صلح پایدار
دو شنبه 26 / 11 / 1392برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : ارادتمند تفسیرجامع ص246 آزمايش حضرت ابراهيم قوله تعالى: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ 124 از اين آيه بطور اجمال شروع ميشود بقصه حضرت ابراهيم. ابن بابويه بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه در تفسير همين آيه فرمود مراد از كلمات همان چيزى است كه خداوند بآدم تعليم فرمود كه با خواندنش توبه او قبول شد و آن عبارت است از: «اللهم انى اسئلك بحق محمد و على و فاطمة و الحسن و الحسين الّا تبت علىّ پس توبه او قبول شد و خداوند توبه پذير و مهربانست.
إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما 124 در امالى بسند خود روايت كرده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من دعوت پدرم ابراهيم خليل هستم اصحاب عرض كردند چطور ايرسول خدا؟ فرمود بابراهيم از جانب خداوند وحى رسيد كه من ترا براى مردم امام قرار دادم، ابراهيم را فرح و خوشحالى فرا گرفت از پروردگار درخواست نمود كه بذريه من هم منصب امامت عطا فرما، خطاب رسيد كه من عهدى كه وفا نميكنم بتو عطا ننمايم، عرض كرد خدايا آن چه عهديست كه وفا نمينمائى؟ فرمود عهد من امامت است و آنرا بفرزندان ستمكارت تفويض نخواهم كرد عرض كرد فرزندان ستمكار من كيستند؟ فرمود هر كس غير از من بيت و يا چيزهاى ديگرى سجده كرده باشد هرگز او و يا ذريه او را امام مردم ننمايم، پيغمبر اكرم فرمود آن تقاضاى ابراهيم منتهى شد بمن و على كه هيچيك از ما هرگز بغير خدا سجده نكردهايم، لذا خدا مرا بپيغمبرى مبعوث و على را امام و وصى من فرمود و عجب اين است كه اين روايت را عامه هم نقل نمودهاند. ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب بسند خود از عبد اللّه بن مسعود روايت كرده كه گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من دعوت پدرم ابراهيم هستم تا آخر روايت عينا ذكر نموده كه فرمود من و على هرگز سجده براى غير خدا نكرديم و خداوند مرا بپيغمبرى و على را بامامت و ولايت و وصايت من برگزيد. (و از اين آيه هفت چيز استفاده ميشود اول معصوم بودن امام عليه السّلام، دوم امام را خداوند بايد معين بفرمايد و مجعول است بجعل الهى، سوم زمين هرگز خالى از حجت خدا نيست چهارم امام مؤيد است از جانب خداوند پنجم اعمال بندگان بر امام پوشيده نيست، ششم امام واجب است دانا باشد بآنچه مردم محتاج هستند از امور دين و دنيا، هفتم محال است كسى از جهت فضيلت نفسانى بر امام برترى داشته باشد
وَ وَصَّى بِها إِبْراهِيمُ بَنِيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ 132 يعنى بولايت امير المؤمنين راضى و تسليم شويد.كلينى بسند خود از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده در تفسير آيه: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً 126 فرمود مراد از اهل ما ائمه و شيعيان ما ميباشيم و منظور از و من كفر كسانى هستند كه منكر ولايت ما ميباشند.
نيز در كافى روايت كرده در آيه فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ 137 كه حضرت باقر فرمود مراد از آن ايمان بعلى و فاطمه و حسن و حسين عليه السّلام و ائمه ميباشد كه اگر ايمان بياورند هدايت ميشوند و اگر از آنها دورى بجويند بر باطل خواهند بود و اين روايت را نيز عياشى عينا از آنحضرت نقل نموده است
روايت كرده در كافى از حضرت صادق عليه السّلام در آيه صِبْغَةَ اللَّهِ 138 فرمود مؤمنين رنگ فطرت ايمان و سيرت بولايت گرفتند در عالم ذر پس خداوند فرمود اگر ايمان به محمد و على و حسن و حسين و ائمه بياوريد هدايت خواهيد شد و در روايت ديگر آن حضرت فرمود رنگ فطرت اسلام گرفتيد.
از طريق عامه موفق بن احمد كه از بزرگان علماى آنهاست بسند خود از ابن عباس روايت كرده كه گفت رسول خدا فرموده نيست در قرآن آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا 153 مگر آنكه على امير المؤمنين عليه السّلام رئيس و امير و شريف آنانست، و نيز عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده فرمود صبر روزه است.
دو شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:59 :: نويسنده : ارادتمند
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُم108 شأن نزول اين آيه آن بود كه ده نفر از يهوديان قصد نمودند كه از پيغمبر سؤالاتى نموده و مجادله و عناد كنند در آن هنگام كه آنها بحضور پيغمبر آمدند و ميخواستند پرسشهاى خود را بكنند عرب بيابانى كه سوسمارى در عباى خود پنهان كرده بود رسيده و حضور پيغمبر اظهار داشت كه اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤالى دارم جواب آنرا بمن بازگوى؟ آنحضرت فرمود اين يهودىها قبل از تو آمده و سؤالاتى دارند و بر تو مقدم هستند، عرب عرض كرد من غريب و رهگذر هستم و آنها اهل شهر ميباشند فرمود پس تو چون غريب هستى مقدم ميباشى اعرابى گفت اين يهودىها كتابى دارند كه مدعى هستند بر حق است ولى من بآن ايمان ندارم و ميدانم آنها چيزى موافق گفتار شما نميگويند و تصديق گفتار شما را نمىنمايند تا مردم را از دين خود منحرف بسازند و من باين سخنان قانع نميشوم مگر آنكه دليل روشنى براى من بياوريد پيغمبر فرمود على بن أبي طالب عليه السّلام كجاست همينكه على عليه السّلام شرفياب شد عرب گفت اى محمد من با على كارى ندارم و سؤالى از شخص شما داشتم فرمود سؤالت را بكن بين من و على جدائى نيست و على داراى بيان كافى است و من شهر علمم و عليم در است هر كه بخواهد بشهرى وارد شود بايد از دروازه آن داخل گردد آنگاه با صداى رسا فرمود اى بنده خدا هر كس بخواهد نظر كند در جلالت آدم و بحكمت شيث و هيبت ادريس و بشكر گذارى نوح و بدوستى و وفاى ابراهيم و در بغض موسى بدشمنان خدا و به محبت و دوستى و حسن معاشرت عيسى و معجزاتش نظر كند به على بن أبي طالب اين فرمايش پيغمبر باعث افزايش ايمان مؤمنين و بغض منافقين شد. اعرابى گفت با اين مدحيكه شما براى على فرموديد معلوم ميشود شرف او شرف شما و عزت او عزت شماست من اين بيانات شما را تصديق نكنم مگر بشهادت چيزيكه يقين كنم شهادت او از روى غرض و فساد نيست و آن شهادت سوسمارى است كه ميان عباى من پنهان است، فرمود آنرا بيرون بياور تا شهادت دهد بر نبوت من و ولايت و فضيلت على، عرب گفت با تلاش بسيار آنرا صيد كردهام اگر از عبا خارج شود ميترسم فرار نموده از دستم برود، پيغمبر فرمود: اگر فرار كند اولا تو مرا تكذيب نموده و در ثانى من عوض بهتر از آن بتو خواهم داد، اعرابى سوسمار را از ميان عبا بيرون آورد و بر زمين نهاد سوسمار در برابر پيغمبر توقف نموده صورت خود را بخاك ماليد سپس سرش را بلند كرد خداوند او را بسخن در آورده گفت شهادت ميدهم بر آنكه نيست خدائى جز خداى يكتا و گواهى ميدهم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده او و پيغمبر برگزيده خداست، و بهترين خلايق و بزرگ و خاتم پيغمبران است، و گواهى ميدهم على بن أبي طالب امام است و همانطور است كه پيغمبر او را وصف فرموده و دوستان على در بهشت و و دشمنانش در جهنم خواهند بود، اعرابى بگريه در آمد و گفت منهم شهادت ميدهم بآن چيزيكه اين سوسمار شهادت داد من شنيدم و ديدم چيزى را كه ديگر عذرى برايم نيست كه ايمان نياورم و قبول كنم، پس آن عرب رو به يهوديان نموده و گفت واى بر شما چه معجزه بالاتر از اين ميخواهيد يا بايد ايمان بياوريد و يا تن بهلاكت دهيد، آن ده نفر يهودى ايمان آورده و قبول اسلام نموده گفتند ايمان ما از بركت سوسمار تو بود پيغمبر باعرابى فرمود اى برادر عرب سوسمار را آزاد كن من ضامن ميشوم كه خداوند عوض آنرا بتو بدهد، زيرا اين سوسمار ايمان بخدا و رسول و على داد و شهادت بحق داد همانطور كه شايسته و سزاوار بود، خوب نيست اين سوسمار اسير باشد و چون خداوند باو تفضل فرموده و نعمت ايمان بخشيده امير سوسمارها است، سوسمار بسخن آمده گفت اى رسول خدا بفرمائيد مرا رها و آزاد بسازد تا من عوض خود را باو بدهم، عرب بسوسمار گفت تو از كجا ميتوانى بمن عوض بدهى؟ باو جواب داد بطرف سنگى كه مرا از آنجا گرفتى برو زير آن سنگ ده هزار دينار و هشتصد هزار درهم ميباشد بيرون بياور .......... و بقيه داستان
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَدَّ كَثِيرٌ 109 فرمود مراد از اهل كتاب يهود و نصارى ميباشند كه ميخواستند با القاء شبهات از روى حسد و بغضى كه نسبت به پيغمبر اكرم و على و آل او داشتند و پس از آنكه معجزات بسيارى مشاهده كرده بودند مؤمنين و مسلمين را از ايمان منحرف و بكفر برگردانند خداوند خطاب به رسول خود ميفرمايد از ظلم و ستمى كه بشما وارد مينمايند در گذريد و مدارا و مماشات نموده با حجتهاى خدا دفع باطل آنها را بنمائيد تا فرمان الهى در باره جنگ يا صلح برسد و البته خداوند بهمه چيزى تواناست.
و نيز آنحضرت در مورد آيه: وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ 110 فرمود بپا داريد نماز را با مراعات مقدمات صحيح از وضو و تكبير و صحت قيام و ركوع و سجود و ساير حدود و زكوة را به مستحق بدهيد و دقت كنيد به منافق و كافر داده نشود چه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هر كس بدشمنان ما صدقه بدهد مانند كسى است كه در خانه خدا دزدى كرده و هر ماليكه در راه اطاعت اوامر خداوند انفاق شود براى شما مفيد و قانع بوده و موجب بلند شدن حسنات و درجات شود و البته خداوند بآنچه ميكنيد آگاه است و پاداش و جزاى شما را ميدهد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كليد نماز طهارت و وضو است و تحريم آن تكبيرة الاحرام و تحليلش سلام است نماز شخص بىطهارت و صدقه مردم خيانت كار قبول نميشود و بزرگترين طهارت كه نماز و ساير طاعات بدون آن مقبول درگاه ربوبى نيست موالات محمد عليه السّلام و ولايت على و اولاد اوست و دشمنى كردن با دشمنان خاندان رسالت ميباشد. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 99 تا 104 تفسير جامع، ج1، ص: 224 حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه: وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آيات 99 فرمود خداوند بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمايد اى پيغمبر من علائم و دلايل نبوت تو و امامت على عليه السّلام را بيان نمودم تا كسى در نبوت شما و امامت برادرت على شك ننمايد يا يكى را بپذيرد و ديگرى را قبول نداشته باشد و كسى منكر و كافر باين آيات كه دلالت بر پيغمبرى شما و امامت على دارد نميشود مگر دستهاى از زيانكاران و جمعى از يهوديهاى دروغگو و ناصبىهائى كه خود را بغلط مسلمان قلمداد مينمايند.
و نيز آنحضرت در مورد آيه: أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا 100 فرمود خداوند ميفرمايد يهوديان و ناصبيانى كه ذكرشان بعمل آمد بر عهدى كه بر ايمان بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على بسته بودند پايدار نمانده نقض عهد كرده و پيمان شكنى و مخالفت امر خدا را نمودند و با آنهمه معجزه كه از پيغمبر مشاهده نمودند باز بر عناد خود باقى و نافرمانى كردند بيشتر آنها در آينده هم توبه نكنند و ايمان نياورند.
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِين 102 پيروى كردن يهود از سحر و شعبده حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير اين آيه فرمود آن يهودىها و ناصبىها از سحر و شعبده كه شياطين ميخواندند پيروى كرده و گمان ميكردند اين امور از سليمان پيغمبر بوده كه با استفاده از آن بمقام سلطنت و پادشاهى رسيد و بواسطه آنها راه كتاب خدا را بر مردم بستند و چون از پيغمبر فضائل على را شنيده و از هر دو بزرگوار معجزاتى و خارق عاداتى كه خداوند بدست ايشان ظاهر فرموده ديده بودند، بعضىها بيكديگر ميگفتند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميخواهد با سحر و شعبده مانند سليمان بن داود دنيا را مسخر كند، ما هم اگر سحر و شعبده و جادوگرى بياموزيم ميتوانيم مانند محمد ادعاى معجزه نموده و از پيروى كردن محمد و على آسوده شويم، خداوند ايشان را با اين آيه مورد سرزنش قرار داده مذمت ميكند و ميفرمايد قرآن كتاب آسمانى، و محمد و على را پشت سر گذاشته، و بدنبال تلاوت كفرهاى شياطين از قبيل سحر و جادو و شعبده و نيز نجات رفته و مدعى بودند سليمان كافر و ساحر ماهرى بود و اگر بسلطنت رسيد و قدرت و توانائى بدست آورد بواسطه سحرى بود كه ميدانست. خداوند در اين آيه ميفرمايد سليمان كافر نشد و سحر نميكرد چنانچه اين كافران ميگويند، لكن شياطين كافر شده و سحرى را كه بسليمان نسبت ميدادند بمردم ياد داده و هر چه بهاروت و ماروت دو فرشته كه در بابل بودند نازل شده باشخاص تعليم ميكردند. حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه: ما يَوَدُّ الَّذِينَ ميفرمايد حضرت رضا عليه السّلام فرمود خداوند در اين آيه يهوديها و مشركين را مذمت مينمايد كه آنها دوست ندارند و مايل نيستند از جانب پروردگار خيرى بر شما نازل شود از آيات داله بر فضيلت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و آنها دوست ندارند معجزاتى از دست محمد و على سر بزند و بيم آن دارند كه همكيشان آنها با مشاهده آن معجزات و كرامات بآئين اسلام بگروند و يا مقام رؤساى ايشان متزلزل گردد و از اين رو ملاقات با پيغمبر را ممنوع ميكردند و در خارج شهرت ميدادند كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ساحر است و خداوند ميفرمايد ما هر كه را بخواهيم مشمول رحمت خود نموده و توفيق درك ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باو عنايت مينمائيم. و ديلمى در كتاب ارشاد بسند خود از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده كه آنحضرت فرمود مختصين برحمت خداوند پيغمبر و على و عترت او ميباشند و خداوند يكصد رحمت خلق و ايجاد فرموده كه نود و نه رحمت آن بمحمد و آل او اختصاص داشته و در يك رحمت ديگر نيز با تمام مردم شريك و سهيم ميباشند. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:56 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج1، ص: 221 توبيخ و سرزنش يهوديان حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ 14 فرمود خداوند وقتى كه با زبان پيغمبرش يهوديان را توبيخ و سرزنش نمود و عذر آنها را برطرف نمود و براى آنها حجتها و دلايل واضح بيان كرد كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بزرگ پيغمبران و على سيد امامان و پاكان از اولاد او قوام دين و پيشواى مسلمين هستند و آنها نتوانستند هيچگونه ايراد و دليلى بر رد و تكذيب پيغمبر بياورند شروع به لجاج و مكابره و زورگوئى نموده گفتند اى محمد ما نميدانيم چه ميگوئيد بهشت بتنهائى و منحصرا از براى ماست نه ترا در آن نصيبى هست و نه اهلبيت و امتت از بهشت بهره و نصيب دارند دوست خالص و بندگان نيكوكار خدا مائيم كه دعاهاى ما مستجاب ميشود و هيچيك از درخواستهاى ما از پيشگاه خداوند رد نميگردد چون اين سخنان را گفتند خطاب رسيد اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باين يهوديها بگو اگر بهشت و نعيم اخروى منحصر بشماست و شما بمحمد و ذريه او مبتلا شدهايد و از طرفى مدعى هستيد كه بقول خودتان دعاى شما مستجاب شده و رد نمى شود پس آرزو بكنيد و از خداوند مرگ دروغگويان را مسئلت كنيد. و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسى از آنها آرزوى مرگ را نميكند و درخواست از خدا نمينمايد مگر آنكه فورا و در همانجائى كه هست مرگ او را دريابد و خود يهوديها ميدانستند كه خودشان دروغ ميگفتند و پيغمبر و على راستگو بودند خداوند فرمود اى پيغمبر يهوديها حريصترين مردم بزندگانى دنيا هستند، زيرا آنها از آخرت مأيوس ميباشند و حتى حرص آنها از مشركين هم زيادتر است چون غير از مال دنيا براى خود نعمتى تصور نميكنند و هر يك از آنها آرزو دارد كه هزار سال عمر كند و هرگز از عذاب خدا خلاصى پيدا ننمايند اگر چه آن مدت را در دنيا زندگانى كنند و خداوند بهر چه مردم ميكنند آگاه است و چون يهوديان از محاجه با رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عاجز شدند گفتند اى محمد آيا شما و على ادعا داريد كه خداوند دعايتان را اجابت مينمايد؟ فرمود بلى گفتند فرزند رئيس ما مبتلا بمرض جذام و برص شده و هميشه تب مينمايد دعا كنيد كه خداوند او را شفا دهد. فرمود برويد او را بياوريد، رفتند و آن جوان را آوردند، فرمود يا على تو دعا كن چون خداوند دعاى ترا رد نمينمايد. امير المؤمنين دعا نمود و آن جوان فورا شفا يافت و از اول بهتر شد پيغمبر اكرم باو فرمود ايمان بياور بآن خدائى كه ترا شفا بخشيد و جوان ايمان آورد و مسلمان نيكوكارى شد، پدر آن جوان گفت اى محمد بر من ستم كردى كه پسرم را مؤمن نموده از من جدا ساختى اى كاش بهمان مرض جذام و برص باقى بود و بدين شما داخل نميشد، پيغمبر باو فرمود از خدا بترس و از خداوند طلب عافيت بنما و متعرض بلا و چيزى كه طاقت آنرا ندارى نشو و بر نعمتهاى خداوند شكر گذار باش چه هر كس كفران نعمتها نمايد خداوند سلب نعمت از او كند و هر كس شاكر باشد بركت و خير و رحمت بيشترى نصيبش ميشود. يهودى گفت شفاى مرض فرزندم اتفاقى بود اگر براستى على مستجاب الدعوه است دعا كند و از خداوند بخواهد همان بيمارى پسرم را بمن مستولى نمايد. پيغمبر فرمود يا على كفر اين يهودى بسر حد طغيان رسيده و از خدا بخواه كه خداوند او را بهمان مرض مبتلا فرمايد. امير المؤمنين دعا فرمود و فورا آن مرد مبتلا بجذام و برص گرديد فرياد و زارى كرد و گفت اى پيغمبر خدا، دانستم كه راست ميگوئى مرا شفا ده فرمود اگر بآنچه ميگوئى ايمان و يقين دارى كه خداوند بيقين تو عالم است و البته ترا شفا خواهد داد اما چون يقين ندارى و دروغ ميگوئى انتظار شفا نداشته باش. آن يهودى تا چهل سال با همان بيمارى زنده بود و پسرش تا هشتاد سالگى صحيح و سالم زندگانى كرد تا عبرت مردم و علامت و حجت بر پيغمبر باشد. سپس پيغمبر اكرم توجهى باصحاب خود نمود و فرمود اى بندهگان خدا بر شما باد بدورى از كفران نعمت زيرا شوم و بد عاقبت ميباشد و نزديكى بجوئيد بپروردگار بعبادت و اطاعت اوامر او تا خداوند هم پاداش زيادى بشما عطا بفرمايد و كوتاه كنيد عمرهاى خود را بجهاد و كارزار با دشمنان خدا تا برسيد بنعمتهاى هميشگى آخرت و بخشش كنيد باموال خودتان تا غنى گرديد در بهشت. جمعى از اصحاب عرض كردند اى رسول خدا ما بدنهايمان ضعيف است و اموالى نداريم چه عملى بجا آوريم در عوض جهاد رفتن و احسان نمودن؟. فرمود راستى و صداقت شما بايد با زبان و هم از روى خلوص و پاكى دل باشد عرض كردند چگونه باشيم؟ فرمود دلهاى خود را از تعلق و پيوندهاى دنيوى آزاد ساخته و منحصرا دوستى و محبت خدا و پيغمبر و على و فرزندانش را در دل خود جاى دهيد و از دشمنى و بغض و كينه توزى با آل محمد پرهيز كنيد و زبان را بذكر خدا و صلوات بر محمد و آلش مشغول بداريد تا خداوند شما را بمقام ارجمند و ثواب بزرگ نائل فرمايد. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 63 تا 66 تفسير جامع، ج1، ص: 178 عهد و پيمانى كه از بنى اسرائيل گرفته شد «1» حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ 63 تا آخر آيه ميفرمايد يعنى اى بنى اسرائيل بياد آوريد زمانى كه از شما عهد و پيمان گرفتيم كه بتورات عمل كنيد و بآنچه از فرقان براى اقرار بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت على عليه السّلام و اولادش بشما نازل كرديمايمان آورده و بفرزندان خودتان و آنها ببعد از خودشان همينطور تا آخر دنيا برسانند كه آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشرف مخلوقات هستند و تسليم امر ايشان شوند و شما تكبر ورزيده و از قبول عهد و پيمان امتناع نموديد آنگاه بجبرئيل امر نموديم قطعه از كوه فلسطين كه مساحت آن از چهار جهت يكفرسخ در يكفرسخ بود بلند گرداند بالاى سر شما و موسى گفت اگر ولايت و دوستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را قبول نكنيد اين كوه بر سرتان فرود خواهد آمد جز معدودى كه از راه حقيقت و واقع قبول نمودند ما بقى با اكراه پذيرفتيد و سجده كه گرديد و صورتهاى خود را كه بخاك ماليدند بيشتر شما قصد خضوع و تواضع را براى خدا نداشتيد و پيوسته نگران بوديد كه آنكوه بر سرتان فرود ميآيد يا نه.
حضرت عسكرى عليه السّلام در آيه وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ 78 فرمود خداوند بپيغمبرش ميفرمايد اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از يهوديها خواندن و نوشتن را نميدانند و راست و دروغ كتاب را تميز نميدهند و اگر كسى كتابى براى آنها بخواند و بگويد اين كتاب خداست اگر چه بر خلاف هم باشد نمىفهمند، و اگر تكذيب نبوت شما و امامت على عليه السّلام را مينمايند صرفا تقليد بزرگان خود را نموده و خودشان هم ميدانند كه اين تقليد حرام است. در تفسير آيه بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً 81 فرمود گناهى كه انسانرا احاطه ميكند چيزى است كه يا باعث خروج شخص از دين خدا شود چون مخالفت با ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و يا مورد سخط و غضب الهى واقع گردد چون كفر بخدا و رسول و ائمه و چنين شخصى داخل در جهنم ميشود. و در كافى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه آنجناب فرمود هر كس امامت امير المؤمنين عليه السّلام را انكار نمايد آن شخص در آتش جهنم جاويد بماند. و ابن بابويه بسند خود در كتاب امالى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ذيل همين آيه روايت كرده از آنحضرت سؤال نمودند اصحاب جهنم كيانند؟ فرمود هر كس بعد از من با على جنگ كند كافر است و اهل جهنم ميباشد آگاه باشيد ايمردم على پاره تن منست هر كس با على دشمنى كند دشمنى با من كرده و خدا را بغضب درآورده بعد بعلى خطاب كرده فرمود يا على دشمنى با تو دشمنى با منست و دوستى با تو دوستى با منست و تو در ميان امت من حجت خدائى. فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده خداوند در قرآن كريم تأكيد در احسان نسبت بپدر و مادر نموده (در قولش كه ميفرمايد) وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا 83 بدانيد بهترين والدين شما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام است حق ايشان را اداء نموده و شكر و سپاسگزارى كنيد. حضرت امام حسن مجتبى عليه السّلام ميفرمايد محمد و على والدين اين امت هستند خوشا بحال كسيكه عارف بحق آنها باشد و مطيع و فرمانبردار، و باوامر نواهى ايشان تمكين كند. حضرت امام حسين عليه السّلام فرموده هر كس حق بهترين والدين خود يعنى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام را شناخته و اطاعت ايشان كند در روز قيامت باو گفته ميشود ورود تو ببهشت حلال شد از هر درى كه ميل دارى داخل شو حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمود هر كه بخواهد بداند در پيشگاه پروردگار چه منزلت و مقامى دارد نظر كند و ببيند قدر و منزلت بهترين والدينش يعنى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام در نزد او تا چه حد و پايه است. حضرت باقر عليه السّلام فرموده هر كس رعايت حقوق برترين والدين خود محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام را بنمايد تضييع حق ابوين خود را نكرده است زيرا پدر و مادرش بوسيله محمد و على از آن فرزند راضى خواهند شد. حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرموده عظمت ثواب صلوات بر بهترين والدين محمد و على برابر قدر و منزلت صلوات فرستنده است. و آنحضرت فرموده آيا مىپسنديد از شما نفى سمت فرزندى والدين شده و بگويند مثلا شما فرزند فلان و فلانه نيستيد؟ عرض كردند خير، پس فرمود سعى و كوشش نمائيد كه شما را از بهترين والدين خود محمد و على نفى و سلب نكنند. حضرت جواد عليه السّلام فرمود هر كس والدين روحانى و حقيقى خود محمد و على را گرامىتر از پدر و مادر نداند چنين شخصى در حلال و حرام و زياد و كم احكام خدا وارد نبوده و چيزى نميفهمد. حضرت عسكرى عليه السّلام ميفرمود اى مسلمانان بر شما باد باحسان باقرباء و والدين خود محمد و على اگر چه پست نموده باشيد اقرباء نسبى خود را و بر شما باد كه از تضييع حق اقرباء محمد و على دورى و احتراز كنيد چه اگر ايشان راضى بودند و نزد پدر دينى و روحانى شما محمد و على سپاسگزارى و اظهار رضايت نمايند آنها هم موجبات رضايت پدر و مادر صلبى شما را فراهم ميسازند (مراد از اقرباء محمد، سادات هستند) حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرموده حق قرابت و خويشى پدرى دينى و روحانى ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اوليتر است از حق قرابت پدر و مادر صلبى زيرا والدين روحانى و دينى پدر و مادر نسبى را راضى ميفرمايند ولى پدر و مادر نميتوانند جلب رضايت ابوين دينى را بكنند. حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كس اقرباى والدين دينى خود محمد و على را برترى دهد بر اقرباى سببى و نسبى خود خداوند باو ميفرمايد چون برترى دادى افضل را ما هم تو را بر ساير مخلوقات برترى خواهيم داد. حضرت جواد عليه السّلام فرمود هر كه اختيار كند و فضيلت بدهد قرابات والدين دينى خود، محمد و على را بر قرابات پدر و مادرى خود، خداوند او را در روز قيامت برگزيند و در حضور تمام مردم خلعت و كرامتى كه باو عطا شده بنماياند. و اما على النقى عليه السّلام ميفرمايد اختيار نمودن و برترى دادن اقرباى دينى خود محمد و على موجب تعظيم حضرت حق ميشود و هر كه اقرباى نسبى خود را بر اقرباء محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام مقدم بدارد نسبت بمقام شامخ خداوندى اهانت روا خواهد داشت. حضرت عسكرى عليه السّلام فرمود مرد فقيرى بود كه با عائلهاش در كمال عسرت زندگى ميكرد روزى براى تلاش معاش و تهيه نان و غذائى از منزلش خارج و بهر طرف سرگردان ميگرديد و با كوشش زيادى كه بعمل آورد فقط يك درهم فراهم نمود و خواست با آن وجه اندك مختصر قوتى تهيه نموده بمنزل برگردد در بين راه ناگاه بزن و مردى از خاندان آل عصمت برخورد و آثار ناتوانى بر چهره ايشان بديد با خود انديشيد كه اقرباء محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر عائلهام برترى دارند گرچه عيال و اولادم گرسنه بوده و چشم براه دارند كه براى آنها نان ببرم ولى اينها سزاوارتر از عيالاتم ميباشند و آنچه از نان و غذا تهيه نموده بود بآنها تقديم كرده و آهسته آهسته بطرف خانه رهسپار شد بفكر آن بود كه بزن و بچه خود چه بگويد، همينطور كه مشغول تفكر بود و راه ميرفت ناگاه چشمش بجمعيتى افتاد كه در جستجوى او بوده و بطلب او ميآمدند بمحض ملاقات، نامه و پانصد درهم بدست او دادند و گفتند اين بهاى مال التجاره است كه در بين مكه و مدينه داشتى بعلاوه قسمتى از درآمد تو را هم در مصر نگاهداشتهاند كه بعدا برايت خواهند فرستاد. آن مرد از آنوجوه زندگى عائله خود را سر و صورتى داده و بصرف ما يحتاج آنها رسانيد و در همان شب پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام را در خواب ديد كه باو فرمودند ديدى چگونه بر اثر مقدم داشتن اقرباى ما بر عيال و اولادت تو را غنى و مالدار نموديم و ديد آن دو بزرگوار باشخاصى كه آن مرد مطالباتى از آنها داشته و از تأديه خوددارى نموده بودند امر فرمودند كه بايد تا فردا طلب اين شخص را بپردازيد و گر نه هلاك خواهيد شد صبح روز بعد همه مديونين بدهى خود را پرداختند حتى سهم الارثى كه سالها در نزد پسر عمويش داشته و نمىپرداخت آنروز آورد و باو پرداخت و در حدود صد هزار دينار مال برايش جمع شده بود. باز شب بعد پيغمبر و على عليه السّلام را در خواب ديد كه باو فرمودند ما مديونين ترا تهديد و امر نموديم كه اموالت را بتو برسانند و بحاكم مصر هم دستور داديم املاكت را فروخته و بهاى آنرا برايت بفرستد. و چند روز بعد سيصد هزار درهم پول اموالى كه حاكم مصر فروخته بود رسيد و آن مرد از غنىترين افراد مدينه شد باز شب ديگرى پيغمبر را در خواب ديد و فرمود: اى بنده خدا اين جزاى دنيائى بود كه نسبت بفرزندان من محبت و نيكى نموده و آنها را بر بستگان خودت تقدم و برترى دادى البته در آخرت چندين هزار برابر پاداش اين نيكى را خداوند بتو عطا ميفرمايد. و نيز حضرت عسكرى عليه السّلام فرمود بيچارهترين يتيمها كسى است كه دسترسى بامام زمان خود نداشته و از احكام دين خود بىاطلاع باشد هر كس از شيعيان داناى بعلوم ما، اين قبيل يتيمهاى جاهل را هدايت نمايد، در بهشت همنشين ما خواهد بود. حضرت عسكرى عليه السّلام فرمود پدرانم از پيغمبر اينحديث را نقل نمودهاند كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود هر يك از شيعيان ما كه بشريعت ما دانا و آگاه بوده و شيعيان ضعيف و جاهل را از تاريكى جهل و نادانى بسوى نور علم و دانشى كه ما باو عطا كردهايم رهبرى و هدايت نمايد، روز قيامت ميآيد در حالتى كه تاجى از نور بسر او ميدرخشد و اهل محشر را روشنى ميبخشد. پس از جانب پروردگار منادى ندا ميكند اين عالم از شاگردان مكتب آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است ايمردم هر كه در دنيا بواسطه علم او از وادى جهالت و نادانى نجات يافته بنور او چنگ بزند تا از حيرانى و تاريكى محشر بيرون آيد. ناگاه كليه كسانى كه از آن عالم چيزى ياد گرفته و مشكلى از مسائل خود را روشن نموده و قلبش بنور معرفت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منور و رفع اشتباه از او شده است بسوى بهشت رهبرى ميشود. و آن حضرت فرمود عالمى كه بنور علم خويش متكفل ايتام مسلمانان شده و شيعيان آل محمد را از وادى جهالت و نادانى بشاهراه علم و دانش هدايت مينمايد فضيلتش بمراتب بالاتر از كسى است كه تكفل يتيمى را بعهده گرفته و باو لباس و خوراك بدهد.
و روايت كرده در كافى بسند خود از سدير صيرفى گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام آيا بسائليكه نميدانيم مسلمان است يا خير چيزى عطا كنيم؟ فرمود بلى عطا و احسان نما ببينوايانيكه نميدانى و نمىشناسى آنان داراى ولايت امير المؤمنين هستند يا خير خداوند ميفرمايد قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً لكن بدشمنان ما ائمه اگر چه ناتوان و بينوا باشند چيزى ندهيد و همچنين كسانيكه منكر حق باشند بآنان نيز احسان ننمائيد.
یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 55 تا 57 حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى 55 فرمود زمانى كه موسى از بنى اسرائيل بفرقان عهد گرفت يعنى بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامت على عليه السّلام تا كافر از مؤمن ظاهر و جدا شود گفتند ما بتو ايمان نياوريم تا آن خدائى را كه باين فرقان تو را امر كرده آشكارا و بچشم مشاهده نموده و ما را باين امر خبر بدهد ناگاه صاعقه آنها را فرا گرفت***********موسى بكسانى كه تا آنوقت بر اثر صاعقه هلاك نشده بودند گفت چه ميگوئيد اگر قبول ننموده و اعتقاد نكنيد شما هم بهلاك شدگان ملحق خواهيد شد و مشمول عذاب خدا ميشويد گفتند ايموسى ما نميدانيم گروهى كه گرفتار عذاب شدند براى چه بوده شايد از نكبات و حوادث روزگار دچار بليه و عذاب شدهاند اگر بواسطه آن بوده كه ايمان بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و ذريه او نياورده و رد كردهاند ولايت ايشانرا خداوند را بجاه محمد و آلش بخوان و از خدا بخواه كه آنها را زنده گرداند تا از آنها سؤال كنيم كه عذاب آنها براى چه بوده موسى دعا نمود و خداوند آنها را زنده كرد. موسى گفت حال از ايشان بپرسيد، آنها از چگونگى امر سؤال نمودند براى چه شما گرفتار عذاب شديد گفتند اى بنى اسرائيل چون ما پس از پذيرفتن نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به امامت على عليه السّلام تسليم نشده و قبول ولايت او و اولاد او را ننموديم هلاك شديم بعد از هلاكت مشاهده كرديم در ملكوت آسمان و عرش و كرسى و حجب و بهشت و جهنم نديديم كسى را كه امرش نافذ و بزرگتر باشد از محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و فاطمه و حسن و حسين و همينكه بر اثر عذاب صاعقه مرديم ما را بردند كه بجهنم برسانند ناگاه ديديم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام فرشتگان موكل بر ما را صدا زدند كه دست از عذاب اينها برداريد بايد ايشان مجددا زنده شوند زيرا درخواست كننده خداوند را بحق ما و آل ما قسم داد كه آنها را زنده كنند و ما را زنده كردند و بجهنم بردن ما را بتاخير افكندند بدعائى كه تو اى موسى با توسل بمحمد و آل او كردى. پس خداوند بيهوديان زمان پيغمبر ميفرمايد ديديد كه بدعاى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تاريكى عذاب از پيشينيان شما مرتفع گرديد اينك بر شما لازم است كه مرتكب همان معاصى كه باعث هلاكت آنان شد و مجددا زنده شدند نشويد و بر خود ستم روا نداريد.
آيات 58 تا 62 باب حطه محمد (ص) و آل او ميباشد حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا تا آخر آيه فرمود خداوند ببنى اسرائيل زمان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بياد آوريد زمانى كه بپيشينيان شما گفتيم داخل قريه اريحا كه يكى از شهرهاى ايالت شام است بشويد بعد از آنكه از بيابان تپه بيرون آمده بودند و از نعمتهاى او برخوردار شده و هر چه خواهيد بدون زحمت و مشقت تناول نموده و با حال خضوع و فروتنى داخل درگاه قرب خداوند شويد، و خداوند محمد و على عليه السّلام را بدر مثل زده و امر بسجده كردن بنى اسرائيل براى عظمت و احترام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام بود و فرمود بموسى ولايت آنها را تذكر داده و از بنى اسرائيل براى محمد و على عهد و ميثاق بگير در قولش كه فرمود وَ قُولُوا حِطَّةٌ يعنى بگوئيد اى بنى اسرائيل سجده نمودن ما براى خدا تعظيم است بمثال محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و اعتقاد نمودن ما بولايت آندو سرور است و اين تعظيم و اعتقاد محو ميكند گناهان ما را چه خداوند فرمود هرگاه متذكر باين كلام شويد ما هم بخاطر اين عمل و گفتار گناهان گذشته شما را بيامرزيم و پاداش نيكوكاران كه در نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت على عليه السّلام ترديد ننموده و مخالفت ايشان نكردهاند زياد گردانيم سپس خداوند فرمود سجده نكرديد بر آنچه امر نمودم بشما و آنچه گفته بودم بگوئيد نگفتيد لكن گفتيد «هطا سمقانا» گندم قرمزى كه قوت ماست بهتر است از سجده نمودن و گفتن اين سخنان. خداوند فرمود ما هم بواسطه نافرمانى و عصيان و تغيير دادن آنچه را كه امر كرديم اطاعت كنيد از ايمان بخدا و نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامت على عليه السّلام و ذريه آن بزرگوار مرض طاعون را بر شما مسلط كرديم و در يك روز يكصد و بيست هزار نفر از آنها تلف شدند و چون خداوند ميدانست كه از صلب آنها كسى بوجود نخواهد آمد كه بوحدانيت خدا و پيغمبرى رسول اكرم و ولايت على و اولادش اعتقاد داشته باشد لذا آنان را مبتلا بمرض طاعون نموده و يكدفعه هلاك شدند.
و خداوند ببنى اسرائيل فرمود بياد بياوريد زمانى كه پيشينيان شما نزديك بود از شدت تشنگى در بيابان تيه هلاك شوند و ناله و فرياد ميكردند موسى دست بدعا برداشته و گفت الهى بحق محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بزرگ پيغمبران و بحق على بزرگ اوصياء و بجاه فاطمه بزرگ زنان و بمقام حسن بزرگ اولياء و بحق حسين بزرگ شهيدان و بحق ذريه او اين بندگانت را سيراب نما خطاب رسيد ايموسى عصاى خود را بر سنگ بزن تا دوازده چشمه از آن جارى شود و هر يك از طوايف دوازده گانه چشمه انتخاب نموده و از آب آن بياشامند و خداوند بآنها فرمود بنوشيد و بخوريد از روزى كه بشما عطا گرديده و در روى زمين فساد و معصيت ننمائيد لكن آنها نافرمانى نموده و مرتكب گناه و معصيت شدند. و فرمود آنحضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس كه بر ولايت ما اهل بيت پايدار بماند خداوند او را از جام محبت خود سيراب كند و چنين كسى هرگز ستم نكند و غير خدا را نخواهد و خداوند مهمات او را كفايت فرمايد و حافظ و نگهبانش باشد و هر كس كه بر مكروهات و ناملايماتيكه از جهت دوستى ما بر او رسد صبر كند خداوند او را در روز قيامت در حمايت خود قرار داده و بدرجات عاليه ميرساند كه هيچ چشمى قدرت مشاهده مقامات او را نداشته باشد و باو بگويند بپاداش پايدارى در مقابل مكروهاتى كه در راه دوستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او نموده امروز خداوند تو را از تمام سختىها و عقبههائى كه بمردم ميرسد خلاصى بخشيد و اينك شفاعت كن از هر كه بتو خدمتى نموده و داخل بهشت شو و در هر مقام كه دلخواهت ميباشد قرار بگير و ببين كسانيكه بتو رنج و سختى دادند و در راه دوستى و محبت محمد و آل محمد ترا بيازردند چگونه در قعر جهنم و در ميان آتش معذب بوده و ناله و فرياد ميكنند یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : ارادتمند
50 تا 54 تفسير جامع، ج1، ص: 163 حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْر 50 فرمود وقتى كه موسى بلب دريا رسيد از طرف خداوند باو وحى رسيد كه ببنى اسرائيل بگو تجديد و تازه كنند اقرار بوحدانيت و يگانگى من و ايمان بياورند در قلب خود بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تكرار كنند بر نفس خود ولايت على عليه السّلام و ائمه از اولاد او را و بگويند خداوندا بجاه محمد و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را از اين دريا بسلامت عبور بده تا آب شكافته شده زمين نمايان گردد تا عبور نمائيد موسى بآنها گفت اين ذكر را بگوئيد و از آب عبور كنيد
و آن حضرت در تفسير آيه 53 وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ 53 فرموده همينكه خداوند كتاب تورات را بموسى نازل نمود و باو فرمود ايمان آوريد و اطاعت پروردگار نمائيد وحى رسيد بموسى كه ايموسى باقى مانده است فرقان كه بر تو نازل نمائيم تا مؤمن و كافر را از هم جدا كنى زيرا بذات خود قسم ياد كرديم كه ايمان و عمل هيچكس را قبول نكنيم مگر آنكه بفرقان ايمان داشته باشد موسى عرض كرد پروردگارا فرقان چيست خطاب رسيد كه فرقان آنست كه از بنى اسرائيل عهد و ميثاق بگيرى تا بدانند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهترين و بالاترين و آخرين پيغمبران است و وصى او على و اولادان على امامان و پيشوايان خلق بوده و شيعيان آنها كه مطيع و پيرو و فرمانبردار ايشان ميباشند پادشاهان بهشت هستند. موسى از بنى اسرائيل بر نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت على و فرزندانش عهد و پيمان گرفت بعضى از ايشان از روى حقيقت و خلوص عهد كرده و اعتقاد پيدا نمودند و گروهى فقط بزبان اقرار نموده ولى بدل عقيده نداشتند كسانى كه بدل و زبان اعتقاد داشتند از جبين آنها نورى ظاهر شد و هر كس بزبان اظهار عقيده كرده بود فاقد آن نور شد و اين همان فرقان بود كه خداوند بموسى وحى فرمود كه بين مؤمن و منافق فرق پيدا شده و اهل حق از باطل جدا گرديد.
حضرت عسكرى در آيه وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ فرمود كه خداوندى بيهودىهاى زمان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمايد بياد آوريد زمانى كه موسى بپيشينيان شما گفت بنفس خودتان ستم كرديد كه گوساله پرست شديد توبه كنيد باين ترتيب كه بعضى از شما عده ديگرى را بكشد و اين كشته شدن و كشتن از زندگى كردن در دنيا براى شما بهتر است كه خدا شما را نيامرزد و بجهنم برويد.............مقتولين ناچار تسليم شدند و قاتلين ميگفتند مصيبت ما از شما بزرگتر است زيرا با دست خود پدر يا پسر و يا برادران خود را بايد بكشيم و حال آنكه ما پرستش گوساله نكردهايم. بموسى خطاب رسيد كه بآنها بگوئيد ما ميخواهيم شما را امتحان كنيم چرا آن وقت كه آنها گوساله پرستيدند از ميانشان خارج نشديد و ايشان را ترك نكرديد و بآنان بگو هر كس بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خدا را بخواند و دعا كند آن قتل را بر او آسان نمايد و احساس دردى نكند و آنها دعا كردند بهمان ترتيب كشتن و كشته شدن برايشان آسان شد و آنان جمعا ششصد هزار نفر بودند و دوازده هزار نفر آنها گوساله نپرستيدند و خداوند ببعضى توفيق داد كه ببعض ديگر گفتند آيا خداوند توسل بمحمد و آل محمد را وسيله نجات هر چيزى قرار نداده است پس چرا ما متوسل نميشويم جمع شدند و ناله و فرياد كشيده گفتند خداوندا بجاه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اكرم و بجاه على افضل و اعظم و بجاه فاطمه مكرم و بجاه حسن و حسين بزرگان و آقايان جوانان اهل بهشت و بجاه ذريه طيبين و طاهرين از آل طه و يس صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ما را بيامرز و گناهان ما را ببخش و اين كشتار را از ميان ما بردار ناگاه منادى از آسمان بموسى ندا در داد كه كشتن ايشان كافى است چه آنها دعا نمودند و مرا بمحمد و آل محمد قسم دادند كه از آنها بگذرم و اگر آنان قبل از پرستش گوساله مرا بمحمد و آلش ميخواندند و قسم ميدادند البته آنها را از معصيت و ارتكاب شرك حفظ مينمودم و اگر فرعون و نمرود هم مرا براى نجات از غرق شدن بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم ميدادند آنها را نيز نجات مىبخشيدم و اگر شيطان قبل از نافرمانى و معصيت مرا بآنها قسم ميداد او را هدايت مينمودم. پس بنى اسرائيل ميگفتند وا حسرتا كجا بوديم ما و اين توسل بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اگر از اول توسل جسته بوديم خداوند ما را حفظ مينمود و از فتنه و شر و كشتار نگاه ميداشت. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : ارادتمند و حضرت عسكرى عليه السّلام فرمود آيه وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ 42 خطاب بيهوديانى است كه گمان ميكردند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و على امام است و لكن پانصد سال ديگر ميآيند پيغمبر بآنها فرمود آيا حكميت تورات خودتان را بين من و خودتان قبول داريد عرض كردند بلى و تورات آوردند و بر خلاف آنچه كه نازل شده بود قرائت كردند خداوند آن طومارى كه تورات را بر خلاف نزول واقعى نوشته بودند بصورت اژدها گردانيد كه داراى دو سر بود هر يك از آن سرها شروع بجاويدن دست راست كسى كه طومار در دست او بود نمودند و آنمرد ناله و فرياد ميزد طومارهاى موجوده بسخن در آمده بآن دو نفر گفتند شما در عذاب هستيد تا اينكه تورات را همان طور كه نازل شده بخوانيد تا معلوم شود صفات محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام چگونه بيان شده. آنها هم ناگزير شدند تورات را بدرستى و مطابق آنچه كه نازل شده بود قرائت نمودند و بر نبوت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامت على عليه السّلام ولى خدا و وصى رسول ايمان آوردند و آنها بر اين معنى واقف بوده و ميدانستند پيغمبر همانست كه در توراتنوشته شده و جانشين و وصى او را مىشناختند ولى با گفتار باطل خود حق را پنهان ميكردند و انكار مينمودند و با اينكه خداوند اخبار خودشان را حجت قرار داده بود لكن همان اخبار را هم منكر ميشدند اما توانائى نداشته كه بر قهر و سطوت خداوند غالب شوند.
عياشى روايت كرده بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام در معناى آيه وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ 41 فرمود مراد باول كافر اولى و دومى ميباشد و هر كه آندو را پيروى نمايد يعنى آن دو نفر اول انكار ولايت و امامت على را نموده و كافر شدند.
44 تا 49 فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام در آيه وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ 45 فرمود خداوند بمسلمانان و يهوديان و كافرين ميفرمايد استقامت و بردبارى كنيد از فعل حرام و امانات مردم را رد نمائيد و از رياستهاى باطله دورى جوئيد و اعتراف كنيد بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت على عليه السّلام و در خدمت آنها پايدار باشيد تا خداوند را خشنود نموده و مستحق بهشت شويد و با نظر كردن بر عترت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه بزرگترين مردم جهانند و ذريه على لذت برده و محفوظ شويد زيرا نظر كردن بر روى آنها روشنائى چشم شما را زياد خواهد كرد و موجب خوشحالى و مسرت و مايه اكمال دين شماست و نيز پايدارى كنيد بر نمازهاى پنج وقت و بدرود و صلوات بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او كه سبب رسيدن شما ببهشت همين نمازها و درود بر محمد و آل او و پيروى از اوامر آنهاست در ظاهر و باطن و ترك مخالفت ايشان است و البته اين كار بسيار دشوار و سخت است مگر بر خاضعين و فروتنان و كسانى كه از جهت مخالفت اوامر الهى پيوسته ترسان ميباشند و رسول اكرم ميفرمود مرد مؤمن هميشه از عاقبت خود در بيم و هراس است و نميداند كه در موقع جان دادن و حاضر شدن فرشته كه موكل بقبض روح اوست توفيق و سعادت شامل حال او ميشود تا جلب رضايت و خشنودى خدا را بنمايد يا خير
فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام در آيه يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا 47 فرمود يعنى بياد بياوريد اى بنى اسرائيل زمانى كه موسى و هرون را نزد پدران و پيشينيان شما فرستاديم كه آنها را راهنمائى كنند از آنها بنبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامت على عليه السّلام و ائمه طاهرين عهد گرفتيم و گفتيم اگر بعهد خود وفا كنيد در بهشت پادشاهانى هستيد و شما را فضيلت و برترى بر مردمان زمان خودتان خواهيم داد در بهشت و در دنيا هم بجهت قبول كردن نبوت و ولايت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و آل آنها شما را برترى ميدهيم و برترى دنيائى شما همين است كه بوسيله ابر بر سر شما سايه افكنديم و مرغ بريان و ترنجين بر شما فرو فرستاديم و سيراب كرديم شما را از دوازده چشمه كه از سنگى شكافته و ظاهر نموديمو براى عبور شما و نجات از شر فرعونيان و دشمنانتان دريا را خشكانيديم كه شما سالم مانده و فرعونيان هلاك شدند و با اين چيزها شما را از مردم زمان خودتان كه طريقه آنها بر خلاف مذهب شما بود برترى داديم. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:48 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 35 تا 38 حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام در بيان آيه فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ 37 فرمود زمانى كه آدم معصيت خداوند را نمود و بمعصيت خود اقرار كرد و گفت خداوندا توبه مرا قبول كن و عذر مرا بپذير و مرا بمكان خود برگردان و درجه مرا بلند نما خطاب باو رسيد اى آدم آيا فراموش كردى كه گفتم هر وقت بسختى و زحمتى رسيدى مرا بنام محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او بخوان تا از تو رفع آن زحمت و سختى بنمايم. آدم عرض كرد اينك بيادم آمد، خداوند فرمود بمن متوسل شو بنام محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و باسامى آنها مرا بخوان تا دعاى ترا اجابت نموده و توبهات را قبول كنم عرض كرد پروردگارا بقرب و منزلتى كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او در نزد تو دارند توبه مرا قبول كن و مرا بيامرز من همان كسى هستم كه مرا در بهشت خود جاى دادى و حوا را بمن تزويج فرمودى و بفرشتگان امر نمودى كه بمن سجده كنند و خدمتمرا باحترام انجام دهند خداوند فرمود اى آدم اينكه بفرشتگان امر نمودم بر تو سجده كنند نه فقط براى شخصيت خودت بود بلكه از آن جهت مسجود فرشتگان شدى كه تو حامل نور محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او بودى و چنانچه قبل از نافرمانى و ارتكاب معصيت توسل بذيل عنايت انوار طيبه مينمودى و مرا بحرمت و مقام آنها ميخواندى كه از خدعه و فريب شيطان محفوظت بدارم البته اجابت مينمودم لكن معصيت شما در لوح محفوظ جارى شده بود و من بهر چه حادث شود دانا هستم. الآن بخوان مرا و بمحمد و آل او توسل بجو تا اجابت نمايم، آنوقت آدم گفت خدايا بجاه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و فاطمه و حسن و حسين عليه السّلام و پاكيزگان از اولاد آنها بر من تفضل نما و توبه مرا قبول كن و گناهان مرا بيامرز و مرا بهمان مرتبه و كرامتى كه عطا فرموده بودى برگردان، خداوند فرمود اى آدم توبه تو را پذيرفتم و نعمتهاى خود را بتو عطا نمايم و ترا بمرتبه اوليه برگردانم و كرامت بيشمار بر تو به بخشم. اين بود كلماتى كه خداوند بآدم تعليم نمود و سبب قبولى توبه او شد.
فرشتگان شخص آدم را سجده نكردند فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام فرشتگان آدم را سجده نكردند بلكه آدم را قبله سجده نمودن خدا قرار دادند از نظر تعظيم انوار محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او كه حامل آن انوار بود و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اگر سجده كردن براى غير خدا جايز بود همانا امر ميكردم كه مردم سجده كنند على بن أبي طالب عليه السّلام را بواسطه علم و دانشى كه خداوند باو عطا فرموده و براى خاطر دوستى با بهترين خلق خدا ديگر آنحضرت فرمود شيطان معصيت كرد خدا را و هلاك شد چون عصيانش مقرون با تكبر بود، و آدم معصيت نمود ولى هلاك نشد زيرا معصيت او با تكبر مقرون نبود
آيات 39 تا 43 حضرت عسكرى عليه السّلام در آيه وَ الَّذِينَ كَفَرُوا 39فرمود آنانكه پيغمبر را تكذيب نمودند در آنچه در فضيلت امير المؤمنين فرموده در باره نصب خلافت و ولايت او و ائمه بعد از آن حضرت همگى در آتش جهنم جاويد باشند فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه يا بنى اسرائيل مراد از بنى اسرائيل اولاد يعقوب ميباشند و خداوند ميفرمايد چون محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث نموده و در ميان شهر شما جاى داديم كه براى درك محضرش رنج سفر بخود راه نداده و بزحمت نيفتيد و علائم نبوتش را واضح و آشكار نموديم و دلايل راستگوئى او را در تورات شما شرح داديم كه حال آن پيغمبر بر شما مشتبه نشود و بعهدى كه از پدرانتان در باره تصديق پيغمبرى آنحضرت گرفته شده عمل كنيد و امر نموديم كه آن عهد را بشما برسانند تا بمحمد (ص) عربى و قرشى هاشمى ايمان بياوريد با معجزات و آياتى كه از او مشاهده نموديد از قبيل سخن گفتن دست گوسفندى كه آنرا آلوده بزهر نموده بوديد و تكلم نمودن گرگ و زياد شدن طعام اندك و نرم كردن سنگهاى سخت و محكم و منجمد شدن آبهاى رونده و جارى و معجزهاى بهيچ پيغمبر نداديم مگر آنكه بالاتر آنرا باين پيغمبر دادهايم ترديد و شك ننمائيد و يكى از بزرگترين آيات اين پيغمبر وجود وصى و خليفه چون وجود مقدس على بن أبي طالب عليه السّلام است كه رفيق مؤيد و ياور و برادر اوست بعهدى كه بشما واجب نمودم وفا كنيد تا منهم بعهدى كه كردم تا شما را ببهشت داخل كنم وفا نمايم و از نقض عهد و خلاف امر من بر حذر باشيد در اينكه با محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مخالفت و ستيزه نمائيد و من قادر و توانايم كه دشمنان شما را از بين برده و كسانى كه با شما دشمنى ميكنند دفع نمايم و آنها ناچيزتر از آن هستند كه در صورت مخالفت با عهد و پيمان من از انتقام و سخط و قهر و استيلاى من رهائى يافته و در امان بمانند. حضرت عسكرى عليه السّلام در آيه وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً 41 فرمود- خداوند فرمود اى يهودىها آنچه بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از امامت على و اولادش نازل نموديم در كتاب تورات شما هم بيان شده است و كتاب تورات صحت اين قرآن را تأئيد و گواهى مينمايد و ميرساند كه اين پيغمبر پيغمبر آخرين و وصى او على فاروق اين امت و باب مدينه و در علم آن پيغمبر است، آثار و آيات نبوت و امامت را بثمن اندك نفروشيد و منكر نبوت و امامت از براى اغراض دنيوى نشويد و بترسيد از اينكه امر نبوت و امامت را پنهان و مخفى كنيد.
یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:47 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 26 تا 29 تفسير جامع، ج1، ص: 125 عهد خداوند از مردم فرمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام در آيه الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ 27 عهدى كه خداوند از مردم گرفت اقرار بپروردگارى و ربوبيت خود و اعتقاد به نبوت و پيغمبرى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و تسليم بولايت و امامت على عليه السّلام بود و با اينكه اين عهد را محكم نموده بود گروهى از منافقين نقض عهد نموده و رشته آن پيمان را بريدند و با دورى و بيزارى جستن از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در روى زمين فساد نموده و با آنكه بآنها امر شده بود حقوق آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ادا كنند و ذريه و رحم پيغمبر را بر رحمهاى خود مقدم بدارند عصيان و عناد نمودند و پيرو دشمنان خدا و رسول و وصى او گشتند و از امامانى كه خداوندبراى آنان معين فرموده تجاوز نموده و برگشتند آنحضرت فرمود هر كس باين صفات باشد بنفس و اهل خود زيان نموده است روايت كرده در كافى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام در آيه إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي 26 فرمود مراد از بعوضه در اين آيه امير المؤمنين است و مراد از فَما فَوْقَها 26 پيغمبر اكرم ميباشد و شاهد بر اين گفتار ذيل آيه است كه ميفرمايد فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ 26 يعنى آنانكه ايمان آوردهاند ميدانند امير المؤمنين بر حق است و پيغمبر اكرم عهد و پيمان گرفت از مردم براى ولايت آنحضرت.
آيات 30 تا 34 اسمائيكه بآدم تعليم نمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمود مراد از اسماء كه در آيه وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ بيان شده است اسامى انبياء و اسم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و فاطمه و حسن و حسين و نه نفر از اولاد حسين و ذريه او و شيعيان و دشمنان آنها بود سپس عرضه داشت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و ائمه را بر فرشتگان يعنى انوار آن وجودهاى مقدس را كه در سايه عرش مشغول تسبيح و تقديس ذات مقدس پروردگار بودند گفتند خداوندا ما اين اسماء شريفه را نميدانيم آنوقت خطاب رسيد كه اى آدم بفرشتگان اسامى پيغمبران و ائمه را خبر بده چون اسامى را خبر داد از فرشتگان عهد و پيمان گرفت بايمان آوردن آنها به پيغمبران و ائمه و برترى دادن محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه هدى را از همه آنها.
گفتن خليفه چهارم بامير المؤمنين ابن بابويه بسند خود از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده گفت آن حضرت بابن شاذان فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده هر كس اعتقاد نداشته باشد كه من خليفه چهارم خداوند در روى زمين هستم لعنت خدا بر او باد، راوى ميگويد حضورش عرض كردم شما ميفرموديد آنحضرت خليفه اول پيغمبر است فرمود راست است لكن مراد از چهارمين خليفه خدا كه آنحضرت فرموده آنست خداوند در قرآن ميفرمايد إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً 30 آدم اول خليفه خداوند در روى زمين بود و باز ميفرمايد يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ 26 ص و هرون خليفه سوم و امير المؤمنين خليفه چهارم خدا در روى زمين و اول خليفه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است اين بود معناى آنچه كه آنحضرت فرمود در كافى بسند خود روايت كرده از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود زمانى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خواب ديد تيم و عدى و بنى اميه بر منبر آنحضرت بالا رفتند غمگين شده و بر آنحضرت گران آمد خداوند قرآن را نازل فرمود تا او تأسى بپروردگار خود نمايد و آيه اسْجُدُوا لِآدَمَ 30 را توجه نموده اندوهناك نشود، كه وقتى من امر بسجده نمودم شيطان مخالفت امر من نمود و اينكه منافقين معصيت من و نافرمانى ترا در باره وصايت و ولايت على نمودهاند اولين خلاف نيست پس غمگين مباش یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:45 :: نويسنده : ارادتمند
آيات 19 تا 25 تفسير جامع، ج1، ص: 11 تشبيه منافقين به برق زدگان حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمودند خداوند براى منافقين مثل ديگرى زده و فرموده آنها مانند كسانى هستند كه گرفتار بباران و رعد و برق شده باشند و ميترسند برق چشمانشان را بزند و كور گرداند، همچنين منافقين ميترسند كه تو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با اصحابت بر نفاق و كفر آنها مطلع شده و بسبب اين اطلاع قتل و ذلت و خوارى آنها بر تو لازم و واجب شود لذا انگشتان خود را در گوش خويش ميگذارند وقتى شما بر كسانى كه بيعت على عليه السّلام را مىشكنند لعنت ميكنيد لعن را نشنوند و در اين مواقع از شدت ترس و نگرانى رنگ چهره آنها تغيير نموده و مؤمنين بر نفاق باطنى ايشان آگاه ميشوند و ايمن نيستند از هلاك و قتل خودشان كه مبادا خداوند تو را بكشتن آنها امر فرمايد و البته اگر خدا بخواهد اسرار درونى ايشانرا فاش و ظاهر ميگرداند و شما را مأمور قتل منافقين مينمايد و آنها نميتوانند تلألؤ نور شما و على را مشاهده نمايند چنانكه مردم قادر بر مشاهده نور برق و آفتاب نيستند توانائى آنرا ندارند كه معجزات و خارق عاداتى كه بدست امير المؤمنين عليه السّلام جارى شده ببينند و نزديك است عقلشان زائل شود. و اگر اعمالى هم سابق بر اين از دست منافقين سر زده بر اثر انكار فضايل على عليه السّلام باطل ميشود، زيرا هر كس انكار حقى را كند كه سبب انكار تمام حقها شود بكسى ماند كه در اثر نظر كردن بجرم آفتاب بينائى از چشمانش سلب گردد. و اين منافقين هر وقت اسبهاى ماده آنها كره نر بزايد و زنانشان پسر بوجود آورند و درختان خرما را پر ثمر ببينند و زراعتشان نيكو شود و تجارت پر سودى بكنند گويند شايد اين منافع و سعادت و خوشبختىها در اثر بيعت كردن با على پديدار گشته و اگر بر عكس بوده و زيانى بآنها رسد ميگويند اينها از شومى و بدى پيغمبر و على است وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ 20 اگر خدا بخواهد مؤمنين را از كفر منافقين مطلع ساخته و آنانرا براى جهاد با كفار آماده نموده و بكلى آنها را نابود و ذليل و خوار ميگرداند حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود چون خداوند براى منافقين مثل زد و مفيد واقع نشد و به پيغمبر طغيان و عصيان و نافرمانى نمودند و منكر ولايت امير المؤمنين گشتند فرمود اگر شك داريد كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و فرستاده ماست و اين قرآنى كه بر او نازل نمودهايم كلام خداست با اين معجزاتى كه بدست پيغمبر و على جارى نمودهايم و مشاهده نمودهايد، پس اى طايفه قريش واى گروه منافقين كه تظاهر با سلام مينمائيد و اى فضلاى عرب بياوريد سورهاى مانند اين قرآن كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده با آنكه او از لحاظ بشريت مثل شماست و درس نخوانده و به مكتبى نرفته و از كسى ياد نگرفته و او را بخوبى ميشناسيد و چهل سال در ميان شما ميزيست و تمام علوم و دانش حتى وقايع گذشته و حوادث آينده را خداوند باو عطا فرموده و اگر شك داريد مثل پيغمبر قرآنى بياوريد تا دروغ خودتان بر شما ظاهر شود چه هر چيزيكه از طرف خدا نباشد نظيرش در ميان مخلوقات زياد است و حال كه نمى توانيد بياوريد و البته ابدا نميتوانيد بياوريد پس بترسيد و بپرهيزيد از آتشى كه هيزمش سنگهاى گوگردى و مردم كافر است و از براى مردمان منافقين كه بتو ايمان نداشته و حق برادرت على عليه السّلام را غصب و دفع مينمايند آماده و مهيا فرموده. و بكسانى كه نبوت ترا تصديق و بولايت على تسليم و فرمانبردار شده و نماز و ساير واجبات را اداء و از محرمات دورى مينمايند بشارة بده كه جايگاه آنها بهشتى است كه زير درختانش آبها جارى و از ميوههاى آن درختان بآنان روزى دهند و آن ميوهها در لطافت و پاكيزگى همه بيكديگر شباهت دارند و براى آن مؤمنان در بهشت همسران پاكيزه است كه حيض و نفاس نه بينند و با آنها انس ميگيرند. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:43 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج1، ص: 114 و در تفسير امام است كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام در معنى آيه 8 وَ مِنَ النَّاسِ... فرمود كه روز غدير پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامر خداوند امير المؤمنين عليه السّلام را بخلافت نصب نموده بعمر فرمود يا على بيعت كن أبو بكر و عمر و هفت نفر ديگر از منافقين و رؤساى مهاجر و انصار با آن حضرت بيعت كردند عمر گفت يا على خلافت و ولايت بر تو مبارك باد صبح كردم در حالى كه مىبينم مولاى من و مولاى تمام مؤمنين ميباشد و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بيعت و عهد را بر آنها محكم گردانيد سپس آنها مخفيانه با رفقاى خود بنا گذاشتند كه بعد از پيغمبر نگذارند امير المؤمنين بمنصب خلافت باقى بماند و حق او را غصب كنند. ولى همينكه بحضور پيغمبر ميرسيدند ميگفتند ايرسول خدا محبوبترين و نزديكترين اشخاص نزد خدا را بر ما ولايت و خلافت بخشيدى على براى دفع ستمكاران و از لحاظ سياست و دين از ما كافىتر بوده و مردى شايسته مقام خلافت ميباشد و خداوند ميدانست كه آنها آنچه در دل دارند غير از آنست كه بر زبان ميآورند و بر دشمنى خود با على باقى هستند پس پيغمبرش را خبر داد از عقايد باطنى آنها و فرمود اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از مردم ميگويند ما بامر خداوند در باره نصب امير المؤمنين على عليه السّلام بخلافت ايمان داريم اما آنها دروغ ميگويند و ايمان ندارند و بر هلاك شما و هلاك على با هم متحد شدهاند و اشخاص متمردى هستند و طغيان و فساد زيادى خواهند نمود. حضرت موسى بن جعفر فرمود پس از آنكه خداوند از نفاق و توطئه منافقين پيغمبر را خبر داد آنها حضور پيغمبر شرفياب شده و قسم دروغ خوردند پيغمبر آنها را سرزنش و ملامت نمود أبو بكر گفت ايرسول خدا بخدا قسم هيچ چيز در نظرم لذت بخشتر و خوبتر از بيعت نمودن با على نبوده و اميدوارم بر اثر اين بيعت خداوند درهاى بهشت را برويم باز كرده و مرا از ساكنين بهشت گرداند. عمر گفت فدايت شوم ايرسول خدا من عملى كه شايسته بهشت رفتن باشد ندارم جز همين بيعت با على بخدا قسم هرگز خيال نكرده و خوش ندارم كه نقض بيعت نمايم و اگر جواهراتى باندازه ما بين زمين و آسمان بمن بدهند كه اين بيعت را بشكنم قبول نخواهم كرد. عثمان گفت اى رسولخدا من از اين بيعت بحدى مسرور و دلشادم كه تصور آن نشود و يقين دارم كه اگر گناه انس و جن را نموده باشم خداوند بسبب اين بيعت تمام گناهان مرا آمرزيده است و رفقاى ديگر آنها هم مانند اين سخنان گفتند و قسم خوردند و خداوند اين آيه را نازل فرمود يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا 9 تا آخر آيه معجزات امير مؤمنين حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود چون منافقين از پيغمبر عذر خواهى نمودند خداوند وحى فرمود كه آنها خدعه مينمايند و پيغمبر هم بر حسب ظاهر عذر آنها را پذيرفت جبرئيل نازل شد و فرمود اى پيغمبر گرامى پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد باين منافقين كه خدعه و حيله ميكنند و در پنهانى براى نقض عهد و غصب ولايت و حقوق على با يكديگر اتفاق نمودهاند امر كن كه با امير مؤمنين على عليه السّلام بيرون رفته و معجزات و خارق عادات و عجايبى كه خداوند بدست على ظاهر ميگرداند مشاهده نموده و بدانند كه آسمانها و زمين و تمام موجودات علوى و سفلى زير فرمان او بوده و ولى خدا على امير مؤمنين از آنها بىنياز است و مطمئن باشند خدا دست از انتقام و مجازات آنها نخواهد كشيد و بنا بر مصلحت و تدبيرى همانطور كه فرعونيان و كسانى كه دعوى خدائى مينمودند مهلت داده بود ايشانرا هم مهلت داده است. آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنافقين و بساير مردم امر فرمود كه با على عليه السّلام از شهر مدينه بيرون رفته و در كنار كوههاى مدينه جمع شوند به امير مؤمنين فرمود همينكه بپاى كوهها رسيدى بدانكه خداوند بكوهها امر فرموده بفرمانت بوده و تو را اطاعت و يارى كنند و هيچگونه از خدمتگزارى و مواظبت بر انجام دستورهايت دريغ ندارند و اگر منافقين با مشاهده آن آثار و خارق عادات و معجزاتى كه ظهور ميكند بولايتت ايمان بياورند و مطيع و فرمانبردارت باشند با عزت و احترام به بهشت خواهند رفت و هرگاه مخالفت نمايند معلوم ميشودكه شقىترين مردم هستند و در جهنم براى هميشه معذب خواهند شد و خداوند تو را بسبب معجزاتى كه بدستت ظاهر خواهد ساخت از منافقين بىنياز خواهد نمود. پيغمبر اكرم فرمود يا على از پروردگارت بخواه كه بجاه و جلال و منزلت محمد و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن كسانى كه حضرتت پس از محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سيد و بزرگ ايشان هستى تا كوهها را بهر چه بخواهى تبديل نمايد و بجماعت منافقين فرمود اگر على را پيروى كنيد سعادتمند و نيكوكار شويد و اگر مخالفت او نمائيد شقى و بد عاقبت باشيد و خداوند على را از وجود شما بوسيله معجزاتى كه بدست او ظاهر خواهد ساخت بىنياز مينمايد امير مؤمنين با آن جماعت وعده زيادى بجانب كوهها تشريف برده از خداوند در خواست نمود كه آن كوه را بنقره تبديل نمايد يكدفعه تمام نقره شده و با صداى فصيح و رسا فرياد زدند يا على اى وصى رسول خدا پروردگار ما را در تحت اختيارات قرار داده ما را در هر راهى كه ميخواهى صرف كن و هر زمان كه ما را بخوانى باطاعتت حاضر و آماده انجام اوامرت هستيم و اوامرت در باره ما نافذ و روا ميباشد. مجددا كوهها به طلا تبديل شدند و مانند بياناتى كه از كوههاى نقره شده بود سخنانى اظهار نمودند و بعد كوهها به سنگ و عنبر و انواع جواهر پر بها برگشته و هر يك از آنها با زبانى فصيح فرياد ميكردند يا ابو الحسن اى برادر رسولخدا تمام ما مسخر فرمان تو هستيم و هر وقت اراده نمائى و ما را بخوانى در فرمانبردارى شما حاضريم. ....... به ادامه مطلب رجوع کنید. سپس امير المؤمنين عليه السّلام خداوند را بحق جاه و منزلت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خوانده و درخواست نمود كه درختها بصورت مردان جنگى مسلح و سنگريزهها به هيئت جانورها و درندگان چون افعى و پلنگ در آيند فورا تمام درختان مبدل بمردان مسلح آماده بجنگ كه هر يك از آنها مقابل ده هزار نفر از مردم بودند و سنگها بشكل افعى هاى سياه و شير و پلنگ گرديدند و هر يك از آنها با زبان فصيح و صداى بلند گفتند يا على ايوصى پيغمبر آخر زمان خداوند ما را تحت فرمانت قرار داده است و از جانب خداوند مأموريم كه از وجود مقدست اطاعت و فرمانبردارى كنيم و هر وقت اراده فرمائى و ما را بخوانى تا بر دشمنانت مسلط شويم آماده و حاضر هستيم اى وصى رسولخدا از براى شما در نزد خداوند چنان قدر و منزلت و مقام و شأنى ميباشد كه اگر از خداوند بخواهى تمام زمين را بصورت گوسفندى قرار بدهد بهمان صورت درآيد و اگر بخواهى آسمان بزمين و يا زمين بآسمان ملحق شود البته خواهد شد يا چنانچه اراده فرمائى تمام آبها تلخ و شور شود خواهد شد يا كليه آنها بزيبق مبدل گردند تبديل ميشوند و اگر بخواهىهر نوع روغن و شربت ميگرداند و يا بخواهى تمام زمينها دريا و يا درياها خشك شوند خواهد شد. اي وصى پيغمبر خدا، از سركشى و طغيان منافقين محزون مشو خداوند مانند فرعون و نمرود آنها را نظر بمصالحى مهلت داده و مثل شيطان آنها را بخودشان واگذاشته است خداوند وجود مقدس شما و آنها را براى نابودى و نيستى نيافريده است بلكه براى باقى بودن خلق كرده و مرگ انتقال از خانه بخانه ديگر است و خداوند احتياجى ندارد كه منافقين ايمان بياورند و يا نياورند و اراده فرموده بود كه شرافت و فضيلت مقامت را بآنها ثابت كند و بواسطه تقريب كه در پيشگاه حضرت حق داريد اگر ميخواست آنان را باكراه وادار بايمان بولايت حضرتت ميفرمود. حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود منافقين بر اثر معجزات مشهوده آن حضرت علاوه بر آنكه دلهاى مريض داشتند بر بيمارى دل آنها بيفزود و بواسطه نقض عهد خداوند و شكستن بيعت با امير مؤمنين عليه السّلام مرضى بر امراض قبلى ايشان زياد شد و در باره على عليه السّلام بحيرت افتادند و بمناسبت تكذيب امر خداوند و آنكه بدروغ مدعى بودند كه ما بر بيعت خود استوار و پايدار هستيم به كيفر شديد و عذابى سخت دچار خواهند شد. حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود هر وقت بمنافقين بگويند شما هم مانند سلمان و ابى ذر و مقداد و عمار كه در نصب خلافت امير مؤمنين و اطاعت اوامر خدا و رسول ايمان آوردهاند ايمان بياوريد بهم مسلكان خود بگويند آيا ما هم مانند سلمان و مقداد و ابى ذر و عمار سفيهانى ايمان بياوريم چه آنها از دريچه چشم دل تسليم شدن مؤمنين را باو امر خدا و رسول مشاهده ننموده و بولايت امير مؤمنين عليه السّلام و دوستى ذريه گرام آنحضرت تن در نداده و آنحضرت را ترك نموده و محبت يهود و نصارى را در دل خود جا دادند كه دشمن خدا و رسول بودند در ظاهر از آنها تبرى جسته و در باطن بآنها پيوستهاند. حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود هرگاه منافقين بسلمان و أبو ذر و ساير مؤمنين ميرسيدند ميگفتند ما به محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايمان آورده و تسليم بيعت على عليه السّلام ميباشيم و هرگاه اولى و دومى و سومى بهم مسلكان و رفقاى خود برخورد مينمودند بآنها ميگفتند ديديد چگونه مؤمنين را مسخره ميكرديم خداوند فرمود اى پيغمبر ما آنها را استهزاء خواهيم نمود و در دنيا و آخرت بكيفر سركشى خودشان خواهيم رسانيد حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود اما مسخره نمودن آنها در دنيا پذيرش اسلام ظاهرى ايشانست و احكام اسلام در باره آنها اجراء ميشود و امر بلعنت كردنشان است تا وضع مسلمانى منافقين بر مسلمانان حقيقى و خالص مكتوم و پنهان نماند و استهزاء اخروى آنها نشاندادن جايگاه مؤمنين را در بهشت بمنافقين و قرارگاه منافقين را در جهنم بمؤمنين باشد. در تفسير برهان از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيات در حق اولى و دومى و سومى نازل شده در ظاهر ايمان داشته و تسليم ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بوده و چون در خلوت بدشمنان آن حضرت ميرسيدند ميگفتند با شما همراه و هم مسلك هستيم و على بن أبي طالب را استهزاء ميكنيم پس خداوند فرمود ما كيفر و سزاى اين عمل منافقين و استهزاء بامير مؤمنين را خواهيم داد در عالم آخرت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود هيچ مرد و زنى نيست كه در ظاهر اقرار بولايت على بن أبي طالب عليه السّلام نمايد و در باطن نقض عهد كرده و منكر ولايت شود مگر آنكه هنگام مرگ كه فرشته موكل قبض ارواح براى گرفتن روح او حاضر ميشود شيطان و پيروان او نزد آن شخص مجسم شده انواع و اقسام عذابها را بچشم و دل مشاهده نموده و جايگاهى كه اگر به عهد و بيعت خود باقى بود در بهشت ميداشت نشانش داده و آنفرشته باو ميگويد نگاه كن به بهشت و قصرهائى كه در اين مكان براى تو آماده بود و چنانچه به دوستى و ولايت على عليه السّلام استوار و ايمان داشته و نقض عهد نميكردى متعلق بتو بود اينك كه بر خلاف پيمان رفتار نموده و در باطن نفاق و عناد ورزيدهاى و منكر ولايت و وصايت آنحضرت شدهاى جايگاه هميشگى خود را در جهنم به بين آنگاه انواع عذابها را برابر چشم مشاهده نموده و مىبينند كه عقربها و افعىها بزاى حمله باو مهيا هستند و در آنحال با صداى رسا فرياد ميزنند ايكاش بر آنچه پيغمبر امر فرموده بود ميرفتيم و از ولايت امير المؤمنين تجاوز نميكرديم و در كافى بسند خود روايت نموده كه از حضرت باقر عليه السّلام در تفسير آيه كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً 17 سؤال شد فرمودند زمين بروشنائى نور محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روشن مى شود همانطور كه از نور آفتاب روشن شود و بنور على عليه السّلام روشن ميشود مثل آنكه از نور ماه روشن ميگردد و خداوند در آيه 5 سوره يونس محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآفتاب و على عليه السّلام را بماه تشبيه نموده و ميفرمايد هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً اوست خدائى كه محمد را درخشان و على را تابان فرمود. یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:41 :: نويسنده : ارادتمند 2بقره تفسير جامع، ج1، ص: 102 الم «1» ابن بابويه بسند خود از حضرت عسكرى عليه السّلام روايت نموده در الم فرمود جماعتى از يهود حضور پيغمبر اكرم براى محاجه كردن آمده بودند آنحضرت امير المؤمنين را فرستاد كه با آنها گفتگو كند يهوديان گفتند اگر ميگوئى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر حق است و پيغمبر آخر الزمان بوده و بعد از او پيغمبرى نيست اينك ما ميگوئيم مدت پيغمبرى و تسلط او را كه آن هفتاد و يك سال است. آن حضرت فرمود بچه دليل گفتند بدليل الم كه بحساب ابجد الف يك و لام سى و ميم چهل كه جمع آنها هفتاد و يك ميشود امير المؤمنين فرمود پس چه ميگوئيد در المص كه نازل شده گفتند اين يكصد و شصت و يك ميشود فرمودند در الر، گفتند اين كلمه دويست و سى يك ميشود فرمود المرا چند است گفتند اين بيشتر است و دويست و هفتاد و يك ميشود سپس حضرت بآنها فرمود عقيده شما يكى از اين مدتهاست يا تمام اين مدتها طول مدت پيغمبرى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است. بعضى از آنها گفتند تمام مدت كه هفتصد و سى سال ميباشد و بعد از آن سلطنت و اقتدار بسوى ما يهوديان برميگردد امير المؤمنين فرمود آيا اين عقيده خود شماست و يا از روى كتاب خدا ميگوئيد عدهاى از آنها گفتند از روى كتاب خدا، و جمعى ديگر گفتند برأى خود ميگوئيم. امير المؤمنين فرمود كتابى كه از روى آن اينطور بيان ميكنيد نزد من بياوريد يهوديان در جواب ساكت مانده و عاجز شدند و بآن عده كه گفته بودند ما برأى خودمان گفتهايم فرمود دليل صحت اظهارات و راستى عقيده خودتان را بگوئيد گفتند دليل راستى ما حساب جمل باشد فرمود از كجا حساب ابجد مؤيد گفتار شماست كه مدت دولت و ملك امت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر طبق محاسبه مزبور باشد شايد حساب مزبور دليل بر آن باشد كه برابر آن نزد شماها درهم و دينار است و يا خداوند هر يك از شما يهوديان را بحساب عدد جمل لعنت نموده. عرض كردند يا ابو الحسن چنين چيزيكه شما فرموديد در الم و المص و الر و المرا نيست امير المؤمنين فرمود پس آنچه را هم كه شما ميگوئيد در آن حروف نيست اگر سخن من به اين كه در آن حروف آن اشارات نيست باطل باشد پس بيانات شما هم مردود و باطل است، بزرگ آنها گفت يا على خوشحالى نكن كه در سخن ما را عاجز نمودى اگر ما در اقامه دليل عاجز مانديم شما بر حقانيت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چه دليلى داريد چون نه شما دليلى بر اثبات نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارى و نه ما پس با هم برابر و مساوى باشيم امير المؤمنين فرمود مساوى نيستيم ما داراى دليل و معجزه ظاهرى هستيم سپس آنحضرت شترهاى يهوديان را صدا زده و فرمود اى شترها براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت دهيد شترها با صداى فصيح گفتند يا وصى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شما راست ميگوئيد و يهوديان دروغ ميگويند شهادت ميدهيم كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و شما وصى او ميباشى امير المؤمنين فرمود اين شتران بهترند از يهود، پس فرمود اى لباسهائى كه درتن اين يهوديان هستيد شما نيز براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او شهادت بدهيد، لباسهاى آنها بسخن در آمده گفتند يا على تو راست ميگوئى شهادت ميدهيم به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است بحقيقت، و تو يا على وصى بر حق او هستى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جائى قدم نمى گذارد مگر آنكه شما قدم جاى قدم او ميگذارى و هيچ شرافت و كرامتى براى محمد نيست مگر براى شما هم هست و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شما هر دو پارهاى از نور خداوندى هستيد و شما با محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شريك ميباشى جز آنكه پيغمبرى بعد از او نيست. يهوديها چون اين منظره را ديدند خجل شدند و عده از مردم تماشاچى كه حضور داشتند اسلام آوردند و بر آن يهوديها شقاوت غلبه كرده و بعناد خود باقى ماندند. اينست معنى لا رَيْبَ فِيهِ چنانكه گفت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وصى او از قول او و قول پروردگار عالم يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ 3 عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ فرمود غيب قيام و ظهور حضرت حجت عليه السّلام است. و در روايت ديگر فرمود اعتقاد و اقرار بقيام قائم ماست و شاهد بر اين گفتار آيه شريفه 21 سوره يونس است كه ميفرمايد: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِين يعنى بدانيد غيب براى خداست منتظر آن باشيد ما هم در انتظار يارى او ميباشيم و آنحضرت فرمود خوشا بحال كسانى كه در غيب آنحضرت صبر ميكنند و خوشا بحال آنهائى كه بر محبت آن امام و ذريه پيغمبر و على صبر نموده و باقى ميباشند اينها اشخاصى هستند كه خداوند بيان حال آنها را فرموده بقولش الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ یک شنبه 25 / 11 / 1392برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : ارادتمند سوره حمد ابن بابويه بسند ديگر از آنحضرت روايت نموده فرمود صراط المستقيم وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد. ابن بابويه بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود شيعيان على كسانى هستند كه خداوند نعمت ولايت على عليه السّلام را بآنها عطا فرموده و برايشان غضب نميكند و گمراه نميشوند شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : ارادتمند النصر 110 تفسير جامع، ج7، ص: 518 و در امالى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى سوره نصر نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن فرمود على واجب كرده خداوند بر مؤمنين جهاد را در زمان فتنه بعد از من چنانكه واجب نموده جهاد با مشركين را با من عرض كردم ايرسول خدا فتنه چيست كه در آن زمان جهاد واجب شده فرمود بزودى طايفهاى ظاهر شوند كه شهادت مىدهند بلا اله الا اللّه و به اين كه من رسول خدا هستم ولى آنها مخالفت ميكنند با طريقه من و طعنه مىزنند در دين اسلام گفتم ايرسول خدا آيا با چنين اشخاصى كه شهادت بخدا و رسول مىدهند جهاد كنم فرمود بلى چه ايشان در دين من بدعت ميگذارند و از امر و نهى خدا دورى ميجويند و خون عترت و ذريه مرا حلال مىدانند عرض كردم ايرسول خدا شما وعده شهادت بمن دادهايد از خداوند بخواهيد تعجيل او را، فرمود چگونه است صبر تو يا على هر گاه خضاب شود محاسنت از خون سرت گفتم ايرسول خدا صبر مينمايم فرمود بلى چنين است آماده شو از براى خصومت چه مخاصم امت من تو هستى گفتم ايرسول خدا راهنمائى بفرما مرا برستگارى فرمود هر وقت قومت عدول كردند از هدايت بسوى گمراهى مخاصمه نما با آنها چه هدايت از طرف خداوند است و گمراهى از جانب شيطان ايعلى تو بر هدايت هستى و هدايت متابعت و پيروى كردن از اوامر خدا است نه پيروى نمودن از هواى نفس و رأى خود گويا مشاهده مىكنم كه اين مردم تأويل ميكنند قرآن را و ميگيرند متشابهات آنرا و حلال مىدانند شراب را و منع ميكنند زكوة را عرض كردم ايشان چه اشخاصى هستند فرمود اهل فتنه مىباشند با آنها جهاد كنيد تا بر گردند بجانب عدل گفتم ايرسول خدا آيا عدل از طرف ما است فرمود بلى عدل از ما است بوسيله ما فتح ميشود و بما ختم ميكند پروردگار عدل خود را و بسبب ما الفت اندازد ميان دلهاى مردم بعد از مشرك بودن آنها و فتنه كردن ايشان گفتم الحمد للّه حمد براى خدائى كه بخشيد بما از فضل و موهبت خود شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : ارادتمند فلق 113 تفسير جامع، ج7، ص: 538 . ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فلق چاهى است در جهنم كه پناه ميبرند اهل جهنم از آتش آن و سؤال ميكنند از خداوند كه اجازه بفرمايد تنفس كند آن باذن خداوند تنفس ميكند از شدت حرارت آن جهنم ميسوزد و در آن چاه صندوقى است از آتش كه اهل آن چاه پناه ميبرند بخدا از شدت حرارت صندوق و در آنجا شش نفر از مردم اولين و شش نفر از آخرين است اولين. يكى قابيل پسر آدم كه برادرش را كشت، دوم نمرود است كه حضرت ابراهيم را در آتش افكند، سوم فرعون است، چهارم سامرى است كه گوساله را ساخت، پنجم كسى استكه كه بنى اسرائيل را از دين موسى بر گردانيد ششم همان شخص است كه نصارى را از دين و طريقه حضرت عيسى باز داشت. و شش نفر آخرين اولى و دومى و سومى و معويه و ذو الثديين رئيس خوارج نهروان و ابن ملجم قاتل امير المؤمنين عليه السّلام. شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَد طبرسى از مفضل بن عمر روايت كرده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده جبرئيل نازل شد بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفت اى رسول خدا دختران لبيد بن اعصم يهودى براى وجود مقدست سحر و جادو كردند و رشتهاى گرفتند و يازده گره بر آن زدند و در حقه گذاشتند و در چاه بنى زريق افكندند كسى را بفرست آنرا بيرون آورد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام و زبير بن عوام را فرستاد آن را بيرون آورده حضورش تقديم داشتند پيغمبر امر فرمود آن حضرت سوره معوذتين را بر آن رشته خواندند هر آيهايكه قرائت مينمود يك گره از آن رشته باز ميشد و چون از قرائت معوذتين فارغ شد تمام گرهها باز شد و اين خود نوعى از اخبار بغيب است و معجزهايست از آنحضرت و اگر سحر تأثيرى بوجود مقدسش داشت و يهوديان هم قدرت بر اينگونه اعمال داشتند همانا حضرتش را و بسيارى از مؤمنين را بقتل مىرساندند با آن شدت عداوت و دشمنى كه با پيغمبر و مسلمين داشتند (وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ) و پناه مىجويم از شر حسود بدخواه چون آتش رشك و حسد بر فروزد. پروردگار جمع فرموده شرور را در اين سوره و ختم نمود آنها را بحسد تا بدانند مردم حسد پستترين طبيعت بشر است. شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : ارادتمند اخلاص 112 تفسير جامع، ج7، ص: 533 فرمود حضرت باقر عليه السّلام امير المؤمنين عليه السّلام فرمود پيش از جنگ بدر شبى در خواب خضر پيغمبر را ملاقات نمودم باو گفتم تعليم ده مرا چيزيكه بوسيله آن بر دشمنان غالب شوم گفت بگو يا هو يا من هو الا هو چون صبح شد خواب خود را براى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيان نمودم فرمود يا على خضر اسم اعظم خدا را بتو تعليم نموده و فرمود قرائت كن قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را پس از آن بگو يا هو يا من لا هو الا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الكافرين امير المؤمنين فرمود مكرر در روز بدر و صفين اين كلمات را ميگفتم عمار ياسر از حضرتش سؤال كرد اين كنايات و كلمات چيست يا امير المؤمنين؟ فرمود اينها اسم اعظم پروردگار است و عماد و ستون توحيد لا اله الا هو است و فرمود اللّه همان معبوديست كه: خلايق و اله و حيران هستند از درك حقيقت او، و احاطه پيدا كردن بكم و كيفيت او. از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود جمعى از اهل فلسطين حضور پدرم حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدند و سؤال نمودند معناى صمد را آنحضرت فرمود الصمد پنج حرف است الف دليل است بر انيت و حقيقت ذات خداى تعالى و تفسير جامع، ج7، ص: 535 اين است معناى آيه شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ و اشاره و تنبيه است بآنكه غايب است از حواس و لام دليل است بر الهيت او و بآنكه هو، اللّه است و الف و لام ادغام ميشوند در تلفظ و ظاهر نميشوند بر زبان و شنيده نميشوند بگوش ولى در نوشتن ظاهر هستند و ادغام در لفظ و اظهار در كتابت دليل است بر لطيف بودن او و آنكه حواس ظاهره درك نميكند او را و هيچ لسانى نمىتواند وصف كند او را و هيچ گوشى تاب شنيدن او را ندارد چه معناى اللّه چنانچه گفته شد چيزى است كه خلايق در او حيرانند و ماهيت او را درك نكنند نه بحواس و نه موهم بلكه او مبدع اوهام و خالق حواس است و ظاهر شدن الف و لام در كتابت دليل است بر آنكه خداى تعالى ظاهر گردانيده ربوبيت خود را در اثر ايجاد خلايق و تركيب ارواح لطيفه ايشان در اجساد كثيفه آنها و هر گاه بندهاى نظر كند بسوى نفس خود روح خويش را نمى- بيند و درك نميكند او را بيكى از حواس ظاهره پنجگانه همچنانچه لام الصمد ظاهر و هويدا نيست در مقام تلفظ ولى هر گاه بكتابت آن نظر كرد ظاهر ميشود براى او آنچه لطيف و دقيق و پنهان بود پس هر وقت بنده انديشه و فكر كند در ماهيت بارى و كيفيت او واله و جيران بماند و فكر او بجائى نرسد و تصور او را نتواند نمود چه پروردگار خالق صور است نه خود صور و چنانچه نظر كند بسوى مخلوقاتش ثابت شود از براى آن بنده و يقين پيدا كند كه پروردگار خالق موجودات و بشر است و او ارواح را در اجساد وارد و داخل فرموده و تركيب كرده آنها را با اجساد. و صاد دليل است بر اينكه خداى تعالى راستگو است و كلام و گفتار او صادق است و مردم را دعوت بحق و صدق ميفرمايد و وعده او صادق است در دار صدق. و ميم دليل است بر ملك او چه خداى تعالى ملك الحق المبين است ملك و سلطنت او پيوسته بوده و خواهد بود هرگز زوال پذير نيست. و دال دليل است بر دوام ملك او و منزه است از كون و فساد و هرگز نابود و زايل نشود بلكه پروردگار مكون كائنات و بوجود او موجودات قائم و بر پا است پس از آن فرمود حضرت باقر عليه السّلام اگر مىيافتم كسى را كه توانائى بار علم را داشته باشد همانا تمام توحيد و احكام اسلام و دين و شرايع را از كلمه الصمد براى او تفسير و شرح ميدادم چگونه ما ائمه مىيابيم كسى را كه تاب و تحمل برداشتن علومى كه خداوند بما عطا فرموده داشته باشد چنانچه جدم امير المؤمنين فرمود اگر كسى را مىيافتم كه تاب تحمل بر داشتن علوم را داشته باشد همانا شرح و تفسير ميكردم از براى او باء بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را و مكرر ميفرمود بر منبر سلونى قبل ان تفقدونى فان بين الجوانح منى علما جما هاه هاه الا لا اجد من يحمله الا و ان عليكم من اللّه الحجة البالغة فلا تتولوا قوما غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الاخرة كما يئس الكفار من اصحاب القبور.
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : ارادتمند كوثر 108 تفسير جامع، ج7، ص: 508 إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَر 3-1 در امالى از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود خداوند بمن پنج چيز عطا فرموده و بعلى نيز پنج چيز مرحمت نموده يكى جوامع كلم است كه بمن و على داده شده ديگر مرا نبى و على را وصى قرار داد سوم بمن نهر كوثر و بعلى نهر سلسبيل مرحمت نموده چهارم بمن وحى و بعلى الهام ميفرمايد پنجم مرا بمعراج برد، و درهاى آسمان و حجب را براى على عليه السّلام گشود تا آنكه نظر كرد بسوى من در معراج و نظر كردم بسوى على پس از آن پيغمبر اكرم گريه كرد عرض كردم فدايت گردم اى رسول خدا چرا گريه ميكنيد فرمود اى ابن عباس اول خطابى كه بمن شد در معراج گفتند اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بزير پاى خود نظر كن چون نظر كردم ديدم پردهها و حجب پاره شده على را مشاهده كردم سرش را بجانب آسمان كرده بسوى من نظر ميكند و با من سخن ميگويد پروردگار هم با من تكلم ميفرمايد عرض كردم اى رسول خدا پروردگار چه ميفرمود فرمود خطاب نمود اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من قرار دادم على عليه السّلام را وصى و وزير و خليفه تو بدان اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على عليه السّلام ميشنود كلام من و تو را من در حضور پروردگار اطاعت و قبول نمودم فرمان او را در باره علي عليه السّلام آنگاه خداى تعالى امر فرمود بفرشتگان بعلى عليه السّلام سلام كنند ايشان عموما سلام كردند على عليه السّلام جواب سلام فرشتگان را داد در آن وقت ديدم فرشتگان يكديگر را بشارت ميدهند و عبور نكردم از هيچ آسمان و نقطهاى مگر آنكه فرشتگان بمن تهنيت و مبارك باد ميگفتند و سوگند ياد مينمودند و ميگفتند اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآن خدائى كه تو را بحق و راستى مبعوث نموده سرور و خوشحالى و خرمى بر تمام فرشتگان رخ داده در اثر منصوب كردن پروردگار على عليه السّلام را بر خلافت و وصايت و وزارت و جانشينى تو، آنگاه مشاهده كردم فرشتگان حمله عرش پروردگار سر بزانوى غم نهادهاند گفتم اى جبرئيل چرا اين فرشتگان مغموم هستند جواب داد هم و غم اينها بخاطر آنستكه جمال على عليه السّلام را مشاهده نكردند چه نبوده فرشتهاى مگر آنكه نظر كرده بجمال على و او را تهنيت و مباركباد گفته جز فرشتگان عرش پروردگار اى محمّد از حضور پروردگار اجازه بگير براى آنها در اين ساعت تا ايشان نيز نظر بجمال على كنند و مباركباد باو گويند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من اجازه گرفتم براى آنها ايشان زيارت كردند جمال على عليه السّلام را و تهنيت گفتند باو جبرئيل گفت وقتى من بزمين فرود آمدم و على عليه السّلام را زيارت كردم آخرين فرد فرشتگان بودم على عليه السّلام هم بمن خبر داد ايجبرئيل تو آخرين فرشتگانى هستى كه مرا زيارت كردهاى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من از سخنان على عليه السّلام فهميدم كه قدم نگذاشتم در آسمانها و عرش مگر آنكه تمام آنها براى على عليه السّلام كشف و باز شده بود و نظر بتمام آنها كرده بود ابن عباس ميگويد عرض كردم اى رسول خدا مرا وصيتى بفرمائيد فرمود بر تو باد بدوستى على عليه السّلام بآن خدائى كه مرا به پيغمبرى فرستاده خداوند هيچ حسنهاى را از بندگان خود قبول نكند و نپذيرد تا آنكه از آن بنده از دوستى و ولايت على پرسش نمايد و خداى تعالى داناتر است از خود آن بنده اگر داراى ولايت على بوده اعمالش را بپذيرد و قبول فرمايد و چنانچه داراى ولايت على عليه السّلام نبوده از اعمالش سؤال نكنند و بدون سؤال او را بجهنم ببرند اى ابن عباس سوگند بخدا آتش جهنم بغض و عداوتش زياد و سختتر است بر دشمنان على از آنكسانيكه شرك بخدا آورده و براى او فرزندى قائل شدهاند بخدا قسم فرضا اگر تمام پيغمبران و فرشتگان متفق بشوند بر عداوت و بغض على هرگز اينكار را نكنند و خداوند تمام آنها را بآتش جهنم بسوزاند ابن عباس ميگويد عرض كردم اى رسول خدا آيا كسى هست كه على عليه السّلام را دشمن و مبغوض بدارد فرمود بلى طايفهاى هستند كه ميگويند ما از امت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل اسلام هستيم با اينوصف دشمن على عليه السّلام هستند ايشان از اسلام نصيبى ندارند علامت بغض و عداوت آنها آنستكه ديگرى را بر على ترجيح و تفضيل ميدهند بخدا قسم نفرستاده خداوند پيغمبرى را گرامىتر از من و نه وصى را افضلتر از على عليه السّلام ابن عباس ميگويد من پيوسته بوصيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمل مينمودم تا هنگام رحلت آن حضرت حضورش شرفياب شدم عرض كردم اى رسول خدا بچه امر ميفرمائى مرا بعد از خود فرمود مخالفت كن با مخالفين على عليه السّلام و يار و ياور آنها مباش عرض كردم اى رسول خدا براى چه امر مؤكد نميفرمائيد مردم را بترك نمودن مخالفت با على عليه السّلام ديدم گريه بسيارى نمود تا غش كرد پس از بهوش آمدن فرمود در علم خداوند گذشته است كه اين مردم با على عليه السّلام مخالفت ميكنند سوگند بخدا منكرين و مخالفين على عليه السّلام از دنيا نميروند مگر آنكه نعمتيكه خداوند بآنها مرحمت فرموده تغيير دهند، اى ابن عباس اگر ميخواهى خداوند را ملاقات كنى در حالتى كه از تو راضى باشد از على عليه السّلام و مسلك او جدا مباش و پيروى كن از اوامر او و با دوستان على دوست باش و با دشمنان او دشمن باش اى ابن عباس شكى از على در دل خود جاى مده شك كردن در باره على عليه السّلام كافر شدن بخداوند است سيد رضى در مناقب از انس بن مالك روايت كرده است كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى بابو بكر و عمر فرمود برويد منزل على عليه السّلام تا حديث كند شما را بآنچه در شب گذشته اتفاق افتاده منهم در عقب شما خواهم آمد انس ميگويد من نيز با آنها بخانه على رفتم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم تشريف آورد فرمود يا على عليه السّلام حديث كن براى ما آنچه اتفاق افتاده در شب گذشته گفت اى رسول خدا حيا ميكنم فرمود خداوند از بيان حق حيا نميكند حديث كن، على گفت ديشب آب خواستم براى طهارت نيافتم صبح شد ترسيدم نمازم فوت شود حسن را بطرفى و حسين را بطرف ديگر فرستادم براى آب طول كشيد آمدن آنها در اين اثنا سقف اطاق شكافته شد سطلى با روپوش سبز بزمين فرود آمد روپوش را برداشتم ديدم آب است تطهير و غسل نمودم و نماز را بجا آوردم سطل از سقف اطاق بالا رفت و شكاف آن بهم آمد مانند اول پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آن سطل از بهشت بود و آب آن از نهر كوثر و روپوش آن از استبرق بهشتى كيست مانند تو ايعلى، جبرئيل خادم تو ميباشد در شب، و اينحديث را محمّد بن عباس نيز روايت كرده است. در امالى از ابن عباس روايت كرده گفت چون سوره كوثر بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد اى رسول خدا كوثر چيست؟ فرمود نهريست كه خداوند گرامى داشته مرا بآن نهر گفت آن نهر شريف را براى ما وصف فرمائيد پيغمبر اكرم فرمود يا على كوثر نهريست كه از زير عرش پروردگار جارى ميشود آب آن از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر است حصار آن زبرجد و ياقوت و مرجان است و گياه آن زعفران و خاكش از مشگ و عنبر است آن نهر بمن و تو و شيعيانت اختصاص دارد من و تو و عترت و اهل بيت ما كنار كوثر ايستادهايم هر كس ميخواهد ما را ملاقات كند بايد كنار كوثر ملاقات نمايد و كسانى ما را ميتوانند ملاقات كنند كه از سخنان ما تجاوز نكنند پس شما مردم كوشش كنيد تا ما را كنار كوثر ملاقات نمائيد سيراب ميكنيم دوستان خود را از نهر كوثر و مانع ميشويم از ورود دشمنان بر آن و هر كس شربتى از كوثر بياشامد بعد از آن تشنه نخواهد بود محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نماز صبح را بجا آورد پس از آن متوجه امير المؤمنين عليه السّلام شد فرمود يا على اين نور چه نوريست كه تو را احاطه نموده عرض كرد اى رسول خدا محتاج غسل كردن بودم از منزل خارج شدم و راه بيابان گرفتم و رفتم در طلب آب، نيافتم باز گشتم هنگام مراجعت منادى صدا زد اى امير المؤمنين متوجه صدا شدم كسى را نيافتم ديدم طشتى از طلا مملو از آب است كنار آن ابريقى گذاشتهاند از آن آب غسل كردم اين نور از اثر آن آب است. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود منادى جبرئيل بود و آن آب را از نهر كوثر براى تو آورده كنار كوثر دوازده هزار درخت است هر وقت اهل بهشت ميل پيدا كنند بطرب، بادى بر آن درختان ميوزد صداى فرحناكى بگوش آنها ميرسد كه اگر نه آن بود كه خداى تعالى مرگ را از اهل بهشت بر طرف كرده بود همانا از شدت حلاوت و خوشى و فرحناكى آن صدا ميمردند و آن نهر در بهشت عدن است و مخصوص من و تو و فاطمه و حسن و حسين ميباشد. شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : ارادتمند ماعون 107 تفسير جامع، ج7، ص: 50 محمّد بن عباس ذيل آيه أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ از حضرت صادق عليه السّلام و حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمودند مراد از دين در اين آيه ولاية امير المؤمنين عليه السّلام است. شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : ارادتمند عصر 102 تفسير جامع، ج7، ص: 488 وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ سوگند بزمان نورانى رسول يا دوران ظهور امام زمان عليه السّلام همانا انسان در نقصان و زيانكاريست مگر آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند و وصيت كردند فرزندان خود و مردم را بامر حق و سفارش كردند يكديگر را به صبر و بردبارى ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از عصر زمان خروج قائم ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مقصود از انسان كه زيانكار است دشمنان ما ائمه ميباشد و مراد از ايمان اعتقاد داشتن بائمه و آيات خدا است و عمل نيكو مواسات كردن با برادران مؤمن و سفارش نمودن در باره عترت پيغمبر و ائمه معصومين عليه السّلام است- و در حديث ديگر فرمود آنحضرت: خداوند خارج كرده بر گزيدگان از مخلوقاتش را از انسان زيانكار و فرموده مگر آنهائيكه بولايت امير المؤمنين عليه السّلام ايمان داشته و بفرزندانشان آنولايت را سفارش كنند و دستور به صبر و بردبارى دهند نسبت باذيت و آزاريكه از طرف مخالفين مشاهده مينمايند و البته خداوند ايشان را بكيفر و عذاب خود گرفتار خواهد نمود شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : ارادتمند تكاثر 102 تفسير جامع، ج7، ص: 484 ابن بابويه از ابراهيم بن عباس روايت كرده كه روزى حضور حضرت رضا عليه السّلام شرفياب شده بودم ميفرمود نعمت حقيقى در دنيا وجود ندارد بعضى از فقها حضورش عرض كردند پس معناى آيه ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ 8 چيست؟ مگر مراد از اين نعمت اطعمه و آب سرد گوارا نيست حضرت رضا عليه السّلام حالش تغيير پيدا كرد و فرمود شما مردم از نزد خود چنين تفسير ميكنيد، در محضر پدرم مذاكره تفسير آيه شد بعضى از مردم گفتند مراد آب سرد است و بعض ديگر گفتند خواب گوارا است و طايفهاى عقيده داشتند عيال نيكو و صاحب جمال است پدرم در غضب شد و فرمود هرگز خداوند سؤال نميكند از بندگان خود آنچه را بآنها عطا نموده و منت بر ايشان نميگذارد، منت گذاشتن از مخلوق قبيح است چه رسد بخالق و پروردگار دانا و توانا. نعيم در اين آيه دوستى و ولايت ما اهل بيت پيغمبر است خداوند پرسش ميكند از آن پس از سؤال كردن از توحيد و نبوت و هر بندهاى وفات كرد و مراعات نمود موالات و دوستى ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميكشاند اين ولايت و دوستى او را بسوى نعمتهاى بهشتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على عليه السّلام نخست چيزيكه سؤال ميكنند از انسان پس از مردنش شهادت لا اله الا اللّه و محمّدا رسول اللّه وعلى ولى المؤمنين ميباشد هر كس اعتقاد باينها داشته و اقرار باين سه شهادت كرد اقرار و اعتقاد او مىكشاند او را بسوى نعمتهاى بهشتى كه هرگز نابودى و زوال پذير براى آنها نيست و از مخالفين ابو نعيم حافظ از صحابه روايت كرده كه ما از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معناى نعيم را سؤال نموديم فرمود ولايت على بن أبي طالب است و حضرت رضا عليه السّلام فرمود شاهد بر اينكه مراد از نعيم ولايت و محبت ما اهل بيت است شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:20 :: نويسنده : ارادتمند القارعه 101 سوره القارعه مشتمل است بر ذكر قيامت و احوال مردم در آنروز تفسير جامع، ج7، ص: 481 و از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ 6 در حق امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و آيه وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ 8 در باره آن سه نفر فرود آمده- ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس انكار كند ولايت امير المؤمنين (ع) را ميزان اعمال او سبك باشد و جايگاهش در هاويه جهنم است-
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:9 :: نويسنده : ارادتمند عاديات 100 سوره عاديات مشتمل است بر داستان جنگ ذات سلاسل و احوال قيامت تفسير جامع، ج7، ص: 474 وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَالْمُورِياتِ قَدْحاً فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهِيدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيد 8-1
سوگند باسبانى كه سواران اسلام در جهاد كفار تاختند تا جائيكه نفسهايشان بشماره افتاد و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند و بر دشمن شبيخون زدند تا صبحگاه آنها را بغارت گرفتند و گرد و غبار از ديار كفار بر انگيختند و سپاه دشمن را همه در ميان گرفتند سوگند باين مجاهدان دين كه انسان نسبت به پروردگارش كفران نعمت و ناسپاسى ميكند و او بر اين ناسپاسى خود گواهى خواهد داد و بر دوستى مال سخت فريفته و بخيل است- على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود سوره عاديات نازلشده در باره اهالى وادى يابس و داستان آنها بدينقرار است: دوازده هزار نفر مرد جنگجو از اهالى يابس اجتماع نموده و با هم سوگند ياد نمودند كه تخلف نكنند از يكديگر و خوار و ذليل نكند يكى از آنها ديگرى را و فرار نكنند تا آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام را بقتل برسانند و يا تمام آنها كشته شوند. جبرئيل نازل شد رسول خدا را از تصميم و عهد آنها با خبر نمود و دستور داد ابو بكر را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار بجانب آنها روانه كند پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ايطايفه مهاجر و انصار الحال جبرئيل بر من نازلشد و خبر داد كه اهل وادى يابس اجتماع كرده و با هم عهد بستند كه هيچيك از آنها بديگرى مگر و حيله نكند و فرار ننمايد تا آنكه من و على را بقتل برسانند و دستور داد بمن ابو بكر را با چهار هزار نفر بسوى آنها بفرستم مهيا شويد و حركت نمائيد باسم خداوند انشاء اللّه. مسلمانان مجهز شدند براى حركت، پيغمبر بابو بكر فرمود چون بمكان يابس رسيديد نخست اسلام را بر آنها عرضه بداريد اگر پذيرفتند جنگ نكنيد و چنانچه امتناع كردند با ايشان جهاد كنيد و اموالشان را بتصرف در آوريد و استحكامات آنها را خراب كنيد ابو بكر با لشگرى آراسته با تأنى و آرام بسوى ايشان حركت نمود چون بآنوادى رسيدند دويست نفر سوار مسلح از اهل وادى جلوى مسلمين را گرفتند سؤال كردند بچه خيال و قصدى به اين جا آمدهايد برئيس و سر كرده خود بگوئيد نزد ما بيايد تا با او گفتگو كنيم ابو بكر با جمعى از مسلمين نزد آنها رفت گفت من فرستاده پيغمبر خدا هستم بمن امر فرموده تا شما را باسلام دعوت كنم تا همان مزيتيكه براى مسلمانان هست براى شما نيز باشد و چنانچه اسلام قبول نكنيد با شما جنگ خواهيم كرد گفتند اى ابو بكر اگر نبود قرابتى ميان ما و شما البته خود و اصحابت را بقتل ميرسانيديم بطوريكه يادگار و مثل شود براى كسانيكه بعد از شما بدنيا ميآيند بر گرد با اصحاب و رحم كن بخود و ايشان ما جز پيغمبر و على قصد كشتن ديگرى را نداريم، ابو بكر بمسلمانان گفت ايشان چندين برابر شما هستند كمكى ديگر شما نداريد خانهايشان خالى است بر گرديد تا صورت حال را بعرض پيغمبر برسانيم مسلمين عموما گفتند اى ابو بكر مخالفت فرمان خدا و رسولش مكن آنچه امر شده بتو انجام ده و از خدا بترس و يا اينقوم جهاد كن و خلاف دستور رسول خدا ننما هر اندازه اصرار كردند ابو بكر قبول نكرد و نپذيرفت و گفت من چيزيرا ميدانم كه شما نميدانيد و شخص حاضر مشاهده ميكند چيزى را كه غايب آن را نمىبيند عاقبت از جهاد با آنها منصرف شد و بازگشت. مسلمانان به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خبر دادند آنچه را كفار بابو بكر گفتند رسول خدا فرمود اى ابو بكر مخالفت امر من كردى سوگند بخدا تو معصيت كارى پس از آن پيغمبر بمنبر تشريف برد بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود ابو بكر مخالفت امر من نمود و از سخنان اهالى يابس سينهاش بتنگ آمد و ترس آنها در دلش جايگرفت و اطاعت از خدا و رسولش نكرد اينك جبرئيل آمد و امر نمود كه بجاى ابو بكر عمر را بفرستم آنگاه متوجه عمر شد و باو فرمود برو بوادى يابس با توكل بخدا مبادا مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آورى عمر با همان لشكر روانه شد بسوى كفار چون بوادى يابس رسيد و مشرف بآنها شد باز دويست نفر سوار مسلح جلوى آنها را گرفتند نزديك بود روح از تن عمر پرواز كند از شدت ترس بخود ميلرزيد و فرار را بر قرار و جهاد اختيار كرد و بازگشت جبرئيل خبر برگشت عمر را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد چون عمر بازگشت پيغمبر باو فرمود تو هم مانند ابو بكر معصيت خدا و رسولش را بجا آوردى فرشتگان عرش از نافرمانى تو با خبر شدند چرا خلاف امر مرا نمودى و عمل برأى خودت كردى قبيح باد رأى تو. بعد از آن فرمود جبرئيل دستور داد على عليه السّلام را بفرستم امير المؤمنين عليه السّلام را خواست باو فرمود خداوند خواسته اين فتح و فيروزى نصيب تو شود بزودى بخواست خدا فتح ميكنى و باز ميگردى آنگاه بابو بكر و عمر فرمود شما هم جزء لشكريان اسلام برويد مبادا در هيچ موردى با على مخالفت نمائيد قشون اسلام بسوى وادى يابس حركت كردند امير المؤمنين آنها را از راهى غير راه ابو بكر و عمر سير داد چنان بسرعت و شتاب سير داد كه مسلمانان خسته شدند و از تلف شدن حيوانات سوارى خود ميترسيدند امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود نترسيد رسول خدا اين طريق امر و دستور فرموده و خبر داد كه خداوند فتح و فيروزى را نصيب ما خواهد نمود بشارت باد شما را بخير و خوشى و پاكيزه باد نفس و دلهاى شما. بشتاب سير كردند تا رسيدند نزديك وادى يابس اهالى از آمدن امير المؤمنين و اصحابش با خبر شدند دويست نفر مرد جنگجو جلوى مسلمين را گرفتند گفتند شما. چه اشخاصى هستيد و بچه مقصد در اينجا آمدهايد امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من على بن أبي طالب پسر عموى رسول خدا هستم آمدهام تا شما را دعوت كنم بكلمه توحيد و گفتن لا اله الا اللّه محمدا رسول اللّه تا آنچه را كه براى مسلمين هست شما هم از آن برخوردار باشيد بآنحضرت گفتند ما قصد كشتن تو را داريم هرگز اسلام قبول نكنيم و بآنچه تو و پيغمبر عمل مينمائيد مخالف هستيم آماده جنگ باش و اصحاب خود را مهيا كن براى مبارزه. كشنده تو ما هستيم وعده ما و شما صبح فردا امير المؤمنين عليه السّلام بآنها فرمود واى بر شما مرا بزيادتى جمعيت خود ميترسانيد؟! يارى ميجويم از خدا و فرشتگان و مؤمنين بر جنگ با شما و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم آنها برگشتند بمركز خود امير المؤمنين و اصحابش نيز بفرودگاه خود مراجعت نمودند چون تاريكى شب فرا گرفت امير المؤمنين عليه السّلام باصحاب خود امر فرمود حيوانات و اسبهاى خود را زين كنند و آماده سازند صبح كه خواست آشكار شود نماز را با اصحاب بجا آورد و در تاريكى صبح دستور داد يكدفعه حمله كنند و آنها را بقتل برسانند در ميان اصحاب كسى نبود مگر آنكه هر يك از آنها چند نفر از كفار را بقتل رسانيدند و جمعى را اسير كردند و خانهها و استحكامات ايشان را ويرانه و خراب نمودند و اموالشان را با خود حركت داده و روانه مدينه شدند جبرئيل نازل شد و خبر فتح و فيروزيرا كه خداوند نصيب امير المؤمنين عليه السّلام فرموده بود به پيغمبر داد و گفت از اصحاب على عليه السّلام بجز دو نفر كشته نشدند پيغمبر اكرم مسجد تشريف برد و بالاى منبر رفت پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود خداوند بدست على فتح و فيروزى بمسلمانان عطا فرموده و جز دو نفر از مسلمين بيشتر كشته نشدند و از منبر بزير آمد با تمام اهالى مدينه تا چند ميلى شهر باستقبال امير المؤمنين (ع) تشريف بردند آنحضرت چون نظرش به پيغمبر افتاد از اسب پائين آمد باحترام رسول خدا پيغمبر او را گرفت و ميان ديدگانش را بوسيد غنيمتهائى كه خداوند نصيب و روزى مسلمانان نموده بود از اهل يابس حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقديم داشت حضرتش آنها را قسمت نمود ميان جهاد كنندگان و جنگجويان وادى يابس حضرت صادق عليه السّلام فرمود غنيمتهائى كه از وادى يابس نصيب مسلمين شد بجز در جنگ خيبر از هيچ جنگى آن مقدار نصيب ايشان نشد. خداوند سوره عاديات را در آنروز نازل كرد. إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ اين آيات در باره ابو بكر و عمرو بن عاص نازل شده چه آنها اصرار داشتند و ميخواستند باز دارند امير المؤمنين عليه السّلام را از آنراهى كه سير مينمود از بخل و حسد و كينهايكه نسبت بحضرتش داشتند، چه يقين پيدا كردند راهى كه امير المؤمنين عليه السّلام سير مينمايد عاقبت فتح و فيروز خواهد بود. عمرو بن عاص بابو بكر ميگفت على جوان است و كم تجربه و راه را نميداند اين راهى كه ميرود خوفناك است و درندگان بسيارى دارد. مردم را وسوسه كردند مسلمين نزد امير المؤمنين عليه السّلام رفتند عرض كردند يا ابو الحسن اين راهى كه اختيار فرموديد درندگان بسيارى دارد اگر بر گرديد براه ديگرى بهتر است. بآنها فرمود برويد دنبال كار خود و مهار اسبها را نگاهداريد، كافى است از براى شما، پس از آن متوجه ابو بكر و عمرو بن عاص شد فرمود در اين عقيده و گفتار كسى با شما دو نفر موافق نيست اطاعت من كنيد و سخنان مرا بشنويد من داناترم بآنچه انجام ميدهم آنها ناچار سكوت اختيار كردند و خودشان نسبت بعداوت و دشمنى كه با امير المؤمنين عليه السّلام دارند گواهى ميدهند و پيوسته بر متاع و زندگانى دنيا حريصند. أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ 11-9 حضرت صادق عليه السّلام فرمود اين آيات بخصوص در باره اولى و دومى و عمرو بن عاص نازل شده و شامل مردان ديگر است چه آنها در باطن قصد سوء داشتند نسبت بامير المؤمنين (ع) خداوند خبر داد از اعمال آنها فرمود آيا نميدانند كه روزى براى جزا و كيفر نيك و بد اعمال خود از قبر برانگيخته ميشوند و آنچه در دلها از نيك و زشت دارند و پنهان ميكنند همه را خداوند پديدار و آشكار ميسازد، محققا آنروز پروردگار بر نيك و بد كردارشان آگاهست و پاداش و كيفر آنها بايشان خواهد رسيد. اينحديث را در امالى نيز روايت كرده است شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:8 :: نويسنده : ارادتمند زلزلة 99 سوره زلزله مشتمل است بر ذكر قيامت و بيان احوال آن تفسير جامع، ج7، ص: 471 إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها (1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها (2) وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها (3) يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها (4) ابن بابويه از حضرت فاطمه عليه السّلام روايت كرده فرمود در زمان ابو بكر زلزله شديدى در مدينه رخ داد بطوريكه عموم مردم ترسيدند و نزد ابو بكر و عمر رفتند مشاهده كردند آندو نفر از شدت ترس بشتاب حضور امير المؤمنين عليه السّلام ميروند مردم هم به تبعيت آنها حضور آنحضرت رسيدند امير المؤمنين عليه السّلام از منزل خارج شدند ابو بكر و عمر و عموم مردم در عقب آن بزرگوار رفتند تا رسيدند بباروى شهر آنحضرت بروى زمين نشست مردم هم اطراف او نشستند ديوارهاى مدينه مانند گهواره حركت ميكرد اهل مدينه از شدت ترس صداهاى خود را بگريه و زارى بلند كرده و فرياد ميزدند يا على بفرياد ما برس هرگز چنين زمين لرزهاى نديديم، لبهاى آنحضرت بحركت آمد و با دست مبارك بزمين زد و فرمود ايزمين آرام و قرار بگيرزمين باذن خدا ساكت شد و قرار گرفت مردم از اطاعت و فرمان بردارى زمين از امير المؤمنين عليه السّلام تعجب كردند، فرمود شما تعجب كرديد كه زمين اطاعت امر من نمود وقتى باو گفتم قرار بگير؟ عرض كردند بلى يا امير المؤمنين عليه السّلام فرمود من همان انسانى هستم كه خداوند در قرآن ميفرمايد: وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها- 3 من بزمين ميگويم بيان كن براى من حوادث و اخباريكه بر روى تو واقع شده و انجام گرفته است و بمن بگو عملهائى كه مردم در روى تو بجا آوردهاند پس از آن فرمود اگر اين همان زمين لرزههائى بود كه خداوند در سوره زلزله ميفرمايد خبر ميداد زمين بمن اخبار خود را ولى آن نيست-
در مجمع از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود ايمردم آيا ميدانيد خبرهاى زمين چيست كه براى امير المؤمنين عليه السّلام بيان ميكند عرض كردند خدا و رسولش داناتر است و بهتر ميدانند فرمود گواهى ميدهد بر مرد و زن بآنچه بر پشت آن عمل كردند و ميگويد اين شخص كار نيكو بجا آورده و آنديگرى مرتكب عمل زشت شده اينست خبرهاى زمين. و پروردگار بزمين الهام ميكند كه اخبار و حوادث خود را بامير المؤمنين عليه السّلام بگويد و آنحضرت را آگاه سازد شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : ارادتمند بينه 98 سوره بينه مشتمل است بر آنكه حجت و برهان پيش از قرآن هم بر كفار و مشركين تمام بود با اينوصف آنها از كفر و عصيان جدا نبودند تفسير جامع، ج7، ص: 464 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ الْمُشْرِكِينَ فِي نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أُولئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ 6 كسانيكه از اهل كتاب كافر شدند و مشركين همه در آتش دوزخ باشند و آنجا هميشه معذبند و ايشان بدترين خلايق هستند- حضرت باقر عليه السّلام فرمود پروردگار قرآن را نازل نمود بر اهل كتاب و مشركين و آنها كافر و مرتد شدند و معصيت و نافرمانى كردند با امير المؤمنين عليه السّلام را و در اثر نافرمانى اينان بدترين خلق خدا هستند
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّه 8-7 در امالى از جابر انصارى روايت كرده كه حضور پيغمبر بودم امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد پيغمبر فرمود برادرم على آمد آنگاه توجهى بخانه كعبه نمود و بدست مبارك اشاره كرد و فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت او است روز قيامت على و شيعيان او رستگاران عالمند و فرمود على از حيث ايمان اول شما است و او باوفاترين اشخاص است بعهد خدا و عادلترين شما است بر رعيت و قسمت ميكند ميان شما بعدل و مساوات و بزرگترين خلايق است نزد پروردگار و هر وقت على را پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميديدميفرمود خَيْرُ الْبَرِيَّةِ آمد و چون آيه فوق نازل شد توجهى بامير المؤمنين عليه السّلام نمود و فرمود بخدا قسم مراد از آيه تو هستى ايعلى و شيعيانت وعدهگاه تو و آنها فرداى قيامت كنار حوض كوثر است تو پيشواى آنان باشى و آنها عموما توجهشان بسوى تو ميباشد در محاسن از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد الَّذِينَ آمَنُوا شيعيان ما اهل بيت ميباشد و مقصود از آيه و إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا دشمنان ما خاندان نبوت است و فرمود اخلاص ايمان بخدا و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و مراد از نماز در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام و دين قيمة حضرت فاطمه عليه السّلام است و خداوند راضى است از مؤمنين در دنيا و آخرت و مؤمنين اگر چه راضى هستند در دنيا از خدا ولى در دل آنها چيزهائى است از مصائب دنيا ولي چون مشاهده كردند روز قيامت و ثواب و پاداش خداوند را كه بآنها عطا فرموده بطور دلخواه از خداوند راضى و خشنود شوند و رضا و خشنودى براى كسانى است كه اطاعت پروردگار را نمودهاند ابو بكر شيرازى كه يكى از مخالفين است در كتاب نزول آيات قرآنى در شأن امير المؤمنين عليه السّلام از انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده آيه فوق در شأن على نازل شده و علي اول كسى است كه ايمان بمن آورده و عمل نيكو از قبيل نماز و روزه و زكوة و ساير واجبات بجا آورده و على خير البرية و افضل مخلوقات است و اين حديث را جمعى از مخالفين مانند خطيب خوارزمى و موفق بن احمد و اعمش و ديگران از ابن عباس روايت كردهاند محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هنگام وفات بدخترش فاطمه عليه السّلام فرمود على عليه السّلام را بمن برسان چون آنحضرت وارد شد پيغمبر باو فرمود ايعلى نزديك من بيا چون نزديك رفت رسول خدا باو فرمود تو خير البرية هستى و خداوند آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا را در شأن تو و شيعيانت نازل فرموده و آيه إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا را در حق دشمنان تو و پيروان آنها فرو فرستاده. روز قيامت وارد محشر مىشوند در حالتى كه صورتهايشان سياه و لب تشنه و محزونند آنها اشقياء و منافقين امت و دشمنان تو و شيعيانت هستند و بدترين خلق عالمند و احاديث در اين باب از خاصه و عامه بسيار است و همه متفقند كه امير المؤمنين عليه السّلام خير البرية است
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : ارادتمند القدر (97) سوره قدر مشتمل است بر بيان فضيلت شب قدر و آنكه عبادت و تقربدر آن شب بيش از ساير شبهاى ايام سال است و قرآن در شب قدر نازل شده است. تفسير جامع، ج7، ص: 453 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام مكرر باصحاب خود ميفرمود هيچ وقت اولى و دومى حضور پيغمبر نرسيدند مگر آنكه آنحضرت با گريه و خشوع سوره قدر را براى آنها قرائت ميفرمود عاقبت روزى ايشان گفتند اى رسول خدا جهت چيست اين قدر سوره قدر را براى ما قرائت ميفرمائيد فرمود بخاطر كسيكه مشاهده ميكنم او را بچشم و حفظ كردم و جاى دادم او را در قلب خود و اشاره فرمود بمن. و ديگر فرمود براى چيزيكه على عليه السّلام آن را بعد از من مشاهده مينمايد سؤال نمودند اى رسول خدا شما و على چه چيز مشاهده مينمائيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ- را با انگشت مبارك روى زمين نوشت سپس فرمود بآنها آيا بعد از قول خداوند كه ميفرمايد مِنْ كُلِّ أَمْرٍ چيزى باقى ميماند كه نازل نكند عرض كردند خير اى رسول خدا فرمود آيا ميدانيد بچه شخصى نازل ميكنند در شب قدر هر چيزى را گفتند بر شما نازل ميكنند ايرسول گرامى فرمود آيا بعد از من شب قدر وجود دارد عرض كردند بلى فرمود فرشتگان بعد از من در شب قدر بر چه شخصى نازل ميشوند و امورات هر چيز را فرود ميآورند گفتند نميدانيم در آنوقت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سر مرا در بغل گرفت و فرمود بدانيد بر اين على فرشتگان و روح نازل ميكنند هر چيز را بعد از من در شب قدر و چون شب قدر فرا ميرسيد بعد از پيغمبر اكرم (ص) چنان خوف و ترسى بر آنها غالب ميشد كه تصور آن نميتوان كرد بخاطر آنكه مبادا امر و دستورى از پروردگار براى كيفر و نابودى ايشان برسد و آنها بخوبى شب قدر را ميشناختند و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه بشيعيان ميفرمود شما با مخالفين بوسيله سوره قدر حجت آوريد تا غالب و رستگار شويد سوگند بخدا سور قدر حجت خدا است از براى خلايق بعد از پيغمبر اكرم و آن سوره بزرگ دين شما شيعيان و نهايت علم ما ائمه است حجت بياوريد براى مخالفين ب حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ و منذرين بعد از پيغمبر اكرم (ص) صاحبان ام بتنهائى هستند ايطايفه شيعه خداوند در قرآن كريم ميفرمايد وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ شخصى حضورش عرض كرد ايفرزند رسول خدا نذير اين امت پيغمبر اكرم (ص) بود فرمود بلى راست ميگوئى آيا زمانى كه پيغمبرى مبعوث نشود روى زمين و در اقطار عالم نذيرى هست يا خير سائل عرض كرد نذيرى نيست آنحضرت فرمود آيا از براى خداوند نذير نيست چنانكه رسول خدا كه فرستاده او بود نذير هم بود سائل گفت بلى براى خداوند نذير ميباشد فرمود پس بدان پيغمبر اكرم (ص) نرفت از دنيا مگر آنكه نذيرى از براى او بود و اگر بگوئى نذيرى نبود لازمه اين سخن آنست كه پيغمبر اكرم (ص) ضايع و باطل و عاطل گذاشته كسانى را كه در اصلاب مردان امت او بودند و بعد از آنحضرت بدنيا آمدند سائل عرض كرد مگر قرآن كافى نيست از براى مردم فرمود بلى كافى است در صورتى كه بيابند مفسرى براى آن عرض كرد مگر پيغمبر اكرم (ص) تفسير نفرموده آنرا فرمود تفسير فرموده پيغمبر اكرم (ص) قرآن را براى يكنفر و بيان نموده قدر و منزلت و شأن او را براى امت و آن شخص على بن أبي طالب عليه السّلام است. سائل عرض كرد. پس اين امر اختصاص دارد بزمان امير المؤمنين عليه السّلام و عموميت ندارد براى ازمنه بعد فرمود خداوند امتناع دارد از آنكه او را پرستش كنند و نبوده باشد در هر عصر و زمانى كسى كه او را بشناساند بمردم و اين امر نذيرى و امامت امرى بود كه اظهار نفرمود آن را پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مگر در وقت و اوان خود. خداوند امور را موقوف بوقت معين قرار داده است چنانكه رسول اكرم (ص) رسالت خود را از خديجه عيال خود هم پنهان ميداشت تا آنكه خداوند امر و دستور داد آشكارا رسالت و نبوت خود را اعلام نمايد. سائل گفت پس صاحب دين بايد امر خود را پنهان بدارد فرمود مگر امير المؤمنين عليه السّلام امر خود را پنهان نداشت از آن زمان كه به پيغمبر ايمان آورد تا وقتى كه امر شد باو اظهار بدارد سائل عرض كرد بلى چنين است آنحضرت فرمود: ما ائمه هر يك امر خود را پنهان ميداريم تا وقتى كه مأمور شويم بر اظهار آن حضرت باقر عليه السّلام فرمود در اين زمان از براى مؤمنين جهادى بجز حج و عمره و ولايت ائمه نمىبينم شخصى عرض كرد حضورش ايفرزند رسول خدا مسئلهاى دارم بر من غضب نكنيد از جهت پرسش آن فرمود سؤال كن عرض كرد آيا امورى را كه در شب قدر فرشتگان و روح بر شما ائمه نازل ميكنند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را ميدانست و من يقين دارم كه رسول خدا از دنيا در نگذشت مگر آنكه تمام علومى كه دارا بود بامير المؤمنين تعليم نمود و آن حضرت تمام آنها را حفظ نمود. آنحضرت در پاسخ سؤال آنمرد فرمود چه تو را داخل اين خانه نمود گفت قضا و قدر الهى مرا بحضور شما رسانيد تا مسائل دين خود را از شما سؤال كنم و از روى فهم عمل نمايم فرمود پس بدان و حفظ كن آنچه را ميگويم: شبى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمعراج بردند از آنجا نزول اجلال ننمود مگر تفسير جامع، ج7، ص: 459 آنكه خداوند تمام علوم گذشته و آينده و حوادث را باو تعليم نمود و تفسير بسيارى از آنها در شب قدر نازل ميشود و تمام آن علوم را كه پيغمبر در شب معراج فرا گرفت از پروردگار بامير المؤمنين عليه السّلام تعليم فرمود و در شب قدر تفسير آنها بر آنحضرت نازل ميشد و ما ائمه عموما همين طور هستيم آن شخص عرض كرد مگر تفسير آن علوم را پروردگار نفرمود فرمود بلى و لكن بايد تفسير آنها آنچه مربوط بآنسال است از جانب پروردگار در شبهاى قدر نسبت بهمان سال بر پيغمبر و اوصياء بعد از آنحضرت نازل شود و دستور بگيرند از خداوند كه اين سال براى اموريكه ميدانستند چگونه رفتار و عمل نمايند آن شخص عرض كرد ايفرزند رسول خدا تقاضا دارم واضح و روشنتر بيان بفرمائيد تا بفهمم فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از دنيا نرفت مگر آنكه حافظ تمام علوم و تفسير آنها بود سائل گفت پس چه چيز در شب قدر نازل ميشود و چه دانشى افزوده ميگردد در شب قدر براى پيغمبر و اوصياء او فرمود امر بانجام دادن يا ندادن بعضى از چيزها در شب قدر نازل ميشود و اين علم را سابق پيغمبر و امام نميدانست آن مرد گفت پس چه حادث مىشود و زياد مىگردد در شب قدر از علم و دانش غير آنچه را ميدانستند پيش از شب قدر آنحضرت فرمود ديگر بيش از اين مأمور نيستم بكشف اسرار و مصلحت امور و حكمت اين كتمان را نميداند جز خداوند باز آن مرد زبان درازى كرد و گفت آيا علومشان زيادتر است از علم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جهت گذشتن شبهاى بسيارى از شبهاى قدر فرمود خير عرض كرد پس چگونه ميداند وصى و امام علومى را غير از آنچيزى كه پيغمبر باو تعليم نموده و وصيت كرده آيا ممكن است بگوئيم يكى از اوصياء ميداند علومى را كه اوصياء ديگر نميدانند آنها را فرمود هيچ پيغمبرى از دنيا نميرود مگر آنكه تمام علوم او در سينه وصيش مىباشد و در شب قدر روح و فرشتگان نازل مىكنند حكم هر چيز را كه بايد پيغمبر و يا امام در ميان بندگان حكم بفرمايند آن مرد گفت امام و پيغمبر پيش از شب قدر نميدانستند حكم آن چيز را فرمود ميدانستند حكم آن را و لكن مأموريت نداشتند بر امضاء آن حكم و عدم امضاء آن تا امر شود بآنها در شب قدر كه چگونه بايد در اين سال حكم كنند و رفتار نمايند آنمرد گفت ايفرزند رسول خدا من قدرت و توانائى ندارم كه شب قدر را انكار كنم و اقرار و اعتراف دارم بتمام فرمودههاى شما حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كس شب قدر را انكار كند از ما نيست مجددا آنمرد سؤال نمود آيا زياد ميشد در شب قدر علم و دانش پيغمبر اكرم عليه السّلام و ميداند چيزهائى را كه پيش از شب قدر نميدانست فرمود آنحضرت در پاسخ آنمرد اينگونه سؤال براى شما جايز نيست. مگر نگفتم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تمام علوم گذشته و آينده را ميدانست و از دنيا نرفت مگر آنكه جميع آنها را بوصى خود ياد داد و اوصياء بعد از پيغمبر داراى تمام علوم ميباشند و سؤالى كه نمودى خداوند نهى فرمود پيغمبران و اوصياء آنها را از آنكه آگاه گردانند كسى را از بندگان آنرمد گفت چگونه بشناسيم شب قدر را در هر سال فرمود ماه رمضان كه داخل شد در هر شب يكصد مرتبه سوره حم دخان را قرائت كن چون شب بيست و سوم فرا رسيد مشاهده خواهى نمود آنچه را كه سؤال نمودى و تصديق خواهى كرد و مىبينى كه جنود شياطين وارد مىشوند بر اهل ضلالت و ارواح آنها و خبرهاى دروغ بآنها ميگويند و چون چنين شود ايشان ميگويند در خواب چنين و چنان ديدهايم و هر كس اعتقاد و ايمان بشب قدر داشته باشد ميداند كه آنشب اختصاص دارد بما ائمه چه پيغمبر هنگام وفات فرمود ايمردم على عليه السّلام بعد از من ولى و امام شما است اگر از او اطاعت و پيروى نمائيد هدايت و رستگار خواهيد شد و هر كس ايمان ندارد بعلى بشب قدر معتقد نيست و كسيكه اعتقاد دارد بشب قدر بجز آنچه ما ميگوئيم او دروغ گو و كاذب است چه ذات مقدس پروردگار پاك و منزه از آنست كه او امر خود را با روح و فرشتگان بسوى كافر و فاسق و تبه كارى نازل نمايد و چنين اشخاصى در گمراهى و ضلالت حيران و سر گردانند و فرمود از علامت شت قدر آنستكه بوى خوشى ميوزد و اگر زمستان است قدرى از شبهاى ديگر ملايمتر و چنانچه در تابستان است اندكى سرد و پاكيزهتر از در كافى از ابى يحيى صنعانى روايت كرده حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود روزى جدم امير المؤمنين عليه السّلام قرائت نمود سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ را و حسنين حضور آن بزرگوار نشسته بودند حضرت امام حسين رو كرد بپدر خود گفت يا امير المؤمنين عليه السّلام مىبينم هر وقت تلاوت مىنمائيد اين سوره را حظى و لذتى از قرائت آن مىبريد فرمود چنين است ايفرزند آن سوره چون بر جدت خاتم پيغمبران نازل شد بر من قرائت نمود و دست مباركش را بر كتف من گذاشت و فرمود ايعلى و ايوصى من بر امت و اى جهاد كننده با دشمنان من تا روز قيامت، اين سوره مخصوص تو ميباشد بعد از وفات من و اختصاص بفرزندان تو دارد بعد از تو برادرم جبرئيل مقدرات و حوادث و پيش آمدهاى امت را در هر سال فرود آورد و نازل كند بر تو و فرزندانت در شب قدر چنانكه بر من نازل مىكند و خداوند در آن شب نور ساطعى در قلب تو و فرزندان اوصيائت وارد كند تا طلوع فجر
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : ارادتمند علق 96 سوره علق مشتمل است بر امر بقرائت كردن اسم پروردگار و در طغيان و سركشى كردن اغنياء و ثروتمندان و توبيخ مشركين قريش و ابو جهل و تهديد ايشان بآتش دوزخ. تفسير جامع، ج7، ص: 447 قوله تعالى اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ- الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ على بن ابراهيم از ابن عباس روايت كرده كه پيش از بعثت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خوابهاى راست و نيكو مىديد و تاويل آنها مطابق آنچه ديده بود واقع ميشد و تنها بطرف كوه حرا تشريف ميبرد روزى بر كوه حرا نشسته بود جبرئيل او را صدا زد ولى ظاهر نشد بر او آنحضرت مدهوش شد مشركين او را بخانه خديجه بردند خديجه حضرتش را در بغل گرفت و سر مباركش را ميان دامن خود گذاشت و بوسيد عرض كرد تو را چه ميشود پدر و مادرم فدايت گردد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داستان خود را براى خديجه بيان نمود خديجه بسيار مسرور و خرم شد و گفت ستايش ميكنم پروردگارى را كه توفيق بمن عطا فرمود و شوهرم را پيغمبر مرسل قرار داد آنگاه گفت فردا هم بكوه حرا تشريف ببريد فرمود ميروم سحرگاه نيز بكوه حرا تشريف برد طولى نكشيد جبرئيل امين به نيكوترين صورت و خوشبوترين رايحه بر حضرتش ظاهر شد سلام كرد و گفت اى محمّد (ص) پروردگارت سلام ميرساند و تو را بتحيت و اكرام مخصوص گردانيده و ميفرمايد تو رسول و پيغمبر من هستى بر تمام مخلوقاتم از جن و انس و ساير موجودات ديگر بخوان آنها را بسوى من و بگويند و اعتقاد پيدا كنند به لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه على ولى اللّه آنگاه بزمين زد چشمه آبى نمايان شد پيغمبر از آن آب آشاميد و وضو گرفت سپس پنج آيه از سوره علق را بر حضرتش خواند و بآسمان بالا رفت آن حضرت از كوه حرا بزير آمد عبور نميكرد بدرخت و گياه و ديوارى مگر آنكه آنها با صداى رسا سلام ميكردند و ميگفتند السلام عليك يا رسول اللّه++++++++++++
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : ارادتمند التين (95) سوره التين مشتمل است بر عظمت آفريدگاريكه مستحق پرستش است و خلقت انسان و تطور احوال او و توبيخ و سرزنش كسانيكه تدبر و تفكر نميكنند و تكذيب مينمايند روز حشر و قيامت را تفسير جامع، ج7، ص: 443 قوله تعالى. وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ 5-1 سوگند بانجير و زيتون و بطور سينا و بشهر مكه كه ما انسان را در مقام خلقت بنيكوترين صورت بيافريديم سپس بواسطه كفران نعمت به پستترين رتبه برگردانيم- ابن بابويه ذيل آيات فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود خداوند از ميان شهرها چهار شهر را بر گزيده يكى تين كه مدينه منوره است دوم زيتون كه بيت المقدس است سوم طور سينين كه كوفه است چهارم بلد امين كه مكه ميباشد- و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود تأويل تين و زيتون حضرت امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و طور سينين على بن أبي طالب (ع) و ولايت آنحضرت ميباشد كه منافقين تكذيب كردهاند آن را و بلد امين پيغمبر اكرم (ص) است- و در مناقب از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام ذيل آيه ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ روايت كرده فرمود آيه در باره تيم و عدى نازلشده چه در اثر بغض و عداوتيكه آنها با امير المؤمنين عليه السّلام داشتند خداوند ايشان را در پستترين مكان دوزخ جاى دهد. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ 8-6 مگر آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكو كار شدند بآنها پاداش دائمى بهشت عطا كنيم پس اى انسان ناسپاس مشرك چه واداشت تو را كه تكذيب روز جزا بنمائى و منكر قيامت شوى آيا خداى مقتدر حكم فرماى عالم نيست و استفهام در آيه استفهام تقريرى است يعنى البته هست- احمد بن عبد اللّه مؤدب و ابن جريح كه هر دو از علماء عامه هستند از ابى هريره و ابن عباس روايت كردند كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خانه ام هانى خواب رفته بود چون بيدار شد محزون بود ام هانى سبب حزن حضرتش را سؤال نمود فرمود در خواب قيامت و احوال آن و بهشت و نعمتها و جهنم و انواع عذاب را مشاهده كردم معويه و عمرو بن عاص را در وسط دوزخ ديدم فرياد ميزدند و بر سر آنها سنگهائى از زبانيه آتش فرود ميآوردند و بايشان ميگفتند چرا ايمان بولايت امير المؤمنين عليه السّلام نياورديد رسول اكرم (ص) فرمود در آنحال از پشت پرده عظمت پروردگار على عليه السّلام را مشاهده كردم خوشحال و خندان است و ميگويد پروردگار من و خداى كعبه حكم فرمود ميان من و دشمنانم سپس پيغمبر فرمود خداوند دشمنان على را بجهنم ميفرستد آنگاه على در موقف توقف مينمايد و شفاعت ميكند براى اهل بيت و ذرية و شيعيان خود- و از محمد بن فضيل روايت كرده گفت تفسير سوره التين را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود تين و زيتون حضرت امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام و طور سينا امير المؤمنين عليه السّلام و البلد الامين رسول اكرم (ص) است هر كس اطاعت و فرمان بردارى نمايد از آنحضرت ايمن باشد از عذاب جهنم و اسفل سافلين و كسانى هستند كه نقض كردند عهد و پيمانى كه پيغمبر از آنها گرفت در باره ولايت امير المؤمنين عليه السّلام إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آنحضرت هستند و دين ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين عليهم السلام ميباشد
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : ارادتمند
انشراح94 تفسير جامع، ج7، ص: 438 سوره انشراح مشتمل است بر ذكر نعمتهائيكه پروردگار به پيغمبرش عطا فرموده أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2) الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (3) وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (4) فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ (8) در بصائر الدرجات از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود خداوند بولايت امير المؤمنين (ع) دل مبارك پيغمبر اكرم را روشن نمود و در اثر فتح مكه و اسلام آوردن قريش سينه حضرتش را باز و باو توانائى داد- آيا بار گرانت را فرو ننهاديم يعنى تكليف بر تو آسان كرديم يا بار گران از دل تو برداشتيم بسبب آمرزيدن گناه امت چه گناه امت بار گرانى بود بر دل پيغمبر اكرم (ص) خداوند آن را برداشت و بعضى گفتند وضع بمعناى عصمت است و وزر بمعناى گناه يعنى تو را معصوم قرار داديم و گناه از تو سر نخواهد زد و بار سنگين جنگها را كه پشت را ميشكست بواسطه يارى على (ع) برداشتيم و نام نيكوى تو را در عالم بلند كرديم
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَب 8-5 در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود يعنى وقتى فارغ شدى از تبليغ رسالت و واجبات و محرمات و احكام منصوب كن على (ع) را بخلافت و ولايت و وصايت و اعلان نما فضيلت او را آشكارا تا مردم هدايت بشوند بوجود مقدس علي امير المؤمنين (ع) و بسوى پروردگار در امر نصب كردن على (ع) راغب شو و ميل نما و مشتاق باش و بنگرانى و كراهت منافقين متوجه مباش و اينحديث را ابن شهر آشوب و صاحب بصائر الدرجات و محمد بن عباس و جمع بسيارى از اصحاب حديث بطرق عديده از ائمه معصومين عليهم السلام روايت كردهان شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 11:59 :: نويسنده : ارادتمند
الضحى93 تفسير جامع، ج7، ص: 432 سوره و الضحى مشتمل است بر شرافت و عظمت و قرب و منزلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد پروردگار. أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث 11 آنگاه فرمود اى رسول ما نعمت پروردگارت را باز گو كن و آنچه خدا بر تو نازل كرده و امر فرموده از واجبات و محرمات و ولايت و فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام بمردم برسان.
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : ارادتمند
الليل 92 تفسير جامع، ج7، ص: 426 سوره و الليل مشتمل است بر بيان حال كافر و مؤمن. وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى (1) وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى (2) وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (3) إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى (4) پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود مردم دو طايفه هستند يكى آنكه سعى مينمايند خود را بخرند و آزاد نمايند ديگر آنكه خود را بفروشند و هلاك كنند على بن ابراهيم از محمّد بن مسلم روايت كرده كه از حضرت باقر عليه السّلام تأويل آيات فوق را سؤال نمودم فرمود مراد از ليل اولى دومى است كه پوشيد تاريكى جهل و ستم آنها روشنائى امير المؤمنين عليه السّلام را در خلافتى كه براى خودشان تشكيل دادند و حق آن بزرگوار را غصب نمودند و آن حضرت صبر كرد تا دولت آنها بپايان رسيد. و مقصود از نهار وجود مقدس حضرت قائم آل محمّد عليهم السّلام است چون ظاهر شود باطل را محو نمايد و از بين ببرد و در قرآن خداوند مثلهائى زده براى مردم و مخاطب قرآن پيغمبر اكرم و ما ائمه هستيم و مثلهاى قرآن را جز ما ائمه كسى نميداند و نميفهمد و مراد آن حضرت آنست كه خداوند ليل را مثل زده بمنافقين و دشمنان آل محمّد عليهم السّلام و نهار را مثل زده بامير المؤمنين عليه السّلام و اولاد گرام آن حضرت.
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى (7) وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى (8) وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى (9) شرف الدين از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ليل دولت شيطان است كه باقى و بر قرار است تا زمان ظهور قائم ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نهار دولت حقه آن حضرت است در عصر ظهور و اتقى كسى است كه نفسش را بحق عطا كند و از باطل پرهيز نمايد و معناى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى آنستكه بهشت را براى او آسان گرداند و معناى بَخِلَ وَ اسْتَغْنى يعنى بخل ميورزد از حق براى نفس خود و بسبب باطل از حق بينياز ميگردد و حسنى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و هر كس تكذيب كرد ولايت آن حضرت را آتش جهنم براى او آسان گرداند و معناى إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى يعنى على عليه السّلام هدايت كننده مردم و راهنماى ايشان است.
وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مالَهُ يَتَزَكَّى وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى وَ لَسَوْفَ يَرْضى 21-17 در محاسن از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده..........اشقى دشمنان آل محمّد هستند و اتقى امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آن حضرت باشند و در حديث ديگر از آن حضرت روايت كرده فرمود هر كس خمس آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بآنها عطا كند و پرهيز نمايد از ولايت خلفاى ثلاثة و تصديق كند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را اراده نكند خيرى را مگر آنكه خداوند براى او مهيا سازد و فراهم آورد و اما كسيكه بخل ورزد در دادن خمس آل محمّد عليهم السّلام خود را بواسطه عمل نمودن برأى بينياز داند از ائمه و اولياء خدا و تكذيب كند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را اراده نكند چيزى از شر را مگر آنكه براى او فراهم و آماده گردد و فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب و تابعين آنها زكوة مال ميدادند و امير المؤمنين عليه السّلام در حالت ركوع انگشترى بسائل داد و آيه وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ مائده 55 در شأن حضرتش نازل شد و مراد از وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه نعمت او پيوسته جاريست بر تمام خلايق.
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : ارادتمند الشمس 91 تفسير جامع، ج7، ص: 420 سوره و الشمس مشتمل است بر آنكه هر كس تزكيه نفس كرد و تقوى و پرهيزكارى را پيشه خود ساخت از عذاب دوزخ نجات يابد و رستگار شود و آنكه فسق و فجور را پيشه خود قرار داد و از عاقبت خود غافل بود و از كيفر پروردگار نترسيد مانند طايفه ثمود بعذاب خداوند گرفتار خواهد شد. وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (1) وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (2) وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (4) وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (5) وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (6) وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (7) فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (9) در كافى از سليمان ديلمى روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم تأويل آيات فوق را فرمود شمس رسول خدا است پروردگار واضح و روشن نمود بآن حضرت دين حق را براى مردم و حضرتش فرمود مثل من ميان شما مردم مثل خورشيد است و در وسط النهار و على عليه السّلام مانند ماه است هر گاه آفتاب غروب كند بنور ماه راهنمائى يابيد و نهار امامان از ذريه فاطمه عليه السّلام است سؤال مىكنند مردم دين خدا و رسول را از ايشان آنها آشكار ميكنند دين را براى مردم و مراد از شب بنى اميه و پيشوايان جور هستند كه امر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير دادند و بمسند آل محمّد عليهم السّلام جلوس كردند و پوشانيدند دين خدا را بجور و ستم و تاريكى آنها روشنائى آل محمّد عليهم السّلام را فرا گرفت و سماء پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ارض شيعيان امير المؤمنين عليه السّلام است و در روايت ديگر آن حضرت فرمود شمس على عليه السّلام و ضحى قيام قائم عليه السّلام ما است و شاهد اين معنا آيه وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى طه 59 است و مراد از ليل اولى و دومى است دولت آنها پوشانيده حق را و سماء محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است چه مردم بعلم و دانش بسوى حضرتش بالا ميروند و بمقام او نزديك ميشوند و ارض شيعيان است و فجور و تقوى راه حق و باطل ميباشد خداوند هر يك را نشان داده و هر راهى را مردم خواهند باختيار خود سير ميكنند.
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها 10 محروم و نااميد شد كسيكه نفس خود را بكفر و گناه پليد گردانيد و زيانكار خواهد بود. در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام نفس مقدس خود را تزكيه نمود و اولى و دومى تباه كردند نفس خويش را در اثر دسيسه و تزوير كردن در بيعت با آن حضرت و از ثواب و پاداش آخرت بى بهره و نصيب شدند.
وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى فَأَخَذَتْهُمْ صاعِقَةُ الْعَذابِ الْهُون 17 ثعلبى و واحدي كه هر دو از علماء عامه هستند از ابن عباس و عمار روايت كردهاند كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على شقىترين مردمان اول و پيشينيان كسانى بودند كه پى كردند ناقه صالح و بچه آنرا و شقى ترين مردم اين امت آنهائى هستند كه با تو جنگ ميكنند و محاسنت را از خون سرت خضاب ميكند ابن عباس گفت ابن ملجم يكى از فرزندان قدار بود همانكسيكه پى كرد ناقه صالح را و سرگذشت ابن ملجم با قدار هم يكى است چه قدار عاشق زنى بود بنام رباب و ابن ملجم نيز عاشق قطامه بود بخاطر او امير المؤمنين عليه السّلام را شهيد كرد و گفت شنيدم از امير المؤمنين عليه السّلام كه بابن ملجم فرمود خبر بدهم ترا كه مادرت در حالت حيض بتو حامله شد گفت بلى چنين است راست گفتى اى امير المؤمنين عليه السّلام و آن حضرت شنيد از آن ملعون كه گفت من با اين شمشير گردن على عليه السّلام را ميزنم با اين وصف رها كرد او را و فرمود قصاص پيش از جنايت جايز نيست.
شنبه 8 / 11 / 1392برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : ارادتمند 90 بلد تفسير جامع، ج7، ص: 414 سوره بلد مشتمل است بر حرمت مكه در جاهليت و اسلام و راه اطمينان و نظر در طرق توحيد و خدا شناسى. در اختصاص ذيل آيه وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ 3 از سليمان بن قيس شامى روايت كرده كه، امير المؤمنين فرمود من و اوصياء بعد از من هدايت كنندگان و محدث هستيم گفتم كدام يك از فرزندانت وصى شما مىباشد فرمود حسن و حسين پس از آن فرزندم على بن الحسين و در آنروز آن حضرت طفل شير خوارى بود پس از آن هشت نفر از فرزندان على بن الحسين يكى را بعد از ديگرى نام برد و آنها هستند كه خداوند در قرآن بايشان سوگند ياد نموده و مىفرمايد وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ. والد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولد ائمه هستند سليمان ميگويد عرض كردم يا امير- المؤمنين عليه السّلام دو امام در يك عصر و زمان جمع ميشود؟ فرمود بلى لكن يكى از آنها ساكت است تا ديگرى وفات كند سليمان ميگويد از محمّد بن ابى بكر سؤال كردم آيا امير المؤمنين عليه السّلام محدث است گفت بلى فرشتگان با او حديث ميگويند و ميشنوند مگر قرائت نكردى اين آيه را كه مىفرمايد وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ و لا محدث حج 52 . امير المؤمنين عليه السّلام محدث و حضرت فاطمه عليه السّلام محدثة است ولى نبى و نبيه نيستند.
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن 10-8 ديلمى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از عينين رسول اكرم و مقصود از لسان امير المؤمنين عليه السّلام و شفتين حضرت امام حسن و امام حسين عليه السّلام است و راه خير ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد.
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَةُ فَكُّ رَقَبَةٍ أَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ يَتِيماً ذا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْكِيناً ذا مَتْرَبَةٍ اين آيه اشاره است بآيه يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالًا لُبَدا 16-11 در كافى از يونس روايت كرده كه سؤال نمودم معناى آيه را از حضرت صادق عليه السّلام فرمود ولايت امير المؤمنين عليه السّلام آزاد ميكند گردنها را از آتش جهنم و نيز فرمود هر كس را خدا احسان و اكرام بفرمايد بولايت ما ائمه، عبور كند او از عقبه قيامت و ما عقبه هستيم هر كه ولايت ما را قبول كرد نجات يابد از آن عقبه. ثُمَّ كانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ 18-17 و از گذر كنندگان باشند آنهائيكه بخدا ايمان آورده و ديگران را بصبر در واجبات و مهربانى با خلق سفارش ميكنند و ايشان از اصحاب يمين و دست راست هستند يعنى از طرف راست به بهشت ميروند و آنها دوستان امير المؤمنين عليه السّلام باشند.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : ارادتمند فجر89 تفسير جامع، ج7، ص: 40 سوره فجر مشتمل است بر تنبيه و تذكر كفار و منافقين بعذابيكه نازل نمود بر طايفه عاد و ثمود و فرعونيان در اثر كفر و تكذيب كردن پيغمبران و آنكه بازگشت خلايق بسوى خدا است و بيان احوال بشر و حكايت گفتار كفار در آخرت.
وَ الْفَجْرِ (1) وَ لَيالٍ عَشْرٍ (2) وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (3) وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ (4) شرف الدين ذيل آيات فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فجر وجود مقدس حضرت قائم عليه السّلام وَ لَيالٍ عَشْرٍ فرزندان امام حسين عليه السّلام و شفع امير- المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام و وتر پروردگار يكتا است، و لليل دولت اولى و دومى است كه جاريست تا دولت قائم عليه السّلام محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شفع پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و وتر پروردگار جهانيان است. على بن ابراهيم از آن حضرت روايت كرده فرمود شفع حضرت امام حسن و امام حسين عليه السّلام است و وتر وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد.
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي 30-27 در آن روز خطاب رسد بكسيكه نفس او ساكن و دلش آرام است بوعده پروردگار و تصديق نموده او را باز گرد بسوى خداى خود كه راضى و خوشنودى از پروردگار و پروردگار نيز از تو راضى و خوشنود ميباشد و در صف بندگان خاص من در آى و در بهشت من داخل شو. حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر نفسى كه مطمئن شد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام است خوشنود گردد به پاداش و ثواب پروردگار و فرمود در حال احتضار فرشتگان او را صدا ميكنند اى كسيكه مطمئن شدى بولايت علي امير المؤمنين عليه السّلام باز گرد بسوى پروردگار خود خوشنود و پسنديده پس نيست براى او هم و غمى مگر آنكه ملحق شود بآنحضرت. ابن بابويه از سدير صيرفى روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم آيا مومن كراهت دارد از قبض روح فرمود خير وقتى فرشته موكل بر قبض ارواح وارد شد بر او جزع و فرياد ميكند در آنحال آنفرشته باو ميگويد بىتابى مكن ايدوست خدا بحق كسيكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بحق فرستاده من در حق تو نيكوئى مينمايم و مهربانتر از پدر و مادر هستم باز كن ديدههاى خود را و مشاهده كن جمال و نور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و امام حسن و امام حسين و ائمه عليه السّلام را اينها رفقاى تو ميباشند. اى كسيكه نفس خود را مطمئن كردهاى بمحمد و على و اهل بيت او عليه السّلام، بر گرد بسوى پروردگار با ولايت و ثواب الهى و داخل بهشت شو در زمره بندگان خاص يعنى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و اهل بيت آن بزرگواران قرار گيرد در آن وقت چيزى بهتر از قبض روح براى او نيست تا بزودى ملحق گردد بائمه خود.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : ارادتمند الغاشية (88) سوره غاشيه مشتمل است بر بيان احوال آخرت. تفسير جامع، ج7، ص: 396 هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ (1) وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ (2) عامِلَةٌ ناصِبَةٌ (3) تَصْلى ناراً حامِيَةً (4) تُسْقى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (5) لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيعٍ (6) لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ (7) اى رسول ما آيا خبر هولناك قيامت كه همه چيز را با هول و هيبت باز ميپوشد بر تو حكايت شده در آن روز رخسار طائفهاى ترسناك و ذليل باشد و همه كارشان رنج و مشقت است و پيوسته در آتش سوزان دوزخ معذبند و از چشمه آب گرم جهنم نوشند و نيست براى آنها طعامى مگر كثافات اهل دوزخ نه فربه كند آن طعام كسى را و نه سير كند. در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فرا گيرداين مردم را شمشير حضرت قائم عليه السّلام و طاقت ندارند كه امتناع كنند از آن شمشير، آنها عمل ميكنند بغير آنچه خداوند نازل نموده و منصوب ميكنند غير اولى الامر را بولايت و وصايت و افروختند آتش جنگ را در دنيا و در آخرت آتش جهنم براى ايشان افروخته شود و فرمود مصداق حقيقى آيه ناصبيها و زيديه و واقفيه و كسانيكه مخالفت دين خدا را نمودند ميباشد هر چند آنها كوشش در عابدت و نماز و روزه كنند خداوند در اثر مخالفت، اعمال ايشان را از بين ببرد و اگر شب و روز مشغول عبادت باشند بخاطر عداوت و دشمنى كه با امير المؤمنين عليه السّلام دارند خداوند عبادات و اعمال آنها را قبول نفرمايد و اين حديث را كشى از حضرت جواد عليه السّلام روايت كرده.
در كافى ذيل آيه ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ 26 از جابر روايت كرده كه حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود اى جابر روز قيامت پروردگار خلايق اولين و آخرين را تماما جمع ميكند پيغمبر اكرم و امير المؤمنين عليه السّلام را بخوانند و بر آن دو بزرگوار حله سبزى بپوشانند كه روشنائى دهد ميان مشرق و مغرب سپس ما ائمه را حاضر كنند و فصل حكومت ميان خلايق و حساب آنها را بسوى ما واگذار كنند بخدا قسم ما داخل كنيم اهل بهشت را در بهشت و اهل دوزخ را بدوزخ پس از آن پيغمبران پيشينيان را بخوانند و نزد عرش پروردگار بايستند تا مردم فارغ شوند از حساب وقتى اهل بهشت در منازل خود قرار گرفتند خداوند امير المؤمنين عليه السّلام را ميفرستد تا مؤمنات را بمؤمنين تزويج كند سوگند بخدا جز آن حضرت كسى اينعمل را انجام ندهد و اين موضوع از كرامت خداوند است كه بآنحضرت عطا فرموده سوگند بخدا امير المؤمنين عليه السّلام قسمت كننده بهشت و دوزخ است.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : ارادتمند الأعلى (87) سوره اعلى مشتمل است بر صفات على و قدرت پروردگار و خسران كفار و منافقين و رستگار يافتن مؤمنين بسبب تزكيه نفس. تفسير جامع، ج7، ص: 391 در كافى ذيل آيه بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا از مفضل بن عمر روايت كرده كه از حضرت صادق عليه السّلام پرسش كردم معناى آيه را فرمود مقصود از حيات دنيا ولايت اولى و دومى و سومى و مراد از آخرت ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و ولايت آنحضرت در تمام صحف پيغمبران نوشته شده است و خداوند مبعوث ننمود هيچ پيغمبرى را مگر آنكه عهد و پيمان گرفت از آنها به نبوت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت على عليه السّلام و اوصياء از فرزندان آنحضرت. و از اصبغ بن نباته روايت كرده كه از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمودم تفسير آيه را فرمود دو هزار سال پيش از آفرينش آسمان و زمين، بر قائمه عرش نوشته شده : لا اله الا اللّه وحده لا شريك له و ان محمّدا عبده و رسوله و ان عليا وصى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فاشهدوا بهما،
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : ارادتمند
الطارق (86) تفسير جامع، ج7، ص: 387 سوره طاق مشتمل است بر تهديد خلايق و بيان ميكند قرآن حق را از باطل قوله تعالى. وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا 4-1 ابن بابويه ذيل آيات فوق از ابان بن تغلب روايت كرده كه حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم شخصى از اهل يمن وارد شد سلام كرد آنحضرت جواب او را داد و فرمود مرحبا ايسعد آنشخص عرض كرد جز مادرم كس اين اسم را نميداند فرمود راست گفتى ايسعد مولى آنشخص گفت مولي لقب من ميباشد فرمود خيرى در لقب تفسير جامع، ج7، ص: 388 نيست خداوند ميفرمايد در قرآن وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ آنگاه فرمود ايسعد در يمن بچه كارى مشغول هستى عرض كرد فدايت گردم من از خانوادهاى هستم منجم كه نظر بستارگان مينمايم و كسى در اين علم داناتر از من نيست در يمن فرمود ستاره زحل در نجوم نزد تو چيست عرض كرد نحس است فرمود اينسخن را نگو رحل ستاره امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و نجم ثاقب است كه خداوند ميفرمايد يمنى عرض كرد ثاقب يعنى چه فرمود محل طلوع آن در آسمان هفتم است نورش سوراخ ميكند آسمانها را و روشنائى ميدهد از آسمان دنيا از اينجهت آنرا ثاقب ناميدند. على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود سماء در أين آيه وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است و طارق فرشته روح است كه با ائمه ميباشد و از جانب پروردگار شب و روز با آن بزرگواران حديث ميگويد و ايشانرا حفظ و حراست مينمايد و نجم ثاقب پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً وَ أَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً 17-15 ابى بصير از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود منافقين و مشركين كيد و حيله كردند با رسول خدا و امير المؤمنين و حضرت فاطمه و حسنين عليهم السّلام پس خداوند به پيغمبرش فرمود اى رسول ما منهم با آنها كيد ميكنم و مهلت ميدهم ايشان را تا وقت ظهور حضرت قائم عليه السّلام و انتقام ميكشم از ايشان بوجود مقدس آن بزرگوار از بنى اميه و تيم و عدى و ساير ستمكاران و ياغيان و ظالمان اهل بيت عليهما السّلام سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : ارادتمند البروج (85) سوره بروج مشتمل است بر بيان حال مؤمنين از اصحاب اخدود و تكذيب كنندگان پيغمبران قوله تعالى. تفسير جامع، ج7، ص: 376 وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1) وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2) وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ (3) قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (4) در اختصاص از اصبغ بن نباته روايت كرده كه ابن عباس ميگفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمن فرمود اى پسر عباس ذكر خداوند و ذكر من و على و فرزندانش عبادت است بآن خدائى كه مرا برسالت فرستاده است من بهترين مخلوقات و على عليه السّلام وصى من افضل اوصياء ميباشد على خليفه خدا و حجت او است در روى زمين براى بندگانش و همچنين فرزندان على بعد از او خليفه و حجت خدا هستند بواسطه آنها خداوند عذاب را از اهل زمين بر داشته و حبس نموده و بسبب ايشان آسمان را نگاه داشته از فرود آمدن بزمين و بخاطر آنها كوهها را حفظ نموده و باران رحمت خود را فرو ميفرستد و نباتات را از زمين ميروياند ايشان اولياء خداى تعالى مىباشند پس از آن فرمود اى پسر عباس تو گمان ميكنى خداوند بآسمان صاحب برجها سوگند ياد نمود، در سوره بروج، گفتم ايرسول خدا پس معناى آسمان در اين آيه چيست و فرمود مراد بآسمان من و بروج ائمه معصومين هستند كه اول آنها على عليه السّلام و آخر ايشان مهدى قائم عليه السّلام است. طبرسى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام امر نمود بشخصى كه از اسقف بزرگ و پيشواى نصارى داستان اصحاب اخدود را سؤال نمايد آن شخص پرسش كرد اسقف نتوانست جواب بگويد حضرتش فرمود داستان ايشان بدينقرار است خداى تعالى پيغمبرى را بر طايفه حبشه مبعوث گردانيد آنها پيغمبر خود را تكذيب كرده و بقتل رسانيدند و اصحاب آن پيغمبر را اسير كرده و بعضى را كشتند، شكافهائى در زمين كندند و آتش در آنها افروختند و گفتند هر كس بر دين ما ميباشد كنار رود و آنكه بر دين پيغمبر است بايد خود را در آتش افكند آنگاه اصحاب پيغمبر را بر آتش افكندند زنى را آوردند كه طفل يك ماه داشت خواستند با طفلش بآتش اندازند آنزن بر طفل خود رقت كرد آنا طفل بزبان آمد گفت اى مادر مرا با خودت بگذار در آتش افكنند سوگند بخدا اين عذابها براى پايدارى در دين حق و راه خدا بسيار ناچيز و اندك است او را با طفلش در آتش انداختند در حالتى كه طفل سخن ميگفت و اينحديث را در محاسن نيز روايت كرده است
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:21 :: نويسنده : ارادتمند الانشقاق (84) سوره انشقاق مشتمل است بر بيان علائم قيامت و آثار آن و توبيخ و تهديد كفار فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُورا 9-7 محمد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مصداق آيه فوق امير- المؤمنين عليه السّلام و شيعيان آنحضرت ميباشند كه نامه اعمال آنها را بدست راست ايشان دهند. فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَق 19-16 طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود همان مكر و حيلهاى كه امتان گذشته نمودند نسبت بخلفا و اوصياء پيغمبرانشان بعينه اين امت نسبت بمن و فرزندانم مرتكب خواهند شد ابن شهر آشوب ذيل آيه فَما لَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ 20 از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود شبى كه مرا بمعراج بردند و بمقام قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى النجم 9 رسيدم پروردگار بمن فرمود اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سلام مرا بعلى برسان و باو بگو من تو را دوست ميدارم و دوستانت را نيز دوست ميدارم و بخاطر دوستى تو اسمى از اسماء خود را مشتق كرده و تو را بآن اسم ناميدم چه من على العظيم هستم و تو را على ناميدم اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و هر كس چهار مرتبه ذكر على العظيم را بگويد روز قيامت براى او نزد من حسنهاى از حسنات على بن أبي طالب ميباشد ابن عباس ميگويد پيغمبر اكرم فرمود منافقين تصديق نميكنند فضايل على عليه السّلام را و ايمان بحضرتش نخواهند آورد.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : ارادتمند المطففين (83) سوره مطففين مشتمل است بر بيان احوال مردم در روز قيامت و تهديد اشخاص كم فروش. شرف الدين نجفى ذيل آيه وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ 1 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود تأويل آيه آنست واى بر كسانيكه خمس آل محمّد را كم ميكنند ولى چون بغنائم ميرسند بحد كمال اخذ ميكنند و واى بحال تكذيب كنندگان امير المؤمنين عليه السّلام وصى و خليفه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم پيغمبران
در كافى از محمّد بن فضيل روايت كرده كه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم معناى ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ 17 را فرمود منافقين چون مشاهده كردند مقام و منصب امير المؤمنين عليه السّلام را در روز قيامت و ديدند كه آنحضرت دستور ميدهد بجهنم اين مرد براى تو او را بگير چه از دشمنان من است و آن ديگرى را واگذار براى من كه از دوستداران من بوده فرشتگان از طرف پروردگار بمنافقين و دشمنان اهل بيت خطاب كنند اين وجود مقدس كه قسيم دوزخ و بهشت است همان امير المؤمنين عليه السّلام است كه شما او را تكذيب ميكرديد و حقش را غصب نموده و بحضرتش ظلم و ستم ميكرديد
كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ 26-18 شرف الدين از حارث حمدانى روايت كرده گفت وارد شدم در خانه امير- المؤمنين عليه السّلام ديدم آنحضرت در حال سجده است و چنان گريه ميكند كه هر انسانى متأثر و مغموم ميشود از گريه حضرتش، چون سر از سجده برداشت و فارغ شد عرض كردم ايمولاى من بسيار متأثر شدم از گريه شما فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مشاهده كردم بمن فرمود يا على دورى و غيبت تو از من بطول انجاميد بسيار مشتاق ديدار تو هستم خداوند بوعده خود در باره تو وفا نمود عرض كردم ايرسول خدا در چه خصوص فرمود در درجات تو و همسرت فاطمه و فرزندانت حسن و حسين بالاترين مقام بهشت را براى شما مهيا و آماده فرموده گفتم فدايت گردم نسبت بشيعيان من چگونه رفتار ميفرمايد فرمود آنها هم در بهشت قصرهائى دارند محاذى قصور ما عرض كردم ايرسول خدا پاداش شيعيان در دنيا چيست؟ فرمود امن و عافيت گفتم در وقت مرگ حال آنها چگونه ميباشد فرمود رفتار ميكنند با ايشان بمقدار دوستى و محبت آنها نسبت بشما اهل بيت كسانيكه ما را بيحد و بىاندازه دوست ميدارند مردن ايشان مانند شخص عطشانى است كه شربت سرد خوشگوار بنوشد و ديگران مانند كسانى هستند كه در رختخواب خود بخواب ميروند كتاب نيكو كاران بقدرت حق نوشته شده و فرشتگان مقرب پروردگار بر آن گواهى دهند و نيكو كاران بر تختهاى عزت تكيه كرده و نعمتهاى خدا را بنگرند و در رخسارشان نشاط و شادمانى و تازگى نعمتهاى بهشتى پديدار است ساقيان بهشت بآنها شراب ناب سرد معطر بنوشانند كه بمشك مهر كردهاند و دست كسى بآن نرسد تا بصاحبش بدهند و خردمندان بايد براى اين نعمت و شادمانى هميشگى رغبت كنند و بميل و اراده بكوشند نه براى نعمت فانى دنيا (يعنى بواسطه عمل خير و طاعت بايد مردم بر يكديگر سبقت كنند). تركيب طبع آن شراب از عالم بالا است، چه آن بهترين و بالاترين آشاميدنىهاى اهل بهشت است، از اينجهت آن را تسنيم ناميدند. و آميختگى آن شراب از چشمهايست كه مقربان خدا از آن مينوشند-. محمّد بن عباس از ابى حمزه روايت كرده كه از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم مقربون چه اشخاصى هستند فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه و حسنين عليهما السّلام و ائمه معصومين ميباشند إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ 32-29 مجرمين و بدكاران چون اهل ايمان را به بينند بر ايشان ميخندند و مسخره ميكنند و چون گذر كنند بچشم طعن و استهزاء بمؤمنين بنگرند و چون باز گردند بسوى اهل خود با شوخى و مزاح و شادى و بازى بنكوهش مومنين پردازند و زمانى كه مؤمنين را به بينند گويند اينان بحقيقت مردم گمراهى هستند. و حال آنكه ما بد كاران را موكل و نگهبان مؤمنين نگردانيديم- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده چون امير المؤمنين عليه السّلام از نزديك منافقين ميگذشت حضرتش را سخريه و استهزاء مينمودند و ميگفتند اين آنكسى است كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ميان اهل بيت خود او را بولايت و امامت بر گزيده و اختيار كرده. روز قيامت درى ميان دوزخ و بهشت باز ميشود، منافقين مشاهده ميكنند كه امير المؤمنين عليه السّلام در بهشت بر سريرى تكيه نموده بآنها ميگويد بجانب من آئيد چون ميخواهند بطرف حضرتش بروند آن در بسته شود. باين طريق آنحضرت ايشان را استهزاء ميكند
فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ 36-34 پس امروز كه روز جزا است اهل ايمان هم بكفار ميخندند و استهزاء ميكنند و بر تختهاى عزت تكيه كرده و دوزخيان را مشاهده ميكنند. محمّد بن عباس از ابى حمزه ثمالى روايت كرده كه حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمود روز قيامت تختى بر كنار جهنم گذارند امير المومنين عليه السّلام بر روى آن نشيند چون نظرش بدوزخ افتد تبسم مينمايد، وقتى تبسم نمود جهنم زير و زبر ميشود پائين آن بالا آيد و بالاى آن پائين رود. منافقين بيرون آيند مقابل آنحضرت بايستند گويند اى امير المؤمنين عليه السّلام ايوصى رسول خدا بر ما ترحم كن و از براى ما نزد پروردگار شفاعت نما آنحضرت بر آنها ميخندد و ايشان را استهزاء ميكند و از آنجا بلند ميشود. آنگاه منافقين را بر ميگردانند بجهنم در آن مكانيكه جا داده بودند. اينحديث را جمعى از مخالفين از ابن عباس روايت كردهاند كه يكى از آنها حاكم ابو اسحاق حسكانى است، در كتاب شواهد تنزيل و قواعد تفضيل.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : ارادتمند التكوير (81) سوره تكوير مشتمل است بر علامات و احوال قيامت و شدايد آن و در قوت و امانت جبرئيل ير جامع، ج7، ص: 349 ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ 7 از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ مؤمنى روز قيامت عبور نميكند از صراط مگر آنكه بدر بهشت كه رسيد خداوند چهار زن از زنان دنيا و هفتاد حور العين باو تزويج مينمايد جز امير المؤمنين عليه السّلام كه فقط از زنان دنيا حضرت فاطمه باو اختصاص دارد و غير آنحضرت همسرى از زنان دنيا براى امير المؤمنين عليه السّلام نمىباشد ولى حور العين بسيارى بآن حضرت تعلق دارد
محمّد بن عباس ذيل آيه وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ 17 از اصبغ بن نباته روايت كرده كه از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمودم معناى آيه را فرمود خداوند مثل زده آن را براى كسانيكه عدول كردند از صاحبان امر و ائمهايكه خداوند آنها را معين نموده و دعوى ولايت كردند براى خودشان و مقصود از صبح ائمه معصومين است كه نور آنها روشنتر از نور صبح است وقتى دميده ميشود
صير ميگويد از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم تأويل آيات را فرمود از فضيلت و خصايص پيغمبر خاتم كه خداوند باو عطا فرموده و به هيچ پيغمبرى نداده يكى آنست كه جبرئيل را بصورت اصلى در افق مبين مشاهده نمود و حضرتش روز قيامت نزد پروردگار مطاع و امين است گفتم معناى وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ 22 چيست؟ فرمود يعنى پيغمبر شما در نصب كردن امير المؤمنين عليه السّلام بولايت و خلافت و حجت در ميان مردم هرگز ديوانه نيست و اين كار را از روى ديوانگى انجام نداده بلكه بدستور پروردگار است درادامه ميگويد: گفتم فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ 27 يعنى چه فرمود يعنى كجا فرار ميكنيد از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام على ذكريست از براى كسيكه خداوند عهد و ميثاق گرفته است از او بر ولايت آن حضرت و براى جهانيان پنديست عرض كردم لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ 28 يعنى چه فرمود هر كس بخواهد راه راست حق پرستى را پيش گيرد بايد استقامت كند و پايدار بماند در ولايت و فرمانبردارى از على و ائمه بعد از آنحضرت عرض كردم. وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِين َ29 يعنى چه فرمود خداوند قرار داده قلوب ائمه را محل اراده خود و هر وقت خداوند چيزى را بخواهد و اراده فرمايد ائمه نيز مىخواهند و مشيت بسوى خدا است نه بسوى مردم اينست معانى آيات شريفه، اى ابى بصير، على بن ابراهيم از ابن عباس روايت كرده كه شنيدم از امير المؤمنين عليه السّلام در تفسير رَبُّ الْعالَمِينَ ميفرمود خداوند سيصد و هفده عالم پشت كوه قاف و پشت هفت دريا خلق نموده و آنها اطلاعى از خلقت آدم و فرزندان او ندارند و هر عالمى سيصد و سيزده برابر عالمى است كه آدم و فرزندان او را در آن خلق نموده اهل آن عوالم بمقدار چشم بهمزدن معصيت خداوند را بجا نياوردهاند.
سوره تكوير مشتمل است بر علامات و احوال قيامت و شدايد آن و در قوت و امانت جبرئيل ير جامع، ج7، ص: 349 ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ 7 از ابن عباس روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود هيچ مؤمنى روز قيامت عبور نميكند از صراط مگر آنكه بدر بهشت كه رسيد خداوند چهار زن از زنان دنيا و هفتاد حور العين باو تزويج مينمايد جز امير المؤمنين عليه السّلام كه فقط از زنان دنيا حضرت فاطمه باو اختصاص دارد و غير آنحضرت همسرى از زنان دنيا براى امير المؤمنين عليه السّلام نمىباشد ولى حور العين بسيارى بآن حضرت تعلق دارد
محمّد بن عباس ذيل آيه وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ 17 از اصبغ بن نباته روايت كرده كه از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمودم معناى آيه را فرمود خداوند مثل زده آن را براى كسانيكه عدول كردند از صاحبان امر و ائمهايكه خداوند آنها را معين نموده و دعوى ولايت كردند براى خودشان و مقصود از صبح ائمه معصومين است كه نور آنها روشنتر از نور صبح است وقتى دميده ميشود
صير ميگويد از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم تأويل آيات را فرمود از فضيلت و خصايص پيغمبر خاتم كه خداوند باو عطا فرموده و به هيچ پيغمبرى نداده يكى آنست كه جبرئيل را بصورت اصلى در افق مبين مشاهده نمود و حضرتش روز قيامت نزد پروردگار مطاع و امين است گفتم معناى وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ 22 چيست؟ فرمود يعنى پيغمبر شما در نصب كردن امير المؤمنين عليه السّلام بولايت و خلافت و حجت در ميان مردم هرگز ديوانه نيست و اين كار را از روى ديوانگى انجام نداده بلكه بدستور پروردگار است درادامه ميگويد: گفتم فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ 27 يعنى چه فرمود يعنى كجا فرار ميكنيد از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام على ذكريست از براى كسيكه خداوند عهد و ميثاق گرفته است از او بر ولايت آن حضرت و براى جهانيان پنديست عرض كردم لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ 28 يعنى چه فرمود هر كس بخواهد راه راست حق پرستى را پيش گيرد بايد استقامت كند و پايدار بماند در ولايت و فرمانبردارى از على و ائمه بعد از آنحضرت عرض كردم. وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِين 29 يعنى چه فرمود خداوند قرار داده قلوب ائمه را محل اراده خود و هر وقت خداوند چيزى را بخواهد و اراده فرمايد ائمه نيز مىخواهند و مشيت بسوى خدا است نه بسوى مردم اينست معانى آيات شريفه، اى ابى بصير، على بن ابراهيم از ابن عباس روايت كرده كه شنيدم از امير المؤمنين عليه السّلام در تفسير رَبُّ الْعالَمِينَ ميفرمود خداوند سيصد و هفده عالم پشت كوه قاف و پشت هفت دريا خلق نموده و آنها اطلاعى از خلقت آدم و فرزندان او ندارند و هر عالمى سيصد و سيزده برابر عالمى است كه آدم و فرزندان او را در آن خلق نموده اهل آن عوالم بمقدار چشم بهمزدن معصيت خداوند را بجا نياوردهاند.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:15 :: نويسنده : ارادتمند 80 عبس سوره عبس مشتمل است بر ذكر قوميكه اميدوارند مسلمين اسلام آوردن آنها را و داستان ابن مكتوم و بيان شطرى از نعمتهائيكه خداوند به بندگان عطا فرموده كَلَّا لَمَّا يَقْضِ ما أَمَرَه 23 على بن ابراهيم و محمّد بن عباس از ابى اسامه روايت كردند كه از حضرت باقر عليه السّلام تأويل آيه را سؤال نمودم فرمود شأن نزول آيه در باره امير المؤمنين عليه السّلام است يعنى چقدر كفر و طغيان و عناد ميورزيد اى منافقين در اثر كشتن امير- المؤمنين عليه السّلام پس از آن كرامت و نسبت خلقت امير المؤمنين عليه السّلام را بيان ميكند و ميفرمايد آنحضرت از طينت پيغمبران خلق شد، و معين كرده حضرتش را براى خير و نيكوئى و آنحضرت راه هدايت و طريق مستقيم است پس از كشته شدن و مردن بطريق پيغمبران و مكث كردن، زنده كند آنحضرت را در زمان رجعت و حكم فرمايد در باره دشمنان خود آنچه را خداوند امر فرموده باو
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه 24 در كافى از زيد شحام روايت كرده از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كردم مقصود از طعام در اين آيه چيست؟ فرمود علم و دانشى است كه بايد اخذ نمود آن را از كسانيكه خداوند معين نموده و اينحديث را مفيد نيز در اختصاص روايت كرده و در ارشاد از جمعى اماميه روايت كرده كه سؤال نمودند از ابو بكر معناى آب را جواب داد نميدانم چگونه چيزيكه نميدانم بگويم ولى معناى فاكهة را ميدانم بامير المؤمنين عليه السّلام خبر دادند فرمود سبحان اللّه چگونه نميداند معناى آب را آن گياه و مرتع زار است كه براى حيوانات خداوند آفريده تا آنها و انسان نفس خود را زنده بدارند و قوام بدنشان بآنها باقى بماند و فرمود ميوهجات در دنيا يكصد بيست نوع است و بزرگ آنها انار است.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : ارادتمند 79 النازعات سوره نازعات مشتمل است بر احوال قيامت و اهوال آن و شطرى از داستان موسى و فرعون و تهديد و توبيخ منكرين قيامت و حشر. يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَة 6 محمد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود راجفه حضرت امام حسين عليه السّلام است و رادفه امير المؤمنين عليه السّلام اول كسيكه خاك را از سر خود دور ميكند امام حسين عليه السّلام است با هفتاد و پنج هزار نفر إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ- كفار گفتند اين رجعت رجعتى باشد زيان كار يعنى اگر چنان است كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگويد ما در اين رجعت زيان كار باشيم و اين سخن را بطريق سخريه گفتند- محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كره مباركى كه نفع ميرساند باهلش روز حساب ولايت من و ولاية على عليه السّلام و فرزندان او و پيروى كردن از من و از على و فرزندان على است بواسطه داشتن ولايت ما خداوند امر ميفرمايد آنها را داخل بهشت كنند و كره خاسر و زيان- آورد دشمنى كردن با من و على و اوصياء بعد از او باشد بواسطه اين عداوت خداوند امر ميكند آنها را در اسفل السافلين جهنم داخل گردانند- پس از آن خداوند در جواب كفار ميفرمايد جز يك آواز كه در صور دمند بيش نباشد كه بآن صدا ناگهان همه از خاك بيرون آيند و بزمين قيامت حاضر باشند.
وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى 41-40 ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده است كه اين آيه مخصوص امير المؤمنين عليه السّلام و كسانى است كه بر طريقه آنحضرت مشى مينمايند.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:9 :: نويسنده : ارادتمند سوره النبإ (78) تفسير جامع، ج7، ص: 321 سوره نباء مشتمل است بر احوال قيامت و تكذيب كردن قريش از قرآن و پيغمبر و قيامت و كيفر كفار و گناهكاران و توبيخ و تهديد آنها و پاداش مؤمنين عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) در تفسير اهل بيت عصمت و طهارت نباء عظيم امير المومنين عليه السّلام است چنانكه در كافى از ابى حمزه روايت كرده كه سؤال نمودم از حضرت باقر عليه السّلام معناى نباء عظيم را فرمود امير المؤمنين عليه السّلام است خود آنحضرت فرموده براى خدا آيه و نباء بزرگترى از من نيست و اينحديث را در بصائر الدرجات با زيادتى اين جمله روايت كرده فرمود آنحضرت ولايت مرا خداوند بر امتهاى گذشته فرض و واجب نموده با همان اختلاف زبانى كه داشتند بسيارى از آنها قبول ننمودند و اقرار بفضيلت من نكردند ابن بابويه از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام و حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على تو باب و راه خدا و حجة پروردگار و نباء عظيم و صراط مستقيم و مثل اعلى هستى- و حافظ محمّد بن مؤمن شيرازى كه يكى از مخالفين است در كتاب مستخرج از تفاسير اثنى عشر ذيل تفسير آيه فوق از سدى روايت كرده گفت صخر بن حرب وارد شد بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد اى محمّد امر ولايت بعد از شما براى كيست؟ فرمود براى كسى است كه او نسبت بمن بمنزله هرون است نسبت بموسى جبرئيل نازل شد و آيات فوق را آورد و گفت ايرسول خدا بعضى از امت تو تصديق ولايت و خلافت على عليه السّلام را بنمايند و بعض ديگر تكذيب كنند و بزودى شناسند و يقين نمايند بولايت على عليه السّلام در قبر هنگام سؤال كردن از آنها بدانكه در مشرق و مغرب عالم و بيابان و دريا نميرد كسى مگر آنكه نكير و منكر سؤال كنند از او در باره ولايت و خلافت على و مىپرسند پروردگار تو كيست و دين تو چيست و پيغمبر تو كيست و امام تو كيست؟ و از علقمه روايت كرده گفت روز جنگ صفين مردى از لشگر شام با سلاح بيرون آمد و قرآنى حمايل خود كرده بود بجاى رجز خواندن چنانكه مرسوم اعراب است ميخواند: عَمَّ يَتَساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ من خواستم پيش او روم امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بر جاى خود باش. خود آنحضرت پيش رفت بآنمرد گفت منم نباء عظيم و خبر بزرگ كه در من خلاف كرديد و در ولايت من نزاع نموديد و از ولايت من باز آمديد آنگاه قبول كرديد و بظلم و بغى و ستم هلاك شديد از كفر بوسيله شمشير من بيرون آمديد و روز غدير را دانستيد و روز قيامت خواهيد دانست آنچه بجا آوردهايد و بكيفر آن خواهيد رسيد پس از آن شمشير كشيد و سرش را از تن جدا كرد و بدرك واصل شد- و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت روز جنگ جمل در بصره سوارى از لشگر بصره بيرون آمد و آيات فوق را ميخواند امير المؤمنين عليه السّلام پيش رفت و باو فرمود مىشناسى آن خبر بزرگ را عرض كرد خير فرمود بخدا قسم منم نباء عظيم كه در من خلاف كرديد بزودى خواهيد شناخت مرا آنوقتيكه ميان بهشت و دوزخ بايستم و خلايق را قسمت كنم و بدوزخ گويم اين براى تو و آنديگر براى من بگير او را كه از دشمنان منست و دست بردار از اين شخص كه از دوستان منست و بزودى خواهيد دانست كه من نباء عظيم هستم آنزمان كه در كنار حوض كوثر بايستم و طايفهاى را از حوض كوثر برانم چنانكه در دنيا شتر غريب را از كنار حوض آب برانند پس از آن بصرى را بقتل رسانيد و بجاى خود بازگشت. فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً، از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت خلايق را در مكانى جمع كنند و محو شود از دل آنها گفتن لا اله الا اللّه مگر آنكسانى كه بولايت امير المؤمنين عليه السّلام اقرار كردند و اين است معناى آيه شريفه. إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَرِيباً، يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً آنروز قيامت حق است پس هر كس ميخواهد نزد خداى خود در آن روز مقام و منزلتى يابد در راه طاعت بكوشد و از معصيت اجتناب كند ما شما را از عذاب نزديك روز قيامت ميترسانيم آنروز مرد نگران باشد از عملى كه بجا آورده و منتظر است جزاء و يا كيفر اعمال خود را كه پيش فرستاده و كافران در آنروز از شدت عذاب آرزو كنند كه ايكاش خاك بودند و بچنين عذابى گرفتار نميشدند- محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود كافر ميگويد ايكاش من ابو تراب (امير المؤمنين) را دوست ميداشتم. ابن بابويه از عباية بن ربعى روايت كرده گفت بابن عباس گفتم بچه مناسبت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را ابو تراب كنيه داد گفت براى آنكه آنحضرت صاحب زمين و حجة خداوند است بر اهل زمين، و زمين بوجود مقدس آن حضرت ساكن و باقى است شنيدم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرمود روز قيامت چون كفار مشاهده كنند آنچه را كه خداوند وعده داده بود بشيعيان على عليه السّلام از اجر و قرب و منزلت و كرامت آرزو ميكنند و ميگويند ايكاش ما هم از شيعيان على و ترابى بوديم يعنى بآنحضرت منسوب بوديم- اينست معناىا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً يعنى علوى بوديم و ابو تراب را دوست ميداشتيم. سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : ارادتمند [سوره المرسلات (77) سوره مرسلات مشتمل است بر وعده پروردگار از بعث و نشور و ثواب و عقاب و تهديد و توبيخ تكذيب كنندگان و كيفر آنها و ثواب و پاداش مؤمنين. انْطَلِقُوا إِلى ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ انْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْر 33-29ٌ خطاب ميرسد بكفار اى منكران امروز بسوى آندوزخى كه تكذيب ميكرديد برويد، در زير سايههاى دود آتش دوزخ كه از سه طرف شما را احاطه كرده است، در آنجا نه سايهاى خواهد بود و نه از شراره آتش نجاتى توانيد داشت آن آتش هر شعله و شرارهاى كه افكند مانند قصريست، گويا آن شراره چون شتران زرد موى است- شيخ طوسى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر گاه مردم از عطش و تشنگى بآنها گويند پناه ببريد بامير المؤمنين عليه السّلام همانكسيكه تكذيب ميكرديد او را، چون بحضرتش پناه ببرند بايشان گفته شود برويد زير سايههاى دود آتش دوزخ كه از سه جانب شما را احاطه خواهد كرد. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِين 44-41 ابن شهر آشوب از تفسير ابى يوسف ابن يعقوب كه يكى از مخالفين است و او از مجاهد و ابن عباس روايت كرده گفت مقصود از متقين در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام و حسنين عليه السّلام است آنها در سايه درختهاى بهشت و خيمههائى از لؤلؤ كه طول هر خيمهاى يكفرسخ است سكونت دارند در كافى از محمّد بن فضيل روايت كرده گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال كردم متقين چه اشخاصى هستند فرمود سوگند بخدا ما و شيعيان هستيم و كسى جز ما بر ملت حضرت ابراهيم نيست و ساير مردم از آن ملت بيزارى ميجويند عرض كردم حضورش مجرمين چه اشخاصى هستند فرمود بنى اميه و بنى عباس گفتم مكذبين چه مردمانى باشند فرمود كسانى كه تكذيب كردند ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را و اولين آنهائى هستند كه پيغمبران گذشته را تكذيب نمودند در اطاعت اوصياء و آنها و مجرمين اين امت كسانى بودند كه ظلم نمودند بآل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اعمال ناشايستهاى نسبت بوصى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام بجا آوردند.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : ارادتمند الإنسان (76) خلاصه مطالب سوره دهر عبارت است از آفرينش انسان از اختلاط آب مرد و زن و بيان كردن راه هدايت و گمراهى و كيفر كفار و پاداش مؤمنين و امر نمودن پيغمبر به برد بارى و صبر در مقابل اذيت و آزار مشركين و منافقين. هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا 1 آيا بر انسان روزگارى نگذشت كه در آن روزگار چيزى مذكورنبود بعض از مفسرين گفتند مراد بانسان آدم است چه او مدتى خاك بود و گل تا آنكه روح در او دميده شد ابن شهر آشوب و رازى گفتند در تفسير اهل بيت مراد بانسان امير المؤمنين عليه السّلام است و هل بمعناى ماى نافيه است، معناى آن چنين است: هيچ روزگارى نيامد مگر آنكه در آنروزگار چيزى مذكور بود يعنى پيوسته وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام معروف و مذكور و مشهور بود چگونه مذكور و معروف نباشد آنكسى كه نامش با نام خدا و رسول بر ساق عرش و بر در بهشت و سرادقات و اوراق و اشجار نوشته شده پيش از خلقت آدم يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً 9-7 مفسرين عامه و خاصه اتفاق دارند در اينكه اين آيات در شأن امير المؤمنين و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام و فضه كنيز آنها نازل شده و داستان آن بدينقرار است حسنين عليهما السّلام بيمار شدند جدشان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با جمعى از اصحاب بعيادت آنها تشريف بردند بامير المؤمنين عليه السّلام فرمودند اگر نذر كنى در حق حسنين روا باشد امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه (ع) و فضه كنيزشان و خود حسنين هر يك سه روز روز نذر كردند اگر خداوند آنها را عافيت دهد بشكرانه آن، روزه بگيرند چون خداى تعالى ايشان را شفا داد امير المؤمنين عليه السّلام بحضرت فاطمه (ع) فرمود وقت آن است كه ما بنذر خود وفا كنيم چيزى نداشتند امير المؤمنين عليه السّلام نزد يهودى بنام شمعون رفت تا مقدارى جو قرض كند يهودى گفت يا على اين پشم را بگير و بزنان بده تا براى من بريسند و اين سه صاع جو را مزد بگيرند آنحضرت آنها را گرفت و بخانه آورد حضرت فاطمه يكصاع آن را آسيا كرد و پنج قرص از آن نان پخت هر يكى را قرصى، همه روزه دار بودند چون نماز شام بجا آوردند و خواستند افطار كنند هنوز دست بطعام نبرده بودند سائلى بدر خانه آمد و گفت من مسكينى هستم از مسلمانان مرا طعام دهيد خداوند شما را از خوانهاى بهشت طعام دهد امير المؤمنين بحضرت فاطمه فرمود- فاطمة ذات المجد و اليقين يا بنت غير الناس اجمعين اما ترين البائس المسكين قد قام بالباب له حنين يدعو الى اللّه و يستكين يشكو الينا جايع حزين كل امرئى بكسبه رهين و فاعل الخيرات يستدين موعده جنة عليين حرّمها اللّه على الضنين و للبخيل معوفف مهين تهوى به النار الى السجين شرابه الصديد و الغسلين يمكث فيه الدهر و السنين فرمود اي فاطمهايكه بزرگوار و عزيز و بلند مرتبه و با يقينى- ايدختر بهترين مردمان عالم- مگر نمىبينى فقير بينوائى در خانه ايستاده ناله و فرياد ميكند- و خدا را ميخواند و اظهار گرسنگى بما ميكند بدانكه هر شخصى در گروى اعمال خود ميباشد و نيكو كاران عمل نيك خود را بقرض ميدهند و سر آمد مدت وام آنها بهشت عليين است. خداوند حرام كرده آن بهشت را بر هر خسيس و بخيلى. حضرت فاطمه عليه السّلام در جواب آنحضرت گفت: امرك سمع يابن عم و طاعة مالى من لوم و لا بضاعة عذبت بالبر ولى صناعة اطعمه و لا ابالى الساعة و ادخل الخلد ولى شفاعة گفت اى پسر عموى عزيزم امر و فرمان شما را ميشنوم و اطاعت ميكنم و از هيچ ملامت كننده و بىچيزى باكى ندارم پيشه من كرم و احسان به بينوايان و بر و نيكوئى بآنها است و در اين دنيا از هيچ مشقت و سختى باكى ندارم زيرا ميدانم پاداش تمام اينها بهشت جاويد است كه در آن داخل ميشوم و شفاعت است كه خداوند ويژه من قرار داده است- امير المؤمنين عليه السّلام قرص نان خود را بآن فقير ايثار نمود حضرت فاطمه و حسنين عليه السّلام و فضه نيز بآن حضرت اقتدا نمودند و نان خود را بفقير دادند و آن شب بآب تنها افطار باز نمودند. روز ديگر صاع دوم را حضرت فاطمه آسياب كرد و پنج قرص نان پخت پس از اداء نماز، چون خواستند افطار كنند يتيمى در خانه آمد و گفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة. يتيمى از فرزندان مهاجر هستم پدرم در ركاب رسولخدا شهيد شده است مرا عطائى بدهيد امير المؤمنين عليه السّلام چون صداى يتيم را شنيد فرمود قرص من را باو بدهيد حضرت فاطمه عليه السّلام و حسنين و كنيز آنها فضه بآنحضرت اقتدا نموده هر يك قرص نان خود را به يتيم دادند و آنشب نيز بآب افطار نمودند. شب سوم هنگام افطار سائلى بدر خانه آمد و گفت من اسيرى هستم مرا طعامى بدهيد امير المؤمنين عليه السّلام قرص خود را بآن اسير داد حضرت فاطمه عليه السّلام و حسنين و فضه نيز سهم خود را بآن اسير دادند آنشب هم بآب افطار كردند روز چهارم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنزل دخترش حضرت فاطمه تشريف برد ديد حسنين از شدت ضعف ميلرزند از حال آنها سؤال نمود حضرت فاطمه داستان را بعرض مباركش رسانيد، رسولخدا گريست، در اين اثناء جبرئيل نازل شد و آيات: إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً تا آخر آيه و كان سعيكم مشكورا- را آورد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حمد و سپاس پروردگار را بجا آورد و تبسمى بصورت آنها نمود و فرمود بگيريد تهنيت و مبارك باد خدا را كه جبرئيل آورده و از جانب پروردگار بشما سلام ميرساند، و اين آيات را در شأن شما نازل نموده. خداوند نعمتى بشما عطا فرموده كه هرگز نابود شدنى نيست ايدختر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گوارا باد تو را قرب رحمن و جوار پروردگار، در خانه جلال و جمال، خداوند ميپوشاند شما را سندس و استبرق و ارجوان بهشتى، و سيراب ميشويد از شربت رحيق مختوم، و شما نزديكترين مخلوقات هستيد بخداوند رحمن و ايمن باشيد در آنوقتى كه همه مردم محزون و ترسان مىباشند. خوشا بحال دوستداران شما و كسانيكه شما را عزيز و محترم ميشمارند. در آن عصر و زمانى كه مردم خوار و ذليل مينمايند شما را و يارى ميكنند شما را در آنوقتيكه يار و ياورى نداريد. واى بر امت من واى بر امت از طرف خدا. پس از آن بوسيد حضرت فاطمه و امير المؤمنين عليه السّلام را و بسينه خود چسبانيد حسنين را و فرمود خداوند خليفه من است بر شما در حال حيات و ممات من باو مىسپارم شما را كه بهترين حافظ و نگهبان است، محفوظ بدارد خداوند هر كسيرا كه شما را حفظ مينمايد. و صله كند، با آنكه با شما صله مينمايد، يارى كند كسيرا كه شما را يارى مينمايد و خوار و ذليل گرداند آنكسيرا كه شما را خوار و ذليل ميكند، بزودى بمن ملحق خواهيد شد نزد خداوند و حساب و پاداش شما با خدا خواهد بود. و اين حديث را ابن بابويه و بسيارى از محدثين عامه و خاصه روايت كردهاند و در معناى: يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً ... از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود شيعيان ما وفا كردند بآنعهدى كه خداوند گرفت از آنها بر ولايت ما آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ترسيدند از روز پيمان و عهد كه در عالم ذرّ از ايشان گرفته شد بر ولايت ما ائمه- در كافى ذيل آيه وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً- از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود عيال مرد، حكم اسير را دارد سزاوار است كه انسان در نعمت و ارزاق و البسه آنها در وسعت توسعه بدهد تا آرزوى مرگ او را نكنند-
در كافى از محمد بن فضيل روايت كرده كه از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمودم معناى إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ 29 را فرمود اشاره است بولايت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كردم يدخل فى رحمته يعنى چه فرمود رحمت، ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است
يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيما 31 ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود رحمت، وجود مقدس امير المؤمنين (ع) و فرزندان گرامش هستند.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : ارادتمند القيامة (75) تفسير جامع، ج7، ص: 291 خلاصه مطالب سوره قيامت عبارت است از شرح احوال مردم در روز قيامت و جمع و بيان قرآن از طرف خدا است و حالات كفار و منافقين هنگام مرگ.
بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ (5) در محاسن از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فجر در اين آيه بمعناى تكذيب و مكر و حيله است و اراده كرده كه انسان نسبت بامير المؤمنين عليه السّلام مكر و حيله بنمايد،
فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى31 واى از آنروز براى كسانيكه حق را تصديق نكردند و ايمان نياوردند و نماز بجا نياوردند- سبب نزول آيات فوق آن بود كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را دعوت ميكرد روز غدير خم بسوى بيعت كردن با امير المؤمنين عليه السّلام چون رسانيد بمردم آنچه را مأمور بود از جانب پروردگار در باره آنحضرت و مردم از امر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلم بر گشتند معاويه ملعون تكيه كرده بود بر مغيرة بن شعبه و ابى موسى اشعرى متوجه عشيره خود شد و گفت بخدا قسم من هرگز ايمان و اقرار بولايت على عليه السّلام نخواهم آورد و تصديق نميكنم گفتار محمّد صلّى اللّه عليه و آله را در باره على عليه السّلام خداوند آيات فوق را حكايت از گفتار او نازل نمود و فرمود واى بر او كه امر ما را تكذيب ميكند و از حكم ما بر ميگردد و بسوى اهلش با تكبر و نخوت روى آورد واى بر چنين شخصى كه بعذاب و مرگ سزاوارتر است و عرب كلمه اولى فاولى 36 را بكسى اطلاق ميكند كه به بلا و عذاب نزديك است پس از مرگ هم واى از عذاب برزخ و روز محشر بر او و چون آيات نازل شد معاويه برگشت بخانه و اهل خود تنقيد و مسخره ميكرد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را آنحضرت بالاى منبر تشريف برد خواست بيزارى بجويد از معاويه خداوند آيه لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ 16 را نازل نمود پيغمبر سكوت اختيار كرد بامر خداوند-
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : ارادتمند المدثر (74) تفسير جامع، ج7، ص: 27 خلاصه مطالب سوره مدثر عبارت است از امر نمودن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به تبليغ رسالت و ترسانيدن مردم از عذاب خدا و تطهير و صفاى باطن و تهديد كفار و مشركين و سوگند پروردگار بر وقوع كيفر كفار و بزرگ و سخت بودن عقوبت آنها و آنكه هر نفسى در گرو اعمالى است كه بجا آورده است.
شيخ مفيد در اختصاص ذيل آيه فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ از مفضل بن عمر روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه را سؤال نمودم فرمود امامى از ما ائمه از نظر مردم غايب و پنهان ميشود هر وقت خداوند اراده فرمايد آن امام ظاهر گردد بقلب مباركش الهام شود و قيام نمايد. و از جابر بن يزيد جعفى روايت كرده كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود ناقور صدائى است كه از آسمان شنيده مىشود منادى ندا كند ايمردم آگاه باشيد كه ولى شما حجة بن الحسن عسكرى روحى و روح العالمين له الفداء قيام بحق ميكند و منادى جبرئيل امين است سه ساعت پيش از ظهور آنحضرت ندا كند و آنروز براى كفار و منافقين بسيار سخت است همانهائى كه بنعمت خداوند و ولايت امير المؤمنين كافر شدند.
وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلَّا مَلائِكَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ ما يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ 31 در كافى ذيل آيه مزبور از محمّد بن فضيل روايت كرده گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام معناى آيه را سؤال نمودم فرمود اهل كتاب يقين نمودند كه خداوند و رسول و وصى او امير المؤمنين عليه السّلام بر حق است عرض كردم معناى وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا 31 يعنى چه فرمود ايمان مؤمنين بولايت على زياد ميگردد گفتم وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ 31 يعنى چه فرمود آنها در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام شك نمىكنند عرض كردم وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى لِلْبَشَرِ 31 يعنى چه فرمود ولايت آن حضرت نيست مگر تذكرى از براى بشر گفتم إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَر 35 فرمود يعنى وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه زهرا عليهم السّلام يكى از بزرگترين آيات خدا است گفتم لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ 37 فرمود هر كس مقدم بدارد ولايت ديگرى را بر ولايت ما آخر و عاقبت او جهنم است و آنكه ولايت ما را مؤخر بدارد او نيز از اهل دوزخ است گفتم إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ 39 فرمود سوگند بخدا آنها شيعيان ما هستند عرض كردم معناى لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ 43 يعنى چه فرمود صلاة در اين آيه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندان آنحضرت است يعنى ما دوست نداشتيم على عليه السّلام را و داراى اوصياء نبوديم و بر آنها صلوات نمىفرستاديم گفتم فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ 49 فرمود يعنى از ولايت على عليه السّلام دورى ميجويند عرض كردم كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ عبس-11 فرمود ولايت آنحضرت تذكرهايست.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : ارادتمند المزمل (73) تفسير جامع، ج7، ص: 27 خلاصه مطالب سوره مزّمل عبارت است از امر نمودن پيغمبر بقيام از براى نماز شب و صبر و بردبارى و تحمل كردن در مقابل اذيت و آزار مشركين و تكذيب كنندگان، و تهديد كفار و تأكيد حجت بر اهل مكه و تهديد آنها و تخفيف و بر داشتن وجوب نماز شب از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اصحاب وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحيما وطَعاماً ذا غُصَّةٍ وَ عَذاباً أَلِيماً يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ وَ كانَتِ الْجِبالُ كَثِيباً مَهِيلا 14-13 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده فرمود معناى آيه آنست: اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صبر كن بر آنچه در باره شما ميگويند و رها كن كفار را و واگذار مرا با كسانيكه تكذيب ميكنند امير المؤمنين وصى تو را- محمّد بن فضل ميگويد سؤال نمودم از آنحضرت اين معنى تنزيل آيه است؟ فرمود بلى و اينحديث را ابن شهر آشوب نيز روايت كرده. يكروز امير المؤمنين دندانش درد گرفت و از آن متألم شد گفت پروردگارا شما كه در باره استخوان اين همه درد و رنج ميتوانى بيافرينى پس ما را آيه إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً چه احتياج است آن روز كه زمين و كوهها بلرزه در آيد و كوهها مانند تل ريگى شود و چون موج روان گردد.
طبرسى ذيل جمله وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ 20 از ابن عباس روايت كرده گفت مقصود از طايفه در اينجا امير المؤمنين عليه السّلام و أبو ذر غفارى است.
سه شنبه 29 / 10 / 1392برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : ارادتمند 69الحاقه خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از احوال قيامت و هلاك قوم عاد و ثمود و فرعونيان و داستان نوح و نفخ صور و بيان احوال اهل جهنم. وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً 10-9 و فرعون و كسانيكه پيش از او بودند و اهل مؤتفكات بزشت و خطا كارى برخاستند و با رسول پروردگارشان مخالفت كردند خدا هم ايشانرا بعذاب سخت گرفتار ساخت-. شرف الدين نجفى ذيل آيه فوق از حمران روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود مراد بفرعون در اين آيه سومى است و مقصود از من قبله اولى و دومى است و مؤتفكات اهل بصره هستند و خاطئه عايشه است امير المؤمنين عليه السّلام در خطبه معروفه كه در ذم و توبيخ اهل بصره است خطاب نمود بآنها و فرمود يا اهل المؤتفكه و معناى ائتفكت خسف و گرفتن است چه بصره را سه مرتبه آب فرا گرفت و مرتبه ديگر هم فرا خواهد گرفت چنانچه حضرتش خبر داد و فرمود: كانى بمسجدكم كجئوجئى سفينه فى لجه بحر گويا مىبينم آب بصره را گرفته و مسجد آن مانند كشتى بر روى آب قرار دارد-.
إِنَّا لَمَّا طَغَى الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَة 12-11 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى آيه مزبور بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على آنگوش شنوا تو هستى-. طبرسى از بريده اسلمى روايت كرده كه روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على خداوند مرا امر فرموده تا ترا نزديك كنم و دور نگردانم و تو را بياموزم و تو ياد گيرى و بر خدا واجب است كه تو ياد گيرى يعنى توفيق عطا كند بتو تا حفظ كنى امير المؤمنين عليه السّلام فرمود پس از آن چيزى را فراموش نكردم بريده ميگويد پس از فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طولى نكشيد كه جبرئيل نازل شد و آيه مزبور را آورد ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اذن واعيه كه خداوند در قرآن سوره الحاقة نازل نموده من هستم و اين حديث را عياشى و سعد بن عبد اللّه و ابن شهر آشوب روايت كردهاند-. محمد بن عباس بسى سند از طرف عامه و خاصه روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود يا على از خداوند درخواست نمودم كه اذن واعيه گوش تو باشد و اين حديث را ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسير خود بيان كرده است.
عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لا تَخْفى مِنْكُمْ خافِيَة 18-13 در كافى ذيل آيه وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمانِيَةٌ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود عرش عبارت از علم است چهار نفر از ما و چهار نفر از ساير مردم آنهائى كه خداوند ميخواهد حاملين عرشند و محمّد بن آس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود حاملين عرش چهار نفر از سابقين هستند و آنها نوح و ابراهيم موسى و عيسى ميباشند و چهار نفر از متأخرين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام ميباشند و معناى آنكه حمل ميكنند عرش را يعنى علم را بر ميدارند-. فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ 20-19 كسيكه نامه عملش را بدست راستش ميدهند از شادى گويد بيائيد نامه مرا بخوانيد من ملاقات اين روز حساب را اعتقاد داشتم محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه مزبور در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و جاريست در حق مؤمنين و اينحديثرا ابن شهر آشوب و بعضى از مخالفين نيز روايت كردهاند-. ابن بابويه از عمار ياسر روايت كرده كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود فرشتگان حافظين على عليه السّلام، افتخار ميكنند بر تمام حفظه زيرا بالا نميبرند بسوى پروردگار چيزيرا كه بغضب آورد او را و اين حديث را اخطب خوارزم و موفق بن احمد و ابن مغازلى شافعى كه از مخالفين هستند روايت كردهاند-.
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (44) ِ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آن مردم گفتند كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر خدا دروغ بسته است و پروردگار امر نكرده او را بر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام خداوند آيه فوق را نازل نمود و فرمود اگر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر ما سخنان دروغى بسته بود محققا او را بقهر و انتقام ميگرفتيم و رگ تنش را جدا ميكرديم و كسى بر دفاع از او قادر نبود پس از آن عطف فرمود بر آن آيات ذيل را. وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِين 48 َ يعنى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام پند و تذكريست بحقيقت براى پرهيزكاران جهان. وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِين 49 َ و البته ما ميدانيم كه بعضى از شما تكذيب ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمائيد. وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ 50 و وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام مايه حسرت و پشيمانى كفار و تكذيب كنندگان است. وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِين 51 ِ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و وجود مقدسش بر حق و حقيقت و يقين خالص است. فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ 52 پس اى رسول گرامى نام خداى بزرگوار را بر اين نعمت بزرگ و فضيلتى كه بتو و على عطا فرموده بستايش ياد كن و سپاسگزار باش
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |