يافتن شماست. استثناء در اين آيه منقطع است چه دوستى اهل بيت اجر و مزد رسالت نيست بلكه تكليف و امر واجبى است بر مردم و «الا» بمعناى لكن است فرمود اجر و مزدى از شما طمع نميدارم و لكن توقع آنست كه اهل بيت و خويشان مرا دوست بداريد. و اينحديث را طبرسى از حضرت باقر (ع) و بسيارى از عامه و خاصه نقل نمودهاند. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه بابى جعفر احول فرمود مردم بصره در تفسير اين آيه چه ميگويند گفت فدايت شوم ميگويند اين آيه در باره قريش كه اقرباء پيغمبر اكرم (ص) هستند نازل شده فرمود دروغ ميگويند اين آيه در شأن ما ائمه از اهل بيت پيغمبر و اصحاب كسا نازل شده. شهر بن حوشب كه يكى از علماء عامه است از ام السلمه روايت كرده گفت يك روز پيغمبر اكرم (ص) بحضرت فاطمه (ع) فرمود برو شوهرت و فرزندانت را بياور آنحضرت ايشان را حاضر نموده رسول خدا عبائى بر آنان افكند و گفت پروردگارا اينان آل محمد (ص) هستند صلوات و بركات خود را بر ايشان نازل بفرما چه تو حميدى و مجيدى ام السلمه گفت گوشه عبا را برداشتم تا با آنها در زير آن شوم رسول خدا عبا را از دست من كشيد و فرمود تو برخيرى و اهل بيت من اينانند. ابن عباس گفت چون آيه نازل شد از رسول اكرم (ص) سؤال نمودم اقربا كيستند كه پروردگار ما را بدوستى ايشان امر نموده فرمود على (ع) و فاطمه (ع) و حسنين (ع) و فرزندان آنها ميباشند. امير المؤمنين (ع) فرمود پيغمبر اكرم (ص) فرموده بهشت حرام است بر آنانكه بر اهل بيت من ستم و ظلم كنند و عترت مرا برنجانند و هر كس احسانى بيكى از فرزندان عبد المطلب بنمايد و او نتواند مكافات كند من روز قيامت او را مكافات ميكنم. ثعلبى كه از بزرگان علماء عامه است از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده فرمود هر كس بر دوستى آل محمد (ص) بميرد شهيد مرده و آنكه بر دوستى آل محمد (ص) بميرد گناهش آمرزيده شود و بر توبه بميرد و مؤمنى باشد تمام ايمان، ملك الموت و منكر و نكير او را بشارت بهشت داده مانند عروسى كه بخانه شوهر ميرود او را وارد بهشت كنند و هر كه بر دوستى آل محمد بميرد دو در از بهشت در قبر او بگشايند و فرشتگان رحمت او را در قبر زيارت كنند و آنكه بر دشمنى آل محمد (ص) بميرد روز قيامت بر پيشانى او نوشته شده كه اين بنده از رحمت خدا نوميد است و بوى بهشت بمشام او نرسد و كافر از دنيا رفته است. طبرسى از طريق عامه روايت كرده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود پروردگار پيغمبران را از درختهاى متفاوت خلق نموده و من و على را از يك درخت آفريد من ريشه درخت و على تنه آن و فاطمه شاخههاى درخت و حسن و حسين ميوههاى آن و شيعيان ما برگهاى آندرخت هستند هر كس بيكى از شاخههاى آن چنگ زند نجات يابد و آنكه دورى جويد هلاك گردد چنانچه اگر بندهاى از بندگان خداوند چند هزار سال ميان صفا و مروه بعبادت مشغول شود بطوريكه بدن او از كثرت عبادت فرسوده و لاغر شود ولى محبت من و آل من در دل او نباشد پروردگار آن بنده را بر صورت بآتش جهنم افكند پس از آن تلاوت فرمود قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى. و از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود در باره ما آل محمد آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ نازل شده، و محافظت بر دوستى ما اهل بيت ندارند مگر مؤمنين. وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْنا و هر كس كار نيكى كند ما خوبى و خيرى بر آن بيفزائيم. طبرسى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت معنى آيه فوق را از حضرت امام زين العابدين (ع) سؤال نمودم فرمود حسنه دوستى ما اهل بيت پيغمبر است. و نيز از امام حسن مجتبى (ع) روايت كرده فرمود آنحضرت در خطبهاى فرمود ما از اهل بيتى هستيم كه خداوند محبت و مودت ما را بر هر مسلمانى واجب نموده و فرموده قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً و اقتراف حسنه دوست داشتن ما اهل بيت است. در كافى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود هر كس ما اوصياء آل محمد (ص) را دوست بدارد و از آثار ما پيروى نمايد اين دوستى و پيروى، محبت و ولايت پيغمبران و اوصياء ايشان و مؤمنين پيشين را تا برسد بدوستى و ولايت آدم عليه السلام در دل آنها زياد ميكند و همين است مفهوم و معناى قول خداوند كه ميفرمايد مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها قصص 84 و اين ولايت و دوستى آل محمد (ص) به بهشت منتهى شده و خدا دوستداران ما خاندان پيغمبر را بهشت واجب گرداند. و در حديث ديگر آنحضرت فرمود مراد از اقتراف تسليم بودن باوامر و تصديق گفتههاى ماست كه آنچه ميگوئيم پذيرفته و عمل كنند و تكذيب ننمايند.
پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج6، ص: 198 أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ 9 روايت كرده كه گفت جماعتى از مردم يمن حضور پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرضه داشتند ما از نوادههاى پادشاه قديم از آل نوح ميباشيم و پيغمبر ما وصى و جانشينى كه نامش سام بود داشت و در كتاب خود خبر داده كه براى هر پيغمبر وصى ميباشد كه بعد از او جانشين و قائم مقام اوست و داراى معجزه و خوارق عادت است وصى شما كيست پيغمبر اكرم بامير المؤمنين (ع) اشاره فرمود مجددا عرضه داشتند كه اى پيغمبر آخر زمان ما از وصى شما درخواست داريم كه سام بن نوح را بما بنماياند پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) فرمود برخيز با اين جماعت بمسجد برو و دو ركعت نماز بجا آور و پس از آن در كنار محراب پاى خود را بزمين بزن تا باذن پروردگار سام بر شما ظاهر شود امير المؤمنين (ع) بفرموده آنحضرت بمسجد رفته و بعد از نماز پاى مبارك بزمين زد ناگاه زمين شكافته شده لحد و تابوتى نمايان گرديد پيرمردى با سيماى نورانى و چهرهاى زيبا از ميان تابوت برخاست و بامير المؤمنين (ع) سلام كرد و گفت شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداوند يكتا و محمد (ص) رسول اوست و تو يا على (ع) وصى و خليفه بعد از محمدى و منم سام فرزند نوح. آن جماعت كه شاهد منظره آن صحنه بودند به صحيفهاى كه داشتند رجوع نموده ديدند كه سام بهمان وضعى است كه در صحيفه وصف شده آنگاه تقاضا كردند قسمتى از صحيفه را براى آنها تلاوت نمايد سورهاى از صحيفه را قرائت نمود و بر أمير المؤمنين (ع) درود فرستاده و بجايگاه خود رفته و خوابيد و از انظار پنهان شد تمام حاضرين گفتند «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» ال عمران 19 و قبول اسلام كرده ايمان آوردند و خداوند آيه أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ 9 را نازل فرمود.
تفسير جامع، ج6، ص: 200 شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ (13) در كافى ذيل آيه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ از عبد اللّه بن جندب روايت كرده گفت نامهاى حضور حضرت رضا (ع) نوشته بودم در جوابى كه مرقوم و ارسال داشتند فرموده بودند: اما بعد بدان كه خداوند محمد (ص) را امين وحى خود در ميان خلايق قرار داده بود و چون آنحضرت برحمت ايزدى پيوست ما اهلبيت حضرتش وارثان او و امينان خدا در روى زمين ميباشيم و تمام علوم از منايا و بلايا و انساب و غيره نزد ماست ما همينكه بصورت شخصى نظر افكنيم از ضميرش آگاه شده و ميزان ايمان و يا كفر و نفاقش را درك مىكنيم ما تمام شيعيان خود و حتى نام پدران و اجدادشان را ميدانيم، و مىشناسيم چه اشخاصى بر عهد دوستى ما استوار و با ما داخل بهشت خواهند شد ما خاندان آل عصمت وارثان انبياء و اوصياء ايشان بوده و در قرآن خداوند ما را به نيكى ياد فرموده و علوم قرآن در نزد ماست و ما اولى بدرك معارف و حقايق قرآنيم بديگران و نزديكترين مردميم برسول خدا و مائيم كه خداوند دين خود را براى ما تشريع فرمود آنجا كه ميفرمايد: «شرع لكم يا آل محمد (ص) من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحيناك يا محمد (ص)» تا آخر آيه و ما تمام علومى كه خداوند به پيغمبران سلف تعليم فرموده واجديم و ما ورثه انبياء اولو العزم و مورد خطاب «ان اقيموا الدين يا آل محمد و لا تتفرقوا» ميباشيم و ما شاهد كسانى هستيم كه بولايت امير المؤمنين (ع) كفر ورزيده و از دوستى آل محمد اعراض و دورى كردهاند. اين حديث در بصائر الدرجات و غيبت نعمانى و از محمد بن عباس نيز روايت شده است.
تفسير جامع، ج6، ص: 203 اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ ...17 خداست آن ذات مقدسى كه قرآن را بحق نازل فرموده تا بر طبق احكام آن و بر ميزان آيات و محكماتش اجراى عدالت شود و مراد از ميزان در اين آيه حقيقت وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است بدليل آيه 7 سوره الرحمن كه ميفرمايد وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ 7 الرحمن آسمان را كاخى رفيع و بلند گردانيد و ميزان عدل و نظم را در جهان وضع فرمود، چه حضرت رضا (ع) فرمود در تفسير آيه مراد از آسمان پيغمبر اكرم (ص) و مقصود از ميزان امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين است كه پروردگار آنها را براى خلايق منصوب نموده و چنانچه پروردگار كتاب و قرآن را از آسمان فرو فرستاده تا راستى و كژى و زيادت و نقصان و فروماندگى و رجحان اشياء بآن معلوم گردد همچنين وسيله سنجيدن چيزها را پروردگار بخلايق اعلام نموده و نازل فرموده.
تفسير جامع، ج6، ص: 204 اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ 19 در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود خداوند بر ولايت امير المؤمنين (ع) لطف ميكند مجددا عرض كردم معناى جمله «يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» چيست؟ فرمود مراد معرفت امير المؤمنين (ع) و ائمه ميباشد و «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ»20 يعنى به بركت ولايت آل عصمت معرفت مؤمنين را زياد مىكنيم عرض كردم «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» 20 يعنى چه؟ فرمود براى كسانى كه ترك دوستى ما آل محمد (ص) نمودهاند در دولت حقه حضرت قائم عجل اللّه تعالى فرجه نصيبى نيست.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |