صلح پایدار
پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 78 سوره اسرى سوره اسرى كه بنى اسرائيل هم ناميده شده در مكه نازل گرديده و يكصد و يازده آيه و هزار و پانصد و سى كلمه و ششهزار و چهار صد و شصت حرف است خلاصه مطالب سوره اسرى عبارت است از بيان معراج رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شرح حالات بنى اسرائيل از جهت ترقى و تنزل و انحطاط و پند و اندرز بمسلمانان و پيروى نكردن آنها از يهود در ارتكاب معاصى و كردار زشتى كه سبب سخط و غضب الهى ميگردد و بيان آنكه هر چه در آسمانها و زمين است همه بذكر و تسبيح پروردگار اشتغال دارند.
تفسير جامع، ج4، ص: 105 در كافى از حضرت صادق عليه السلام ذيل آيه وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْن 4 ِ روايت كرده فرمود مراد از دو مرتبه فساد كردن يكى بقتل رسانيدن امير المؤمنين عليه السلام است و ديگرى طعنه و نيزه زدن بامام حسن عليه السلام ميباشد و منظور از وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً 4 خبر حادثه شهادت امام حسين عليه السلام است. و عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود اول كسى كه زمان رجعت بدنيا برميگردد حضرت امام حسين عليه السلام است كه مدت چهل هزار سال در دنيا سلطنت خواهد كرد بطورى كه از زيادى عمر ابروهاى مباركش بچشمهاى حضرتش ميرسد و اين حديث را بسندهاى مختلف محدثين ديگر هم روايت نمودهاند در كافى ذيل آيه ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً اسرى 6 از سلمان فارسى روايت كرده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود پروردگار هيچ پيغمبرى را مبعوث نكرده جز آنكه براى او دوازده نفر وصى و جانشين قرار داده سپس فرمود ايسلمان ميشناسى اوصياء مرا كه خداوند برگزيده آنها را براى امة بعد از من؟ عرض كردم خدا و رسول او داناتر است فرمود ايسلمان بدانكه خداوند مرا از خلص نور خود آفريده پس از آن مرا خواند اطاعت و پيروى نمودم و از نور من على و فاطمه عليهما السلام را خلق نمود سپس از نور من و على و فاطمه عليه السلام حسن و حسين را عليهما السلام بيافريد و نام گذاشت ما را باسماء پنجگانه خود يكى از اسماء پروردگار
محمود است و من محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ديگر اعلى و نام على مشتق از اوست سوم فاطر و فاطمه از او گرفته شده و دو اسم ديگر پروردگار قديم الاحسان و محسن ميباشد نام حسن و حسين عليه السلام از آنها مشتق شده پس از آن از نور ما و حسين عليه السلام نه نفر از فرزندان حسين را بيافريد پيش از آنكه آسمان و زمين و فرشته بيافريند ما به تسبيح و تقديس پروردگار مشغول بوديم سلمان ميگويد حضورش عرض كردم پدر و مادرم بفدايت اى رسول خدا چيست مزد و پاداش كسيكه بشناسد اوصياء و ائمه را؟ فرمود ايسلمان هر آنكه بشناسد و اقتدا كند بآنها و دوست بدارد ايشان را و از دشمنانشان بيزارى بجويد بخدا قسم از ماست وارد شود در مكانيكه ما وارد ميشويم و ساكن شود جائيكه ما سكونت مينمائيم مجددا عرض كردم آيا ايمان باينها بدون معرفت و شناسائى كفايت ميكند؟ فرمود كافى نيست حضورش عرض كردم اى رسول خدا من آنها را تا حضرت حسين شناختم اسامى ديگران را نميدانم فرمود پس از حسين فرزندش زين العابدين است و يك بيك آنها را اسم برد تا حضرت حجة عليه السلام سپس فرمود ايسلمان شما و امثال شما از كسانيكه معرفت و محبت در حق ائمه دارند درك كنند زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام را سلمان گفت من شكر و سپاس پروردگار را بجا آوردم براى خاطر اين فيض عظمى عرض كردم ايرسول خدا آيا من تا آن زمان حيات دارم آن حضرت تلاوت فرمود آيه فوق را عرض كردم حضورش ايرسول خدا شما هم بدنيا برميگرديد فرمود بآنخدائيكه مرا برسالت فرستاده من و على و فرزندانش و هر آنكه با ماست ايسلمان و شيطان و تابعين او را حاضر كنند و هر مؤمن محض و كافر محض بدنيا برگردد و خداوند بدست مؤمنين انتقام از كافرين و ستمكاران بكشد سلمان گفت عرض كردم ايرسول خدا من باكى ندارم مرگ را ملاقات كنم. پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:18 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 60 قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْي 90 عياشى ذيل اين آيه از سعد روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام بمن فرمود اى سعد مراد از عدل در اين آيه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از احسان على عليه السلام و غرض از إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى ما ائمه هستيم كه خداوند بندگان خود را مكلف بدوستى ما فرموده و آنها را از فحشاء و منكر و بغى نهى كرده و مقصود اجتناب از ظلم و ستم در حق ما اهل بيت ميباشد كه ما را رها نموده و بدشمنان رو كنند و فرمود مراد از فحشاء و منكر و بغى اولى و دومى و سومى است. و از اسمعيل جريرى روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السلام عرض كردم معنى آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى را برايم بيان فرمائيد فرمود اى اسمعيل بطريق ذيل قرائت كن آيه را و ايتاء ذى القربى حقه و فرمود مراد بعدل شهادة به لا اله الا اللّه است و احسان شهادت و گواهى دادن به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا و على ولى اوست و مقصود از فحشاء و منكر و بغى دوست داشتن فلان و فلان و فلان است و در روايت ديگر فرمود عدل گواهى دادن به اين كه جز پروردگار يكتا خدائى نيست و به اين كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و فرستاده اوست و احسان ولاية امير المؤمنين و اطاعت و فرمان بردارى از آن حضرت و فرزندان گراميش ميباشد و مقصود از إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى دادن خمس است بفرزندان امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام چنانچه در آيه خمس سوره انفال فرمود فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى و فحشاء و منكر و بغى ستم نمودن بآل پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كشتن و منع كردن حق ايشان و دوستى دشمنان آنها است.
پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:16 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 47 عياشى ذيل آيه وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ 68 از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمودند مراد از نحل در اين آيه ائمه بوده و غرض از جبال عرب و شجر دوستان اهل بيت ميباشد و منظور از مِمَّا يَعْرِشُونَ فرزند آن بندگانى هستند كه هنوز آزاد نشدهاند و نيز فرمودند بخدا قسم ثمرات مختلف فنون و علومى است كه ائمه بشيعيان خود تعليم ميدهند كه در آن شفاء دردهاى اجتماع است و محقق است كه بزرگترين شفاء در علم قرآن و حقايق آنست چنانكه ميفرمايد وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ.اسراء 82
تفسير جامع، ج4، ص: 56 قوله تعالى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون 83 و نيز از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السلام فرمود واى بحال كسانيكه تغيير دادهاند سنة پيغمبر را و از دين او خارج شدند نميترسند آنها از آنكه عذابى بر ايشان وارد شود سپس تلاوت كرد آيه فوق را و فرمود بخدا قسم ما ائمه اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نعمتهاى خدا ميباشيم كه به بندگان عنايت فرموده و بواسطه ما خلايق رستگار خواهند شد عياشى از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده فرمود براى هر عصرى امامى است از ما ائمه و مبعوث ميشوند هر امتى با امام خود تا آن امام شاهد و گواه ايشان باشد در آنچه عمل نموده و بجا آوردهاند.
على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مقصود از شهداء عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ 89 ائمه اهل بيت باشند رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گواه بر ائمه است و آن بزرگواران گواهان خلايق هستند
در كافى ذيل آيه وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِين 89 َ از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود ما ائمه فرزندان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داناترين مردم هستيم بكتاب خدا و بر حوادث گذشته و اخبار آينده و چگونگى آسمانها و زمين و بهشت و دوزخ و هر چه در آنها است بطورى وقوف داريم مانند آنكه بكف دست خود نگاه بنمائيم و اين آيه را تلاوت نمودند.
وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ و نيز از حسين بن سعد روايت كرده گفت جمعى از اصحاب حضرت صادق عليه السلام گفتند در خدمت آن حضرت مكه مشرف شديم چون آنحضرت بحجر اسماعيل رسيد بما رو نموده پرسيدند كه در اينجا از منافقين و جاسوس كسى نيست آنگاه سه مرتبه فرمودند قسم بخداى كعبه اگر من ميان موسى و خضر بودم بآنها ميگفتم كه من از هر دو نفر شما داناترم و بآنها از علومى كه بىخبر بودند و نميدانستند خبر ميدادم زيرا خداوند آنها را بعلوم گذشته آشنا ساخته و از علوم آينده بهرهمند نفرموده بوده و حال آنكه ما ائمه تمام علوم گذشته و آينده را تا روز قيامت از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بارث بردهايم پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 35 در كافى ذيل جمله «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» 43 از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السلام عرض كردم مردم گمان كردهاند اهل ذكر يهود و نصارى ميباشند، فرمود اگر آنها باشند شما را بسوى دين خود دعوت ميكنند و هرگز نشايد پروردگار امر كند شما را بسؤال كردن از اشخاصيكه مردم را از دين اسلام خارج كرده و بسوى دين يهود و نصارى برمىگردانند سپس اشاره كرد آنحضرت با دست بسينه مبارك و فرمود ما ائمه اهل ذكر هستيم و مردم بايد از ما سؤال كنند ابن بابويه از ريان بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السلام در مجلس مأمون هنگاميكه علماء عراق و خراسان در آن مجلس اجتماع كرده بودند فرمود ما ائمه معصومين اهل ذكر هستيم كه خداوند امر فرموده در قرآن از اهل ذكر پرستش كنند و تحقيق نمايند، علماء عرض كردند حضورش مقصود پروردگار از اهل ذكر دانشمندان يهود و نصارى ميباشد، فرمود آنحضرت پناه ميبرم بخدا از اين سخنان اگر مراد آنها باشند ما را بسوى دين و مذهب خود ميخوانند و دعوت ميكنند و ميگويند دين ما افضل و نيكوتر از دين اسلام است مأمون عرض كرد حضورش يا ابو الحسن پس مقصود از ذكر چيست و اهل آن كيست؟ فرمود ذكر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل آن ما ائمه باشيم خداوند اين موضوع را در سوره طلاق آيه 10 بطور روشن بيان ميفرمايد فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ 10-11 طلاق لاى خردمندانيكه ايمان آوردهايد از خدا بترسيد كه براى هدايت شما پيغمبرى را فرستاد تا آيات روشن و بينات خدا را بر شما تلاوت كند و تا آنانكه بخدا ايمان آورده و نيكوكار شدند از ظلمت نادانى بسوى معرفت و ايمان باز آورد پس ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسول خدا است و اهل ذكر ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم و مردم بايد از ما سؤال كنند و نيز از آنحضرت روايت كرده فرمود مراد از اهل ذكر بنا بفرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت و ائمه معصومين عليه السلام ميباشد. و در روايت ديگرى فرموده اهل ذكر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ما ائمه از آل آنحضرت ميباشيم كه مردم از ما سؤال مينمايند. و نيز از وشاء روايت كرده گفت از حضرت رضا عليه السلام معناى آيه را پرسيدم فرمود اهل ذكر ما هستيم و مردم از ما سؤال ميكنند حضورش عرض كردم پس شما مسئول و ما سائل هستيم؟ فرمودند بلى مجددا گفتم آيا بر ما واجب است كه از شما سؤال كنيم؟ فرمودند آرى عرض كردم آيا بر شما هم جواب سؤال ما واجب است يا خير؟ فرمودند خير ما مختار هستيم اگر مقتضى و صلاح بوده و بخواهيم جواب ميدهيم و گر نه پاسخ نخواهيم داد.
پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج4، ص: 12 سوره نحل آغاز سوره نحل سوره نحل در مكه نازل شده يكصد و بيست و هشت آيه و دو هزار و هشتصد و چهل كلمه و هفت هزار و هفتصد و هفت حرف است خلاصه مطالب سوره نحل عبارت است از بيان عذاب مشركين و ادله توحيد و ذكر نعمتهائيكه پروردگار ببندگان عطا فرموده و توبيخ مشركين و بت پرستان و مزيت بعضى از مردم بر بعض ديگر از حيث عمر و رزق و امر بعدل و احسان و وفاى بعهد و نهى از فحشاء و منكر و بغى و انذار كفار و مشركين و قبول نشدن عذر آنها و پاداش فرمانبرداران و كيفر معصيت كاران و آنچه بر يهوديان در اثر ظلم و تعدى حرام شده و مدح حضرت ابراهيم و اوصاف ستوده آنحضرت و امر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به پيروى نمودن از حنيفيه و طريقه حضرت ابراهيم و صبر نمودن بر اذيت و آزار خلايق
قوله تعالى: وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ 16 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود مراد از نجم در اين آيه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از علامات ما ائمه ميباشيم و اين حديث را ابن بابويه و عياشى نيز روايت كردهاند. و طبرسى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده خداوند ستارگان را براى اهل آسمانها مأمن قرار داده و براى مردم روى زمين اهل بيت من امان هستند و نيز فرمود مراد از نجم در ظاهر ستاره جدى ميباشد كه بمحاذات قبله است و مردم شبها از روى ستاره جدى راه را تشخيص داده و طى طريق ميكنند ولى در باطن منظور از نجم من و اهل بيت منست.
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا 30 عياشى ذيل آيه فوق از خطاب بن مسلمه روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السلام فرمود خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه امر فرموده باو بولايت ما و بيزارى جستن از دشمنان ما ائمه.
پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:10 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 450 سورة الحجر اين سوره در مكه نازل شده نود و نه آيه و ششصد و پنجاه چهار كلمه و دو هزار هفتصد و شصت حرف است. خلاصه مطالب اين سوره عبارتست از آغاز آفرينش بشر، و اسرار وجود آنها و قصص و ارشاد و انذار خلايق و صنع و حكمت پروردگار و تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
تفسير جامع، ج3، ص: 477 قوله تعالى: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ 75-76 در كافى ذيل آيه إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ از اسباط بن سالم روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مردى وارد شده و معناى اين آيه را سؤال كرد فرمود مراد از متوسمين ما ائمه هستيم و راه ما راه ثابت و برقرارى است. و اين حديث را در كتاب بصائر الدرجات صفار و نيز شيخ مفيد در كتاب اختصاص روايت نمودهاند بزيادتى كه فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود از فراست شخص مؤمن بپرهيزيد كه بنور خدا مىبيند. كلمه توسم بمعناى فراست و هوشمندى است و اهل فراست ائمه معصومين ميباشند
تفسير جامع، ج3، ص: 475 شيخ در تهذيب از محمد بن مسلم در آيه وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ 87 روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى سبع المثانى را پرسيدم؟ فرمودند مراد سوره حمد است با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كه جمعا هفت آيه ميباشد و بسم اللّه در اول سورهها جزء سوره است و يك آيه محسوب ميشود. عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از مثانى ما ائمه هستيم كه خداوند به پيغمبر عطا فرمود و مادر روى زمين وجه اللّه ميباشيم هر كس ما را بشناسد بهشت را در پيش دارد و آنكه منكر ما باشد مقرش جهنم است. عياشى از حسان عامرى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معنى آيه وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ را سؤال كردم فرمود تنزيل آيه اينطور است و لقد آتيناك السبع من المثانى و مراد از مثانى ما ائمه هستيم و مقصود از قرآن عظيم فرزندان پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد. و از سماعه روايت كرده گفت فرمود حضرت رضا عليه السّلام خداوند بهيچ پيغمبرى سبع مثانى عطا نفرموده جز به پيغمبر ما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مراد از آن ائمه ميباشد كه افلاك بطفيل وجود مقدسات آنها دور ميزند. يعنى در هلاكت قوم لوط براى هوشمندان و اهل فراست عبرتها است. در بصائر الدرجات از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام براى اداى فريضه حج مشرف بودم روزى آنحضرت بالاى كوه تشريف بردند نظرى بآنمردم نمود فرمود چه بسيارند ضجه و ناله كنندگان و چقدر اندك است حاج و حج كنندگان داود رقى حضورش عرض كرد ايفرزند رسول خدا آيا خداوند دعاى تمام اين خلايق را كه مشاهده ميكنيم باجابت ميرساند و آنان را مىآمرزد؟ فرمود واى بر تو اى ابا سلمان خداوند نمىآمرزد كسانيكه باو شرك آوردهاند و براى ذات مقدسش شريك و همتا قائل هستند و هر آنكه منكر ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد مانند كسى است كه بت مىپرستد، عرض كردم حضورش آيا اين مردم را مىشناسيد و دوستان را از دشمنان تميز ميدهيد؟ فرمود واى بر تو هيچ بندهاى متولد نميشود مگر آنكه هنگام تولدش ميان ديدگان او نوشته شده مؤمن يا كافر و آيه را تلاوت نمود و فرمود ما ائمه مىشناسيم دوستان خود را از دشمنان. و از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بابى بكر حضرمى، نيست مخلوقى مگر آنكه ميان جبين او نوشته شده مؤمن يا كافر لكن آن از نظر شما و مردم پنهان است و آن مكتوب از ائمه و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پوشيده نمىباشد و كسى وارد بر ما نميشود جز آنكه ميشناسيم او را كه مؤمن است يا كافر سپس تلاوت فرمودند آيه مزبور را و اينحديث را شيخ مفيد در كتاب اختصاص نيز نقل نموده است.
تفسير جامع، ج3، ص: 477 قوله تعالى: الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ 91-92 أَجْمَعِينَ آنهائيكه قرآن را جزء بجزء نموده جزئى را قبول و جزئى ديگر را تكذيب ورد نمودهاند سوگند به پروردگارت كه از همه آنها مؤاخذه مينمائيم.
عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت از چند چيز پرسش كنند يكى از عمر شخص كه در چه فانى كرده ديگر از جوانى كه در چه بسر برده سوم از مال كه چگونه جمع نموده و در كجا صرف كرده چهارم از ولايت ما اهل بيت پيغمبر كه در قرآن نازل شده و آن را رد كردند و كافر بآيات ولايت شدند. پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 417 سوره ابراهيم
سوره ابراهيم عليه السّلام اين سوره در مكه نازل شده پنجاه و دو آيه و هشتصد و سى و يك كلمه و سه هزار و چهارصد چهار حرف است خلاصه مطالب اين سوره بيان داستان پيغمبران گذشته و امتهاى ايشان و عاقبة كسانيكه تكذيب كردهاند آنها را و دعاى حضرت ابراهيم است.
قوله تعالى: مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ 18 در اين آيه تشبيه كرده اعمال كافرين را بخاكسترى كه باد تند بر آن بوزد و بكلى از بين برود و غرض آنستكه آن عمل كه ايشان ميكنند باطل شود و ثوابى براى آن نباشد و اين آيه رد گفتار جبرى مسلكانست زيرا خداوند نسبت داده اعمال را بخلايق و اگر آنها مخلوق و آفريده او بودند صحيح نبود نسبت دادن آن اعمال را بمردم. فرمود حضرت صادق عليه السّلام هر كه اقرار بولايت امير المؤمنين نكند اعمال و عباداتش باطل شود مانند خاكسترى كه در معرض تند باد واقع گردد. در كافى ذيل آيه فوق از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كسى دينى اختيار نمايد ولى بدون تحقيق و پيروى از امامى پيش خود اعمالى را عبادت پنداشته و از روى نادانى و جهالت كارهائى بكند عمل او قبول نشده و چنين شخصى گمراه است و مثل او مثل گوسفندى است كه چوپان خود را گم كرده باشد و شب فرا رسد حيران گردد كه چه بكند و بكجا برود ناگاه گرگى برسد و او را بخورد بخدا قسم هر كس از اين امت شب را بروز برساند و امامى كه از طرف خدا باشد نشناسد و پيروى نكند و بميرد مانند كفار مرده است و تو اى محمد بن مسلم بدان كه ائمه جور و پيروان آنها از دين خدا خارجند خود گمراه و باعث گمراهى مردم ميشوند و اعمال آنها مانند خاكسترى است كه بر باد داده ميشود.
در كافى از عمرو بن حريث روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّما 24 را فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اصل و ريشه درخت است و امير المؤمنين عليه السّلام فرع و تنه آن و ائمه از فرزندان آن حضرت شاخها و علم و دانش ائمه ميوه درخت و شيعيان برگ آن باشند عرض كردم حضورش آيا برگهاى آندرخت كم و زياد ميشود؟ فرمود سوگند بخدا هرگاه مؤمنى متولد شود از آندرخت برگ تازهاى سبز شود و برويد و زمانى كه مؤمن از دنيا برود آن برگ ساقط شود و بيفتد. و از سلام بن مستنير روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى كلمه طيبه و شجره طيبه را پرسيدم؟ فرمود مراد از شجره و درخت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه نسب ايشان در بنى هاشم ثابت است و منظور از فرع شجره على عليه السّلام است و فاطمه عليها السّلام شاخه و ائمه عليهم السّلام ميوه آن شجره ميباشند و شيعيان برگهاى درخت هستند هرگاه يكى از شيعيان بميرد برگى از درخت مزبور مىافتد و چون مؤمنى متولد شود برگى برويد عرض كردم پس معناى تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها 25 چيست؟ فرمودند شيعيان همواره در مسائل حرام و حلال حج و عمره و غيره از ائمه استفتاء نموده و جواب اخذ مينمايند و از ميوهاى علم و دانش ايشان هميشه بهرهمند ميشوند و هم در اين آيه خداوند دشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به شجره خبيثه مثل زده است.
قوله تعالى: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً 28 در كافى از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود چگونه است حال كسانى كه سنت و طريقه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تغيير داده و از وصيت آنحضرت تجاوز كردند؟ آيا نمىترسند كه عذاب خدا بر آنها وارد شود آنگاه آيه را تلاوت نموده و فرمودند آن نعمتى كه به بندگان عطا فرموده ما هستيم كه بواسطه ما كسانى كه بايد رستگار شوند در روز قيامت رستگار شده و روى نجات خواهند ديد. و بسند ديگر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در باره دو طايفه نازل شده يكى بنى اميه و ديگرى بنى مغيره كه فاجرترين طايفه از قريشند عثمان بن عيسى گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه را سؤال كردم فرمود اين آيه در باره بنى اميه و بنى مغيره نازل شده است بنى مغيره را خداوند در جنگ بدر نابود نموده و نسل آنها قطع شده ولى بنى اميه را خداوند تا روز قيامت مهلت داده سپس فرمود بخدا قسم نعمتهائى كه خداوند بمردم عطا فرموده ما هستيم كه بواسطه ما رستگار خواهند شد كسانى كه بايد رستگار شوند.
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي 37 در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا قسم ما ائمه ذريه و بقيه عترت حضرت ابراهيم ميباشيم.
تفسير جامع، ج3، ص: 447 عياشى در آيه وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ (وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ) وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ 46 از جميل بن دراج روايت كرده گفت شنيدم كه حضرت صادق عليه السّلام ميفرمايد مكر بنى عباس بوسيله قائم ما حضرت حجة عليه السّلام از بين ميرود هر چند كه مكر آنها دلهاى مردم را از جا كنده باشد. و شيخ در كتاب مجالس بسند خود از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود اى مردم از خدا بپرهيزيد و ائمه خود را اطاعت نموده آنچه كه ميگويند بگوئيد و مواردى را كه ائمه شما سكوت مينمايند شما هم ساكت شويد زيرا شما در زمان سلطنت كسى هستيد كه خداوند در باره آنها ميفرمايد وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبالُ و از اين عبارت بنى عباس را اراده فرموده و در تعقيب بيانات خود فرمودند پس شما پرهيزكار باشيد و امانات را بصاحبانش مسترد نمائيد و حج خانه كعبه را ادامه دهيد زيرا زيارت خانه كعبه مكروهات دنيا را از شما دفع مينمايد و هولهاى روز قيامت را از شما دور خواهد كرد.
پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:54 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج3، ص: 402 عياشى ذيل آيه وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّه 21 ُ از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود رحم و پيوند ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعرش الهى متصل است و پيوسته ميگويد خدايا رحمت كن بكسيكه بمن صله كرد و جدا و قطع كن هر كه صله ما را قطع مينمايد و اين آيه در حق آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و همان عهدى استكه در عالم از براى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين از مردم گرفته شده ولى منافقين و دشمنان ما نقض عهد نمودند.
تفسير جامع، ج3، ص: 404 در كافى ذيل آيه سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ 24 از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: صبر بر دو قسم است يكى صبر در مصائب و مكاره است كه بسيار مستحسن و نيكو ميباشد دومى كه از آن بهتر و برتر است صبر بر شهوات و محرمات خداوند است و ذكر نيز بر دو نوع است: يكى در هنگام مصيبت و پيش آمد- هاى سخت ياد خدا نمايند و از آن بهتر و نيكوتر در وقت ارتكاب معاصى و محرمات بياد خدا افتاده و با تذكر بفرمان حق از ارتكاب آن خوددارى و صرف نظر كنند، آيه مزبور در شأن ائمه معصومين نازلشده.
تفسير جامع، ج3، ص: 416 و در كافى ذيل آيه قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً 43 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود در اين آيه خداوند بما نظر داشته ولى بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على امير المؤمنين عليه السّلام اول و افضل و اعلم و بهتر از ماست. و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اين آيه در حق على امير المؤمنين نازل شده بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرتش عالم امت ميباشد و پس از امير المؤمنين ائمه معصومين صاحب علم كتاب هستند. و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كسيكه علم كتاب نزد اوست امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و از آنحضرت پرسيدند آيا كسى كه واجد علمى از كتاب است داناتر ميباشد يا آنكه داراى علم كتاب است؟ فرمود دانش آنكه علمى از كتاب دارد در مقابل كسيكه علم كتاب دارد چون قطرهاى در برابر دريا است دانش او مانند پر و بال مگسى است كه از درياى علم گرفته باشد.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود بدانيد و آگاه باشيد علمى كه خداوند بر آدم و تمام پيغمبران تا پيغمبر خاتم از آسمان نازل فرمود در نزد من و عترت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:53 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 380 سوره رعد سوره رعد در مكه نازل شده و چهل و سه آيه هشتصد و پنجاه پنج كلمه و سه هزار و پانصد و شش حرف است خلاصه مطالب و مضامين اين سوره بيان ادله توحيد از روى علوم طبيعيه و علم اخلاق و وعده ثواب پاداش اعمال و وعيد از عقاب و كيفر ترك واجبات و اثبات رسالت مىباشد.
تفسير جامع، ج3، ص: 386
ابن بابويه در آيه إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ 7 از مسعده روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم پيرمردى عصا زنان خدمتش رسيده سلام كرد و گفت اى فرزند رسول خدا اجازه فرمائيد دست شما را ببوسم پس از بوسيدن دست آن حضرت بنا كرد بگريه كردن حضرت باو فرمودند اى شيخ چرا گريه ميكنى؟ گفت فدايت شوم عمرم بپايان رسيده و يكصد سال است بانتظار زيارت امام قائم از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر ماه و سالى كه ميگذرد ميگويم در اين ماه و يا در اين سال ظهور ميكند ديگر استخوانهايم سست و اجلم نزديك شده و موفق بزيارت آن حضرت نشدهام و ميبينم شما در معرض قتل و هلاك هستيد و دشمنانتان در كمال خوشى و بىحيائى جولان ميزنند چگونه گريه نكنم؟! حضرت صادق عليه السّلام از بيانات پيرمرد سخت متأثر شده و چشمان مباركش پر از اشك شد فرمود خداوند ترا بسلامت دارد كه در مرتبت و منزلتى رفيع هستى و اگر بميرى روز قيامت با ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه ثقل آنحضرت هستيم محشور خواهى شد پيرمرد گفت با اين فرمايشى كه از شما شنيدم ديگر غمى ندارم آنگاه حضرت صادق عليه السّلام فرمود اى مرد قائم فرزند حسن عسكرى است و حسن فرزند على و على فرزند محمد و محمد فرزند على بن موسى الرضا و او فرزند اين پسرم موسى است و دست مباركش را بر سر موسى بن جعفر گذارد و فرمود ما دوازده امام معصوم ميباشيم پيرمرد پرسيد آيا بعضى از شما بر بعض ديگر برترى دارند؟ فرمود خير تمام ما در فضيلت با يكديگر مساوى ميباشيم اى مرد بدان اگر از دنيا باقى نباشد مگر يك روز خداوند آن روز را طولانى ميفرمايد تا آنكه قائم ما اهلبيت را ظاهر گرداند و آگاه باش كه شيعيان ما در فتنه و حيرت ميافتند از غيبت آن حضرت و خداوند ايمان مخلصين و دوستداران او را ثابت ميگرداند. و از طريق عامه و خاصه روايات زيادى در دست است كه ميرساند اين آيه در شان و منزلت امير المؤمنين عليه السّلام است و مراد از هادى و هدايت كننده آن حضرت و ساير ائمه معصومين ميباشند.
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از منذر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و هادى امير المؤمنين و ائمه طاهرين يكى بعد از ديگرى هستند و در هر زمان هادى امامى است كه حافظ دين ميباشد و اين آيه رد بر كسانى است كه وجود امام را در هر زمانى منكرند و البته هيچوقت زمين خالى از حجت نيست چنانچه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام هرگز زمين از حجت قائم خالى نباشد يا بامر خدا او ظاهر است و مردم او را مىبيند و يا آنكه غايب است چه آنكه بدون امام حجت پروردگار بر خلق باطل و راه هدايت مسدود ميشود. پنج شنبه 3 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:52 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 306 سوره يوسف سوره يوسف در مكه نازل شده و يكصد و يازده آيه و يكهزار و هفتصد و هفتاد و شش كلمه و هفت هزار و يكصد و شصت و شش حرف است در ثواب قرائت آن. خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از خواب ديدن حضرت يوسف و اذيت و آزار كشيدن او بتوسط برادران و داستان او در خانه عزيز مصر و بيان حالاتش در زندان و تنظيم خزائن مصر و قيام او مقام عزيز و سياست منزل و سياست مدن و حكمة علميه كه چگونه انسان را بسر منزل سعادت ميرساند و حكمت و عجائب صنع و قدرت پروردگار جهانيان.
تفسير جامع، ج3، ص: 377 قُلْ هَاذِهِ سَبِيلىِ أَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ عَلىَ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنىِ وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ(108) 108 بگو: اين راه من است كه از روى آگاهى خود و پيروانم را به سوى پروردگار دعوت مىكنم و خدا پاكيزه است و من از مشركين نخواهم بود. در ذيل آيه قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ: ابى جارود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از كلمه انا نفس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و منظور از مَنِ اتَّبَعَنِي على بن أبي طالب و آل محمد عليهم السّلام است. و على بن اسباط از حضرت جواد عليه السّلام روايت كرده گفت خدمت آن حضرت عرض كردم اى آقاى من عدهاى از مردم شما را بمناسبت آنكه عمر شريفت كم است انكار ميكنند فرمود اينها بمفهوم اين آيه توجه ندارند كه خداوند ميفرمايد هذه سبيلى تا آخر آيه بخدا قسم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را پيروى نكرد كسى مگر جدم على بن أبي طالب عليه السّلام در حالتى كه پسرى نه ساله بود و من هم نه ساله هستم (يعنى ما ائمه از جانب خدا معين شدهايم و علم ما از طرف خداست نه تحصيلى و اكتسابى كه سن زياد در آن شرط باشد زيرا براى كسب دانش بايد مدتى دانشمندان عمر خود را مصرف در دانش كنند و بايد مدتى بگذرد تا بحد كمال دانشمند شوند) آنهائى كه خليفه و جانشين خداوند هستند و علم آنان از طرف خداست شايستگى امامت و خلافت را دارند و مردم حق ندارند و نميتوانند اعتراض و انكار آنها كنند چه در تكذيب امام اعتراض بر خداست و آن هم بر مؤمن روا نيست. ابن بابويه در ذيل آيه وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا انبيا 7 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود: اين آيه خطاب به پيغمبر و مردم ميباشد و مفهومش آنست كه آيا نميدانى خداوند هيچوقت زمين را خالى از پيغمبر و حجت و امامى از نوع بشر نميگذارد و اين آيه ميرساند كه خداوند هميشه فرشتگان را بسوى انبياء و پيغمبران فرستاده است.
شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 304 و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولى همواره گونهگون خواهند بود (118)
إ در كافى ذيل آيه وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ 119 از ابى عبيده حذاء روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام موضوع استطاعت و گفتار مردم را پرسيدم؟ اين آيه را تلاوت فرموده گفتند اى ابا عبيده مردم در اقوال و گفتگوها اختلاف دارند روى اين اصل اكثر ايشان بهلاكت مىافتند عرض كردم پس مراد از إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ 119 چيست؟ فرمود شيعيان ما آل محمد مشمول رحمت الهى خواهند بود كه خداوند براى اين رحمت واسعه خود آنان را آفريده است و غرض از رحمت اطاعت امام است بطورى كه ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ اعراف156 مراد از همه اشياء شيعيان و رحمت علم امام است كه احاطه و وسعت دارد كه در اين روايت بطور تفصيل تشريح گرديده علاقمندان ميتوانند در كتاب كافى باصل روايت مراجعه نمايند و ما در اينجا مختصرى از آنرا كه مربوط بتأويل آيه بود بيان نموديم.
شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:6 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 262 إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ أَخْبَتُواْ إِلىَ رَبهِِّمْ أُوْلَئكَ أَصحَْابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(23) كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند و در برابر پروردگارشان فروتنى نمودهاند، اهل بهشتند و در آن جاويدانند. (23) و در كافى ذيل آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم نزد ما مردى است بنام كليب هيچ حديثى از طرف شما نميرسد مگر آنكه كليب ميگويد من تسليم اين حديث هستم و آن را قبول دارم بطورى كه ما نام او را كليب تسليم گذاشتهايم حضرت آنمرد را دعا نموده و فرمودند آيا ميدانيد تسليم يعنى چه؟ ما ساكت شديم حضرت فرمودند بخدا قسم تسليم همان اخبات است يعنى در مقام قبول حق شخص خاضع و خاشع باشد و اين آيه را تلاوت فرمود. و اين حديث را سعد بن عبد اللّه قمى و عياشى و كشى هم روايت كردهاند.
تفسير جامع، ج3، ص: 303 وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ(117) وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لجََعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَا يَزَالُونَ مخُْتَلِفِينَ(118) پروردگار تو هيچ قريهاى را كه مردمش نيكوكار باشند به ستم هلاك نخواهد ساخت. (117) و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولى همواره گونهگون خواهند بود (118)
در كافى ذيل آيه وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ از ابى عبيده حذاء روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام موضوع استطاعت و گفتار مردم را پرسيدم؟ اين آيه را تلاوت فرموده گفتند اى ابا عبيده مردم در اقوال و گفتگوها اختلاف دارند روى اين اصل اكثر ايشان بهلاكت مىافتند عرض كردم پس مراد از إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ چيست؟ فرمود شيعيان ما آل محمد مشمول رحمت الهى خواهند بود كه خداوند براى اين رحمت واسعه خود آنان را آفريده است و غرض از رحمت اطاعت امام است بطورى كه ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ 156 اعراف مراد از همه اشياء شيعيان و رحمت علم امام است كه احاطه و وسعت دارد كه در اين روايت بطور تفصيل تشريح گرديده علاقمندان ميتوانند در كتاب كافى باصل روايت مراجعه نمايند و ما در اينجا مختصرى از آنرا كه مربوط بتأويل آيه بود بيان نموديم. شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 260 أَ فَمَن كاَنَ عَلىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَةً أُوْلَئكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فىِ مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الحَْقُّ مِن رَّبِّكَ وَ لَكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ(17) آيا آن كس كه از جانب پروردگار خويش دليلى روشن دارد و زبانش بدان گوياست و پيش از اين كتاب موسى كه خود پيشوا و رحمتى بوده است بدان شهادت داده، با آن كس كه دليلى ندارد برابر است؟ ايشان به آن كتاب روشن ايمان مىآورند. و هر گروه ديگرى كه به او كافر شود، جايگاهش در آتش است. در آن شك مكن، كه حق است و از جانب پروردگارت آمده است. ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند. (17) در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً چنين نازلشده و يتلوه شاهد منه اماما و رحمة و من قبله كتاب موسى مقدم داشتهاند جمله وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى را بر إِماماً وَ رَحْمَةً و حال آنكه بر طبق نزول مؤخر بوده و فرمود مراد از بينه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مقصود از شاهد وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است. و اينحديث را على بن ابراهيم روايت كرده و ابن مغازلى شافعى از عباد بن عبد اللّه روايت كرده گفت ميفرمود امير المؤمنين عليه السّلام نيست آيهاى در قرآن مگر آنكه ميدانم در باره كه نازل شده و نبوده از قريش مردمى مگر آنكه خداوند در بارهاش آيهاى در قرآن نازل فرموده يا در مدح او و يا در ذمش شخصى برخاسته پرسيد اى امير المؤمنين عليه السّلام آيهاى كه در باره شما نازل شده كدام است؟ فرمود اگر در انظار مردم سؤال نميكردى پاسخ تو را نميگفتم اينك ميگويم آيا سوره هود را قرائت نمودهاى؟ عرض كرد بلى فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ را توجه كردهاى بخدا قسم شاهد من ميباشم و اينحديث را بعينه صاحب كتاب رموز الكنوز و جبرى كه هر دو از علماء عامه هستند نيز روايت كردند. شيخ در امالى ذيل آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه در يك روز جمعه بالاى منبر فرمود بآن خدائى كه دانه را در شكم خاك مى شكافد و بشر را از نيستى به هستى آورده نبوده مردى از قريش كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مواسات كرده باشد مگر آنكه خداوند در بارهاش آيهاى در قرآن نازل فرموده است مىشناسد آن آيه را چنانچه من ميشناسم شخصى برخاسته پرسيد اى امير المؤمنين آيهاى كه در باره شما نازل شده كدام است؟ فرمود چون سؤال نمودى ميگويم آيا سوره هود را قرائت نمودهاى؟ عرض كرد بلى فرمود آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ را توجه كردهاى بخدا قسم بينه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و شاهد من ميباشم. تفسير جامع، ج3، ص: 262 وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْترََى عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا أُوْلَئكَ يُعْرَضُونَ عَلىَ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهَدُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلىَ رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلىَ الظَّالِمِينَ(18) چه كس ستمكارتر از آن كسى است كه به خدا دروغ مىبندد؟ اينان را به پروردگارشان عرضه خواهند داشت و شاهدان گواهى خواهند داد كه اينانند كه بر پروردگارشان دروغ مىبستهاند. هان، لعنت خدا بر ستمكاران باد (18)
عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند واجب نموده بر خلايق پنج چيز را چهار چيز آن را عمل ميكنند و پنجمى را ترك مينمايند سؤال كردند از حضرتش آنها كدام است؟ فرمود نماز و روزه حج و زكوة اما آن يكى را كه ترك مى نمايند ولايت على بن أبي طالب است اصحاب عرض كردند حضورش ولايت على واجب است از طرف خداوند؟ فرمود بلى خداوند ميفرمايد وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً و در جمله «وَ يَقُولُ الْأَشْهادُ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مقصود از اشهاد ائمه عليهم السّلام است و نيز فرمود مراد از سبيل اللّه امام است وَ يَبْغُونَها عِوَجاً 19 يعنى امام را تغيير داده و ديگرى را بر امامت برگزينند ما كانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ 20 يعنى توانائى شنيدن فضائل امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه را ندارند. و از طريق خاصه و عامه روايات زيادى است كه ميرساند مراد از شاهد در اين آيه وجود شريف امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد. شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:4 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 257 فَلَعَلَّكَ تَارِكُ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَ ضَائقُ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلىَ كلُِّ شىَْءٍ وَكِيلٌ(12) مباد كه برخى از چيزهايى را كه بر تو وحى كردهايم واگذارى و بدان دلتنگ باشى كه مىگويند: چرا گنجى بر او افكنده نمىشود؟ و چرا فرشتهاى همراه او نمىآيد؟ جز اين نيست كه تو بيمدهندهاى بيش نيستى و خداست كه كارساز هر چيزى است. (12)
عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شأن نزول اين آيه آنست كه روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعلى عليه السّلام فرمود يا على من از خداوند درخواست كردم كه ترا وزير و خليفه و جانشين و وصى من قرار دهد خداوند وحى نمود كه من على عليه السّلام را خليفه و وصى تو نمودم يكى از حاضرين گفت بخدا قسم اگر در حال سختى يكصاع خرما بمن برسد در نزد من محبوبتر از آن چيزى است كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خدا درخواست كرده چرا از خداوند پادشاهى و مال بسيار نميخواهد كه در اين موقع مفيد بوده و كمك مسلمين باشد بخدا قسم هر چه از خدا بخواهد خدا اجابت خواهد نمود در اين مورد آيه فوق نازل شد. در كافى از جابر بن ارقم روايت كرده گفت با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سال حجة الوداع مشرف بمكه شديم جبرئيل نازل شد و ولايت امير المؤمنين را آورد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دلتنگ شد و ترسيد از آنكه اگر ابلاغ كند ولايت او را بمردم تكذيب كنند وجود مقدسش را، با ما مشورت كرد در اينخصوص فكر ما بجائى نرسيد پيغمبر گريه زيادى نمود مجددا جبرئيل فرود آمد و گفت اى محمد چرا بيتابى ميكنى آيا نسبت بامر پروردگار سستى مينمائى و بيقرارى ميكنى فرمود حاشا پروردگار ميداند هنوز اين مردم زير بار نبوت من نرفته بودند كه خداوند امر فرمود مرا بجهاد و فرشتگانى بيارى من از آسمان فرود آورد چگونه اين مردم با اينوصف اقرار و اعتراف ميكنند بولايت على بعد از من جبرئيل بالا رفت طولى نكشيد نازل شد و ده آيه از سوره هود كه اول آن آيه فَلَعَلَّكَ تارِكٌ تا هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَكَّرُونَ را آورد و اين حديث را در امالى ابن بابويه روايت كرده
تفسير جامع، ج3، ص: 259 أَمْ يَقُولُونَ افْترََئهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََيَاتٍ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(13) يا آنكه مىگويند كه از خود برمىبافد و به دروغ به خدا نسبتش مىكند. بگو: اگر راست مىگوييد، جز خدا هر كه را كه توانيد به يارى بطلبيد و ده سوره مانند آن به هم بربافته، بياوريد. (13)
و از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ» روايت كرده فرمود كسانيكه ميگويند خداوند در باره ولايت على عليه السّلام آيه نازل نكرده و امرى نفرموده و پيغمبر از پيش خود اين سخن را گفته است بخدا افترا زدهاند. شنبه 1 / 3 / 1397برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : ارادتمند
سوره هود سوره هود در مكه نازل شده و يكصد و بيست و سه آيه و داراى يكهزار و هفتصد و پانزده كلمه و هفت هزار و پانصد و شصت و هفت حرف است. خلاصه مطالب سوره هود عبارت از پرستش پروردگار و بازگشت بسوى او و وعده ثواب و رستگارى بمؤمنين در دنيا و آخرت و ترسانيدن خلايق از عذاب اللهى و اشاره بحشر و معاد و شرح حال منافقين و رياكاران و داستان انبياء و امة آنها و هلاك كفار و امم پيشين در اثر تكذيب كردن پيغمبران و معصيت كردن او امر آنها و بيان عظمت پروردگار و سطوت و قدرت و علم و حكمت و رحمت او.
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكمُْ ثمَُّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَ يُؤْتِ كلَُّ ذِى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكمُْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ(3) و نيز از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به درگاهش توبه كنيد، تا شما را از رزقى نيكو- تا آن گاه كه مقرر است- برخوردارى دهد. و هر شايسته انعامى را نعمت دهد. و اگر رويگردان شويد، بر شما از عذاب روز بزرگ بيمناكم. (3)
ابن مردويه كه از علماء عامه است بسند خود از ابن عباس ذيل آيه وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ روايت كرده كه مراد از ذى فضل در اين آيه على بن ابى طالب است و از طرف خداوند فضائل بيشمارى بآنحضرت عطا شده است
تفسير جامع، ج3، ص: 253 وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فىِ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كَانَ عَرْشُهُ عَلىَ الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئنِ قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَاذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ(7) اوست كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود. تا بيازمايد كدام يك از شما به عمل نيكوتر است. و اگر بگويى كه بعد از مرگ زنده مىشويد، كافران گويند كه اين جز جادويى آشكار نيست. (7)
در كافى از داود رقى روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا را سؤال كردم فرمود مردم چه ميگويند عرض كردم ميگويند عرش پروردگار بر روى آب و او بالاى عرش قرار دارد فرمود انديشه نادرستى است و آنها دروغ ميگويند هر كس چنين تصور و خيال كند خدا را بصفت مخلوق
وصف كرده و لازمه اين پندار غلط آنست كه موجودى قوىتر از خدا حامل عرش الهى باشد حضورش عرض كردم فدايت شوم پس معناى آيه را بيان فرمائيد فرمودند پيش از آنكه خداوند آسمان و زمين و آفتاب و ماه و يا جن و انس را خلق نمايد آب را خلق فرمود و آن حامل علم و دين خدا بود و همينكه اراده فرمود تا بشر را خلق كند در عالم ذر آنها را در حضور خود پراكنده فرمود و پرسيد خالق شما كيست؟ اول كسى كه پاسخ اين پرسش را داد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين بودند كه گفتند شمائيد پروردگار ما و بدين سبب حامل علم و دين خدا شدند و از جانب پروردگار به فرشتگان كروبين خطاب شد كه اين برگزيدگان خلق من حاملين علم و دين و امناء من هستند بر ساير مخلوقات و بساير خلايق خطاب شد كه اقرار بربوبيت من نموده و باطاعت و ولايت ايشان عهد كنيد فورا اطاعت و امتثال فرمان پروردگار نموده و اعتراف و اقرار كرده بلى گفتند آنگاه بفرشتگان فرمود بر اين گفتار و پيمان خلايق گواه باشيد فرشتگان هم گواهى دادند تا ديگر در روز باز پسين و قيامت نگويند ما غافل بوديم يا آنكه بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم به پيروى از آباء خويش اغوا شدهايم آيا ما را بآنچه پدرانمان سبب شدهاند هلاك ميكنى حضرت صادق عليه السّلام فرمودند اى داود ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در عالم ذر بجميع خلق تاكيد شده است چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:24 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، فَإِن كُنتَ فىِ شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَسَْلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْترَِينَ(94) اگر در آنچه بر تو نازل كردهايم در ترديد هستى، از آنهايى كه كتاب آسمانى پيش از تو را مىخوانند بپرس. هرآينه حق است آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است. پس نبايد در شمار ترديدكنندگان باشى. (94)
نيز ذيل آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمعراج بردند آنچه خداوند در فضيلت و شرافت و مقام و منزلت على امير المؤمنين عليه السّلام نازل ميفرمود بصورت وحى به پيغمبر رسانيد و چون حضرتش در بيت المعمور رسيد تمام انبياء و پيغمبران حضور يافته و در پشت سر پيغمبر ايستاده و به پيشوائى و امامت آن جناب نماز گذاردند در پايان نماز در نفس پيغمبر در مقام و منزلت على اعجاب آميخته به تحسين پديد آمد كه تقرب او نزد پروردگار تا چه پايهاى است و چگونه در موارد عديده در قرآن كريم آياتى در اين مورد نازل شده است! خداوند اين آيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ را بر پيغمبر نازل كرد و فرمود چنانچه در فضيلت و بزرگى على شكى دارى پيغمبران سلف همه در خدمت تو حضور دارند از آنها سؤال كن كه امير المؤمنين على را چگونه ميشناسند و در كتب آسمانى كه براى آنها نازل نمودهايم از قبيل صحف و زبور و تورات و انجيل مانند قرآنى كه براى تو نازل كردهايم در باره امير المؤمنين على عليه السّلام و شرافت او چه بياناتى مندرج است پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از انبياء و پيغمبران سؤال نمود همگى گفتند بلى در كتابهاى نازل شده بر ما از طرف پروردگار عظمت مقام و فضيلت شأن على امير المؤمنين بيان و تشريح گرديده است.
تفسير جامع، ج3، ص: 244 وَ لَوْ جَاءَتهُْمْ كُلُّ ءَايَةٍ حَتىَ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(97) از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه وَ لَوْ جاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ روايت كرده فرمود مراد كسانى ميباشد كه پس از عرض ولايت حقه بايشان باز ولايت امير المؤمنين را انكار ميكنند و حال آنكه خداوند واجب فرموده ولايت آنحضرت را كه ايمان آورده و تصديق او نمايند پس ايمان نياورند تا عذاب خدا را مشاهده كنند.
وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لاََمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ(99) اگر پروردگار تو بخواهد، همه كسانى كه در روى زمينند ايمان مىآورند. آيا تو مردم را به اجبار وامىدارى كه ايمان بياورند؟ (99) ابن بابويه در آيه وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ از ابى صلت عبد السّلام بن صالح هروى روايت كرده گفت از جمله مسائلى كه مأمون از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمود اين آيه بود: حضرت رضا فرمود حديث نمود پدرم از پدرش تا امير المؤمنين عليه السّلام كه جمعى از مسلمانان بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند چرا بكسانيكه قدرت و توانائى داريد فشار نميآوريد تا قبول اسلام نموده و بعده ما افزوده شود و قوت يافته و از دشمنان تفوق و برترى پيدا كنيم فرمود من طاقت آنرا ندارم پروردگار خود را ملاقات كنم در حالتى كه بدعت نموده و بچيزى كه مأمور نبودهام مبادرت بورزم و نميتوانم اعمال زور و قدرت كنم (يعنى اگر خدا ميخواست مجبور ميكرد آنها را من كارى كه خدا نخواسته انجام نميدهم) خداوند اين آيه را نازل فرمود كه فحواى آن چنين است كه اگر خدا ميخواست تمام مردم را مجبور و ملزم بايمان آوردن ميفرمود چنانچه آنها تماما در آخرت وقتى كه عذاب خدا را بچشم مشاهده كردند ايمان ميآورند لكن اگر خدا اينكار را مينمود ديگر مردم مستحق ثواب و مدح نبودند زيرا اعماليكه انجام ميدادند از روى اضطرار و اجبار بوده و خداوند اراده فرموده بود كه آنها ايمان بياورند و جبر و اضطرار موجب نعمت جاويد بهشت نخواهد شد و احدى ايمان نميآورد مگر با اذن خدا و اجازه پروردگار امر و مشيت اوست بر ايمان و تكليف جايز نيست مگر بر شخص آزاد و مختار مأمون بحضرت گفت رفع اشكال مرا نمودى خداوند بشما خير و فرج مرحمت فرمايد. عياشى از على بن عقبه و او از پدرش روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام بما فرمود امور خود را بر اساس فرموده پروردگار قرار بدهيد زيرا كارهائى كه براى مردم است و قصد خدائى در بين نباشد مثمر ثمرى نيست و با مردم در امر دين مخاصمه و جدال نكنيد زيرا خصومت دلهاى شما را بيمار مينمايد خداوند بپيغمبرش فرموده اى حبيب من تو نميتوانى هر كه را دوست بدارى و بخواهى هدايت نمائى خدا هر كه را خواسته باشد هدايت و رهبرى مينمايد آيا شما ميخواهيد با اجبار و اكراه مردم ايمان بياورند مردم را رها كنيد زيرا مردم از يكديگر تعليم ميگيرند ولى شما از رسول خدا و امير المؤمنين عليه السّلام تعليم گرفته و بدستور آنها عمل كنيد شما با ساير مردم يكسان نيستيد از پدرم حضرت باقر عليه السّلام شنيدم ميفرمود همينكه خداوند مقرر فرمود بندهاى داخل امرى بشود چنان بسرعت داخل آن امر ميشود كه از پرواز طيور بآشيانه خود سرعتش بيشتر است.
قُلِ انظُرُواْ مَا ذَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا تُغْنىِ الاَْيَاتُ وَ النُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا يُؤْمِنُونَ(101) بگو: بنگريد كه چه چيزهايى در آسمانها و زمين است. و اين آيات و هشدارها قومى را كه ايمان نمىآورند سود نمىكند. (101) در كافى از داود رقى روايت كرده گفت از حضرت صادق معناى وَ ما تُغْنِي الْآياتُ وَ النُّذُرُ را سؤال نمودم فرمود مراد از آيات آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و منظور از نذر پيغمبران ميباشند
چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:22 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج3، ص: 222 ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلىَ قَوْمِهِمْ فجََاءُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَالِكَ نَطْبَعُ عَلىَ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ(74) آن گاه پس از او پيامبرانى بر قومشان مبعوث كرديم و آنان دليلهاى روشن آوردند ولى مردم به آنچه پيش از آن تكذيبش كرده بودند، ايمانآورنده نبودند. بر دلهاى تجاوزكاران اينچنين مهر مىنهيم. (74) عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند آفريد خلايق را در حالتى كه مانند سايه بودند (يعنى در عالم ارواح و ذر) و فرستاد بر آنها رسولانى و برگزيد و مبعوث كرد محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بعضى ايمان بآنحضرت آوردند و بعضى ديگر انكار و تكذيب كردند آنحضرت را سپس فرستاد آن بزرگوار را در عالم ديگر (عالم خلق) ايمان آوردند باو همان كسانى كه در آن عالم كه مانند سايه بود (عالم امر) ايمان آورده بودند و كافر شدند آنهائيكه در آن عالم كافر بودند. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده ذيل آيه فوق فرمود فرستاد خداوند پيغمبرانى بسوى خلايق هنگاميكه در پشت پدران و رحم مادران بودند هر كس در آن عالم ايمان آورد اين عالم مؤمن است و آنكه كافر بود در اينجا نيز كافر خواهد بود.
در كافى ذيل جمله فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند در موقع خلق موجودات و آفرينش آنها موجوداتى را كه دوست ميداشت از طينت بهشتى خلق فرمود و آنچه را كه مبغوض او بود از طينت آتش بيافريد آنگاه آنها را در ظلال جاى داد- راوى حضورش عرض كرد ظلال چيست؟ فرمودند مگر سايه خود را در برابر آفتاب نمىبينى سايه شما چيزى هست در صورتى كه چيزى نيست پس از خلقت خلق خداوند براى آنها رسولانى فرستاد و آن رسولان خلايق را دعوت به پرستش خداى يكتا و اقرار به پيغمبران نموده و گروهى اعتراف و اقرار نمودند و بعضى انكار و تكذيب كردند بعد از آن ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بر آنها عرضه نمودند بخدا قسم اقرار بولايت ما نكردند مگر آنهائى كه محبوب خدا بودند و انكار نكردند ما را جز آنهائى كه خداوند ايشان را مبغوض ميداشت اين است معناى آيه كه ميفرمايد ايمان نياورند كسانى كه در آن عالم تكذيب كردند. و اين حديث را ابن بابويه در كتاب علل روايت كرده است.
تفسير جامع، ج3، ص: 228 وَ قَالَ مُوسىَ رَبَّنَا إِنَّكَ ءَاتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالًا فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلىَ أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلىَ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُواْ حَتىَ يَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ(88) موسى گفت: اى پروردگار ما، به فرعون و مهتران قومش در اين جهان زينت و اموال دادهاى، اى پروردگار ما، تا ديگران را از طريق تو گمراه كنند. اى پروردگار ما، اموالشان را تباه ساز و دلشان را سخت كن. ايمان نمىآورند تا آن گاه كه عذاب دردآور را بنگرند. (88) فرمود حضرت عسكرى عليه السّلام نظير طمس موسى براى امير المؤمنين عليه السّلام نيز اتفاق افتاد شخصى از دوستان آنحضرت در شام بود نامه حضورش نوشت فدايت گردم ميل دارم حضورت شرفياب بشوم ولى از معويه ميترسم بعد از حركت من دست درازى باموال و عيالات من بنمايد آنحضرت براى او پيغام فرستاد تمام اهل و عيالات و اموال خود را جمع كن و بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او درود فرست و بگو پروردگارا اينها را وديعه و گروگان بشما دادم بر حسب دستور بنده و ولى تو على بن أبي طالب عليه السّلام سپس حركت كن بطرف ما آن شخص بدستور امير المؤمنين رفتار نمود و حركت كرد خبر بمعاويه رسيد امر كرد اموال او را غارت كنند و عيالاتش را اسير نمايند گماشتگان معويه رفتند تا اجراء كنند دستورات او را خداوند القاء نمود شبيه عيالات معويه را بعيالات آنشخص و اموال او را مبدل نمود بمار و عقربهائى و جمعى از آنها را زهر زدند و هلاك گردانيدند.
وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ مُوسىَ وَ أَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(87) به موسى و برادرش وحى كرديم كه براى قوم خود در مصر خانههايى مهيا كنيد و خانههاى خود را عبادتگاه سازيد و نمازگزاريد و مؤمنان را بشارت ده. (87)
تفسير جامع، ج3، ص: 229 ابن بابويه در آيه وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ از ريا بن صلت روايت كرده گفت حضرت رضا عليه السّلام در مجلس مأمون حضور داشتند و جمعى از علماء و متكلمين نيز حاضر بودند از آنحضرت پرسيدند فرق ميان عترت و امت چيست؟ و چرا عترت بر امت عزت و شرافت دارند حضرت براى عترت و تفسير اصطفى و برگزيدن عترت دوازده وجه بيان فرموده تا جائيكه فرمودند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مسجد تمام مردم را بجز عترت خود بيرون نمودند مردم حتى عمويش عباس اعتراض كرده گفتند چرا عترت را باقى گذاشتى و همه را خارج كرديد فرمود من اين كار را باختيار و ميل خود نكردهام بلكه بدستور خداوند عمل نمودم كه بمن ابلاغ شده، نسبت على بمن چون نسبت هرون است بموسى علماء از حضرت پرسيدند در تأييد اين بيان در قرآن مدرك وجود دارد فرمودند بلى و اين آيه را تلاوت نمودند وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخِيهِ تا آخر آيه و اين آيه منزلت امير المؤمنين عليه السّلام را نسبت به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميرساند و بعلاوه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تصريح فرمودند كه اى مردم بدانيد و آگاه باشيد دخول شخص جنب بمسجد حرام است و حلال نيست مگر براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او، و حضرت رضا عليه السّلام فرمود با اين ترتيب چه كسى ميتواند مقام و منزلت ما را انكار كند در صورتى كه اين فرموده پيغمبر است كه من شهر علمم عليم در است و هر كه بخواهد وارد شهر شود ناگزير است از در آن داخل شود و براى ثبوت شرف و فضيلت عترت بر امت همينقدر كافى است و اين موضوع را كسى جز دشمنان و معاندين انكار نميكنند.
ابن مغازلى شافعى در كتاب مناقب از عدى بن ثابت روايت كرده گفت روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تشريف آورده فرمودند خداوند بسوى پيغمبرش موسى وحى رسانيد كه مسجدى پاكيزه و طاهر بنا كن و در آن مسجد جز خود و هارون برادرت كسى نبايد سكونت نمايد و در مسجد من هم نبايد غير از من و على و فاطمه و فرزندانش ديگرى سكونت اختيار ك چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:21 :: نويسنده : ارادتمند
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَالِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيرٌْ مِّمَّا يجَْمَعُونَ(58) بگو: به فضل خدا و رحمت او شادمان شوند، زيرا اين دو از هر چه مىاندوزند بهتر است. (58)
تفسير جامع، ج3، ص: 217 ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزى سوار شدند و از مدينه به اطراف شهر تشريف بردند امير المؤمنين پياده در ركاب آنحضرت حركت نمودند پيغمبر فرمود يا على پروردگار بمن امر فرموده هر وقت سواره راه طى نمايم شما هم بايد سواره باشيد و هر زمان پياده روم پياده راه پيمائيد يا در رديف من سوار شويد و يا بمدينه برگرديد خداوند گرامى نداشته مرا به چيزى جز آنكه بمثل آن تو را گرامى داشته برگزيد مرا برسالت و تو را بامامت و ولايت سوگند بخدائيكه مرا بحق فرستاده ايمان بمن ندارد كسيكه انكار كند تو را و اقرار و اعتراف بمن ندارد آنكه بولايت تو اعتقاد نداشته باشد فضيلت من از تو و فضيلت تو از من است مراد از فضل و رحمت خدا كه در قرآن ميفرمايد قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا ما باشيم يا على نيافريد پروردگار تو را مگر آنكه وسيله پرستش او باشى و بوسيله جنابت خلايق معالم دين خود را بشناسند و اموراتشان را اصلاح كنند گمراه شود هر كه از تو دورى بجويد و هدايت نشود كسيكه براه ولايت تو سير نكند، و مقصود از هدايت در آيه وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى راهنمائى بولايت تو ميباشد اگر تو نبودى حزب خدا نبود و شناخته نميشد، بوسيله جنابت دشمنان خدا دانسته شوند هر كه بدون ولايت تو وفات كند روز قيامت بحال او هيچ عملى نفع ندهد در باره تو آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ نازل شده و اگر نرسانم بمردم ولايت و امامت تو را تمام اعمال و زحمات رسالت من از بين برود هر كه ملاقات كند خدا را روز قيامت بدون ولايت تو جميع عبادات او باطل گردد من اين سخنان را از خود نمى گويم بلكه وحى شده از طرف خدا و بايد بمردم برسانم. أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(62) آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمى نيست و غمگين نمىشوند. (62)
تفسير جامع، ج3، ص: 219 و در كافى ذيل آيه أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ از بريد عجلى روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود در كتاب امير المؤمنين عليه السّلام ذيل اين آيه ديدم نوشتهاند كه اگر واجبات خدا را ادا نموده و بسنت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عمل كنيد و از محرمات پرهيز و دورى كرده و در دنيا زاهد شويد و بآنچه خدا فرموده مايل بوده و از ممر حلال كسب روزى نمائيد و بيكديگر تفاخر و مباهات نورزيده و ترك انفاق نكنيد و هم شما بگرد آوردن مال دنيا نباشد در اينصورت خداوند آنچه را كسب و عمل نمائيد بر شما مبارك گرداند و در آخرت نيز بشما ثواب مرحمت ميفرمايد. لَهُمُ الْبُشْرَى فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(64) بشارت است ايشان را در دنيا و آخرت. سخن خدا دگرگون نمىشود. اين است كاميابى بزرگ. (64) تفسير جامع، ج3، ص: 219 و نيز از عبد الرحيم روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود بدان و آگاه باش چون يكى از شما مؤمنين در حال نزع باشد همينكه جان بگلو رسد فرشتهاى كه مأمور قبض روح است بر او وارد ميشود و مژده ميدهد كه اى مؤمن از آنچه مى ترسيدى ايمن باش و بآنچه اميدوار بودى اطمينان داشته باش كه بتو عطا كنند و درى از بهشت بسوى او باز شده و مكان و مقامش را باو نشان دهند و ميگويند مشاهده كن و ببين اين است رسول خدا و امير المؤمنين و امامان و دوستان تو معنى بشارتى كه خداوند در دنيا و هنگام مرگ بمؤمنين ميدهد همين است.
و از عقبه روايت كرده گفت فرمود حضرت صادق عليه السّلام روز قيامت خداوند نپذيرد از بندگان دين و مذهبى جز اين مذهب كه شما شيعيان داريد و هر وقت جان بگلو رسد مشاهده كنيد پيغمبر خدا و امير المؤمنين عليه السّلام را مژده دهند كه اى مؤمن من رسول خدا هستم بهترم از آن مالى كه در دنيا جا گذاشتى پس از آن امير المؤمنين بفرمايد من على بن أبي طالب ميباشم كه دوست داشتى مرا امروز نفع و سود بخشد بتو دوستدارى من، سپس فرمود حضرت صادق اى عقبه بياناتى كه گفتم در قرآن است عرض كردم فدايت گردم در كجاى قرآن ميباشد؟ فرمود در سوره يونس و تلاوت نمود آيه الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و فرمود خلافى در وعده پروردگار نيست. چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 201 إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكلُُ النَّاسُ وَ الْأَنْعَامُ حَتىَّ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُهَا أَنهَُّمْ قَدِرُونَ عَلَيهَْا أَتَئهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نهََارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَالِكَ نُفَصِّلُ الاَْيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ(24) مثَل اين زندگى دنيا مثَل بارانى است كه از آسمان نازل كنيم، تا بدان هر گونه رستنيها از زمين برويد، چه آنها كه آدميان مىخورند و چه آنها كه چارپايان مىچرند. چون زمين پيرايه خويش برگرفت و آراسته شد و مردمش پنداشتند كه خود قادر بر آن همه بودهاند، فرمان ما شب هنگام يا به روز دررسد و چنان از بيخش بركنيم كه گويى ديروز در آن مكان هيچ چيز نبوده است. آيات را براى مردمى كه مىانديشند اينچنين تفصيل مىدهيم. (24) عياشى از فضل بن يسار روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم فدايت شوم بما خبر دادهاند كه براى آل جعفر پرچمى است و براى آل عباس هم دو پرچم است آيا اين خبر صحت دارد؟ فرمودند در مورد آل جعفر اين خبر مصداق ندارد و آنها بسوى هيچ راهى نميروند ولى براى آل عباس سلطنت است بطن در بطن و در زمان سلطنت بنى عباس براى مردم رفاهيت و خوشى وجود ندارد و حكومت آنها مايه عسرت و پريشانى بندگان خداست آنچه دور است نزديك ميكنند و نزديكان را دور ميسازند و وزر وبالى نيست مگر آنكه مرتكب شوند و آنچه لازمه اعمال قدرت و ظلم است روا دارند كه گوشى نيست و نميماند مگر آنكه قدرت و سطوت و سطيره آنها را نشنود و مراد خداوند از جمله حَتَّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها همين است عرض كردم فدايت شوم اين امور چه وقت صورت پذير ميشود؟ فرمود تعيين زمان مورد ندارد وقتى حديثى را براى شما ميگوئيم و خبر ميدهيم البته شدنى است و واقع خواهد شد و شما بايد بگوئيد خدا و رسول او راست ميگويند و اگر كلام ما را نفهميديد باز هم نبايد ترديد و يا انكار و تكذيب نمائيد و بايد بگوئيد خدا و رسولش راست ميگويند تا آنكه بشما دو اجر داده شود اما اگر ديديد شدت احتياج و بيچارگى مردم را و يكديگر را انكار و تكذيب نموده و در مواقع عرض حاجت بيكديگر روى خوش نشان نداده و چيزى را كه نبايد بگويند گويند آنوقت است كه بايد هر شب و هر روز انتظار واقعه و صداى آسمانى و فرج را بكشيد.
تفسير جامع، ج3، ص: 209 قُلْ هَلْ مِن شُرَكاَئكمُ مَّن يهَْدِى إِلىَ الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يهَْدِى لِلْحَقِّ أَ فَمَن يهَْدِى إِلىَ الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يهَِدِّى إِلَّا أَن يهُْدَى فَمَا لَكمُْ كَيْفَ تحَْكُمُونَ(35) بگو: آيا از اين بتان شما كسى هست كه به حق راه نمايد؟ بگو: خدا به حق راه مىنمايد. آيا آن كه به حق راه مىنمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمىنمايد و خود نيز نيازمند هدايت است؟ شما را چه مىشود؟ چگونه حكم مىكنيد؟ (35) در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نخست حكميكه امير المؤمنين فرمود ميان مردم بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن بود شخص شراب خوارى را آوردند نزد أبو بكر تا حد باو جارى كند أبو بكر باو گفت آيا شراب خوارى آنمرد پاسخ داد بلى ولى نميدانستم كه شراب در اسلام حرام است أبو بكر با عمر در خصوص آنمرد مشورت نمود عمر گفت اين مسئله بسيار دشواريست جز ابو الحسن امير المؤمنين عليه السّلام كسى حكم آن را نداند أبو بكر و عمر باتفاق سلمان حضور آنحضرت شرفياب شدند مسئله مزبور را مطرح كردند امر فرمود آنشخص را بنزد مهاجر انصار ببرند و از آنها سؤال كنند آيا كسى آيه حرمت شراب را بر آن مرد تلاوت كرده يا خير چنانچه آيه حرمت را نشنيده باشد بحثى بر او نيست چه حرمت فرع دانستن است كسى از مهاجر انصار گواهى نداد بر قرائت نمودن آيه لذا او را رها كرده و حد جارى نكردند سلمان عرض كرد اى امير المؤمنين باين حكم هدايت فرموديد آنها را فرمود اى سلمان خواستم حجة را بر آنها تأكيد و تمام كرده باشم چه خداوند ميفرمايد آيا كسيكه مردم را براه حق رهبرى مينمايد سزاوار است به پيروى كردن از او يا آنكه هدايت نميكند و از عبد الرحمن بن مسلمة حريرى روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق مردم ما را توبيخ و سرزنش ميكنند و ميگويند شما از كجا تشخيص ميدهيد حق را از باطل در آنوقتيكه دو صدا از آسمان و زمين بلند ميشود يكى فرياد ميزند در اول روز كه مهدى قائم عليه السّلام و شيعيان او رستگارند و منادى ديگرى در آخر روز صدا كند عثمان و پيروان او رستگارند فرمود تميز ميدهد حق را از باطل و ايمان بوجود آنحضرت آورد هر آنكه پيش از اين صدا ايمان داشته و آيه را تلاوت نمود و فرمود صورت اول جبرئيل است كه از آسمان ندا ميكند و دوم شيطانست كه از زمين فرياد كند بر شما باد به پيروى كردن از صداى اول و صداى آخرى براى امتحان و آزمايش خلايق باشد.
و از ابى جارود روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى هستند كه مردم را براه حق رهبرى ميكنند و غير آنها خلايق را بگمراهى سوق دهند. چهار شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 186 سوره يونس سوره يونس در مكه نازل شده يكصد و نه آيه و يكهزار و هشتصد و سى و دو كلمه و هفت هزار و پانصد و سى و دو حرف ميباشد.
خلاصه مطالب و مضامين اين سوره عبارت است از استدلال بر وجود صانع از روى تردد شب و روز و آثار قدرت الهى كه در جهان موجود است و معرفة پروردگار و ادله بر توحيد از روى معرفت نفس و نظر در ازمنه گذشتگان و دلائل بعث و حشر و احوال مبعوثين و اثبات نبوة و توبيخ جاهلين و قصه نوح و داستان موسى و فرعون.
تفسير جامع، ج3، ص: 187 أَ كاَنَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلىَ رَجُلٍ مِّنهُْمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبهِِّمْ قَالَ الْكَفِرُونَ إِنَّ هَاذَا لَسَحِرٌ مُّبِينٌ(2) آيا مردم در شگفتند از اينكه به مردى از خودشان وحى كرديم كه مردم را بترسان و مؤمنان را بشارت ده كه در نزد پروردگارشان پايگاهى رفيع دارند؟ كافران گفتند كه اين مرد آشكارا جادوگرى است. (2)
عياشى ذيل جمله وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از ايمان در آيه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين است و منظور از قدم صدق رسول اكرم و شفاعت او و اهل بيت باشد و اينحديث را طبرسى نيز روايت كرده
تفسير جامع، ج3، ص: 198 وَ يَقُولُونَ لَوْ لَا أُنزِلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنىِّ مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ(20) و مىگويند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او نازل نمىشود؟ بگو: علم غيب از آن خداست. انتظار بكشيد. من نيز با شما منتظر مىمانم. (20) ابن بابويه از يحيى بن ابى قاسم روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى غيب را سؤال كردم فرمود غيب وجود مقدس امام عصر عليه السّلام است و شاهد بر آن قول خداوند است كه ميفرمايد إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا. و نيز از ابى نصر روايت كرده گفت فرمود حضرت رضا چقدر نيكو است صبر و بردبارى آيا نميشنويد قول خداوند را كه ميفرمايد فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ. و از محمد بن فضل روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت رضا فرج چيست؟
حضرت آيه فوق را قرائت كرد و فرمود فرج ظهور امام زمان عليه السّلام است. سه شنبه 31 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:15 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 179 شناخت امام زمانه قوله تعالى: وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ 122 طبرسى از صحابه روايت كرده كه وقتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مدينه براى جهاد بيرون تشريف ميبردند مسلمانان بغير از منافقين در ركاب آنحضرت بيرون ميرفتند و چون خداوند آياتى چند در توبيخ و سرزنش منافقين نازل فرمود از آنوقت مسلمين عهد كردند در هيچ غزوه و سريهاى تخلف نكنند و هر زمان دستور جهاد صادر ميشد فورا تمام آنها كوچ ميكردند و گاهى از اوقات پيغمبر تنها در مدينه باقى ميماند آيه فوق نازل شد كه نبايد تمام شما بيرون رويد و رسول خدا را تنها بگذاريد. عياشى از احمد بن محمد روايت كرده گفت نامهاى حضور حضرت رضا عليه السّلام ارسال داشتم پاسخ آن مرقوم داشته بودند شيعيان ما كسانى هستند كه از ما پيروى نموده و هرگز مخالفت اوامر ما نكنند و هرگاه بنابر مصلحتى چيزى را كتمان كنيم تسليم شده و بما اعتماد نمايند و ايمان آورند سپس آيه مزبور را مرقوم داشته و اضافه فرمودند خداوند بشما امر فرموده و واجب كرده كه از ما ائمه سؤال كنيد و بسوى ما بيائيد ولى ما موظف نيستيم جواب سؤالات شما را بدهيم و خداوند هم بر ما واجب نفرموده. در كافى از حماد بن عبد الاعلى روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام حديثيكه عامه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل ميكنند كه فرموده هر كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد و براى او امامى نباشد مانند مردمان زمان جاهليت مرده صحيح است؟ فرمود سوگند بخدا راست است عرض كردم حضورش اگر امام وفات كند و مردى در خراسان باشد و نداند جانشين و وصى او كيست آيا آن مرد معذور است؟ فرمود هرگاه امام وفات كند حجة وصى او تمام است بر اهل بلد امام و سزاوار است بر كسانيكه اهل بلد امام نيستند جمعى را بفرستند تا بدانند و بشناسند امام بعدى را عرض كردم اگر طائفه حركت كردند و پيش از آنكه بشهر امام برسند وفات نمودند حال اينگونه اشخاص چطور است؟ فرمود آنها مصداق آيه وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ) فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ نسا 100 ميباشد عرض كردم جمعى وارد مدينه شدند ديدند در خانه شما بسته شده و شما آنها را بسوى خود دعوت نميفرمائيد كسى هم نيست دلالت و راهنمائى كند آنها را بطرف شما ائمه چگونه ايشان امام خود را بشناسند؟ فرمود خداوند بوسيله قرآن ائمه را بمردم شناسانيد سپس بيان فرمود آياتى را كه در باره امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و تذكر داد فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در باره آنحضرت و امام حسن و امام حسين عليه السّلام عرض كردم مردم در باره پدرت حضرت باقر عليه السّلام سخنانى ميگويند كه با وجود فرزندان و اقربائيكه عمر آنها زيادتر بود چگونه امامت بآن بزرگوار منتقل شد؟ فرمود امام بسه صفت شناخته ميشود يكى آنكه امام سابق تصريح بامامت بعدى ميكند و او را وصى و جانشين خود قرار ميدهد ديگر آنكه مختصات پيغمبر نزد اوست سوم از هر چه بخواهند خبر ميدهد و تمام آنها در من موجود است عرض كردم مختصات پيغمبر را كه نميتوانيد از ترس پادشاه وقت بيرون آوريد فرمود پنهان نكردم آنها را مگر آنكه شواهد ظاهرى بر آن قائم است پدرم هنگام رحلت فرمود بمن چهار نفر شاهد از طايفه قريش حاضر كن من آنها را حاضر كردم كه يكى از آنها نافع مولى عبد اللّه بن عمر بود فرمود بنويس آنچه را يعقوب پيغمبر بفرزندانش وصيت نمود من نوشتم
محمد بن على وصى خود قرار ميدهد فرزندش جعفر بن محمد عليه السّلام را و امر ميكند كه او را كفن كند به برد يمانى كه در آن نماز جمعه بجا ميآورد و عمامه بر او ببندد و قبرش را مقدار چهار انگشت از زمين بلند كند و وصيت نامه را در حضور گواهان مهر نمود و بمن داد پس از آنكه شهود مراجعت كردند عرض كردم پدر جان براى چه منظور شاهد گرفتيد فرمود كراهت داشتم كه مغلوب شوى بحسب ظاهر و مردم بگويند كه من وصيت نكردهام خواستم شهود حجتى باشند براى آنهائيكه از بلاد دور بمدينه ميآيند و سؤال ميكنند وصى محمد بن على كيست حضورش عرض كردم اگر گواهان مشرك بشوند و كتمان كنند چه بايد كرد؟ فرمود نميتوانند اين امر را پنهان بدارند. و از يعقوب بن شعيب روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه مذكور را فرمود هنگاميكه فوت امام بمردم برسد واجب است بر آنها از هر طايفه چند نفر را براى تحقيق در جانشين او بفرستند و پس از كسب خبر چگونگى را بسايرين برسانند و لازم نيست تمام مردم در صدد اين امر از شهر و ديار خود بيرون بروند.
سه شنبه 30 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 168
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105) عياشى در آيه وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ ... از صادقين عليه السّلام روايت كرده كه محمد بن مسلم گفت از آن جنابان سؤال كردم آيا اعمال مسلمين برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه ميشود يا خير؟ فرمود؟ در اين امر شكى نيست و آيه را تلاوت نموده و فرمود در روى زمين خداوند گواهانى مقرر داشته. و در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر روز صبح اعمال بندگان را اعم از نيكوكاران و بدكاران بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه ميدارند اى مسلمانان دقت و مراقبت كنيد تا اعمال نيكو انجام دهيد. و نيز آنحضرت فرمود مراد از مؤمنون ائمه هستند و در روايت ديگر فرمود امير المؤمنين و فرزندان آنحضرت ميباشند. و نيز از حسين بن مياح روايت كرده گفت شخصى اين آيه را نزد حضرت صادق عليه السّلام قرائت كرد فرمود مأمونون تلاوت كن نه مؤمنون و مراد از مأمونون ما ائمه ميباشيم و باز از آنحضرت روايت كرده كه فرمود هرگاه فرد مؤمنى كه بميرد موقع دفن و گذاردن قبر عملش بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و يك يك ائمه معصومين تا برسد حضور حضرت حجة روحى فداه عرضه ميشود
تفسير جامع، ج3، ص: 173 وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه 113 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه در شأن ائمه طاهرين نازل شده و شاهد بر اين مدعا آنست كه خداوند در اين آيه آنها را بصفتى مدح توصيف مينمايد كه آن صفات در غير ائمه معصومين يافت نميشود. و نيز فرمود آمرون بمعروف كسانى هستند كه تمام انواع معروف را از كوچك و بزرگ و دقيق و جليل ميدانند و ناهون از منكر نيز آنهائى باشند كه كليه امور منكر را بشناسند و حافظين حدود خداوند بايد تمام احكام و حدود خدا را بدانند و در ميان تمام مردم فقط ائمه طاهرين هستند كه عالم بر اين امور ميباشند.
تفسير جامع، ج3، ص: 173 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه عباد بصرى حضرت امام زين- العابدين عليه السّلام را در راه مكه ملاقات كرده و حضورش عرض نمود كه شما جهاد را بعلت دشوارى آن ترك نموده و براى سهولت بحج مشرف شديد و آيه إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 111 را قرائت كرد حضرت فرمود اين آيه در شأن ما ائمه وارد شده زهرى گفت پس مراد از التائبون چيست؟ فرمود اگر ميديديم كه مردم بر اين صفت بودند جهاد با آنها از حج افضل بود يعنى وقتى كه ما ياورى نداشتيم و مردم از ما دورى مى جويند با چه اشخاصى بجهاد برويم.
تفسير جامع، ج3، ص: 178 در كافى از بريد بن معاويه عجلى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام تفسير آيه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ 119 را پرسيدم؟ فرمود خداوند از كلمه صادقين ما ائمه را قصد نموده و روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست است كه مراد از صادقين امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين عليه السّلام ميباشد. عياشى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود بمن حضرت باقر عليه السّلام اى ابا حمزه كسانى پرستش ميكنند خدا را كه او را شناخته باشند و آنهائيكه پروردگار را نشناختهاند غير خدا را پرستش كنند در اثر نادانى و گمراهى عرض كردم حضورش چگونه بايد خدا را شناخت؟ فرمود معرفت او عبارت از تصديق كردن رسولش ميباشد در آنچه از طرف خدا آورده براى مردم در باره ولايت على عليه السّلام و اولادش و ديگر اقتدا كردن و پيروى نمودن از آنحضرت و فرزندانش و بيزارى جستن از دشمنان آنها باشد مجددا عرض كردم چه امرى را بايد انجام دهم تا ايمانم كامل گردد؟ فرمود دوستى كن با دوستان خدا و بيزارى بجو از دشمنان او و بوده باش با راستگويان چنانچه خداوند در قرآن بآن امر نموده و ميفرمايد كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ گفتم حضورش دوستان و دشمنان خدا را برايم معرفى بفرمائيد فرمود دوستان خدا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و فاطمه و ما فرزندان آنحضرت ميباشيم هر كه ما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و دشمنان خدا فلان و فلان و فلان و هر آنكه از ايشان پيروى كنند ميباشد و همانها كسانى هستند كه حق ما را غصب نموده و بما ستم كردند.
سه شنبه 30 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : ارادتمند وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تحَْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَالِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(100) تفسير جامع، ج3، ص: 158 شيخ در كتاب مجالس در آيه «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود چون حضرت امام حسن عليه السّلام ناگزير شد با معاويه صلح كند معاويه بالاى منبر رفت و آنحضرت را مجبور نمود كه بر پله پائين تر بايستد آنگاه معاويه شروع بايراد سخن نموده گفت اى مردم اين حسن بن على فرزند دختر پيغمبر است كه مرا براى خلافت بر خود ترجيح داده و مرا اهل اين مقام دانسته و باصريح قرآن و بفرموده رسول خدا مگر آنكه ما اهل بيت مظلوم و ستمديده هستيم از همان زمان رحلت و وفات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تاكنون خداوندا تو ميان ما و كسانى كه بما ستم نمودهاند حكم بفرما و حق ما را از كسانى كه بما تعدى نموده و حقى را كه در قرآن براى ما مقرر شده غصب كرده و مردم را نسبت بما ناسپاس و جرى ساخته و مادر ما فاطمه عليها سلام را از ارث پدرش محروم ساختند كيفر فرما بخدا قسم اگر مردم فرمان پروردگار و اوامر رسولش را شنيده و پيروى مينمودند همانا آسمانها بركات خود را بر آنان نازل و زمين منابع و خير و ثروت خود را ظاهر مينمود و حتى دو نفر از افراد اين امت با يكديگر تنازع و اختلاف پيدا نميكردند و تو اى معاويه جرأت آن نداشتى كه طمع بامر خلافت كنى لكن با كمال تأسف پيشينيان تو خلافت را از مركز خود تفسير جامع، ج3، ص: 160
در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس گمان كند كه امام عليه السّلام محتاج است باموال او كافر شده بلكه مردم احتياج دارند كه امام صدقات آنها را بپذيرد و آيه را تلاوت نمودند و فرمود مراد از يأخذ الصدقات آنستكه خداوند قبول ميفرمايد صدقات را از صاحبانشان و بايشان ثواب و پاداش عطا ميكند. سه شنبه 30 / 2 / 1397برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 150
يحَْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ كلَِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيرًْا لهَُّمْ وَ إِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبهُْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مَا لهَُمْ فىِ الْأَرْضِ مِن وَلىٍِّ وَ لَا نَصِيرٍ(74) به خدا سوگند مىخورند كه نگفتهاند، ولى كلمه كفر را بر زبان راندهاند. و پس از آنكه اسلام آورده بودند كافر شدهاند. و قصد كارى كردند، اما بدان نايل نشدند. عيبجوييشان از آن روست كه خدا و پيامبرش از غنايم بىنيازشان كردند. پس اگر توبه كنند خيرشان در آن است، و اگر رويگردان شوند خدا به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذبشان خواهد كرد و آنها را در روى زمين نه دوستدارى خواهد بود و نه مددكارى. (74) طبرسى ذيل آيه يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ از ابن عباس روايت كرده گفت سبب نزول اين آيه آن بود منافقين هر وقت در جنگ تبوك از حضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دور ميشدند طعنه ميزدند بدين اسلام و سب ميكردند آن حضرت را حذيفه باطلاع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسانيد آن بزرگوار آنها را طلب كرد آمدند حضورش قسم بدروغ ياد كردند كه ما چنين كلماتى نگفتيم آيه نازل شد. و نيز بسند ديگر روايت كرده كه آيه در باره آنهائى نازل شده كه در خانه كعبه حاضر شده و قسم خوردند كه نگذارند خلافت به بنى هاشم برسد و در منزل عقبه موقع مراجعت از جنگ تبوك براى قتل پيغمبر اكرم كمين كردند لكن بآمال و آرزوى خود نرسيدند و زكريا بن محمد از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود روز غدير خم وقتى كه پيغمبر على را بر سر دست گرفت تا همه مردم او را به بينند عده از منافقين منجمله ابو بكر و عمر و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص و أبي عبيدة و سالم مولى ابى حذيفه و مغيرة بن شعبه برابر آنحضرت بودند عمر بآنها گفت بچشمهاى پيغمبر توجه كنيد چگونه حالت غير عادى دارد الان خواهد گفت كه از طرف پروردگار مأمورم در همين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خطاب بمردم فرمود آيا من اولى بر نفس شما نيستم گفتند چرا فرمود هر كس كه من مولاى او هستم اين على نيز مولاى اوست از اين ببعد او را امير المؤمنين خطاب كنيد جبرئيل بر پيغمبر اكرم نازل نجواى عمر و سخنانى را كه بدوستان خود گفته بود بآنحضرت خبر داد پيغمبر عمر و يارانش را احضار فرموده و گفتارشان را يادآور شد بدروغ قسم خوردند كه ما چنان سخنانى نگفتيم و در نتيجه اين مذاكرات آيه فوق نازل گرديد و در آيه بعد خداوند احوال مردم بخيل را بيان فرموده و آنان را منافق و دروغگو ناميده است. ميل خود و رضايت براى بيعت با من آمده است حضرت امام حسن عليه السّلام بيان معاويه را قطع و خطبه ايراد نموده و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود اى مردم بدانيد كه ما اهل بيت پيغمبر هستيم خداوند ما را باسلام گرامى داشته و ما را از ميان مردم برگزيده و آيه تطهير را در باره ما نازل فرموده آگاه باشيد كه خداوند ما خانواده را در خير و خوبى قرار داده و جدم پيغمبر اكرم را برسالت مبعوث فرمود و قرآن كريم را بر او نازل كرد و پدرم امير المؤمنين اول كسى بود كه بحضرتش گرويده و امر پروردگار و رسولش را اجابت كرده و ايمان آورد و خداوند در باره او فرموده أَ فَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ
سه شنبه 15 / 2 / 1397برچسب:, :: 14:40 :: نويسنده : ارادتمند يحَْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُواْ وَ لَقَدْ قَالُواْ كلَِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَ هَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ وَ مَا نَقَمُواْ إِلَّا أَنْ أَغْنَئهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن يَتُوبُواْ يَكُ خَيرًْا لهَُّمْ وَ إِن يَتَوَلَّوْاْ يُعَذِّبهُْمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ مَا لهَُمْ فىِ الْأَرْضِ مِن وَلىٍِّ وَ لَا نَصِيرٍ(74) سه شنبه 11 / 2 / 1397برچسب:, :: 14:38 :: نويسنده : ارادتمند قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَينِْ وَ نحَْنُ نَترََبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكمُُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَترََبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّترََبِّصُونَ(52) .
سه شنبه 30 / 1 / 1397برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : ارادتمند
يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ءَابَاءَكُمْ وَ إِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلىَ الْايمَنِ وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُوْلَئكَ هُمُ الظَّالِمُونَ(23) 23 اى اهل ايمان! اگر پدران و برادرانتان كفر را بر ايمان برگزيدند، آنها را دوست خود قرار ندهيد و كسانى از شما كه آنها را دوست خود برگزينند، خود ستمگرند. عياشى بسند خود از جابر انصارى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام تفسير آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ را پرسيدم؟ فرمود مراد از كفر در اين آيه دوستى اولى و دومى است و منظور از ايمان ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد و هر كس از ولايت على عليه السّلام رو برگرداند از جمله ستمكاران عالم است و اين حديث را ابن شهرآشوب نيز روايت نموده است.
إِنَّ عِدَّةَ الشهُّورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهَْرًا فىِ كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنهَْا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَ قَتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كاَفَّةً كَمَا يُقَتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(36) شمار ماهها در نزد خدا، در كتاب خدا از آن روز كه آسمانها و زمين را بيافريده، دوازده است. چهار ماه، ماههاى حرامند. اين است شيوه درست. در آن ماهها بر خويشتن ستم مكنيد. و هم چنان كه مشركان همگى به جنگ شما برخاستند، همگى به جنگ ايشان برخيزيد. و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است. (36) نعمانى در كتاب غيبت ذيل آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً از ابو حمزه ثمالى روايت كرد گفت روزى حضور حضرت باقر عليه السّلام شرفياب شدم جمعى در خدمت حضرت بودند پس از آنكه جماعت متفرق شدند بمن توجه فرموده و اظهار داشتند اى ابا حمزه يكى از محتومات خداوند كه هرگز تغير و تبديل نمىپذيرد قيام قائم ما حضرت حجت عليه السّلام است و هر كس شك كند در آنچه ميگويم خدا را ملاقات ميكند در حالى كه كافر است، بعد فرمود اسم او اسم من است و كنيهاش كنيه من و هفتمين امام بعد از من است پس از آنكه عالم پر از جور و ستم شده باشد ظهور نموده و پر از عدل و داد مينمايد اى ابا حمزه هر كه حضرتش را درك نموده ولى تسليم او نشود بهشت بر او حرام بوده و جهنم جايگاه و منزل آخرت اوست و فرمود كاملترين و واضح ترين بيان قرآن حكيم است كه ميفرمايد إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ و تا آخر آيه را تلاوت نمود و فرمود مراد از شناختن ماههاى سال در دين قيم محرم و صفر و رجب نيست زيرا اين اسامى را يهود و نصارى نيز مىشناسند بلكه منظور ائمه دوازدهگانه ميباشد كه قوام دين بوجود ايشان مرتبط است محرم يعنى امير المؤمنين عليه السّلام كه اسمش على و از نام بزرگ خدا يعنى اعلى مشتق شده همانطور كه اسم مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از محمود كه يكى ديگر از اسماء اللّه است اشتقاق يافته و سه ماه حرام بقيه از چهار ماه حرام هم سه نفر ديگر از فرزندان امير المؤمنين عليه السّلام است كه نام آنها نيز على است يكى على بن الحسين زين العابدين دوم على بن موسى الرضا و سوم امام على النقى عليهم السلام است كه اسامى ايشان از اسم خداوند متعال مشتق است و اين ائمه معصومين ماههاى حرام دوازده برج امامت را تشكيل ميدهند. و نيز بسند ديگرى از داود بن كثير روايت كرده گفت وقتى در مدينه خدمت حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شدم فرمود چرا كمتر بزيارت ما ميآئى حضورش عرضه داشتم براى انجام كارى بكوفه رفته بودم فرمود در كوفه چه كسانى را ملاقات نمودى عرض كردم عموى حضرتت زيد را ديدم كه بر اسب راهوارى سوار بود و قرآنى در دست گرفته و با صداى بلند ميگفت ايمردم از من مسائل خود را به پرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد زيرا در اين سينه علوم بسيارى نهفته است تمام احكام قرآنى ناسخ و منسوخ را من ميدانم و من آيت الهى در نزد شما هستم، فرمود اى داود مگر احكام دين را فراموش كردهاى؟ و در اين بين صدا زد اى سماعة بن مهران مقدارى رطب براى ما بياور سماعة زنبيلى از رطب و خرماى تازه حضورش آورده حضرت چند عدد ميل فرموده و هستههاى آنها را از دهان مبارك بيرون آورده و در زمين كاشت فورا هستهها سبز شده نمو كرده خرم و بارور گرديده و ثمر داد حضرت بدست خويش بدرختى زده خرماى نارسى بر زمين افتاد آنرا بر داشته و شكافت و رشته سفيدى از ميان آن بيرون كشيده بدست من داد فرمود بخوان!! چون بر آن رشته سفيد نظر كردم ديدم بر آن بقلم قدرت حق تعالى دو سطر نوشته شده سطر اول. «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و در سطر دوم آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ نوشته شده تا مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ و بعد از آن نوشته شده بود ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ امير المؤمنين على بن أبي طالب الحسن بن على الحسين بن على على بن حسين محمد بن على جعفر بن محمد موسى بن جعفر على بن موسى محمد بن على على بن محمد حسن بن على الخلف الحجة. سپس فرمود اى داود ميدانى اين اسماء چه وقت نوشته شده است عرض كردم شما بهتر ميدانيد فرمودند دو هزار سال قبل از خلقت آدم و اين دو حديث را شيخ مفيد در كتاب غيبه نقل نموده است شيخ مفيد بسند خود از جابر جعفى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام تاويل آيه إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ را سؤال كردم تنفس عميقى نموده و فرمود اى جابر مراد از سال وجود شريف جدم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و ماههاى دوازدهگانه ائمه دوازدهگانه بوده و چهار ماه حرام هم امامانى هستند كه بنام على ناميده شدهاند پس اقرار بائمه اثنا عشر دين قيم است و بنفس خود در باره ائمه ستم نكنيد يعنى بتمام دوازده امام معصوم خود معتقد بوده و از آنها پيروى كنيد تا هدايت شده و بسعادت دو جهان نائل گرديد. و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پدرم بجابر انصارى گفت ايجابر بتو حاجتى دارم نزد ما بيا در وقت خلوت جابر حضور پدرم شرفياب شد فرمود باو آيا مشاهده كردهاى لوحى كه نزد مادرم حضرت فاطمه عليه السّلام بود؟ عرض كرد بلى وارد شدم بخانه مادرت تا او را تهنيت و مبارك باد گويم بولادت حضرت امام حسين عليه السّلام ديدم حضور آنحضرت لوحى از زمرد سبز نوشته در آن بمركبى كه نورش از آفتاب روشنتر و از مشك خوشبوتر عرض كرم ايسيده زنان اين لوح چيست و در آن چه نوشته شده؟ فرمود خداوند آن را بر پدرم نازل فرموده سپس بمن مرحمت كرد تا نظر كنم عرضه داشتم حضورش اجازه ميفرمائيد رو نوشتى از آن بردارم فرمودند مانعى نيست من آن را استنساخ كرده و بحضرتش تسليم داشتم و جابر آن نسخه را بپدرم داد فرمود ايجابر نظر كن تا من آنرا قرائت كنم از روى همان لوحى كه نزد مادرم مشاهده نمودى و بمضمون ذيل تلاوت فرمودند بنام خداوند بخشنده مهربان اين كتاب از طرف پروردگار بزرگ دانا و توانا فرستاده شده بوسيله جبرئيل امين بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خاتم پيغمبران بدان ايرسول ما تعداد ماههاى سال نزد پروردگارت دوازده ماه ميباشد و از آنروزيكه آسمان و زمين آفريده شده چهار ماه از دوازده ماه در علم حق حرام بوده در باره آنها ستم بنفس خود روا مداريد كه اينان دين قيم خداست اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سپاس مرا بجا آور و عطاياى من را انكار نكن و بغير من اميدوار مباش و نترس همانا آنكه بغير من اميدوار است و ميترسد او را عذاب كنم بعذابيكه احدى را ننمودهام اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من تو را از ميان تمام پيغمبران برگزيدهام و على وصى تو را بر تمام اوصياء برترى دادهام، حسن را گنجينه علم و دانش خود قرار دادم، و حسين را بهترين فرزندان گذشته و آينده نمودهام در اعقاب حسين امامة را گذاشتهام على بن حسين زين العابدين است و باقر عليه السّلام شكافنده علم و دانش است دعوت ميكند مردم را بسوى راه راست حضرت صادق راستگوترين مردم است در گفتار و كردار فتنه و تاريكى جهان را فرا بگيرد، بعد از آن موسى كاظم فرو برنده خشم است پس از آن على بن موسى الرضا است بقتل برساند او را عفريت كافرى (مراد مأمون است) دفن كنند او را در شهر و ديارى كه بنا كرده آن را بنده نيكو كار ما جنب بدترين مخلوقات (مراد هارون الرشيد است) و محمد هادى شبيه جدش باشد، بعد از آن على است دعوت ميكند مردم را براه راست و بر طرف ميكند شبهات ستمكاران را و بعد از آن حسن اعز است كه بيرون آيد از او جانشين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در آخر زمان قيام كند و ظاهر شود بر سر او عمامه سفيديست كه نگاه ميدارد او را از تابش آفتاب در آنوقت منادى صدا ميزند با زبان فصيح و ميشنوند آن صدا را تمام خلايق از جن و انس و فرياد ميزند ميان آسمان و زمين ايمردم اين مهدى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است زمين را پر از عدل و داد گرداند پس از آنكه فرا گرفته بود آن را ستم و جور.
سه شنبه 30 / 11 / 1396برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج3، ص: 78 تفسير سوره توبه سوره توبه در مدينه نازل شده يكصد و بيست و نه آيه و دو هزار و چهار صد و نود و هفت كلمه و ده هزار و يكصد و هشتاد و هفت حرف است. طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود در سوره توبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نازل نشده از آن جهت كه بسم اللّه براى امان و رحمت است و برائة بجهت عذاب كفار و از ميان بردن امان نازل گرديده: و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود انفال و برائة يكسوره است. و اينحديث را عياشى روايت كرده و فرمود آن حضرت سوره فتح در سال هشتم و برائه سال نهم نازل شده و حجة الوداع در سال دهم هجرت بوده است.
خلاصه مطالب و مضامين اينسوره عبارت است از اعلان آيات چند بكفار و منع آنها از دخول در مسجد الحرام و حكم قتل ايشان و تحريص مؤمنين بجهاد و انفاق نمودن در راه خدا و اوصاف يهود و نصارى و احبار و رهبانان آنها و حكم جزيه و بيان اشهر حرم و داستان جنگ حنين و توبيخ منافقين و بيان احوال ايشان و حكم صدقه دادن و زكوة و شرح حال مؤمنين تفسير جامع، ج3، ص: 79 أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ 3 ابن بابويه از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام باتفاق پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مدينه گردش مينمودند پيره مردى بآنها رسيد سلام كرد و بامير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد اى خليفه چهارم پروردگار در روى زمين ايرسول اكرم آيا چنين نيست؟ فرمود آنحضرت بلى چنان است و از نظر غايب شد امير المؤمنين عرض كرد به پيغمبر كه بود آن پيره مرديكه تصديق گفتار او را نموديد؟ فرمود برادرم خضر بود سخنان او صحيح است چه نخستين جانشين خدا در زمين آدم است چنانچه ميفرمايد إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً دوم هرون است ميفرمايد از قول موسى يا هارون اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ سوم داود است كه ميفرمايد در قرآن يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ خليفه چهارم پروردگار تو هستى خداوند اين آيه را در باره جنابت نازل كرده و ميفرمايد وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ 3 ايعلى وصى و جانشين و وزير من تو باشى
تفسير جامع، ج3، ص: 88
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَ اللَّهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (16)
از ابن ابان روايت كرده گفت شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود ايمردم بدعت گذار از خدا بترسيد با كفار دوستى و آشنائى نكنيد و آنها را رئيس خود ننمائيد و نزد آنها نرويد تا آنكه غير از خدا و رسولش براى خود دوست و همرازى بگيريد بخدا قسم من كه امام شما هستم براى شما از تمام دوستان و رؤسائى كه برگزيدهايد بهترم و نيز از ابو صباح كنانى روايت كرده كه حضرت باقر عليه السّلام فرمود اى ابو صباح متوجه باش كه غير از ما ائمه براى خود دوست و همرازى انتخاب نكنى كه هر كس جز ما ائمه براى خود رئيس و يا دوستى بگيرد آندوست طاغوت او شود.
تفسير جامع، ج3، ص: 78 تفسير سوره توبه سوره توبه در مدينه نازل شده يكصد و بيست و نه آيه و دو هزار و چهار صد و نود و هفت كلمه و ده هزار و يكصد و هشتاد و هفت حرف است. . طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود در سوره توبه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نازل نشده از آن جهت كه بسم اللّه براى امان و رحمت است و برائة بجهت عذاب كفار و از ميان بردن امان نازل گرديده: و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود انفال و برائة يكسوره است. و اينحديث را عياشى روايت كرده و فرمود آن حضرت سوره فتح در سال هشتم و برائه سال نهم نازل شده و حجة الوداع در سال دهم هجرت بوده است.
خلاصه مطالب و مضامين اينسوره عبارت است از اعلان آيات چند بكفار و منع آنها از دخول در مسجد الحرام و حكم قتل ايشان و تحريص مؤمنين بجهاد و انفاق نمودن در راه خدا و اوصاف يهود و نصارى و احبار و رهبانان آنها و حكم جزيه و بيان اشهر حرم و داستان جنگ حنين و توبيخ منافقين و بيان احوال ايشان و حكم صدقه دادن و زكوة و شرح حال مؤمنين سه شنبه 20 / 10 / 1396برچسب:, :: 21:12 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 67 عياشى در آيه يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتالِ 65 تا آخر از عمرو بن ابى المقدام روايت كرده گفت جدم بپدرم ميگفت در تمام عمر روزى بدتر از دو روز بر من نگذشت يكى روز وفات و رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوم روزى بود كه بخدا قسم در سقيفه بنى ساعده طرف راست ابو بكر نشسته بودم و مردم با او بيعت ميكردند عمر گفت تا وقتى كه على را براى بيعت حاضر نكنى بيعت اين مردم هيچ ارزشى ندارد ابو بكر قنفذ را نزد على عليه السّلام فرستاد و او را براى بيعت بمسجد دعوت نمود قنفذ شرفياب حضور آنحضرت شده به قنفذ فرمودند بابو بكر بگو پيغمبر خدا جانشينى جز من ندارد قنفذ پيام آنحضرت را رسانيد براى مرتبه دوم او را روانه نمودند كه بگويد بايد حتما بمسجد آمده و مانند ساير مسلمانان بيعت نمائيد حضرت فرمود بآنها بگو بموجب وصيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايد پس از دفن رسول خدا از خانه خارج نشوم تا كتاب خدا و قرآن را كه در جريدههاى خرما و روى كنفهاى شتر نوشته شده جمعآورى نمايم قنفذ مراجعت كرده و فرمودههاى آنحضرت را ابلاغ نمود عمر ابو بكر را وادار نمود تا باتفاق او و عثمان و خالد بن وليد و مغيرة بن شعبه و ابو عبيدة بن جراح و سالم مولاى ابى حذيفه و قنفذ و من (راوى) و جمعى ديگر از اطرافيان و رجاله و اوباش بدر خانه فاطمه عليه السّلام رفتيم در بسته بود و فاطمه گمان نميكرد كسى بدون اجازه داخل خانه شود عمر آتش خواست و در خانه را آتش زد همينكه نيم سوخته شد با لگد محكم بدر كوبيد در شكسته شد و فاطمه عليها سلام كه عقب در بود بين در و ديوار مصدوم گرديد و جمعيت بى محابا وارد خانه شده على عليه السّلام را بدون ردا از خانه بيرون كشيدند چون زهرا سلام اللّه عليها چنان ديد كمربند شوهر گرامى خود را گرفت و گفت نميگذارم شوهرم را با اين حالت بمسجد ببريد و عمر به قنفذ دستور داد تا بضرب تازيانه فاطمه را از على جدا ساخت و بر اثر لطمات وارده بيهوش شد چون بهوش آمد حسنين را برداشته و روانه مسجد شد تا در كنار قبر پدر بزرگوارش رفته و شكايت نموده و از خداوند طلب عذاب نمايد امير المؤمنين عليه السّلام آثار نزول بلا را مشاهده نمود بسلمان فرمود خود را بفاطمه برسان بخدا قسم اگر نزد قبر پدرش برسد و موى خود را پريشان نموده و نفرين كند احدى در مدينه زنده نخواهد ماند سلمان خود را بآن مجلله رسانيده عرض كرد ايدختر رسول خدا پدرت رحمة للعالمين بود مبادا لب بنفرين بگشائى فرمود اى سلمان چگونه صبر و تحمل نمايم كه ميخواهند على را بقتل برسانند سلمان عرض كرد من بفرموده امير المؤمنين خدمت رسيده و ايشان بمن امر نمودهاند كه از شما تقاضا كنم بمنزل برگرديد و كسى را نفرين نكنيد فاطمه فرمود اينك كه شوهرم على امر مينمايند بخانه برميگردم و چون فاطمه برگشت امير المؤمنين بقبر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توجهى نموده و اين آيه را تلاوت فرمود: ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كادُوا يَقْتُلُونَنِي اعراف150 تا آخر ابو بكر بالاى منبر نشسته بود عمر تكليف بيعت على عليه السّلام نمود على عليه السّلام فرمود اگر بيعت نكنم چكار خواهيد كرد؟ جواب داد با شمشير گردنت را ميزنم فرمود در اينصورت بنده خدا و برادر پيغمبر خود را خواهيد كشت؟ خبر بعباس عموى پيغمبر رسيد شتابان خود را بمسجد رسانيد و گفت دست از على برداريد بعهده من كه على بيعت نمايد عباس دست على و ابو بكر را مسح نموده و همين عمل را بيعت تلقى نموده و على را با حالتى خشمناك رها كردند على عليه السّلام فرمود خداوندا فرموده بودى إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ 65 خداوندا تو شاهد باش كه من بيست نفر ياور نداشتم كه اقدام بجهاد كنم و پيغمبرت هم بمن فرمود اگر بيست نفر ياور داشته باشى با دشمنان خود جهاد كن و سپس بخانه خود مراجعت فرمود.
تفسير جامع، ج3، ص:70 ابن بابويه ذيل آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا 72 از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده كه روزى آنحضرت نزد هرون تشريف داشت هرون گفت ايموسى بن جعفر عليه السّلام ممكن است در يك مملكت دو پادشاه باشد و مردم خراجات و ماليات را بآن دو نفر بپردازند؟ آنحضرت فرمود اى هرون پناه ميبرم بخدا از سعايتى كه دشمنان من نزد تو نمودهاند ميدانيد از زمانى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رحلت نمود اين مردم بر ما افترا و دروغ زياد نسبت ميدهند سپس فرمود پيغمبر اكرم فرموده هرگاه يكى از خويشان مس كند رحم خود را غضب او فرو نشيند آيا اجازه ميدهى دست تو را بگيرم؟ هارون همينكه اين سخن را شنيد آن بزرگوار را در بغل گرفت و بوسيد و غضبش فرو نشست و گفت اى موسى بن جعفر عليه السّلام با كى بر تو نيست و اشك از ديدهاى او سرازير شد سپس گفت چند مسئله دارم ميخواهم از حضرتت سؤال كنم اگر پاسخ مرا دادى تو را رها كنم و سخن كسى را در بارهات نپذيرم من ميدانم هرگز شما دروغ نميگوئيد اى هرون اگر امان ميدهى مرا پاسخ تو را بدون تقيه بگويم هرون امان داد و چند فرمود مسئله از آنحضرت پرسيد از آن جمله گفت چرا شما اولاد على عليه السّلام بر ما فرزندان عباس فضيلت و برترى داريد و حال آنكه ما هر دو از يك شجره هستيم و قرابات ما و شما با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يكسان و برابر است چه عباس و أبي طالب هر دو عموى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند؟ فرمود آنحضرت چنين نيست كه تو ميگوئى ما برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديكتريم زيرا عبد اللّه و ابو طالب برادر پدر و مادرى بودند و عباس فقط برادر پدرى بود با عبد اللّه هرون گفت پس چرا شما اولاد على مدعى هستيد كه ارث رسول خدا بما رسيده در صورتى كه با وجود عمو پسر عم ارث نميبرد و عمو مانع وراثت پسر عم ميباشد و در وقت وفات رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عباس پدر ما زنده بود ولى أبو طالب پدر شما پيش از آنحضرت وفات نمود؟ آنحضرت فرمود اى هرون مرا از پاسخ اين مسئله معذور و معاف بدار و هر چه ميخواهى سؤال كن هرون گفت ممكن نيست فرمود امان بده تا بگويم گفت امان دادم فرمود با وجود فرزند صلبى پسر باشد و يا دختر كسى ارث نميبرد جز پدر و مادر و زوج و زوجه متوفى و در قرآن هم حكمى بر آن وجود ندارد جز آنكه تيم و عدى و بنو اميه گفتند عمو بمنزله پدر است. و اين حكم را برأى خود دادهاند بدون آنكه حقيقتى داشته باشد و يا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده و علمائى كه مطابق قرآن و فرموده پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين حكمى بدهند تا بعان بنى اميه بضد آنها فتوى ميدهند اگر سخنان مرا تصديق نميكنى بفرست علما را بياورند و از آنها جويا شو هرون دستور داد عده از علماء كه سفيان ثورى و ابراهيم مدنى و ابن عياض و نوح بن دراج از آن جمله بودند حاضر كرده و مسئله مزبور را مطرح و نظر آنها را سؤال نمود همه شهادت دادند كه آنچه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرموده فرمايش خدا و رسول و امير المؤمنين عليه السّلام است و بقول خود عامه پيغمبر اكرم فرمود على قضاوت بر حق ميكند اينك نوح بن دراج حاضر است امير المؤمنين بايشان دستور داد بطريق مزبور در كوفه و بصره قضاوت بنمايد نوح عرض كرد بلى مولاى من همين طور دستور داد هرون گفت ايموسى بن جعفر عليه السّلام واضحتر از اين بيان بفرمائيد، آنحضرت فرمود مجالس امانات مردم است خصوصا مجلس شما نبايد اينگونه سخنان در ميان مردم انتشار يابد هرون گفت مطمئن باش آنحضرت فرمود پيغمبر اكرم ارث نميداد بكسانيكه از مكه مهاجرت نمىنمودند و ولايتى براى آنها ثابت و برقرار نفرمود تا آنكه مهاجرت نمايند هرون گفت چه دليل و حجت بر اين سخنان داريد؟ آنحضرت فرمود آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا شاهد اين گفتار ميباشد و عمويم عباس مهاجرت نكرد هرون گفت ايموسى آيا كسى از دشمنان ما بطريق فرموده شما فتوى داده يا خير و آيا شما اين مسئله را بفقهاء و علما گفتهايد؟ فرمود آنحضرت خدا گواه است تا حال بكسى نگفتهام و سؤال نكرده از من احدى جز شما سپس هرون گفت بآنحضرت چرا ميگذاريد مردم بشما فرزند رسول خدا خطاب كنند و نسبت بدهند شما را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و حال آنكه از اولاد على بن أبي طالب هستيد و خداوند فرموده نسبت دهيد مردمان را به پدرانشان و حضرت فاطمه عليه السّلام دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مادر شما ظرف است و پيغمبر جد مادرى است نه پدرى؟ فرمود آنحضرت در پاسخ سؤال او اى هرون اگر پيغمبر اكرم بدنيا رجعت كند و دختر تو را خواستگارى نمايد آيا ميدهى باو؟ هرون گفت البته ميدهم بلكه باين وسلت افتخار بر عرب و عجم ميكنم فرمود اما من دخترم را نميدهم و پيغمبر خواستگارى دختر مرا نميكند زيرا آنحضرت سبب ولادت من شده و باعث ولادت شما نبوده (يعنى من فرزند آنحضرت هستم و فرزند زاده حرام است از اينجهت پيغمبر اكرم هيچوقت ازدواج با فرزند زاده خود نميكند بخلاف شما كه فرزند آنحضرت نمىباشيد) هرون گفت راست گفتى ايموسى بن جعفر عليه السّلام ولى چگونه شما ذريه پيغمبر عليه السّلام مىباشيد و حال آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرزند ذكورى نداشت و فرزند آنحضرت منحصر بدختر بود و شما فرزندان دخترش ميباشيد و ذريه اطلاق ميشود بفرزندان پسر؟ فرمود تقاضا دارم از پاسخ اين سؤال مرا معاف بداريد هرون گفت شما امام زمان مردم و حجة خدائى چرا حجت و دليل را بيان نميفرمائى هرگز تو را از پاسخ سؤالات خود معاف ندارم و بايد حجة خود را از قرآن بياورى شما فرزندان على ادعا ميكنيد كه تاويل حرفى از حروفات قرآن مستور و پوشيده نيست از ما و تمام تاويلات آن را از الف و واو ميدانيد و بآيه ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ تمسك جسته و بىنياز ميدانيد خودتان را از رأى و قياس علماء فرمود آنحضرت چون مجبورم از پاسخ سؤالات شما الحال حجت خود را از قرآن آورم و تلاوت فرمود آيه ذيل را وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى سپس فرمود اى هرون كيست پدر عيسى؟ هرون گفت براى عيسى پدرى نبود فرمود آنحضرت خداوند ملحق فرموده عيسى را بذريه پيغمبران از جهة مادرش مريم همچنين ما را ملحق فرموده بذريه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از جهة مادرمان حضرت فاطمه عليه السّلام آيا ميخواهى دليل ديگرى بياورم؟ هرون گفت بيان فرمائيد تلاوت فرمود آيه فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ و هيچكس نگفته و ادعا نكرده كه پيغمبر اكرم روز مباهله و نفرين بانصارى شخصى را بجز امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين با خود برده باشد و مراد بابنائنا حضرت امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام و نسائنا حضرت فاطمه عليه السّلام و انفسنا امير المؤمنين على بن ابى طالب است و تمام علماء اتفاق كردند كه در جنگ احد جبرئيل نازل شد و گفت اى رسول خدا مواسات همانستكه امروز على عليه السّلام نسبت شما انجام داد پيغمبر فرمود على از من است و من از على (يعنى من و على يكنفس و يك شخص ميباشيم) جبرئيل عرض كرد منهم از شما ميباشم اى رسول خدا سپس جبرئيل گفت «لا فتى الا على لا سيف الا ذو الفقار» شمشيرى مانند ذو الفقار و جوانى نظير على عليه السّلام نيست و فرمود آنحضرت ما ائمه پسر عموهاى تو افتخار ميكنيم بقول جبرئيل كه گفت منهم از شما ميباشم هرون گفت احسنت ايموسى بن جعفر عليه السّلام هر حاجت كه دارى از من طلب كن فرمود حاجت پسر عمويت آنستكه اجازه دهى برگردد بمدينه در حرم پيغمبر اكرم نزد عيالات خود گفت در اينباره فكر ميكنم و پس از چند ساعتى آن بزرگوار را تحويل بسندى بن شاهك ملعون داد و آنحضرت را بزهر جفا شهيد كرد و فرمود آنحضرت در روايت ابن شهر آشوب در جواب سخن هرون كه گفت ما اولاد عباس و شما اولاد ابو طالب در قرابت يكسان و برابريم چه عباس و ابو طالب هر دو عموى پيغمبر بودند پدر ما ابو طالب تصديق كرد و حفظ و حراست نمود پيغمبر اكرم را از دشمنان و پدر شما عباس و ابو لهب تكذيب نمودند آنحضرت را و بدشمنان او كمك كردند قبايل عرب را واداشتند در بدر با آن بزرگوار جنگ كنند و پدر شما عباس در جنگ بدر با كفار قريش بود و مقدارى از هزينه و مصارف قريش را داد و آتش جنگ را بر عليه پيغمبر عليه السّلام بر افروخت و عاقبت بدست مسلمانان اسير شد و او آزاد شده ما اولاد على است و اسلام آورد پس از اسيرى و از ترس شمشير لذا خداوند قطع قرابت و رحميت او را فرمود هرون از اين فرمايشات رنگش تغيير كرد و از اخبار معتبره ظاهر ميشود اين سؤالات هنگامى بود كه هرون حضرت موسى بن جعفر را زندانى كرده بود در بصره و از آنجا به بغداد آورده بودند او را و عاقبت در اثر بغض و حسد آن امام مظلوم را بزهر جفا بدست سندى بن شاهك شهيد نمود و خود را مخلد در آتش جهنم قرار داد و دوستان آن بزرگوار را تا روز ظهور حضرت حجة روحى و روح العالمين له الفداء مهموم و غصهدار گردانيد.
تفسير جامع، ج3، ص: 76 عياشى در آيه وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ 75 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين بديدار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفت و آنحضرت بيمار و بحالت اغماء و بيهوشى بود و سر مباركش در دامن جبرئيل كه بصورت دحيه كلبى مجسم شده بود قرار داشت جبرئيل همينكه امير المؤمنين را ديد گفت سر پسر عمت را بدامن بگذار تو سزاوارتر از من ميباشى زيرا خداوند ميفرمايد وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ امير المؤمنين75 سر مقدس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بدامن گرفت تا موقع غروب آفتاب پيغمبر بهوش آمد فرمود يا على جبرئيل كجا است؟ عرض كرد من دحيه كلبى را در اينجا ديدم كه بمن گفت سر شما را بدامن بگيرم كه من اوليتر از او هستم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آيا نماز عصر را بجا آورده؟ گفت خير چون شما بيهوش بوديد راضى نشدم سر مباركت را بزمين گذارده و براى نماز برخيزم فرمود خداوندا على بپاس حرمت و طاعت رسولت نماز را تاخير انداخته آفتاب را بر گردان تا على نمازش را در وقت خود بجا آورد بقدرت پروردگار آفتاب بمحل عصر باز گشت و عصر نورانى و سفيدى جلوهگر شد و تمام مردم مدينه متوجه رد شمس شده و دانستند كه در آنساعت امير المؤمنين بنماز عصر مشغول است و پس از فراغت آن حضرت آفتاب غروب كرد و مردم نماز مغرب خود را بجا آوردند ابن شهرآشوب از جابر بن يزيد روايت كرده فرمود حضرت باقر عليه السّلام خداوند باين آيه ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را ثابت نموده زيرا آنحضرت از ساير مردم به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اوليتر بوده و بنا بفرموده رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برادر دنيا و آخرت آنحضرت است اسلحه و اسب سوارى و آنچه داشت و قرآن را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ارث برده است چنانچه خداوند ميفرمايد ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فاطر 32 و اين كتاب همان قرآنست كه برسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و على عليه السّلام داناترين مردم بعد از پيغمبر بود و از كسى سؤال نمينمود و تمام مردم در كليه امور خود از آنحضرت سؤال مينمودند.
سه شنبه 18 / 10 / 1396برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج3، ص: 31 در كافى ذيل آيه إِذْ يُغَشِّيكُمُ 11 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده از آب باران بياشاميد زيرا كه آن بدنهاى شما را پاكيزه و بيمارى و مرض را از شما دور مينمايد عياشى از جابر انصارى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى باطن آيه را سؤال نمودم؟ فرمود مراد از آسمان در اين آيه رسول اكرم عليه السّلام است و آب اشاره بامير المؤمنين عليه السّلام است كه خداوند با ولايت او دلهاى دوستداران آنحضرت را از آلودگىها پاك و پاكيزه ميگرداند و قلب كسانيكه با محبت و ولاى ائمه معصومين انباشته شده باشد از وساوس شيطانى دور ميباشد و در اين محبت و وداد پايدار و ثابت قدم خواهند بود. تفسير جامع، ج3، ص: 32 در كافى ذيل آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ 24 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه در ولايت امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده است. و از طريق مخالفين ابن مردويه روايت كرده از صحابه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اين آيه نازل شد در ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام. و فرمود حضرت باقر عليه السّلام بابى جارود در تفسير آيه شريفهاى ابى جارود پيروى كردن از على عليه السّلام و داراى ولايت آنحضرت بودن براى شما بهتر از هر چيزيست و بعدالت نزديكتر ميباشد. تفسير جامع، ج3، ص: 32 وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (25) از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود همينكه خداوند پيغمبر اكرم را قبض روح فرمود فتنهاى بمسلمين روى داد و مردم امير المؤمنين عليه السّلام را رها كرده و با غير آنحضرت بيعت كردند و خداوند مردم را مورد آزمايش قرار داد بامرى كه بوسيله رسولش مردم را به پيروى از على عليه السّلام تاكيد نموده كه دست از على عليه السّلام و اولادش بر ندارند. و از طريق عامه از محمد بن على السراج از ابن مسعود روايت كرده كه گفت زمانى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اى ابن مسعود من اين سخنان را بوديعه و امانت ميان شما ميگذارم و باين گفتار من شنوا باشيد از هم كنون كه در اين مجلس نشستهام هر كس بعلى عليه السّلام ظلم و ستم روا دارد مانند كسى است كه منكر نبوت و پيغمبرى من و پيغمبران پيشين شده باشد. عياشى و على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السّلام روايت كردهاند فرمود آنحضرت آيه در حق اصحاب جمل و طلحه و زبير كه با امير المؤمنين عليه السّلام جنگ نمودند نازل شده چه آنها مورد آزمايش قرار گرفتند و در حق آنحضرت ظلم و ستم روا داشتند. طبرسى بسند خود از حذيفه يمانى روايت كرده گفت فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از من فتنههائى مانند تاريكى شب بشما مسلمانان روى آورد و هلاك شوند در آن فتنهها ابطال و مردان شجاع و هر خطيب فصيح و بليغى. و در حديث ابى ايوب انصارى فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعمار: اى عمار بعد از وفات من بزودى آشوب و فتنههائى بر پا شود بطوريكه مسلمين در ميان خود شمشير بكشند و بعضى بعض ديگر را بقتل برسانند و از يكديگر دورى و بيزارى بجويند هر گاه چنان روزى را مشاهده نمودى بر تو باد به پيروى كردن از على بن ابى طالب عليه السّلام اگر تمام مردم براهى بروند و على بتنهائى راه ديگر به پيمايد سير كن بر راه على و راه مردم را واگذار ايعمار على عليه السّلام تو را از راه بر نميگرداند و هرگز بگمراهى نكشاند اى عمار اطاعت على اطاعت من باشد و فرمانبردارى از من فرمانبردارى از خدا است.
تفسير جامع، ج3، ص: 49 در كافى ذيل آيه وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ 32 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با جمعى از اصحاب نشسته بودند كه امير المؤمنين عليه السّلام شرفياب حضور مبارك شدند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنحضرت فرمود شما چون عيسى بن مريم ميباشى اگر بيم آن نبود كه عدهاى در بارهات غلو كنند و همانطوريكه نصارى در باره عيسى ميگويند (مراد حضرت غلو نصارى است نسبت به عيسى بن مريم كه قائل بخدائى او هستند چنانچه على اللهى هم اين عقيده را دارند حقايقى در مرتبت و مقامت ميگفتم كه مردم رهگذر خاك پايت را بقصد تبرك و تيمن بردارند منافقين از اين فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم غضبناك شدند مغيره به يارانش گفت عيسى بن مريم پيغمبر اولو العزم است و اينك محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على را بآنحضرت تشبيه مينمايد كه در اينموقع آيات از 57 تا 63 سوره زخرف نازل شد كه ميفرمايد: وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ تا آنجا كه ميفرمايد إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ حارث بن عمرو فهرى بطورى خشمگين گرديد كه از خداوند طلب عذاب نمود ولى اين آيه نازل شد:
ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ 33 يعنى اى پيغمبر گرامى مادامى كه شما در بين اين امت باشى آنها را خداوند عذاب نخواهد كرد پيغمبر اكرم بحارث فرمود يا بر ولايت على عليه السّلام ثابت باش يا از شهر خارج شو پاسخ داد اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تمام صفات نيكو و مقام و منزلت عالى عرب و عجم را به بنى هاشم اختصاص داده و بقيه مردم قريش را زير دست مينمائى؟ فرمود علو مرتبت و جلالت قدر على را خداوند مقرر فرموده و از طرف من نيست حارث به تمسخر گفت پس ميفرمائى كه من از گفتار خودم توبه كنم ابدا توبه نميكنم و هم اكنون از نزد شما ميروم و فورا اسب سوارى خود را حاضر نموده و سواره از مدينه بيرون رفت چيزى نگذشت كه سنگى از آسمان بر سرش اصابت نمود و مغزش را متلاشى و بدرك واصل گرديد و جبرئيل نازل و آيه سئل سائل بعذاب واقع را تا آخر آورد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باصحاب و منافقين فرمود از مدينه بيرون برويد تا به بينيد رفيقتان چگونه از خدا طلب عذاب كرد و خداوند براى او عذابى فرستاد و هلاكش فرمود چهار شنبه 25 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:54 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 483 چگونگى عالم ذر در كافى در تفسير آيه وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ 172 تا آخر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بعضى از قريش از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كردند كه براى چه شما نسبت بساير انبياء فضيلت و سبقت داريد در صورتى كه خاتم پيغمبران و آخرين آنها ميباشيد؟ فرمود من اول كسى هستم كه به پروردگار ايمان آوردم و اول كسى بودم كه بعد از عهد و پيمان خداوند جواب دادم كه حاضرم بعهد خود وفا كنم و آيه را تلاوت فرموده و گفتند به اين جهت بر تمام پيغمبران برترى دارم. و ما قبلا ذيل آيه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ روايتى مفصل مربوط باين آيه ذكر نموديم و در تفسير اين آيه روايات بسيارى از طرق شيعه و عامه وارد شده كه خلاصه همه آنها رواياتى بود كه ما سابقا بيان كردهايم. صاحب كتاب فردوس كه يكى از علماء عامه است از حذيفه يمانى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اگر مردم ميدانستند على عليه السّلام در چه زمانى بامير المؤمنين لقب يافت محققا منكر فضيلت او نميشدند، وقتى امير المؤمنين ناميده شد كه هنوز روح در بدن آدم دميده نشده بود و خداوند در عالم ذر مردم را بر نفس خودشان گواه گرفت و فرمود آيا من پروردگار شما و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و على عليه السّلام ولى و امير شما نيست؟ همه از روى ميل و رغبت و يا باكراه گفتند بلى. و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اول كسى كه از پيغمبران در جواب خداوند سبقت گرفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود زيرا آنحضرت نزديكترين خلايق در پيشگاه خداوند بود همان مقامى كه جبرئيل در شب معراج بآن جناب گفت پيش برو اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قدم بمقامى گذاردهاى كه پيش از تو هيچ ملك مقرب و نبى مرسل بآن جا قدم نگذاشته و اگر عظمت روح و نفس پيغمبر اكرم نبود نميتوانست توانائى و قدرت رسيدن بآن مقام را حائز شود چنانچه خداوند در آيه 9 سوره و النجم ميفرمايد فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى پس چون امر خدا صادر شد اول بمقام اوليائى آنحضرت واقع شد. و حضرت صادق عليه السّلام فرمود خداوند در عالم ذر از خلايق عهد گرفت بخدائى خود و به اين كه پيغمبر ما رسول و فرستاده از جانب اوست و نيز عهد گرفت از پيغمبران بولايت و امامت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين و فرمود آيا من پروردگار شما نيستم و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر شما نيست و على و ائمه معصومين پيشوايان شما نيستند؟ گفتند چرا و اول كسى كه از پيغمبران عهد و ميثاق بر پروردگار خود از او گرفت حضرت خاتم بود چنانچه ميفرمايد وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ اول پيغمبران را بطور كلى ذكر فرموده و بعد افضل آنها را تصريح نموده و پيغمبر خاتم را بر افضل انبيا مقدم داشته چون پيغمبرى برتر از آن حضرت نبوده بعد از انبياء براى ايمان پيدا كردن به پيغمبر خاتم عهد و ميثاق گرفته و همچنين بر يارى نمودن امير المؤمنين وصى او چنانچه ميفرمايد وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ يعنى بر رسول خدا كه پيغمبر ماست ايمان آورده و يارى كنيد امير المؤمنين را لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ و امتهاى خود را خبر بدهيد به بعثت آن پيغمبر خاتم كه باو ايمان آورند و او و ائمه معصومين را يارى كنند.
عبد اللّه بن مسكان از حضرت صادق عليه السّلام و ابى بصير از حضرت باقر عليه السّلام روايت كردهاند در تفسير قول خداوند كه ميفرمايد لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ فرمودند خداوند از زمان آدم تا زمان خاتم پيغمبرى نفرستاده مگر آنكه بدنيا برگشت كند و با پيغمبر خاتم جهاد نموده و پيغمبر و امير المؤمنين را يارى نمايند. پس از آن از آنحضرت براى جميع انبيا ميثاق گرفت و فرمود قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ . عياشى از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت ابن كوا حضور امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد آيا خداوند پيش از موسى با كسى از فرزندان آدم تكلم نمود؟ فرمود آن حضرت خداوند با تمام خلايق اعم از كافر و مؤمن سخن گفت اين فرمايش بر ابن كوا گران آمد و فهميد، گفت چگونه با خلايق تكلم نمود اى امير المؤمنين عليه السّلام؟ فرمود باو مگر قرآن نخواندهاى كه خطاب ميكند به پيغمبر اكرم و ميفرمايد وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ تا آخر آيه مردم كلام خدا را شنيدند و جواب دادند و اقرار بربوبيت و اطاعت خدا و رسول و ما ائمه نمودند در عالم ذر و ميثاق سپس فرشتگان گواه و شاهد بر آنها شدند و گفتند اى فرزندان آدم ما گواه شما باشيم در روز قيامت تا نگوئيد ما غفلت كرديم و چنين اقرارى ننموديم. و نيز از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند در آن سالى كه عمر متصدى خلافت شد با جمعى از مهاجر و انصار بمكه رفت امير المؤمنين عليه السّلام هم با حسنين عليه السّلام و عبد اللّه بن جعفر مشرف شدند بزيارت خانه كعبه وقتى احرام بستند عبد اللّه بن جعفر لنگ و ردائى پوشيد و آنها را شكاف زد عمر متوجه او شد گفت چه كسى گفته اين بدعت را بجا آورى؟ اشاره كرد بامير المؤمنين عليه السّلام آنحضرت فرمود اى عمر اين بدعت نيست و سزاوار نيست كسى بما سنة و مذهب را ياد بدهد، عمر گفت چنين است اى ابو الحسن تصديق ميكنم فرمايشات شما را وقتى داخل خانه كعبه شدند عمر رفت بجانب حجر الاسود و او را بوسيد و گفت اگر نميديدم پيغمبر تو را لمس ميكرد و ميبوسيد همانا نميبوسيدم تو را چه بوسيدن سنگ سود و زيانى ندارد امير المؤمنين عليه السّلام فرمود چنين نيست ايعمر كه تو گمان كردى نسبت بحجر الاسود هم سود دارد و هم زيان و ما اين خبر را در بخش اول در احكام حج بيان نموديم در اينجا تكرار نكنيم. ابن مسكان در معناى آيه وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده گفت بآنحضرت عرض كردم خداوند اين پيمان را حضورا از فرزندان آدم گرفت؟ فرمود بلى معرفت ثابت و برقرار است ولى آنجائيكه عهد و پيمان از آنها گرفته فراموش كردهاند و بزودى بيادشان خواهد آمد و اگر اين پيمان و معرفت نبود و باقى نميماند هر آينه كسى نميدانست كه خداوند خالق و رازق اوست پس بعضى از افراد بشر در عالم ذر بزبان اقرار كردند اما ايمان بقلب نياوردند لذا خداوند ميفرمايد فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ.
تفسير جامع، ج2، ص: 490 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام ذيل آيه وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى 180 روايت كرده فرمود بخدا قسم ما ائمه اسماء حسنى خدا هستيم و خداوند عبادت كسى را بدون ولايت ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبول نميفرمايد و اين حديث را عياشى بسند خود عينا از حضرت رضا عليه السّلام روايت نموده است. و شيخ مفيد در كتاب اختصاص از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود جابر انصارى گفت روزى از رسول اكرم سؤال نموده و پرسيدم يا رسول اللّه در باره على امير المؤمنين عليه السّلام چه ميفرمائيد: فرمود على نفس من است عرض كردم حسن و حسين چطور؟ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود حسن و حسين هر دو روح من و فاطمه جسم من است هر كه آنها را خوشحال كند موجب خشنودى و مسرت من شود و هر كه آنها را بيازارد مرا آزرده است خدا را گواه ميگيرم من دشمنم با دشمنان آنها و دوستم با دوستان آنها اى جابر هر وقت بخواهى دعا كنى كه مقرون باجابت شود خدا را باسامى آنها بخوان چه اسامى على و فاطمه و حسن و حسين در نزد خدا از هر اسمى محبوبتر است و آنها اسماء حسناى خداوند ميباشند. عياشى از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود بجمعى از شيعيان هرگاه بشما شدت و سختى روى داد استعانت بجوئيد بما حضور پروردگار چنانچه در قرآن دستور فرموده و آيه را تلاوت نمود سپس فرمود بخدا قسم ما اسماء حسنى خدا هستيم اطاعت كسى قبول نشود جز بشناختن و معرفت پيدا كردن در حق ما ائمه. در كافى از عبد اللّه بى سنان روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم مراد از مضمون آيه وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ 181 كدام است؟ فرمودند ما ائمه هستيم و اين حديث را عياشى نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده است.
تفسير جامع، ج2، ص: 491 و از طريق مخالفين موفق بن احمد بسند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود اين امت هفتاد و سه فرقه ميشوند هفتاد و دو فرقه از آنها در آتش جهنم ميروند و يك فرقه نجات مىيابند و آنها هستند كه خداوند در باره آنان ميفرمايد وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ 181 تا آخر آيه و اين حديث را عياشى در سوره مائده ذيل آيه مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ مائده 66 روايت كرده است و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود آن امت من و شيعيان من هستند. ابن بابويه در امالى از ابى بصير روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام آل محمد چه كسانى هستند؟ فرمود ذريه آنحضرت ميباشند عرض كردم اهل بيت او كيانند؟ فرمود ائمه و اوصياء هستند، گفتم عترت او چه اشخاصى باشند؟ فرمود اصحاب عبا سؤال كردم مراد از امة چيست؟ فرمود امة مؤمنينى را گويند كه تصديق كردهاند آنچه را آنحضرت از طرف خداوند آورده و آنها كسانى هستند كه بر قرآن و عترت اهل بيت توسل جستهاند و قرآن و عترت دو جانشين پيغمبر ميباشند چهار شنبه 24 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 470 قوله تعالى: وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا 155 ابن بابويه ذيل اين آيه بسند خود از سعد بن عبد اللّه روايت كرده گفت فرمود حضرت قائم عليه السّلام ايسعد تقويت كنم تو را ببرهانيكه عقلت اطمينان پيدا كند خبر بده مرا از پيغمبرانى كه برگزيده آنها را خداوند و نازل كرد بر ايشان كتاب و تأييد نمود آنانرا بعصمت تا آن پيغمبران هادى و دليل امت باشند مانند موسى و عيسى آيا جايز است با بسيارى كمال و دانش آنها كه اختيار كنند و برگزينند منافقين و فاسقين را بگمان آنكه آنها از جمله مؤمنين هستند؟ عرض كردم خير جايز نيست فرمود پس چه ميگوئى نسبت بموسى با كثرت عقل و دانش او و با آنكه وحى بسويش نازل ميشد اختيار كرد و برگزيد از بزرگان قوم خود هفتاد نفر نيكوكار را از آن اشخاصيكه شك نداشت در ايمان و اخلاص آنها و اين اختيار موسى بخطا رفت و آن جماعت منافق در آمدند زيرا پس از آنكه ايشان را بميقات برد اظهار نمودند ما بايد خدا را بديده مشاهده كنيم پس وقتى اختيار شخص موسى بخطا رفت با آنكه پيغمبر خدا بود چگونه ساير مردم در اختيار خليفه خطا نميكنند. از اينجا معلوم ميشود كه كسى نميتواند شخصى را بامامت و خلافت برگزيند مگر آنكه عالم باشد بآنچه در دلهاى مردم است و ضماير آنها بر او هويدا باشد پس چطور مهاجرين و انصار ميتوانند شخص صالح و امينى را براى خود بامامت و خلافت اختيار كند در صورتى كه موسى اراده اصلاح داشت و اختيار او بخطا رفت.
در كافى ذيل آيه الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ «1» تا آخر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از نور در اين آيه امير المؤمنين عليه السّلام است. و نيز از ابو عبيده حذاء روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام از مراتب استطاعت و گفتار مردم سؤال كردم؟ اين آيه را تلاوت فرمود وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ سپس فرمود اى ابو عبيده مردم در رسيدن بگفتار حق مختلفند و تمام آنها هلاك شوند حضورش عرض كردم پس مراد از إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ كيست؟ فرمود آنها شيعيان ما هستند كه خداوند ايشان را بجهت اطاعت و پيروى نمودن امام آفريده است و غرض از رحمتى كه خداوند ميفرمايد وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ علم امام است فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ مراد ولايت و اطاعت امام است يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ پيغمبر و اوصياء و امامان ميباشند و منكر كسى است كه انكار فضل امام نموده و قائل بامامت نباشد و مراد از طيبات اخذ علم از امام و اهلبيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خبائث بيانات مخالفين امام و مراد از «ذنوب» گناهانى است كه پيش از شناختن امام مرتكب شده و «اغلال» سخنانى است كه شخص از پيش خود و بدون امر و دستور خدا و امام ميگويد و هنگاميكه شناخت امام و فضيلت او را خداوند بر طرف ميكند گناهان آن شخص را سپس ميفرمايد فَالَّذِينَ آمَنُوا مراد آنهائى هستند كه بامام ايمان آوردند و دورى كردند از پيروى جبت و طاغوت كه فلان و فلان است و توبه كردند از گناهان خود پاداش آنان بشارتى است در دنيا و در آخرة و امام عليه السّلام آنها را بشارت ميدهد بظهور حضرت حجة عليه السّلام و كشته شدن دشمنان و وارد شدن كنار حوض كوثر حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين عليه السّلام و نيز روايت كرده كه خداوند از پيغمبران سلف عهد و پيمان گرفت كه خبر بعثت پيغمبر خاتم را بامتهاى خود داده و آنها پيغمبر اكرم را بزبان يارى نموده و بامت هاى خود امر كردند كه آن حضرت را يارى نمايند و چون بامر پروردگار پيغمبر خاتم رجعت فرمايد پيغمبران سلف هم رجعت كنند تا آن جناب را در دنيا يارى نمايند و حفص بن غياث از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود موقعيكه موسى مشغول مناجات با خدا بود شيطان نزد او آمد يكى از فرشتگان باو گفت واى بر تو چگونه اميدوارى كه موسى را در اين حال كه بمناجات با پروردگار مشغول است اغفال كنى؟! شيطان جواب داد همانطور كه بپدر او آدم در بهشت اميد داشتم بموسى نيز اميدوارم، و سخنانى كه خداوند بموسى ميفرمود اين بود. اى موسى نماز را قبول نميكنم جز از بندگان متواضع در برابر عظمتم كه دل آنها پيوسته بذكر من مشغول بوده و خائف باشند و اصرار بر گناه نداشته و حق دوستان و اولياء مرا بشناسند، موسى عرض كرد پروردگارا آيا ابراهيم و اسحق و يعقوب از اولياى حضرتت نيستند؟ خطاب رسيد چرا آنها از اولياء ما ميباشند ولى منظور از دوستان كه گفتم كسانى هستند كه بخاطر آنها آدم و حوا و بهشت و جهنم را خلق نمودهام، موسى عرض كرد پروردگارا آنها چه اشخاصى ميباشند؟ فرمود محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و احمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه نامش را از نام خودم مشتق نمودهام چه يكى از اسامى من محمود است و محمد از آن بيرون آمده احدهم يكى از اسماء من است كه احمد از آن اشتقاق يافته موسى در خواست نمود كه خداوند او را از امت آنحضرت قرار بدهد، فرمود دعايت را باجابت رسانيدم و بايد قدر و منزلت او و همچنين قدر و منزلت اهلبيت او را بخوبى بشناسى مثل او و مثل اهلبيتش و آنچه در طينت آنها ايجاد كردهام مانند فردوس است در بهشت كه نه برگ آن ريخته شود و نه طعمش زايل گردد هر كس آنها و حقشان را بشناسد در ظلمت جهل بردبارى باو عطا شود و در هنگام تاريكى نورى فراراهش قرار ميدهيم و دعا و درخواستهاى او را قبل از آنكه مرا بخواند اجابت كنم اى موسى هرگاه ديدى كه فقر بتو روى آورد بگو مرحبا بتو اى صفت نيكو كاران و چنانچه غنا و ثروت روى بياورد بدان كه پاداش گناهى تعجيل شده، اى موسى دنيا خانه عقوبت است آدم را بعلت ترك اولائى كه از او سرزده بود عقاب كردم، دنيا ملعونه است براى علاقمندان و دوستدرانش جز آنهائيكه در دنيا براى جلب رضا و خشنودى من زيست ميكنند، اى موسى بندگان نيكوكار من در حدود دانش خود از دنيا دورى ميجويند ولى بدكاران بقدر جهل و نادانى خويش بدنيا رغبت و ميل پيدا ميكنند، هر كه دنيا را اهميت داده و بزرگ بشمارد و چشمش بدنيا باشد محتاج شود، و آنكسى كه دنيا را كوچك شمرده و منشاء اثر نداند از زندگانى و لذات دنيا كامياب و برخوردار گردد:
چهار شنبه 24 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 418 قوله تعالى: وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ 58 اين آيه مثل است براى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه دانش آنها باذن پروردگار براى مردم ريزش ميكند وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً امثالى است براى دشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرين عليه السّلام و نكد كدر و فاسد را گويند تمام اين مثلها و آيات را خداوند براى طايفه سپاسگزاران بيان ميفرمايد.
تفسير جامع، ج2، ص: 435 در كافى از حضرت باقر عليه السّلام در آيه فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ 101 روايت كرده فرمود خداوند خلايق را دو طايفه خلق فرموده يكى اصحاب يمين و اهل بهشت و ديگرى اصحاب شمال و اهل جهنم سپس آنها را در ظل و سايه يعنى در عالم ذر جمع و ايجاد فرمود راوى حضورش عرض كرد مراد از ظل چيست؟ فرمود آيا سايه خود را در آفتاب نمىبينى چيزى هست و حال آنكه چيزى نيست بعد براى هدايت خلايق و دعوت بسوى خدا شناسى پيغمبرانى براى آنها فرستاد تا بوجود خداوند يگانه اقرار نمايند چنانچه ميفرمايد وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ 87 زخرف پس بعضى از مردم اقرار نمودند و عدهاى انكار كردند سپس آنها را بولايت ما اهل بيت دعوت كردند گروهى اقرار بولايت نموده و بخدا قسم كسى ولايت ما را انكار ننمود مگر آنكه مبغوض خدا شد و از طايفه اصحاب شمال گرديد و اينست معناى آيه كه فرمود فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ و كسانى كه در عالم ذر اقرار نكردند هرگز در دنيا ايمان نميآورند و اين حديث را عياشى نيز عينا روايت نموده است.
تفسير جامع، ج2، ص: 437 وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ تا 102 عياشى از ابى ذر غفارى روايت كرده گفت بخدا قسم پيغمبر فرموده تصديق نكرده كسى بعهدى كه خداوند در عالم ذر از او گرفته و وفاى بآن عهد ننموده جز اهل بيت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اندكى از شيعيان آنها و اين آيه را تلاوت مينمود.
تفسير جامع، ج2، ص: 446 در كافى ذيل آيه إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ 128 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود در قرآن على بن أبي طالب عليه السّلام است كه مرقوم داشته من و اهلبيت اشخاصى هستيم كه وارث زمين بوده و مائيم پرهيزكاران و تمام روى زمين براى ماست هر كس از مسلمانان آنرا عمران و آباد نمايد بايد خراجش را بامامان از نسل و فرزندان من بدهد در اين صورت استفاده نمودن از زمين براى او حلال ميشود تا وقتى كه ظاهر بشود فرزند يازدهمى من حضرت قائم عليه السّلام و حيازت كند اراضى را همانطوريكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حيازت نمود و غير شيعيان را از تصرف زمين منع كند و با شيعيان در متصرفات آنها مقاطعه كارى نموده و ميگذارد كه در دست ايشان بماند
تفسير جامع، ج2، ص: 458 ابن بابويه بسند خود از هشام در آيه قالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِي 143 روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم كه معاوية بن وهب و عبد الملك بن اعين وارد شدند معويه حضورش عرض كرد فدايت شوم چه ميفرمائيد در آن حديثى كه از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت ميكنند كه آنحضرت پروردگار را مشاهده نمودهاند آيا خدا را بچه صورتى ديدهاند و يا حديثى كه از امير المؤمنين روايت شده كه فرمودهاند مؤمنين در بهشت پروردگار را مشاهده ميكنند اين مشاهدات بچه صورتى است حضرت صادق عليه السّلام تبسمى نموده و فرمود اى معاويه چقدر قبيح است بر مردى كه هفتاد و يا هشتاد سال در ملك خدا زندگى نموده و در اينمدت از نعمتهاى او تناول كرده و خدائى كه او را آفريده و باو نعمت عطا فرموده بطوريكه سزا باشد نشناخته، اى معاويه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با چشم مشاهده نكرده بدانكه ديدن بدو طريق ميسر است يكى ديدن با چشم و يكى ديدن بدل و قلب اگر كسى بگويد خدا را بچشم دل ديدهام راست گفته و صحيح است و هر آنكه مدعى شود كه خدا را بچشم سر ديدم دروغ گفته و بخدا كافر شده و آيات قرآن را تكذيب نموده است زيرا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر كس خدا را بمخلوقاتش تشبيه كند كافر است و حديث كرده پدرم از پدرش امام زين العابدين عليه السّلام و او از پدرش امام حسين عليه السّلام كه فرمود شخصى از پدرم امير المؤمنين عليه السّلام سؤال كرد اى برادر رسول خدا آيا پروردگار خود را ديدهايد فرمود خدائى را كه نديده باشم پرستش نميكنم لكن بدانيد خداوند را بچشم مشاهده نكنند بلكه بحقايق دل و ايمان درك نمايند چه اگر خدا با چشم ديده شود و بتوان با چشمها تشخيص داد چنين خدائى مخلوق است نه خالق و حادث است نه قديم و بمخلوقات تشبيه گرديده و اين معنى كفر است واى بر شما آيا قرآن نمىخوانيد كه خداوند ميفرمايد لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير 103 انعام ُ و نيز بموسى ميفرمايد لَنْ تَرانِي وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَرانِي 143 و از نور خداوندى مقدار سوراخ سوزنى بكوه طلوع نموده بود كه كوه در هم آويخته و چون پشم زده شد و بدريا فرو ريخت و موسى از مشاهده آن حال غش كرده روح از بدنش خارج گرديد سپس روح دوباره ببدن او برگشت و بهوش آمده گفت پروردگارا توبه كردم از گفتار اشخاصى كه گمان كردند كه ترا با چشم مشاهده كنند و برگشتم بسوى معرفت خود به اين كه بچشمها ديده نشوى و من اول كسى هستم كه ايمان دارم تو ما را مىبينى، ولى ما بچشم ترا نميبينيم و تو بالاتر از آن هستى كه بچشم مشاهده شوى سپس حضرت صادق عليه السّلام فرمود واجبترين واجبات براى انسان شناختن پروردگار و اقرار به
بندگى نمودن و قدر متيقن از خدا شناسى آنست كه بداند نيست خدائى جز او و شبيه و مانند ندارد و بداند كه خداوند قديم است و هميشه موجود و برقرار است و صفات او عين ذاتست و كسى مانند او نيست و خداوند بهمه چيز دانا و شنواست و بعد از معرفت خداوند شناختن پيغمبر و شهادت دادن به نبوت او و حد اقل شناختن اقرار به پيغمبرى اوست و بآنچه از قرآن يا امر و نهى از جانب پروردگار آورده يقين داشته باشد و پس از آن شناختن امام است كه در هر حال و زمان و موقع شدت و رفاه بايد بامام توسل جسته و پناهنده شد و حدود معرفت بامام آنست كه بداند امام تالى تلو پيغمبر و مانند اوست مگر در مقام نبوت و اطاعت امام اطاعت پيغمبر و اطاعت پيغمبر اطاعت خدا است و در كليه امور بايد تسليم امر امام باشد و بداند كه امام بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على بن أبي طالب عليه السّلام است و بعد از او امام حسن عليه السّلام و بعد از او امام حسين عليه السّلام و بعد از او على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد الصادق و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و بعد از او حجة زمان قائم آل محمد فرزند حسن عسكرى عليهم صلوات اللّه اجمعين است چهار شنبه 23 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:50 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 386 سوره اعراف در مكه نازل شده سوره اعراف دويست و شش آيه و سه هزار و سيصد بيست و پنج كلمه و چهارده هزار و سيصد و ده حرف اس
تفسير جامع، ج2، ص: 402 در كافى بسند خود از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت كرده در آيه قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ 33 آنحضرت فرمود قرآن ظاهرى دارد و باطنى اما آنچه ظاهر قرآن حرام نموده روشن است و باطن آن مراد ائمه جور و باطلند و جميع آنچه را در قرآن حلال نموده است مراد ظاهر قرآنست و باطن آيه مراد از حلال ما ائمه بر حق و حقيقت هستيم
تفسير جامع، ج2، ص: 408 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام در معناى آيه وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا 43 تا آخر روايت كرده فرمود روز قيامت كه شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه را بخوانند و براى شيعيان نصب كنند و هر وقت شيعيان آنها را مشاهده كنند گويند سپاسگزاريم خدائى كه ما را بسوى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه از اولادان بزرگوارش هدايت و رهبرى فرموده است.
تفسير جامع، ج2، ص: 410 در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در آيه وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ 46 فرمود ابن كوا خدمت امير المؤمنين عليه السّلام شرفياب شد و پرسيد معناى اين آيه چيست؟ آنحضرت فرمود مائيم آنمردان كه بر اعراف توقف مىكنيم و ياران خود را از سيماى آنها ميشناسيم و ما اعرافى هستيم كه شناخته نميشود خداوند مگر از راه معرفت ما و خداوند ما را روز قيامت بر پل صراط ميگذارد و كسى داخل بهشت نشود مگر آنكه ما را بشناسد و ما نيز او را بشناسيم و كسى داخل جهم نميشود جز آنكه ما را انكار كرده و ما نيز آنها را نشناسيم خداوند تبارك و تعالى اگر ميخواست نفس خويش را بمردم مىشناسانيد و مردم نيز خدا را شناخته و بسوى او ميرفتند لكن خداوند چنان خواسته كه ما را صراط و وسيله معرفت خود براى خلايق قرار داده پس هر كس از ولايت ما سرپيچى كرده و يا ديگرى را بر ما برترى دهد از راه خدا دور گشته و سرنگون شده است فانهم عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ 74 مومنون و بآن جائى كه بخواهد برود و در لجن زارها غرق شود و هر كس بسوى ما آيد ميآشامد از چشمه صافى كه بامر پروردگار جاريست و هرگز خشك و نابود نشده و هیچوقت قطع نخواهد شد.
ابن بابويه بسند خود از بريد بن معاويه عجلى روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه را سؤال نمودم؟ فرمود اين آيه در حق اين امت نازل شده و مراد از رجال ائمه از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است راوى گفت حضورش عرض كردم اعراف يعنى چه؟ فرمود صراطى است ميان بهشت و جهنم كه هر يك از مؤمنين گناهكار را ما ائمه شفاعت كنيم از آتش جهنم نجات يافته و از صراط بگذرد و هر كه را شفاعت نكنيم هلاك خواهد شد. در كافى از بشر بن حبيب روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت صادق عليه السّلام معنى آيه وَ بَيْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ را فرمود توقفگاهى است ميان بهشت و جهنم در آنجا محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام و حسن و حسين و فاطمه عليه السّلام و خديجه كبرى توقف نمودهاند و ميگويند كجا هستند دوستان و شيعيان ما؟ جمعى پيش آيند كه اسامى آنها و پدرانشان را ميدانند دست آنان را گرفته و داخل بهشت گردانند، چهار شنبه 22 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج2، ص: 358 در كافى از ابى بصير ذيل آيه وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ 115 روايت كرده گفت همانساليكه حضرت بن موسى بن جعفر عليه السّلام متولد شده بود در خدمت حضرت صادق بمكه مشرف شده بودم پس از مراجعت با جمعى از اصحاب در منزل آن حضرت مشغول صرف غذا بوديم و همواره در موقع اطعام اصحاب، آن حضرت طعام نيكو و لذيذ تهيه ميفرمودند در اثنائيكه مشغول غذا خوردن بوديم شخصى از طرف اندرون آمده و پيغام داد كه بانوى محترمه حميده عرض مينمايد كه مرا درد مخاض گرفته و فرموده بوديد در موقع ولادت فرزندم كسى بر شما سبقت نگيرد لذا تشريف بياوريد حضرت از جا بر خاسته و باندرون تشريف برده و پس از چندى برگشت اصحاب آنحضرت تهنيت و مباركباد گفته و سؤال از مولود نمودند، فرمود خداوند پسرى مرحمت فرموده كه بهترين خلق روى زمين است و مادرش چيزى بمن گفت كه گمان ميگرد من نميدانم اصحاب عرض كردند خبرى كه دادند چه بود؟ فرمود گفت وقتى فرزند را بزمين نهادم دست هاى خود را بزمين گذاشت و سر بآسمان بلند نمود باو گفتم اين عمل از علائم پيغمبرى و امامت است حضرت فرمود شبى كه جده من حامله شد به جدم فرشته حضور پدر جدم آمد و كاسه شربتى باو داد كه بياشامد و آن شربت از عسل شيرينتر و از برف سفيدتر و از يخ سردتر بود و امر نمود كه با عيال خود هم بستر شود و نطفه جدم بر اثر آشاميدن شربت مزبور منعقد شد و بهمين ترتيب در مورد انعقاد نطفه پدرم و همچنين در باره تكوين نطفه خودم تكرار شد كه فرشته با ظرف شربتى وارد ميشد و در شب انعقاد نطفه اين فرزند نيز ظرف شربتى بمن دادند كه نوشيدم و پس از مباشرت با حميده نطفه آن منعقد گرديد و اين فرزند بعد از من امام شماست كه بعد از گذشتن چهار ماه در رحم در او روح دميده شده و خداوند فرشتهاى فرستاده تا بر بازوى راست او آيه وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ را بنويسد و همينكه امام متولد شود دست خود را بزمين نهاده و سر را بآسمان بلند ميكند دست بر زمين نهادن براى آنستكه آنچه را خداوند از علم و دانش و اخبار گذشته و آينده بزمين فرو فرستاده تمام آنها را فرا بگيرد و بلند نمودن سر بسوى آسمان بجهت آنستكه منادى از جانب پروردگار از وسط عرش صدا ميزند و او را بنام خود و پدرش خوانده و ميگويد كه اى فلان بن فلان ثابت و بر قرار باش خداوند ميفرمايد بحق عظمت و بزرگى خود ترا بزرگ خلق نمودم و از ميان مخلوقاتم برگزيدهام كه محل سر و جايگاه علم و امين بر وحى من باشى و خليفه من در روى زمين تو ميباشى و بهشت را براى تو و دوستانت آفريدهام و بعزت و جلال خودم هر كه با تو دشمنى كند او را بسختترين عذابى گرفتار و داخل جهنم كنم و لو آنكه در دنيا وسعت رزق باو عطا كرده باشم و همينكه صداى منادى قطع شود امام در حالتى كه دستهاى خود را بزمين و سر بسوى آسمان بلند نموده در جواب ميفرمايد شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم 18ال عمران ُ و همينكه اين كلمات را ادا كند استحقاق آنرا پيدا ميكند كه در شب قدر روح او را زيارت كند حضورش عرض كردم مگر روح جبرئيل نيست؟ فرمود جبرئيل از فرشتگان ميباشد و روح مخلوقى است كه از فرشتگان بزرگتر است و خداوند ميفرمايد تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوح 4 قدر ُ و اگر روح از جنس فرشته بود ذكر آن بعد از فرشتگان بيمورد بود و در روايت ديگر فرمود چون خداى تعالى بخواهد امامى را بيافريند شربتى از زير عرش بفرشته ميدهد و بپدر آن امام ميرساند و همينكه آنرا نوشيد موجب آفرينش امام شده و چون متولد شود آن فرشته را ميفرستد آيه را ميان دو چشمش مينويسد و هر وقت كه امام پيش از آن از دنيا برود خداوند براى امام جانشين نورى ايجاد ميكند كه با آن اعمال بندگانرا ببيند و از اين جهة است كه خداوند امام را حجت بر خلايق گردانيده.
تفسير جامع، ج2، ص: 362 در كافى از منصور بن يونس روايت كرده گفت سؤال كردم از حضرت باقر عليه السّلام معنى آيه أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ122 را؟ فرمود كسيكه بولايت امير المؤمنين پى نبرده و غافل بوده او را بولايت رهبرى نموديم و مراد او از فاحييناه ولايت است و كسيكه ولايت غير ائمه را دارا باشد مانند كسى است كه در تاريكى فرو رفته باشد. عياشى از بريد عجلى روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام آيا ميدانى مراد از ميت در اينجا؟ چيست ميت كسى است كه امام را نميشناسد و او را خداوند بنور امامت راهنمائى نفرموده و نيست مانند اين مردميكه در حق امام معرفت دارند و او را ميشناسند.
تفسير جامع، ج2، ص: 376 فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة 149 و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود ما ائمه حجت بالغه خدا بر مخلوقات زمين و آسمان هستيم.
چهار شنبه 21 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 286 سوره انعام در مكه نازل شده در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود سوره انعام يكدفعه در مكه نازل شد و يكصد و شصت و پنج آيه است و هفتاد هزار فرشته تا نزول بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا مشايعت كردند و به تسبيح و تهليل و تكبير مشغول بودند پس اين سوره را گرامى داشته و آنرا قرائت كنيد و بدانيد اسم خداوند جل و على در هفتاد موضع اين سوره ذكر شده و اگر مردم خواص آنرا بدانند اسم خداوند جل و على در هفتاد موضع اين سوره ذكر شده و اگر مردم خواص آنرا بدانند هرگز در قرائت آن كوتاهى نكنند سپس حضرت صادق عليه السّلام فرموده هر گاه كسى حاجتى داشته باشد و بخواهد خداوند حاجت او را اجابت فرمايد بايد چهار ركعت نماز بجا آورد باين ترتيب كه در هر ركعت بعد از حمد سوره انعام را خوانده و پس از اتمام قرائت سوره، اين دعا را بخواند. يا كريم يا كريم يا كريم يا عظيم يا عظيم يا عظيم يا أعظم من كل عظيم يا سميع الدعاء يا من لا يغيره الايام و الليالى صل على محمد و آل محمد و ارحم ضعفى و فقرى و فاقتى و مسكنتى فانك اعلم بها منى و انت اعلم بحاجتى يا من رحم الشيخ يعقوب حين رد عليه يوسف قرة عينه يا من رحم ايوب بعد حلول بلائه يا من رحم محمدا عليه و آله السّلام ليتم اواه و نصره على جبابرة قريش و طواغيتها و امكنه منهم يا مغيث يا مغيث يا مغيث قسم بآن كسى كه جانم در دست قدرت اوست اگر اين نماز را بخواند و بعد از نماز هم باز اين ذكر را بگويد و حاجت خود را بخواهد البته خداوند حاجتش را عطا فرموده و بخل ننمايد انشاء اللّه و اين حديث را عياشى نيز روايت كرده و ابن عباس از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود هر كه در شب سوره انعام را قرائت كند روز قيامت از آتش جهنم ايمن باشد و هرگز آتش آنرا بچشم مشاهده ننمايد
تفسير جامع، ج2، ص: 296 از مالك جهنى گفت از حضرت صادق عليه السّلام معناى آنرا سؤال كردم فرمود مراد به وَ مَنْ بَلَغَ 19 امامانى است كه از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميآيند تا مردم را بوسيله قرآن پند ميدهند و ايشان را ميترسانند چنانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوسيله قرآن مردم را ترساند. و اين روايت را عياشى نيز ذكر نموده است.
تفسير جامع، ج2، ص:305 ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْء 38 ابى حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در باره كسانيكه تكذيب ميكنند ائمه و اوصياء را و بآنها ايمان نمىآورند و ايشان اشخاصى هستند كه خداوند واگذاشته و رها كرده آنان را براه گمراهى، و هر كه از فرزندان آدم ايمان بياورد بائمه او براه راست هدايت و راهنمائى يافته و فرمود آنحضرت اگر در تاويل قرآن امامان را تكذيب كنند بتمام آيات قرآن تكذيب كردهاند
تفسير جامع، ج2، ص: 335 در كافى ذيل آيه وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ 84 از ابى جارود روايت كرده گفت حضرت باقر عليه السّلام بمن فرمود اى ابى جارود مردم در باره حضرت امام حسن و حضرت امام حسين چه ميگويند؟ عرض كردم منافقين منكرند كه ايشان فرزندان رسول خدا ميباشند فرمود چگونه ادعاى آنها را رد ميكنند؟ عرض كردم بآيهاى كه در باره عيسى بن مريم است كه ميفرمايد: وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ 84 انعام تا آخر آيه وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ 84 انعام بعد فرمود آنها روى آيه بشما چه ميگويند؟ عرض كردم ميگويند گاهى پسر دختر را پسر گويند و حال آنكه فرزند صلبى نيست فرمود شما براى آنها چه دليلى اقامه مينمائيد؟ عرض كردم بآيه مباهله: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ 61 ال عمران مجددا فرمودند آنها چه جواب بشما ميگويند؟ عرض كردم ميگويند گاه ممكن است دو فرزند يك شخص را عرب تعبير بابنائنا ميكند و حال آنكه فرزندان يكنفر هستند و اين آيه هم از آن قبيل است حضرت باقر عليه السّلام فرمود اى ابى جارود بخدا قسم دليلى از كتاب خدا براى تو بيان ميكنم كه خداوند آن دو بزرگوار را فرزند صلبى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ناميده و جز كافر آنرا تكذيب و رد نميتواند بكند عرض كردم كدامست آن؟ فرمود آيه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُم 23 نسا ْ تا آنجا كه ميفرمايد وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ23 نسا اى ابى جارود از آنها سؤال كن آيا تزويج زنان حضرت امام حسن و امام حسين عليهم السّلام بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جايز است يا خير؟ اگر گويند جايز است كه دروغ گفتهاند و فاسق ميباشند و اگر گويند جايز نيست پس آن دو بخدا قسم فرزندان صلبى پيغمبر هستند و حرام نيست مگر زن فرزندان صلبى عياشى از ابى الاسود روايت كرده گفت حجاج شخصى نزد يحيى بن معمر فرستاد و باو پيغام داد كه شنيدهام تو عقيده دارى امام حسن و امام حسين فرزندان پيغمبرند و گفتهاى كه در قرآن ميباشد من قرآن را از اول تا آخر خواندم و چنين چيزى نديدم يحيى در جواب گفت آيا در سوره انعام قرائت نكردهاى وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمان 84 َ تا آنجا كه ميرسد به يحيى و عيسى آيا عيسى از ذريه ابراهيم نيست؟ گفت چرا گفت عيسى با آنكه پدر نداشت از ذريه ابراهيم خوانده شده همين طور است امام حسن و امام حسين عليه السّلام و نيز از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود مردى نزد عبد اللّه بن حسن رفت و از مسائل حج پرسشهائى نمود باو گفت آن شخص جعفر بن محمد است كه محل رجوع مردم است و مسائل را از او ميپرسند، آنمرد حضور حضرت صادق عليه السّلام شرفياب شد و مسئله خود را پرسد حضرت باو فرمود ترا ديدم كه نزد عبد اللّه بن حسن توقف كرده بودى جواب ترا چه گفت؟ آن مرد عرض كرد مرا خدمت شما راهنمائى نمود كه از حضرتت سؤال نمايم و گفت آن آقا خود را براى حل مسائل مسلمانان آماده نموده فرمود بلى من از اشخاصى هستم كه خداوند فرمود فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ 90 هر چه ميخواهى سؤال كن كه جواب آنها را بشنوى؟ آنمرد مسائل خود را بيان نمود و حضرت جوابهاى كافيه باو داد.
تفسير جامع، ج2، ص: 339 إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ 95 در روايت ديگر فرمود آن حضرت مراد از حب دانشى استكه از ائمه معصومين بدست آيد و نوى علم و دانشى استكه از ائمه دور ميباشد
تفسير جامع، ج2، ص: 342 حسن بن على بن الياس روايت كرده گفت شنيدم از حضرت صادق عليه السّلام آن حضرتفرمود در آيه وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا97 مراد از نجوم در اينجا آل محمد است.
دو شنبه 21 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:48 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 265 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعامُ مَساكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ (95مائده
تزويج مأمون دخترش ام الفضل را بحضرت جواد عليه السّلام على بن ابراهيم از محمد بن ميمون نصيبى روايت كرده گفت وقتى كه مأمون خواست دخترش ام الفضل را بحضرت جواد عليه السّلام تزويج نمايد تمام اهل خود را احضار نموده و قصد خود را باطلاع آنها رسانيد، عده باو گفتند اى امير مگر ميخواهى خلافتى را كه در عهده دارى از دست بدهى با آنكه ميدانى و بخوبى ميشناسى بين ما و اولاد على عداوتى قديم موجود است؟ مأمون گفت از اين سخنان درگذريد و من باين ازدواج علاقه شديدى دارم، گفتند اى امير ميخواهى نور چشم خود را به ازدواج طفلى درآورى كه هنوز آشنائى در دين ندارد و بين واجب و مستحب تميز ندهد و حق را از باطل نشناسد؟! و در آنموقع سن مبارك حضرت جواد عليه السّلام ده و يا يازده سال بود و تأكيد كردند كه خوبست چندى صبر كنيد تا تربيت يافته و بآداب دين مؤدب شود و بتواند قرآن قرائت كند و واجبات را از مستحبات بشناسد، مأمون گفت بخدا قسم او از همه شما باحكام خدا و رسول داناتر است و واجب و مستحب را بخوبى ميداند و قرائت قرآن ميكند در حاليكه محكم و متشابه و عام و خاص و ناسخ و منسوخ و تاويل و تنزيل آنرا از شما بهتر ميداند بيائيد از او سؤال كنيد اگر طوريست كه شما ميگوئيد قبول مينمايم و اگر چنانست كه من ميگويم تصميم خود را اجرا خواهم نمود و گفت برويد يحيى بن اكثم قاضى القضاة و دانشمندان و علمائى كه نظير ندارند حاضر كرده بيايند و مال و هدايائى زياد بدهيد تا آنكه با حضرت جواد عليه السّلام مباحثه كنند و مسائلى از آنحضرت بپرسند كه در مجلس تزويج بتواند جواب دهد و در مجلس مباحثه عده كثيرى از مردم حضور داشته باشند بر طبق دستور مأمون عمل نموده و جمع بيشمارى حاضر شده و حضرت جواد عليه السّلام هم تشريف آورد بمأمون گفتند اجازه ميدهى كه يحيى از حضرت جواد مسئله بپرسد؟ مأمون به يحيى بن اكثم گفت هر مسئله فقهيه كه ميخواهى سؤال كن و ببين چطور ميداند و چگونه از عهده جواب برميآيد؟. يحيى از حضرت جواد پرسيد چه ميفرمائى در شخص محرمى كه در حال احرام صيدى را كشته؟ آنحضرت فرمود بگوئيد بدانم كسى كه صيد را كشته در حرم كشته يا در خارج، عمدى بوده يا بخطا، از روى علم مرتكب شده يا نادانى، كشنده عبد بوده يا آزاد صغير بوده يا كبير، دفعه اولش بوده يا خير، آيا از طيور و پرندگان بوده و آيا از جوجهها بوده، و يا بزرگ آيا اصرار در كشتن صيد دارد يا پشيمان است، در شب بوده يا بين الطلوعين و يا در روز، آشكارا كشته و يا پنهانى، در احرام عمره بوده و يا در احرام حج؟ يحيى چنان خجالت كشيد كه صحبت را قطع كرد و تمام اهل مجلس متوجه شده و به تعجب درآمدند و مأمون از جواب حضرت جواد باو نشاط و خوشحالى شديدى بر او دست داد كه ما فوق آن تصور نميرفت گفت اى ابو جعفر جواد آيا اذن ميدهى كه خطبه عقد را جارى كنم؟ فرمود بلى مأمون خطبه ذيل را خواند: الحمد لله اقرارا بنعمته و لا اله الا الله اخلاصا لعظمته و صلى الله على محمد عند ذكره و قد كان من فضل الله على الانام ان أغناهم الله بالحلال عن الحرام فقال وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ 32نور پس گفت محمد بن على خواستگارى كردهام الفضل دختر عبد اللّه را و صداق او را پانصد درهم طلا بذل كرده من كه پدر دختر هستم تزويج كردم او را بتو اى حضرت جواد ايا قبول دارى؟ فرمود بلى قبول دارم اين ازدواج را بهمين صداق سپس مأمون بمردم بحسب مراتب شأن و مقامشان كه در آن مجلس بودند وليمه داد در اين هنگام صداى كشتيبانها آمد كه يك كشتى نقره را كه حامل لباسهاى ابريشمين و عطريات فراوان بود كشيده و ميآورند از محمولات كشتى اول هدايائى بخاصان داده سپس بتمام اهل مجلس نثار نمودند و چون مردم متفرق شدند مأمون بحضرت جواد عليه السّلام گفت اگر صلاح بدانيد براى ما اقسام كشتن صيد را كه فرمودى بيان كنيد؟ فرمود هرگاه صيد را در خارج حرم و از پرندگان كشته باشد بر كشنده واجبست گوسفندى بكشد و اگر در حرم بوده دو برابر ميشود و اگر جوجه را در غير حرم بكشد بايد بچه گوسفندى كه از شير گرفته شده باشد بدهد و چون در حرم نبوده قيمتى براى آن نيست و اگر در حرم كشته شود قيمت هم اضافه ميشود و هر گاه صيد غير پرنده بوده در الاغ و شتر وحشى بايد بدنه بدهد و اگر توانائى ندارد شصت فقير را خوراك دهد و اگر توانائى آنرا هم ندارد هيجده روز روزه بگيرد و اگر صيد گاو بود بايد گاو بدهد و اگر توانائى نداشت سى مسكين را طعام بدهد و اگر آنرا هم نتوانست نه روز روزه بگيرد و اگر صيد آهو بود يك گوسفند بدهد اگر نداشت ده فقير را اطعام ميكند اگر توانائى آنرا هم نداشت سه روز روزه بگيرد و اگر در حرم بود تمام آنها دو برابر ميشود و حق واجبى است كه بايد ادا نمايد اگر در احرام حج باشد در منى نحر كند و اگر در احرام عمره بود در مكه نحر ميشود و تصدق بقيمت آن ميدهد تا دو برابر شود و اگر روباهى هم بكشد يك گوسفند است و اگر كبوترى بكشد يك درهم صدقه بدهد يا براى كبوتران حرم دانه بخرد و در جوجه نصف درهم است و در تخم آن چهار يك درهم است و هرگاه اينها را از روى نادانى مرتكب شود چيزى بر او نيست مگر در صيد كه در آن فداء است خواه بداند يا نه بخطا باشد يا عمد و اگر صغير نابالغ مرتكب شود بر او چيزى نيست و اگر تكرار كند از كسانى است كه خداوند در آخرت از او انتقام خواهد كشيد و اگر راهنمائى كند ديگرى را در صيد كردن و بكشد صيد را بر اين راهنما فداء لازم آيد و تكرار كننده بعقوبت اخروى گرفتار خواهد شد و شخص پشيمان عقوبت اخروى ندارد و اگر شب بخطا در لانه آنها را كشت چيزى بر او نيست و اگر عمدا باشد چه در روز و چه در شب بايد فداء بدهد و محرم به حج در منى و محرم بعمره در مكه فداء بدهد مأمون امر كرد اين مسائل را بنويسند پس تمام اهلبيت خود را كه ميل ازدواج نداشتند بخواند و گفت آيا در ميان شما كسى كه اين مسائل را بداند وجود دارد؟ گفتند بخدا قسم قاضى هم قادر نبود جواب اين مسائل را بدهد چه رسد بما مأمون گفت واى بر شما كار اين خانواده از كار ساير مردم جداست آيا نميدانيد كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى حضرت امام حسن و امام حسين با آنكه هر دو طفل و نابالغ بودند بيعت گرفت و كسى براى طفل نابالغ بيعت نميگيرد و پدرشان على عليه السّلام به پيغمبر ايمان آورد در حاليكه دوازده ساله بود و پيغمبر ايمان او را پذيرفت و از هيچ طفلى قبول نميكرد اما نميدانيد آنها از نسلى غير از نسل ديگران هستند آخر آنها مانند اول آنها است گفتند اى امير راست گفتى شما از ما بهتر ميدانستى آنگاه مأمون امر كرد بر حضرت جواد عليه السّلام سه طبق از عطريات و زعفران نثار كنند كه در ميان آنها سند املاك بود اول آنها را كه اسناد بود بر وزراء و دوم كه زر و طلا بود بر بنى هاشم و سوم كه عطريات بود بساير مردم دادند و هميشه حضرت جواد تا زمانى كه مأمون در حياة بود مورد احترام و تكريم بود و مأمون آنحضرت را بر اولادهاى خود مقدم ميداشت.
دو شنبه 20 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:46 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 246 در كافى روايت كرده در آيه وَ حَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ 71 از حضرت صادق عليه السّلام فرمود زمانى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حياة داشت و در ميان مردم بود گمان كردند كه آزمايش نميشوند ولى كور و كر شدند وقتى كه آن حضرت رحلت فرمود از ميان آنها و همينكه امير المؤمنين عليه السّلام قيام فرمود و زمام امور را بدست مبارك گرفت خداوند توبه آنها را قبول نمود پس از آن باز كر و كور شدند و تا ساعت قيامت در وادى گمراهى سير نموده و سرگردان ميروند. و اين روايت را عياشى نيز ذكر نموده است. و فرمود حضرت صادق عليه السّلام معناى آيه آنستكه آنمردم گمان كردند آنها را بولايت امير المؤمنين عليه السّلام آزمايش نميكنند و در زمان پيغمبر اكرم هم كور شدند و نتوانستند مقام على را مشاهده كنند و هم كر شدند كه بسخنان پيغمبر گوش ندادند و بعد از پيغمبر و قيام امير المؤمنين بر آن كورى و كرى تا اينساعت و تا ظهور حضرت حجة عليه السّلام باقى بمانند.
تفسير جامع، ج2، ص: 256 حصين بن حمدان خصيبى و حسن بن ابو الحسن ديلمى صاحب كتاب ارشاد ديلمى هر دو از حضرت صادق عليه السّلام در ذيل آيه إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ 90 تا آخر آيه روايت كردهاند كه فرمود روزى امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام ابو بكر را در محليكه سكه بنى نجار بود ملاقات كرد ابو بكر بآنحضرت سلام كرد و گفت اى ابو الحسن گمان ميكنم كه شما از اينكه مردم در سقيفه بنى ساعده جمع شده و مرا خليفه نمودهاند مكدر شدهايد بدانيد كه من مايل باين امر نبودم و نميتوانستم با آراء مردم مخالفت كنم و پيغمبر فرموده امت من بر خطا جمع نميشوند امير مؤمنان فرمود كدام امت بر خطا جمع نميشوند آنهائيكه اطاعت پيغمبر نموده و برهنمائى او هدايت يافته و در دين و امر خدا تغييرى نداده و بعهديكه خدا و رسولش در باره من از آنها گرفته وفا كردهاند يا مانند شما كه امر خدا را تغيير دادهايد ابو بكر گفت اى على بخدا قسم اگر كسيكه من باو وثوق دارم باين امر شهادت بدهد همانا امر خلافت را تسليم شما ميدارم امير المؤمنين فرمود كيستكه از پيغمبر موثق تر باشد كه در چهار مكان از تو و يارانت در باره ولايت من عهد گرفت و در بين ايشان عمر و عثمان هم حضور داشتند. يكى در بيعت الرضوان. در زير درخت. دوم- در خانه ام سلمه. سوم- در يوم الدار. چهارم- در روز غدير خم پس از مراجعت از حجة الوداع- كه شما تماما گفتيد شنيديم و اطاعت ميكنيم امر خدا و رسول او را و پيغمبر اكرم گواهى شما را بر خودتان حجت گرفت و گفتيد خدا و رسول او شاهد و گواه ما ميباشد و باز پيغمبر فرمود بايد حاضرين اين امر را بغائبين برسانند و بعضى از شما شاهد بعضى ديگر باشيد و همه شما ولايت مرا بمن تهنيت و تبريك گفته و عمر نزديك من آمده و دست خود را روى كتفم گذاشت و در حضور شما گفت: بخ بخ لك يا على اصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة يا على صبح نمودى در حالتى كه تو مولاى من و مولاى مؤمنان هستى أبو بكر گفت اى ابو الحسن بيان امرى نمودى كه اگر من در حياة پيغمبر از آنحضرت ميشنيدم كاملا اطاعت ميكردم امير المؤمنين باو فرمود اى ابو بكر خدا و رسول شاهد بر تو ميباشند اگر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم زنده شود و بفرمايد چرا در حق من ستم نمودى حقيكه خدا و رسول او براى من مقرر فرمودهاند، نه براى تو و ساير مسلمين ديگر، چه ميگوئى؟ و آيا حق مرا تسليم نموده و بكنار خواهى رفت؟ گفت آرى اگر پيغمبر را بعد از رحلت او مشاهده نموده و بمن امر كند خلافت را بشما واگذار خواهم كرد، امير المؤمنين دست ابو بكر را گرفته بجانب مسجد قبا برد و هر دو وارد مسجد شدند ابو بكر ديد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشغول نماز است از ترس بصورت بزمين افتاد و غش كرد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صدا زد اى ابو بكر سر بردار از زمين اى گمراه حيلهگر و فتنهانگيز ابو بكر سر برداشت و گفت لبيك اى رسول خدا آيا پس از مرگ باز زندگانى و حياة است؟ پيغمبر فرمود واى بر تو اى ابو بكر آن خدائى كه زنده مينمايد همان خداست كه ميميراند و بهر كارى توانائى دارد ابو بكر ساكت شد پيغمبر اكرم بحالت غضبناك بر ابو بكر نظر نموده و فرمود اى ابو بكر واى بر تو عهدى كه در چهار موضع براى على در نزد خدا و رسولش كردى فراموش نموده؟ گفت فراموش نكردهام فرمود پس چرا حق على را غصب كرده و با او بمنازعه برخاستى؟ و تمام عملياتى كه ابو بكر مرتكب شده بود پيغمبر باو گوشزد فرمود و آنچه را كه قبلا امر فرموده بود مجددا بابو بكر تكرار نمود ابو بكر عرض كرد ايرسول خدا آيا توبه من قبول ميشود و اگر خلافت را بعلى واگذار كنم خداوند از گذشته من خواهد گذشت؟ فرمود بلى اگر تو چنانچه ميگوئى عمل نمائى من ضمانت خواهم نمود كه خداوند توبه ترا قبول فرمايد و بر عهد خود استوار باش و پيغمبر از نظر ابو بكر پنهان شد ابو بكر بامير المؤمنين عليه السّلام متوسل شده گفت واى بر من اى على با من بيائيد كه در مسجد پيغمبر رفته بالاى منبر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مشاهدات خود را بمردم بگويم كه چگونه پيغمبر را زيارت نموده و اوامر آنحضرت را كه بمن فرموده بمردم تذكر داده و خلافت را بشما تسليم كنم، امير المؤمنين فرمود من با شما خواهم آمد ولى شيطانى كه با تو هست نميگذارد اين كار را انجام دهى، ابو بكر گفت اگر شيطان مرا رها نكند من شيطان را رها مينمايم و از او اطاعت نخواهم كرد، امير المؤمنين فرمود من براى آنكه حجت را بر تو تمام كنم پيغمبر را بتو نشان دادم و اطمينان دارم كه برخلاف آنچه ميگوئى پيروى از شيطان خواهى نمود و از مسجد قبا خارج شده بطرف مسجد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روانه شدند ابو بكر در هر لحظه رنگش متغير ميشد و مردم هم كه بابو بكر نگاه ميكردند با خود ميگفتند چه حادثهاى روى داده كه ابو بكر آنقدر متوحش و ترسناك شده عمر او را ديد و گفت اى خليفه رسول خدا چه خبر است كه تا اين حد وحشت دارى؟ ابو بكر گفت اى عمر دست از من بدار بخدا قسم ديگر گفتههاى ترا قبول نميكنم، عمر گفت قصد كجا داريد؟ جواب داد ميخواهم بمسجد و بالاى منبر رفته امر مهمى را بمردم بگويم، عمر گفت اكنون وقت مسجد و منبر نيست!! ابو بكر گفت اى عمر مرا رها كن و من بسخنان تو احتياجى ندارم عمر گفت پيش از رفتن بمسجد لااقل براى تجديد وضو بخانه ما بيا ابو بكر بامير المؤمنين نظر نموده گفت اى ابو الحسن شما بمسجد رفته و نزد منبر بنشينيد تا من بسوى شما بيايم آنحضرت تبسمى كرد و فرمود نگفتم شيطان ترا رها نميكند و نميگذارد قصد خود را انجام دهى، امير المؤمنين بمسجد تشريف برد و ابو بكر و عمر هم بمنزل رفتند و و ابو بكر شرح قضاياى خود و ديدن پيغمبر و اينكه او امرنموده است خلافت را بامير المؤمنين تسليم دارد براى عمر بيان كرد و گفت على بمن گفته كه تو اى عمر شيطانى هستى و نميگذارى من بعهد خدا و رسولش عمل نمايم عمر بابو بكر گفت ترا بخدا قسم بياد ميآورى روز اول ماه رمضانى كه روزه بر ما واجب شده بود وقتى كه حذيفه يمانى و سهل بن حنيف و نعمان ازدى و خزيمة بن ثابت بسوى خانه تو آمده بودند كه قروض خود را تأديه كنند از پشت در صدائى شنيده و توقف كردند شنيدند كه عيالت ام بكر ميگويد آفتاب بلند شده برخيز و داخل خانه پنهان شو تا اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صداى ترا نشوند و خون ترا حلال نشمارند زيرا محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خون كسى را كه مخالفت با امر خدا نموده و بدون علت مسافرت و بيمارى عمدا روزه رمضان را افطار كند حلال شمرده است بعيالت گفتى طعامى كه از شب مانده بياور و ظرفى از شراب پر كن عيالت طعام و شراب برايت آورده و در روز ماه رمضان شراب نوشيده مست شدى و اين اشعار را خواندى و آن جماعت از پشت در صداى تو را مىشنيدند ترجمه اشعار ابو بكر اين است اى ام بكر مرا بحال خودم واگذار- همانا مرگ ما را مانند گياه خشك و نابود ميسازد- قوم و عشيره ما هميشه سرگرم شرابند- پسر ابن ابى كبش بما ميگويد كه زود است زنده شويم- كجاست زنده شدن؟- زنده شدن پس از مرگ از موهومات و خيالاتست- آنچه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميگويد باطل است و از سخنان بىپايه و زورگوئى است- آگاه باشيد آيا كسى هست از جانب من بخداى رحمن خبر رسانيده و بگويد كه من تارك ماه رمضانم و روزه آنرا افطار ميكنم و برساند باو كه هر چه به محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وحى ميكند همه از افسانههاى پيشينيان است اگر راست ميگويند خدا مانع شراب خوردن من شود و دست مرا بگيرد كه در ماه رمضانش غذا نخورم و كار حكيم آنست كه اگر الاغى ديد بگردنش افسار مىاندازد». تمام اين اشعار و سخنان كفر آميزت را حذيفه و همراهانش از پشت در شنيده و ديدند كه پيغمبر را هجو ميكنى يكدفعه بخانهات هجوم آوردند و ترا اى ابو بكر ديدند كه كاسه پر از شراب را در دست گرفته و مينوشى بتو گفتند اى دشمن خدا و رسول اين چه حالت است؟ و ترا بمسجد برده كه در حضور پيغمبر اكرم قصه تو را با اشعارت بگويند و بعضى هم بتو ميگفتند بگو ديشب هم شراب خورده بودم و عقلم زايل شده تا حد بتو نزنند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيرون آمده بسويت نظر كرده و فرمود واى بر تو مگر نميدانى كه شراب و مسكرات عقل را زايل ميكند؟ و ما گفتيم اى پيغمبر گرامى امرء القيس اشعارى در ذم شراب گفته است: «شربت الاثم حتى زال عقلى كذاك الخمر يفعل بالعقول» يعنى شراب خوردم تا عقلم زايل شد و همين كار را مسكرات با عقلها مينمايند. اى ابو بكر ترا چه شده آنوقت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را تكذيب مينمودى و اكنون او را تصديق ميكنى و حال آنكه باعتقاد ما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردى دروغگو و ساحر بود؟ ابو بكر گفت اى عمر براى من شكى از آنچه ميگوئى نيست و قصه آن ماه رمضان و خوردن شراب و گفتن آن اشعار را بخوبى بخاطر دارم و الان بهمان عقيده باقى هستم بمسجد برو و بعلى بگو انتظار مرا نداشته باشد عمر بمسجد رفته و بعلى گفت در پى كار خويشتن برو و از فكر آنكه خلافت را بگيرى منصرف شو امير المؤمنين تبسمى فرمود و سپس گفت واى بر تو اى عمر و واى بر اين امت كه شما خليفه و پيشواى آنها باشيد عمر در پاسخ گفت اى على گفتههاى شما حق و راست است هر چه ميخواهى بگو و امير المؤمنين بجانب منزل خود برگشت.
و اين روايت را طبرسى در احتجاج و ديگران با اندك اختلافى ذكر نمودهاند. دو شنبه 19 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:44 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 235 وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ (66) عياشى روايت كرده در آيه وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ از حضرت باقر عليه السّلام فرمود مراد از ما أُنْزِلَ ولايت على و ائمه است كه خداوند در تورات و انجيل بر آنها نازل فرمود و مراد از فوق باران و منظور از تحت نباتات است و نيز عياشى در آيه مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ از ابى صهباء بكرى روايت نموده گفت شنيدم امير المؤمنين از رأس الجالوت و اسقف نصارى دعوتى كرده و فرمود من با آنكه از شما داناترم سؤال ميكنم و خدا را بر شما گواه ميگيريم كه راست بگوئيد بحق آن خدائى كه انجيل را بر عيسى عليه السّلام نازل فرمود و آنرا با بركت و مايه شفاى بيماران و زنده كننده مردگان قرار داد شما پس از حضرت عيسى عليه السّلام بچند فرقه و دسته منشعب شدهايد؟ گفتند يك فرقه امير المؤمنين فرمود بخدا دروغ ميگوئيد نصارى هفتاد دو فرقه هستند و يك فرقه از آنها نجات يافته و هفتاد و يك فرقه ديگر در آتش روند و آيه را تلاوت نمود و فرمود أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ همان فرقه ناجيه ميباشد. و انس بن مالك روايت كرده گفت رسول خدا فرمود امت موسى عليه السّلام بعد از آن حضرت هفتاد و يك فرقه شدند هفتاد فرقه آنها در آتش هستند يك فرقه در بهشت و امت عيسى عليه السّلام بعد از او هفتاد و دو فرقه گشته و يك فرقه آنها در بهشت و هفتاد و يك فرقه در جهنم ميباشند و امت من هفتاد و سه فرقه شده و فقط يك فرقه آنها نجات يافته و ببهشت ميروند.
تفسير جامع، ج2، ص: 236 يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (67) غدير خم قوله تعالى: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ اين آيه در مراجعت پيغمبر اكرم از حجة الوداع نازل شد و آنحضرت از زمانى كه بمدينه هجرت فرمودند ده حج نمودند و حج دهم را حج وداع ميگويند چه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در همانسال رحلت فرمود، در حجة الوداع در منى خطبه تلاوت نمودند بعد از حمد الهى و ستايش پروردگار فرمود: ايمردم سخنان مرا بشنويد و در آن خوب تعقل كنيد زيرا بعد از سال جارى ديگر شما را ملاقات نميكنم فرمود كدام شهر از جهت احترام بزرگتر است؟ گفتند شهر مكه فرمود همانا خون و مال عرض شما بر شما محترم است مثل حرمت اين روز شما در اين شهرتان و در اينماه ذيحجه تا روز كه ملاقات نمائيد پروردگارتان را، و از كردارتان پرسش كند آگاه باشيد ايمردم اين سخن را درك نموديد و بمقصود و مفهوم آن رسيديد؟ عرض كردند بلى فرمود خدايا گواه باش سپس فرمود آگاه باشيد عادات و رسوم دوره جاهليت و يا خون و ماليكه در بين شما بود همه را زير پا گذاشته و از بين برداشتيم و هيچيك از شما بر ديگرى جز بتقوى برترى ندارد آيا اينسخنانرا دانستيد و بشما رسيد؟ عرض كردند بلى فرمود خدايا گواه باش باز فرمود آگاه باشيد هر حد و مكانى كه از زمان جاهليت محفوظ بود برطرف كردم و اول حديرا كه برداشتم جاى عباس بن عبد المطلب بود و آگاه باشيد هر خونى كه در زمان جاهليت ميان اشخاص بود برطرف كردم و اول خونى كه از آن صرف نظر نموده و برطرف كردم خون ربيعه بود آيا شنيديد؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش سپس فرمود آگاه باشيد شيطان مأيوس است از اينكه در اين سرزمين بيايد و لكن از اينكه شما عبادات خود را سبك ميشماريد خشنود ميشود بدانيد و آگاه باشيد چنانچه پيروى شيطان نموديد مثل آنستكه او را پرستش كردهايد و بدانيد مسلمانان برادر يكديگرند خون و مال مسلمانان بر كسى حلال نيست مگر ماليكه برضايت خاطر بكسى بخشيده شود و من شما را بجهاد كفار امر ميكنم تا اينكه كلمه توحيد را بر زبانشان جارى كنند كه در اين صورت آنان در حمايت و حفظ من هستند و جان و مالشان محترم است مگر از روى قصاص و حكم خداوند آيا شنيديد ايمردم؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش بعد فرمود سخنان مرا بدقت حفظ كنيد كه بعد از من بشما نفع ميرساند و آنها را خوب بدانيد و بفهميد تا پس از من ايمان خود را از دست نداده بكفر برنگرديد آيا هيچيك از شما براى خاطر امر دنيا گردن بعضى از يكديگر را ميزند اگر كسى مرتكب اينعمل شود و البته هستند كسانيكه بجا ميآورند يعنى گردن يكديگر را ميزنند زيرا در كتيبه و لوحى كه بين جبرئيل و ميكائيل بود ديدم كه من با شمشير بصورتهاى شما ميزنم و پس از آن متوجه سمت راست خود شده كمى ساكت شده سخنى نفرمود بعد از آن فرمود اگر خدا بخواهد على بن أبي طالب هم با شمشير بصورتهاى شما ميزند پس فرمود ايمردم آگاه باشيد من پس از خود دو چيز ميان شما جا ميگذارم كه اگر بآنها متوسل شده و چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: يكى كتاب خدا قرآن و ديگرى عترت و اهلبيت من همانا پروردگار بينا و توانا بمن خبر داد كه قرآن و عترت هيچوقت و زمانى از يكديگر جدا نخواهند شد تا آنكه روز قيامت در كنار حوض كوثر بمن برسند كسانى كه آن دو رشته را محكم گرفتند نجات يابند و هر كه با آن دو مخالفت كند هلاك خواهد شد آيا شنيديد؟ گفتند بلى فرمود خدايا گواه باش بعد فرمود در قيامت عده از شما مردم ميخواهند در كنار حوض كوثر بمن ملحق شوند ولى آنها را دور نموده و بر ميگردانند من ميگويم پروردگارا اينها اصحاب من هستند، خطاب ميرسد اى محمد آنها بدعتهائى بعد از تو در دين وارد ساخته و سنت و طريقه ترا تغيير دادهاند ميگويم دور باشيد عذاب خدا بر شما باد و چون آخر ايام تشريق شد روز 13 ذى الحجه سوره إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ نازل شد پيغمبر اكرم فرمود مردم براى نماز در مسجد خيف كه در منى ميباشد جمع شدند بعد از نماز پيغمبر اكرم حمد و ثناى خدا را بجا آورده و فرمود خداوند يارى كند كسى را كه سخن مرا بشنود و حفظ نموده و برساند بكسانى كه نشنيدهاند چه بسيار حاملين علم و دانشى كه دانشمند نباشند و چه بسا بر دارنده علمى كه بدانشمندتر از خود علم را ميرساند سه طايفه هستند كه مورد خيانت واقع نشوند يكى مرد مسلمانى كه دل خود را در عمل و عبادت براى خداوند خالص كرده باشد دوم- نصيحت و پند دادن پيشواى مسلمانان سوم ملازمت با اجتماع آنها زيرا خداوند بآنها احاطه دارد- ديگر آنكه مؤمنين با يكديگر برادرند و خون و جان آن ها مساويست و بگردن يكديگر ذمهدار هستند، و در مقابل مردم خارج از اسلام و ايمان با هم متحد و هم آهنگ ميباشند ايمردم من پس از خود دو چيز سنگين و بزرگ بجاى ميگذارم عرض كردند اى رسول خدا آن دو چيز كدام است؟ فرمود كتاب خدا و عترت و اهلبيتم همانا خداوند دانا و مهربان بمن خبر داد كه آندو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند مانند اين انگشت سبابه و وسطى و جمع كرد دو انگشت مبارك را و بمردم اشاره نمود در اين هنگام چند نفر از حاضرين با خود گفتند محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميخواهد امامت را در خانواده خود قرار دهد چهار نفر از آنها از منى بسوى مكه رفته و داخل خانه كعبه شده با يكديگر پيمان بسته و متعهد شدند كه اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فوت نمايد و يا كشته شود با تمام قوا كوشش نموده و نگذارند امامت باهل بيت پيغمبر منتقل شود كه اين آيه بر پيغمبر نازل شد. أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (سوره زخرف آيه 79 و 80) پس بيرون آمد پيغمبر اكرم از مكه بسوى مدينه رهسپار شد در حالى كه در اين سفر حج كليه اعمال و مناسك حج را بمردم تعليم داده و توصيه و سفارشهاى لازمه را بعموم مسلمين حاضر در حج فرموده و شنواينده بودند همينكه بمنزلى كه به غدير خم موسوم بود رسيدند جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد. يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ لذا پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در آن محل توقف فرمود و دستور داد كسانى كه رفته بودند بر گردند همينكه تمام حاضر شدند منبرى ترتيب داده بر فراز منبر تشريف برده خطبهاى قرائت و پس از ذكر حمد و ثناى خداوند فرمود ايمردم آيا ميدانيد ولى شما كيست؟ عرض كردند بلى خدا و رسول او، فرمود آيا ميدانيد كه من اولى تر از نفس شما بشما هستم؟ عرض كردند ميدانيم، فرمود خدايا گواه باش همين جمله را تا سه مرتبه تكرار فرمود و مردم ميگفتند بلى ميدانيم و آن بزرگوار ميفرمود خدايا شاهد و گواه باش. آنگاه دست امير المؤمنين را گرفته و آن جناب را بلند كرد بطوريكه سفيد زير بغل آنحضرت پيدا شد بعد فرمود آگاه باشيد هر كسرا من ولى او ميباشم اين على ولى و مولاى اوست خدايا دوست بدار دوستداران على را و دشمن بدار دشمنان على را و يارى كن هر كه يارى نمايد على را و خوار ذليل گردان هر كسيرا كه على را خوار كند، پس فرمود خدايا شاهد و گواه باش بر اين مردم و خود من هم از شاهدان و گواهان هستم عمر از ميان اصحاب برخاست و عرض كرد يا رسول اللّه اينكه على را بولايت نصب فرمودى از طرف خداوند است و يا از جانب شما است؟ فرمود بخدا قسم كه از جانب اوست و منهم راضى هستم چه خداوند فرمود على امير المؤمنين و امام متقين و پيشرو پيشانى سفيدان ميباشد، و خداوند او را در روز قيامت روى پل صراط مينشاند كه دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل جهنم ميكند، يكعده از مردم كه بعد از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرتد شدند گفتند كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بيان را در مسجد خيف هم كرد و اينجا هم ابلاغ نمود اگر بمدينه برسيم از ما براى على بيعت ميگيرد چهارده نفر از ايشان بر كشتن پيغمبر با هم متفق شده و در عقبه كه بين جحفة و الواء است هفت نفر سمت راست و هفت نفر طرف چپ راه كمين كردند تا اينكه در موقع عبور پيغمبر شتر را رم داده و برانند تا بزمين افتاده و بقتل برسانند، شب كه تاريكى جهانرا فرا گرفته بود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان كاروان مسلمين تشريف داشته و در كمال اطمينان شترش را ميراند چون به عقبه نزديك شدند جبرئيل ندا در داد كه اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فلان و فلان در كمين نشسته و مهياى قتل تو هستند، پيغمبر اكرم به عقب سر توجه فرموده پرسيد كيست همراه و پشت سر من حذيفه يمانى گفت اى رسول خدا من هستم فرمود صداى جبرئيل را شنيدى؟ عرض كرد بلى فرمود اين راز را پنهان دار پيغمبر بعقبه رسيد و يك يك آن اشخاص را بنام صدا كرد چون صداى پيغمبر را شنيدند از كمينگاه خارج شده و بميان لشكر رفته و خود را پنهان كردند ولى بارهاى خود را بسته و مركب سوارى خود را رها كرده بودند مردم به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ملحق شده و پيغمبر براحله آن اشخاص عبور كرده و آنها را شناخت همينكه بمنزل بعدى فرود آمدند پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود چطور است حال كسانيكه در خانه كعبه با هم هم قسم شده و پيمان بستند كه اگر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بميرد و يا كشته شود نگذارند امر ولايت و خلافت در اهلبيت من باشد اشخاص مزبور خدمت پيغمبر آمده قسم خوردند كه ما چنين قصدى نداشته و اراده كشتن ترا هم نكرديم اين آيه نازلشد يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا توبه 74 يعنى قسم بخدا خوردند كه نگذارند خلافت در اهلبيت رسولخدا بماند. وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا74 توبه يعنى بياناتى كفر آميز گفته و كافر شدند پس از اسلامشان و قصد كشتن پيغمبر را داشتند ولى موفق نشدند وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ سوره توبه آيه 75 پيغمبر اكرم وارد مدينه شد ماه محرم و نيمه اول صفر حال مباركش خوب بود و در نصفه دوم ماه صفر بيمار شده و در همان بيمارى روز بيست و هشتم ماه صفر رحلت فرمود. ابن مسعود روايت كرده گفت پيغمبر اكرم پس از مراجعت از حجة الوداع بمن فرمود اى پسر مسعود اجل من نزديك شده آيا ميدانى مولاى تو بعد از من كيست؟ نام عده زيادى را بردم پيغمبر اكرم متأثر شده فرمود گريه كنندگان در عزا و مرگت گريه كنند چرا از على بن أبي طالب تجاوز ميكنى و براى چه او را بر ديگران مقدم نميدارى اى پسر مسعود در روز قيامت براى اين امت پرچمهائى افراشته ميشود و مقدم آنها پرچم بزرگ منست با على بن أبي طالب عليه السّلام و جميع مردمان آرزو دارند كه بزير آن پرچم بروند منادى ندا ميكند اين فضيلت و بزرگى و فخرى است براى تو اى على بن أبي طالب عليه السّلام. و در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود خداوند بر مردم پنج امر واجب و مقرر فرمود كه يكى از آنها نماز است و مردم نميدانستند چگونه نماز بجا آورند جبرئيل نازل شد و دستور آن را پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داد دوم زكوة بود كه جبرئيل به پيغمبر گفت تا بمردم بفهماند چطور بايد زكوة دهند، سوم روزه بود كه ماه رمضان را در ميان شعبان و شوال قرار داد چهارم حج بود كه مناسك آن را پيغمبر بمردم تعليم نمود. پنجم ولايت بود كه در عرفات و روز جمعه آيه ولايت نازل شد، و تفصيل آن را در آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ 3 بيان كرديم و حضرت باقر عليه السّلام فرمود مردم بچهار امر واجب عمل كردند و پنجمين امر كه ولايت بود ترك نمودند و ما در ذيل آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ چند خبر بيان كرديم و از طرق اماميه و عامه در اينباب اخبار بسيارى است و خبر غدير خم و همچنين معناى يا أَيُّهَا الرَّسُولُ از اخبار متواتره ميان جميع فرق اسلامى و از ضروريات مذهب است كه انكار كننده آن كافر ميباشد. و ابن بابويه بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود پدرم ميفرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سواره از مدينه منوره بيرون ميرفت و امير المؤمنين پياده همراه آنحضرت طى طريق مينمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود يا ابو الحسن يا سوار شو و يا بمدينه بر گرد زيرا خداوند بمن امر نموده كه هر وقت من سوار شدم شما هم بايد سوار شويد و پياده راه برويد وقتى كه من پياده راه مىروم و بنشينى هرگاه من نشسته باشم مگر براى انجام حدى از حدود خداوند كه بايد ايستاده بجا آوريد و خداوند مرا بوجودت گرامى داشته است، مرا بنبوت و پيغمبرى برگزيده و ترا ولى و جانشين من قرار داده كه در حدود الهى و مشكلات احكام قيام مينمائى بآن خدائى كه مرا به پيغمبرى فرستاده هر كس ولايت ترا انكار نمايد اقرار بمن ندارد و هر آنكه شما را قبول نداشته باشد بمن اعتقاد ندارد، و فضيلت تو مانند فضيلت من است چنانچه خداوند ميفرمايد قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون يونس 58 َ مراد از فضل خدا نبوت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و رحمت خداوند ولايت على بن أبي طالب ميباشد كه شيعه بايد بوجود محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام خوشحالى كند چه در دنيا و چه در آخرت در صورتى كه معاندين در دنيا فقط بمال و اهل و فرزند خوشحال ميباشند بخدا قسم اى على بشر خلق نشده مگر براى عبادت پروردگار و شناسائى مقام ولايت در دين اسلام و بوسيله شما راه مستقيم هدايت را طى كنند و هر كه از تو برگردد گمراه شود و كسيكه بطريق ولايت نرود خداوند او را هدايت نكند و ميفرمايد إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى طه82 يعنى من آمرزنده كسى هستم كه از معاصى توبه كند و بمن ايمان بياورد و عمل نيك انجام دهد پس از آنكه بولايت شما هدايت پيدا كرد اى على و خداوند بمن امر فرموده كه بمردم ابلاغ كنم همانطوريكه حق من بر مردم واجب شده حق ترا نيز بمردم واجب فرموده و اگر آنچه در باره ولايت تو يا على از طرف پروردگار بمن امر شده بمردم نرسانم خداوند رسالت مرا ناقص شمرده و عمل مرا ضايع و فاسد گرداند و هر كه خداوند را بدون ولايت تو ملاقات نمايد عملش ضايع و فاسد شده و از بين برود و اين بيانات را از طرف خود نميگويم بلكه هر چه را خداوند در باره تو امر فرموده است ميگويم. و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود زمانى كه آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ كه در باره ولايت است در غدير خم بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد پيغمبر اكرم فرمود ايمردم مىترسم شما را دعوتى كنم و اجابت نكنيد آن وقت هم من مسؤل خدا باشم و هم شما در اينمورد چه مىگوئيد؟ عرض كردند ما همه شهادت ميدهيم كه شما تبليغ رسالت فرموده و پند داده و آنچه بر شما لازم بوده ادا كردهايد خداوند بهترين جزاء پيغمبران را بشما مرحمت نمايد آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خدا يا شاهد باش و بمردم فرمود ايمردم حاضرين بغايبين برسانند هر كس بمن ايمان دارد بايد در ولايت على ابن أبي طالب مرا تصديق كند ايمردم آگاه باشيد ولايت على ولايت من است و خداوند از من عهد گرفته در سه مرتبه كه ولايت او را بشما برسانم آيا شنيديد آنچه گفتم همه گفتند بلى اى رسول خدا. در بصائر الدرجات در ذيل آيه قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود ما انزل ولايت امير المؤمنين عليه السّلام استكه در تورية و انجيل بر يهود و نصارى نازل نموده.
و اينحديث را سعد بن عبد اللّه و عياشى نيز روايت كردند و در سند سعد بن عبد اللّه اين زيادتى نيز ميباشد (و آن چه نازل كرده در تورات و انجيل ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ولايت ما ائمه است.) دو شنبه 18 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 225 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) خاتم بخشى امير المؤمنين در حال نماز و نزول آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ در شان آنحضرت در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در معناى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها فرمود چون آيه: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تا آخر آيه نازل شد جمع شدند عده از اصحاب پيغمبر در مسجد مدينه و بعضى ببعض ديگر گفتند در مورد اين آيه چه ميگوئيد اگر آيه را انكار كنيم بتمام آيات و احكام اسلام كافر ميشويم و اگر آنرا تصديق نموده و ايمان بياوريم على را بر خود تفوق داده و مسلط كنيم زيرا اين آيه صريحا بر ولايت على عليه السّلام دلالت دارد؟ همه آنها گفتند ما ميدانيم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست ميگويد لكن امر او را در باره على اطاعت نميكنيم لذا اين آيه نازل شد كه ميفرمايد اين مردم ولايت على عليه السّلام را دانستند پس از آن انكار ولايت نموده و كافر شدند. ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه جمعى از يهوديان منجمله عبد اللّه بن سلام و اسيد بن ثعلبه و ابن يامين و ابن صوريا اسلام آورده خدمت پيغمبر شرفياب شدند عرض كردند اى رسول خدا موسى پس از خود بيوشع بن نون وصيت كرد وصى بعد از شما كيست؟ آنوقت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانها فرمود برويم بمسجد؟ همينكه خواستند داخل مسجد شوند سائلى را مشاهده نمودند پيغمبر از او پرسيد آيا كسى در مسجد چيزى بتو عطا ننموده؟ عرض كرد بلى ايرسول خدا آن مردى كه مشغول نماز است، فرمود در چه حالى بتو عطا نمود؟ عرض كرد در حال ركوع، پيغمبر تكبير گفت و مردم همه تكبير گفتند پيغمبر رو بمردم كرد و فرمود پس از من على وصى منست و ولى شما است كسانى كه حضور داشتند گفتند راضى هستيم به پروردگار يكتا و به اين كه اسلام دين ما و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و على بن أبي طالب ولى و امام ما باشد، لذا خداوند اين آيه را نازل فرمود وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ از عمر بن خطاب روايت كردند گفت بخدا قسم چهل مرتبه در نماز و حالت ركوع انگشتر صدقه دادم تا در باره من هم مانند آيهاى كه در باره على نازل شده نازل شود ابدا نازل نشده و شيخ در كتاب امالى از ابى رافع روايت كرده گفت روزى بر پيغمبر اكرم وارد شدم ديدم در خواب هستند و مارى در كنار خانه بود خوش نداشتم كه مار را بكشم پيغمبر بيدار شد من ميان پيغمبر و مار نشستم كه مبادا بوجود مقدس پيغمبر صدمه بزند و گفتم خود را فداى پيغمبر كنم اگر بخواهد كسى را بزند مرا بزند و مار خود را جمع كرد و ديدم پيغمبر آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را تا آخر قرائت ميفرمايد و فرمود حمد خداى را كه بر على نعمت خود را تمام فرمود گوارا باد بر على فضل و رحمت خداوند كه باو عطا فرموده است بعد فرمود در آنجا چيست؟ عرض كردم مارى خفته است، فرمود آنرا بكش و كشتم سپس فرمود اى ابى رافع چگونه ميباشى با قومى كه با على جنگ ميكنند و حال آنكه على بر حق و آنها بر باطل ميباشند و جهاد با آنها واجب و خداوند فرموده هر كس توانائى ندارد كه با على بجهاد آنها برود بايد در دل با آنان جهاد كند و چيزى بر آنها نيست، گفتم ايرسول خدا دعا بفرمائيد كه من آن زمان را درك كنم و خداوند بمن قدرتى عطا فرمايد تا در ركاب على بجهاد بروم، پيغمبر اكرم دعا كرد و فرمود براى هر پيغمبرى امينى است و امين من ابى رافع است و چون مردم پس از كشته شدن عثمان با على عليه السّلام بيعت نمودند و طلحه و زبير خروج كردند و مرتد شدند فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيادم آمد خانه و باغى كه در مدينه داشتم فروخته با فرزندان خود بيرون رفته كه در ركاب امير المؤمنين على مشغول جهاد شويم ولى درك محضر آنجناب را نكردم تا از بصره بكوفه وارد شدند و بعد بجنگ صفين و جنگ خوارج نهروان رفته و در ركاب آنحضرت قتال مينمودم تا شايد شهيد شوم كه متأسفانه امير المؤمنين عليه السّلام در كوفه شهيد شدند و بمدينه برگشتم در حالى كه نه ماليه داشتم و نه خانهاى حضرت امام حسن خانهاى از خانههاى امير المؤمنين و مقدارى از زمينهاى ينبوع بمن عطا نمودند كه با عيالاتم در آنجا سكونت نمودم. و از طرق عامه و خاصه روايات زيادى است كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده است. در احتجاج طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده جمعى از منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا از واجبات چيزى باقى است كه نفرموده باشيد؟ اين آيه نازل شد قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ سبا 46 يعنى بولايت امير المؤمنين سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد و اين موضوع در تمام فرق مسلمين مورد اتفاق است كه در آن روز جز على عليه السّلام در ركوع كسى صدقه نداده است و اگر در آيه نام على ذكر ميشد منافقين آنرا اسقاط مينمودند و اين آيه و نظائر آن از رموزى است كه در قرآن ذكر شده تا تحريف كنندگان نتوانند بآن دست بزنند تا برسد بامثال شما مردم بعد از آن زمان و پس از آن آيه غدير و بعد از آن آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد. عمار ساباطى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود انگشترى كه امير المؤمنين عليه السّلام در نماز و در حالت ركوع صدقه داد حلقه آن چهار مثقال نقره داشت و نگينش پنج مثقال از ياقوت سرخ بود و معادل خراج شامات ميارزيد كه قريب سيصد بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا ميشود و انگشتر مزبور متعلق به مروان بن طوق بود كه بدست امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از جنگها بقتل رسيده و على عليه السّلام انگشتر او را حضور پيغمبر اكرم آورده و تسليم نمود مانند ساير غنائم جنگى و چون مختصات كفار مقتول بمسلمانى كه او را كشته اختصاص داشت پيغمبر آنرا بخود آن حضرت داد انگشتر در دست مبارك او بود تا در حال ركوع بسائل صدقه دادند شيخ طوسى روايت كرده كه اين عمل در روز بيست و چهارم ذى الحجه واقع شده و همان روز مباهله بوده است. غزالى در كتاب سر العالمين روايت كرده و نوشته است كه انگشترى كه امير المؤمنين صدقه داد انگشتر حضرت سليمان بوده است. در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امر كرد خداوند به پيغمبر اكرم ولايت على را و نازل كرد بر آنحضرت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را و واجب نمود بر مردم ولايت اولى الامر را آنمردم ندانستند اولى الامر چه اشخاصى هستند خداوند به پيغمبرش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد تا تفسير كند براى آنها اولى الامر و ولايت ايشان را چنانچه تفسير فرمود نماز و زكوة و حج و روزه را براى آن مردم وقتى امر خداوند به پيغمبرش ابلاغ شد مترسيد از آن مردم كه از دين برگردند و تكذيب كنند فرمايش او را، وحى رسيد باو اى پيغمبر برسان ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بر مردم اگر ابلاغ نكنى مانند آنست كه هيچ كدام از احكام ما را ابلاغ نكرده باشى، ما تو را از شر اين مردم حفظ مينمائيم پس پيغمبر آنحضرت را بخلافت نصب فرمود فرمود حضرت باقر عليه السّلام واجبات يكى پس از ديگرى از جانب خداوند نازل ميشد و آخر واجبى كه نازل شد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بود سپس آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد كه ميفرمايد خداوند دين شما را كامل كردم و بعد از اين واجبى نازل نكنم شيخ مفيد در كتاب اختصاص از ابى علا روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام آيا اوصياء و امامان اطاعتشان واجب است؟ فرمود بلى خداوند ميفرمايد در باره ايشان أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و آن امامان كسانى هستند كه اين آيه را خداوند در شأن آنان نازل كرده و ميفرمايد إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ تا آخر آيه. در احتجاج از حضرت عسكرى روايت كرده در حديث امير المؤمنين عليه السّلام فرمود منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا واجبى ديگر هست بر ما كه هنوز پروردگار او را نرسانيده تا بدانيم بعد از آن چيزى باقى نيست و بيش از اين تكليفى نداريم خداوند اين آيه را نازل فرمود قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ نساء 59 همانا سفارش ميكنم شما را بولايت سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نازل شد و اختلافى در ميان امة نيست كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و كسى جز آن حضرت در حال ركوع صدقه و زكوة نداده و علت آنكه خداوند در قرآن نام آن بزرگوار را ذكر نكرده صراحتا براى آنستكه اگر ذكر مينمود منافقين اين آيه را از قرآن ساقط و تحريف ميكردند و همينطور است در آيات ديگر كه بطريق رمز فرموده و ما ائمه رموزات آنرا بيان كردهايم و اين معنا لطفى است از جانب خداوند تا ندانند معناى آنرا آن اشخاصيكه در صدد تحريف و اسقاط قرآن بيرون آمدند و تا ما ائمه برسانيم آن رموزات را بشما و امثال شما و در باره ولايت امير المؤمنين خداوند آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ را نازل كرد قوله تعالى: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از وَ الَّذِينَ آمَنُوا آنحضرت ميباشد و حزب خدا شيعيان آن بزرگوار هستند كه بر تمام بندگان غالب شوند و در اين آيه نيز مانند آيه پيش خداوند ابتداء نموده بذات خويش سپس بنام پيغمبرش بعد از آن بنام ولى خود امير المؤمنين عليه السّلام عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بعد از آنكه آيه ولايت نازل شد و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را در غدير خم جمع نمود و فرمود بآنها هر كس را كه من مولاى او ميباشم على نيز مولايش باشد و فرمود پروردگارا دوست بدار هر كه على را دوست داشته و دشمن بدار كسيكه على را دشمن داشته سپس امر نمود مردم با آنحضرت بيعت كنند تمام مردم بيعت كردند و كسى حرفى نزد جز عمر و ابو بكر وقتى خواستند بيعت كنند عرض كردند ايرسول خدا اين بيعت از طرف شماست يا پروردگار؟ فرمود از طرف پروردگار امر شده بمن تا بيعت بگيرم از شما براى امير المؤمنين عليه السّلام آن دو نفر بيعت كردند و از ميان جمعيت بيرون رفتند و با خود نجوى ميكردند طولى نكشيد عمر برگشت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد ايرسول خدا من از ميان جمعيت خارج رفتم براى حاجتى مشاهده كردم مرد نيكو منظرى كه بهتر از او هرگز نديدم لباس سفيدى در بر داشت و ميگفت پيغمبر خدا از اين مردم عهد و پيمان گرفته بود بولايت و و خلافت على عليه السّلام و كسى اين عهد را نمىشكند و بهم نميزند مگر آنكه كافر ميشود فرمود ايعمر ندانستى كه بود آن مرد؟ عرض كرد خير گفت آن جبرئيل امين بود ايعمر بترس از خدا و نبوده باش اول كسيكه اين عهد را نقض و بشكنى سپس، فرمود حضرت صادق عليه السّلام در غدير خم دوازده هزار مرد با امير المؤمنين بيعت كردند و شهادت دادند بحقانيت آنحضرت با اينوصف حق آن بزرگوار را ندادند و از براى شما مالى است اگر دو نفر شهادت بدهند ميتوانيد آنمال را بگيريد و فرمود و آيه فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ در شأن آنحضرت نازل شد.
دو شنبه 17 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 222 قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ 51 تا آخر آيه در آيات گذشته بيان نمود حالات يهود و نصارى را در اين آيه دستور ميدهد بمسلمين كه بايد قطع مراوده و دوستى با آنها بنمايند و از آنان بيزارى جويند. طبرسى روايت كرده از اصحاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند سبب نزول اين آيه آن بود وقتى در احد جنگ سخت و دشوار شد بر مسلمانان بعضى از آنان گفتند ما ميرويم بطرف يهود و از آنها امان ميخواهيم طايفه ديگر گفتند ميرويم بجانب شام و از نصارى امان مىطلبيم خداوند اين آيه را نازل كرد در باره آنها ولى حكم آن عموميت دارد نسبت بتمام مسلمانان تا روز قيامت عياشى ذيل همين آيه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس دوست بدارد آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مقدم بدارد ايشان را بر تمام مردم روى زمين براى خاطر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس آن شخص با آل محمد ميباشد و بمنزله آنهاست نه عين آنان و اينطور است حكم خداوند در قرآن كه ميفرمايد وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ هر آنكه از شما دوست بدارد آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بمنزله آنها است و اين فرمايش نظير قول حضرت ابراهيم است كه خداوند از او حكايت ميكند گفت ابراهيم فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي 36ابراهيم هر كه از من پيروى كند او بمنزله اهل من ميباشد
تفسير جامع، ج2، ص: 225 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (54)
طبرسى از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ در باره امير المؤمنين و اصحاب باوفايش كه در جنگ بصره در ركاب آنحضرت جهاد ميكردند نازل شده و اين آيه خطاب به اصحاب پيغمبر است آنهائيكه غصب نمودند حقوق آل محمد را و از دين اسلام خارج شدند بزودى اصحاب حضرت حجة عليه السّلام بيايند و با آنها جهاد كنند و از هيچ چيز ترس و واهمه ندارند عياشى از سليمان بن هارون روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام بعضى از مردم گمان ميكنند كه شمشير پيغمبر اكرم نزد عبد اللّه ميباشد فرمود بخدا قسم نميدانند و نديدهاند او را مگر در حضور حضرت امام حسين عليه السّلام و صاحب شمشير معين است نبرند شما را اين مردم بطرف راست و چپ بخدا قسم اگر اهل آسمانها و زمين جمع بشوند و بخواهند آن شمشير را از اهلش كه حضرت حجة بن الحسن عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء باشد بگيرند قدرت و توانائى ندارند و اگر تمام اهل عالم كافر شوند خداوند بوجود مقدس آنحضرت انتقام از آنها خواهد كشيد سپس فرمود آيا نميشنوى قول خداوند را و آيه را تلاوت كرد آنحضرت و ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسيرش از طرف خودشان روايت كرده كه اين آيه نازل شده در حق امير المؤمنين عليه السّلام دو شنبه 16 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 189 سعد بن عبد اللّه در بصائر الدرجات از محمد بن سليمان ديلمى روايت كرده گفت سؤال كردم معنى آيه إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً 20 را از حضرت صادق عليه السّلام فرمود پيغمبران مانند رسول اكرم و ابراهيم و اسمعيل باشند و ملوك مراد ائمه آل محمد هستند عرض كردم به ملك و سلطنتى بزرگتر مىباشد فرمود ملك بهشت و دوزخ و در روايت ديگر فرمود ملك بهشت و ملك رجعت.
تفسير جامع، ج2، ص: 206 يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (35) ابن شهر آشوب در معنى آيه از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود آنحضرت وسيله من و فرزندانم ميباشيم هر گاه شخصى از خداوند چيزى درخواست كند ما را واسطه و وسيله درخواست خود در درگاه ربوبى قرار دهد تا خداوند حاجات او را بر آورد و انجام دهد و اينحديث را صفار در بصائر الدرجات بسند خود از سلمان فارسى روايت كرده.
تفسير جامع، ج2، ص: 207 عياشى در آيه يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ 37 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام در آتش جاويد و هميشه معذب خواهند بود و خداوند ميفرمايد وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها آن دشمنان هرگز بيرون نخواهند آمد از آتش جهنم.
تفسير جامع، ج2، ص: 221
عياشى در آيه وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ 47 روايت كرده از ابى جميله و او از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام كه فرمودند خداوند خمس را براى آل محمد واجب و مقرر فرمود أبو بكر از نظر دشمنى و حسد امتناع نمود كه خمس را بآل محمد بدهد و خداوند در اين آيه ميفرمايد و هر كس حكم نكند بآنچه خداوند نازل فرموده او فاسق است و ابو بكر اول كسى بود كه خمس را از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منع نموده و حق ايشان را از بين برد و بآنها ظلم كرد و چون درگذشت عمر بدون رضاى آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجاى ابو بكر نشست و مانند او عمل نمود و خمس آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نداد. دو شنبه 15 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 172 روايت كرده عياشى از جابر در آيه وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ 5 گفت از حضرت باقر عليه السّلام تفسير آنرا سؤال نمودم؟ فرمود مراد از ايمان ولايت على عليه السّلام است هر كس بولايت على عليه السّلام كافر شود در آخرة از جمله زيانكاران است و اين روايت را در محاسن و در كتاب روضه نيز ذكر نمودند و آن حضرت فرمود تفسير اين آيه در خود قرآنست و مراد از كفر هم تكذيب ولايت على عليه السّلام ميباشد و ولايت على باتفاق ايمان مىباشد و عياشى بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود كمترين چيزى كه شخص را از اسلام خارج ميكند آنستكه رأى بر خلاف حق بدهد و در رأى خود پايدارى نمايد و اين آيه را تلاوت فرمود، پس از آن فرمود: كافر كسى است كه بآنچه خداوند فرموده عمل نكرده و بامر خدا راضى نشده است
تفسير جامع، ج2، ص: 188 در مجمع روايت كرده از ابى جارود گفت سؤال كردم از حضرت باقر عليه السّلام معنى آيه وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ 7 فرمود مراد از ميثاق چيزهائى استكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى مردم در حجة الوداع بيان فرموده از تحريم محرمات و واجبات و چگونگى طهارت و واجب بودن ولايت امير المؤمنين و فرزندانش بر مردم و در روايت على بن ابراهيم از آنحضرت فرمود مراد بميثاق كه پيغمبر از مردم گرفت و محكم نمود او را بر آنها ولايت امير المؤمنين است و مردم آنروز گفتند ما شنيديم فرمايشات شما را و قبول داريم و اطاعت ميكنيم سپس نقض كردند و شكستند آن عهد و ميثاق را
تفسير جامع، ج2، ص: 188 على بن ابراهيم ذيل آيه وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ 13 از صادقين عليه السّلام روايت كرده فرمودند مراد آنستكه باز داشتند امير المؤمنين عليه السّلام را از موضع خلافت و دليل بر آنكه مقصود از كلمه امير المؤمنين عليه السّلام است قول خداوند ميباشد كه ميفرمايد وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ زخرف 28 يعنى قرار داديم امامة را كلمه باقيه در فرزندان آنحضرت.
تفسير جامع، ج2، ص: 189 قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ15 از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از نور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه ميباشند.
تفسير جامع، ج2، ص: 157 نزول آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ در غدير خم قوله تعالى: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ طبرسى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم فرمود اللّه اكبر بزرگ است خداوند بر اتمام دين و تكميل نمودن نعمت خود و بر راضى بودنش بر دين اسلام و رسالت من و ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام بعد از من، و فرمود هر كه را من مولاى او هستم على مولاى اوست پروردگارا دوست بدار هر كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر آنكه على را دشمن ميدارد. شيخ در امالى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده خداوند بمن هفت چيز عطا نموده كه بهيچ پيغمبرى جز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عطا نفرموده است راهها را براى من گشوده است و علم منايا و بلايا و انساب را بمن تعليم داده و عطا فرموده بمن فصل خطاب را و من با اجازه پروردگار بسوى ملكوت آسمانها و زمين نظر نمودم و حوادث گذشته و وقايع آينده تا روز قيامت بر من مكشوف گرديد و بولايت من خداوند دين اين امت را كامل و نعمت خود را بر آنان تمام نمود و بدين اسلام از ايشان راضى گرديد، وقتى كه در روز غدير و تعيين ولايت براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اى محمد خبر بده بامت كه من بولايت و خلافت على دين آنها را كامل نمودم و آيه را تا آخر قرائت نموده فرمودند تمام اينها از جانب خداوند بمن عطا شده است و شكر و سپاس ميكنم چنين خدائى را كه باين مواهب مرا سر افراز فرموده. روايت كرده شيخ ابو على محمد بن احمد بن على معروف بابن فارسى كه از اجله قدماء اماميه ميباشد از حضرت باقر عليه السّلام در روايت مفصلى كه آنحضرت فرمود پيغمبر اكرم قصد حج نمود از مدينه منوره در حالتى كه تمام احكام شريعت اسلام را بجز احكام حج و ولايت براى مردم بيان فرموده بود جبرئيل نازل شد گفت خداوند بتو سلام ميرساند و ميفرمايد من هيچ پيغمبرى را قبض روح نكردم مگر آنكه دين او را كامل نمودم و حجت خود را مؤكد ساختم و باقى نمانده بر تو از واجبات احكام دين و شريعت مگر دو امر واجب كه بايد آنها را بمردم برسانى يكى واجبات حج است و ديگرى ولايت واجبه و خلافت بعد از خودت ميباشد، زيرا من هرگز زمين را خالى از حجت خود نميگذارم و خداوند ترا امر مينمايد بحج بروى و امر كنى هر كس از مردم شهر مدينه و اطراف آن و ساير شهرهاى ديگر كه استطاعت دارند حج بروند و احكام حج را بآنها ياد بدهيد: منادى فرمان پيغمبر اكرم را بمردم رسانيد و قريب هفتاد هزار نفر از مردم در ركاب پيغمبر بحج رفتند بعدد اصحاب حضرت موسى كه براى هرون از آنها بيعت گرفت پيغمبر هم از اين هفتاد هزار نفر براى امير المؤمنين عليه السّلام بيعت گرفت اينها هم شكستند بيعت خدا و رسولش را و مانند اصحاب موسى گوساله و سامرى اين امة را پيروى نمودند جمعيتى كه در راه حج بود چنان بهم متصل و فشرده شده بود كه ذكر تلبيه ميان مدينه و مكه را پر كرده بگوش ميرسيد چون حضرت بعرفات رسيد باز جبرئيل نازل شد و گفت خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد اجل تو نزديك شده است و امر ميكنم بتو امر ولايت و خلافت على را مقدم بدارى و وصيت باو نمائى و هر چه از علوم و ميراث پيغمبران پيشين نزد تو هست بعلى تسليم بدارى و بمردم برسانى كه على خليفه منست بعد از تو و عهد و ميثاق مرا بمردم ابلاغ نمائى و من هيچ پيغمبرى را قبض روح ننمودم مگر آنكه كامل و تمام كردم دين را بولايت اولياء خود و دشمنى نمودن با دشمنانم و ولايت كمال توحيد و يگانگى منست و وسيله اتمام نعمت بر بندگانم ميباشد هر كس على را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هر كس از او تمرد كند از من تمرد كرده است هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه منكر او باشد كافر و هر كه مرا در روز قيامت با ولايت على ملاقات نمايد به بهشت داخل كنم و اگر با دشمنى على مرا ملاقات كند بجهنم وارد شود برخيز اى محمد و على را بولايت و خلافت و حجت بين خلايق منصوب نما و عهد و ميثاق از آنها بگير و بآنها تذكر بده كه ولايت على دين كامل و توحيد و يگانگى من ميباشد نعمت كامل و تمام من بر بندگان پيروى كردن از ولايت على بوده و امروز كامل گردانيدم بر شما نعمت خود را و راضى شدم كه اسلام با ولايت على دين شما باشد، پيغمبر اكرم ترسيد كه مبادا منافقين تفرقه اندازند و برگردانند مردم را بطرف جاهليت و چون دشمنى مردم را نسبت بعلى ميدانست از جبرئيل درخواست نمود كه از خداوند نگهبانى و حفاظت و عصمت او را مسئلت نمايد و فرمود اى جبرئيل من بيم آن دارم كه مردم مرا تكذيب نموده و قول مرا در باره على قبول ننمايند جبرئيل بآسمان بالا رفت و دو مرتبه در منى و مسجد خيف نازل شد و امر نمود كه فرمان حق را در باره على اجرا نما از جبرئيل پرسيد كه آيا عصمت هم آوردهاى؟ گفت خير اين بار هم پيغمبر نسبت بنصب على اقدام نفرمود براى دفعه سوم در كراع الغميم كه بيابانى است بين مكه و مدينه جبرئيل نازل شد و موضوع ولايت على را گوشزد نمود و چون عصمت نياورده بود پيغمبر فرمود ميترسم كه مردم مرا تكذيب كنند چهارمين دفعه جبرئيل در غدير خم كه در سه ميلى به جحفه است و مكان معلومى است پنج ساعت از روز گذشته نازل شد آيه شديد و عتاب آميز يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى على وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ 67 را نازل كرد اول قافله حاج از غدير گذشته و به جحفه نزديك شدهبود پيغمبر امر فرمود كه آنها را برگردانند و تمام هفتاد هزار نفر در آنجا اجتماع نمودند، آنگاه امر پروردگار را بمردم ابلاغ فرمود و على را بروى دست بلند كرده بمردم نشان داد و خطبه مفصلى ايراد و قرائت فرمود تا آنجائى كه فرمود: اى مردم بدانيد خداوند بمن فرموده اگر امر ولايت على را بشما نرسانم هيچ تبليغ رسالت نكردهام و من اكنون سبب نزول اين آيه را براى شما بيان ميكنم جبرئيل تا بحال چند بار بر من نازل شد و مرا از جانب پروردگار مأمور نصب خلافت و معرفى على نمود كه در اين محل توقف كرده و به هر كس كه حضور دارد از شما اعم از سياه و سفيد بشناسانم كه على بن أبي طالب عليه السّلام برادر و وصى و خليفه و امام بعد از من ميباشد و او نسبت بمن مانند هرون است نسبت بموسى جز آنكه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود، و شروع فرمود بقرائت آياتى كه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده يك بيك آنها را تلاوت نمود و فرمود ايمردم بدانيد و بفهميد كه خداوند على را بامامت و خلافت واجب الاطاعه بر عموم شما مهاجر و انصار و تابعين و شهرى و دهاتى و بيابانى و حاضر و غايب و عرب و عجم و ترك و روم و بنده و آقا كوچك و بزرگ و سفيد و سياه شما نصب و تعيين فرموده و حكم على در باره تمام شما نافذ است هر كه با على مخالفت نمايد ملعونست و هر كه مطيع و فرمانبردار او باشد آمرزيده شود ايمردم اين آخرين مكانى است كه من در حضور تمام شما و چنين جمعيتى ميباشم، امر پروردگار خود را بشنويد و اطاعت كنيد كه پروردگار شما صاحب و مولاى شماست و پس از امر حق اطاعت رسولش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه در برابر شما ايستاده سخن ميگويد و پس از من على بامر پروردگار امام شماست و بعد از على امامت در ذريه من كه از صلب على است ميباشد تا روز كه ملاقات كنيد خدا و رسول او را چيزى حلال نيست مگر آنكه خدا آنرا حلال كرده باشد و حرامى نيست مگر آنكه خدا حرام نموده است خداوند حلال و حرام را بمن شناسانيد و من بشما رسانيدم و تمام آنها را بعلى ياد دادم و خداوند علمى را را بمن نياموخت مگر آنكه آنرا بعلى تعليم نمودم و نيست علمى مگر آنكه خداوند آنرا شمرده و در امام مبين محدود فرموده و على آن امام مبين است ايمردم نسبت بعلى تعدى نكنيد و از ولايت على استنكاف ننمائيد او مردم را بسوى حق هدايت و رهبرى كند و بحق عمل مينمايد و باطل را از بين ميبرد شما بملامت ملامت كنندگان دست از على نكشيد و توبه كسى را كه منكر على باشد قبول ننموده و همواره معذب باشد اى مردم دورى بجوئيد از اينكه امر مرا در مورد على مخالفت كنيد كه آتشى بشما مى رسد كه هيزمش سنگ گوگرد و بدن مردم است و خداوند آنرا براى كفار مهيا نموده، ايمردم بخدا قسم خداوند مرا بشارت داده بوجود پيغمبران گذشته و من آخرين آنها هستم كه حجت بر تمام آفرينش اولين و آخرينم از اهل آسمان و زمين، و هر كس بمن شك كند كافر است و هر كه در گفتارم بعلى شك نمايد شك در تمام پيغمبران و احكام خداوند كرده شك كننده در اينها در آتش جهنم است، ايمردم مقدم بداريد على را كه او بعد از من از هر مرد و زنى افضل است، بواسطه ما خداوند ارزاق شما را نازل گردانيد، و ملعونست ملعون مغضوب خداست مغضوب من است هر كه رد كند اين گفتار مرا در باره على، آگاه باشيد كه جبرئيل مرا باين گفتار خبر داد تا آنجا كه فرمود: ايمردم تفكر در قرآن بنمائيد و آياتش را بفهميد و بمحكمات آن عمل كنيد و از متشابهاتش پيروى ننمائيد بخدا قسم على براى شما متشابهات قرآن را بيان مىكند و تفسير قرآن نمىكند مگر اين على كه من او را بر سر دست گرفتم و بالاى منبر آورده و شما او را مشاهده ميكنيد و او معلم شماست هر كه را كه من مولاى او هستم على نيز مولاى اوست آگاه باشيد ايمردم خداوند فرمود على و اولادش يكى از دو چيز سنگين و پربها مىباشد و قرآن هميكى از ثقلين دوم است و هر كدام از اين دو، بيان كننده يكديگر است و هرگز از هم جدا نشوند تا وارد شوند بر من كنار حوض كوثر. آگاه باشيد حلال و جائز نيست گفتن امير المؤمنين بكسى بعد از من مگر بعلى، و على را چنان بر سر دست بلند نمود كه سفيدى زير بغل مباركش آشكار شد و اين روايت بسيار مفصل است هر كه بخواهد تمام آنرا به بيند بكتاب روضه نگاه كند يا به تفسير برهان كه آن روايت را عينا از اول تا آخر ذكر نموده است و روايت غدير خم از طرق اماميه و نيز از طريق عامه زياد و متواتر است و خداوند حجت را بر مخالفين تمام فرموده تا نگويند ما روايت غدير را ملاحظه نكرديم، سپس امر فرمود بتمام مردم و رؤساى آنها تا با امير المؤمنين بيعت نمودند و بعد پيغمبر اكرم فرمود شما را دعوت نمودم تا در حضور پروردگار شاهد باشيد كه من امر او را در باره على بشما رسانيدم اينك اگر عمل كنيد يا نكنيد خداوند از شما موأخذه و سؤال ميفرمايد. و در امالى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام فرستاد خداوند جبرئيل امين را بر پيغمبر اكرم تا شهادت دهد بولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سلام كند بآنحضرت و تهنيت بگويد او را و دستور بدهد كه مردم خطاب كنند بآنحضرت يا امير المؤمنين عليه السّلام و فرمود آنحضرت پيغمبر اكرم هفت نفر از آنقوم را خواند و بآنها فرمود شما گواه باشيد در روى زمين بولايت على، مختاريد اقامه شهادت كنيد يا كتمان نمائيد پاداش و كيفر او را خواهيد ديد اول آنها ابا بكر بود پيغمبر فرمود باو خطاب كن بعلى امير المؤمنين و سلام كن بآنحضرت، ابا بكر گفت از جانب خدا و رسولش اين امر را انجام دهم؟ فرمود بلى ابابكر از جاى خود بلند شد و دست امير المؤمنين را گرفت و بيعت كرد سپس عمر از جاى بلند شد و بيعت و سلام كرد بعد مقداد و ابى ذر و حذيفه يمانى و ابن مسعود و بريده بيعت كردند سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآنها فرمود: شما گواه باشيد بر ولايت على و مختاريد كتمان كنيد يا اظهار نمائيد در هر دو صورت بكيفر و پاداش خواهيد رسيد. و اينحديث از متواترات شيعه و سنى است. و در احتجاج از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز غدير خم مردم مشاهده كردند شخصى بسيار نيكو و با هيبت ميگفت من نديدم هرگز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در امرى آنقدر اصرار ورزد و تأكيد كند مگر در ولايت على عليه السّلام و اين عهد را چنان محكم بسته كه جز كافر بخدا او را نقض نكند، واى بحال كسانيكه اين عهد را بشكنند و بهم زنند، در آن هنگام عمر متوجه بآنشخص شد و كلام او را شنيد از منظره و هيبت و بزرگى او تعجب كرد، عرض كرد به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايرسول خدا گفتار اين شخص را شنيديد؟ فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اى عمر ميدانى او كيست؟ عرض كرد نميدانم، فرمود او جبرئيل امين است ايعمر شنيدى كلام او را پس از عهد شكنى دورى بجو، هر كه عهد ولايت على را بهم بزند و نقض كند خدا و رسول و فرشتگان و مؤمنين از او بيزارى جويند و تا قيامت او را لعنت كنند. و فرمود حضرت صادق عليه السّلام حقوق مردمان با دو شاهد عادل ثابت ميشود، ولى نزد منافقين حق امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام با چند هزار ثابت نشد و نيست بعد از حق جز گمراهى روشن و آشكارا، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ 33 يونس و در بصائر الدرجات از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مرد معتزلى وارد شد سؤالاتى از آنحضرت كرد جواب شنيد، سپس آنحضرت بآن مرد فرمود چيزى نيست كه فرزندان آدم باو محتاج باشند مگر آنكه حكم آن از طرف خدا و رسولش وارد شده و اگر وارد نشده باشد در يك موضوع حكمى، خداوند بر ما حجت نميآورد، آن معتزلى عرض كرد حضورش خداوند بچه حجت بر ما تمام كرده و آورده؟ فرمود بقولش كه ميفرمايد الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ و كامل نمود دين را بولايت على و اولادش و اگر كامل نبود خداوند اين بيان را نمىفرمود. در كافى از محمد بن مسلم روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام آخرين واجبيكه خداوند بر پيغمبرش نازل كرد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين بود و ديگر بعد از آن حكمى ابلاغ نفرمود تا از دار دنيا رحلت نموده سپس آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد در غدير خم بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام را بر خلافت و ولايت منصوب كرد. و جمله فَمَنِ اضْطُرَّ جمله معترضه است و عطف ميشود بمحرمات سابقه و اجازه و رخصت است براى مضطر، و مخصمه گرسنگى است و در روايت ابى جارود است از آنحضرت كه فرمود معناى متجانف متعمد نبودن و ميل بگناه نكردن است. دو شنبه 13 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 154 طبرسى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده در آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ 2 فرمود اين آيه در حق مردى از بنى ربيعه نازل شده و عادت اعراب اين بود كه نميدانستند صفا و مروه از شعائر است، و ميان صفا و مروه سعى نميكردند و طواف نمينمودند خداوند در اين آيه آنها را نهى فرمود. عياشى از موسى بن بكير روايت كرده گفت روزى زيد بن على بن الحسين بر حضرت باقر عليه السّلام وارد شد و با خود مكتوبى داشت از اهل كوفه كه او را دعوت كرده و نوشته بودند ما همه اجتماع نمودهايم و شما خروج كنيد حضرت باقر بزيد گفت خداوند تبارك و تعالى حرام نموده چيزهائى را و حلال كرده حلالهائى و مثلهائى زده و سنت هائى قرار داده و امام دانا را از اشتباه دور نگهداشته است و از چيزهائى كه خداوند بر امام واجب فرموده بايد اطاعت نموده و فرمانبردار باشد آنست كه امام سبقت بگيرد پيش از وقت و موعد آن و يا آنكه امام بيموقع اقدام بجهاد كند خداوند فرموده لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ 95 آيا قتل نفس بزرگتر است يا صيد كه موقع و زمان خاص براى آن مقرر داشته؟
دو شنبه 13 / 3 / 1396برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 150 سوره مائده در مدينه نازل شده سوره مائده در مدينه نازل شده و يكصد و بيست آيه و دو هزار و هشتصد و چهار كلمه و يازده هزار و هفتصد و سى حرف ميباشد عياشى بسند خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده سوره مائده سه ماه قبل از رحلت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد و فرمود قسمتى از قرآن ناسخ بعضى احكام قرآن ميباشد و فرمايشات آخر ايام عمر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در اين قبيل احكام حجت و مأخذ واقع ميشود، و چون سوره مائده از آخرين سورههاى نازله قرآن است بعضى احكام بموجب آيات اين سوره نسخ شده ولى از اكام مقرره در سوره مائده چيزى نسخ نگرديده است. و فرمود روزى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سوار بر قاطر سفيد و سياهى شده بودند كه اين سوره را جبرئيل نازل نمود و سنگينى اين وحى بطورى بود كه نزديك شد شكم آنحيوان بزمين برسد و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بيهوشى فرا گرفت و دستهاى مبارك را بدوش شيبة بن وهب جهنى نهاد تا بزمين نيفتد پس از لحظه سر مبارك را برداشت و سوره مائده را قرائت فرمود و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بآن عمل نمود و ما هم بر طبق احكام اين سوره عمل كرديم. و نيز بسند خود از زراره روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود روزى عمر اصحاب پيغمبر را جمع كرد و امير المؤمنين عليه السّلام هم در آن جا تشريف داشت و بآنها گفت چه ميگوئيد در مسح كردن بروى كفش (در موقع وضو گرفتن)؟ مغيرة بن شعبه گفت من ديدهام كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بروى نعلين خود مسح نمود امير المؤمنين عليه السّلام فرمود آيا اين عمل رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيش از نزول سوره مائده بوده يا بعد از آن؟ عرض كرد نميدانم، امير المؤمنين عليه السّلام فرمود سوره مائده اين حكم را نسخ نموده كه بروى كفش مسح كنند و اين سوره سه ماه پيش از وفات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده و رسول اكرم فرمود هر كس اين سوره را قرائت كند خداوند ده حسنه باو كرامت فرمايد و ده سيئه از ديوان اعمالش محو كند و درجات او را بتعداد نفوس يهود و نصارى كه در روى زمين تنفس كنند بلند گرداند.
تفسير جامع، ج2، ص: 152
قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعامِ 1 عياشى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نازل نشده هيچ آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مگر آنكه رئيس و شريف آنها امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السّلام ميباشد. و اينحديث را عامه باسانيد متعدده نقل نمودهاند. و در صحيفه حضرت رضا عليه السّلام است كه فرمود هر چه در قرآن آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ميباشد همه در حق ما ائمه اهل بيت نازل شده
و بسند ديگر از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دوازده مورد عقد بسته بر ذمه مردم نسبت بولايت و خلافت امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از نزول آيه اينست كه بعهد و پيمانى كه از شما گرفته وفا كنيد (و فرق بين عقد و عهد آنستكه عقد بايد ميان دو نفر باشد و عبارت از وصل و اتصال نمودن دو چيز است بيكديگر بخلاف عهد كه بمعنى الزام است و ممكن است از يكجانب باشد پس هر عهدى عقد ميباشد ولى هر عقدى عهد نيست)
جمعه 10 / 3 / 1396برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج2، ص: 125 در كافى بسند خود از عبد اللّه بن سنان روايت كرده در آيه إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ 105 گفت حضرت صادق عليه السّلام بمن فرمود بخدا قسم خداوند احكام را بكسى غير از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرين تفويض نكرده است و اين آيه را تلاوت فرمود. و در محاسن از موسى بن اشيم روايت كرده گفت از حضور حضرت صادق عليه السّلام در خواست كردم وقتى را معين كنند كه براى پرسش مسائلى شرفياب شوم روزى را قرار گذاشتند روز موعود شرفياب شده سؤالات خود را مطرح نموده و جواب شنيدم در اين هنگام شخص ديگرى وارد شد عينا مسائل مرا سؤال كرد حضرت جوابهائى غير از آنچه بمن داده بودند باو فرمود من متحير شدم همينكه آنشخص خارج گرديد يكنفر ديگر وارد شد او هم عين مسائل مورد بحث را پرسيد جوابى باو فرمود كه غير از جواب من و شخص اول بود و از اين جهت متأثر و غمگين شده و نزديك بود كه كافر شوم شخص سومى اجازه خواست وارد شد او نيز همان مسائل ما را سؤال نمود جوابى باو دادند بر خلاف همه ما چنان خانه بنظرم تاريك شد و اندوهى مرا گرفت كه فوق آن تصور نشود ناگاه آنحضرت متوجه من شده با دست مبارك به كتف من زد و فرمود اى پسر اشيم خداوند بسليمان بن داود ملك و سلطنت عطا فرموده و گفت: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ ص 39 و تفويض كرده امر دين را به محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ 105 و خداوند آنچه را كه بمحمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفويض فرموده بما ائمه نيز تفويض نموده است.
تفسير جامع، ج2، ص: 125 در كافى روايت كرده بسند خود از ابى الجارود در آيه لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ114 تا آخر آيه گفت حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر وقت براى شما حديثى بيان نمايم از من به پرسيد كه در كجاى قرآن بآنحديث اشاره شده است
تفسير جامع، ج2، ص: 129 ابن بابويه از حضرت عبد العظيم روايت كرده در معنى آيه وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا 125 گفت شنيدم از حضرت امام على النقى فرمود ابراهيم را خداوند از اينجهت خليل خود گردانيد كه زياد صلوات بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او ميفرستاد.
تفسير جامع، ج2، ص: 133 وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً (140 عياشى روايت كرده در آيه وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها تا آخر آيه از حضرت رضا عليه السّلام فرمود هر گاه شنيديد كه شخصى انكار حق و تكذيب او را مينمايد و از اهل طايفه شماست از نزد او بلند شويد و ترك مراوده نمايند. و در روايت كشى از آنحضرت است كه بمحمد بن عاصم فرمود اى محمد بمن خبر دادهاند كه تو با واقفىها مجالست مينمائى (واقفىها كسانى هستند كه در امامت حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام توقف كردهاند) عرض كرد بلى فدايت شوم لكن من با عقيده آنها مخالف هستم فرمود با آنها مجالست نكنيد خداوند اين آيه را براى شما نازل كرده أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها هر گاه شنيديد كه بعضى از ائمه شما را تكذيب و سخريه ميكنند با آنها مراوده و مجالست نكنيد و گر نه شما هم مانند آنان باشيد و مراد از كافرين در اين آيه واقفيه و هر آنكه منكر يكى از ائمه است ميباشد و مراد از آيات اللّه ائمه طاهرين عليه السّلام است. عياشى روايت كرده از مفضل بن عمر در آيه وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ گفت از حضرت صادق عليه السّلام مفهوم آيه را سؤال نمودم فرمود اين آيه در باره ما خاندان نبوت نازل شده اى مفضل هيچ يك از فرزندان و ذرارى فاطمه نيست كه بميرد و از دنيا خارج شود مگر آنكه اقرار بامامت ائمه معصومين و امام زمان خود نمايد چنانچه فرزندان يعقوب بيوسف اعتراف و اقرار كردند وقتى كه گفتند لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا 91 يوسف بخدا قسم خداوند ترا از ميان ما برادران به پيغمبرى برگزيد.
و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود هيچيك از افراد يهودى و نصارى و ساير اديان باطله ديگر نمىباشند مگر آنكه هنگام مرگ پيغمبر و امير المؤمنين را مشاهده نمود و بفهمند كه آن دو بزرگوار بر حق بوده و آنها برسول و امير المؤمنين كافر هستند.
جمعه 9 / 3 / 1396برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج2، ص: 97 در اختلاف بايد بصاحبان امر رجوع كرد شيخ مفيد در كتاب اختصاص بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ83 فرمود مثل على بن أبي طالب عليه السّلام و مثل ما ائمه بعد از آنحضرت مانند حكايت موسى و آن عالم (خضر) است كه موسى خضر را ملاقات و در خواست نمود كه اجازه بدهد با او رفاقت كند بطوريكه خداوند در قرآن بيان ميفرمايد قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً آيه 65 سوره كهف چون خداوند بموسى فرمود من ترا از ميان مردم براى پيغمبرى برگزيده و به تكلم نمودن سر افرازت كرده ام عطاياى ما را بگير و سپاسگزار باش و در اين الواح از هر چيزى براى تو نوشتهايم موسى گمان ميكرد تمام علوم و چيزهائى كه در نبوت احتياج دارد در الواح نوشته شده است در صورتى كه بمضمون فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (آيه 64 سوره كهف) نزد آن بنده خدا و عالمى كه ديده بود علومى مشاهده نمود كه در الواح نوشته نشده بود مدعيان علم هم خيال ميكنند دانشمند و فقيه هستند و تمام چيزهائى كه مردم بآن احتياج دارند از فقه و علم دين ميدانند و آنچه كه ميدانند و حفظ كردهاند صحيح است و رسول خدا بآنها ياد داده است و حال آنكه آن علوم از رسول خدا نيست و اگر بعضى هم از آن حضرت باشد ايشان نمىفهمند و معناى آنرا نميدانند و شاهد بر اينكه تمام آن علوم از رسول خدا نميباشد آنست كه اگر مسئلهاى از حلال و حرام، مردم از آنها بپرسند خبرى و علمى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزدشان نيست و حاضر باعتراف هم نيستند كه بگويند ما نميدانيم و كراهت دارند كه موضوع را از اهلش سؤال كنند و از معدن و مركز علم ياد بگيرند، لذا برأى و قياس عمل ميكنند و بر طبق نظر خود رفتار مينمايند و بدعت در دين خدا ميگذارند و نميخواهند بموجب روايات وارده از حجتها و ائمه طاهرين عمل نمايند و حال آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده هر بدعتى گمراهى است و اگر مسائلى از دين خدا از ايشان پرسيده ميشد و از رسول خدا خبرى ندانسته و در صدد تحقيق از ما آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر ميآمدند محققا ياد ميگرفتند و اين عدم مراجعه بخاندان عصمت فقط ناشى از حسادت و كينهاى است كه نسبت بآل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارند بخدا قسم موسى با آنكه پيغمبر زمان خود بوده و باو وحى نازل ميشد در برابر عالم زمان خود حسد نبرده پس از آنكه او را شناخت و بعلمش اقرار نمود در خواست كرد كه باو اجازه دهد پيروى از وى نمايد و اخذ معارف و علوم كند و او با آنكه ميدانست موسى طاقت رفاقت او را ندارد و تحمل علوم او را نداشت و صبر نميكرد و باو گفت إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً باز موسى باكمال خضوع و فروتنى باو گفت انشاء اللّه مرا از صبر كنندگان خواهى يافت و نافرمانى نميكنم تا از فيوضات علمى بهرهمند گردم- ولى اين امت رغبت بما نداشته و علماء و فقها طاقت تحمل علم ما را ندارند و حاضر نيستند كه از ما اخذ علم كنند و جاهلين بر مقام ما كراهت دارند كه از علم و دانش ما استفاده نموده و حقايق دين خدا را ياد بگيرند و حال آنكه علم ما نزد خداوند بر حق و حقيقت است.
عياشى ذيل آيه وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ 83 از عبد اللّه بن جندب روايت كرده گفت نوشت بسوى من حضرت رضا عليه السّلام نامهاى و مرقوم داشته بود در آن نامه خداوند رحمت كند ترا اين طايفهاى را كه وصف نمودى ديشب برادران شما بودند امروز با شما دشمن هستند و از شما بيزارى ميجويند، بر خلاف شما سير ميكنند آنها كسانى هستند كه توقف نمودند در حياة پدرم موسى بن جعفر عليه السّلام صلوات اللّه عليه و در آخر نامه نوشته بودند: اينقوم را شيطان وسوسه كرده و مغرور شدند بشبهاتى چند و دين بر آنها مشتبه نيست براى آنكه احكام ديانت واضح و روشن است آنان فريب خوردند و دروغ ميگويند بر عالم و دانشمندان خود و ميخواهند از پيش خود هدايت و راهنمائى يابند لذا هر چرا براى آنان بگوئى جواب دهند از كجا اينطور باشد؟ و براى چه فلان چيز واجب يا حرام است؟ هلاكت بر ايشان وارد شد از آنجائيكه بايد احتياط كنند و سبب اين هلاكت اعمالى است كه خود آنها بدست خويش انجام دادهاند و پروردگار هيچوقت ستم بكسى نخواهد كرد بلكه واجب بود بر آنها توقف كنند در آنچيزهائيكه نميدانند يا شك و تحير دارند و برگردانند آنها را بسوى عالم و اهلش خداوند ميفرمايد و اگر بر گردانيد آنها را بسوى رسول و اولى الامر هر آينه ياد ميدهند شماها را و عالم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هستند آن آل استنباط ميكنند و بيرون ميآورند امورات را از قرآن و مىشناسانند بشما حلال و حرام را و آل محمد حجتهاى خداوند ميباشند بر مخلوقاتش.
تفسير جامع، ج2، ص: 100 و نيز ذيل آيه وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ 83 از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود فضل خدا رسول اكرم و رحمت او ولايت ائمه ميباشد. و بسند ديگر از حضرت موسى بن جعفر روايت كرده فرمود فضل خدا رسول اكرم و رحمت او على بن أبي طالب است
جمعه 8 / 3 / 1396برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : ارادتمند تفسير جامع، ج2، ص: 89 نعمت داده شدگان آل محمد هستند قوله تعالى: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ 69 در كتاب مصباح الانوار از انس بن مالك روايت كند كه در صبح يكى از روزها نماز را با رسول اكرم بجا آورديم سپس آنحضرت متوجه ما گرديد من حضورش عرض كردم اگر ميل داريد تفسير آيه را بيان فرمائيد؟ فرمود مراد از نبيين من هستم و صديقين برادرم على بن أبي طالب و شهداء عم حمزه و صالحون دخترم فاطمه و فرزندانش حسن و حسين ميباشند عباس حاضر بود بجانب حضرت رسول آمد و عرض كرد آيا من و شما و على و فاطمه و حسن و حسين از يك طايفه نيستيم؟ فرمود پيغمبر چطور اى عمو؟ عباس عرض كرد شما على و فاطمه و حسين و حسين را معرفى ميكنيد و نامى از من ذكر نكرديد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لبخندى زده فرمود اينكه گفتيد ما از يك طايفه نيستيم چرا همگى از يك طايفه ميباشيم لكن اى عمو بدان كه خداوند من و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد پيش از آنكه آدم را خلق نمايد وقتى كه نه آسمان و نه زمين و نه ماه و نه آفتاب و نه جهنم و نه ظلمت و نورى بود عباس گفت پس چگونه بوده خلقت شما؟ فرمود اى عمو زمانى كه خداوند اراده فرمود ما را بيافريند تكلم فرمود بكلمهاى و نورى خلق شد سپس بكلمه ديگرى تكلم فرمود و از آن روحى ايجاد شد آنگاه آن روح و نور را با هم مخلوط نمود مرا و على و فاطمه و حسن و حسين را آفريد ما تسبيح و و تقديس مينموديم خداوند را در وقتى كه تقديس و تسبيح كنندهاى نبود و چون خدا خواست مصنوعات خود را بيافريند نور مرا شكافت و از آن عرش را بيافريد پس عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من بالاتر از نور عرش خدا ميباشد پس از آن شكافت نور على را و از آن فرشتگان را آفريد پس ملائكه از نور على است و نور على از نور خدا است و على بالاتر از ملائكه است بعد نور فاطمه را شكافت و از آن آسمان و زمين را آفريد پس آسمان و زمين از نور دخترم فاطمه است و نور فاطمه از نور خدا است و فاطمه بالاتر از آسمان و زمين است بعد نور فرزندم حسن را شكافت و از آن ماه و آفتاب را آفريد پس آفتاب و ماه از نور حسن است و نور فرزندم حسن از نور خدا است و حسن از ماه و آفتاب بالاتر است بعد از آن نور فرزندم حسين را شكافت و از آن بهشت و حور العين را بيافريد بنابراين بهشت و حور از نور حسين و نور فرزندم حسين از نور خدا است و حسين بالاتر از بهشت و حور العين ميباشد آنگاه بظلمات امر كرد كه بتاريكى خود بپوشاند آسمانها را پس ظلمت آسمانها را فرا گرفت و فرشتگان را در ظلمت و تاريكى قرار داد آنها با تسبيح و تقديس خود فريادشان بلند شده گفتند پروردگار از زمانى كه ما را آفريدى و اين اشباح را بما شناسانيدى ما هيچگونه زحمتى نديديم پروردگار را بحق اين اشباح و ارواح مقدسه اين تاريكى را از ما بر طرف ساز، پس خداوند از نور دخترم فاطمه قنديلهائى بيرون آورده و بعرش آويزان نمود از نور آن قنديلها آسمان و زمين روشن و ظاهر گشت بدين جهت دخترم ملقب بزهرا شد فرشتگان گفتند پروردگارا اين نور كه موجب روشنائى آسمان و زمين گرديد از چيست؟ وحى فرمود بآنها اين نورى است كه بيرون آوردم از نور جلال خود براى كنيزم فاطمه دختر حبيبم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و زوجه وليم و برادر پيغمبرم و پدر حجتهاى خودم بر بندگانم اى فرشتگان گواه باشيد من ثواب تسبيح و تقديس شما را قرار دادم براى فاطمه و شيعيان و دوستدارانش تا روز قيامت عباس چون اين بيانات را از رسول خدا شنيد از جاى خود بلند شد و ميان دو چشمان امير المؤمنين عليه السّلام را بوسيد و گفت يا على بخدا قسم تو حجت بالغه خدائى براى كسانيكه بخدا و روز قيامت ايمان بياورند
تفسير جامع، ج2، ص: 95 در كافى ذيل آيه مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ 80 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مفتاح هر چيزى خوشنودى خداوند و اطاعت نمودن از امام و شناختن او ميباشد خداوند ميفرمايد مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً 80 اگر شخصى تمام شبها را بعبادت مشغول باشد و تمام روزها را روزه بگيرد و جميع اموال خود را صدقه بدهد و هر سال بحج رود و امام و حجت خدا را نشناسد تا او را دوست داشته و اعمالش براهنمائى آن امام بوده باشد در نزد خدا اجر و پاداشى نخواهد داشت و از اهل ايمان نيست و اينحديث را عياشى نيز نقل نموده. و بسند ديگر از ابى اسحق نحوى روايت كرده گفت شنيدم مىفرمود حضرت صادق عليه السّلام خداوند تربيت داد پيغمبر خود را بر محبت خود و فرموده إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ سپس واگذار نمود احكام و امورات را بآن جناب و فرموده ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا و فرمود مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ و رسول اكرم تفويض نمود آنها را بعلى و ائمه عليه السّلام شما اصحاب، تسليم ما ائمه شديد و ساير مردم انكار نمودند ما را، بخدا قسم ما دوست داريم شما سخن بگوئيد در هر چه ما سخن گفتيم و ساكت باشيد در آنچه ما نگفتهايم واسطه ميان شما و خدا ما ائمه هستيم سوگند بخدا خير و نيكوئى براى كسى نيست هرگاه مخالفت كند اوامر خدا و ما را
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
![]() |