صلح پایدار
دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:58 :: نويسنده : ارادتمند غافر(مومن) تفسير جامع، ج6، ص: 103 سوره مؤمن مشتمل است بر قبول توبه و بيان حال كفار كه در آيات قرآن مجادله نموده بعث و نشور را در عالم دنيا قبول ندارند و اقرار و اعترافشان بقيامت در آخرت و امر بتفكر و تدبر در آيات الهى و داستان مؤمن آل فرعون و احوال كفار و منافقين در دوزخ و نزاع و جدال آنان با رؤساى خود و دلايل توحيد و خدا شناسى و مذمت كفار و منكرين توحيد. على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از «يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» 7 رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين ميباشند و منظور از «وَ مَنْ حَوْلَهُ» فرشتگان هستند. حماد از حضرت صادق (ع) روايت كرده گفت از آنحضرت سؤال نمودم كه آيا فرشتگان بيشترند يا اولاد آدم؟ فرمود بحق آن خدائى كه جانم بدست قدرت اوست فرشتگان خدا از عدد ذرات خاك زمين بيشترند زيرا بر هر موجودى از موجودات چه انسان و چه حيوان و نبات و ميوه درختان فرشتهاى موكل است و هر روز عمل آنها به پيشگاه مقدس پروردگار عرضه ميدارند و خدا داناتر است بآنها. و نيست فرشتهاى از فرشتگان مگر آنكه براى دوستان ما اهلبيت و كسانى كه بولايت ما رو مىكنند استغفار نمايد و لعنت كند دشمنان ما را و از خداوند درخواست نمايد كه بسوى دشمنان ما اهلبيت عذاب بفرستد. و مراد از «فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» 7 يعنى كسانى كه از دوستى و پيروى منافقين و بنى اميه بيزارى جسته و توبه نموده و از حضرت على (ع) امير المؤمنين و ائمه معصومين پيروى كنند
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ 11 اين آيه حكايت ميكند از گفتار كفار هنگاميكه وارد كنند آنها را در دوزخ ميگويند پروردگارا ما بگناهان خود اعتراف داريم دوبار ما را مرده و باز زنده فرمودى آيا جهة بيرون رفتن از اين عذاب براى ما راهى و وسيلهاى هست؟ و زنده شدن نخست مرگ در دنيا و پايان عمر و زنده شدن در قبر است براى سؤال و جواب و مردن دوم در قبر پس از سؤال نكير و منكر و زنده شدن آن در قيامت و محشر است. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) و حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمودند اين آيه در رجعت است و مخصوص طايفهاى است كه پس از مردن زنده ميشوند و بازگشت ميكنند آنگاه مىميرند و در قيامت زنده ميشوند. و احاديثى كه دلالت ميكند بر زنده شدن انسان در قبر و عالم برزخ بسيار و بحد تواتر است پيغمبر اكرم (ص) فرمود شخص متوفى را كه در قبر پنهان كردند در آن حال زنده شود براى سؤال و جواب و در قبر صداى پاى كسانيكه از جنازه او تشييع كرده و باز ميگردند ميشنود و آنهائيكه دست بر خاك او ميگذارند و برهم ميزنند از اينجهة است كه بايد ولى ميت پس از متفرق شدن و بازگشتن مردم بايستد و او را بصداى بلند تلقين دهد براى آنكه ميت در آنحال صداى او را ميشنود و داستان مادر امير المؤمنين (ع) فاطمه دختر اسد و دفن كردن او بدست پيغمبر اكرم (ص) مشهور است رسول خدا بخاطر آنكه بر او حق تربيت و مادرى داشت و حضرتش را پروريده بود بدست مبارك جسد فاطمه را در قبر خوابانيد چون قبرش را پوشانيد بر سر قبرش نشست و مانند كسيكه گوش بسخن شخصى بدهد توجه نمود پس از لحظهاى فرمود ابنك ابنك ابنك على (ع) اصحاب سؤال كردند اى رسول خدا اين چه فرمايشى بود كه فرموديد گفت بدانيد در آنحال كه خاك بر قبر او ريختم و پوشانيدم او را پروردگار او را زنده كرد فرشتگان براى سؤال و جواب آمدند از خدا پرسيدند جواب بصواب داد از پيغمبرش پرسيدند پاسخ صحيح داد از امامش سؤال كردند فروماند من او را تلقين كردم و سه دفعه گفتم پسرت على (ع) ميباشد فرمود پيغمبر اكرم (ص) قبر يا باغى است از باغهاى بهشت يا گودالى است از گودالهاى دوزخ.
دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : ارادتمند أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِين 57 يعنى اين بيان و انذار براى آنست تا كسى از شدت پشيمانى نگويد اگر خداوند مرا بلطف خويش راهنمائى ميفرمود من از پرهيزگاران ميشدم. ابن شهرآشوب ذيل آيه مزبور از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از هدايت ولايت امير المؤمنين (ع) است.
أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ 58 تا موقع مشاهده عذاب نگويد اگر بار ديگر بدنيا بازمىگشتم ولايت امير المؤمنين (ع) را قبول كرده و از جمله نيكوكاران ميشدم پروردگار قول و گفتار مدعيان را با بيان اين آيه رد ميفرمايد
لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ در كافى از ابى حمزه روايت كرده گفت تفسير آيه فوق را از حضرت باقر (ع) سؤال نمودم فرمود تفسير آيه اينست اى پيغمبر اگر بولايت و خلافت كسى با وجود ولايت امير المؤمنين (ع) امر نمائى اعمالت محو و نابود ميشود. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود تأويل آيه آنست اگر در ولايت غير على (ع) را با على شريك قرار بدهى اعمالت محو شود و از زمره زيانكاران خواهى بود. محمد بن عباس از ابى موسى رغابى روايت كرده گفت جمعى از اهل كوفه معناى آيه مزبور را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودند آنحضرت فرمود وحى پروردگار به پيغمبرش رسيد كه بايد على امير المؤمنين (ع) را بولايت و خلافت و وصايت منصوب نمائى معاذ بن جبل حضورش عرض كرد اى رسول خدا اگر اولى و دومى را با على در ولايت و خلافت شريك قرار بدهيد مردم فرمايشات شما را پذيرفته و قبول ميكنند و چون آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نازل شد پيغمبر اكرم بجبرئيل فرمود ميترسم چنانچه على را منصوب كنم امة مرا تكذيب كرده و گفتارم را نپذيرند آيه فوق نازل شد اى پيغمبر اگر در ولايت و خلافت ديگرى را با على شريك نمائى اعمالت محو و نابود ميشود و از زمره زيانكاران خواهى بود. ابن شهر آشوب از حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمودند آيه مزبور پس از امر پروردگار به پيغمبرش كه بايد على را بخلافت و ولايت منصوب بدارد نازل شد و معنايش آنست كه شريكى براى على (ع) در ولايت و خلافت قرار تفسير جامع، ج6، ص: 96 مده و پيوسته خدا را پرستش نموده و از امر و فرمان او تجاوز مكن و سپاسگزار باش بخاطر آنكه پروردگار تو را تقويت و يارى نمود به برادر و پسر عمويت على امير المؤمنين (ع).
وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق بسند خود از قتاده و او از انس بن مالك روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) فرمود شبى كه مرا بمعراج بردند بزير عرش نظر كردم ناگاه ديدم على بن أبي طالب (ع) جلوى من ايستاده و به تسبيح و تقديس خداوند مشغول است بجبرئيل گفتم آيا على پيش از من بمعراج آمده است گفت خير لكن اينك شما را از سرى آگاه ميكنم خداوند از بالاى عرش رحمت و ثناى بسيارى بعلى بن أبي طالب (ع) ميفرستد فرشتگان شايق زيارت آن بزرگوار شدند خداوند فرشتهاى بصورت آن حضرت در زير عرش خلق فرمود تا عرشيان و فرشتگان پيرامون عرش بسوى او نظر كرده و التهاب و اشتياق خود را با زيارت مثال على (ع) فرو نشانند و ثواب تسبيح و تقديس اين فرشته كه بصورت على (ع) است براى محبين و دوستان و شيعيان اوست. رواياتى كه دلالت بر آن دارد كه خداوند فرشتهاى بصورت على (ع) خلق فرموده تا عرشيان و فرشتگان باو نظر كنند و آرامش حاصل نمايند هم از طرف خاصه و هم از جانب عامه بسيار است و ما بعنوان نمونه يكى از آنها را آنهم از طرف مخالفين نقل نموديم تا همه بدانند مخالفين على (ع) باتمام لجاج و عنادى كه دارند نتوانستهاند از ذكر فضائل على (ع) خوددارى و صرف نظر نمايند دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:55 :: نويسنده : ارادتمند يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّه در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مراد از جنب اللّه امير المؤمنين و ائمه طاهرين (ع) ميباشند. ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در يكى از خطبههاى خود فرمودهاند منم هادى منم مهدى و منم پدر يتيمان و شوهر بيوهزنان و تكيهگاه هر ناتوانى و پناهگاه هر پارسائى و منم قائد و پيشواى مؤمنين بسوى بهشت و ريسمان محكم خدا و عروة الوثقى و كلمة التقوى و منم عين اللّه و يد اللّه و لسان اللّه و جنب اللّه و منم دست رحمت و مغفرة گشوده خداوند بر بندگانش و منم باب حطه هر كس كه مرا و حق مرا شناخت خدا را شناخته است زيرا من وصى پيغمبر و حجت خدا هستم در روى زمين و هر كه مرا رد كند خدا و رسولش را رد و تكذيب نموده است. و از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرده گفت جماعتى از اهل يمن حضور حضرت پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرض كردند اى رسول خدا وصى و جانشين شما كيست فرمود همانشخصى است كه پروردگار امر كرده شما باو تمسك و توسل بجوئيد و فرموده وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا تمام شما مسلمين بريسمان محكم خدا تمسك جسته و از آن جدا نشويد مجددا عرض كردند اى رسول خدا بيان فرمائيد حبل اللّه چه كسى است فرمود همانشخصى است كه پروردگار فرمود إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِحبل از طرف خداى تعالى قرآن است و حبل از جانب مردم وصى من ميباشد و همانست كه آيه أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ و آيه وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا در حق او نازل شده عرض كردند اى رسول خدا بحق پروردگارى كه شما را بحق و حقيقت مبعوث كرده او را بما نشان بدهيد فرمود خداى تعالى او را براى صاحبان فراست علامت قرار داده اگر بديده دل و حقيقت بسوى وصى من نظر كنيد همچنانكه مرا ميشناسيد او را خواهيد شناخت جستجو كنيد و گردش نمائيد ميان اين مردم دل شما بهر كه مشتاق شد و ميل نمود آنكس وصى من است چه پروردگار فرموده فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ آن جماعت توجهى بتمام صحابه نمودند تا رسيدند بامير المؤمنين (ع) دست آنحضرت را گرفته عرض كردند اى رسول خدا قلوب ما بسوى اين بزرگوار اشتياق دارد و هواى او در سر ماست پيغمبر اكرم (ص) فرمود شما از بندگان خالص و نخبه پروردگار هستيد چه حجة خدا و وصى مرا پيش از آنكه او را معرفى كنم شناختيد بمن بگوئيد بچه سبب دانستيد على امير المؤمنين (ع) وصى و جانشين من است عرض كردند اى رسول خدا نظر بتمام اصحاب افكنديم شوق و هواى هيچ يك از ايشان در دل ما پديدار نشد جز على بن أبي طالب و صداهاى خود را بگريه بلند نمودند و گفتند اى پيغمبر گرامى محبت على (ع) در دل ما جايگزين شد و ديدگانمان بر اثر مشاهده جمالش روشن شد و قلوبمان در سينهها به طپش افتاد گويا حضرتش براى ما پدر و ما فرزندان او ميباشيم فرمود پيغمبر اكرم (ص) شما سبقت گرفتيد در نيكوئى و از آتش دوزخ دور شديد شما را به بهشت بشارت ميدهم اين را بدانيد كه در ركاب امير المؤمنين (ع) شهيد خواهيد شد. ايشان در جنگ جمل و صفين در خدمت آنحضرت بودند و تمام آنها در آن جنگ بدرجه شهادت رسيدند رحمهم اللّه جميعا. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سوگند بخدا پروردگار ما را از نور جنب و قرب خود بيافريد و در تأييد فرمايش خود اين آيه را تلاوت نمود و فرمود روز قيامت دشمنان ما فرياد وا حسرتا برميكشند و ميگويند چگونه راه افراط پيموده و از ولايت امير المؤمنين (ع) تخلف و عصيان ورزيده و حضرتش را استهزاء و مسخره ميكرديم. طبرسى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود از جمله رموزى كه پروردگار در قرآن بيان فرموده كه غير از پيغمبر و ائمه آن را نميدانند آيه يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ است چه پروردگار ميدانست دشمنان دين اسامى امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين را از قرآن حذف و اسقاط مينمايند تا امر را بر مردم مشتبه كرده و باطل خود را ميان مسلمين رواج دهند لذا نام آن بزرگواران را با رمز بيان فرمود و ديدگان دشمنان نابينا شده آن رموز را نفهميدند تا بنفع خود حذف و اسقاط نمايند عياشى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود جنب اللّه ما ائمه ميباشيم. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه سوره زمر مشتمل است بر عظمت قرآن و تحريص مكلفين بر عمل و فرمان بردارى از اوامر و نواهى آن و كمال قدرت پروردگار و خلوص در عبادت و نبى از شرك و بتپرستى و دلايل توحيد و خداشناسى و عذاب و كيفر امم گذشته از جهة شرك و تكذيب نمودن از پيغمبران و بيان حال كفار و احوال بندگان در قيامت و روز محشر.
وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُم7 در محاسن ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود مراد از شكر در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين است و كفر خلاف شكر و نشناختن مقام ولايت و امامت ميباشد.
ابن بابويه ذيل آيه وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا 29 از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه آنحضرت در خطبه معروفى كه اسامى قرآنى خود را بيان ميفرمايد فرمودهاند از جمله نامهائى كه در قرآن براى حضرتش ذكر شده «سلم» ميباشد و مراد آنست كه حضرتش براى رسول خدا سلم محض بودهاند. و از حضرت باقر (ع) نقل نموده است كه فرمود مراد از «رَجُلًا سَلَماً» على (ع) ميباشد و «مُتَشاكِسُونَ» كسانى هستند كه در ولايت امير المؤمنين (ع) اختلاف كردهاند و البته اصحاب امير المؤمنين (ع) همگى بر ولايت آن حضرت متفق القول ميباشند اين حديث را عياشى و طبرسى و ابن شهر آشوب (در كتاب مناقب) نقل كردهاند.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ 32 پس در آنروز هرگز ستمكارتر از كسيكه بر خدا دروغ بسته و وعده راست پيغمبران را تكذيب نموده و دروغ پنداشته يافت نميشود. مراد بصدق قرآن وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است.
ابن بابويه ذيل جمله «كَذَّبَ بِالصِّدْقِ» از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود كسانيكه راست را دروغ پنداشتهاند همانهائى هستند كه امر و گفتار خدا و رسولش را در باره خلافت و ولايت امير المؤمنين (ع) رد كردهاند. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود مفهوم و مراد آيه آنست كه آنچه پيغمبر اكرم (ص) از جانب پروردگار در باره ولايت و حق امير المؤمنين (ع) آورد معاندين در مقام تكذيب برآمده خدا و رسولش را تصديق نكردند. اينحديث را مخالفين نيز نقل نمودهاند.
طبرسى و ابن شهر آشوب از حضرت باقر و حضرت صادق و موسى بن جعفر و حضرت رضا عليهم السلام روايت كردهاند كه فرمودند مقصود از «جاءَ بِالصِّدْقِ» پيغمبر اكرم (ص) و مراد از «وَ صَدَّقَ بِهِ» امير المؤمنين (ع) است. و در امالى از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود آنچه پيغمبر براستى و صدق آورد ولايت ما اهل بيت پيغمبر است. و اينحديث را ابن مغازل شافعى و مخالفين ديگر نقل نمودهاند:
در شب معراج برسول اكرم (ص) امر شد اى محمد (ص) آنچه مشاهده نمودى قومت را خبر ده عرض كرد پروردگارا مرا تكذيب كنند و دروغگو بدانند خطاب رسيد ترا صديق اكبر على بن ابى طالب (ع) تصديق كند. و دليل بر آنكه مراد از وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) است جمله أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ميباشد چه آنكس كه خداى تعالى بر تقوى و پرهيزگارى او گواهى بدهد جز معصوم نيست آنگاه ثواب و پاداش متقين را بيان نموده و ميفرمايد: لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ براى ايشان هر چه بخواهند نزد پروردگارشان مهياست اينست پاداش نيكوكاران همانا پروردگار گناهان آنها را محو نمايد يعنى بتوبه اسقاط عقاب آن كند و بهتر از كارهاى خوبى كه كردهاند پاداش و جزا مرحمت فرمايد.
وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ 36 اى محمد (ص) ترا از غير خدا ميترسانند. مشركين عرب به پيغمبر ميگفتند ما ميترسيم اين خدايان ما بر اثر طعن و لعنى كه بآنها مىكنى بتو آفت و مضرتى برسانند اگر از طعن ايشان باز نهايستى ترا ديوانه كنند يا رنجى بتو رسانند پروردگار در جواب آنها فرمود هر كه را خداوند در حالت گمراهى رها كند هيچكس نميتواند او را هدايت و راهنمائى كند و كسى را كه خداوند هدايت نموده و توفيق مرحمت بفرمايد ديگرى نميتواند او را گمراه سازد آيا خداوند مقتدر غالب و منتقم نيست؟ اين استفهام نيز تقريريست يعنى خداوند مقتدر غالب و انتقام كشنده است از كفار و دشمنانى كه كفران نعمتش ميكنند. و تأويل آيه آن بود كه منافقين به پيغمبر اكرم (ص) ميگفتند ما را از خلافت و ولايت امير المؤمنين (ع) معاف بدار و گر نه از اسلام خارج و بكفار ملحق ميشويم.
دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : ارادتمند و از يونس بن ظبيان روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) شرفياب شده عرض كردم اى فرزند رسول خدا شنيدم مالك و اصحاب او ميگويند پروردگار مانند بشر دست و صورت دارد بدليل آيه لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ 75 و بعضى از آنها مىگويند خداى تعالى جوانى است مانند جوانان سى ساله شما چه ميفرمائيد اى فرزند رسول خدا آنحضرت از اين گفتار حالشان تغيير كرد و سه دفعه گفتند اللهم عفوك عفوك عفوك سپس فرمود اى يونس هر كس گمان كند پروردگار مانند بشر داراى صورت و شكل است مشرك است و كسيكه بگويد خداوند داراى اعضاء و جوارح است مانند مخلوقات كافر است مقصود از وجه اللّه اولياء و پيغمبران و ائمه مىباشند و مراد از خلقت بيدى دست قدرت او است و هر كس گمان كند خداوند حلول كرده در چيزى يا بر چيزى است يا تحول و انتقال نموده از شىء بشىء يا در مكانى است دون مكانى وصف كرده او را بصفات مخلوقات پروردگار، آفريدگار موجودى است كه قياس بمخلوقات نميشود و شباهت بمردم ندارد و خالى نيست مكانى از او و در جايگاه معينى قرار نگرفته نزديك است در عين دورى او و دور است در عين نزديكى اوايست اوصاف پروردگار يگانه و يكتا، نيست پروردگارى جز آن پروردگار هر كس چنين پروردگارى را ستايش كند از جمله موحدين است و كسيكه خدا را بغير اين صفات دوست داشته باشد پروردگار و ما از او تبرى و دورى ميجوئيم آنگاه فرمود آنحضرت خردمندان و صاحبان عقل كسانى هستند كه شغل و پيشه آنها تدبير و تفكر است چه هر وقت دوستى پروردگار بدل اثر كرد و رسيد آن دل نورانى شود و محل لطف و الطاف خدا گردد و چون محل لطف واقع شد از اهل فوائد گردد و چون اهل فوائد شد بحكمت سخن ميگويد زمانى كه تكلم نمود بحكمت از اهل فطن گردد چون از اهل فطن شد قدرت در او عمل كند و چون از اهل قدرت شد در طبقات هفتگانه عمل كند چون باين مقام و منزلت رسيد در لطف و بيان و حكمت فرو رود در آنوقت محبت و شهوت او منحصر است در خالق و آفريدگار و پروردگار خود و اين مقام و منزلت بسيار بزرگى است و در اين مقام است كه پروردگار را بدل مشاهده مينمايد و حاصل كرده حكمت را بغير آنراهى كه حكما تحصيل نمودهاند و عالم و دانشمند گرديده نه از آن راهى كه علماء و دانشمندان دانشمند شدهاند و از جمله صديقين شده نه از راهى كه صديقون بآن رسيدهاند چه حكما از راه صمت و سكوت بحكمت ميرسند و دانشمندان از راه تحصيل و طلب بعلم و دانش ميرسند و صديقون از راه خشوع و طول در عبادت بصدق و صفا ميرسند و كسانيكه از اين راه بحكمت و علم و صدق ميرسند يا ترقى ميكنند و يا تنزل و بسيارى از ايشان تنزل ميكنند زيرا مراعات فرمودههاى خدا را و عمل باوامر و نواهى او نمىنمايند و اين صفت كسانى است كه پروردگار را بآنطوريكه سزاوار است نشناختهاند و دوست نميدارند خدا را آنطريقى كه سزاوار است و بايد شايد دوست بدارند پس فريب و گول نزند شما را نماز و روزه و روايات و علوم اينگونه اشخاص ايشان بمانند الاغهائى هستند كه از شير درنده فرار ميكنند پس از آن فرمود اى يونس اگر علم و دانش صحيح و درست ميخواهى فقط نزد اهل بيت است چه پروردگار بما ارث داده و شرح حكمت و فصل خطاب بما اهل بيت عطا فرموده يونس ميگويد عرض كردم حضورش تمام اهل بيت مانند شما هستند و ارث از حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) مىبرند فرمود فقط ائمه دوازدهگانه اينطور باشند تقاضا نمودم از حضرتش اسامى ايشان را برايم بيان فرمايند فرمود اول آنها على بن أبي طالب و بعد از آن حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على بعد از او من و بعد از من فرزندم موسى بن جعفر و فرزندش على بن موسى الرضا و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و بعد از حسن حجة عصر است پروردگار ما را پاك و پاكيزه گردانيده و برگزيده و عطا كرده بما چيزهائى كه باحدى از جهانيان عطا ننموده عرض كردم حضورش فرزند عبد اللّه بن مسعود روز گذشته همين سؤالات مرا از حضرتت پرسش كرده جواب ديگرى فرموده بوديد باو فرمود اى يونس ما به هر كس بقدر وسع و توانائى او جواب ميگوئيم و تو اهل بودى براى آنچه بيان كردم اين موضوعات را از غير اهلش پنهان بدار ولى از اهل آن كتمان مدار.
نيز در آيه 87 قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ روايت كرده كه حضرت باقر (ع) فرمود مراد از ذكر امير المؤمنين (ع) است و مردم بعد از خروج و ظهور حضرت قائم بخوبى اين موضوع را خواهند فهميد. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : ارادتمند قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ 68 اى رسول گرامى با من بگو على امير المؤمنين (ع) و قرآن خبر بزرگيست و شما مردم از ايشان اعراض نموده و دورى ميجوئيد و تدبير و تفكر نميكنيد تا صدق نبوت من بر شما ظاهر شود در كافى از ابى حمزه روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم شيعيان سؤال ميكنند از تفسير نباء عظيم فرمود نباء عظيم امير المؤمنين (ع) است خود آنحضرت ميفرمود نيست پروردگار را آيتى بزرگتر از من و نه خبرى عظيمتر از من ولى مردم از وجود مقدسش اعراض نموده و دورى مىجويند.
على ابراهيم ذيل آيه إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ 70 از اسمعيل جعفى روايت كرده گفت در مسجد الحرام نشسته بودم و حضرت باقر (ع) نيز تشريف داشتند ناگاه سر مبارك را بسوى آسمان فرموده و سپس بكعبه نظر افكندند و سه مرتبه اين آيه را قرائت كردند سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى بعد بسوى من متوجه شده و فرمودند اى عراقى مردم عراق در معناى اين آيه چه ميگويند؟ عرض كردم ميگويند پيغمبر اكرم (ص) از اينجا بمسجد اقصى كه بيت المقدس است تشريف بردند فرمود چنين نيست كه ميگويند بلكه از اينجا تشريف بردند بآسمان و بدست مبارك اشاره بآسمان كرده و فرمودند ميان اين حرم تا بالا حرم است و فرمود همينكه پيغمبر اكرم (ص) بسدرة المنتهى رسيدند جبرئيل از حضرتش جدا شد رسول اكرم (ص) فرمود اى جبرئيل چگونه مرا در چنين موضعى تنها ميگذارى جواب داد اى پيغمبر خدا پيش برويد بخدا قسم بجائى رسيدهايد كه هيچ آفريدهاى پيش از حضرتت بآن جا نرسيده پيغمبر اكرم فرمود من بمقام قرب چنان نزديك شدم كه نور پروردگار را مشاهده كردم و ميان من و خداوند تسبيحهاى حائل بود جعفى ميگويد عرض كردم تسبيحه چيست؟ فرمودند از مصدر ذات اقدس پروردگارى سه مرتبه خطاب شد يا محمد (ص) گفتم لبيك اى پروردگار بعد خطاب رسيد كه در ملاء اعلى در چه چيزى مخاصمه و حكومت ميشود عرض كردم ترا ستايش ميكنم مرا جز آنچه تعليم فرمودهاى دانشى نيست بناگاه دست قدرت را در سينهام يافتم بطورى كه سردى آنرا از پشت كتفم احساس نمودم و از آن پس سؤال نكردند از من چيزى را از گذشته و آينده مگر آنكه آنرا ميدانستم دوباره ندائى شنيدم اى محمد (ص) در چه چيز در ملاء اعلى مخاصمه ميشود عرض كردم پروردگارا در درجات و حسنات و كفارات پس ندائى رسيد اى محمد همينكه عمرت بآخر رسد و دوره حيات دنيوى پايان رسد وصيت كيست عرض كردم پروردگارا من تمام خلقت را آزمودم و در ميان آنها كسى را فرمانبردارتر از على (ع) نديدم و آنچه تجسس كردم محبوبتر از على (ع) هيچ بشرى را نيافتم خطاب رسيد آرى همينطور است على نزد من نيز محبوبترين خلايق است اى محمد (ص) باو بشارت بده كه چراغ هدايت اولياى منست و پرچمدار افراد مؤمن و صالح است و نور است براى كسانى كه اطاعت اوامر مرا مينمايند و براى اشخاص با تقوى كلمه باقيه است كه ملازم آنها باشد. اى محمد (ص) هر كه على (ع) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كسى با على خصومت ورزد با من دشمنى و پيكار نموده است من بعلى (ع) خصايصى دادهام كه كسى جز او شايستگى آنرا نداشته است پيغمبر اكرم (ص) فرمود من عرض كردم پروردگارا على (ع) برادر و وزير و وارث و صاحب من است خطاب آمد كه اينها امورى است كه قضا و قدر بر آنها سبقت گرفته او امتحان شده و جميع خلايق باو امتحان ميشوند بعلى (ع) چهار چيز عطا كردهام كه كسى پرده از روى آن برنخواهد داشت.
ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت حضور پيغمبر اكرم (ص) بودم شخصى معناى آيه أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ 75 را از حضرتش سؤال نمود و عرض كرد اى رسول خدا بزرگواران و آنهائيكه داراى مرتبه بلند و مقام شامخ هستند چه اشخاصى مىباشند كه از فرشتگان برتر و بالاترند پيغمبر اكرم (ص) در جواب سؤال او فرمود من و على و فاطمه و حسن و حسين هستيم كه در سرادق عرش پروردگار مشغول تسبيح خداى تعالى بوديم و فرشتگان تسبيح مينمودند پروردگار را بتوسط و وسيله تسبيح ما پيش از آنكه آدم را بيافريند بدو هزار سال و چون آدم آفريده شد امر نشدند فرشتگان بسجده كردن آدم مگر براى خاطر ما پروردگار در مقام توبيخ بشيطان فرمود آيا تو از آن اشخاصى بودى كه نامهايشان در سرادق عرش نوشته شده. ما راه خدا هستيم بواسطه ما مردم هدايت ميشوند هر كس ما را دوست بدارد خدا او را دوست داشته و داخل بهشت گرداند و هر آنكه ما را دشمن بدارد خداوند دشمن اوست و او را در دوزخ وارد كند و دوست نميدارد ما را مگر آنهائيكه حلالزاده و پاك و پاكيزه هستند.
دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : ارادتمند سوره ص مشتمل است بر آياتى چند در تهديد كفار و حكايت گفتار آنها و خبر دادن از شكست و مغلوب شدن قريش و عذاب و هلاكت پيشينيان در اثر تكذيب پيغمبران و داستان داود و سليمان و ايوب و گفتگوى اهل بهشت با يكديگر و وصف بهشت و دوزخ. ابن بابويه از جويريه روايت كرده گفت سفيان بن سعيد ثورى از حضرت باقر (ع) پرسيد معناى ص وَ الْقُرْآنِ چيست؟ فرمود ص چشمهاى است كه از زير عرش پروردگار جارى است و همان چشمه است كه پيغمبر اكرم (ص) در شب معراج از آن وضو گرفت و جبرئيل هر روز در آب آن چشمه فرو ميرود و چون خارج ميشود خود را حركتى ميدهد قطرات آبى كه از او مىچكد بفرمان پروردگار هر يك فرشتهاى ميشود كه به تسبيح و تقديس پروردگار تا روز قيامت مشغول ميشوند وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ (يعنى قسم بقرآن كه مقام ذكر و بيان است) چه در آن دلايلى است براى خردمندان كه انديشه كنند حق را شناخته و از باطل دورى جويند و چون در قرآن ذكر پروردگار و صفات على و اسماء حسنى و حالات پيغمبران و داستان پيشينيان و بعث و نشور و احكام تكليفيه و حدود ميباشد چنانچه فرمود: ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ از اينجهة تعبير بذكر نمود. و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت معناى آيه مزبور را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مقصود از أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا28 امير المؤمنين (ع) و پيروان آنحضرت و مراد از كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ حبتر و زريق كه كنايه از اولى و دومى و اصحاب آنهاست مىباشد. ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت صدر آيه در شأن امير المؤمنين و شيعيان آنحضرت نازل شده و ذيل آيه در باره دشمنان اهل بيت است.
كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه 29 اين قرآن بزرگ كتابى مبارك و عظيم الشأن است كه بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند و صاحبان مقام عقل متذكر حقايق آن شوند مراد از آيات و أُولُوا الْأَلْبابِ امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين ميباشند و امير المؤمنين (ع) باين آيه افتخار ميكرد و ميفرمود خداوند نه پيش از من و نه بعد از من مثل آن چيزى كه بمن عطا فرموده بكسى عطا نكرده پس از آن بيان ميكند نعمتى كه عطا فرموده بداود بدادن فرزند باو مانند سليمان و مىستايد او را كه بنده نيكوئى بوده و بدرگاه ما بسيار با تضرع و زارى رجوع ميكرد دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : ارادتمند محمد بن عباس ذيل آيه «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ- وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» 165-166 از عبد اللّه بن عباس روايت كرده گفت روزى حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم كه ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد همينكه چشم پيغمبر باو افتاد تبسمى نموده و فرمود مرحبا بكسى كه چهل هزار سال پيش از خلقت آدم خلق شده است حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم چگونه ممكن است كه على عليه السّلام چهل هزار سال پيش از آفرينش پدرش خلق شده باشد و وجود پيدا كند فرمود بلى چنين است خداوند من و على را چهل هزار سال قبل از خلقت آدم آفريد من و على نور واحدى بوديم خداوند آنرا بدو قسمت فرمود مرا از قسمتى و على را از قسمت ديگر بيافريد پيش از آنكه موجودى را خلق كرده باشد سپس ساير موجودات را بيافريد و آنها در ظلمت و تاريكى بودند آنها را با نور من و على نورانى گردانيد و ما را سمت راست عرش جاى داد
پس از آن فرشتگان را بيافريد و ما به تسبيح و تهليل و تكبير پروردگار پرداختيم فرشتگان نيز بما اقتدا نموده و به تسبيح و تهليل و تكبير مشغول شدند و من و على عليه السّلام آنها را تعليم داديم و در علم سابق خداوند گذشته بود كه دوستان من و على عليه السّلام را داخل جهنم نگرداند. اى ابن عباس بدان و آگاه باش خداوند فرشتگانى را برگزيده كه در دست آنها ابريقى از نقره است و داخل آن ابريقها پر از آب زندگانى از فردوس اعلى است و چون شيعيان على عليه السّلام كه پاك و پاكيزه هستند بخواهند با عيالات خود هم بستر شوند يكى از فرشتگان بامر پروردگار ميآيد و قدرى از آن آب را از ابريقى كه در دست دارد داخل ظرف آن شخص ميريزد و آن زن و شوهر از آن آب آشاميده و آثار آن در خلقت نوزاد و فرزند شيعه مؤثر واقع گشته و ايمان و ولايت اهلبيت در قلب آنها ميرويد همچنانكه نباتات و رستنىها بر اثر آب باران نمو كرده و روئيده ميشوند. پس شيعيان على عليه السّلام بر بينهاى از طرف پروردگار و رسولش و وصى من و از طرف دخترم زهراء و حسنين و ائمه از اولاد حسين عليه السّلام ميباشند. ابن عباس ميگويد حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم مراد از ائمه كيانند فرمودند آنها از نسل من و على ميباشند. آنگاه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود حمد و ستايش خدائى را كه ايمان و محبت على را سبب نجات از آتش جهنم و وسيله دخول بهشت فرموده است. طبرسى ذيل آيه «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» 183 از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود هر كه خواهد بمكيال تمام مزد و پاداش بگيرد آخر كلام او كه از مجلس برميخيزد اين باشد «وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» 181
دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:44 :: نويسنده : ارادتمند «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ» 30 شورى و فرمود من از امر پروردگار و رويه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و اولاد گرامى او پيروى نمودهام شما بر نفس خود ستم روا داشته و مرتكب مناهى ميشويد آنگاه خود را پيرو ائمه معصومين ميخوانيد و ميگوئيد بآنها اقتداء ميكنيد عرض كردند فدايت شويم براى چه ما چنين ميباشيم فرمود شما خود را شيعه على بن أبي طالب و امام حسن و امام حسين عليه السّلام ميدانيد واى بر شما شيعه على عليه السّلام سلمان و أبو ذر و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكر ميباشد كه هرگز مخالفت اوامر مولاى خود ننمودهاند و مرتكب معصيت نشدند اما بيشتر اعمال شما بر خلاف امر خداست و در بيشتر واجبات الهى تقصير ميكنيد و بحقوق برادران خود تجاوز مينمائيد در جائى كه مورد ندارد تقيه ميكنيد و در محلى كه بايد تقيه كنيد خوددارى بعمل ميآوريد اگر با اين حال مىگفتيد كه ما از دوستان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوده و با دشمنان آن خاندان دشمن هستيم من انكار نميكردم و شما را ميپذيرفتم اما ادعاى شيعه بودن شما با اعمال شما كاملا مغايرت داشته و موجب هلاكت شما خواهد شد مگر آنكه مشمول رحمت پروردگار شويد آن جماعت همگى عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما از گفتار خود توبه ميكنيم و همانطور كه فرموديد ما خود را دوستدار شما و دوستان شما و بدخواه دشمنان شما ميدانيم حضرت رضا عليه السّلام فرمود مرحبا بشما اى برادران و دوستان من بيائيد و بنشينيد و آنها را در نزديك خويش جا داده و بخادم خود فرمود چند مرتبه اين جماعت را جواب كردهاى عرض كرد قريب شصت مرتبه فرمود شصت مرتبه بر اين مردم وارد شو و سلام مرا برسان زيرا خداوند توبه و استغفار آنها را پذيرفت و بسبت توبه و براى آنكه دوست ما و دوست دوستان ما هستند مستحق كرامات خدا شدند از طرف من برو از حال آنها و عيالاتشان جستجو كن و روزى و نفقات آنها را توسعه بده و هر گرفتارى كه دارند مرتفع كن. روايات بسيارى از ائمه معصومين عليه السّلام وارد شده كه فرمودهاند شما خود را دوستدار ما بدانيد و از ادعاى شيعه بودن سرزنش كردهاند از جمله: روزى جمعى حضور حضرت امام حسن عليه السّلام رسيده عرض كردند ما از شيعيان پدرت امير المؤمنين عليه السّلام هستيم بآنها فرمود شما از دوستان پدرم هستيد نه از شيعيان او زيرا شيعيان پدرم كسانى هستند كه خداوند در باره آنها ميفرمايد: وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ و آنها كسانى هستند كه بخدا ايمان آورده و بصفات پدرم متصف هستند و تمام آنچه را كه بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده تصديق دارند و از هر گونه معصيت منزه و دور باشند و معتقدند كه امير المؤمنين على عليه السّلام بعد از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله خليفه بلافصل بوده و كسى با او برابر نيست و بر تمام مردم ترجيح دارد همانطور كه آسمان بر زمين برترى دارد و هرگز از كشتن و كشته شدن در راه خدا نميترسند و براى ايشان فرقى نيست كه مرگ باستقبال آنها برود يا آنكه آنها باستقبال مرگ بشتابند شيعيان على همواره برادران دينى خود را مقدم بر خود ميدارند اگر چه خود در سختى باشند و هرگز گرد منهيات نميگردند و ترك واجب نكردهاند و على عليه السّلام را مقتداى خود ميدانند و اين صفات شيعيان على را پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بيان فرمودهاند.
ابن بابويه ذيل آيه «سلام على آل ياسين» 130 از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از يس محمد صلى اللّه عليه و آله است و ما آل ياسين ميباشيم. طبرسى بسند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود خداوند پيغمبرش را برمز ياسين ناميد زيرا ميدانست اگر بصراحت نام محمد صلى اللّه عليه و آله را بيان ميفرمود از طرف منافقين اسقاط ميشد همانطورى كه در موارد ديگرى چنين عملى را انجام دادهاند. ابن بابويه از عبد بن ميسره روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم ما ميگوئيم: اللهم صل على محمد (ص) و آل محمد (ص) و بعضى از مردم ادعا نموده و ميگويند ما آل محمد صلى اللّه عليه و آله هستيم فرمود دروغ ميگويند آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى هستند كه خداوند زنهاى آنها را بر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم حرام فرموده است.
وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ 139 از ابو حمزه ثمالى روايت كرده كه روزى عبد اللّه بن عمر حضور حضرت امام زين العابدين عليه السّلام رسيده و گفت اى فرزند امام حسين عليه السّلام شنيدهام كه شما گفتهايد يونس بن متى بدانجهت در شكم ماهى زندانى شده كه موقع پذيرش ولايت آل محمد صلى اللّه عليه و آله توقف نموده و در قبول ولايت ترديد نموده است حضرت فرمود آرى اين گفته من است مقصود تو از اين بيان چيست؟ عرض كرد اگر راست ميگوئيد دليلى بر صحت مدعاى خود بياوريد حضرت امر فرمود يكى از حاضرين چشمهاى عبد اللّه بن عمر را بسته و بديگران نيز فرمود چشمهاى خود را بستند پس از چندى فرمود چشمها را گشوده و خود را در كنار دريائى ديديم كه امواج خروشانى داشت عبد اللّه بن عمر بآنحضرت گفت اگر من تلف شوم خونم بگردن شما است فرمود اطمينان داشته باش من ميخواهم براى صدق گفتار خودم برهان و حجت و دليلى بياورم آنگاه با صداى بلند ماهى مخصوصى را بنام صدا زدند كه يكمرتبه ماهى بزرگى چون كوه سر از آب خارج و با صداى رسا و زبان فصيح گفت «لبيك» اى ولى خدا آنحضرت فرمود تو كيستى عرض كرد من ماهى يونس هستم حضرت فرمود داستان يونس را بيان كن گفت خداوند تبارك و تعالى از زمان آدم تا زمان جدت خاتم هيچ پيغمبرى از پيغمبران را مبعوث نفرموده مگر آنكه از ايشان براى ولايت شما اهلبيت پيمان گرفته است هر كدام كه فورا قبول ولايت نمودهاند از ابتلائات مصون بوده و هر يك كه تأمل كرده و از چگونگى پرسش و تحقيق نمودهاند مبتلا شدند از آن جمله چون خداوند يونس را برسالت برگزيد باو وحى شد كه ولايت و دوستى على بن أبي طالب عليه السّلام و ائمه راشدين از فرزندانش را بپذير عرض كرد پروردگارا چگونه دوستى كسانى را كه نديدهام در دل جاى دهم و داستان او در تفسير سوره يونس به تفصيل بيان گرديد يونس خشمگين بجانب دريا رفت از جانب خداوند بمن امر شد او را ببلعم ولى استخوانهايش را نشكنم مدت چهل روز يونس در شكم من بود و من در درياها گردش مينمودم يونس پيوسته در مناجات بود و مىگفت: لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ پروردگارا من ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين را پذيرفتم پس از آنكهد: او را بسلامت بساحل رسانيده و از دريا خارج ساختم. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:43 :: نويسنده : ارادتمند صافات خلاصه سوره صافات عبارت است از بيان توحيد و خداشناسى و حال كفار و دوزخيان و نعمتهائيكه پروردگار به بندگان خاص عطا فرموده و حال اهل بهشت و عاقبت كسانيكه پيغمبران را تكذيب كردهاند و داستان نوح و ابراهيم و ذبح اسمعيل و شرح حال موسى و هرون و الياس و لوط و توبيخ كفار و مشركين.
ابن بابويه ذيل آيه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» 24 از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى جد بزرگوارم رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرموده بودند ابو بكر بمنزله گوش و عمر در حكم چشم و عثمان مانند قلب است فرداى آن روز حضرت امام حسين عليه السّلام بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله وارد شده و امير المؤمنين عليه السّلام نيز حضور جدم بود پس از عرض ادب سؤال كردم مقصود از فرمايشات ديروز شما در مورد اين اشخاص چه بود؟ فرمود اينها اشاره بابو بكر و عمر و عثمان نموده در حكم گوش و چشم و قلب ميباشند آنگاه روى مبارك را بپدرم نموده فرمود زود است كه از آن گوش و چشم و قلب از ولايت اين وصيم امير المؤمنين عليه السّلام سؤال كنند و اين آيه را قرائت فرمودندإِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا 36 اسرا سپس فرمود بعزت و جلال پروردگار قسم كه روز قيامت تمام امت مرا نگاه داشته و از ايشان در باره ولايت امير المؤمنين عليه السّلام سؤال مينمايد چنانچه ميفرمايد:وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ اين حديث شريف را ابن شهر آشوب و محمد بن عباس و ديگران از خاصه نقل نمودهاند و از طريق عامه يكى موفق بن احمد در كتاب مناقب بسه طريق يكى از ابن عباس و ديگرى از ابى سعيد خدرى و نيز از ابن اسحق و همه آنها از پيغمبر عينا اينحديث را نقل نمودهاند و ديگر ابن شيرويه و ثعلبى و ابو القاسم قشيرى در تفسير خودشان حديث مزبور را بيان كردهاند و اين اشخاص از بزرگان علماى سنت ميباشند در امالى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله روايت كرده فرمود روز قيامت كه پل صراط را روى جهنم نصب كنند عبور نكند از صراط مگر كسيكه جواز ولايت امير المؤمنين داشته باشد و از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود روز قيامت پروردگار امر ميكند بدو فرشته كه بر صراط توقف كنند و نگذارند كسى از آن عبور كند مگر از امير المؤمنين عليه السّلام برات داشته باشند و هر كس برات نداشته باشد او را بصورت در آتش افكنده ابى سعيد ميگويد حضورش عرض كردم فدايت كردم ايرسول خدا معناى برات امير المؤمنين چيست فرمود نامهايست كه در آن نوشته شده. لا اله الا الله محمد رسول الله و امير المؤمنين على بن أبي طالب وصى رسول الله و حجة الله على خلقه
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ 83 و شرف الدين نجفى روايت كرده كه جابر بن يزيد جعفى تفسير آيه را از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد آنحضرت در جواب او فرمود چون خداوند ابراهيم را خلق فرمود پرده از برابر چشمش برداشت و ابراهيم پيرامون عرش را نظر كرده نورهائى ديد در شگفت شد و عرض كرد پروردگارا اين چه نورى است؟ خطاب رسيد اين نور حبيب من محمد صلى اللّه عليه و آله است نور ديگرى در كنار آن نور بود فرمود اين نور على عليه السّلام يارى كننده دين منست و اين سه نور ديگر نور فاطمه و فرزندانش حسن و حسين عليهم السلام و آن نه نور ديگر انوار فرزندان على و فاطمه عليهم السلام از صلب حسين هستند و اسامى تمام چهارده نور پاك را خداوند يك بيك براى ابراهيم بيان فرمود ابراهيم عرض كرد نورهاى بيشمارى در اطراف اين انوار مشاهده ميكنم كه تعداد آنها معلوم نيست خطاب رسيد اى ابراهيم اين انوار شيعيان على ميباشند ابراهيم سؤال كرد شيعيان على چگونه شناخته ميشوند خطاب شد شيعيان على در شبانه روز پنجاه و يكركعت نماز واجب و مستحب ميخوانند «و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ- الرَّحِيمِ» را بلند ميگويند و در دست راست خود انگشتر ميكنند و در نمازهاى خود پيش از ركوع قنوت ميخوانند ابراهيم درخواست نمود كه او را از شيعيان على قرار دهد خداوند در اين آيه ميفرمايد «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ».
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير منسوب باو ميفرمايد: در زمان ولايتعهدى حضرت رضا عليه السّلام طايفهاى بقصد شرفيابى و ديدار حضرتش بطوس آمده و بخادم آنحضرت گفتند كه خدمت مولاى خود بگويد جمعى از شيعيان مى خواهند خدمتش برسند و اجازه شرفيابى بخواهد خادم حضور امام عليه السّلام رسيده و حضرت فرمودند اكنون مشغول كارى هستم و مجال ملاقات ندارم و اجازه نفرمود مدت دو ماه آن جماعت ميآمدند و خادم آنها را بامر آنحضرت جواب مينمود بالاخره پس از آنكه مأيوس و درمانده شدند بخادم گفتند خدمت حضرت عرض كن كه ما جمعى از دوستداران پدرت على بن أبي طالب عليه السّلام هستيم و شايق ديدار و زيارت شما ميباشيم اينكه بما اجازه ملاقات نميدهيد وسيله شماتت و ملامت دشمنان ما ميشود و ما روى آنكه بديار خود برويم نداريم حضرت رضا عليه السّلام اجازه فرمود داخل شوند همگى بر حضرت وارد شده ايستادند و حضرت بايشان اجازه نشستن نداد حضورش عرض كردند فدايت شويم چه خطائى از ما سر زده كه مدت دو ماه اجازه شرفيابى مرحمت نفرموديد فرمود اين آيه را خواندهايد. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : ارادتمند ابن بابويه از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود چون اين آيه نازل شد «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» ابو بكر و عمر خدمت پيغمبر اكرم (ص) آمده گفتند اى رسول خدا آيا منظور از امام مبين تورات است؟ فرمود خير عرض كردند آيا انجيل است؟ فرمود خير باز پرسيدند آيا مراد قرآن است فرمود خير در همين موقع امير المؤمنين وارد شد پيغمبر اكرم (ص) فرمود آن امام مبين كه خداوند همه چيز را در آن بيان فرمود على (ع) است كه پروردگار علم هر چيزى را در وجود برادر و وصى و خليفه بعد از من على (ع) بوديعه نهاده است.
و نيز از عمار روايت كرده گفت در يكى از غزوات و جنگها كه در خدمت امير- المؤمنين (ع) بودم از بيابانى عبور ميكرديم كه مملو از مورچه بود گفتم اى مولاى من آيا كسى هست كه شماره اين مورچگان را بداند فرمود بلى اى عمار من ميدانم و ميتوانم تعداد آنرا تعيين كنم گفتم يا امير المؤمنين (ع) تعداد اينها را از كجا ميدانيد فرمود اى عمار مگر سوره «يس» را نخواندهاى آنجائى كه ميفرمايد: «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» عرض كردم بلى فدايت شوم اين سوره را مكرر خواندهام فرمود اى عمار منظور از امام مبين كه خداوند فرموده است منم: و اين حديث را برسى از ابن عباس و او از پيغمبر اكرم (ص) نقل نموده با زيادتى اين جمله كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود سعيد كسى است كه على را در حياة و مماة دوست بدارد و شقى شخصى است كه بغض على را چه در حال حياة و چه در حال وفاتش در دل داشته باشد. ابن بابويه ذيل آيه إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ 29 از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود سه نفر بودند كه حتى يك چشم بهمزدن كافر بوحى نشدند مؤمن آل يس و على بن أبي طالب و آسيه عيال فرعون اين سه نفر صديقون هستند و افضل ايشان على عليه السّلام است و اينحديث را ثعلبى نيز كه از مخالفين است در تفسيرش نقل نموده. دو شنبه 16 / 9 / 1392برچسب:, :: 20:35 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره يس عبارت است از بعثت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم براى انذار و ترسانيدن مردم از عذاب خدا و ايمان نياوردن كفار و منافقين و منتفع نشدن آنها بآيات الهى و داستان رسولان و مؤمن آل يس در شهر انطاكيه و تهديد كفار و تنزيه ذات اقدس پروردگار از هر گونه نقص و عيبى و دلايل توحيد و خداشناسى و نفخه صور و قدرت پروردگار بر هلاك نمودن كفار و مشركين و ادله بعث و نشور.
حضرت صادق عليه السّلامفرمود «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» 7 يعنى بامامت امير المؤمنين عليه السّلام و اوصياء بعد از آنحضرت ايمان ندارند و كسانى كه بولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه اقرار ننموده و منكر آن انوار طيبه ميباشند در قيامت نابينا محشور شده و در آتش جهنم غوطهور خواهند شد.
وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ 10 مخاطب باين آيه پيغمبر اكرم (ص) است ميفرمايد ايرسول ما براى اين مردم منافق مساوى و يكسانست، چه بترسانى آنها را و يا نترسانى هرگز بخدا و اسلام و ولايت امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين ايمان نمىآورند1
قوله تعالى: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ 12 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود به پدر بزرگوارم عرض كردم آيا نويسنده وصيتنامه پيغمبر اكرم (ص) امير المؤمنين (ع) نبود رسول خدا املا فرمود و آن حضرت نوشت و جبرئيل و فرشتگان مقرب شاهد بر آن بودند اندكى تأمل نمود و سر مبارك را بزير انداخت پس از آن فرمود چنين است اى فرزندم ابو الحسن فرشتگان شاهد بر وصيت بودند ولى وصيتنامه پيغمبر اكرم (ص) كتاب مسجل و نامه نوشته شدهاى بود كه جبرئيل با خيل فرشتگان مقرب براى پيغمبر اكرم (ص) آورده و گفت اى رسول خدا جز وصى و برادرت على هر كسى كه در محضر مقدست هستند بخارج بفرست تا آنكه وصيتنامه را على دريافت نمايد رسول خدا حضار را غير از على مرخص فرمود و آنگاه جبرئيل گفت اى رسول خدا حقت سلام ميرساند و ميفرمايد اين مكتوب و وصيتنامه عهد منست و شرايطى است كه با شما نمودهام و خودم و فرشتگان مقرب گواه آنيم و گواه خود من بر صحت اين عهد نامه كافى است. حضرت صادق (ع) فرمود پيغمبر اكرم (ص) از شنيدن پيام جبرئيل لرزيده و گفت اى جبرئيل بر ذات اقدس پروردگار سلام باد كه از او بسوى او سلام برميگردد تصديق و تأييد ميكنم كه وصيتنامه پروردگار بمن رسيد و آنرا از جبرئيل گرفته و بعلى (ع) داد و فرمود يا على اين مكتوب را حرف بحرف و كلمه بكلمه قرائت كن اين نامه عهد و شروط پروردگار با من است و اينك امانت خدا را بدست تو مىسپارم امير المؤمنين عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد منهم شهادت داده و گواهى ميكنم كه تو اى رسول خدا اين وصيت نامه و پيمان خدا را بمن رسانيدى تمام اعضاء و جوارح من مصدق و مؤيد اين امر هستند جبرئيل گفت من هم براى هر دو نفر شما گواهى ميدهم. پيغمبر فرمود يا على (ع) وصيتنامه مرا گرفتى و از مضمونش آگاه شده و در پيشگاه خدا و در حضور من ضامن اجراى آن شدى بايد قول بدهى كه بآنچه در اين نامه است وفا كنى امير المؤمنين (ع) عرض كرد اى رسول خدا من تعهد ميكنم كه بر اين عهد وفادار باشم و از خداوند مدد و يارى مىطلبم كه مرا موفق بدارد بر طبق آن عمل كرده و حق آن را ادا كنم. پيغمبر اكرم (ص) فرمود يا على (ع) اينك جبرئيل و جمعى از فرشتگان مقرب ميان من و شما شاهد ميباشند زيرا خداوند آنها را فرستاده كه شاهد بر ابلاغ وصيت من بشما باشند امير المؤمنين (ع) عرض كرد بلى يا رسول اللّه من قبول ميكنم و شما هم آنها را شاهد بر اين اعتراف من بنمائيد. سپس پيغمبر اكرم (ص) فرمود يا على اينك در حضور جبرئيل و فرشتگان مقرب از تو ميخواهم بآنچه در اين مكتوب نوشته شده وفادار بوده با دوستان خدا و رسول او دوستى و با دشمنان آنها دشمنى كنى و بيزارى بجوئى و صبر و شكيبائى شعار خود ساخته و غيظ خود را فرو برى اگر چه نسبت به تضييع حق و غصب مقام و هتك حرمت خود و اهل بيت شما قيام و اقدام شود امير المؤمنين (ع) گفت قسم بآن خدائى كه مرا خلق نموده و دانه را در دل خاك مىشكافد و از زمين بيرون ميآورد بآنچه فرمودى صبر كنم جبرئيل به پيغمبر گفت بعلى بگو كار هتك حرمت بجائى ميرسد كه از خون سرت ريش مباركت را رنگين ميكنند چون بيان جبرئيل بگوش على (ع) رسيد عرض كرد اى رسول خدا آن چنان صبر كنم كه اگر انواع مصائب را بر من وارد سازند و تمام سنتهاى پيغمبر را تعطيل كنند و يا آنكه خانه كعبه را خراب و نامه و كتاب خدا را زير پا گذارده و محاسنم را از خون سرم خضاب نمايند هيچگونه معارضه نكرده و صبر خواهم نمود تا حضورت شرفياب شوم. بعد پيغمبر اكرم (ص) فاطمه عليها سلام و امام حسن و امام حسين عليهما السلام را طلبيد و مضمون وصيت نامه و سفارشى كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرموده بود بايشان ابلاغ و امر بصبر و شكيبائى نمود آنها نيز قبولى خود را اعلام و گفتند آنچه خداوند مقرر داشته و اراده ميفرمايد مورد قبول و رضاى ما است وصيت نامه را مهر فرموده و تسليم امير المؤمنين عليه السّلام نمود. راوى ميگويد حضور حضرت موسى بن جعفر (ع) عرض كردم آيا ممكن است بعضى از مندرجات وصيتنامه را بفرمائيد؟ فرمود سنتهاى خدا و رسول در مكتوب مزبور درج شده و مخالفتهائى كه نسبت بامير المؤمنين (ع) از طرف منافقين صورت وقوع يافت جزء بجزء تشريح گرديده بود همچنانكه خداوند ميفرمايد: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ 12 بخدا قسم پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم تمام صدمات و مصائب را كه مردم بامير المؤمنين (ع) و فرزندش زهرا (ع) وارد نمودند بيان فرمودند و ايشان رضا و بردبارى و صبر بر آنها را بعرض آنحضرت رسانيدند. چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:26 :: نويسنده : ارادتمند ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ و رسول خدا در حديث متواتر فريقين ميراث و وارث را مقرون بهم كرد تا مردم بدانند و بگفتار منافقين وقعى نگذارند و فرمود: انى مخلف فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا كتاب الله و عترتى اهل بيتى و ان اللطيف الخبير اخبرنى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض ديگر آنكه كلمه «اصْطَفَيْنا» را فرمود كه فقط اطلاق آن در خور پيغمبران و امامانست نه تمام مردم زيرا خداوند از بين خلايق جز پيغمبر و امام كسى را برنمىگزيند. دليل سوم آنست كه خداوند جز معصوم شخص ديگرى را اختيار نميفرمايد زيرا كه خداوند بظاهر و باطن مردم علم دارد و اختيار نمىكند مگر كسى را كه ظاهر و باطنش صالح و نيكو است و تنها امام و معصوم است كه متصف باين اوصاف خدا پسندانه ميباشد. دليل چهارم آنست كه در آيه لفظ «مِنْ عِبادِنا» را آورده و مراد از آنها بندگان خاص پروردگار ميباشد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد: إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ و از طرف شيطان نقل قول فرموده و ميفرمايد: إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ دليل پنجم آنكه اين آيه در حق كسانى نازل شد كه خداى تعالى گواهى فرموده كه ايشان اهل بهشت هستند و بديهى است كه تمام امت اهل بهشت نميباشند زيرا كه خبر دادن بآنكه غير معصوم از اهل بهشت است اغراء بقبيح بوده و هرگز از ذات اقدس پروردگار قبيح صادر نميشود. دليل ششم آنست كه وارث كتاب بايد كسى باشد كه باحكام قرآن و كتاب آسمانى دانا و عالم بوده تا بتواند احكام را براى مردم بيان كند و غير از امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندان گرامش كسى بتأويل قرآن و احكام آن دانا نيست چنانچه وجود مقدسش فرمودهاند: و الله لو سألتمونى لاخبرنكم بما فى كتاب الله و بينت لكم مكيها من مدنيها و محكمها من متشابهها و ناسخها من منسوخها و خاصها من عامها امير المؤمنين عليه السّلام در بيان بالا ميفرمايد: بخدا قسم اگر از من سؤال كنيد من از تمام آنچه كه در قرآن هست شما را باخبر ساخته و براى شما سورهها و آيات مكى را از مدنى تفكيك و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام آنرا بيان خواهم كرد. ابن بابويه از ابا صلت هروى روايت كرده گفت ما جمعى از اهل عراق و خراسان در مجلس مأمون حضور داشتيم و حضرت رضا عليه السّلام نيز در آن مجلس تشريف داشتند مأمون از آنحضرت در باره آيه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ» سؤال كرده و پرسيد اى فرزند رسول خدا اين آيه در باره چه اشخاص نازل شده خاص است يا عام جمعى از علماء عقيده دارند كه در حق جميع امت نازل گرديده؟ فرمود اين آيه در باره ما عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده كسانى كه خلاف آنرا گفتهاند بخطا رفته و ناروا ادعائى كردهاند زيرا اگر مقصود تمام امت بود لازم ميآيد كه تمام اهل بهشت باشند در صورتى كه تمام فرق مسلمين در اين قول متفق هستند كه همه امت اهل بهشت نميباشند و خداى تعالى وارثين قرآن را از بين بندگان خود برگزيده و راهنمائى و هدايت خلايق را بايشان محول فرموده و جز عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم كسى متصف باين اوصاف نيست و شاهد بر اين مدعا آيه ديگرى است كه ميفرمايد: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ پس نبوت و كتاب را در هدايت يافتگان و راهنمايان قرار داده نه فاسقان و آنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و عترت آن حضرت ميباشد.
«أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ» 37 محمد بن عباس از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بمن فرمودند يا على ميان كسانى كه تو را دوست دارند و ميان آنچه كه از ديدنش ديدگانش روشن شود فاصلهاى جز مرگ وجود ندارد و همينكه مرگ آنها فرا رسد بآن مقام خواهند رسيد و در تأييد فرمايش خود آيه فوق را تلاوت نموده و فرمود يا على دشمنانت از درون آتش دوزخ فرياد و ناله نموده و ميگويند پروردگارا ما را از اين آتش دوزخ نجات بخش تا بجبران گذشته اعمال شايسته بجا آورده و على و فرزندانش را دوست بداريم. امير المؤمنين عليه السّلام در نامهاى كه خروج عايشه و حركتش را بسوى بصره و نافرمانى و عصيان طلحه و زبير را باطلاع شيعيان خود مرقوم داشته و نوشته بود كدام گناه بزرگتر از آنست كه طلحه و زبير عيال پيغمبر (ص) را از خانه خودش بيرون آورده و عيالات خود را در پرده حفاظت مستور و محفوظ داشتهاند و علنا مخالفت خدا و رسولش را كرده و مرتكب سه معصيت گشتند كه ضرر و زيان آن بسوى مردم عايد گرديد اول ظلم دوم مكر و حيله سوم نقص عهد و بيعت كه كيفر و عقاب هر سه در قرآن و كتاب خدا تصريح و بيان شده. خداوند ميفرمايد: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى أَنْفُسِكُمْ (آيه 24 از يونس) و در نقض عهد فرموده: فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ (آيه 10 سوره فتح) و در مورد مكر و فريب ميفرمايد: وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ (آيه 41 فاطر) و آنها مرتكب بغى و ظلم بمن شده و بيعت مرا نقض نموده و عهد شكنى كرده و نسبت بمن مكر و تزوير روا داشتند.
چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:24 :: نويسنده : ارادتمند فاطر خلاصه سوره فاطر مشتمل است بر قسمتى از حمد و ثناى پروردگار و بيان نعمتهاى ذات اقدس حق و معرفى شيطان كه دشمن بشر است و بندگان خدا بايد شيطان را دشمن خود بدانند و شرح حال بعضى از مردم كه از روى نادانى و خودخواهى كارهاى زشت خود را نيك تصور كرده و معايب اعمال و افعال خود را درك نمىكنند و شمهاى از عظمت و سلطنت و عدل پروردگار و دلايلى در توحيد و يكتا شناسى خدا و ذكر اين معنى كه آنچه بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم وحى نازل شده همه بر حق و حقيقت است و آياتى چند كه مؤمنين را بشارت بهشت و كفار و منافقين را بعذاب و دوزخ وعده فرمودهاند: در كافى ذيل آيه «وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ» 9 از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه از آنحضرت سؤال شد مركز و محل ابرها كجاى دنيا است فرمود بر درختهائى كه در كنار دريا قرار دارند و هر وقت خداوند اراده فرمايد بادى را مأمور ميفرمايد تا آنها را از جا حركت داده و فرشتگانى كه موكل آنها هستند بخارهاى آب را بجو هوا بلند نموده و تشكيل ابرها داده و بهر كجا كه مقرر و مقدر باشند روانه ميشود و در تائيد فرموده خود آيه را تلاوت مينمايند.
و در ذيل آيه «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» 10 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از «الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» كلمه اخلاص و اقرار بآنچه از جانب خداوند آمده است ميباشد از واجبات و نيز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام عمل صالح و نيكو را بلند كرده و بسوى خدا ميبرد. و در روايت ديگر فرمود كلم الطيب آنست كه مؤمن بگويد: لا اله الا اللّه محمد رسول الله على ولى الله و خليفة رسول اللّه
«إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» 28 از ابن عباس روايت كرده كه ميگفت امير المؤمنين عليه السّلام مكرر در مكرر از خوف خدا غش ميكرد و بيهوش ميشد و در جهاد در راه خدا چون كوه ثابت و برقرار بود و از واجبات فوق العاده مراقبت ميفرمود و در تمام كارها رضاى پروردگار را در نظر داشت و كسى بيشتر از آنحضرت با مشركين قتال و كارزار ننموده است.
قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا 32 ما قرآن را به بندگان برگزيده خود بارث عطا نمودهايم. اين آيه در باره اهلبيت و عترت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نازل شده و از چند جهت امامت امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندان گرامش را اثبات مينمايد: يكى آنكه ميفرمايد ما قرآن و كتاب را بارث دادهايم و ميراث يا بنسب تعلق ميگيرد و يا بسبب و البته نسب از سبب قوىتر است و چون نسب و سبب در كسى جمع شود از ديگران اوليتر و مقدمتر است و وجود مقدس و شريف امير المؤمنين عليه السّلام صاحب شرفين و جامع طرفين است و از دو جانب حائز شرافت گشته از نسب پيوندش با پدر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از سبب بستگى بدختر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم يعنى شوهرى زهراى اطهر و پس از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميراث گرانبهايش يعنى قرآن و خلافت و جانشينى حضرتش جز به برادر و داماد آنحضرت بكسى نميرسد. بديهى است اگر شخصى مدعى وراثت كسى شود باو ميگويند اول نسب خود را ثابت كن سپس مطالبه ميراث بنما بسى جاى تعجب و تأسف است كه جمعى بىخبر از دين و عدالت با جعل اخبار و احاديث بىاساس و افترا بستن بخدا و پيغمبر كه ميگفتند آنحضرت فرموده ما جماعت پيغمبران را ميراث نباشد ميخواستند امير المؤمنين عليه السّلام را از ميراث پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم محروم سازند و اين گفتار مخالف ظاهر آيات قرآن و احاديث معتبره و صحيحه و حكم عقل است چه در قرآن صريحا ميفرمايد: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ و در آيه ديگر فرموده: يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ و در همين آيه مورد بحث ميفرمايد: چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:23 :: نويسنده : ارادتمند
طبرسى و محمد بن عباس از يعقوب بن يزيد روايت كردهاند گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود پروردگار احكام و واجبات را متدرجا بر مردم نازل نمود اول آنها شهادت بوحدانيت و برسالت پيغمبر اكرم (ص) بود سپس نماز و زكوة و روزه و جهاد و حج و خمس و صدقات و غير اينها نازل شد منافقين به پيغمبر اكرم (ص) گفتند اگر واجب ديگرى هست بجز اين واجبات بفرمائيد تا آسوده و خاطر جمع باشيم كه ديگر تكليفى نيست خداى تعالى آيه إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ را نازل نمود و مراد از آن ولايت امير المؤمنين (ع) است سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را فرو فرستاد و تمام امت اتفاق دارند كه بجز وجود مقدس على بن أبي طالب كسى در حال نماز زكوة و صدقه نداد و اگر اسم شريف آنحضرت را بيان ميفرمود در قرآن منافقين اسقاط و تحريف ميكردند آن را پروردگار در اين آيه و آيات ديگر نام مقدس امير المؤمنين را بر من بيان فرموده تا جهال و منافقين از ظاهر آيه تشخيص نداده ندانند و نفهمند و در صدد اسقاط و تحريف بر نيايند و تا بشما شيعيان برسد و در موضوع ولايت آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را نازل نمود يعقوب ميگويد حضورش عرض كردم پس معناى «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى» چيست؟ فرمود مثنى اطاعت پيغمبر (ص) و امير المؤمنين تفسير جامع، ج5، ص: 422 عليه السّلام است و فرادى اطاعت و فرمانبردارى از ائمه از فرزندان آنحضرت است اى يعقوب سوگند بخدا معناى آيه غير از اين نيست
عياشى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود حضرت قائم آل محمد (ص) پس از ظهور مردم را بكتاب خدا و قرآن و سنة پيغمبر و ولايت امير المؤمنين دعوت ميكند و بآنها ميفرمايد از دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بيزارى بجوئيد در آنوقت سفيانى از شام خروج نموده و بسوى زمين بيدا ميرود و زمين آنها را بامر خدا فرو برده و خسف كرده و بگيرد دشمنان اهل بيت در آن هنگام ميگويند ما بقائم آل محمد (ص) ايمان آوردهايم و پيش از اين بآنحضرت كافر بوده او را تكذيب مينمودند در آنوقت بآنحضرت خطاب ميرسد كه تمام آنها را بقتل برسانيد تا بعد از اين فتنه و فسادى در روى زمين واقع نشود «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ» 45 روز ظهور حضرت قائم (ع) بين آنمردم و آنچه آرزو و مراد و دلخواه آنها است از قبول توبه و بر طرفشدن عذاب و رسيدن بثواب فاصله و حايل بسياريست همين طور با هم مسلكهاى آنها كه در امتهاى گذشته همواره در شك و ريب بسر ميبردند رفتار شده آنان نيز بعذاب سخت گرفتار گرديدهاند.
چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : ارادتمند سبا خلاصه مطالب سوره سبا عبارت است از آنكه حمد و سپاس ويژه پروردگارى است كه داراى قدرت تفسير جامع، ج5، ص: 383 و صاحب نعمت و كمال كامل بوده و در ضمن آيات چند اقرار و اعتراف مؤمنين را بر حقانيت و حقيقت قرآن بيان كرده و داستان داود و سليمان و شرح حال اهل سبا و كفار و بتپرستان را متذكر گشته و ميفرمايد كه در روز قيامت پروردگار مجلس داورى و رسيدگى بحساب خلايق را تشكيل و افتتاح مينمايد و در طى چند آيه به پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم امر ميفرمايد كه مردم را نصيحت و اندرز داده و موعظه فرمايد وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَق 6 مراد از كسيكه باو علم داده شده امير المؤمنين عليه السّلام است كه تصديق ميكند آنچه بر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده حق است.
قوله تعالى: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 20 در كافى از زيد شحام روايت كرده گفت قتاده از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه فوق را سؤال نمود آنحضرت فرمود آيه مزبور در باره جمعى از منافقين نازل شده چون آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فى على» نازل شد و پروردگار امر فرمود به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را منصوب كند بخلافت و امامت آنحضرت روز غدير على عليه السّلام را بروى دست بلند كرد و بمردم معرفى نمود و فرمود هر آنكس كه من آقا و مولاى او هستم على نيز مولا و آقاى او است و شياطين بنزد شيطان بزرگ رفتند در حالتى كه خاك بسر و صورت خود ميريختند و فرياد ميزدند شيطان بآنها گفت اين چه حالت است كه شما را مشاهده مينمايم گفتند باو مگر نمىبينى پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از مردم عهد و پيمان گرفت بر امامت و خلافت امير المؤمنين عليه السّلام گمان نميكنيم هيچ انسانى بتواند نقض عهد كند و پيمان را بشكند شيطان بايشان گفت چنين نيست كه شما تصور كردهايد در اطراف آنحضرت كسانى هستند كه نقض عهد كنند و هرگز وعده من بشما در اين موضوع تخلف ندارد چه شيطان از منافقين شنيد كه بيكديگر مىگفتند پيغمبر از روى هواى نفس سخن ميگويد در آن وقتى كه امير المؤمنين را بروى دست بلند كرده بود مانند اشخاص ديوانه بنظر ميرسيد لذا بشياطين گفت اين گمان شما كه عقيده داريد اين مردم نقض عهد نميكنند باطل است. در اينوقت آيه فوق نازلشد و فرمود گمان شيطان نسبت بمنافقين و عقايد آنها راست تفسير جامع، ج5، ص: 412 و درست آمد و صورت حقيقت و واقع پيدا كرد و جز اندكى از مردم كه آنها شيعيان امير المؤمنين ميباشند بقيه آنها از شيطان پيروى نمودند و اين نقص عهد و پيمان شكنى منافقين وقتى ظاهر و آشكار شد كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از دار دنيا رحلت نمود و اولى و دومى حق امير المؤمنين و عترت پيغمبر را غصب نمودند و بجاى آنحضرت نشسته و بر مردم حكومت كردند در آنوقت شيطان لباس سلطنت پوشيد و لشكريان خود را بدورش جمع كرد و بالاى منبر رفت بآنها گفت شادى و سرور كنيد كه فرمانبرداران و اطاعتكنندگان خدا اندكند تا زمانى كه قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم قيام كند و ظاهر گردد.
در كافى از ابو حمزه روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» 46 را پرسيد فرمود مراد از آن يك پند و نصيحت كه خداوند ميفرمايد همان دوستى و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است. و اينحديث را على بن ابراهيم و محمد بن عباس نيز روايت كردهاند. چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : ارادتمند ابن بابويه ذيل آيه «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» 33 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود معناى آيه آنست: كه طولى نخواهد كشيد كه جاهليت ديگرى پيش ميآيد. و ابن مسعود از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود يوشع بن نون وصى حضرت موسى عليه السّلام مدت سى سال بعد از موسى زندگى كرد و صفورا دختر شعيب عيال موسى بر عليه يوشع قيام نموده و با جمعى بجنگ او رفت و مدعى بود كه من سزاوارتر از تو هستم در امر شوهرم موسى يوشع با آنها جهاد كرد و صفورا را به نيكوترين وجهى باسارت درآورد و فرمودند عايشه دختر ابو بكر نيز با گروهى از امت قيام و بجنگ با على امير المؤمنين خواهد رفت و باسارت على در ميآيد و چه نيكو اسيرى و اين آيه در باره عايشه نازل شده كه در خانه بهنشيند و با مسلمانان و على جنگ نكند.
در بصائر الدرجات ذيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» 33 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود مراد از رجس در اين آيه شك است و ما هرگز در دين خود شك نميكنيم. و اين حديث را ابن بابويه نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده است. و اخبار بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست ميباشد كه همه آنها مؤيد بر اين است كه آيه تطهير در شأن خمسه طيبه نازل شده يعنى در شأن رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و على ابن أبي طالب و فاطمه زهرا و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در خانه ام سلمه تشريف داشتند و على و زهرا و حسنين را بخواند و تمام آنها و حضرتش در زير عباى يمانى (كسا) جمع شده در مقام مناجات با پروردگار بر آمده و فرمود خداوندا اينها اهلبيت من هستند كه در باره آنها بمن وعده فرمودهاى خداوندا پليدى و رجس را از ايشان دور فرما و آنها را پاك و پاكيزه گردان ام سلمه كه دعاى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را شنيد عرض كرد يا رسول اللّه آيا من هم جزء اهلبيت محسوب ميشوم فرمودند خير تو از اهلبيت نيستى ولى بتو مژده ميدهم كه اهل بهشتى.
ابن بابويه از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى با حسنين و فاطمه (ع) حضور پيغمبر اكرم (ص) در حجرهام سلمه شرفياب شديم جبرئيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» را نازل نمود آنحضرت فرمود يا على (ع) اين آيه در شأن تو و فاطمه (ع) و حسنين و ائمه گرام از فرزندان حسين (ع) نازل شده گفتم ايرسول خدا ائمه بعد از شما چند نفر باشند فرمود دوازده نفر اول آنها تو هستى بعد از تو حسن و حسين و على زين العابدين فرزند حسين (ع) و يك بيك اسامى ايشان را بيان نمود تا حضرت حجة (ع) و فرمود اسامى تمام شما بر ساق عرش نوشته شده در شب معراج پروردگار فرمود اينها نام اوصياء و ائمه بعد از تو ميباشند همه ايشان پاك و پاكيزه و معصوم هستند دشمنان آنها ملعونند. ابن بابويه ذيل آيه «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ» 37 از ابى صلت هروى روايت كرده گفت روزى كه مأمون علماء مذاهب مختلفه را براى مباحثه با حضرت رضا عليه السّلام جمع نموده و در حضورش مجلس مباحثه را تشكيل داد من در آن محفل حاضر بوده على بن محمد بن جهم برخاسته رو بحضرت نموده گفت شما كه بعصمت انبياء قائل هستيد در باره اين آيه چه ميفرمائيد كه خطاب به محمد (ص) شده «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ» حضرت رضا (ع) فرمود واى بر تو كه قرآن را به رأى خود تاويل كرده و نسبت كار زشت به پيغمبر خدا ميدهى تفسير و تاويل قرآن ويژه راسخون در علم و ما ائمه است و فرمودند نام زنهاى پيغمبر اكرم (ص) در دنيا و آخرت معلوم بود و آنها مادران مؤمنين هستند و يكى از آنها زينب دختر جحش بود كه پيغمبر اكرم (ص) او را بحباله نكاح زيد پسرخوانده خويش در آورده بود و پيغمبر اكرم (ص) از سخنان مردم ترس داشت و خداوند ميفرمايد خدا سزاوار تر از هر كس است كه بايد از او ترسيد و خداوند متصدى تزويج كسى از بندگان خود نشد مگر تزويج آدم و حوا و رسول اكرم (ص) با زينب و على بن أبي طالب عليه السّلام با زهرا سلام اللّه عليها پيغمبر اكرم (ص) بنا بامر پروردگار پس از طلاق زيد زينب را بزوجيت خود درآورد على بن محمد گريه كرد و بحضرت رضا عليه السّلام عرض نمود هرگز قول خدا را در باره پيغمبران جز آنچه كه شما فرموديد بيان نخواهم نمود.
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب 53 امير المؤمنين در خانه آمد و آهسته دق الباب نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله دانست كه امير المؤمنين عليه السّلام پشت در است ولى ام سلمه كوبنده در را تشخيص نداد و در باز كردن درب خانه تعلل نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود در را باز كن ام سلمه عرض كرد در اين آيه كه نازل شده خداوند ميفرمايد: وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ چه لزومى دارد كه من در را باز كنم اجازه فرمائيد منظور كسى را كه در ميزند سؤال نموده و بعرض برسانم پيغمبر اكرم متغير شده فرمود اطاعت امر رسول خدا اطاعت فرمان خدا است كسى كه پشت در است دوست خدا و رسول خدا است و هرگز بدون اجازه وارد نميشود و تا تو پس از باز كردن در داخل نشده و مستور و پنهان نشوى داخل خانه نخواهد شد پس از آنكه ام سلمه در را گشود و امير المؤمنين عليه السّلام وارد منزل گرديد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از ام سلمه پرسيد كه آيا اين شخص را ميشناسى ام سلمه عرض كرد بلى او على بن أبي طالب عليه السّلام است رسول خدا فرمود اى ام سلمه بدان و آگاه باش گوشت اين على گوشت من و خون او خون منست و او براى من بمنزله هرون است نسبت بموسى جز آنكه پس از من پيغمبر ديگرى نيست اى ام سلمه بشنو و شهادت بده كه على بن أبي طالب عليه السّلام سيد اوصياء من و محل علم من و باب اللّه است كه بايد همه از آن راه بخداشناسى بروند و او برادر و خليفه من است در ميان امت من و هرگز از من جدا نشود اى ام سلمه بشنو و بخاطر بسپار و شهادت بده كه على جهاد ميكند با ناكثين و قاسطين و مارقين. اين حديث را سيد رضى در كتاب مناقب روايت كرده است.
ابن بابويه ذيل آيه «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» 33 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود معناى آيه آنست: كه طولى نخواهد كشيد كه جاهليت ديگرى پيش ميآيد. و ابن مسعود از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود يوشع بن نون وصى حضرت موسى عليه السّلام مدت سى سال بعد از موسى زندگى كرد و صفورا دختر شعيب عيال موسى بر عليه يوشع قيام نموده و با جمعى بجنگ او رفت و مدعى بود كه من سزاوارتر از تو هستم در امر شوهرم موسى يوشع با آنها جهاد كرد و صفورا را به نيكوترين وجهى باسارت درآورد و فرمودند عايشه دختر ابو بكر نيز با گروهى از امت قيام و بجنگ با على امير المؤمنين خواهد رفت و باسارت على در ميآيد و چه نيكو اسيرى و اين آيه در باره عايشه نازل شده كه در خانه بهنشيند و با مسلمانان و على جنگ نكند.
در بصائر الدرجات ذيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» 33 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود مراد از رجس در اين آيه شك است و ما هرگز در دين خود شك نميكنيم. و اين حديث را ابن بابويه نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده است. و اخبار بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست ميباشد كه همه آنها مؤيد بر اين است كه آيه تطهير در شأن خمسه طيبه نازل شده يعنى در شأن رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و على ابن أبي طالب و فاطمه زهرا و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در خانه ام سلمه تشريف داشتند و على و زهرا و حسنين را بخواند و تمام آنها و حضرتش در زير عباى يمانى (كسا) جمع شده در مقام مناجات با پروردگار بر آمده و فرمود خداوندا اينها اهلبيت من هستند كه در باره آنها بمن وعده فرمودهاى خداوندا پليدى و رجس را از ايشان دور فرما و آنها را پاك و پاكيزه گردان ام سلمه كه دعاى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را شنيد عرض كرد يا رسول اللّه آيا من هم جزء اهلبيت محسوب ميشوم فرمودند خير تو از اهلبيت نيستى ولى بتو مژده ميدهم كه اهل بهشتى.
ابن بابويه از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى با حسنين و فاطمه (ع) حضور پيغمبر اكرم (ص) در حجرهام سلمه شرفياب شديم جبرئيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» را نازل نمود آنحضرت فرمود يا على (ع) اين آيه در شأن تو و فاطمه (ع) و حسنين و ائمه گرام از فرزندان حسين (ع) نازل شده گفتم ايرسول خدا ائمه بعد از شما چند نفر باشند فرمود دوازده نفر اول آنها تو هستى بعد از تو حسن و حسين و على زين العابدين فرزند حسين (ع) و يك بيك اسامى ايشان را بيان نمود تا حضرت حجة (ع) و فرمود اسامى تمام شما بر ساق عرش نوشته شده در شب معراج پروردگار فرمود اينها نام اوصياء و ائمه بعد از تو ميباشند همه ايشان پاك و پاكيزه و معصوم هستند دشمنان آنها ملعونند. ابن بابويه ذيل آيه «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ» 37 از ابى صلت هروى روايت كرده گفت روزى كه مأمون علماء مذاهب مختلفه را براى مباحثه با حضرت رضا عليه السّلام جمع نموده و در حضورش مجلس مباحثه را تشكيل داد من در آن محفل حاضر بوده على بن محمد بن جهم برخاسته رو بحضرت نموده گفت شما كه بعصمت انبياء قائل هستيد در باره اين آيه چه ميفرمائيد كه خطاب به محمد (ص) شده «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ» حضرت رضا (ع) فرمود واى بر تو كه قرآن را به رأى خود تاويل كرده و نسبت كار زشت به پيغمبر خدا ميدهى تفسير و تاويل قرآن ويژه راسخون در علم و ما ائمه است و فرمودند نام زنهاى پيغمبر اكرم (ص) در دنيا و آخرت معلوم بود و آنها مادران مؤمنين هستند و يكى از آنها زينب دختر جحش بود كه پيغمبر اكرم (ص) او را بحباله نكاح زيد پسرخوانده خويش در آورده بود و پيغمبر اكرم (ص) از سخنان مردم ترس داشت و خداوند ميفرمايد خدا سزاوار تر از هر كس است كه بايد از او ترسيد و خداوند متصدى تزويج كسى از بندگان خود نشد مگر تزويج آدم و حوا و رسول اكرم (ص) با زينب و على بن أبي طالب عليه السّلام با زهرا سلام اللّه عليها پيغمبر اكرم (ص) بنا بامر پروردگار پس از طلاق زيد زينب را بزوجيت خود درآورد على بن محمد گريه كرد و بحضرت رضا عليه السّلام عرض نمود هرگز قول خدا را در باره پيغمبران جز آنچه كه شما فرموديد بيان نخواهم نمود.
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب 53 امير المؤمنين در خانه آمد و آهسته دق الباب نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله دانست كه امير المؤمنين عليه السّلام پشت در است ولى ام سلمه كوبنده در را تشخيص نداد و در باز كردن درب خانه تعلل نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود در را باز كن ام سلمه عرض كرد در اين آيه كه نازل شده خداوند ميفرمايد: وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ چه لزومى دارد كه من در را باز كنم اجازه فرمائيد منظور كسى را كه در ميزند سؤال نموده و بعرض برسانم پيغمبر اكرم متغير شده فرمود اطاعت امر رسول خدا اطاعت فرمان خدا است كسى كه پشت در است دوست خدا و رسول خدا است و هرگز بدون اجازه وارد نميشود و تا تو پس از باز كردن در داخل نشده و مستور و پنهان نشوى داخل خانه نخواهد شد پس از آنكه ام سلمه در را گشود و امير المؤمنين عليه السّلام وارد منزل گرديد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از ام سلمه پرسيد كه آيا اين شخص را ميشناسى ام سلمه عرض كرد بلى او على بن أبي طالب عليه السّلام است رسول خدا فرمود اى ام سلمه بدان و آگاه باش گوشت اين على گوشت من و خون او خون منست و او براى من بمنزله هرون است نسبت بموسى جز آنكه پس از من پيغمبر ديگرى نيست اى ام سلمه بشنو و شهادت بده كه على بن أبي طالب عليه السّلام سيد اوصياء من و محل علم من و باب اللّه است كه بايد همه از آن راه بخداشناسى بروند و او برادر و خليفه من است در ميان امت من و هرگز از من جدا نشود اى ام سلمه بشنو و بخاطر بسپار و شهادت بده كه على جهاد ميكند با ناكثين و قاسطين و مارقين. اين حديث را سيد رضى در كتاب مناقب روايت كرده است.
در كافى ذيل آيه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ» 56 از ابى مريم انصار روايتى كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم صلوات بر پيغمبر اكرم (ص) چگونه است فرمود وقتى كه امير المؤمنين (ص) بدن مقدس پيغمبر اكرم را غسل داد و كفن نمود ده نفر از اصحاب وارد شده پيرامون جسد مطهر پيغمبر اكرم دور زده و امير المؤمنين (ع) در وسط آنها ايستاده فرمود «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» تمام حاضرين اين آيه را تلاوت كردند. و در محاسن از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود مراد از آيه صلوات فرستادن بر پيغمبر اكرم (ص) و تسليم شدن بآنچه از جانب خداوند ابلاغ فرموده ميباشد.
طبرسى ذيل آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» از حضرت عسكرى (ع) روايت كرده فرمود وقتى براى يكى از غزوات، پيغمبر اكرم (ص) لشگرى به سر كردگى و امارت امير المؤمنين (ع) فرستاد پس از پيروزى در جنگ و موقع تقسيم غنائم امير المؤمنين (ع) ميل داشت جاريه و كنيزى خريدارى و بهاء او را از سهمى كه از غنائم نصيب حضرتش ميشود پرداخت نمايد. حاطب بن ابى بلتعه و بريده اسلمى حيله كرده و قيمت جاريه را زياد كردند و موقع مراجعت آن دو نفر حضور پيغمبر اكرم (ص) شتافته و سعايت كرده و گفتند على (ع) جاريه را خريدارى و قيمت او را از غنايم مسلمانان پرداخته است پيغمبر اكرم (ص) كه همواره متين و شكيبا بودند سخت متغير و خشمناك شده رنگ چهره مباركش تغيير كرده و اعضاء بدنش بلرزه افتاده فرمودند اى بريده چگونه رسول خدا را اذيت ميكنى و حال آنكه امروز شنيدى «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ». 57 تا آخر آيه را قرائت فرمود بريده عرض كرد من با بيان خود قصد آزار شما را نداشتم حضرت فرمودند تو قصد آزار على (ع) را داشتى و على نفس من است مگر نميدانى من از على و على از منست هر كه على را بيازارد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را اذيت نموده و بر خدا حتم است كه آزاركننده را بعذاب دردناكى در آتش جهنم معذب بدارد اى بريده تو بهتر ميدانى يا خداوند تبارك و تعالى تو بهتر ميدانى يا خوانندگان لوح محفوظ تو بهتر ميدانى يا فرشتگان ارحام تو بهتر ميدانى يا فرشتگان محافظ على (ع) بريده عرض كرد همه اينها از من بهتر ميدانند پيغمبر اكرم (ص) فرمود چگونه تخطئه نموده و على را ملامت و سرزنش ميكنى و در كارهاى او خرده گيرى مينمائى اين است جبرئيل كه مرا خبر داده كه حفظه على هرگز از زمان كودكى تا كنون گناهى بر او ننوشتهاند و اين فرشتگان ارحام ميباشند كه گواهى ميدهند پيش از آنكه على از شكم مادر متولد شود و بعد از آن مرتكب لغزش و گناه نشده و اين قرائت كنندگان لوح محفوظ هستند كه در شب معراج بمن خبر دادند كه در لوح نوشته شده على معصوم است. اى بريده بر خلاف آنچه خداوند فرموده در باره على نيايش و متعرض او نشو على امير المؤمنين و بزرگ نيكوكاران و يكتا سوار مسلمين و پيشرو سفيد رويان و تقسيمكننده بهشت و دوزخ است هيچيك از مسلمانان حق ندارند و نبايد در باره او كيد و مكر روا بدارند قدر و منزلت على در پيشگاه پروردگار بالاتر از قدر و منزلت تمام مسلمانان است آيا ميل دارى كه ترا خبرى بدهم تا موجب روشنى ديده و قوت قلب تو و تمام مؤمنين شود عرض كرد بلى فرمود روز قيامت كه ميشود خداوند جمعى را مبعوث ميگرداند و در مقام سنجش اعمال آنها بر نيايد سيئات اعمال ايشان باعث سنگينى ميزان گناهان ميشود از آنها مىپرسند پس حسنات اعمال شما كجا است آنها در كمال شرمندگى عرضه ميدارند كه ما حسناتى نداريم خطاب ميرسد اگر شما براى خود حسناتى قائل نيستيد ما حسنات شما را مىشناسيم به باد امر ميشود رقعه كوچكى آورده و در كفه حسنات آنها ميگذارد و چنان برترى از سيئات حاصل ميشود كه فاصله آنها باندازه زمين و آسمان و بآنها ميگويند دست پدر و مادر و برادر و خواهر و خاصان خود را گرفته و داخل بهشت شويد اهل محشر فرياد برآورند پروردگارا ما سيئات اين جمع را دانستيم ولى حسنات ايشان را نفهميديم. خطاب ميرسد اينها دوستداران على بودند چون آنها على را دوست داشتند ما هم ايشان را بدوستى خود پذيرفتيم و بدوستى و محبت على گناهان ايشان را بخشيده و سيئات آنها را بحسنات مبدل ساختيم و بهشت را بايشان و پدران و دوستانشان واجب كرديم. اى بريده كسانيكه بر اثر بغض و دشمنى با على بجهنم ميروند تعدادشان بيشتر از سنگريزههائى است كه بجمره مىاندازند بترس از آنكه از كسانى نباشى كه بر اثر عداوت و بغض با على بجهنم ميروند. اين حديث را جمعى از عامه مانند ترمذى در جامع و ابو نعيم در كتاب حليه و بخارى در صحيح و موصلى در مسند خود و احمد در فضائل و مسند خود و خطيب در اربعين نقل نمودهاند. و فرمود اين آيه نازل شده در باره كسانى كه حق امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) را غصب كرده و ايشان را اذيت نمودهاند و رسول اكرم (ص) فرمود هر كس فاطمه را در زمان حياة من اذيت كند مثل آنست كه در ممات من او را اذيت كرده و هر كه او را در ممات من بيازارد مانند آنست كه در حياة من او را آزرده باشد و هر كس فاطمه را اذيت كند مثل آنست كه مرا اذيت كرده و هر كه مرا اذيت كند البته خدا را اذيت نموده و مشمول لعنت ابدى خدا خواهد شد.
چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : ارادتمند ابن بابويه ذيل آيه «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» 33 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود معناى آيه آنست: كه طولى نخواهد كشيد كه جاهليت ديگرى پيش ميآيد. و ابن مسعود از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود يوشع بن نون وصى حضرت موسى عليه السّلام مدت سى سال بعد از موسى زندگى كرد و صفورا دختر شعيب عيال موسى بر عليه يوشع قيام نموده و با جمعى بجنگ او رفت و مدعى بود كه من سزاوارتر از تو هستم در امر شوهرم موسى يوشع با آنها جهاد كرد و صفورا را به نيكوترين وجهى باسارت درآورد و فرمودند عايشه دختر ابو بكر نيز با گروهى از امت قيام و بجنگ با على امير المؤمنين خواهد رفت و باسارت على در ميآيد و چه نيكو اسيرى و اين آيه در باره عايشه نازل شده كه در خانه بهنشيند و با مسلمانان و على جنگ نكند.
در بصائر الدرجات ذيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» 33 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود مراد از رجس در اين آيه شك است و ما هرگز در دين خود شك نميكنيم. و اين حديث را ابن بابويه نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده است. و اخبار بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست ميباشد كه همه آنها مؤيد بر اين است كه آيه تطهير در شأن خمسه طيبه نازل شده يعنى در شأن رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و على ابن أبي طالب و فاطمه زهرا و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در خانه ام سلمه تشريف داشتند و على و زهرا و حسنين را بخواند و تمام آنها و حضرتش در زير عباى يمانى (كسا) جمع شده در مقام مناجات با پروردگار بر آمده و فرمود خداوندا اينها اهلبيت من هستند كه در باره آنها بمن وعده فرمودهاى خداوندا پليدى و رجس را از ايشان دور فرما و آنها را پاك و پاكيزه گردان ام سلمه كه دعاى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را شنيد عرض كرد يا رسول اللّه آيا من هم جزء اهلبيت محسوب ميشوم فرمودند خير تو از اهلبيت نيستى ولى بتو مژده ميدهم كه اهل بهشتى.
ابن بابويه از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى با حسنين و فاطمه (ع) حضور پيغمبر اكرم (ص) در حجرهام سلمه شرفياب شديم جبرئيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» را نازل نمود آنحضرت فرمود يا على (ع) اين آيه در شأن تو و فاطمه (ع) و حسنين و ائمه گرام از فرزندان حسين (ع) نازل شده گفتم ايرسول خدا ائمه بعد از شما چند نفر باشند فرمود دوازده نفر اول آنها تو هستى بعد از تو حسن و حسين و على زين العابدين فرزند حسين (ع) و يك بيك اسامى ايشان را بيان نمود تا حضرت حجة (ع) و فرمود اسامى تمام شما بر ساق عرش نوشته شده در شب معراج پروردگار فرمود اينها نام اوصياء و ائمه بعد از تو ميباشند همه ايشان پاك و پاكيزه و معصوم هستند دشمنان آنها ملعونند. ابن بابويه ذيل آيه «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ» 37 از ابى صلت هروى روايت كرده گفت روزى كه مأمون علماء مذاهب مختلفه را براى مباحثه با حضرت رضا عليه السّلام جمع نموده و در حضورش مجلس مباحثه را تشكيل داد من در آن محفل حاضر بوده على بن محمد بن جهم برخاسته رو بحضرت نموده گفت شما كه بعصمت انبياء قائل هستيد در باره اين آيه چه ميفرمائيد كه خطاب به محمد (ص) شده «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ» حضرت رضا (ع) فرمود واى بر تو كه قرآن را به رأى خود تاويل كرده و نسبت كار زشت به پيغمبر خدا ميدهى تفسير و تاويل قرآن ويژه راسخون در علم و ما ائمه است و فرمودند نام زنهاى پيغمبر اكرم (ص) در دنيا و آخرت معلوم بود و آنها مادران مؤمنين هستند و يكى از آنها زينب دختر جحش بود كه پيغمبر اكرم (ص) او را بحباله نكاح زيد پسرخوانده خويش در آورده بود و پيغمبر اكرم (ص) از سخنان مردم ترس داشت و خداوند ميفرمايد خدا سزاوار تر از هر كس است كه بايد از او ترسيد و خداوند متصدى تزويج كسى از بندگان خود نشد مگر تزويج آدم و حوا و رسول اكرم (ص) با زينب و على بن أبي طالب عليه السّلام با زهرا سلام اللّه عليها پيغمبر اكرم (ص) بنا بامر پروردگار پس از طلاق زيد زينب را بزوجيت خود درآورد على بن محمد گريه كرد و بحضرت رضا عليه السّلام عرض نمود هرگز قول خدا را در باره پيغمبران جز آنچه كه شما فرموديد بيان نخواهم نمود.
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب 53 امير المؤمنين در خانه آمد و آهسته دق الباب نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله دانست كه امير المؤمنين عليه السّلام پشت در است ولى ام سلمه كوبنده در را تشخيص نداد و در باز كردن درب خانه تعلل نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود در را باز كن ام سلمه عرض كرد در اين آيه كه نازل شده خداوند ميفرمايد: وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ چه لزومى دارد كه من در را باز كنم اجازه فرمائيد منظور كسى را كه در ميزند سؤال نموده و بعرض برسانم پيغمبر اكرم متغير شده فرمود اطاعت امر رسول خدا اطاعت فرمان خدا است كسى كه پشت در است دوست خدا و رسول خدا است و هرگز بدون اجازه وارد نميشود و تا تو پس از باز كردن در داخل نشده و مستور و پنهان نشوى داخل خانه نخواهد شد پس از آنكه ام سلمه در را گشود و امير المؤمنين عليه السّلام وارد منزل گرديد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از ام سلمه پرسيد كه آيا اين شخص را ميشناسى ام سلمه عرض كرد بلى او على بن أبي طالب عليه السّلام است رسول خدا فرمود اى ام سلمه بدان و آگاه باش گوشت اين على گوشت من و خون او خون منست و او براى من بمنزله هرون است نسبت بموسى جز آنكه پس از من پيغمبر ديگرى نيست اى ام سلمه بشنو و شهادت بده كه على بن أبي طالب عليه السّلام سيد اوصياء من و محل علم من و باب اللّه است كه بايد همه از آن راه بخداشناسى بروند و او برادر و خليفه من است در ميان امت من و هرگز از من جدا نشود اى ام سلمه بشنو و بخاطر بسپار و شهادت بده كه على جهاد ميكند با ناكثين و قاسطين و مارقين. اين حديث را سيد رضى در كتاب مناقب روايت كرده است.
چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : ارادتمند و مراد از والدين در اين آيه وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» رسول اكرم (ص) و امير المؤمنين عليه السّلام است و فرمود: مراد از «أُولُوا الْأَرْحامِ» ائمه معصومين عليه السّلام ميباشند. ابن بابويه از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده فرمود تأويل آيه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» را از پيغمبر اكرم (ص) سؤال نمودم فرمود بخدا قسم پروردگار غير شما را از اين آيه قصد نكرده شما اولوا الارحام ميباشيد وقتى من وفات نمودم پدرت على اولى و احق است بمن پدرت كه وفات نمود برادرت حسن اولى است و تو بعد از برادرت حسن اولى هستى گفتم ايرسول خدا بعد از من كى اولى و احق بولايت و و وصايت است فرمود فرزندت على امام زين العابدين عليه السّلام و يك بيك را اسم برد تا حضرت حجة عليه السّلام سپس فرمود اين نه نفر از فرزندان تو و از صلب تو هستند نهمى آنها غيبت اختيار ميكند و از نظر مردم پنهان ميشود خداوند بتمام ايشان علم و دانش و فهم مرا عطا فرموده طينت آنها از طينت من است هر كس آنها را دوست بدارد مشمول شفاعت من خواهد بود.
نبرد احزاب - على و عمربن عبدود: در اين سوى خندق اصحاب پيغمبر آماده دفاع و كارزار بودند نخستين كسى كه مرد ميدان طلبيد عمرو بن عبد ود بود كه با كوبيدن نيزه خود بزمين و خواندن اشعارى در مفاخر خود از نيروى اسلام همآورد خواسته و على بن أبي طالب عليه السّلام با اجازه پيغمبر اكرم (ص) براى مصاف با عمرو بميدان آمده و پس از معرفى خود در برابر عمرو ايستاد. عمرو بن عبد ود خطاب بعلى عليه السّلام نموده و گفت پدرت از دوستان من بوده و من ميل ندارم بدست من كشته شوى امير المؤمنين عليه السّلام بعمرو فرمود روزى ترا در خانه كعبه ديدم كه پرده كعبه را گرفته و مىگفتى كسى در عرصه كارزار اگر سه درخواست از من كند حتما يكى از آنها را اجابت نموده و مىپذيرم اينك من سه پيشنهاد بتو مىكنم كه يكى از آنها را قبول كنى عمرو گفت آرى من چنين عهدى كردهام بگو تا چه خواهى على عليه السّلام فرمود اول آنكه بيا و شهادتين گفته و اسلام را قبول كن عمرو گفت من تن بچنين امرى نميدهم فرمود پس بيا با قبيله خود از نبرد با مسلمين صرف نظر نموده و بموطن خود برگرد عمرو گفت اگر برگردم زنها ميگويند كه عمرو ترسيد و شعرا در مذمت من اشعار بسازند على عليه السّلام فرمود پس از اسب پياده شو تا من كه پياده هستم بتوانم با تو برابرى در جنگ كنم عمرو فورا از اسب بزير آمد و گفت در پذيرفتن اين پيشنهاد احدى از اعراب مرا ملامت نخواهد كرد و با شمشير و نيزه بعلى عليه السّلام حمله نمود امير المؤمنين عليه السّلام حمله عمرو را رد نمود و ضربت سختى بر سر عمرو وارد ساخت كه از كلاه خود او گذشته و بمغزش اصابت كرد تا عمرو بخود آمد على عليه السّلام دومين حمله را نمود و ساقهاى عمرو را قطع و بر خاك مذلت افكند در اين هنگام باد شديدى وزيد و صحنه كارزار از گرد و غبار پوشيده شد پس از چند لحظه كه هوا روشن و تيرگى مرتفع شد ديدند على عليه السّلام بر سينه عمرو نشسته و سر آن ملعون را از پيكر نحسش جدا ساخته و بحضور پيغمبر آورد. مسلمين اطراف آنحضرت جمع شده دست و صورت آن بزرگوار را ميبوسيدند عمر گفت يا على چرا زره عمرو را از تنش بيرون نياوردى زرهاى مانند آن در ميان اعراب نيست فرمود نخواستم هتك حرمت او بشود در آنوقت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بشارت باد بر تو اى على عليه السّلام اگر تمام اعمال مسلمانان تا روز قيامت با عمل امروز تو مقايسه كنند عمل حضرتت بر تمام آنها برترى و فضيلت و ترجيح دارد چه در اثر كشته شدن عمرو ترس و خوف بر تمام كفار و احزاب چيره شد و مسلمين فيروز و قوى و عزيز گرديدند خبر قتل عمرو بخواهرش رسيد سؤال كرد كه جرئت كرد آن دلاور نامى را بقتل برساند؟ گفتند على بن أبي طالب عليه السّلام جواب داد چون مرگش بر دست كفو كريمى واقع شده من بر او گريه و زارى نميكنم مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا 23 بعضى از راد مردان و مؤمنين در عهدى كه با خدا بسته بودند كمال ثبات و پايدارى را بخرج داده تا بدرجه رفيعه شهادت فائز و جمعى هم با كمال خلوص و صفا بانتظار فيض شهادت باقى مانده و تغيير عقيده ندادند. محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه فوق در حق امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و جعفر و عبيدة بن حارث نازلشده و شهيد گرديد و مقصود از و منهم من قضى نحبه يكى حمزه است كه در جنگ احد شهيد شد و ديگرى جعفر است كه در جنگ موته بدرجه رفيعه شهادت فائز گرديد و مراد از «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ» امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد كه پيوسته در انتظار شهادت بود تا ابن ملجم مرادى آن بزرگوار را شهيد نمود. و اينحديث را ابن بابويه و ابن شهر آشوب از آنحضرت و حضرت باقر عليه السّلام روايت كردهاند. در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بامير المؤمنين عليه السّلام مىفرمود يا على هر كس ترا دوست داشته باشد و با ولايت تو از دنيا برود از زمره شهداء محسوب ميشود.
و حريز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده گفت معناى مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ 30 را سؤال كردم فرمود مراد از فاحشة مبينه مخالفت علنى و آشكار بر عليه امام وقت و خروج با شمشير است همانطور كه عايشه بر امير المؤمنين عليه السّلام خروج نموده و لشگرى فراهم و جنگ جمل را ايجاد كرد.
چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : ارادتمند 33 احزاب خلاصه مطالب سوره احزاب عبارت است از منع پيروى و تاكيد در اطاعت نكردن از كفار و منافقين و اينكه پيغمبر اولى و سزاوارتر بمؤمنين است از خود آنها و زنان او مادران آنها است و داستان زيد و زينب و غزوه احزاب و بنى قريضه و تحريض و ترغيب مسلمين بجهاد كردن با كفار و آيه تطهير و امر كردن مؤمنين بدرود و تحيات فرستادن بر پيغمبر و به تسليم به اوامر آنحضرت و پرهيزكارى و گفتار راست و درست.
قوله تعالى: ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه 4 محمد بن عباس ذيل آيه مزبور از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود نيست بندهاى از بندگان خدا كه قلبش بنور ايمان روشن شده باشد و محبت ما در دل او وجود نداشته باشد و اگر موجودى مورد سخط و قهر الهى قرار گرفته بغض و دشمنى ما را در دل مىپروراند ما آل محمد (ص) پيوسته بدوستى دوستان خود خوشحال و به بغض و كينه دشمنان مبغوض ميباشيم دوستان ما همواره نظر برحمت پروردگار داشته و درهاى رحمت و مغفرت بروى آنها باز است ولى بدخواهان و دشمنان ما در كنار آتش جهنم عمر خود را بسر ميبرند گوارا باد بر اهل رحمت لطف و رحمت خداوند و واى بر اهل جهنم و مكان و منزلت ايشان چنانچه خداوند ميفرمايد: فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ هر بندهاى كه در محبت و دوستى ما قصور كند خير نمىبيند و هرگز دوستان و دشمنان ما يكسان نبوده و ممكن نيست در يك دل هم دوستى و هم دشمنى ما جمع شود زيرا خداوند در درون يكنفر دو قلب قرار نداده تا بيك دل ما را دوست بدارد و با دل ديگر بدشمنى با ما بپردازد همانطور كه طلا را در مجاورت آتش و حرارت از غش پاك و خالص مىكنند دل دوستان ما هم بىآلايش و پاك و خالص است مردم ستمكار و منافق از حزب شيطان و شيطان از جنس آنهاست هر كس بخواهد بداند دوست ماست يا خير بايد دل خود را امتحان كند اگر كسى بدشمنان ما دوستى ورزد و دشمن ما را شريك دوستى خود نمايد از ما نيست و ما از او نيستيم و خداوند و جبرئيل و ميكائيل دشمنان او است و الله عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ.
در كافى ذيل آيه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» 6 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در آمريه نازل شده و در شأن فرزندان امام حسين عليه السّلام بعد از پيغمبر اكرم (ص) ميباشد و مراد از اولى الامر ما ائمه هستيم راوى ميگويد حضورش عرض كردم آيا فرزندان جعفر و عباس نصيبى از اولى الامرى دارند فرمود خير يك بيك افراد بنى عبد المطلب را سؤال كردم فرمودند آنها هم بهرهاى از اين مقام ندارند آنوقت من فراموش كردم كه در باره اولاد حضرت حسن عليه السّلام سؤال كنم دو مرتبه شرفياب شده و چگونگى را سؤال نمودم فرمودند بخدا قسم غير از ما كه از فرزندان امام حسين عليه السّلام هستيم كسى ديگر نصيبى از اولى الامرى ندارد. در بعضى از روايات بعد از جمله «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» جمله «و هو اب لهم»ضبط شده يعنى خداوند مؤمنين را فرزند پيغمبر و آنحضرت را پدر آنها معرفى ميفرمايد زيرا كه كسانى هستند كه نميتوانند خود را حفظ كنند و مال و ثروتى هم ندارند و بر وجود خود سيطره و تسلطى ندارند خداوند آنها را تحت تربيت و ولايت پيغمبر خود قرار داده و بر مؤمنين اولى و برتر از نفس خودشان داشته است و روى اين اصل نبى اكرم (ص) در روز غدير خم از مردم سؤال فرمود آيا من اولى بشما از خود شما نيستم؟ گفتند چرا اى رسول خدا فرمود پس اين على امير المؤمنين عليه السّلام هم چون من اولى است بشما از نفس شما. و خداوند بر پيغمبر اكرم (ص) مئونه و تربيت ايتام ايشان را ملزم فرمود روزى پيغمبر اكرم (ص) بمنبر تشريف برده و فرمود هر كس مالى كسب كند و بميرد ثروت و مالش بورثه او ميرسد و هر كس دين يا متاعى از خود باقى بگذارد و وارثى نداشته باشد امام وارث اوست و خداوند براى مؤمنين حقوقى نسبت به پيغمبر مقرر فرموده مانند حقوقى كه پدر نسبت بفرزند دارد و بعد از پيغمبر اين حقوق بامير المؤمنين و بعد از آن جناب بائمه منتقل ميگردد چون پيغمبر و امير المؤمنين هر دو پدران اين امت هستند چهار شنبه 27 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : ارادتمند 32 سجده تفسير جامع، ج5، ص: 303 خلاصه مطالب سوره سجده عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تسلط و احاطه داشتن ملك الموت بر ارواح خلايق و حال مجرمين و مؤمنين و ملاقات نمودن پيغمبراكرم (ص) حضرت موسى را در شب معراج و اينكه مردم از هلاكت و نابودى پيشينيان بايد پند و عبرت بگيرند. «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» 11 ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام در كتاب فقيه روايت كرده گفت ابى عبيده حذاء معناى اين آيه را از آنحضرت سؤال نمودند فرمودند شايد تصور ميكنيد كه گروهى هستند كه بخواب نميروند. عرض كرد خدا و رسول و ائمه بهتر ميدانند فرمود تا روح در بدن باقى است خواب براى شخص لازم و ضرورى ميباشد. و مراد از «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» عمل و رويه مولا امير المؤمنين عليه السّلام و پيروان آن حضرت است كه اول شب را استراحت نموده و همين كه ثلثى از شب گذشت از بستر برخاسته و روى نياز بسوى خداوند كار ساز آورده و بمناجات با پروردگار مشغول شده و از روى كمال خلوص و رغبت خدا را ياد مينمايند و اين مردم كسانى هستند كه رسول اكرم (ص) در باره آنها مژده بهشت داده و فرمودند كه آنها در جوار رحمت خدا بوده نه ترسى دارند و نه غصه «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» راوى گويد خدمت امام عليه السّلام عرض كردم موقعى كه ثلث آخر شب براى نماز نافله شب از خواب بر ميخيزم چه بگويم بهتر است فرمودند بگو: الحمد لله رب العالمين و اله المرسلين الحمد لله الذى يحيى الموتى و يبعث من فى القبور كه به بركت اين ذكر وسوسه شيطان و پليدىها از خواننده دور ميشود. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه مزبور در شأن كسانى است كه ميان نماز مغرب و عشا نماز ميخوانند. آنگاه فرمود هر كس در بين نماز مغرب و عشا دو ركعت نماز به كيفيت ذيل بجا آورد در ركعت اول بعد از حمد اين آيه را قرائت كند.
أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ 18 طبرسى از ابن عباس روايت كرده آيه فوق در حق امير المؤمنين عليه السّلام و وليد بن عقبه برادر مادرى عثمان نازلشده مقصود از مؤمن آنحضرت و مراد بفاسق وليد است سبب نزول آن: چون وليد بامير المؤمنين عليه السّلام جسارت نموده گفت تو كودكى من از تو فصيحتر و از سنان تيزترم و در ميان لشكر پايدارى مينمايم آنحضرت باو فرمود ساكت و خاموش باش تو مرد فاسقى هستى. طولى نكشيد جبرئيل آيه مزبور را نازل نمود و در باره هر مؤمن و فاسقى اين آيه جاريست در زمان عثمان وليد از جانب او حاكم كوفه شد شبى از شبها شراب نوشيد صبح در حالت مستى به مسجد رفت و بر مردم امام شد نماز صبح را چهار ركعت بجا آورد در بين نماز برگشت و بمردم گفت ميل داريد بر چهار ركعت بيفزايم امروز من با كيف و نشاطم مردم دانستند او مست است و عقلش زايل شده نامه بعثمان نوشتند داستان او را تذكر دادند عثمان او را احضار كرد جمعى از مردمان صالح همراه او بمدينه رفتند گواهى دادند كه وليد شراب نوشيده و در حالت مستى بمسجد آمده نماز صبح را بآن كيفيت بجا آورده. امير المؤمنين عليه السّلام در آن مجلس تشريف داشت عثمان در باره وليد با آنحضرت مشورت نمود امير المؤمنين دستور داد بر وليد حد جارى كردند و هشتاد تازيانه باو زدند.
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ 28 در كافى ذيل آيه فوق از ابن دراج روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود مراد از يوم الفتح روزيست كه دنيا بدست قائم آل محمد (ص) فتح ميشود اگر كسى مؤمن باشد ولى عقيده بروز موعود نداشته باشد از ايمان ناقص خود منتفع نشود ولى چنانچه عقيده و ايمان كامل بظهور و فرج حضرت حجت داشته و يقين راسخ نمايد آن ايمان باو نفع ميرساند و در پيشگاه خداوند منزلتى رفيع بدست آورده و بهشت ذخيره صاحب اين عقايد حقه شود و اين اجر و ثواب ويژه امير المؤمنين عليه السّلام و ذريه گرام آنحضرت و محبين و شيعيان ايشان است.
دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : ارادتمند 31 لقمان خلاصه مطالب سوره لقمان عبارت است از آنكه قرآن رهبر و بخشايش خداوند است براى مردم نيكوكار و خريداران سخنان لغو و باطل كه از روى نادانى و جهالت مردم را از راه خداشناسى گمراه نموده و قرآن خدا را شوخى پنداشته و تمسخر ميكنند شديدا بعذاب خوارى مجازات ميشوند و پند و نصيحت لقمان بفرزندش و ذم و توبيخ مردمى كه از روى جهالت و نادانى و بىخبر از كتاب روشن خدا در دين خدا مجادله و بحث مينمايند و دلايل توحيد و خداشناسى.
سيد رضى در كتاب خصايص ذيل آيه «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ». 14 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود يكى از والدين امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد. ابن شهر آشوب بسند خود از آنحضرت روايت كرده فرمود اين آيه در شأن رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام نازل گرديده. در كتاب امالى بسند خود از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت فرداى آن روزى كه ابن ملجم ملعون در مسجد ضربت شهادت را بر فرق نازنين امير المؤمنين زد با جمعى از اصحاب بقصد عيادت بخانه آنحضرت رفتيم امام حسن عليه السّلام بيرون تشريف آورده فرمودند حال مزاجى پدرم اجازه نميدهد كه بديدارش حاضر شويد بخانههاى خود برگرديد مردم رفتند من نشسته بودم كه ناگاه از درون خانه حضرت فرياد شيون برخاست من هم خوددارى را از دست داده بگريه افتادم از صداى گريه من امام حسن عليه السّلام بيرون آمده فرمودند چرا بخانه خود نرفتى عرض كردم فدايت شوم من تا بزيارت مولاى خود موفق نشوم نخواهم رفت اجازه ملاقات و ديدارشان را براى من بگيريد امام حسن عليه السّلام داخل منزل تشريف برده طولى نكشيد كه بيرون آمده مرا بورود بخانه راهنمائى نموده بزيارت امام و مولاى متقيان بردند ديدم امير المؤمنين در بستر خود نشسته و بچيزى تكيه نموده و عصابه زردى بر سر خويش بستهاند ولى آن عصابه بخون فرق همايونش آغشته و چهره مباركش چنان زرد شده بود كه معلوم نبود كدام يك از صورت و يا عمامه زردتر است بدامن حضرت افتاده و دست مباركش را بوسه زده بگريه در افتادم فرمودند اى اصبغ گريه نكن بخدا قسم كه هم اكنون بهشت را بچشم خويش مىبينم عرض كردم بخدا قسم ميدانم كه ببهشت ميرويد ولى گريه من براى فقدان و دورى از محضر مبارك شما است كه ديگر ديدارتان را براى هميشه از دست ميدهم و تقاضا كردم حديثى بفرمايند كه بعنوان يادگارى عزيز حفظ كنم. فرمود اى اصبغ روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله مرا احضار نموده و فرمودند هم اكنون بمسجد رفته و بالاى منبر از طرف من بمردم بگو كه من رسول رسول خدايم و آن رسول خدا ميفرمايد لعنت خدا و فرشتگان و پيغمبران و لعنت من بر كسى باد كه از اطاعت والدين خود سرپيچى بنمايد و يا دعوت غير مولاى خود را اجابت كند يا باجير خود در اجرتش ظلم بنمايد بر طبق فرموده پيغمبر عمل نموده و از منبر بزير آمدم هيچكس حرفى نزد مگر عمر كه گفت يا على فرموده رسول خدا را رسانيدى ولى تفسير آن را نگفتى گفتم خدمت پيغمبر عرض ميكنم فورا حضور پسر عم گرامم شتافته و سخن عمر را بآنحضرت رسانيدم فرمودند هم اكنون بمسجد برگرد و بالاى منبر برو پس از حمد و ثناى الهى و درود بر من بمردم بگو ما چيزى نميگوئيم مگر آنكه تفسيرش نزد ما ميباشد بدانيد و آگاه باشيد كه پيغمبر و من كه على هستم دو پدر براى شما و مولاى شما و اجير شما ميباشيم. (يعنى در اجر رسالت كه محبت و ولايت ذوى القربى است ستم نكنيد) در كافى ذيل آيه «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ» 22 از حضرت على بن الحسين امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از عروة الوثقى دوستى آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم است. ابن بابويه از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسى كه مايل باشد بريسمان محكم خدا كه هرگز گسستنى نيست چنگ بزند بايد بدامن و ولايت برادر و وصى من على بن أبي طالب عليه السّلام چنگ بزند هر كه او را دوست بدارد هلاك نشود و هر كس او را دشمن بدارد روى نجات نهبيند اينحديث را عامه بطرق عديده نقل نمودهاند. ابن شهر آشوب از انس بن مالك روايت كرده كه رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آيه فوق در حق امير المؤمنين (ع) نازلشده و آنحضرت كسى است كه روى تسليم و رضا بسوى خدا نموده و نيكوكارى را پيشه خود قرار داده. و از حضرت رضا (ص) روايت كرده فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود بزودى بعد از من فتنهاى پديدار شود كه جهان را تاريك گرداند هر كس بخواهد از آن فتنه نجات يابد بايد بريسمان محكم پروردگار چنگ بزند اصحاب حضورش عرض كردند ريسمان محكم خدا چيست؟ فرمود ولايت سيد الوصيين است پرسش كردند او چه شخصى است؟ فرمود مولاى مسلمين و امام آنها است مجددا سؤال نمودند اى پيغمبر خدا امام و مولاى مسلمين كيست و بعد از شما چه شخصى است فرمود برادرم على بن أبي طالب عليه السّلام ميباشد. و اينحديث را نيز عامه بطرق عديده نقل نمودهاند. دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره روم عبارت است از خبر دادن به پيروزى روميان پس از مغلوب شدن آنها و مسرور شدن مسلمين از اين پيروزى و تحريض و ترغيب مردم بتدبر و تفكر و انديشه كردن در آيات و دلايل توحيد و خداشناسى و قدرت و عظمت پروردگار و بيان حال مؤمنين و مشركين و ضرر و زيان كفار در ترك توحيد و خداشناسى و توبيخ و عذاب كسانيكه ناسپاسى نموده و كفران ورزند و خبر دادن از دانشمندان مؤمنين در روز قيامت.
قوله تعالى: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّه 30 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مقصود از دين حنيف ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه اطهار عليهم السّلام است.
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ» در بصائر الدرجات از آنحضرت روايت كرده كه مراد از فطرت اقرار بوحدانيت پروردگار و نبوت و خاتميت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است.
«وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم 56 در كافى ذيل آيه «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» در ضمن حديث مفصلى كه از حضرت رضا عليه السّلام در توصيف امام روايت كرده ميفرمايد: پيوسته امامت در ذريه حضرت ابراهيم است و بعضى از بعض ديگر در قرنى پس از قرون از آنحضرت ارث بردهاند تا آنكه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم وارث آن مقام ميشود همچنانكه ميفرمايد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» پس امامت مختص رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم شد و امير المؤمنين على عليه السّلام بامر خدا و بطريقى كه واجب فرموده بود از پيغمبر ارث برد و در ذريه حضرتش تا روز قيامت باقى و برقرار ميماند زيرا بفحواى آيه كريمه «وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ» آن بزرگوار و فرزندان گرامش بزيور علم و ايمان آراسته و مزين گشتهاند. نيز فرمود امير المؤمنين عليه السّلام روزى مشغول نماز بود ابن كوا عقب آن حضرت ايستاده و اقتدا كرده بود امير المؤمنين مشغول قرائت بود ابن كوا اين آيه را ميخواند «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» آنحضرت ساكت شد ابن كوا نيز ساكت شد امير المؤمنين ادامه داد قرائت را آن ملعون مجددا تكرار كرد آيه را و اين جريان سه دفعه تجديد شد عاقبت آنحضرت تلاوت فرمودند آيه «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ» 60 را كنايه از آنكه عذاب پروردگار كه بمنافقين وعده فرمود بتو خواهد رسيد چه او از جمله منافقين و مخالفين سرسخت آن حضرت بود.
دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : ارادتمند
در امالى ذيل آيه «وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت هنگاميكه امير المؤمنين عليه السّلام محمد بن ابى بكر را والى مصر نمود نامهاى باهالى مصر بطريق ذيل مرقوم داشت. اى بندگان خدا بدانيد مؤمن كسى است كه پيوسته عمل نيكو از او سر بزند و منشاء اثر خير بوده و تحصيل ثواب نمايد خداوند پاداش عملى كه در دنيا انجام داده باو عطا ميفرمايد همانطور كه بابراهيم فرمود «وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا» هر كس براى خدا عملى انجام دهد پروردگار اجر و پاداش او را در دنيا و آخرت عطا ميفرمايد و كفايت كند امور مهمه دنيا و آخرتش را.
«بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّنات 49 على بن ابراهيم ذيل همين آيه نوشتهاند:آيات بينات ائمه عليهم السّلام هستند كسى آن آيات را كه امير المؤمنين و ائمه باشند انكار نميكند مگر كافر و ستمكار.
محمد بن عباس ذيل آيه وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين 69 از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود محسنين ما ائمه هستيم كه خداوند ميفرمايد وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ و اگر آن بزرگواران محسن نباشند چه اشخاصى هستند و آيا محسنى بغير از ائمه وجود دارد؟ ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى كه امير المؤمنين عليه السّلام از جنگ نهروان بكوفه برگشت بحضرتش خبر دادند كه معاويه ملعون آنحضرت را سب مينمايد و گروهى از اصحاب و شيعيان آن بزرگوار را بقتل ميرساند خطبهاى براى مردم خوانده و در ضمن آن خطبه بمردم فرمود: خداوند در قرآن اسامى متعددى بمن اختصاص داده است از خدا بترسيد مغلوب و گمراه نشويد يكى از آن اسامى كه در قرآنست خداوند ميفرمايد (ان الله مع الصادقين) من آن صادقى هستم كه خدا فرموده يكى ديگر از اسماء (فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ) من آن مؤذن هستم كه خداوند ميفرمايد و در جاى ديگر ميفرمايد وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ من آن اذان خدا و رسول ميباشم و باز ميفرمايد إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ من آن محسن ميباشم كه خداوند فرموده در آيه ديگر فرمود إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ من آن صاحب قلبم و نيز فرموده الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ من آن ذكر خدا هستم و منم صاحب اعراف كه برادرم پيغمبر اكرم (ص) و عمويم حمزه سيد الشهداء است بخدائى كه آفريننده مخلوقات و شكافنده دانهها از زمين است قسم كه دوستان من آتش جهنم را نمىبينند و دشمنانم هرگز داخل بهشت نشوند و مصداق اين آيه هستم كه ميفرمايد وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ و من آن صهرم كه فرموده وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً و منم آن (أُذُنٌ واعِيَةٌ) كه ميفرمايد وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ و من آن سلم ميباشم از براى رسول خدا چنانچه خداوند فرمود وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ و مهدى اين امت از فرزندان من است. دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : ارادتمند عنكبوت خلاصه مطالب سوره عنكبوت عبارت است از آزمايش بندگان و پند و عبرت گرفتن مردم بعذاب و هلاكت امتهاى گذشته در اثر ارتكاب معاصى و نهى از پيروى و فرمانبردارى از والدين در امور محرمه و نامشروع و كسانيكه غير خدا را بدوستى برميگزينند بنياد دوستى آنها مانند خانه سست عنكبوت است و نهى از مجادله با اهل كتاب جز بروش نيكو و امر بپاداشتن نماز و اينكه اقامه نماز انسان را از فحشاء و منكر باز ميدارد و بيان حال كفار و منافقين و يقين بر آنكه هر نفسى بايد تلخى ناگوار مرگ را بچشد و دلايل توحيد و خداشناسى. در كافى ذيل «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ» از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت در طى خطبه مفصلى فرمود خداوند بندگان را بانواع سختىها امتحان ميفرمايد و آنها را باقسام مجاهدهها و مكروهها مبتلا ميسازد تا تكبر از دل آنها خارج گشته و خضوع و تذلل در نفس ايشان قرار بگيرد و بدينوسيله مشمول فضل و رحمت خداوند شده و موجبات عفو و آزادى و نجات از شرور و آفات براى آنها فراهم گردد و اين آيه را در تأييد فرمايش خود تلاوت نمودند. و ابن شهر آشوب بسند خود از عمار و ابى ايوب روايت كرده كه گفتند موقعى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بما فرمود زود باشد كه بعد از من حوادث ناگوارى روى دهد بطورى كه اين مردم بروى يكديگر شمشير كشيده و بعضى اقدام بكشتن بعض ديگر نمايند و از يكديگر بيزارى بجويند اى عمار اگر بچنين روزى برخورد كنيد بر شما باد كه بذيل و دامن على بن أبي طالب عليه السّلام توسل جسته و چنانچه تمامى مردم براهى بروند شما فقط براهى برويد كه على ميرود زيرا هرگز على شما را بضلالت و گمراهى رهبرى نمينمايد و از راه مستقيم و هدايت منحرف نسازد ايعمار اطاعت على اطاعت منست و اطاعت من اطاعت خداست. و نيز از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده فرمود چون اين آيه نازل شد پدرم از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال نمود اين فتنه چيست؟ فرمود يا على شما بآن فتنه مبتلا ميشوى و جمع كثيرى با شما مخاصمه و عداوت مينمايند براى مبارزه و مخاصمه آماده باش.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِم محمد بن عباس از ابن عباس روايت كرده كه آيه فوق در حق امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و عبيده نازل شده و آيه أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ در باره عتبه و شيبه و وليد بن عتبه فرود آمده چه اينان با آن بزرگواران در جنگ مبارزه و قتال نمودند. دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : ارادتمند برسى از ابن عباس ذيل آيه «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً» 35 روايت كرده گفت چون هرون بموسى ملحق شد هر دو با هم بملاقات فرعون رفتند ولى بيمناك و خائف بودند ناگاه در پيش روى آنها سوارى پديدار شد كه لباسى مكلل و زرين در برداشت و در دستش شمشير مرصعى از طلا بود كه فرعون فوق العاده بطلا علاقمند و شائق و توجه او باسلحه و زرينه آلات بود. سوار با جبروت هر چه تمامتر بفرعون نزديك شده دستور داد موسى و هرون را بپذير و بايشان ايمان بياور و گر نه ترا بقتل ميرسانم و فرعون از شدت اضطراب بر خود بلرزيد و مهلت خواست كه تا روز بعد موسى و هرون را اجابت كند و پس از خروج آنها دربان و حاجب قصر را احضار نموده و مورد خطاب و عتاب قرار داد كه چرا بدون كسب اجازه سوار را بداخل قصر راه دادهاند نگهبانان قسم ياد كردند كه ما فقط موسى و هرون را بداخل قصر راه دادهايم و سوارى همراه آنها نبود. ابن عباس گويد كه آن سوار تمثال مبارك امير المؤمنين عليه السّلام بود كه خداوند پيغمبران سلف را بوجود مبارك حضرتش سرا يارى و مدد مينمود و پيغمبر مكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را علنا و آشكارا يارى و همراهى كرد. و امير المؤمنين كلمه بزرگ خداست كه او را بصورتهاى مختلفه براى اولياء خود ظاهر ساخته و دوستان خدا بنام حضرتش توسل ميجويند و كشتى نجات امت مرحومه است و مراد از جمله «وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا» اشاره بهمين مطلب است و مقصود از آية كبرى براى موسى و هرون همان سوار بود.
و نيز برسى از بعض اصحاب تاريخ روايت كرده كه روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته و شخص جنى از آنحضرت قضايا و مسائل مشكله خود را سؤال مينمود ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام حضور پيغمبر شرفياب شدند آن جنى رعشه بر اندامش افتاد و چون گنجشك ضعيفى كوچك شده عرض كرد ايرسول خدا مرا پناه دهيد. پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از كه ميترسى و پناه ميخواهى عرض كرد از اين جوان و اشاره بامير المؤمنين عليه السّلام نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمودند چرا از اين جوان ميترسى گفت وقتى كه كشتى نوح روز طوفان بحركت درآمد من خود را بكنار كشتى رسانيدم تا شايد كشتى را غرق كنم چون نزديك كشتى رسيدم اين جوان چنان ضربتى بمن زد كه يكدست مرا قطع نمود دست خود را بيرون آورده و نشان پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله داد حضرتش تصديق قول جنى را نموده فرمودند آرى اين جوان همانست كه نوح بنى را يارى كرده است.
شيخ طوسى از سليمان ديلمى ذيل آيه «وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» 41 روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه را سؤال نمودم فرمود كتابى را خداوند بقلم قدرت خود بدو هزار سال قبل از خلقت خلايق نوشته و بر عرش نهاده است گفتم اى مولاى من بر روى آن كتيبه چه نگاشته شده فرمود بر كتاب مزبور چنين مرقوم شده: اى شيعه آل محمد صلى اللّه عليه و آله اگر شما امت مرحومه با ولايت على و اولادش سوى من بيائيد پيش از آنكه از من چيزى بخواهيد و سؤالى كنيد مطلوب شما را عطا ميكنم و پيش از آنكه مرتكب معصيت شويد شما را عفو نموده و ميآمرزم و ساكن بهشت كرده و مشمول رحمت واسعه من خواهيد شد
أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا 61 آيا آن كسى را كه بوعده نيكوى بهشت جاويد وعده دادهايم و البته بدان هم ميرسد مانند كسى است كه او را در دنيا از مال و منال ناچيز بهرهمند ساخته سپس در روز قيامت بمحضر عدل ما حاضر ميشوند. و اين آيه در باره رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ابو جهل وارد شده ولى حسن بن ابى الحسن ديلمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فوق در باره امير المؤمنين عليه السّلام و عموم منافقين نازل شده است. و مراد از كسى كه باو وعده داده شده على بن أبي طالب عليه السّلام است و خداوند بحضرتش وعده فرموده كه در دنيا از دشمنانش انتقام بكشد و در آخرت هم دوستانش را به بهشت داخل كند.
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ 68 پروردگار تو هر چه را بخواهد بيافريند و برگزيند و بر مردم چنين قدرت و اختيارى نيست بلكه همه اختيار براى خدا است. ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود: خداوند آدم را آنچنانكه ميخواست آفريد و هر كه را ميخواست برگزيد از آن جمله پروردگار عالم از بين تمام خلايق من و اهلبيت مرا برگزيد مرا برسالت و على عليه السّلام را بوصايت اختصاص داد و اختيارى بخلايق نداد تا بدلخواه خود كسى را برسالت و يا امامت برگزينند من و اهلبيت من بهترين خلق خدا و برگزيده ذات اقدس پروردگاريم پاك و منزه است خداى تعالى و برتر از آنست كه كفار مكه براى حضرت احديت حق شريك بياورند. اين حديث را حافظ محمد بن موسى شيرازى كه از مشايخ و بزرگان علماء عامه است در كتاب مستخرج از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده.
دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : ارادتمند قصص خلاصه مطالب سوره قصص عبارت است از داستان موسى و شعيب و موسى و فرعون و تمثيل دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بفرعون و هامان و توجه دادن مردم بهلاكت گذشتگان و داستان سركشى و طغيان قارون در اثر فزونى ثروت و مال دنيا و فرو رفتن او در زمين و دلايل توحيد و خداشناسى.
در سفر جنگ صفين از امير المؤمنين عليه السّلام هم نظير معجزه موسى بمنصه ظهور رسيد وشرح آن بدينقرار است: روزى اردوى مسلمين در منزلى فرود آمد ولى آب وجود نداشت اصحاب حضورش عرض كردند ما و چهارپايان سخت تشنه هستيم و از هر طرف بطلب آب رفته و نيافتهاند تدبير چيست؟ امير المؤمنين با عدهاى از همراهان از لشگر جدا شده و به تفحص پرداختند تا بدير راهب نصرانى رسيدند حضرت از راهب پرسيدند در اين نزديكى آب يافت ميشود راهب گفت بيش از دو فرسنگ راه بايد رفت تا بآب رسيد اصحاب عرض كردند اجازه بفرمائيد ما برويم و از آنجا آب بياوريم فرمودند نيازى بعزيمت شما نيست كمى رو بقبله راه رفته و فرمودند اين موضع را حفر كنيد اندكى زمين را كندند سنگ بزرگى ديده شد هر چه كوشش نمودند نتوانستند آنرا بردارند آنحضرت شخصا تشريف برده سنگ را بتنهائى برداشتند زير آن چشمه آبى ظاهر شد كه چون عسل شيرين و مانند برف سرد و گوارا بود فرمودند هر چه ميخواهيد بياشاميد و مركبهاى خود را سيراب كنيد و راويه و مشكهاى خود را پر نمائيد سپس سنگ را بجاى خود گذاشت و فرمود خاك روى آن سنگ بريزند. راهب كه از بالاى دير ناظر جريان آن بود فرود آمده خود را حضور امير المؤمنين عليه السّلام رسانيد عرض كرد آيا شما پيغمبر مرسل هستيد فرمود خير مجددا سؤال نمود پس از فرشتگان مقرب ميباشيد فرمود خير من وصى پيغمبر خاتم محمد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم هستم عرض كرد اى مولاى من دست مباركت را بمن دهيد تا من بدست شما ايمان آورم دست حضرت را گرفته و گفت گواهى ميدهم كه خدائى نيست جز خداى يگانه و شهادت ميدهم كه محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر او و شما وصى رسول خدا و بعد از پيغمبر احق بامر خلافت ميباشى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود چه شد كه اسلام اختيار نمودى عرض كرد بناى اين دير فقط براى طلب و زيارت شما بوده پيش از من اشخاص متعددى در اين دير بوده و فوت كردهاند و اين كرامت و توفيق را نيافتند خداى تعالى اين افتخار و توفيق را نصيب من فرمود كه بزيارت شما نائل شدم و علت اين بنا و انتظار راهبان آن اين بود كه در كتب ما ثبت و درج شده كه در نزديكى اين دير چشمهاى است و سنگى روى آن نهاده شده و پيدا نخواهد شد مگر بر دست وليى از اولياء خدا و چون چشمه بدست شما گشوده شد دانستم شما همان ولى خدا هستيد لذا قبول اسلام نموده و بحق ولايت شما معترف شدم امير المؤمنين عليه السّلام بطورى متأثر و گريان شد كه محاسن مباركش تر شده و فرمود خدائى را ستايش ميكنم كه مرا فراموش نفرموده و در كتب پيشينيان مرا ياد كرده سپس رو باصحاب نموده فرمودند بيانات اين مرد را شنيديد عرض كردند همه شنيديم و خدا را شكر مىكنيم كه نعمت وجود شما را بما ارزانى داشته است. راهب تازه مسلمان در ركاب حضرت براى شركت در جنگ صفين حركت كرد و در آن كارزار شهيد شد و آنحضرت بر جنازهاش نماز خوانده و طلب مغفرت نمود و فرمود او از دوستان ما اهل بيت بود
دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:17 :: نويسنده : ارادتمند ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شخصى بعمار بن ياسر گفت ايعمار در قرآن آيهاى است كه مرا بشك انداخته و قلبم را متزلزل نموده عمار گفت كدام آيه تو را چنين پريشان حال ساخته گفت آيه «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ» مراد از اين دابه چيست عمار گفت بخدا قسم در روى زمين نخواهم نشست و چيزى نميخورم و نمىاشامم تا آنكه او را ببينم و بتو نشان بدهم آنگاه عمار بهمراهى شخص مزبور براه افتادند تا چشم عمار بامير المؤمنين عليه السّلام افتاد كه در محلى نشسته و خرما تناول ميفرمود امير المؤمنين عمار را ديده فرمود ايعمار بيا و بنشين و از اين خرما تناول كن عمار پيش رفته و جلوس نموده و بخوردن خرما مشغول شد آن مرد تعجب نموده گفت سبحان اللّه ايعمار مگر تو قسم نخوردى تا ملاقات و ديدن دابه دست از طلب باز نداشته و از خوردن و آشاميدن امتناع نمائى و مرا بسوى او رهبرى نمائى عمار گفت من بقسم خود عمل كرده و او را ديده و بتو هم نشان دادم لكن تو تعقل ننمودى مراد از آن دابه مولايم امير المؤمنين عليه السّلام است كه بحضورش رسيديم. وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً 83 على بن ابراهيم ذيل آيه مزبور از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از آيات در اين آيه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است شخصى حضورش عرض كرد عامه گمان ميكنند كه آيه وَ يَوْمَ نَحْشُرُ راجع بقيامت است حضرتش فرمود پس بعقيده ايشان روز قيامت از هر امت و جماعتى طايفهاى را زنده و محشور ساخته و بقيه آنها را واگذارده و محشور نميسازد و حال آنكه در باره قيامت ميفرمايد «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» آن مرد گفت بنابر اين سخن كه فرموديد آيه اول وَ يَوْمَ نَحْشُرُ اشاره برجعت وَ حَشَرْناهُمْ مربوط بقيامت ميباشد فرمود بلى.
آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون 89 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا حسنه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سيئه دشمنى آن بزرگوار است و فرمود هر كس داراى ولايت باشد عمل نيكو و حسنه كه انجام دهد اجرش ده برابر شود و چنانچه داراى ولايت نباشد اعمال نيكش فاقد ثواب بوده و در آخرت نصيبى نخواهد داشت. و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود وقتى ابو عبد اللّه جدلى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام شرفياب شد آيه مزبور مطرح بود باو فرمود ميخواهى معناى آيه را برايت بگويم عرض كرد كمال اشتياق را دارم فرمود مراد از حسنه معرفت ولايت و دوستى ما است و غرض از سيئه انكار ولايت و بغض و دشمنى ما اهل بيت ميباشد. و اينحديث را برقى در محاسن و ابن بابويه در امالى و عامه نيز بطرق متعدد نقل نمودهاند.
در كافى ذيل آيه «سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها» 93 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از آيات در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و نباء عظيم آنحضرت و ائمه معصومين ميباشند و اين فرمايش خود امير المؤمنين عليه السّلام است كه ميفرمود: بخدا قسم از براى پروردگار آيتى و نباء عظيمى بزرگتر از من نيست. دو شنبه 18 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره نمل عبارت است از بيان مؤمنين و شرح حال كفار و بعثت حضرت موسى و داستان سليمان و بلقيس و عاقبت ستمكاران و بيان حال امتهاى سلف و اشاره به نفح صور و اهوال قيامت.
شيخ مفيد در كتاب امالى ذيل آيه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ 62 از عمر بن حصين روايت كرده گفت من و عمر بن خطاب حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بوديم و امير المؤمنين هم در كنار پيغمبر جلوس كرده بود كه پيغمبر اين آيه را تلاوت نمود ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام ضجهاى كرده و صدائى شبيه بصداى پرنده نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود يا على چرا بشنيدن اين آيه جزع نموده مضطرب شدى گفت ايرسول خدا چگونه جزع نكنم در صورتى كه در اين آيه خداوند تصريح ميفرمايد كه شما را خليفههاى روى زمين قرار داديم فرمود يا على جزع نكن بخدا قسم ترا دوست نميدارد مگر مؤمن و دشمن ندارد ترا مگر منافق و صالح بن عقبه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيه در باره حضرت حجة قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله نازل شده كه چون در مقام حضرت ابراهيم در مسجد الحرام دو ركعت نماز گذارده و دستها بدعا بردارد خداوند دعاى حضرتش را اجابت فرموده بدىها را از وجود شريفش دور ساخته و امر بظهورش ميدهد و خليفه روى زمين ميشود اوست مضطرى كه دعايش مقرون اجابت واقع خواهد شد و اين آيه از آياتى است كه تاويل آن بعد از تنزيل آنست.
قوله تعالى: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ 82 همينكه موعد عذاب كافران فرا رسد جنبندهاى را از روى زمين برمىانگيزيم تا با ايشان سخن گويد چونكه مردم بآيات ما يقين نكردهاند طبرسى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود آن جنبنده چون ظاهر شود عصاى موسى و انگشتر سليمان با او است با انگشتر روى مؤمنين را نقش و مهر كند و با عصا بينى كفار را بشكند و چون مردم در محضرش جمع شوند مؤمن و كافر را از يكديگر تميز داده و بشناسد و بر روى مؤمن مينويسد اين شخص مؤمن است و بر روى كافر مينويسد اين كافر است. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده من بفرمان خداوند در روز قيامت قسمت كننده بهشت و جهنم هستم و كسى بدون اجازه من داخل آنها نميشود و من فاروق اكبرم و امام مردمان پيش از خود و بعد از خود ميباشم و احدى بر من سبقت و پيشى نميگيرد مگر برادرم احمد صلى اللّه عليه و آله پيغمبر مكرم و رسول خدا و من بر يك طريق و راه هستيم فقط حضرت را بنام خود و مرا بنام خويش ميخوانند و خداوند از روز الست و اول آفرينش جهانيان علوم منايا و بلايا و وصايا و فصل الخطاب را بمن عطا فرموده و من صاحب كرات و دولت تمام دولتها و عصاى موسى هستم و دابه خدا كه با مردم تكلم مينمايد منم. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد شد ديد امير المؤمنين عليه السّلام ريگهاى مسجد را جمع نموده و سر مباركش را روى ريگها گذارده و بخواب رفته است او را بپاى مبارك حركت داده فرمود اى دابه خدا برخيز يكى از اصحاب حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله عرضه داشت اى رسول خدا آيا جايز است ما فرزندان خود را باين اسم بناميم فرمودند خير بخدا قسم اين كلمه دابة اللّه مختص پسر عمم على عليه السّلام است و مراد از دابه در اين آيه شريفه اوست آنگاه فرمود يا على همين كه دوره آخر زمان شود خداوند ترا در نيكوترين صورت برانگيزاند و با تو علامتى است كه با آن دشمنانت را نام ميگذارند شخصى بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد عامه عقيده دارند و ميگويند اين دابة با آنها سخن ميگويد فرمود خداوند با ايشان در آتش جهنم سخن ميگويد و امير المؤمنين با آنها از گفتار خودشان سخن خواهند گفت و اين آيه يكى از آيات مؤيد رجعت است كه در آيات بعد بيان ميشود. و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود پروردگار در حديث قدسى به پيغمبرش فرموده اى محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم على اول امامى است كه از مردم براى او عهد و پيمان گرفته شده و آخر شخصى است كه قبض روح ميشود او دابهاى است كه با مردم تكلم ميكند. و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روزى حضور مولاى خود امير المؤمنين عليه السّلام بودم خدمتش عرض كردم دابهاى كه خداوند در قرآن بيان ميفرمايد كيست فرمود همان شخصى است كه نان سركه و زيتون تناول ميكند مقصود نفس شريف حضرتش بود. محمد بن عباس از اصبغ بن نباته روايت كرده روزى معويه باو گفت اى اصبغ شما شيعيان گمان داريد آن دابهاى كه خداوند در آخر زمان برمىانگيزد و با مردم تكلم ميكند على بن أبي طالب عليه السّلام است باو گفتم نه تنها ما شيعيان اين عقيده را داريم بلكه يهوديها نيز همين عقيده را دارند معويه رأس جالوت بزرگ يهوديان را احضار نمود از او پرسش كرد دابة الارض نزد شما كيست گفت مرديست موسوم بايليا معويه گفت اى اصبغ ايليا بزبان عبرانى على عليه السّلام است. دو شنبه 11 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : ارادتمند برسى از ابن عباس ذيل آيه «سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً» 35 روايت كرده گفت چون هرون بموسى ملحق شد هر دو با هم بملاقات فرعون رفتند ولى بيمناك و خائف بودند ناگاه در پيش روى آنها سوارى پديدار شد كه لباسى مكلل و زرين در برداشت و در دستش شمشير مرصعى از طلا بود كه فرعون فوق العاده بطلا علاقمند و شائق و توجه او باسلحه و زرينه آلات بود. سوار با جبروت هر چه تمامتر بفرعون نزديك شده دستور داد موسى و هرون را بپذير و بايشان ايمان بياور و گر نه ترا بقتل ميرسانم و فرعون از شدت اضطراب بر خود بلرزيد و مهلت خواست كه تا روز بعد موسى و هرون را اجابت كند و پس از خروج آنها دربان و حاجب قصر را احضار نموده و مورد خطاب و عتاب قرار داد كه چرا بدون كسب اجازه سوار را بداخل قصر راه دادهاند نگهبانان قسم ياد كردند كه ما فقط موسى و هرون را بداخل قصر راه دادهايم و سوارى همراه آنها نبود. ابن عباس گويد كه آن سوار تمثال مبارك امير المؤمنين عليه السّلام بود كه خداوند پيغمبران سلف را بوجود مبارك حضرتش سرا يارى و مدد مينمود و پيغمبر مكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را علنا و آشكارا يارى و همراهى كرد. و امير المؤمنين كلمه بزرگ خداست كه او را بصورتهاى مختلفه براى اولياء خود ظاهر ساخته و دوستان خدا بنام حضرتش توسل ميجويند و كشتى نجات امت مرحومه است و مراد از جمله «وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا» اشاره بهمين مطلب است و مقصود از آية كبرى براى موسى و هرون همان سوار بود.
و نيز برسى از بعض اصحاب تاريخ روايت كرده كه روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته و شخص جنى از آنحضرت قضايا و مسائل مشكله خود را سؤال مينمود ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام حضور پيغمبر شرفياب شدند آن جنى رعشه بر اندامش افتاد و چون گنجشك ضعيفى كوچك شده عرض كرد ايرسول خدا مرا پناه دهيد. پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از كه ميترسى و پناه ميخواهى عرض كرد از اين جوان و اشاره بامير المؤمنين عليه السّلام نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمودند چرا از اين جوان ميترسى گفت وقتى كه كشتى نوح روز طوفان بحركت درآمد من خود را بكنار كشتى رسانيدم تا شايد كشتى را غرق كنم چون نزديك كشتى رسيدم اين جوان چنان ضربتى بمن زد كه يكدست مرا قطع نمود دست خود را بيرون آورده و نشان پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله داد حضرتش تصديق قول جنى را نموده فرمودند آرى اين جوان همانست كه نوح بنى را يارى كرده است.
شيخ طوسى از سليمان ديلمى ذيل آيه «وَ ما كُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَيْنا وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» 41 روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه را سؤال نمودم فرمود كتابى را خداوند بقلم قدرت خود بدو هزار سال قبل از خلقت خلايق نوشته و بر عرش نهاده است گفتم اى مولاى من بر روى آن كتيبه چه نگاشته شده فرمود بر كتاب مزبور چنين مرقوم شده: اى شيعه آل محمد صلى اللّه عليه و آله اگر شما امت مرحومه با ولايت على و اولادش سوى من بيائيد پيش از آنكه از من چيزى بخواهيد و سؤالى كنيد مطلوب شما را عطا ميكنم و پيش از آنكه مرتكب معصيت شويد شما را عفو نموده و ميآمرزم و ساكن بهشت كرده و مشمول رحمت واسعه من خواهيد شد
أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْناهُ مَتاعَ الْحَياةِ الدُّنْيا 61 آيا آن كسى را كه بوعده نيكوى بهشت جاويد وعده دادهايم و البته بدان هم ميرسد مانند كسى است كه او را در دنيا از مال و منال ناچيز بهرهمند ساخته سپس در روز قيامت بمحضر عدل ما حاضر ميشوند. و اين آيه در باره رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ابو جهل وارد شده ولى حسن بن ابى الحسن ديلمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فوق در باره امير المؤمنين عليه السّلام و عموم منافقين نازل شده است. و مراد از كسى كه باو وعده داده شده على بن أبي طالب عليه السّلام است و خداوند بحضرتش وعده فرموده كه در دنيا از دشمنانش انتقام بكشد و در آخرت هم دوستانش را به بهشت داخل كند.
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ 68 پروردگار تو هر چه را بخواهد بيافريند و برگزيند و بر مردم چنين قدرت و اختيارى نيست بلكه همه اختيار براى خدا است. ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود: خداوند آدم را آنچنانكه ميخواست آفريد و هر كه را ميخواست برگزيد از آن جمله پروردگار عالم از بين تمام خلايق من و اهلبيت مرا برگزيد مرا برسالت و على عليه السّلام را بوصايت اختصاص داد و اختيارى بخلايق نداد تا بدلخواه خود كسى را برسالت و يا امامت برگزينند من و اهلبيت من بهترين خلق خدا و برگزيده ذات اقدس پروردگاريم پاك و منزه است خداى تعالى و برتر از آنست كه كفار مكه براى حضرت احديت حق شريك بياورند. اين حديث را حافظ محمد بن موسى شيرازى كه از مشايخ و بزرگان علماء عامه است در كتاب مستخرج از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده.
دو شنبه 11 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : ارادتمند قصص خلاصه مطالب سوره قصص عبارت است از داستان موسى و شعيب و موسى و فرعون و تمثيل دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بفرعون و هامان و توجه دادن مردم بهلاكت گذشتگان و داستان سركشى و طغيان قارون در اثر فزونى ثروت و مال دنيا و فرو رفتن او در زمين و دلايل توحيد و خداشناسى.
در سفر جنگ صفين از امير المؤمنين عليه السّلام هم نظير معجزه موسى بمنصه ظهور رسيد و شرح آن بدينقرار است: روزى اردوى مسلمين در منزلى فرود آمد ولى آب وجود نداشت اصحاب حضورش عرض كردند ما و چهارپايان سخت تشنه هستيم و از هر طرف بطلب آب رفته و نيافتهاند تدبير چيست؟ امير المؤمنين با عدهاى از همراهان از لشگر جدا شده و به تفحص پرداختند تا بدير راهب نصرانى رسيدند حضرت از راهب پرسيدند در اين نزديكى آب يافت ميشود راهب گفت بيش از دو فرسنگ راه بايد رفت تا بآب رسيد اصحاب عرض كردند اجازه بفرمائيد ما برويم و از آنجا آب بياوريم فرمودند نيازى بعزيمت شما نيست كمى رو بقبله راه رفته و فرمودند اين موضع را حفر كنيد اندكى زمين را كندند سنگ بزرگى ديده شد هر چه كوشش نمودند نتوانستند آنرا بردارند آنحضرت شخصا تشريف برده سنگ را بتنهائى برداشتند زير آن چشمه آبى ظاهر شد كه چون عسل شيرين و مانند برف سرد و گوارا بود فرمودند هر چه ميخواهيد بياشاميد و مركبهاى خود را سيراب كنيد و راويه و مشكهاى خود را پر نمائيد سپس سنگ را بجاى خود گذاشت و فرمود خاك روى آن سنگ بريزند. راهب كه از بالاى دير ناظر جريان آن بود فرود آمده خود را حضور امير المؤمنين عليه السّلام رسانيد عرض كرد آيا شما پيغمبر مرسل هستيد فرمود خير مجددا سؤال نمود پس از فرشتگان مقرب ميباشيد فرمود خير من وصى پيغمبر خاتم محمد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم هستم عرض كرد اى مولاى من دست مباركت را بمن دهيد تا من بدست شما ايمان آورم دست حضرت را گرفته و گفت گواهى ميدهم كه خدائى نيست جز خداى يگانه و شهادت ميدهم كه محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر او و شما وصى رسول خدا و بعد از پيغمبر احق بامر خلافت ميباشى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود چه شد كه اسلام اختيار نمودى عرض كرد بناى اين دير فقط براى طلب و زيارت شما بوده پيش از من اشخاص متعددى در اين دير بوده و فوت كردهاند و اين كرامت و توفيق را نيافتند خداى تعالى اين افتخار و توفيق را نصيب من فرمود كه بزيارت شما نائل شدم و علت اين بنا و انتظار راهبان آن اين بود كه در كتب ما ثبت و درج شده كه در نزديكى اين دير چشمهاى است و سنگى روى آن نهاده شده و پيدا نخواهد شد مگر بر دست وليى از اولياء خدا و چون چشمه بدست شما گشوده شد دانستم شما همان ولى خدا هستيد لذا قبول اسلام نموده و بحق ولايت شما معترف شدم امير المؤمنين عليه السّلام بطورى متأثر و گريان شد كه محاسن مباركش تر شده و فرمود خدائى را ستايش ميكنم كه مرا فراموش نفرموده و در كتب پيشينيان مرا ياد كرده سپس رو باصحاب نموده فرمودند بيانات اين مرد را شنيديد عرض كردند همه شنيديم و خدا را شكر مىكنيم كه نعمت وجود شما را بما ارزانى داشته است. راهب تازه مسلمان در ركاب حضرت براى شركت در جنگ صفين حركت كرد و در آن كارزار شهيد شد و آنحضرت بر جنازهاش نماز خوانده و طلب مغفرت نمود و فرمود او از دوستان ما اهل بيت بود دو شنبه 11 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:9 :: نويسنده : ارادتمند وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً 83 على بن ابراهيم ذيل آيه مزبور از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از آيات در اين آيه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است شخصى حضورش عرض كرد عامه گمان ميكنند كه آيه وَ يَوْمَ نَحْشُرُ راجع بقيامت است حضرتش فرمود پس بعقيده ايشان روز قيامت از هر امت و جماعتى طايفهاى را زنده و محشور ساخته و بقيه آنها را واگذارده و محشور نميسازد و حال آنكه در باره قيامت ميفرمايد «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» آن مرد گفت بنابر اين سخن كه فرموديد آيه اول وَ يَوْمَ نَحْشُرُ اشاره برجعت وَ حَشَرْناهُمْ مربوط بقيامت ميباشد فرمود بلى.
آيه «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُون 89 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا حسنه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سيئه دشمنى آن بزرگوار است و فرمود هر كس داراى ولايت باشد عمل نيكو و حسنه كه انجام دهد اجرش ده برابر شود و چنانچه داراى ولايت نباشد اعمال نيكش فاقد ثواب بوده و در آخرت نصيبى نخواهد داشت. و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود وقتى ابو عبد اللّه جدلى خدمت امير المؤمنين عليه السّلام شرفياب شد آيه مزبور مطرح بود باو فرمود ميخواهى معناى آيه را برايت بگويم عرض كرد كمال اشتياق را دارم فرمود مراد از حسنه معرفت ولايت و دوستى ما است و غرض از سيئه انكار ولايت و بغض و دشمنى ما اهل بيت ميباشد. و اينحديث را برقى در محاسن و ابن بابويه در امالى و عامه نيز بطرق متعدد نقل نمودهاند.
در كافى ذيل آيه «سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها» 93 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از آيات در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است و نباء عظيم آنحضرت و ائمه معصومين ميباشند و اين فرمايش خود امير المؤمنين عليه السّلام است كه ميفرمود: بخدا قسم از براى پروردگار آيتى و نباء عظيمى بزرگتر از من نيست. دو شنبه 11 / 8 / 1392برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره نمل عبارت است از بيان مؤمنين و شرح حال كفار و بعثت حضرت موسى و داستان سليمان و بلقيس و عاقبت ستمكاران و بيان حال امتهاى سلف و اشاره به نفح صور و اهوال قيامت.
شيخ مفيد در كتاب امالى ذيل آيه أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ 62 از عمر بن حصين روايت كرده گفت من و عمر بن خطاب حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نشسته بوديم و امير المؤمنين هم در كنار پيغمبر جلوس كرده بود كه پيغمبر اين آيه را تلاوت نمود ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام ضجهاى كرده و صدائى شبيه بصداى پرنده نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود يا على چرا بشنيدن اين آيه جزع نموده مضطرب شدى گفت ايرسول خدا چگونه جزع نكنم در صورتى كه در اين آيه خداوند تصريح ميفرمايد كه شما را خليفههاى روى زمين قرار داديم فرمود يا على جزع نكن بخدا قسم ترا دوست نميدارد مگر مؤمن و دشمن ندارد ترا مگر منافق و صالح بن عقبه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيه در باره حضرت حجة قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله نازل شده كه چون در مقام حضرت ابراهيم در مسجد الحرام دو ركعت نماز گذارده و دستها بدعا بردارد خداوند دعاى حضرتش را اجابت فرموده بدىها را از وجود شريفش دور ساخته و امر بظهورش ميدهد و خليفه روى زمين ميشود اوست مضطرى كه دعايش مقرون اجابت واقع خواهد شد و اين آيه از آياتى است كه تاويل آن بعد از تنزيل آنست.
قوله تعالى: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ 82 همينكه موعد عذاب كافران فرا رسد جنبندهاى را از روى زمين برمىانگيزيم تا با ايشان سخن گويد چونكه مردم بآيات ما يقين نكردهاند طبرسى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود آن جنبنده چون ظاهر شود عصاى موسى و انگشتر سليمان با او است با انگشتر روى مؤمنين را نقش و مهر كند و با عصا بينى كفار را بشكند و چون مردم در محضرش جمع شوند مؤمن و كافر را از يكديگر تميز داده و بشناسد و بر روى مؤمن مينويسد اين شخص مؤمن است و بر روى كافر مينويسد اين كافر است. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده من بفرمان خداوند در روز قيامت قسمت كننده بهشت و جهنم هستم و كسى بدون اجازه من داخل آنها نميشود و من فاروق اكبرم و امام مردمان پيش از خود و بعد از خود ميباشم و احدى بر من سبقت و پيشى نميگيرد مگر برادرم احمد صلى اللّه عليه و آله پيغمبر مكرم و رسول خدا و من بر يك طريق و راه هستيم فقط حضرت را بنام خود و مرا بنام خويش ميخوانند و خداوند از روز الست و اول آفرينش جهانيان علوم منايا و بلايا و وصايا و فصل الخطاب را بمن عطا فرموده و من صاحب كرات و دولت تمام دولتها و عصاى موسى هستم و دابه خدا كه با مردم تكلم مينمايد منم. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم وارد مسجد شد ديد امير المؤمنين عليه السّلام ريگهاى مسجد را جمع نموده و سر مباركش را روى ريگها گذارده و بخواب رفته است او را بپاى مبارك حركت داده فرمود اى دابه خدا برخيز يكى از اصحاب حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله عرضه داشت اى رسول خدا آيا جايز است ما فرزندان خود را باين اسم بناميم فرمودند خير بخدا قسم اين كلمه دابة اللّه مختص پسر عمم على عليه السّلام است و مراد از دابه در اين آيه شريفه اوست آنگاه فرمود يا على همين كه دوره آخر زمان شود خداوند ترا در نيكوترين صورت برانگيزاند و با تو علامتى است كه با آن دشمنانت را نام ميگذارند شخصى بحضرت صادق عليه السّلام عرض كرد عامه عقيده دارند و ميگويند اين دابة با آنها سخن ميگويد فرمود خداوند با ايشان در آتش جهنم سخن ميگويد و امير المؤمنين با آنها از گفتار خودشان سخن خواهند گفت و اين آيه يكى از آيات مؤيد رجعت است كه در آيات بعد بيان ميشود. و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود پروردگار در حديث قدسى به پيغمبرش فرموده اى محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم على اول امامى است كه از مردم براى او عهد و پيمان گرفته شده و آخر شخصى است كه قبض روح ميشود او دابهاى است كه با مردم تكلم ميكند. و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روزى حضور مولاى خود امير المؤمنين عليه السّلام بودم خدمتش عرض كردم دابهاى كه خداوند در قرآن بيان ميفرمايد كيست فرمود همان شخصى است كه نان سركه و زيتون تناول ميكند مقصود نفس شريف حضرتش بود. محمد بن عباس از اصبغ بن نباته روايت كرده روزى معويه باو گفت اى اصبغ شما شيعيان گمان داريد آن دابهاى كه خداوند در آخر زمان برمىانگيزد و با مردم تكلم ميكند على بن أبي طالب عليه السّلام است باو گفتم نه تنها ما شيعيان اين عقيده را داريم بلكه يهوديها نيز همين عقيده را دارند معويه رأس جالوت بزرگ يهوديان را احضار نمود از او پرسش كرد دابة الارض نزد شما كيست گفت مرديست موسوم بايليا معويه گفت اى اصبغ ايليا بزبان عبرانى على عليه السّلام است. ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شخصى بعمار بن ياسر گفت ايعمار در قرآن آيهاى است كه مرا بشك انداخته و قلبم را متزلزل نموده عمار گفت كدام آيه تو را چنين پريشان حال ساخته گفت آيه «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ» مراد از اين دابه چيست عمار گفت بخدا قسم در روى زمين نخواهم نشست و چيزى نميخورم و نمىاشامم تا آنكه او را ببينم و بتو نشان بدهم آنگاه عمار بهمراهى شخص مزبور براه افتادند تا چشم عمار بامير المؤمنين عليه السّلام افتاد كه در محلى نشسته و خرما تناول ميفرمود امير المؤمنين عمار را ديده فرمود ايعمار بيا و بنشين و از اين خرما تناول كن عمار پيش رفته و جلوس نموده و بخوردن خرما مشغول شد آن مرد تعجب نموده گفت سبحان اللّه ايعمار مگر تو قسم نخوردى تا ملاقات و ديدن دابه دست از طلب باز نداشته و از خوردن و آشاميدن امتناع نمائى و مرا بسوى او رهبرى نمائى عمار گفت من بقسم خود عمل كرده و او را ديده و بتو هم نشان دادم لكن تو تعقل ننمودى مراد از آن دابه مولايم امير المؤمنين عليه السّلام است كه بحضورش رسيديم. سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : ارادتمند
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِين 214 در روايت على بن ابراهيم است كه مراد از رهط على و حمزه و جعفر و حسن و حسين و ائمه از آل محمد عليه و عليهم السلام ميباشند. و فرمود چون اين آيه در مكه بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد چهل نفر از بنى هاشم كه تماما وابسته حضرتش بودند دعوت فرمود پس از پذيرائى و طعامى كه بايشان داد فرمود از ميان شما كيست كه مرا يارى نموده و دين خدا را حمايت كند تا او را وصى و جانشين خود سازم ابو لهب بحاضرين گفت زود متفرق شويد زيرا حتما محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم شما را سحر ميكند و همگى متفرق شده رفتند مرتبه دوم پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم خويشان خود را جمع نموده و ضيافتى داد و سپس فرمود هر كس از شما اول بمن ايمان بياورد او را وصى و وزير و جانشين خود مينمايم اين مرتبه نيز بر اثر تحريك ابو لهب حضار مجلس متفرق شدند نتيجهاى حاصل نگرديد روز سوم باز پيغمبر اكرم بستگان و خويشان از عشيره خود را در مجلسى جمع نموده و پس از صرف شير و پذيرائى بايشان خطاب نموده فرمود: كيست از ميان شما كه بمن ايمان آورده مرا يارى نمايد دين مرا ادا كند و وعده مرا انجام دهد و جانشين و وزير و وصى من شود؟ ناگاه على بن أبي طالب عليه السّلام كه از نظر سن كوچكتر از تمام حاضرين و فاقد ثروت و مال بود برخاست و گفت يا رسول اللّه من حاضرم بآنچه فرمودى عمل كنم پيغمبر فرمود يا على تو وصى و وزير و جانشين من ميباشى. اقوام آنحضرت از مجلس برخاسته و بطريق استهزاء بابو طالب گفتند مبارك باد بر تو اى ابو طالب محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پسر برادرت فرزند خودت را بر تو امير كرد.
فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ 216 و چنانچه ترا نافرمانى كنند بآنها بگو من از آنچه مىكنيد بيزارم.ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود معناى آيه چنين است: اى پيغمبر اگر بعد از تو مسلمين در ولايت على عليه السّلام و ائمه ترا نافرمانى كنند بايشان بگو من از شما و عصيان و نافرمانى شما بيزارم، زيرا كه پيغمبر حياة و مماتش يكسان است معصيت و نافرمانى در حال حياة و ممات آنحضرت فرقى ندارد.
وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِين 219 ابن بابويه و شرف الدين از جابر بن يزيد جعفى ذيل آيه فوق روايت كردهاند كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود خداى تعالى نور محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را از نور عظمت و جلالت خود پديد آورد و آن نور لاهوتى است كه از ذات مقدس خويش جلوهگر شده و همان نورى است كه چون موسى بن عمران تقاضاى ديدار نمود بر او تجلى كرد و موسى طاقت و توانائى رؤيت آنرا نداشته و مدهوش بر زمين افتاد «وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً» و آن نور همان نور محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود كه مشيت پروردگار بر آن تعلق گرفت تا محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را از آن نور بيافريند اول آن نور را دو بخش فرمود از شطر اول محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از شطر ديگر على بن أبي طالب عليه السّلام را بيافريد و جز آن دو بزرگوار موجود ديگرى را از آن نور خلق نفرمود خداوند محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم وعلى را بدست قدرت خويش بيافريد و بنفس نفيس از روح خود بآن دو بزرگوار بدميد و بصورتى كه ميخواست مصور فرمود و ايشان را امين خود نمود و بر خلايق خليفه و گواه و زبان و عين خويشتن كرد و از علم و دانش خود هر دو را بهره وافى داد و آنها را بر مغيبات خود آگاه ساخته و بيان را بايشان آموخت يكى را نفس و ديگرى را روح خود مقرر داشت قيام نكنند و بر پا نايستند يكى از آنها بدون ديگرى محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام اگر چه در ظاهر بشرند ولى در باطن لاهوتى هستند و براى آنكه خلق قدرت ديدارشان را داشته باشند بصورت ناسوتى ظاهر و جلوهگر شدند چنانچه خداوند ميفرمايد وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ در آن دو نور پاك مقام پروردگار جهان موجود است و آنها حجاب خالق و آفريدگار تمام مخلوقات هستند براى وجود ايشان بخلقت خلق شروع و ملك و مقادير را بآنان ختم ميفرمايد. و از نور محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم نور دخترش فاطمه را اقتباس فرمود همانطور كه نور محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را از نور خود اقتباس فرمود پس از آن از نور فاطمه و على عليه السّلام نور حسن و حسين و ائمه معصومين سلام اللّه عليهم اجمعين را اقتباس فرمود مانند اقتباس مصابيح و چراغها از يكديگر و تمام اين معصومين از آن نور آفريده شده و پيوسته از صلب و رحمى پاك به پشت و رحمى پاكيزه منتقل گرديده و مانند ساير افراد مردم از ماء مهين و نطفه گنديده خلق نشدهاند، بلكه نورهائى بودند كه از اصلاب طاهرين بارحام مطهرات انتقال يافتهاند چه ايشان برگزيده برگزيدگانند كه خداوند آنها را براى خود انتخاب نموده و آنها را مخزن علم و دانش خويش ساخته و قائم مقام و خليفه پروردگار در نزد خلق هستند حقيقت ائمه درك نشود و كيفيت حقيقت و انيت ايشان هرگز شناخته نشود آنها از جانب پروردگار ناطق و مبلغ اوامر و نواهى او بوده و پروردگار بواسطه ايشان قدرت و توانائى خود را ظاهر كرده و آنها آيات و معجزات پروردگارند و بسبب ايشان پرستش ذات خود را بخلق شناسانده و بوسيله اينان او امر پروردگار اطاعت ميشود و چنانچه ائمه نبودند مردم نميدانستند چگونه خدا را ستايش و پرستش كنند و قرار ميدهد امر خود را هر طور و هر چه بخواهد، از كار ذات مقدسش سؤال كرده نميشود، اما از كردار خلايق پرسش خواهند كرد ابن بابويه اين حديث را از طرق متعددى ذكر نموده و اضافه ميكند كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود پيوسته خداوند مرا از صلبى بصلب ديگرى انتقال داد تا صلب عبد المطلب از آنجا نور مرا دو قسمت فرمود قسمتى را در صلب عبد اللّه و قسمتى را در صلب ابو طالب قرار داد و مرا بمقام نبوت و داراى بركت و بعلى مقام ولايت و وصايت داده و داراى فصاحت و فراست نمود اسامى من و على را از دو اسم خويش بيرون آورد خداوند صاحب عرش محمود است و نام من محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و پروردگار اعلى است و نام على مشتق از آن اسم است إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ آنخدائيست كه همه كارها را ميداند و تمام گفتار را ميشنود.
ابن بابويه ذيل آيه «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» تا «أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» 227 از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرموده هر كس كه دوست دارد بدين من چنگ زده و بكشتى نجات سوار شود بايد بعد از من از على بن أبي طالب عليه السّلام پيروى نموده على و دوستان على را دوست داشته و دشمنان على را دشمن بدارد زيرا على وصى و خليفه و پيشواى امت من است چه در حال حياة و چه پس از ممات من على امير بر هر مسلمان و مؤمنى است بعد از من امر او امر منست و نهى او نهى من پيرو او پيرو من و ناصر و ياور او ناصر و ياور منست خوار كننده او خوار كننده من ميباشد هر كس بعد از من از على جدا شود در روز قيامت مرا ملاقات نخواهد كرد و هر كس با على مخالفت نمايد خداوند او را از بهشت محروم فرموده و بدوزخ خواهد رفت و كسانى كه بعلى اهانت روا دارند خداوند ايشان را در روز عرض اعمال ذليل ميفرمايد و هر كس على را يارى نمايد خداوند روز قيامت او را يارى فرموده و حجتهاى دين او را تلقين نمايد و در موقع حساب كارش را آسان ميسازد سپس پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود حسن و حسين عليه السّلام بعد از پدر دو پيشوا و امام امت من هستند ايشان آقاى جوانان بهشت بوده و مادرشان بانوى بانوان و بزرگ زنان دو جهان ميباشد همچنانكه پدرشان بزرگ حجتهاى خداست و نه فرزند حسين عليه السّلام امامان مسلمين و نهمى از ايشان قائم ما و حجت دوازدهم است بر مؤمنين پيروى و اطاعت از ائمه دين پيروى و اطاعت من و نافرمانى و عصيان ايشان عصيان از منست منكرين امامت و فضائل ائمه موجب ضلالت و گمراهى بوده و كسانى كه تضييع حق آنها را نمايند در دنيا و آخرت گرفتار شكنجه و عذاب بوده و خداوند كيفر آنها را بشديدترين وجهى ميدهد و انتقام مىكشد از غاصبين و منكرين و معاندين ائمه امت من آنگاه فرمودند: وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ و حضرت صادق عليه السّلام فرمود بخدا قسم اين آيه چنين نازل شده: و سيعلم الذين ظلموا آل محمد حقهم اى منقلب ينقلبون سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره شعرا عبارت است از توبيخ و سرزنش كفار و شرح حال نوح و ابراهيم و موسى و هود و صالح و لوط و شعيب با اقوامشان و تسلى دادن خاطر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم. لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِين 3 عياشى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود سبب نزول آيه آن بود كه روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين فرمود يا على از خداوند مسئلت و در خواست نمودم كه ترا وصى و برادر و ولى من كند و پروردگار مسئولم را اجابت و ترا برادر و وصى و ولى من فرمود، مرد منافقى اين سخن را شنيد گفت چرا محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم از خداى خود درخواست مال و ثروت نمىكند تا باو عطا شود و سبب قدرت و شوكت او گردد و بر دشمنان غالب و مسلط شود بخدا سوگند مشت خرمائى در نظر من بهتر است از آنچه محمد صلى اللّه عليه و آله از خدا طلب كرده رسول خدا از گفته آن مرد منافق ملول و دلتنگ شد و اثر رنج و اندوه بر چهره مباركش ظاهر گرديد و بر اثر آن آيه بالا نازل گشت.
إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً 4 اگر ما بخواهيم از آسمان آيتى فرود آوريم تا گردن زير بار ولايت على عليه السّلام فرو برده و از او تمكين كنند. نعماتى در كتاب غيبة، ذيل آيه فوق از عبد اللّه بن سنان روايت كرده: گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم شنيدم مردى از اهل همدان ميگويد جماعت عامه ما را مسخره نموده و ميگويند شما خيال ميكنيد كه واقعا در موقع ظهور منادى آسمانى صدا ميزند و فرج امام زمان را اعلام ميدارد؟ حضرت صادق عليه السّلام كه ايستاده و بجائى تكيه داده بودند چنان متغير و غضبناك شدند كه نشسته و فرمودند شما ميتوانيد اين روايت را از من و پدرم روايت كنيد از پدرم شنيدم كه فرمود بخدا قسم صداى آسمانى كه صاحب امر و ولى عصر را باسم ندا نموده و معرفى ميكند در قرآن بيان شده آنجائى كه ميفرمايد إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً تا آخر آيه در روى زمين هيچكس باقى نماند مگر آنكه خاضع شده و گردن كج نمايد و ايمان آورند و تمام اهل زمين صداى منادى آسمانى را مىشنوند كه صدا ميزند ايمردم آگاه باشيد حق با على بن أبي طالب عليه السّلام و شيعيان او ميباشد روز بعد شيطان در بين زمين و آسمان فرياد ميزند حق با عثمان است كه مظلوم كشته شده و بايد مطالبه خون او بنمائيد مؤمنين در ايمان خود استوار و ثابت مانده و اثر نداى اوليه در ايشان برقرار ميماند ولى كسانى كه دلهاى بيمار و مضطرب دارند بدشمنى و عداوت با خاندان رسالت و بيزارى از ما پرداخته و ميگويند صداى اوليه سحرى بود از سحرهاى اهلبيت و در تائيد فرمايش خود اين آيه را تلاوت فرمود.
در كافى ذيل آيه وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ 84 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود مراد از زبان راست در اين آيه وجود حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد.
در كافى از حنان بن سدير روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ 193 را سؤال كردم فرمود آنچه را روح الامين جبرئيل نازل كرد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بود. در بصائر الدرجات از ابى محمد روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام عرض كردم مرا از ولايتى كه جبرئيل در روز غدير از طرف پروردگار نازل كرد آگاه سازيد در جوابم نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ را تلاوت نموده و فرمود آنچه جبرئيل بر دل مبارك پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل كرد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بود. در كافى از محمد بن فضيل روايت كرده گفت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود ولايت امير المؤمنين عليه السّلام در كتابهاى تمام پيغمبران سلف نوشته شده و خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرد مگر آنكه بايشان بشارت نبوت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت وصى او على بن أبي طالب عليه السّلام را داده است.
محمد بن عباس از ابى محمد حناط روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ را سؤال نمودم فرمود مقصود ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است كه در كتب پيغمبران سلف هم بيان شده. سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:44 :: نويسنده : ارادتمند وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً 55 مشركين غير از خدا چيزهائى را ستايش و پرستش ميكنند كه هيچگونه سود و زيانى براى آنها ندارد و از پروردگار توانا رو برگردانيدهاند. در بصائر الدرجات بسند خود از ابى حمزه روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى جمله وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً را سؤال كردم فرمود مراد از رب در اين آيه على عليه السّلام است زيرا او صاحب ولايت ميباشد و كلمه رب اينجا بمعناى صاحب است و على عليه السّلام از براى پيغمبر آيتى بوده و مردم را بولايت حضرتش دعوت ميفرمايد آيا نشنيدهاى كه فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه يعنى هر كه را من مولا و آقاى اويم پس على مولا و آقاى او است و هر كس على را دوست بدارد خدا را دوست داشته و آنكه على را دشمن بدارد با خدا دشمن است
فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات 70 و مفيد در كتاب اختصاص از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روزى داخل منزل امير المؤمنين عليه السّلام شدم و منتظر ورود و تشريف آوردن حضرتش بودم كه ناگاه وارد منزل شدند بپا ايستاده و سلام كردم جواب سلام مرا داده و با دست مبارك بكتف من زده و فرمودند اى اصبغ عرض كردم بلى فدايت شوم فرمود دوستان ما دوستان خدا هستند و چون بميرند از افق اعلى شربتى بآنها بنوشانند كه از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر و از برف سردتر است اصبغ گفت حضورش عرض كردم و اگر چه آن دوستان شما معصيت كار باشند؟ فرمودند بلى آيا در قرآن نخواندهاى كه ميفرمايد: فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ اى اصبغ اگر دوستان ما با محبتى كه بما خاندان رسالت دارند خدا را ملاقات نمايند خداوند گناهان ايشان را مىآمرزد.
وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماما 74 محمد بن عباس از ابى سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر اكرم فرمود از جبرئيل پرسيدم مراد از أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا كيست؟ گفت خديجه و فاطمه (عليها السلام) و قُرَّةَ أَعْيُنٍ حسن و حسين عليهما السلام و منظور از و اجعل لنا من المتقين اماما- على بن أبي طالب عليه السّلام است. و حضرت باقر عليه السّلام فرموده اين آيه فقط مختص آل محمد عليه السّلام ميباشد.
أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فِيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً 75 در تحفة الاخوان از ابن مسعود روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اى پسر مسعود بالاترين غرفهها در بهشت مخصوص على بن أبي طالب عليه السّلام و دوستان و شيعيان او ميباشد كه از دشمنان دين بيزارى جسته و در مقابل آزار و اذيت دشمنان دين و بدخواهان على بردبارى و شكيبائى بخرج دادهاند. سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:42 :: نويسنده : ارادتمند و در كتاب امالى ذيل آيه وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً 54 از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امام حسين عليه السّلام با عمويم امام حسن عليه السّلام در مدينه راه ميرفتند و من همراه ايشان بودم ناگاه بجماعتى از قريش برخورد نموديم كه جابر بن عبد اللّه انصارى و انس بن مالك نيز با آنها بود همينكه چشم جابر بپدرم و عمويم افتاد بدست و پاى ايشان افتاده و پاى مبارك ايشانرا بوسه ميزد مردى از قريش كه با مروان نسبت داشت بجابر گفت شما با اين پيرى و شخصيت ممتاز و موقعيت عالى كه در محضر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله داشتهاى نميبايستى بپاهاى حسين بوسه بزنى جابر بآن مرد گفت اگر چنانكه من ميدانم تو نيز شرافت و فضيلت اين دو فرزند پيغمبر را ميدانستى خاك زير پاى ايشان را توتياى چشم خود مينمودى آنگاه جابر بانس گفت اى ابا حمزه پيغمبر اكرم چيزى در فضيلت اين دو بزرگوار بمن فرمود كه باور نمىكنم در هيچيك از افراد موجود باشد امام زين العابدين عليه السّلام فرمود من توقف كردم تا بيانات جابر را بشنوم جابر بانس گفت وقتى در خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم بمن فرمودند اى جابر برو فرزندان من حسن و حسين را بياور در امتثال فرمايش حضرتش رفته و ايشان را خدمتش آوردم در راه قدرى امام حسن را بغل گرفته و امام حسين را همراه ميآوردم و گاهى امام حسين را در بغل گرفته و امام حسن را زمين مىگذاشتم تا راه برود و پس از شرفيابى از رفتارم مطلع شدند بسيار مسرور و خوشحال گرديدند و آنها را بسيار گرامى داشته و نوازش ميفرمود و چنان ايشان را دوست ميداشت كه فوق آن متصور نبود در چنين شور و حال بمن فرمود اى جابر اين دو فرزند مرا دوست دارى عرض كردم چرا دوست نداشته باشم با اين قرب و منزلتى كه حضور مبارك دارند فرمود اى جابر گوش كن تا شرحى از فضيلت ايشان برايت بيان كنم: وقتى كه مشيت خداوند تعلق گرفت كه مرا خلق كند مرا بصورت نطفه سفيد پاكيزهاى بيافريد و در پشت آدم بوديعه نهاد و پيوسته از پشتى به پشت ديگر و از رحم طاهرى برحم ديگر تا نوح و ابراهيم انتقال داد تا بعبد المطلب منتقل گرديد و هرگز پليدى شرك بآباء سابقين من نرسيد سپس نطفه مزبور بدو قسمت شد جزئى از آن به پشت عبد اللّه ویک جزء دیگر به پشت ابو طالب قرار گرفت از عبد اللّه من بوجود آمدم و پيغمبرى و رسالت بمن ختم شد و از ابو طالب على تولد يافته و وصايت باو ختم گرديد پس از وصلت على با دخترم زهرا آن دو نور بصورت حسن و حسين بوجود آمدند و بآن دو مولود اسباط نبوت ختم شد و ذريه مرا خداوند در ايشان قرار داد و خداوند مرا مأمور فرمود تا دنيا را از شرك و بتپرستى و جهالت پاك نموده خداشناسى و معرفت پروردگار را در ميان مردم رايج سازم و پس از من و على نور ديدگانم حسن و حسين و فرزندانش حامل لواى توحيد گشته و در اعتلاى دين حق جانفشانى مينمايند بدان اى جابر حسن و حسين پاكيزه و پاك كننده و سيد جوانان بهشت ميباشند سعادتمند كسى كه آنها و پدرانشان را دوست بدارد و واى بحال كسانى كه با ايشان دشمنى نموده و بغض و كينه آنها را در دل داشته باشند.
ابن شهر آشوب و محمد بن عباس و ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسيرش از ابن عباس و ابن مسعود و جابر بن عبد اللّه و انس بن مالك و ام سلمه و سدى روايت كردهاند كه آيه در حق پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام نازل شده است چه رسول خدا دخترش حضرت فاطمه عليه السّلام را بامر پروردگار تزويج بامير المؤمنين نمود و آنحضرت جامع نسب و سبب بود از جهة نسب پسر عموى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از حيث سبب شوهر حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه عليها و چون آنحضرت بالغه شد جمعى از اكابر و صناديد و اشراف قريش كه اسلام آورده بودند بخواستگارى حضرتش آمدند و رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم هر كسى را جوابى داده و رد كردند و ميفرمودند امر فاطمه با پروردگار است تا آنكه امير المؤمنين عليه السّلام خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله شرفياب شد اتفاقا در آنروز رسول خدا در حجرهام سلمه تشريف داشتند على عليه السّلام در حجره را زد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود برخيز در را بروى كسى باز كن كه خدا و رسولش او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست ميدارد ام سلمه عرض كرد ايرسول خدا اين شخص كيست كه داراى چنين قرب و منزلت است فرمود او پسر عم و برادر و محبوبترين اشخاص است نزد من ام سلمه در بگشود و آنحضرت وارد شده سلام كرد و حضور پيغمبر بنشست و ساعتى سر بزير افكند و از شرم و خجالت سخنى بزبان نياورد پيغمبر فرمود يا على حاجتى دارى گفت آرى اى رسول خدا شما مرا از پدر و مادر گرفته و بفرزندى پذيرفته تربيت نموده و ادب آموختى پدرى كرده و از پدر و مادر بمن مهربانترى حق قرابت و سابقه من بر حضرتت پوشيده نيست ذخيره من در دنيا و آخرت شما هستيد خودتان فرمودهايد هر نسب و سببى در قيامت قطع ميشود مگر نسب و سبب من مرا در فاطمه عليه السّلام رغبتى است بخواستگارى او آمدهام شايد خداوند از نسل او فرزندانى بمن كرامت فرمايد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله چون غنچه گل شكفته خاطر و خوشحال شد و در روى حضرتش تبسم فرموده. امير المؤمنين شادمان از حضور پيغمبر بيرون رفت و بقصد نماز عازم مسجد شد بمسجد نرسيده بود كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله سلمان فارسى را عقب او فرستاد و فرمود برو على عليه السّلام را بياور سلمان حضور آنحضرت رسيد عرض كرد دعوت پيغمبر را اجابت فرمائيد على عليه السّلام شرفياب حضور پيغمبر شد رسول خدا باو فرمود يا على بشارت باد ترا پيش از آنكه من در روى زمين فاطمه را بحباله نكاح تو درآورم خداوند در آسمان عقد فاطمه را براى تو بست هم اكنون فرشته بر من نازل شد كه پيش از اين بزمين فرود نيامده بود و بمن گفت اى رسول خدا ترا باجتماع شمل و طهارت نسل مژده و بشارت ميدهم گفتم چه نام دارى؟ گفت محمود سؤال كردم براى چه كار آمدهاى؟ جواب داد آمدهام از طرف پروردگار بشما بگويم كه نور را بنور تزويج كنيد گفتم مراد كدام دو نور است؟ گفت فاطمه عليه السّلام را بعلى تزويج بفرمائيد بفرشته محمود گفتم فرمان حق را اجابت خواهم نمود و همينكه خواست بازگردد در ميان دو كتف او ديدم نوشته بود لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ايدته بعلى و نصرته به - گفتم اى محمود اين كلمات از چه زمان ميان دو كتف تو نوشته شده؟ گفت بيست و چهار هزار سال پيش از خلقت آدم در آن اثنا جبرئيل نازل شد و قطعه حريرى بدستم داد و گفت اى رسول خدا اين حرير سفيد از حريرهاى بهشت است در آن نظر كردم ديدم بخطى نورانى نوشته شده است. كه خداى تعالى توجهى بزمين نمود ترا برگزيد و رسالت داد مرتبه دوم توجه فرمود براى تو برادر و مصاحب و ولى برگزيد و دخترت را باو اختصاص داد از جبرئيل پرسيدم آن شخص كيست؟ گفت پسر عم و برادرت على بن أبي طالب ايرسول خدا بشارت بر تو باد پروردگار فرمود خازنان بهشت را بيارايند و بدرخت طوبى امر شد بانواع حلى و حلل باردار شود و بحور العين دستور دادند سورههاى يس و طه و طواسين و حواميم بخوانند و بادهاى بهشت را فرمود عطرهاى دلپذير در بهشت بيفشانند و بفرشتگان آسمان هفتم و ششم و پنجم امر شد بآسمان چهارم فرود آيند و فرشتگان آسمانهاى اول و دوم و سوم بآسمان چهارم صعود كنند و در نزديك بيت المعمور فرمان داده شد منبرى از كرامت نصب نمايند و فرشتهاى راحيل نام كه فصيحترين فرشتگان بود خطبه زير را قرائت كرد: الحمد لله الاول قبل اولية الاولين و الباقى بعد فناء العالمين نحمده اذ جعلنا ملائكة روحانيين و بربوبيته مذعنين فله على ما انعم علينا شاكرين حجبنا من الذنوب و سترنا من العيوب اسكننا السموات و قربنا الى السرادقات و حجب عنا النهم بالشهوات و جعل نهمتنا و شهوتنا فى تهليله و تسبيحه الباسط رحمته الواهب نعمته جل عن الحاد اهل الارض من المشركين و تعالى بعظمته عن افك الملحدين انذرنا بأسه و عرفنا سلطانه توحد فعلى فى الملكوت الاعلى و احتجب عن الابصاروا ظلم نور عزته الانوار و كان من اسباغ نعمته و اتمام قصته ان ركب الشهوات فى بنى ادم اذ حضهم بالامر اللازم لينشر لهم الاولاد و ينشئ لهم البلاء فجعل الحيوة سبيل الفتهم و الموت غاية فرقتهم و اليه المصير اختار الملك الجبار صفوة كريمته و عبد عظمته لامته سيده النساء بنت خير النبيين و سيد المرسلين و امام المتقين صاحب المقام المحمود و اليوم المشهود و الحوض المورود فوصل حبله بحبل رجل من اهله صاحب المصدق دعوته المبادر الى كلمته على الوصول بفاطمة البتول بنت رسول الله قال الله تعالى زوجت عبدى من امتى فاشهدوا ملائكتى. اى رسول مكرم اين نوشته گواهى فرشتگانست بر اين حرير پروردگار بمن امر فرمود تا بنظر حضرتت برسانم و با مهر از مشك سفيد آنرا ممهور نموده و برضوان خازن بهشت بسپارم خداوند بدرخت طوبى امر فرمود تا تمام حلى و حلل خود را نثار كرد سپس ابرى فرستاد در و ياقوت و انواع جواهر بباريد و فرشتگان سنبل و قرنفل برافشانده و حور العين برچيدند و بيكديگر هديه داده و با آن افتخار ميكنند و ميگويند اينها نثار مقدم فاطمه عليها السّلام است سپس ابرها مأمور شدند طومارهائى نثار كنند فرشتگان پرسيدند اين طومارها چيست؟ گفتند اين براتها ودائعى است كه ويژه شيعيان على و دوستان فاطمه عليها السّلام است نزد شما باقى بماند تا روز قيامت بر صراط بايستيد و هر كس ذرهاى از محبت على و فاطمه و فرزندانش در دل داشته باشد يكى از اين براتها را باو بدهيد تا بدون حساب داخل بهشت شود و از آتش دوزخ در امان باشد و اين حكم را من پيش از خلقت آدم بر خود فرض كردهام. فرشته حامل فرمان گفت اى پيغمبر گرامى روز قيامت من با فرشتگان بروى صراط بايستيم چون يكى از دوستان شما بگذرد از آن طومارها و براتها بدستش ميگذاريم كه روى آن نوشته شده: برائة من العلى الجبار لشيعة على و فاطمة من النار آنگاه مركبهائى از نور كه لجام آنها بياقوت سرخ مرصع است بياورند و آنها را سوار كرده با جلال و شوكت هر چه تمامتر بدر بهشت ميرسانند خازن ميگويد اى دوستان خدا داخل بهشت شويد. پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود هر كه خواهد مانند ما زندگانى كند و بميرد و روز قيامت با ما محشور شود بايد داراى ولايت ما باشد و از دشمنان ما بيزارى جويد و دشمن ما را دشمن بدارد خداوند دشمنان ما را بر زبان پيغمبران و فرشتگان و مخلوقات لعنت كرده است. جبرئيل گفت ايرسول خدا منادى از جانب عرش پروردگار ندا كرد ايفرشتگان و ساكنان عرش و بهشت من بر تزويج فاطمه عليها السّلام مبارك باد بگوئيد زيرا من بر ايشان بركت دادم. راحيل عرض كرد پروردگارا كدام بركت بزرگتر از كرامت تو باشد كه آنها را بشارت دادهايد در صورتى كه هنوز در دنيا هستند خطاب رسيد اى راحيل از بركات من بر ايشان يكى آنست كه آنان را بر محبت خود جمع كردم و از فرزندان آنها امامانى انتخاب نمودهام كه جهانيان را بدين من دعوت نموده و حجت من بر خلايق هستند تا روز قيامت. پس از آن جبرئيل گفت اى رسول خدا من از طرف پروردگار مأمورم كه بوجود مقدست بگويم فاطمه عليها السّلام را بنكاح على عليه السّلام درآورده و بايشان وجود دو پسر طاهر و فاضل معصوم و زكى و نجيب را بشارت بده و بگو كه آن دو فرزند بهترين مردم در دنيا و آخرت ميباشند. سپس پيغمبر بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود هم اكنون جبرئيل و راحيل از حضور من رفتند و تصميم گرفتم فرمان خدا را در اين وصلت فرخنده انجام دهم امير المؤمنين عليه السّلام گفت كمال افتخار براى من اينست كه پروردگار در ملا اعلى مرا ياد ميفرمايد و در بهشت حديث من گويند و عقد ازدواج فاطمه عليها السلام را در آسمان حضور فرشتگان و كروبيان بندند پيغمبر فرمود يا على چون خداى تعالى خواسته باشد ولى خود را اكرام فرمايد چيزهائى باو عطا كند كه نه هيچ چشم ديده و نه هيچ گوشى شنيده و نه آنكه بر خاطر احدى خطور كرده باشد آنوقت امير المؤمنين عليه السّلام در مقام دعا برآمده گفت پروردگارا مرا توفيقى عنايت بفرما تا شكر نعمتى كه بمن عطا كردهاى بجا آورم پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم هم آمين گفت. بعد پيغمبر فرمود يا على برخيز روانه مسجد شو تا من بر اثر تو بيايم و آنچه خدا فرموده در حضور مهاجر و انصار بجاى آورده و در فضايل و شخصيت تو بياناتى كنم كه ديدگان تو و دوستانت در دنيا و آخرت روشن گردد. امير المؤمنين از حضور پيغمبر با قلبى آكنده از سرور و نشاط خارج و جانب مسجد روان گرديد همانوقت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بمسجد تشريف آورده و به بلال فرمود تمام مهاجر و انصار را در مسجد حاضر نمايد پس از حضور و اجتماع مردم در مسجد رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بمنبر تشريف برده خطبه ذيل را ايراد فرمود. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الحمد لله المحمود بنعمته المعبود بقدرته و ميزهم باحكامه المطاع بسلطانه المرغوب اليه فيما عنده المرهوب من عذابه النافذ امره فى ارضه و سمائه الذى خلق الخلق بقدرته و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد صلى الله عليه و آله ثم ان الله قد جعل المصاهرة نسبا لاحقا و امرا مفترضا و شح بها الارحام و نسخ بها الاثام و الزمها الانام فقال تبارك اسمه و تعالى جده هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى الى قضائه و قضائه يجرى الى قدره يجرى الى اجله و لكل قضاء قدر و لكل قدر اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و ثيبت و عنده ام الكتاب. سپس فرمود اى گروه مهاجر و انصار بدانيد و آگاه باشيد كه جبرئيل بر من نازل شد خبر داد كه خداوند متعال جميع فرشتگان را در آسمان چهارم كنار بيت المعمور جمع و بايشان فرمود كه گواه باشيد من كنيزم فاطمه را به بندهام على بن أبي طالب داده و ايشان را بيكديگر تزويج نمودم آنگاه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على برخيز و خطبهاى انشاء و ايراد نما آنحضرت برخاسته و اين خطبه را قرائت نمود. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الحمد لله الذى قرب من محامديه و دنى من سائليه و وعد الجنة من يتقيه و انذر بالنار من يعصيه نحمده على قديم احسانه و اياديه حمد من يعلم انه خالقه و مميته و محييه وسائله عن مساويه و نستعينه و نشهد به و نؤمن به و نستكفيه و نشهد ان لا اله الا اللّه وحده لا شريك له شهادة تبلغه و ترضيه و ان محمدا عبده و رسوله صلاة تزلفه و تحظيه و ترفعه و تصطفيه ان خير ما افتح به و اختم قول الله تعالى و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم و النكاح مما امر الله به و رضيه و اجتماعنا لما قدره الله و اذن فيه سپس فرمود بنا بفرمان پروردگار رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم دخترش فاطمه عليها السّلام را بمن تزويج نمود من باين ازدواج راضى و مفتخرم شما هم رضايت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را سؤال كنيد مسلمانان گفتند ايرسول خدا آيا شما هم از اين وصلت راضى هستيد فرمود آرى على دامادى شايسته و نيكو برادرى است او در دنيا و آخرت بزرگ و سيد مردمانست و از جمله صالحان ميباشد. امير المؤمنين عليه السّلام سجده شكر بجا آورده مسلمانان بحضرتش گفتند خداوند اين وصلت فرخنده را مبارك گرداند شملتان مجتمع و بختتان نيكو باد از خدا ميخواهيم فرزندان بسيار و پاكيزه نصيب شما بفرمايد
سپس پروردگار شرح حال مشركين را در ضمن اين آيه بيان ميفرمايد: سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:41 :: نويسنده : ارادتمند
قوله تعالى: وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيرا 38 ابن بابويه از عبد السلام بن صالح هروى روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام از پدران بزرگوارش براى ما حديث فرمود كه مردى از اشراف بنى تميم موسوم بعمرو سه روز پيش از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام حضورش شرفياب شده عرض كرد اى مولاى من تقاضا دارم داستان اصحاب رس را براى من بيان فرمائيد تا بدانم آنها در چه عصر و زمانى ميزيستند ديار ايشان در كدام سرزمين بوده پادشاهان آنها كيانند آيا خداوند پيغمبرى براى آنقوم مبعوث فرموده و سبب هلاكت آنها چه بوده است؟ زيرا در قرآن كريم از ايشان نام برده شده ولى شرح حال آنها بيان نگرديده است. امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند پرسشى نمودى كه پيش از تو كسى از من سؤال ننموده و بعد از من نيز كسى خبر ايشان را بتو نخواهد گفت مگر آنكه از من حديث كند. بدان ايمرد در كتاب خدا هيچ آيهاى نيست مگر آنكه تفسير آنرا ميدانم و موقع نزول و شأن نزول آنرا مطلع هستم سپس بسينه مبارك اشاره نموده و فرمودند در اينجا علم و دانش بىپايانى است اما جويندگان و طالبانش بسيار كم است و بزودى وقتى كه ديگر مرا در بين خود نبينند پشيمان خواهند شد. اى تميمى اصحاب رس مردمى بودند كه درخت صنوبر را پرستش ميكردند و آن را در فارسى شاه درخت ميناميدند و آن درختى بود كه يافت بن نوح پس از طوفان در كنار چشمه آبى بنام روشناب كاشته است قوم مزبور بعد از عصر حضرت سليمان در روى زمين ميزيستند و دوازده شهر در كنار رود ارس در بلاد مشرق زمين بنا كرده بودند و بهمين مناسبت آنها را اصحاب رس ناميدهاند در آن زمان در روى زمين نهرى بهتر و پرآبتر و گواراتر از رود ارس وجود نداشت و هيچ شهر و ديارى معمورتر و بهتر از شهرهاى ايشان نبود نام دوازده شهر مزبور عبارت بود از: آبان- آذر- دى- بهمن- اسفندار- فروردين- ارديبهشت- خرداد- تير- مرداد- شهريور- مهر. مركز كشور و سلطنت آنها شهر بزرگ اسفندار و نام پادشاهان ايشان تركوذ بن غابور بن يارش بن ساذ بن نمرود بن كنعان بود. چشمه روشناب و اولين صنوبر در شهر اسفندار بود و اهالى يازده شهرستان ديگر از دانههاى صنوبر مزبور گرفته و بشهرهاى خود برده و غرس كرده بودند و درختهاى بسيارى از آن صنوبر پيدا شده بود مردم شهر اسفندار آب چشمه روشناب را ويژه صنوبر معبود خود دانسته و بر خود و چهارپايان حرام كرده بودند و اگر كسى جرعهاى از آن ميآشاميد محكوم بقتل ميشد و بقتل ميرسانيدند و عقيده داشتند اين آب حياة خداوندان ما است نبايد از آن آشاميد اصحاب رس در هر ماه عيدى داشتند كه در پيرامون درخت صنوبر اجتماع نموده و درخت را بانواع حليهها و زيورها ميآراستند و گاو و گوسفند بسيارى قربانى ميكردند و آتش افروخته قربانىها را در آتش ميافكندند و چون دود قربانيها بلند ميشد همگى بسجده افتاده و به نيايش خداى خود مشغول ميشدند و ميگفتند خداى ما از ما راضى شو، در اين وقت شيطان درخت صنوبر را مىجنبانيد و از ساق درخت صدائى بمانند آواى كودك برميخاست كه اى بندگان من از شما خشنود شدم مردم از شنيدن صداى مزبور خرم و خوشحال شده بلهو و لعب و شرب خمر مشغول و يكشب و يكروز در آن مكان توقف كرده و روز ديگر بجايگاه خود بازميگشتند و عيد هر شهرى منسوب بآن شهر بوده و ايرانيان نام دوازده ماه سال خود را از نام دوازده شهر مذكور اقتباس كرده بودند. در هر سال يكمرتبه اهالى دوازده شهر بسوى شهر اسفندار كه مركز كشور و جايگاه چشمه روشناب و صنوبر اصلى بوده ميرفتند و عيد بزرگ خود را در آنجا برگزار مينمودند بدين ترتيب كه در كنار صنوبر سراپرده مجلل و رفيعى از ديبا كه بانواع صورتهاى مزين شده بود ميزدند و بآن سراپرده دوازده در تعبيه كرده بودند كه اهالى هر شهرى از در مخصوص وارد ميشدند خارج سرا پرده به نيايش صنوبر پرداخته و قربانىها براى آن درخت خيلى بيش از ساير درختها ميآوردند آنگاه شيطان درخت را بشدت تكان ميداد و از ميان درخت بآواز بلند صدائى بلند ميشد و مردم را وعدهها و اميدوارىها ميداد مردم سر از سجده برداشته و بلهو و لعب و شرب خمر مشغول و مدت دوازده شبانه روز بعد تمام عيدهاى سال به عياشى و باده گسارى ميپرداختند و روز سيزدهم جشن پايان يافته و بشهرها و خانههاى خود باز ميگشتند چون كفر و طغيان آن قوم از حد گذشت و بت پرستى ايشان مدتى طول كشيد و دست از طريقه باطله خود برنداشتند پروردگار يكى از بنى اسرائيل از نسل يهودا فرزند يعقوب را برسالت مبعوث و براى هدايت آن قوم فرستاد مدت مديدى آن پيغمبر در ميان ايشان بود و ايشان را بخدا پرستى و معرفت پروردگار و عبادت خداى يگانه دعوت نمود آنها پيروى ننموده و اطاعت آن پيغمبر نكردند چون مردم آن سامان در كمال ضلالت و گمراهى و ادبار روزگار گذرانيده و بهيچ وجه از خواب غفلت و بيخبرى بيدار نشده و بجانب رشد و صلاح نميرفتند هنگام فرا رسيدن عيد بزرگشان آن پيغمبر در مقام مناجات با پروردگار برآمده و گفت خداوندا ميبينى كه اين مردم چگونه رسالت مرا تكذيب و از پرستيدن تو سر باز زده و درختى را كه هيچ سود و زيانى براى آنها ندارد ستايش و پرستش مينمايند الهى قدرت و سلطنت خود را بر اين قوم بنما و معبودشان را از بين ببر و درخت صنوبر را خشك كن. همينكه مردم صبح از خواب برخاستند ديدند تمام درختهاى مورد ستايش ايشان خشك شده مبهوت و متحير گشته جمعى بيكديگر گفتند اين مرد كه مدعى است از طرف خداى آسمان و زمين پيغمبر است براى آنكه از عبادت معبود خود منصرف و بخداى او توجه كنيم خدايان ما را بجادو و سحر خود به اين صورت درآورده عدهاى ميگفتند چون اين مرد پيوسته خدايان ما را تكذيب و مذمت مينموده خداهاى ما خشم و غضب كردهاند بايد او را بكيفربد انديشى خود برسانيم و با مجازات او انتقام خدايانمان را بگيريم سپس همگى تصميم بقتل و كشتن او گرفته ابتدا از سرب لولههائى چند ساخته و آنها را بيكديگر متصل و پيوند نمودند تا بعمق چشمه اصلى كه در كنار صنوبر بود رسيد آب ميان لوله را خالى نموده چاه عميقى در درون چشمه احداث كردند آنگاه پيغمبر را بدرون آن چاه افكنده و سنگ عظيمى روى آن انداخته و بعد لوله را از آب چشمه خارج ساختند و در عميقترين نقطه ممكن در بن چشمه او را مدفون كرده و گفتند اميدواريم ديگر خدايان از ما راضى و خشنود شوند زيرا ديگر بدخواه آنان نابود شده و ديگر كسى بآنها بد و ناسزا نخواهد گفت و بانتظار سرسبزى و خرمى مجدد صنوبرها باقى ماندند از آنطرف پيغمبر در دل آن گور وحشتزا با پروردگار خود مناجات نموده و ميگفت: اى خدا و اى مولاى من تنگى جا و شدت رنج و محنت مرا ميبينى بر بيكسى و بيچارگى من ترحم كن و هر چه زودتر مرا قبض روح نموده و بجوار رحمت خودت واصل كن دعايش باجابت مقرون و برحمت ايزدى پيوست از مصدر عزت و جلالت خطاب بجبرئيل شد كه اى جبريل اين قوم سركش بحدى مغرور و از عذاب من ايمنى يافتهاند كه غير مرا پرستيده و پيغمبر مرا كشته و بگمان خود با غضب و سخط من مقاومت مينمايند و تصور ميكنند كه از ملك و سلطنت و حيطه قدرت من خارج ميشوند بعزت خود سوگند انتقام پيغمبر خود را كشيده و ايشان را مايه عبرت و پند جهانيان خواهم كرد در همان موقعى كه مشغول برگزارى تشريفات عيد بودند ناگاه باد سرخى بايشان وزيد حيران و سرگردان شده بيكديگر پناه ميبردند خداوند زمين زير پاى آنها را بگوگرد افروختهاى مبدل ساخته و ابرى بالاى سر ايشان آمد كه آتش فشانى نمود و بدنهاى آن قوم را مانند سرب مذاب گداخته و از هم پاشيد و باين صورت و با بدترين و فجيعترين حالى نابود و از صفحه گيتى رخت بربستند
سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:39 :: نويسنده : ارادتمند
قوله تعالى: وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلا على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از سبيل سبيل امير المؤمنين عليه السّلام است يعنى ايكاش از رسول خدا پيروى نموده و راهى بسوى ولايت و دوستى امير المؤمنين عليه السلام ميداشتم و نيز فرموده شيطان كنايه از دومى و منظور از ذكر امير المؤمنين ميباشد اين حديث را شيبانى و محمد بن عباس نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كردهاند.
و در غيبة نعمانى بسند خود از جابر انصارى روايت كرده گفت وقتى جمعى از مردم يمن حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم شرفياب شدند آنحضرت فرمودند اينان مردمى هستند كه ايمانى ثابت و قلبى رقيق داشته و از همين مردم گروهى در حدود هفتاد هزار نفر شمشيرزن و مسلح از يمن بيرون آمده و بيارى و كمك خلف من بشتابند و وصى و خلف مرا يارى كنند اصحابى كه شرف حضور داشتند عرض كردند وصى و خلف شما كيست؟ فرمود همان شخصى است كه خداوند در بارهاش ميفرمايد. وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا سؤال كردند بيان فرمائيد حبل خدا چيست و مراد كيست؟ پاسخ فرمودند خداوند فرموده إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ حبل از طرف خداوند كتاب اوست و حبل از طرف مردم وصى من است عرض كردند ايرسول خدا وصى شما كيست؟ فرمود همان كسى است كه خداوند در بارهاش ميفرمايد: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ گفتند مراد از جنب اللّه چيست؟ فرمود مراد آن شخصى است كه خداوند در حق دشمنانش ميفرمايد وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا وصى من بعد از من سبيل و راه وصول بمن است، عرض كردند اشتياق شديدى بشناسائى وصى تو داريم او را معرفى بفرمائيد، فرمود او كسى است كه خداوند او را آية للمتوسمين قرار داده اگر كسى داراى قلبى سليم و بصيرت نافذى باشد و بسوى او نظر كند همچنانكه مرا كه پيغمبر مىباشم ميشناسد او را خواهد شناخت برخيزيد و بجمع حاضرين نظاره و توجه نمائيد هر كس در قلب شما تأثير و دل شما را بسوى خويش جلب نمود او وصى من است زيرا خداوند فرموده فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ و الى ذريته (عليهم السلام) از مردم يمن ابن عامر اشعرى از طايفه اشعريين و ابو غرة خولانى از طايفه خولانين و ظبيان و عثمان بن قيس و عزيه الدوسى و لاحق بن علاقه برخاسته در ميان صفوف اصحاب بگردش پرداختند و همينكه على بن أبي طالب عليه السّلام را ديدند توقف نموده و گفتند دلهاى ما متمايل باين شخص شده و هواى على در دل ما جايگزين شد و دست امير المؤمنين عليه السّلام را گرفته حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض نمودند اى رسول خدا بعقيده ما وصى شما اين مرد است پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بخدا قسم شما نخبه پاكيزگان و بندگان خدا هستيد كه پيش از معرفى وصى رسول خدا را شناختيد صداى آنها بگريه بلند شده گفتند ايرسول خدا ما در ميان اين جمعيت نظر نموده و تجسس كرديم هيچيك از ايشان اثرى كه در ديدار على بقلب ما نمود نداشتند و ما بىاختيار مجذوب لقاى او شديم و قلوب ما از مشاهده جمالش بطپش افتاد و آرامش خاطرى براى ما پديد آمد گويا حضرتش پاره جگر ما است و سينه ما از محبت او لبريز شد مثل آنكه على پدر ما ميباشد و ما فرزندان او هستيم پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم ايشان را مورد تفقد و عنايت مخصوص قرار داد و تاكيد فرمود كه در محبت و ولايت امير المؤمنين على عليه السّلام استوار و پايدار بمانند و نيز فرمودند تاويل قرآن را نميدانند مگر راسخون در علم وفادار باشيد تا از آتش جهنم دور شويد جماعت مزبور همواره با امير المؤمنين باقى بودند تا در جنگ صفين شهيد شده و بشارتيكه پيغمبر اكرم داده بود كه در ركاب امير المؤمنين بشهادت نايل و بهشت نصيبشان ميشود صورت وقوع پذيرفت.
قوله تعالى: وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا 30 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود كه امير المؤمنين عليه السّلام در خطبه مفصلى ميفرمايد: من آن ذكرى هستم كه مردم از ياد بردهاند و من آن سبيلى هستم كه مردم از آن منحرف شده و ايمانى ميباشم كه مردم از آن كافر گشتهاند و قرآنى هستم كه متروك ماندهام و دينى ميباشم كه مورد تكذيب قرار گرفتهام. سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : ارادتمند سوره فرقان امام باقرروايت كرده كه مقصود از سبيل در آيه فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلًا 9 - وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است يعنى ظالمين راهى بسوى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام پيدا نمىكنند ابن شهر آشوب در تأويل آيه: بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ. از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ساعة وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است كه منافقين ولايت او را تكذيب نمودند. نعمانى از ابى صامت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام فرمود شب و روز هر كدام دوازده ساعت است و امير المؤمنين عليه السّلام ساعتى از آن دوازده ساعت است و مراد از ساعة در اين آيه آنحضرت ميباشد. على بن ابراهيم نيز بسند خود اين حديث را از آنحضرت روايت كرده.
محمد بن عباس ذيل آيه وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً بسند خود از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله امير المؤمنين و فاطمه زهرا و حسن و حسين صلوات اللّه عليهم اجمعين را پيرامون خود جمع نموده و درب خانه را بسته سپس فرمود اى اهلبيت من واى حرم خدا اينك جبرئيل در اين خانه و با شماست و از طرف پروردگار بشما سلام نموده و ميگويد خداوند فرموده من دشمنان شما را وسيله فتنه و آزمايش مينمايم شما اهلبيت من چه ميگوئيد؟ متفقا گفتند اى رسول خدا ما بمشيت پروردگار و آنچه قضا و قدر او بر آن تعلق ميگيرد راضى و صابريم تا در پيشگاه پروردگار از صابرين باشيم زيرا خداوند بصابرين وعده پاداش و اجر كلى فرموده از بيان آنها چنان پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله گريست كه صداى گريه حضرتش را از بيرون خانه شنيدند سپس اين آيه نازل شد تا أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً يعنى زود است صبر كنند چنانچه خودشان فرمودند صبر مينمائيم.
وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا 25 اى پيغمبر گرامى روزى را بياد بياور كه آسمان با ابر از هم شكافته شود فرشتگان بسرعت هر چه تمامتر فرود آيند، در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از غمام در باطن امير المؤمنين عليه السّلام است سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : ارادتمند
قوله تعالى: وَ يَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِك 47- در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود اين آيه در باره امير المؤمنين عليه السلام و عثمان است چه بين آنحضرت و عثمان اختلافى روى داد در موضوع باغى امير المؤمنين بعثمان فرمود آيا راضى هستى كه فيما بين ما پيغمبر اكرم قضاوت نموده و حكم دهد عبد الرحمن بن عوف بعثمان گفت براى محاكمه نزد رسول خدا نرويد چون كه پيغمبر بنفع على و بضرر تو حكم خواهد داد بهتر است نزد پسر شيبه برويد عثمان بامير المؤمنين گفت من مايل نيستم به پيغمبر مراجعه كنم بيائيد پيش ابن شيبه برويم پسر شيبه بعثمان گفت چگونه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را امين وحى خدا ميدانى ولى در احكام و قضاوتش اعتماد ندارى و حضرتش را متهم مينمائى و اين آيه در مورد آن اختلاف نازل گرديد.
محمد بن عباس ذيل آيه (إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ) 51- از ابن عباس روايت كرده گفت زمانى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه تشريف آوردند زمينى بامير المؤمنين عليه السلام و عثمان واگذار فرمود قسمت بالاى زمين در تصرف عثمان و قسمت پائين بامير المؤمنين عليه السلام اختصاص داشت پس از چندى امير المؤمنين عليه السلام بعثمان فرمود اين زمين صلاحيت آنرا ندارد كه مال دو نفر باشد يا سهم خود را بمن بفروش و يا سهم مرا خريدارى كن عثمان گفت من سهم خود را ميفروشم امير المؤمنين عليه السلام زمين عثمان را خريد بعد از مدتى منافقين بعثمان گفتند اگر سهم خود را نميفروختى و از آب دادن زمين سهم على عليه السلام جلوگيرى ميكردى ناگزير به بهاء ناچيزى امير المؤمنين زمين خود را بتو ميفروخت عثمان بر اثر تلقين منافقين نزد امير المؤمنين عليه السلام رفته و مدعى شد كه اجازه بيع و فروش زمين خود را نداده است آنحضرت فرمود زمين را خودت شخصا برضا و رغبت فروخته اى و اين دعوى بيجاست عثمان گفت بايد موضوع را بحكميت بگذاريم امير المؤمنين عليه السلام فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حكم باشد عثمان راضى بحكميت پيغمبر نشد و گفت بايد بشخص ديگرى غير از پيغمبر رجوع كنيم امير المؤمنين عليه السلام فرمود من جز پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحكميت ديگرى حاضر نيستم و اين آيه در شأن آنحضرت نازل شد تا آخر آيه هُمُ الْفائِزُون
قوله تعالى: قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ54 - اى پيغمبر خدا بمنافقين بگو از خدا و رسولش اطاعت و پيروى كنيد و اگر برگردند و اعراض كنند بر آنها است بار تكليف خود و بر شما است بار تكليف خودتان و كسى را از شما بجاى گناه ديگرى نخواهند گرفت چنانچه تمكين و اطاعت كنيد و فرمان او بريد هدايت يافته و بسعادت خواهيد رسيد و بر رسول جز ابلاغ رسالت تكليف ديگرى نيست محمد بن عباس از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از ما حمل شنيدن و اطاعت كردن و حفظ امانت است و مقصود از ما حملتم عهديست كه خداوند در باره ولايت امير المؤمنين عليه السلام و فرزندان گرامش از مردم گرفته و در قرآن واجب و بيان نموده اطاعت آن بزرگواران را بقولش وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا اگر اطاعت و فرمان بردارى از على عليه السلام كنيد براه راست راه نمائى شويد
جابر بن عبد اللّه انصارى گفت وقتى آيه أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازلشد عرض كردم ايرسول خدا اولى الامر كدامند كه خداى تعالى اطاعت ايشان را باطاعت خود و اطاعت شما مقرون نموده؟ فرمود ايجابر آنها خلفاء و امامانى باشند بعد از من اول ايشان على بن أبي طالب است سپس حسن و حسين و على بن حسين و محمد بن على معروف در تورية بباقر ايجابر تو او را درك كنى وقتى آنحضرت را ملاقات نمودى سلام مرا باو برسان پس از آن جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على باشد بعد از آن هم نام و كنيه من حجة خدا و بقية اللّه محمد بن حسن بن على صلوات اللّه عليهم اجمعين باشد كسى است كه خداى تعالى بدست آن بزرگوارمشرق و مغرب زمين را فتح و گشاده گرداند پنهان شود از شيعيان خود بر امامت او ثابت و برقرار نماند كسى مگر آنكه خداوند قلب او را بايمان آزمايش كرده باشد جابر ميگويد عرض كردم ايرسول خدا شيعيان در زمان غيبت آنحضرت از وجودش استفاده ميكنند؟ فرمود آرى بآنخدائيكه مرا بنبوت فرستاده ايشان بنور او روشنى يابند و بولايتش منتفع شوند چنانچه منتفع ميشوند بآفتابى كه زير ابر پنهانست سپس فرمود ايجابر اينها از مكنون سر خدا است و مخزون علم او است پوشيده بدار آنها را مگر از اهلش جابر ميگويد مدتى گذشت و من منتظر آن وعده بودم روزى بزيارت حضرت زين العابدين عليه السلام شرفياب شدم نگاه كردم كودكى از اندرون خانه بيرون آمد صورت او را كه مشاهده كردم اندامم بلرزيد و موهاى بدنم برخاست نيك در او نظر كردم اماراتيكه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده بود در او باز يافتم گفتم ايمولا زاده من رو بمن آور و پيش بيا آنحضرت نزد من آمد بخداى كعبه شمايل رسول خدا را در او مشاهده كردم گفتم نام تو چيست؟ فرمود محمد فرزند على بن الحسين عليه السلام عرض كردم تو باقرى؟ فرمود آرى ايجابر پيغام جدم رسول خدا را بمن برسان گفتم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرا بشارت داد كه چندان بمانى تا فرزندم محمد باقر عليه السلام را دريابى چون او را ملاقات نمودى سلام مرا باو برسان رسول خدا ترا سلام رسانيد فرمود بر رسول خدا پيوسته سلام باد و بر تو ايجابر كه سلام رسول خدا را بمن رسانيدى جابر مىگويد پس از آن حضور آنحضرت شرفياب ميشدم و از محضرش استفاده مينمودم روزى مسئله از من سؤال نمود عرض كردم بخدا قسم داخل در نهى رسول خدا نميشوم چه خبر داد مرا كه شما ائمه هدى از بزرگ و كوچك داناترين و بردبارترين مردمان هستيد آنحضرت فرمود راست گفت جد من بخدا كه من باين مسئله عالمتر از تو هستم خداوند علم و حكمت را بما ائمه در حال طفوليت عطا فرموده تمام اينها از فضل و رحمتى است كه پروردگار عالم بما اهل بيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عنايت نموده ابن بابويه ذيل آيه مزبور از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرده گفت روزى جندل بن جنادة بن جبر يهودى نزد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته و گفت ايرسول خدا خبر بده بمن از چيزى كه نيست براى خدا و از چيزى كه نيست نزد او و از آن چيزى كه خداوند به بندگانش ياد نداده پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود چيزيكه براى خدا نيست شريكست و آنچه خداوند فاقد آنست ظلم و ستم كردن بر بندگانست و آنچه خداوند بر بندگانش تعليم نفرموده سخن شما يهودانست كه ميگوئيد عزير پسر خداست و حال آنكه خداوند براى خود پسرى قرار نداد و بكسى اين معنا را تعليم نفرموده جندل عرض كرد شهادت ميدهم كه خدائى جز ذات اقدس پروردگار نيست و شما اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدائى سپس گفت ديشب موسى بن عمران را در خواب ديدم بمن فرمود اى جندل بدست محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبول اسلام نموده و باوصياى آنحضرت تمسك بجو و شكر ميكنم كه خداوند مرا موفق نمود بشرف مليت اسلام مفتخر گشتم اكنون اى پيغمبر گرامى بمن اطلاع دهيد كه اوصياى بعد از شما كيانند كه بايشان متوسل شوم؟ فرمود اى جندل اوصياء من بعد از من بتعداد نقباء بنى اسرائيل ميباشد جندل گفت آنها دوازده تن بودند فرمود ائمه نيز دوازده نفر باشند اول آنها ابو الائمه على بن أبي طالب عليه السلام سپس حسن عليه السلام و حسين عليه السلام دو فرزند او بعد نه تن ديگر از فرزندان حسين عليه السلام است و اسامى يك بيك آنها را پيغمبر اكرم فرموده و بجندل فرمود ايشان را بشناس و بآنها متوسل شو و متوجه باش تا منافقين از امت ترا فريب ندهند جندل گفت ايرسول خدا من نيز در تورات اسامى آنها را چنين يافته بودم اليايقطو- شبرا شبيرا لكن نمىدانستم و تطبيق نميكردم پيغمبر اكرم فرمود اى جندل دوازدهمين امام كه فرزند عسكرى است بنا بمشيت پروردگار غائب و از ميان مردم پنهان ميشود پرسيد اى رسول خدا نام آن امام چيست فرمود تا موقع ظهور جايز نيست نام او را تصريح نمود جندل عرض كرد تمام اين اسماء را من در تورات ديدهام و حضرت موسى مژده نبوت و رسالت شما و امامت اوصياء بعد از شما را داده است پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را تلاوت فرمود جندل سؤال كرد خوف و ترس آنها چيست فرمود در زمان هر يك از آنها پادشاه ظالمى است كه آنها را آزار و اذيت رسانيده و بقتل ميرسانند تا آنكه امام غائب بفرمان خداوند از پس پرده غيبت ظهور نموده و پس از آنكه دنيا پر از ظلم و جور شد بعدل و داد جهانرا آباد سازد اى جندل خوشا بحال كسانيكه در زمان غيبت صبر كنند و سعادتمند آنهائى كه بر محبت دوستى اهلبيت من استوار و باقى باشند آنها كسانى هستند كه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ و فرمود اى جندل آنها حزب خدا هستند و خرب خدا غالب است جندل تا زمان امامت حضرت امام حسين عليه السلام حياة داشت و در طائف ميزيست نعيم بن قيس ميگويد من وقتى بطائف رسيدم كه جندل مريض و بيمار بود بعيادتش رفتم شير خواست تا بياشامد همينكه شير حاضر شد نوشيد گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن خبر داده بودند آخرين نعمتى كه از دنيا بهرهمند ميشوم شير است ساعتى نگذشت كه وفات نمود و او را در محلى كه معروف است دفن نمودند سه شنبه 5 / 8 / 1392برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : ارادتمند خلاصه مطالب سوره نور عبارتست از بيان حد زنا و حكم مرد زانى. و زن زناكار و بيان حد قذف و كيفيت و حكم لعان و وجوب حجاب بر زنان و نهى از افشاء اعمال قبيحه و پيروى كردن از اعمال شيطانى. و مدح مؤمنين و بيان اوصاف ايشان و چگونگى كردار كفار و منع از ورود بخانههاى مردم بدون اذن و اجازه آنها و امر بسلام و تحية هنگام ورود در مجالس عياشى ذيل آيه وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ 10- از زراره روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام فرمود مراد از فضل خداوند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از رحمة ولايت ائمه ميباشد و در روايت ابن شهر آشوب فرمود فضل امير المؤمنين عليه السلام و رحمة فاطمه زهرا عليها السلام است.
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباح در كافى از عبد اللّه جندب روايت كرده گفت از حضرت رضا عليه السلام كتبا آيه نور را سؤال كردم در جواب مرقوم فرمودند: اما بعد بدانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امين خداوند بود در ميان مردم و چون از دنيا رحلت فرمود ما اهلبيت او وارث آنحضرت و امينان خدائيم در روى زمين و تمام علوم از منايا و بلايا و انساب و مولد اسلام نزد ما است و طوايفى كه گمراه بوده و يا هدايت يافتهاند از صد سال بيشتر و يا كمتر ما آنها را ميشناسيم و سابقه آنها را ميدانيم و رؤساء و بزرگان و ميزان ايمان و مراتب نفاق يكايك آنها را مطلع ميباشيم و نام شيعيان خودمان را با نام پدرانشان بخوبى ميدانيم كه خداوند از آنها بولايت ما عهد و ميثاق گرفته و وارد ميشوند بجايگاه ما و با ما داخل بهشت ميشوند و شيعيان ما تا روز قيامت بدامان ما تمسك ميجويند كسانيكه از ما پيروى و متابعت كنند نجات خواهند يافت و آنهائيكه دورى و بيزارى جويند هلاك ميشوند و منكرين ولايت ما كافر و دوستان ما مؤمن هستند دوست ندارد ما را هيچ كافرى و بغض ندارد بما هيچ مؤمنى و هر كس بميرد و ما را دوست بدارد بر خدا است كه او را با ما محشور گرداند ما براى پيروان خود نورى هستيم كه موجب راهنمائى ميشويم و هر كه از دوستى و هدايت ما بىبهره شد مسلمان نيست دين خدا بوسيله ما خاندان رسالت بسط و توسعه يافته و خداوند ببركت وجود ما آل محمد باران رحمت خود را نازل ميفرمايد و بوسيله ما در دنيا و در قبر و در محشر بمؤمنين نفع و خير ميرساند و مثل مادر كتاب خدا مثل مشكوتست و مشكوة در قنديل قرار دارد و ما چراغى هستيم در آن قنديل و غرض از مصباح محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خداست و مراد از نور على عليه السلام است كه خداوند بنور و ولايت ما هر كه را بخواهد هدايت ميفرمايد و بر خداست كه براى هدايت خلق ولى بفرستد و آن ولى نور دهنده است و برهانش آشكار ميباشد و حجت خداوند است در نزد خلق و بر خداست كه دوستان و محبين ما را از متقين و شهداء و صديقين و صالحين قرار دهد كه آنها رفيقان نيكوئى هستند و شهيدان دوستان ما نسبت بشهداء ساير امم بده درجه برترى و زيادتى دارند و شهيدان شيعيان ما بر شهداى امت پيغمبران سلف نه درجه برتر و بالاترند ما نجبا و اولاد پيغمبران و اولاد اوصياء آنان ميباشيم و ما مخصوص بكتاب خدا هستيم و ما اولى برسول خدائيم و ما كسانى هستيم كه خداوند دين خود را براى ما و بوسيله ما تشريع فرمود و در قرآن كريم ميفرمايد: شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ (يا محمد) وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ و اسمعيل و اسحق و يعقوب ما دانستيم و آنچه دانستيم بمردم رسانديم و علوم اولين و آخرين نزد ما است ما وارث پيغمبران اولو العزم ميباشيم كه اقامه دين خدا نمودهايم و خداوند ميفرمايد وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ هر كس بولايت على عليه السلام و ائمه تمكين نكند ولايتى براى او نيست و كافر است ولايت على عليه السلام نور است و شفا است و دليل و هادى و رهبر است.
جابر بن عبد اللّه انصارى گفت وارد شدم بمسجد كوفه ديدم امير المؤمنين عليه السلام با انگشت مبارك كتابت ميكند و تبسم ميفرمايد عرض كردم حضورش اى مولاى من چه باعث تبسم شما شده؟ فرمود عجب دارم از كسيكه تلاوت ميكند اين آيه را و معرفت بحق آن ندارد گفتم كدام آيه اى سيد من؟ فرمود آيه اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ را سپس فرمود مشكوة محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ حسن و حسين عليهما السلام كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ على بن الحسين عليه السلام «يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ محمد بن على عليه السلام زيتونة جعفر بن محمد عليه السّلام لا شَرْقِيَّةٍ موسى بن جعفر عليه السلام وَ لا غَرْبِيَّةٍ على بن موسى عليه السلام يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ محمد بن على عليه السلام وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ على بن محمد عليه السلام نُورٌ عَلى نُورٍ حسن بن على عليه السلام يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ حضرت قائم عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ميباشد.»
و در تفسير و معناى اين آيه روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه رسيده بمضمون همان رواياتى كه بيان شد و تمام آنها داراى همان مفهوم و معنا ميباشند و در ذيل آيه فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ 36- جابر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از آن خانهها خانه پيغمبر و على عليه السلام است و فرمود آگاه باشيد و بدانيد قول خداوند كه ميفرمايد فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ مراد ولايت ما ائمه است شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : ارادتمند إِنَّ الَّذِينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ 57 - آن مؤمنانى كه از خوف خدا ترسانند محمد بن عباس از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود آيات فوق در حق امير المؤمنين عليه السلام و فرزندان گرامش نازلشده چه آنحضرت و فرزندانش سه شب افطار خود را به فقير و يتيم و اسير دادند و ميفرمودند إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً ما فقط براى رضاى خدا بشما طعام ميدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسى نمىطلبيم ما از قهر پروردگار خود در آنروزيكه از رنج و سختى آن رخسار خلايق در هم و غمگين است ميترسيم
وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ 71- بعضى از مفسرين خاصه گفتهاند مراد بحق در آيه رسول خدا و امير المؤمنين است و شاهد بر اين آيه قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ باشد يعنى پيغمبر شما از جانب پروردگار ولايت امير المؤمنين عليه السلام را آورد برايتان وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ اى پيغمبر تو اين مردم را براه ولايت امير المؤمنين عليه السلام و خدا پرستى دعوت مينمائى مردم منافقيكه بخدا و روز قيامت ايمان نميآورند از راه راست و ولايت ائمه دين منحرف ميشوند در بصائر الدرجات ذيل آيه حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شديد 77- از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود منظور از اين باب و در كه گشوده خواهد شد على بن ابى طالب عليه السلام است در زمان رجعت و بازگشت بسوى دنيا
محمد بن عباس ذيل آيه أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ 105- از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از آيات امير المؤمنين عليه السلام است كه منافقين حضرتش را تكذيب نمودند.
إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ 111- ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق از ابن مسعود روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اين آيه در شأن على بن أبي طالب و حضرت فاطمه و حسنين عليهم السلام نازلشده چه آنها بر بلاها و طاعت پروردگار در دنيا صبر نمودند و در عالم آخرت رستگار ميباشند.
شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : ارادتمند مومنون خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از بيان اوصاف مؤمنين و آفرينش انسان و داستان نوح و كشتى ساختن او و اشاره اجمالى بداستان پيغمبران بعد از نوح و بيان حال و گفتار كفار و منافقين و دلايل توحيد و خداشناسى و حال كفار و منافقين در دوزخ و توبيخ و نكوهش آنان و آنكه انسانى عبث و بازيچه آفريده نشده
شيخ در كتاب مجالس در آيه (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ) بسند خود از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود عباس بن عبد المطلب گفت من و يزيد بن قعنب و جمعى از طايفه بنى هاشم و طايفه عبد العزى در مقابل خانه كعبه نشسته بوديم ناگاه فاطمه بنت اسد بن هاشم كه حامله بود و بيش از 9 ماه از مدت حملش ميگذشت وارد خانه كعبه شده و ايستاد يكدفعه درد مخاض او را فرا گرفت و آثار وضع حمل در خود مشاهده نمود سر بطرف آسمان بلند كرده گفت پروردگارا من مؤمنم بوحدانيت و يكتائى تو و بآنچه پيغمبران از جانب تو بدان مأمور بوده و بكتابهاى نازل شده بسوى ايشان و گواهى ميدهم بكلام جدم حضرت ابراهيم خليل كه اين خانه را براى پرستش ذات اقدست بنا نمود خداوندا بحق شرافت اين خانه و بحق آن كسيكه آنرا ساخته و بحق اين مولودى كه در شكم من است و با من سخن گفته و حديث مينمايد و يقين دارم كه اين فرزند يكى از حجتها و آيات بالغه كبريائى تست زائيدن اين مولود را بر من سهل و آسان گردان عباس بن عبد المطلب گفت همينكه فاطمه لب از دعا بر بست بچشم خود ديديم ديوار خانه شكافته شد و فاطمه داخل بيت شد و بلافاصله ديوار خانه مجددا بسته شد ما براى آنكه چند تن از زنان را بيارى فاطمه داخل خانه كنيم تلاش و كوشش زيادى كرديم كه در را باز كنيم ميسر نشد دانستم باز نشدن در (شكافتن ديوار خانه) و دخول فاطمه و بهم برآمدن آن يكى از اسرار است و بامر خدا صورت پذير شده منتظر مانديم تا آنكه سه روز گذشت روز سوم همان موضع كه شكافته شده بود مجددا باز گرديد و فاطمه صحيح و سالم و طفل نوزادش خارج شد و با كمال نشاط و تفاخر گفت اى مردم همانطوريكه خداوند آسيه دختر مزاحم را بعلت آنكه در خلوت و نهان او را پرستش ميكرد و مريم دختر عمران را با ولادت عيسى فضيلت داده و او را در كنار نخله خرمائى خشكيده پناه داده و از آن چوب خشك رطب تازه برايش مهيا فرمود مراهم بچنين فضيلتى سر افراز و مفتخر فرمود كه داخل خانه و حرم كعبه پسرم متولد شد و در مدت سه روز از ميوه و مائده بهشتى بهره مند شدم و ارتزاق كردم و چون خواستم خارج شوم هاتفى ندايم داد كه اى فاطمه من على اعلى هستم و نام فرزند ترا از اسم خود مشتق كرده و او را على ناميده ام تو نيز اين نام را بر او بگذار و او را گرامى بدار كه او را بآداب خود مؤدب نمودهام و او اول شخصى است كه بر بالاى اين خانه نام مرا بعظمت ياد كند و بتها را شكسته و خانه را از لوث اصنام پاك نمايد و بتقديس و تمجيد و تهليل من پردازد و او پس از حبيب من محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه پيغمبر خاتم است امام و وصى و جانشين ميباشد سعادتمند آنكه او را دوست بدارد و او را يارى نموده و اطاعت كند و واى بر كسى كه منكر ولايت او شده و نافرمانى نمايد و حق او را غصب كند چون أبو طالب فاطمه و پسرش را ديد بينهايت مسرور و خوشحال شد تا فرزند پدر را ديد با فصاحت هر چه تمامتر گفت سلام و رحمت خدا بر تو باد اى پدر گرامى ناگاه پيغمبر اكرم سر رسيدند على عليه السلام بچهره پيغمبر تبسمى نمود و سلام كرد پس از كمى تامل بفرمان خدا دهان گشوده گفت (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود يا على عليه السلام مؤمنين بتو رستگار خواهند شد و چون آيه را تا أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ قرائت نمود پيغمبر فرمود بخدا قسم اى على تو امير آنها هستى و خداوند تو را واجد علوم بسيار فرمود و تو دليل و راهنماى مؤمنين ميباشى و بسبب تو آنها هدايت ميشوند سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بفاطمه فرمود بر و به حمزه عمويش مژده و بشارت نوزادت را برسان عرض كرد ميترسم فرزندم گرسنه بماند پيغمبر فرمود من او را سير مينمايم و على را در آغوش گرفته زبان خويش را دركامش نهاد فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً مصداق پيدا كرده دوازده چشمه از معرفت و دانش در دهان على عليه السلام جارى شد و بدين مناسبت آن روز را ترويه نامند. چون فاطمه از منزل حمزه مراجعت كرد ديد نورى از چهره فرزندش بآسمان بالا ميرود و تصميم گرفت دستهاى فرزندش را ببندد يكمرتبه با يك پارچه بست طفل آنرا باز نمود اين كار را تكرار كرد تا با پنج پارچه ابريشمى بسته و همه را باز نمود ناگاه باذن خدا گفت اى مادر از بستن دستهاى من منصرف شو من ميخواهم دستم را بسوى پروردگارم بلند كنم أبو طالب در شگفتى و تعجب فرو شد و گفت من چنين ميپندارم كه اين فرزند داراى شأن و منزلتى بس رفيع باشد و در آتيه منشأ آثار بزرگ شود روز بعد پيغمبر بخانه فاطمه آمد چون طفل چهره آنحضرت را مشاهده كرد تبسمى نموده و اشارهاى كرد كه او را مانند روز پيش از مادر گرفته و سير كند رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را گرفته فاطمه گفت بخداى كعبه قسم همان روز على عليه السلام پيغمبر را شناخت و بهمين مناسبت آن روز را عرفه ناميدهاند چون روز سوم شد أبو طالب دستور داد سيصد شتر و هزار گاو و گوسفند ذبح نموده وليمه مولود خود را فراهم كرد و اعلام نمود هر كس ميل دارد بوليمه فرزندم حاضر شود بايد هفت شوط در گرد خانه كعبه طواف نموده و بخانه من بيايد و بر فرزندم كه داراى چنان شرافتى از طرف پروردگار شده سلام كند و آن روز عيد قربان شد. اين حديث را ابن شهر آشوب نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده و فرمود از آن روز وليمه دادن براى نوزاد مرسوم گرديد. محمد بن عباس از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود آيه فوق در شأن رسول اكرم و امير المؤمنين و حضرت فاطمه و حسنين صلوات اللّه عليهم اجمعين نازل شده شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 20:7 :: نويسنده : ارادتمند
در كافى ذيل آيه وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ 72 از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود هر وقت آيهاى در شأن و منزلت امير المؤمنين عليه السلام نازل ميشد و اطاعت و پيروى آنحضرت را مقرر و واجب ميكرد عدهاى از منافقين از نزول آيات دلتنگ و غضبناك شده و قصد هلاك و نابودى و قتل پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السلام را مينمودند بطوريكه در واقعه ليلة العقته عدهاى از ايشان بحدى عصبانى و متغير شدند در پشت عقبه و تپهاى پنهان شدند تا پيغمبر را بقتل رسانند جبرئيل نازل و اين آيه را آورد
در كافى از بريد عجلى روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق عليه السلام معناى وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 77- را فرمود فعل خير و كار نيكو اطاعت و پيروى كردن از امير المؤمنين عليه السلام است بعد از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس 78- سليم بن قيس هلالى در كتاب اصل خود از سلمان فارسى روايت كرده گفت از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معناى آيه را سؤال نمودم فرمود مقصود از شهداء و گواهان من و على و يازده نفر از فرزندان على عليه السلام ميباشيم كه جمعا سيزده نفر هستيم و فرمود خداوند قرار داده گواهان و شهدائى از اهل بيت و عترت من بر امة كه در دنيا مثلى و نظيرى براى هيچ يك از آنها وجود ندارد چنانچه در دنيا نباشند زمين اهلش را فرو برد و هلاك گرداند.
شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : ارادتمند از حضرت صادق عليه السلام روايت كردهاند روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گرسنه بودند نزد مرد انصارى تشريف برده باو فرمودند آيا طعامى در دسترس دارى كه سد جوع كنم؟ عرض كرد بلى فدايت شوم فورا گوسفندى كه داشت ذبح نموده و كبابى مهيا نموده حضور حضرتش آورد چون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طعام را ديدند آرزو كردند كه چه خوب بود امير المؤمنين عليه السلام و فاطمه و فرزندانش از آن كباب تناول مينمودند ناگاه أبو بكر و عمر آمدند و بعد از آن دو نفر على امير المؤمنين سر رسيد خداوند اين آيه را نازل فرمود وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ 52 يعنى آن دو نفر فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ يعنى با حضور على عليه السلام آن دو نسخ و محو و نابود شدند ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ للناس يعنى خداوند امير المؤمنين عليه السلام يارى كند چه خداوند بحقايق امور جهان دانا بوده نظام عالم را بدرستى ميداند
لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ خداوند القائات شيطان را وسيله آزمايش كسانى قرار ميدهد كه به بيمارى نفاق و شك و كفر مبتلا و سنگدل و سرسخت شدهاند و مقصود از شيطان در اين آيه اولى و دومى است وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ يعنى تا بدانند آنهائى كه دانش دارند على امير المؤمنين عليه السلام بر حق است و خلافت و امامت آن بزرگوار از طرف پروردگار نازل شده و باو ايمان آورند وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً منافقين كافر كيش پيوسته در شك و ترديد هستند كه آيا ولايت امير المؤمنين عليه السلام از طرف خدا نازل شده است تا وقتى كه نابهنگام مرگ را بچشم ديده و يا عذاب روز رستاخيز بر سرشان فرود آيد و عقيم روزى است كه مانند آنروز نيست در جهان و حكومت و سلطنت آنروز با خدا است كه بين خلايق حكم مينمايد فَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ يعنى كسانيكه بولايت امير المؤمنين ايمان و اعتقاد دارند و كارهاى نيكى كردهاند در بهشتهاى پر نعمت مخلد خواهند بود و كسانيكه كافر شده و ايمان و اعتقاد بامير المؤمنين و ائمه معصومين ندارند گرفتار ذلت و خوارى شده و عذاب سخت خواهند ديد محمد بن عباس از عيسى بن داود روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام آيه وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا را فرمود آيه فوق در حق امير المؤمنين بتنهائى نازل شده
محمد بن عباس ذيل آيه لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً هُمْ ناسِكُوهُ 67- از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود موقعى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مهاجر و انصار را مخاطب قرار داده و فرمود خداوند ميفرمايد ما براى هر امتى مناسكى مقرر داشته و آنها را ملزم به پيروى نموديم و مراد از منسك امام است و هر زمانى براى راهنمائى خلق پيغمبرى مبعوث شده است و من كه پيغمبر خاتم ميباشم بموجب امر پروردگار بشما اعلام ميكنم كه پس از من امام و پيشواى شما على بن أبي طالب عليه السلام ميباشد دعوت من براه راست و هدايت است و على همان راه راست و دين خداست او را اطاعت نموده و رهبر و راهنما و مولاى خود بدانيد عدهاى از منافقين از شنيدن فرمايش آنحضرت غضبناك شده و از جاى خود برخاستند و گفتند ما راضى باطاعت و فرمانبردارى از على نيستيم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متأثر و محزون شد اين آيه نازل گرديد: ادْعُ إِلى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلى هُدىً مُسْتَقِيمٍ وَ إِنْ جادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّ ذلِكَ فِي كِتابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ 70-67 سپس بيان حال آنها را ميكند و ميفرمايد اين منافقين و كفار بجاى خدا چيزى را ميپرستند و بجاى على عليه السلام ديگرى را امام قرار دادهاند كه هيچگونه دليل و مدركى براى كار خود نداشته و خداى تعالى بآن حجتى نفرستاده و ايشان را بآن دانشى نيست چه ادعائى كه بر آن حجتى نباشد افاده علم نكند و براى ستمكاران يار و ياورى نخواهد بود. شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : ارادتمند
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ 19 اين دو طايفه مؤمن و كافر كه در باره خدا و دين با هم مجادله ميكنند با يكديگر مخالف و دشمن هستند اما كافران براى آنها لباسى از آتش بريده شده و بر سرشان از آب تافته گرم و سوزان جهنم خواهد ريخت طبرسى از ابى ذر غفارى روايت كرده آيه فوق در باره عبيد بن حارث و حمزة بن عبد المطلب و على و امير المؤمنين عليه السلام و شيبه و عتبه پسران ربيعه و وليد بن عتبه نازل شده كه روز جنگ بدر با يكديگر قتال و كارزار كردند و در دين و راه خدا خصومت و جهاد نمودند حضرت حمزه عتبه را بقتل رسانيد و امير المؤمنين وليد و عبيدة بن حارث بن عبد المطلب شيبه را بقتل رسانيدند چنانچه شرحش در غزوه بدر مفصلا بيان شد و فرمود امير المؤمنين عليه السلام نخستين كسيكه روز قيامت قيام كند و با دشمنان خدا و رسول مخاصمه نمايد من باشم.
وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيم25 از ابى حمزه روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السلام آيه فوق در باره چه كسانى نازل شده؟ فرمود وارد شده در حق آنهائيكه ظلم و تعدى كردند نسبت بامير المؤمنين عليه السلام و فرزندانش و فرمود جمعى داخل خانه كعبه شده و با هم عهد بستند كه خلافت را نگذارند بامير المؤمنين عليه السلام و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برسد ايشان مردم را در شكنجه و رنج گذارند و بآل پيغمبر جور و ستم نمودند خداوند از رحمت خود آنان را دور بگرداند.
در كافى از سلام بن مستنير روايت كرده گفت معناى آيه الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ 40 را از حضرت باقر عليه السلام سؤال نمودم فرمود اين آيه در حق رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين و جعفر و حمزه نازل شده و در باره حضرت امام حسين عليه السلام جاريست
در كافى از على بن جعفر روايت كرده گفت از برادرم حضرت موسى بن جعفر عليه السلام معنى بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ و قصر مشيد را سؤال نمودم فرمود بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ 45 امام صامت و قصر ميشد امام ناطق است و در حديث ديگر فرمود قَصْرٍ مَشِيدٍ امير المؤمنين عليه السلام وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندان آن بزرگوار ميباشد. ابن شهر آشوب از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده قَصْرٍ مَشِيدٍ وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ امير المؤمنين است.
از حكم بن عينه در آيه وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ روايت كرده گفت حضرت امام زين العابدين عليه السلام بمن فرمود اى حكم آيا ميدانى امير المؤمنين عليه السلام باستناد كدام آيه از آيات قرآن حوادث مهم را ميدانست و حتى قاتل خود را مىشناخت و براى مردم حديث ميفرمود؟ عرض كردم نميدانم اين آيه وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ 52 را قرائت فرمود حضورش عرض كردم آيا امير المؤمنين عليه السلام محدث بودند؟ فرمود بلى هر يك از ما ائمه اهلبيت پيغمبر محدث هستيم و نيز از بريد عجلى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السلام معناى رسول و محدث را پرسيدم فرمود رسول كسى است كه وحى باو رسيده و فرشته را ديده و وحى بمردم برساند و نبى شخصى است كه در خواب مشاهدتى دارد كه از طرف خداست و محدث كسى است كه بدون ديدن فرشتگان صداى آنها را مىشنود كه براى او حديث كرده و در قلب او جايگير شده و در گوش شنونده باقى ميماند. و در محاسن از عبد اله بن ابى يعفور روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم آيا على امير المؤمنين عليه السلام چيزى را بگوش خود شنيده و بر قلب مباركش ثابت و برقرار ميشد يا خير؟ فرمود بلى آنحضرت محدث بودند چون توضيح بيشترى خواسته و تاكيد در بيان در شرح آن نمودم فرمود در روز جنگ بنى قريظه و بنى نضير جبرئيل طرف راست و ميكائيل در سمت چپ امير المؤمنين عليه السلام بودند و با آن حضرت حديث ميگفتند و اين حديث را بطرق زيادى روايت كرده و شيخ مفيد در اختصاص نيز نقل نموده است
شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 19:59 :: نويسنده : ارادتمند سوره حج خلاصه مطلب سوره حج عبارت است از بيان هول قيامت و سختى و شدت آن و بيان آنكه بعضى از مردم نادان در كار خدا جدال كنند و دنبال هر گمراه كننده روند و بيان حال منافقين نسبت بقرآن و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عاقبت حال كفار و مؤمنين در قيامت و نداء حضرت ابراهيم خلايق را براى زيارت خانه كعبه و بيان مراسم و مناسك حج و دلايل توحيد و خداشناسى
لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَرِيقِ 9 صادق عليه السلام روايت كرده فرمود آيه فوق در حق دومى و پيروانش و كسانيكه بغير ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امامى براى خود اختيار نموده نازل شده على بن ابراهيم از امير المؤمنين عليه السلام ذيل آيه ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ روايت كرده فرمود اشاره باولى است و منظور از ثانى عطفه آنست كه از حق رو گردانيده و خلافت را براى دومى تثبيت نمود زيرا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود على عليه السلام امام و علم است براى مسلمين ولى بخدا قسم اين مقام را براى على نميگذارند.
و در كافى در آيه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ 11 از ضريس روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود اين آيه در حق دو شخص معلوم نازل شده و در باره تابعين و پيروان آنها نيز صدق ميكند راوى ميگويد حضورش عرض كردم هر كس غير از شما ائمه را بپيشوائى و امامت نصب كند مشمول مفاد اين آيه بوده و از كسانى است كه خداوند را بر يك حرف پرستش نموده؟ فرمود بلى حقيقتا اين شخص همانست
محمد بن عباس ذيل آيه مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ 15 از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ضمن فرمايشات خود فرمود خداوند مرا بوسيله فرشتگان از اهل آسمانها و بتوسط على از اهلبيتم يارى و نصرت خواهد كرد مردم از اينكه على را پيغمبر اختصاص داده و او را پشتيبان و يار خود معرفى نموده سخت غضبناك شده غيظ و خشم شديدى بر آنها چيره گرديد خداوند اين آيه را نازل نموده و در تلو آن ميفرمايد بايد اين مردم خشمگين و متعصب طنابى بگردن خود بسته و يكسر آن را بسقف منزل خود متصل نموده و آنقدر بكشد تا خفه و هلاك شده و و پس از مرگ غيظ و خشم آنها بر طرف شود. شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : ارادتمند ابن بابويه ذيل آيه لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا از هشام بن حكم روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام سؤال كردم دليل آن كه خدا يكيست چيست؟ فرمود پيوسته بودن تدبير و تمام و كمال بودن صنعت و اين آيه را تلاوت نمودند و نيز از حنان بن سدير روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام چگونگى عرش و كرسى را پرسيدم بحث مفصلى فرمود تا جائى كه فرمودند يكى از اختلاف صفات عرش آنست كه ميفرمايد خداوند رب العرش همان خداى يكتاست كه او را نمىتوان توصيف كرد ولى گروهى خدا را چنان وصف نمودهاند كه داراى دست است گفتند يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ دست خدا بسته است و جمعى بفكر ناقص خود براى خدا پا قائل شده ميگويند خداوند يك پاى خود را روى صخره و سنگ بيت المقدس گذارده و از آن جا بآسمان صعود نموده و طايفه ديگرى براى خدا انگشتان ثابت نموده و به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم افترا بستهاند كه آن حضرت فرموده خداوند را دريافتم در حالى كه انگشتهاى خود را بر قلم گذاشته بود و براى خداوند جسم و دست و انگشت توهم كرده و ذات اقدس پروردگار را كه منزه از تمام اين اوهام است بساير مخلوقات شبيه كردهاند خداوند ميفرمايد فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ 22- خداوند عرش از آنچه كه وصف مينمايند منزه و مبرى است و براى او جل و جلاله مثل اعلى است كه بوهم نگنجد و تشبيه و توصيف نميشود و براى حضرتش شبيه و نظيرى ممكن نيست و داراى اسماء حسنى بوده كه كس ديگرى بآن اسامى ناميده نشود چنانچه فرموده وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ بغير علم و اين مردم نادان باسماء خدا و ذات او مشرك و كافر شده و بزعم خود گمان دارند كه كار خوبى ميكنند اين است كه ميفرمايد وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ پس آنچنان كسانى كه باسماء خداوند كافر شدهاند مشرك هستند و از روى نادانى و جهالت اسماء حق را در غير محل خود بكار بردهاند خداوند فرموده مردم بايد دست بسوى اولياء و دوست و حجت خدا دراز نموده و پيروى از ايشان كنند و اولياء خدا كسانى هستند كه خداوند ايشان را بر ديگران فضيلت داده و صفات مخصوصى بآنها عطا كرده كه بغير آنان بديگرى عطا نفرموده و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برسالت مبعوث و برهبرى خلق فرستاده تا دليل و راهنماى بسوى خدا باشد و پس از رحلت آن حضرت امير المؤمنين عليه السلام و ائمه راشدين از فرزندان آن جناب راهنمايان و هاديان امت بوده و ايشان اسماء حسنى پروردگار هستند و اين حديث مفصل است و در اين مقام مختصرى ذكر شد و مفصل آن بخواست خدا در تفسير رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ كه در سوره نمل است بيان خواهد شد انشاء اللّه.
محمد بن عباس ذيل آيه هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي 24- از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود ذكرى كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود على بن أبي طالب عليه السلام است و ذكر پيش از آن حضرت پيغمبران و اوصياء پيشين مىباشند.
سليم بن قيس هلالى در كتاب اصل خود روايت كرده كه روزى امير المؤمنين بمعاويه فرمود ما اهلبيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بجاى دنيا انتخاب فرموده و براى ما بدنيا راضى نشده كه فانى و عاريت است اى معاويه پيغمبر خدا زكريا را بوسيله اره شهيد نمودند و فرزندش يحيى را قومش با كمال قساوت سر بريدند در صورتى كه آنها را دعوت بستايش خداى يكتا مينمودند پيوسته پيروان و لشگريان شيطان با دوستان خدا در جنگ و جدال بوده و در قرآن كريم ميفرمايد بكسانى كه بآيات خدا كه مراد ائمه هستند كافر شده و پيغمبران و آنهائى را كه امر بمعروف مينمايند بقتل ميرسانند بكيفر و عذاب سخت پروردگار بشارت بده اى معاويه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن خبر داد كه زود است تو محاسن مرا از خون سرم رنگين نموده و خداوند ترا بشهادت من آزمايش كند و نيز بزودى فرزندم حسن را بظلم و ستم و خورانيدن زهر جفا بقتل برسانى و پسرت يزيد فرزندم حسين را بدست زنازاده ابن زياد بكشد و او و يارانش را با لب تشنه شهيد نمايد. در ذيل آيه لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ 103 از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده فرمود چون قيامت شود و مشيت پروردگار بر آن تعلق گيرد كه خلايق را براى حساب حاضر فرمايد بمنادى امر ميفرمايد كه جن و انس را در محشر حاضر و صدا زند بيك چشم بهمزدن تمام بر انگيخته و حاضر ميشوند آنگاه بآسمان دنيا امر ميشود كه فرود آمده پشت سر خلايق قرار بگيرد و بهمين ترتيب آسمانهاى اول تا آخر فرود آمده در عقب يكديگر قرار مىگيرند سپس منادى خطاب بمردم ندا كند كه اى گروه جن و انس اگر قدرت و توانائى داريد از حيطه قدرت و سرزمين من بگريزيد و فرار كنيد و البته جز بفرمان پروردگار نميتوانيد بيرون برويد. راوى گفت آنحضرت پس از بيان اين مطلب گريه بسيارى نمودند همينكه آرامشى حاصل و ساكت شدند عرض كردم فدايت شوم در آنروز پيغمبر اكرم ص و امير المؤمنين و ائمه كجا هستند؟ فرمود آنها بر منبرى از نور قرار گرفته و بر خلاف تمام خلايق كه خائف و ترسان و محزون هستند حزنى ندارند و بيمناك نميباشند و اين آيه را تلاوت فرمودند مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ و اضافه كردند بخدا قسم مراد از حسنه در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) است.
شنبه 23 / 7 / 1392برچسب:, :: 19:54 :: نويسنده : ارادتمند سوره انبياء خلاصه سوره انبياء عبارت است از تحريص و ترغيب خلايق بر مستعد شدن براى قيامت و حساب و كتاب و نجوى كفار در باره رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قرآن و امر بسؤال از اهل ذكر و بيان آنكه آسمان و زمين لغو و بيهوده آفريده نشده و ادله توحيد و ميزان اعمال در قيامت و شرح حال حضرت ابراهيم و محاجه آنحضرت و انداختن نمروديان او را در آتش و سرد شدن آتش بر آنحضرت و اشاره بداستان پيغمبران و اهل هر شهر و ديارى كه در عذاب پروردگار هلاك و نابود شوند از براى آنها بازگشت و رجعتى در دنيا نخواهد بود.
ابن بابويه ذيل آيه لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا از هشام بن حكم روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام سؤال كردم دليل آن كه خدا يكيست چيست؟ فرمود پيوسته بودن تدبير و تمام و كمال بودن صنعت و اين آيه را تلاوت نمودند و نيز از حنان بن سدير روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السلام چگونگى عرش و كرسى را پرسيدم بحث مفصلى فرمود تا جائى كه فرمودند يكى از اختلاف صفات عرش آنست كه ميفرمايد خداوند رب العرش همان خداى يكتاست كه او را نمىتوان توصيف كرد ولى گروهى خدا را چنان وصف نمودهاند كه داراى دست است گفتند يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ دست خدا بسته است و جمعى بفكر ناقص خود براى خدا پا قائل شده ميگويند خداوند يك پاى خود را روى صخره و سنگ بيت المقدس گذارده و از آن جا بآسمان صعود نموده و طايفه ديگرى براى خدا انگشتان ثابت نموده و به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم افترا بستهاند كه آن حضرت فرموده خداوند را دريافتم در حالى كه انگشتهاى خود را بر قلم گذاشته بود و براى خداوند جسم و دست و انگشت توهم كرده و ذات اقدس پروردگار را كه منزه از تمام اين اوهام است بساير مخلوقات شبيه كردهاند خداوند ميفرمايد فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ خداوند عرش از آنچه كه وصف مينمايند منزه و مبرى است و براى او جل و جلاله مثل اعلى است كه بوهم نگنجد و تشبيه و توصيف نميشود و براى حضرتش شبيه و نظيرى ممكن نيست و داراى اسماء حسنى بوده كه كس ديگرى بآن اسامى ناميده نشود چنانچه فرموده وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ بغير علم و اين مردم نادان باسماء خدا و ذات او مشرك و كافر شده و بزعم خود گمان دارند كه كار خوبى ميكنند اين است كه ميفرمايد وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ پس آنچنان كسانى كه باسماء خداوند كافر شدهاند مشرك هستند و از روى نادانى و جهالت اسماء حق را در غير محل خود بكار بردهاند خداوند فرموده مردم بايد دست بسوى اولياء و دوست و حجت خدا دراز نموده و پيروى از ايشان كنند و اولياء خدا كسانى هستند كه خداوند ايشان را بر ديگران فضيلت داده و صفات مخصوصى بآنها عطا كرده كه بغير آنان بديگرى عطا نفرموده و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را برسالت مبعوث و برهبرى خلق فرستاده تا دليل و راهنماى بسوى خدا باشد و پس از رحلت آن حضرت امير المؤمنين عليه السلام و ائمه راشدين از فرزندان آن جناب راهنمايان و هاديان امت بوده و ايشان اسماء حسنى پروردگار هستند و اين حديث مفصل است و در اين مقام مختصرى ذكر شد و مفصل آن بخواست خدا در تفسير رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ كه در سوره نمل است بيان خواهد شد انشاء اللّه. درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |