صلح پایدار
سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:21 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏7، ص: 36

سوره واقعه‏

سوره واقعه در مكه نازل شده بود شش آيه، و سيصد و هفتاد و هشت كلمه، هزار هفتصد و سه حرف است.

خلاصه مطالب سوره واقعه عبارت است از آنكه قيامت البته واقع ميشود و دروغ نيست و مردم سه طايفه هستند اصحاب راست و اصحاب چپ و سابقون و بيان احوال آنها و دلايل بعث و نشور و حالات خلايق هنگام مرگ و خارج شدن از دنيا

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 38

 وَ كُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُون  11-  7

َ

 در آنروز شما خلايق بسه طايفه مختلف شويد اصحاب دست راست و اصحاب دست چپ كه مردمى شوم و اهل شقاوتند و كارشان در دوزخ سخت است و طايفه سوم آنهائى هستند كه در ايمان بر همه پيشى گرفتند آنان بحقيقت مقربان درگاهند و در بهشت پر نعمت جاودانى متنعمند. على بن ابراهيم از حذيفه يمانى روايت كرده گفت در روز سيزدهم شهر صفر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود به بلال قبل از رسيدن وقت نماز مردم را ندا كند چون صداى بلال بلند شد اهل مدينه ضجّه و فرياد شديدى نمودند؟ گفتند هنوز رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وفات نكرده و از ميان ما غايب نشده اين چه وقت نماز است رسول خدا تشريف‏ آورد بدرب سده مسجد حلقه در را گرفت و فرمود: اى مردم آيا ميشنويد عرض كردند بلى اى رسول خدا مطيع فرمان بردار هستيم و ضمانت ميكنيم فرمود خبر ميدهم بشما كه خداوند مردم را دو صنف آفريد اصحاب راست و اصحاب چپ مرا از اصحاب راست قرار داد و اصحاب راست را سه طايفه نمود اصحاب ميمنه و مشئمه و سابقون من از سابقون و بهترين آنها ميباشم و آنها را قبيله‏هاى متعددى قرار داد چنانكه فرمود وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ حجرات 13   و قبيله من بهترين قبيله‏ها است و قبيله را بيتهائى قرار داد و مرا از بهترين خانواده بر گزيد و فرمود: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً   احزاب 33    من بزرگترين فرزندان آدم و گرامى‏ترين شما هستم نزد خداى تعالى و فخرى نيست براى من آگاه باشيد مرا خداوند از ميان سه نفر اهل بيت خود انتخاب نمود من و على و جعفر دو فرزند أبي طالب و حمزة بن عبد المطلب خوابيده بوديم در زمين ابطح و هر يك پيراهن خود را بصورت خود كشيده بوديم على طرف راست من و جعفر طرف چپ و حمزه پائين پا قرار گرفته بودند بيدار شدم از خواب جبرئيل را با سه فرشته ديگر مشاهده نمودم فرشتگان بجبرئيل گفتند بسوى كدام يك از اينها فرستاده شده‏اى گفت بسوى محمّد و او بزرگ پيغمبران و على بزرگ اوصياء و جعفر از براى او دو بال سبز است كه پرواز ميكند در بهشت و حمزه سيد شهدا است.

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 40

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْها مُتَقابِلِينَ   16-13 

جمع بسيارى از امم پيشين و اندكى از متأخرين در بهشت بعزت بر سريرهاى زربافت مرصع تكيه زنند همه شادان با ياران و دوستان خود رو بروى يكديگر بر آن سريرها مى‏نشينند- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد باولين فرزند آدم است كه برادرش او را بقتل رسانيد و مؤمن آل فرعون و صاحب يس و مقصود از آخرين امير المؤمنين عليه السّلام است

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 49

فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ   83- 85

چگونه است حال اين كافران كه قرآن را تكذيب ميكنند وقتى كه جانشان بگلو رسد و شما وقت مرگ بالين محتضر حاضريد و مينگريد و ما باو از شما نزديكتريم لكن شما معرفت و بصيرت نداريد-

 شرف الدين از اهل بيت عصمت و طهارت روايت كرده كه فرمودند تأويل آيه آنست اى مردم نعمت ولايت آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه خداوند بشما عطا نموده تكذيب كرديد پس چگونه خواهيد بود هنگاميكه جان بگلويتان برسد و چشم شما به جمال مقدس امير المؤمنين عليه السّلام بيفتد و به بيند كه بدوستان خود بشارت بهشت و بدشمنانش وعده دوزخ ميدهد پروردگار نزديكتر است بآنحضرت از شما مردم ولى شما در حق امير المؤمنين معرفت نداريد، بمقام و منزلت ايشان بصير و آگاه نيستيد و چنانكه شايسته است آن بزرگوار را نمى‏شناسيد

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 50

 فَأَمَّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيم 88-89

 در امالى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با امير المؤمنين عليه السّلام فرمود تو آنكسى هستى كه خداوند در ابتداء آفرينش و عالم ذر بر مخلوقاتش حجت آورد و فرمود بآنها أَ لَسْتُ بِرَبِّكُم  172 اعراف ْ آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند بلى آيا محمّد رسول من نيست؟ عرض كردند بلى فرمود آيا على امير المؤمنين نيست؟ آنها تكبر كرده طغيان و نمودند از ولايت تو مگر اندكى كه اقرار كردند و آنها اصحاب يمين هستند ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود اين دو آيه در حق اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و دوستان آنها نازل شده و آيه بعد در باره دشمنان ما ائمه فرود آمده روح و ريحان در قبر است و جنت نعيم در آخرت ميباشد

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:21 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏7، ص: 20

سوره الرحمن‏

سوره الرّحمن در مكه نازل شده هفتاد و هشت آيه و سيصد و پنجاه و يك كلمه و هزار و ششصد و سى و شش حرف است.

 خلاصه مطالب سوره الرحمن عبارت است از احسان و انعام پروردگار بر بندگان خود و دلايل توحيد و خداشناسى و اعاده خلايق پس از فناى آنها و وعد و وعيد و اوصاف بهشت و حور العين.

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 22

َ خَلَقَ الْإِنْسانَ 3 عَلَّمَهُ الْبَيانَ (4)

 از حسين بن خالد روايت كرده گفت معناى آيات فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم فرمود خداوند قرآن را برسولش محمّد تعليم فرمود و مقصود از انسان در اينجا وجود مقدس امير المؤمنين عليه السّلام است پروردگار آموخت بآنحضرت بيان هر چيزيكه مردم بآن محتاجند از احكام دين و دنيا و معاش و معاد و اخبار گذشته و حوادث آينده.

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 24

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزان‏6-8

محمّد بن عباس از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود نجم رسولخدا است پروردگار در چند موضع از قرآن آنحضرت را نجم ناميده يكجا فرمود وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ در جاى ديگر فرمود وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ و شجر وجود مقدس امير المؤمنين است و ائمه طاهرين كه بمقدار چشم بهم زدن خدا را معصيت نكردند و مراد از آسمان پيغمبر اكرم است خداوند او را بلند گردانيد و ميزان امير المؤمنين است منصوب نمود او را پروردگار براى خلايق بعد از رسول اكرم أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ يعنى معصيت و طغيان و نافرمانى نكنيد در باره امام‏

 

 

 وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ 9  يعنى از راه عدل و انصاف مطيع و فرمانبردار امام باشيد و از او پيروى كنيد و هرگز در حق امير المؤمنين و فرزندانش تعدى و ستم ننمائيد

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 26

 رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن‏17

 ابى بصير ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مشرقين رسول خدا و امير المؤمنين و مغريين امام حسن و امام حسين است‏

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 28

 مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيان 19-20

طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت شنيدم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحضرت فاطمه (ع) ميفرمود ايدختر عزيزم بشوهرت على دل خوش‏دار بخدا قسم على سيد و بزرگ مرد دنيا و آخرت است در اين اثنا آيه فوق نازلشد فرمود ما درياى علم على بن أبي طالب را با درياى حلم و عصمت فاطمه زهرا بهم در آميخته و مخلوط نموديم و از آنها لؤلؤ و مرجان يعنى حسن و حسين را بيرون آورديم‏

 حضرت صادق عليه السّلام فرمود على و فاطمه دو درياى عميقى هستند كه هيچكدام از آنها بديگرى ظلم و ستم ننمودند و بيرون آمد از ايشان حسن و حسين دو لؤلؤ و مرجان.

تغلبى كه از علماء عامه است ذيل آيه فوق از سعيد بن جبير روايت كرده گفت‏

 پيغمبر فرمود على و فاطمه دو درياى علم و حلم و نبوت هستند كه خداوند از ايشان لؤلؤ و مرجان حسن و حسين را بيرون آورد و واسطه ميان آنها من هستم‏

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 30

 وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام‏27

 ابن بابويه ذيل آيه فوق از عبد السلام هروى روايت كرده گفت حضور حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم چيست معناى روايتى كه گفته‏اند ثواب گفتن كلمه لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ نظر كردن بوجه اللّه است فرمود اى ابا صلت هر كس وصف كند خدا را بوجه مانند وجوه مردم او كافر است وجه خدا پيغمبران و جحتهاى او ميباشند كه بوسيله ايشان مردم بخدا و دين و معرفت او توجه پيدا مى‏نمايد و حضرت امام زين العابدين فرمود ما ائمه وجه خدا هستيم مردم بوسيله ما بايد متوجه پروردگار شوند

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 31

سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ‏31

 ايطايفه جن و انس بزودى بحساب كار شما خواهيم پرداخت- محمّد بن عباس ذيل آيه فوق از زراره روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر عليه السّلام سؤال نمودم فرمود ثقلين ما ائمه اهل بيت هستيم و كتاب خدا شاهد بر اين فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه فرمود:  انى نارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتى اهل بيتى-

من ميان شما مردم دو چيز پر بها بامانت ميگذارم يكى كتاب خدا و ديگرى عترت و اهل بيت من است‏

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 31

 يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ 33 

ايطايفه جن و انس اگر ميتوانيد در اطراف زمين و آسمانها برويد و از قبضه قدرت خداوند بيرون رويد و البته هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت آسمان دنيا بر زمين احاطه نمايد و آسمان دوم بآسمان دنيا و همچنين تا آسمان هفتم بآسمان ششم پس از آن منادى از طرف پروردگار ندا كند اى جن و انس اگر ميتوانيد بگريزيد از اطراف آسمانها بيرون رويد ولى هرگز نميتوانيد بيرون برويد مگر با حجت- راوى ميگويد پس از اين فرمايشات حضرت باقر عليه السّلام  گريه كرد عرض كردم فدايت گردم ايفرزند رسولخدا در آن وقت پيغمبر و امير المؤمنين كجا هستند فرمود آن بزرگواران بر منبرى از نور نشسته‏اند تمام مردم خائف و ترسناك و محزون هستند جز پيغمبر و عترت او آنگاه تلاوت نمود آيه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ 89 نمل   و فرمود ولايت امير المؤمنين حسنه است‏

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 32

فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَان‏39 ٌّ

 ابن بابويه ذيل آيه فوق از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود هر كس داراى ولايت امير المؤمنين عليه السّلام باشد و از دشمنان ما ائمه بيزارى بجويد و حلال بداند حلال خدا را و حرام بداند حرام او را و گناهى مرتكب شود كه در دنيا توبه نكند پروردگار او را در عالم برزخ بكيفر آن گناه عذاب مينمايد روز قيامت وقتى از قبر بيرون آيد گناهى بر او نباشد تا مورد پرسش و مجازات واقع گردد

 

 

تفسير جامع، ج‏7، ص: 33

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدام‏41

شيخ مفيد در اختصاص ذيل آيه فوق از معوية بن عمار روايت كرده گفت حضرت صادق فرمود اى معويه مردم اين آيه را چگونه تفسير ميكنند؟ عرض كردم ميگويند خداوند ميشناسد روز قيامت مردم را از سيمايشان فرمود دروغ ميگويند آيا خداوندى كه مخلوقات را آفريده‏

محتاج است بر اينكه آنها را از سيمايشان بشناسد عرض كردم ايفرزند رسول خدا پس معناى آيه چيست؟ فرمود زمانى كه قائم ما آل محمّد عجل اللّه تعالى فرجه قيام كرد خداوند سيماى دشمنان ما را بايشان مى‏شناساند پس امر ميكند بآنحضرت كه آنها را گرفته با شمشير سرشان را از تن جدا كنند و اينحديث را نعمانى در كتاب غيبت و صفار در بصائر الدرجات روايت كرده‏اند

 

 

   تفسير جامع، ج‏7، ص: 35

 تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ 78 

بزرگوار و مبارك نام پروردگار تو است اى انسان كه صاحب جلال و عزت و احسان و كرامت است.

در بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود كه ما جلال خدا و كرامت او هستيم كه پروردگار به بندگان خود در اثر فرمانبردارى و اطاعت از ما بآنها كرامت و عطا فرموده است.

 

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:20 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 491

سوره قمر

در مكه نازل شده پنجاه و پنج آيه و سيصد و چهل و دو كلمه و هزار و صد و بيست حرف است.

خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از انشقاق قمر و بيان گفتار كفار نسبت بمعجزات پيغمبران و تكذيب نمودن آنها و اجابت دعاى حضرت نوح و هلاك پيشينيان و امتان گذشته و تهديد كفار مكه.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 500

در غيبت نعمانى ذيل آيه فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‏ فَعَقَرَ   29

از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) در بالاى منبر كوفه فرمود اى مردم وحشت مكنيد از اندك بودن اهل هدايت و راه آن همانا من ديده‏هاى هدايت هستم مردمانيكه جمع ميشوند بر خوان و مائده‏اى كسانى كه سير ميشوند از گرسنگانشان زيادترند اين مردم ميخواهند ميان رضا و خوشنودى خدا و غضب او جمع كنند ناقه صالح را يكنفر بنام قدار پى كرد جمعى بعذاب پروردگار گرفتار شدند براى راضى بودن آنها بعمل قدار و پى كردن آن چنانچه ميفرمايد فَنادَوْا صاحِبَهُمْ اى بندگان خدا آگاه باشيد                       

 هر كس گمان كند كه قاتل من مؤمن است آن شخص هم قاتل من باشد يا كسيكه راضى است بظلم و ستمى كه بر من ميكنند او نيز در حق من ظالم و ستمكار است يعنى هر كه راضى باشد بكشتن يا ستم نمودن بمن او نيز قاتل و ظالم من محسوب ميشود اى مردم هر كس خواسته باشد بمكانى رفته و سير كند بايد از راهش داخل شود تا بمقصد برسد و هر كه از راه مستقيم منحرف شده و تجاوز نمايد در مهالك واقع گردد.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 500

وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ، كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ 41-42

و براى ارشاد فرعونيان هم رسول و آيات الهى آمد آنها از كفر و غرور همه آيات را تكذيب كردند ما هم بقهر و اقتدار خود آنها را سخت

مؤاخذه كرديم‏

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از آيات اوصياء و ائمه از اهل بيت پيغمبر ميباشند

 

.تفسير جامع، ج‏6، ص: 502

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ  54- 55 

پرهيزگاران و اهل تقوى در باغها و كنار نهرهاى بهشت آرميده‏اند و در منزلگاه صدق و حقيقت نزد خداوند عزت و سلطنت هميشه متنعمند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود  بخدا قسم متقين ما و شيعيان هستيم و كسى بر ملة ابراهيم نيست جز ما، و ساير مردم از آن ملة بيزارى ميجويند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود  بخدا قسم متقين ما و شيعيان هستيم و كسى بر ملة ابراهيم نيست جز ما، و ساير مردم از آن ملة بيزارى ميجويند.

محمد بن عباس از جابر انصارى روايت كرده گفت حضور پيغمبر (ص) ذكر بهشت شد فرمود اول كسيكه داخل بهشت ميشود على (ع) است ابو دجانه عرض كرد اى رسول خدا آيا بهشت حرام است بر پيغمبران تا آنكه امير المؤمنين داخل آن شود؟ فرمود بلى مگر نميدانى كه از براى خداوند پرچم و عموديست از نور كه خلق نموده آن را پيش از آنكه آسمانها و زمين را بيافريند بدو هزار سال قبل و نوشته شده بر آن پرچم‏

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه آل محمد خير البرية و على صاحب اللواء و امام القوم»

امير المؤمنين (ع) گفت‏

 «الحمد للّه الذى هدانا بك يا رسول اللّه و شرفنا بك»

پيغمبر فرمود يا على بدوستانت بشارت ده كه كسى نيست تو را دوست بدارد مگر آنكه خداوند او را در قيامت با ما محشور نمايد و آيه فوق را تلاوت فرمود.

 

و شيخ طوسى از جابر روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) ميفرمود هر كس تو را دوست بدارد و داراى ولايت شما اهل بيت باشد خداوند جايگاه او را بهشت قرار ميدهد و آيه فوق را قرائت فرمود. و اين حديث را نيز مخالفين كه از جمله آنها موفق بن احمد است در كتاب مناقب از جابر عينا روايت كرده‏ان

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 462

سوره النجم‏

در مكه نازل شده شصت و دو آيه و سيصد و شصت كلمه و هزار و چهار صد و پنج حرف است‏

خلاصه سوره النجم عبارت است از علو مرتبه و قرب منزلة پيغمبر اكرم نزد حق تعالى و مشاهده نمودن آنحضرت آيات با عظمت و ملكوت آسمانها و عرش پروردگار و سدرة المنتهى را و رد عقايد باطل كفار و خبر دادن خداى تعالى از قدرت و سعه ملك خود.

 

 

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏، ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى 1-4

تفسير جامع، ج‏6، ص: 464

بعضى گفتند مقصود از و النجم ستاره‏ايست كه خداى تعالى آن را علامت خلافت و امامت امير المؤمنين (ع) قرار داد چنانچه ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده جماعتى از اصحاب پيغمبر اكرم كه يكى از آنها سلمان بود سؤال نمودند اى رسول خدا بعد از شما خلافت و امامت كرا خواهد بود؟ فرمود امشب ستاره‏اى از آسمان سقوط خواهد كرد بخانه هر كس فرود آمد او امام و خليفه و جانشين من است آن شب اهل مدينه همه بر بامها رفتند باميد آنكه ستاره بخانه آنها فرود آيد مگر امير المؤمنين كه در محراب به عبادت مشغول بود ستاره روشنى از آسمان سقوط كرده بخانه امير المؤمنين (ع) افتاد رسول خدا بآنحضرت فرمود يا على بآنخدائيكه مرا بحق فرستاده واجب شد وصايت و خلافت و امامت براى تو بعد از من، منافقين  طعنه زدند و گفتند محمد در حق على راه افراط پيموده و در ضلالت افتاده و در حق على سخن از روى هواى نفس ميگويد پروردگار قسم ياد كرد بآن ستاره‏اى كه بخانه على فرود آمد صاحب شما كه محمد است در حق على گمراه نيست و سخن از روى هواى نفس نميگويد سخن او بجز وحى خدا هيچ نيست او را پروردگار بسيار توانا بوحى آموخته است‏

حضرت صادق (ع) فرمود پيغمبر اكرم بآن جائى رسيد كه خداوند در باره حضرتش ميفرمايد فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ 9  شخصى سؤال كرد از آنحضرت معناى آن چيست؟ فرمود بمقدار دو طرف قوس و فرمود بين پروردگار و پيغمبرش حجابى بود متلألى‏ء و متحرك نظر كرد بمقدار سوراخ سوزنى مشاهده نمود نور پر عظمت پروردگار را آنچه خدا خواست، خطاب كرد پروردگار باو اى محمد (ص) خليفه بعد از تو كيست گفت خدايا تو داناترى فرمود على بن أبي طالب امير المؤمنين و سيد مسلمين و پيش رو مؤمنين است و پس از آن حضرت صادق (ع) فرمود ولايت و خلافت امير المؤمنين بخدا قسم در آسمان مشافهة بر رسول خدا امر شد نه در زمين. و اين احاديث تماما تمثيل است از براى   مقدار معنوى روحانى بمقدار صورى جسمانى و قرب مكانى بدنو روحانى، و خدا منزه است از بودن در مكان چنانچه امير المؤمنين فرمود

 

 

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 475

محمد بن عباس از حمران بن اعين روايت كرده گفت از حضرت باقر سؤال نمودم معناى ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏    8-10  را  فرمود محمد (ص) نزديك شد به پروردگار خود نبود فاصله‏اى ميان آنها جز قفس لؤلؤى كه در آن فراشى از ذهب بود و تلألؤ ميكرد پيغمبر صورتى را مشاهده نمود خطاب شد اى محمد (ص) مى‏شناسى اين صورت را گفت بلى پروردگارا اين صورت على است حق تعالى فرمود دخترت فاطمه را تزويج او بنما و على را خليفه و وصى خود قرار ده پيغمبر آنچه را در عالم بالا و ملكوت ديد دلش هم تصديق كرد و آنرا حقيقت يافت و كذب و خيال نپنداشت.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 476

أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ 12  آيا كفار و منافقين جدل ميكنند در آنچه رسول خدا مشاهده كرده.

على بن ابراهيم ذيل آيه فوق روايت كرده كه از پيغمبر اكرم (ص) سؤال كردند از آن وحى كه پروردگار در شب معراج مشافهة بآنحضرت نمود فرمود پروردگار بمن وحى نمود كه على سيد مؤمنين و امام متقين و پيش رو مسلمين و خليفه خاتم انبياست منافقين گفتند اين گفتار پيغمبر در حق على از طرف خداوند نيست بلكه او بهواى نفس خود ميگويد آيه فوق نازل شد رسول اكرم فرمود مأمور شدم از طرف خدا على را بخلافت نصب كنم و بمردم بگويم كه بعد از من على ولى آنهاست و او بمنزله كشتى نوح است هر كس تمسك باو جويد نجات خواهد يافت و هر كه از او دورى كند غرق و هلاك خواهد شد

 

 

وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‏ 43  پروردگار بندگان را شاد و خندان ساخته و نيز غمين و گريان گرداند ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت امير المؤمنين (ع) و حمزه و مؤمنين شاد و خندان هستند و كفار مكه گريانند تا كشته شوند و داخل دوزخ گردند.

مردى يهودى معناى آيه را از امير المؤمنين (ع) سؤال نمود و گفت خندانيدن كار حكيم نيست پس چگونه خداوند بندگان را ميخنداند فرمود پروردگار ابر را ميگرياند بباران و ميخنداند باغ و بستان و اشجار را به بهار و رويانيدن گل و رياحين و نباتات‏

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:19 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 450

سوره طور

در مكه نازل شده چهل و نه آيه و سيصد و دوازده كلمه و هزار و پانصد حرف است‏

 

خلاصه مطالب سوره طور عبارت است از تهديد و وعيد كفار و مژده و بشارت   دادن بمؤمنين و سخنان قريش در باره پيغمبر اكرم (ص) و بيان آنكه جز پروردگار كسى عالم بغيب نيست.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 454

وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ 21 طور

آنانكه بخدا ايمان آورده و فرزندانشان هم در ايمان پيرو ايشان شده‏اند ما آن فرزندان را بآنها برسانيم و از پاداش عمل فرزندان هيچ نكاهيم اگر چه فرزندان در ايمان و عمل صالح بدرجه پدران نباشند تا در بهشت بديدار يكديگر شادان باشند.

محمد بن عباس از ابن عباس روايت كرده گفت آيه فوق در حق پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) نازل شده.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود روز قيامت منادى از عرش پروردگار ندا كند اى اهل محشر چشم بپوشيد كه فاطمه زهرا (ع) دختر پيغمبر خاتم ميخواهد عبور كند آن مجلله با دوازده هزار حور العين و پنجاه هزار فرشته در حالتى كه بر سريرى از نور جلوس نموده وارد فردوس برين ميشود و در بهترين قصرهاى بهشت قرار گيرد پس از آن پروردگار فرشته‏اى را بحضور او ميفرستد كه بر احدى از اولين   و آخرين چنان فرشته‏اى را نفرستاده عرض ميكند حضورش پروردگار بشما سلام ميرساند و ميفرمايد هر چه ميخواهى از من سؤال كن تا بتو مرحمت كنم ميفرمايد سپاس گزارم پروردگارى را كه امروز نعمتش را بر من تمام نموده و بر من تحيت مى‏فرستد و مرا بر تمام زنان عالم مقدم داشته فقط درخواست من از پروردگار آنست كه مرا شفيع فرزندان و ذريه و دوستداران فرزندان و ذريه‏ام قرار دهد خطاب ميرسد بآن مجلله بدون آنكه از مكان خودش حركت كند اى فاطمه تو را شفيع فرزندان و ذريه‏ات قرار دادم و نيز شفاعت كن هر كسى را كه نسبت بفرزندان و ذريه‏ات نيكى و احسان نموده و آنها را بعد از تو دوست داشته و حفظ نموده آنگاه آن بزرگوار ميگويد ستايش ميكنم خدائى را كه حزن مرا بر طرف نمود، و ديدگانم را بفرزندان و ذريه‏ام روشن كرد پس از آن حضرت صادق (ع) آيه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ 21 را تلاوت نمودند.

 

در امالى از محمد بن مسلم روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) ميفرمود

 پروردگار در عوض شهادت حضرت امام حسين (ع) سه چيز باو عطا نمود يكى آنكه امامت را در ذريه آنحضرت قرار داد ديگر شفا را به تربتش بخشيد سوم دعا را در تحت قبه و در كنار قبر آن بزرگوار اجابت فرمود و ايام رفتن و بازگشتن زائر قبر آنحضرت از عمرش محسوب نميشود، محمد بن مسلم ميگويد عرض كردم اينها نعمتهائى بود كه خداوند به بركت وجود مقدس حضرت امام حسين (ع) به شيعيانش عطا فرموده بخود آن بزرگوار چه مرحمت نموده فرمود ملحق ميگرداند او را به پيغمبر اكرم و در درجه و منزلت با رسول خداست و آيه فوق را تلاوت نمودند.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 460

وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ 47  براى ستمكاران و كفار عذابى خواهد بود پيش از عذاب دوزخ و آن عذاب قبر و برزخ است و لكن بسيارى از ايشان نميدانند كه عذاب بر آنها فرو خواهد آمد.

محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از ستمكاران در اينجا كسانى هستند كه بآل محمد (ص) ظلم و ستم نمودند و حقوق اهل بيت عترت و طهارت را غصب كردند.

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 433

سورة الذاريات‏

در مكه نازل شده شصت آيه و سيصد و شصت كلمه و هزار و دويست و هشتاد حرف است.

خلاصه مطالب سوره ذاريات عبارت است از لعن و ذم كفار و مشركين و پاداش پرهيزگاران و شرح قسمتى از داستان ابراهيم خليل و هلاك قوم لوط و امتان پيشين‏

تفسير جامع، ج‏6، ص: 437

 يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِك‏9

 

در كافى و بصائر الدرجات ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده‏اند فرمود سماء پيغمبر اكرم (ص) و ذاتِ الْحُبُكِ 7 امير المؤمنين (ع) مراد است «إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ» 8 يعنى اين مردم در باره ولايت امير المؤمنين و فرزندانش مختلف شده‏اند هر كس در ولايت و خلافت آنحضرت ثابت و برقرار بماند داخل بهشت ميشود و آنكه از ولايت برگردد از بهشت محروم و بى‏نصيب شود و اين حديث را على بن ابراهيم نيز روايت كرده.

سه شنبه 13 / 3 / 1397برچسب:, :: 19:17 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 411

سوره ق‏

در مكه نازل شده چهل و پنج آيه و سيصد و پنجاه و هفت كلمه و هزار و چهار صد و نود و چهار حرف است.

خلاصه مطالب سوره ق عبارت است از بيان ادله بعث و آنكه پيشينيان قيامت و حشر را تكذيب ميكردند و حال مردم در قيامت و كيفر كفار و گناه‏كاران و پاداش متقين و پرهيزگاران.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 419

وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ،19

طبرسى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سائق وجود مقدس امير المؤمنين (ع) و شهيد رسول اكرم (ص) ميباشد.

 

   تفسير جامع، ج‏6، ص: 420

أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ، مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ، الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ 21-24

ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم (ص) فرمود روز قيامت                    

 پروردگار بمن و على ميفرمايد بيفكنيد در دوزخ هر كه با شما بغض و عداوت داشته و داخل بهشت گردانيد كسانى را كه محب و دوست شما بودند و مخاطب «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ» من و على ميباشيم.

و از مفضل بن عمر روايت كرده گفت سؤال نمودم از حضرت صادق (ع) بچه مناسبت امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است فرمود چون دوستى آنحضرت ايمان و بغض و دشمنى با او كفر است پروردگار هم بهشت را براى مؤمنين و دوزخ را براى كفار آفريده از اينجهة حضرتش قسيم بهشت و دوزخ باشد دوستان خود را در بهشت و دشمنانش را در جهنم داخل گرداند حضورش عرضه داشتم پس پيغمبران و اوصياء آنها على را دوست ميدارند و دشمنان ايشان او را دشمن ميشمارند؟ فرمود بلى مگر نميدانى رسول اكرم (ص) در جنگ خيبر فرمود فردا پرچم را بدست كسى خواهم داد كه خدا و رسولش او را دوست ميدارند او نيز خدا و رسولش را  دوست دارد از ميدان جنگ برنميگردد تا فتح كند پرچم را بدست على داد خداوند فتح و فيروزى را نصيب حضرتش نمود اى مفضل مگر نميدانى هنگاميكه مرغ بريان را حضور پيغمبر گذاشتند آن حضرت دعا كرد و گفت پروردگارا بهترين و محبوب‏ترين بندگانت بفرست تا من از اين مرغ بريان تناول نمايد فورا امير المؤمنين تشريف آورد اى مفضل آيا جايز است پيغمبران و اوصياء آنها دوست ندارند كسى را كه خداوند و پيغمبر خاتم او را دوست مى‏دارند عرض كرد مجددا گفتم آيا ممكن است مؤمنين از امتهاى پيغمبران گذشته دوست نداشته باشند حبيب خدا و پيغمبرانش را؟ فرمود خير پس ثابت شد كه جميع پيغمبران و اوصياء و تمام مؤمنين گذشته و آينده وجود مقدس امير المؤمنين (ع) را دوست ميدارند و مخالفين و دشمنان تمام انبياء و اوصياء و مؤمنين حضرتش را دشمن ميدارند و باو مخالف هستند  عرض كردم بلى فرمود پس داخل در بهشت نميشود مگر كسانيكه از گذشتگان و آيندگان امير المؤمنين را دوست بدارند و وارد دوزخ نميشوند مگر آنهائيكه از اولين و آخرين حضرتش را مبغوض و دشمن ميدارند پس اى مفضل اكنون دانستى كه چگونه و بچه دليل على امير المؤمنين (ع) قسيم بهشت و دوزخ است مفضل ميگويد عرض كردم اى فرزند رسول خدا هم و غم مرا برطرف نموديد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد مجددا عرض كردم آيا على بن أبي طالب (ع) دوستان خود را داخل بهشت مينمايد يا رضوان آيا آنحضرت دشمنان خود را بدوزخ ميفرستد يا مالك؟ فرمود اى مفضل مگر نميدانى پروردگار رسول اكرم را در عالم ارواح بسوى ارواح پيغمبران دو هزار سال پيش از خلقت مخلوقات فرستاد و آنها را به يگانگى خدا و فرمان بردارى و اطاعت او دعوت نمود و وعده بهشت بآنها داد و فرمود هر كس فرمان پروردگار را اطاعت و پيروى ننمايد وارد دوزخ ميشود آيا پيغمبر ضامن وعده و وعيد پروردگار نيست عرض كردم بلى فرمود پس على (ع) خليفه پيغمبر و امام امة است رضوان و مالك هم از جمله فرشتگان هستند و آنها بدستور پروردگار مطيع اوامر امير المؤمنين ميباشند و اوامر حضرتش را اجرا ميكنند پس از روى حق و حقيقت امير المؤمنين قسيم بهشت و دوزخ ميباشد اى مفضل اين بيانات را حفظ كن و بغير اهلش حديث مكن تمام اينها از مخزون علم و دانش مكنونات است.

فرات بن ابراهيم از امير المؤمنين (ع) روايت كرده كه رسول اكرم فرمود يا على روز قيامت خداوند خلايق را در يك مكان جمع كند من و تو در آن روز طرف راست عرش ايستاده‏ايم پروردگار بما خطاب ميكند هر كه شما را تكذيب نموده و يا بغض و عداوت با شما داشته داخل جهنم كنيد.

سيد رضى از ابن مسعود روايت كرده گفت روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم عرض كردم اى رسول خدا حق را بمن نشان بدهيد تا از او پيروى نمايم فرمود داخل آن حجره شو تا حق را مشاهده كنى وارد شدم ديدم امير المؤمنين (ع) مشغول نماز است در سجده دعا ميكند خدايا بحرمت محمد (ص) بنده و پيغمبرت گناهكاران شيعيان مرا ببخشاى بيرون آمدم تا آنچه ديده بودم برسول خدا خبر دهم آنحضرت  نيز مشغول نماز بود در سجده ميفرمود پروردگارا بحرمت بنده‏ات على گناهكاران امة مرا بيامرز ابن مسعود ميگويد من تعجب نمودم و حالت غشوه بمن دست داد پيغمبر از نماز فارغ شد توجهى نمود و فرمود اى ابن مسعود مگر كافر شدى بعد از ايمان آوردن عرض كردم معاذ اللّه اى رسول خدا ولى تعجب كردم از آنكه على خدا را قسم ميداد بشما و شما نيز خدا را بعلى قسم ميداديد فرمود اى ابن مسعود خداوند خلق فرموده من و على و فاطمه و حسن و حسين را از نور با عظمت خود پيش از آنكه موجودى را بيافريند بدو هزار سال قبل در آنوقتيكه كسى نبود. ذات اقدسش را تقديس و تسبيح بنمايد و شكافت نور مرا و از آن عرش و كرسى را خلق نمود من بزرگتر از عرش و كرسى باشم و نور على را شكافت و از آن آسمان و زمين را بيافريد و على بزرگتر از آسمان و زمين است و از نور حسن لوح و قلم را خلق كرد و او از لوح و قلم بزرگتر است و از نور حسين بهشت و حور العين را آفريد و حسين افضل و بالاتر است از بهشت و حور العين، آنگاه فرشتگان از ظلمت و تاريكى مشرق و مغرب بخداوند شكايت نمودند و گفتند پروردگارا باين انوار مقدسه تو را سوگند ميدهيم كه ظلمت و تاريكى را از ما برطرف نما، پس خلق نمود نوريرا و متصل گردانيد آن را بروحيكه آفريده بود مرتبه ثانى فاطمه را از آن خلق فرمود مشرق و مغرب بنور فاطمه روشن شد و از اينجهة ناميد دخترم را بزهرا اى ابن مسعود روز قيامت بمن و على پروردگار خطاب كند داخل جهنم كنيد هر كفار عنودى را و معناى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ همين است و كفار آنهائى هستند كه انكار نبوت و رسالت نمودند و عنيد كسانى باشند كه با على و اهل بيت و اولاد من دشمنى و عداوت ميكنند.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود رسول خدا فرموده هرگاه خواستيد چيزى را از خداوند طلب كنيد با وسيله آن را طلب نمائيد عرض كردند حضورش وسيله چيست؟ فرمود درجه من است در بهشت و آن از جواهرات مرصع باشد بر هر يك از آن جواهرات هزار زبرجد و بر هر زبرجدى هزار لؤلؤ و بر هر يك آن هزار طلا و نقره كوب شده، ميآورند آن را روز قيامت و نصب ميكنند در ميان درجات پيغمبران و درجه من نسبت بآنها مانند ماه است با ستارگان و نيست در روز قيامت پيغمبر  مرسل و نه شهيدى مگر آنكه آرزوى درجه مرا بكند و بگويد خوشا بحال صاحب اين درجه و رتبه، منادى با صداى رسا ندا كند اين درجه تعلق دارد بمحمد (ص) بياورند آن را و بر سرم تاجى باشد كه نور از آن طالع گردد بر آن تاج نوشته شده‏

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه على ولى اللّه»

رستگار كسانى هستند كه از طرف پروردگار فائز شدند چون عبور دهند من و على را از حضور پيغمبران گويند اين دو نفر از فرشتگانند از پيش صفوف فرشتگان كه عبور كنيم گويند اين دو نفر چه كسانى هستند كه ما آنها را نمى‏شناسيم من ببالاى آن درجه روم و على هم متصل بمن قرار گيرد نيست پيغمبر و مؤمنى مگر آنكه سر خود را بلند كند و بگويد گوارا باد اين درجه و كرامت براى شما منادى ندا كند اى اهل محشر بدانيد اين حبيب من محمد و ديگرى ولى من على بن أبي طالب است خوشا بحال كسانيكه در دنيا آنها را دوست داشته‏اند و بدا بحال اشخاصيكه ايشان را دشمن و مبغوض مى‏پنداشتند و با آنها عداوت كرده و تكذيب آنان مينمودند پيغمبر اكرم فرمود يا على در آن روز كسيكه                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 425

 دوست داشته تو را از صداى آن منادى خوشحال گردد و صورتش سفيد و قلبش روشن شود و هر كه با تو جنگ كرده يا خلافت تو را منكر بوده و در حق تو ظلم و ستم و دشمنى نموده صورت او سياه و قدمهايش بلغزد در آن هنگام دو فرشته موكل بر بهشت و دوزخ رضوان و مالك نزد ما آيند سلام كنند جواب آنها را بدهم بايشان گويم كيستيد؟

آنكه پاكيزه و نيكو منظر است گويد من رضوان خازن بهشت هستم پروردگار بمن فرمود كليدهاى بهشت را حضورت تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدها را برداريد گويم تقديم على كن كليدها را بشما دهد من پروردگار را بر نعمتيكه بما عطا نموده حمد و ستايش مى‏كنم و رضوان برگردد فرشته ديگر پيش آيد باو بگويم نام تو چيست كه اين قدر قبيح منظرى گويد من مالك دوزخ هستم پروردگار بمن امر فرموده كليد دوزخ را حضورتان تقديم بدارم اى رسول خدا اين كليدهاست باو بگويم بعلى ده كليدها را بتو تقديم نموده و مراجعت نمايد آنگاه على با كليدهاى بهشت و دوزخ   پيش رود و در جهنم را بدست گيرد جهنم صدا كند و شعله آتش بالا رود فرياد كند اى على از كنار من دور شويد كه نور جمالت شعله و شراره آتش مرا خاموش خواهد نمود آنوقت على ميگويد اى دوزخ رها كن اين بنده را كه دوست من است و بگير اين شخص را كه از دشمنان من بوده پيغمبر اكرم فرمود اطاعت و فرمان بردارى جهنم نسبت باوامر على در آنچه امر ميكند بيشتر است از غلامى كه مطيع و فرمان بردار مولايش باشد و على در آن روز قسيم بهشت و دوزخ است.

ابن بابويه از عبد اللّه قاضى روايت كرده گفت بعيادت اعمش رفته بودم در مرضيكه وفات نمود ابو حنيفه و ابن ابى ليلى حضور داشتند ابو حنيفه باعمش گفت اى ابا محمد بپرهيز از خدا تو امروز در آخرين روز دنيا و اول روز آخرت ميباشى حديثى در باره على بن أبي طالب نقل مينمودى اگر توبه كنى و برگردى از اين عقيده بهتر است براى تو اعمش سؤال كرد كدام حديث را ميگوئى گفت حديث قسيم نار اعمش بابو حنيفه گفت اى يهودى آيا اين گفتار را براى من و امثال من ميگوئى بعد باهلش گفت مرا بنشانيد و تكيه‏گاهى برايم قرار دهيد او را نشانيدند گفت بآن خدائى كه بازگشت تمام خلايق بسوى اوست حديث كرد مرا ابو متوكل ناجى و موسى بن طريف از عباية بن ربعى امام حى و از ابى سعيد خدرى گفتند شنيديم از رسول خدا فرمود روز قيامت پروردگار عزت بمن و على خطاب ميكند داخل جهنم كنيد كسيكه با شما دشمنى و عداوت نموده و وارد بهشت گردانيد هر آنكه شما را دوست داشته و مطيع و فرمان‏بردار اهل بيت و عترت بوده چنانچه ميفرمايد در اين آيه خداى تعالى أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ قاضى گفت بمحض اينكه ابو حنيفه اين حديث را شنيد بابن ابى ليلى گفت بيائيد پيش از آنكه حديث ديگرى ذكر نمايد و ما را خجل و شرمنده كند از نزد او بيرون برويم راوى ميگويد بخدا سوگند ما هنوز از منزل اعمش خارج نشده بوديم كه او برحمت الهى پيوست.

و از محمد بن حمران روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نموديم فرمود روز قيامت پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) بر روى پل صراط بايستند عبور نكند كسى از صراط مگر آنكه برات داشته باشد عرض كردم حضورش  

 اى فرزند رسول خدا برات چيست؟ فرمود ولايت امير المؤمنين و فرزندان كرامش.

در آن روز منادى از طرف پروردگار ندا كند اى محمد (ص) و اى على (ع) بيفكنيد در جهنم هر كسيكه انكار نبوت و ولايت شما را نموده و يا در مقام عناد و دشمنى با فرزندانتان بيرون آمده.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 430

إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد37

ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در خطبه‏اى فرمود صاحب قلب كه خداوند در قرآن فرموده من هستم و آيه را تلاوت نمودند.

 

 

 

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:32 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 391

سوره حجرات‏

در مدينه نازل شده داراى هيجده آيه و سيصد و چهل و سه كلمه و هزار و چهار صد و نود و شش حرف است‏

خلاصه مطالب سوره حجرات نهى از پيشى گرفتن بر خدا و رسول و صدا بلند كردن فوق صداى پيغمبر و تصديق سخنان فساق پيش از تحقيق و استهزاء و غيبت كردن مؤمنين و تجسس عيوب آنها و امر باصلاح بين مردم و منع از فخر و مباهات به نسب، و مدح مؤمنين است.

 

 

   تفسير جامع، ج‏6، ص: 398

در كافى ذيل آيه حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمان حجرات 7   َ از بريد بن معاويه روايت كرده گفت در منى زير خيمه حضرت باقر (ع) بودم نظرش بزياد اسود افتاد كه پايش بريده شده بود سؤال نمود از او چه شده كه باين حالتى؟ عرض كرد شتر جوانى را سوار شدم در بين راه از بالاى آن بزمين افتادم و عرض كرد حضورش من بسيار متألم ميشوم از گناهان خود بطوريكه نزديك است هلاك شوم چون بياد دوستى شما اهل بيت مى‏افتم اميدوار ميشوم و درد از من بر طرف ميگردد فرمود آنحضرت مگر دين غير از دوستى ما آل محمد (ص) چيز ديگرى هست

 

خداوند ميفرمايد حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُم‏حجرات 7 ْ و نيز ميفرمايد إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ  ال عمران 31   و ميفرمايد يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ حشر 9  اى زياد شخصى به پيغمبر عرض كرد من نمازگزاران و روزه داران را دوست ميدارم لكن خودم نماز و روزه بجا نميآورم فرمود باو تو با كسانى هستى كه آنها را دوست ميدارى و از براى تست آنچه آنان طلب ميكنند اى زياد اگر ترس و فزعى از آسمان پديد آيد هر يك از مردم به مأمن و پناهگاهى پناه برند پناه ما هم رسول خداست پناه شما هم ما ائمه هستيم بسوى ما پناه خواهيد آورد.  و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود ايمان وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است خداوند حضرتش را محبوب قرار داده و در دل مؤمنين نيكو آراسته مقصود از كفر و فسوق و عصيان اولى و دومى و سومى است.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 399

در كافى ذيل آيه فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ   9  از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم فرمود باصحاب، على بعد از من بر طبق تأويل آيه قتال و جهاد ميكند چنانچه من بر تنزيل آن قتال نمودم. فرمود تأويل آيه روز جنگ جمل در بصره ظاهر شد در آن روز عمار ياسر گفت با اين پرچم در خدمت رسول خدا سه مرتبه بجهاد رفتيم و اين مرتبه چهارم است كه با اين پرچم در حضور خليفه او جهاد مينمائيم بخدا قسم اگر ما را بزنند و شكنجه نمايند ميدانيم كه ما بر حق و آنها بر باطلند و روش امير المؤمنين با اهل بصره مانند سيرت رسول اكرم با اهل مكه در روز فتح بود چه آنحضرت اسير نكرد فرزندان آنها را و فرمود هر كس در خانه خود رود و درب خانه را بروى خود به‏بندد و يا اسلحه خود را بزمين گذارد در امان است امير المؤمنين با اهل بصره روز كه فتح نمود آن را همين‏گونه رفتار نمود.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 399

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون 10  َ در مجالس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت وقتى آيه مزبور نازل شد پيغمبر اكرم ميان اصحاب خود برادرى قرار داد و هر يك را بمناسب حالش با ديگرى برادر كرد ابو بكر را با عمر و عثمان را با عبد الرحمن برادر نمود پس از آن بامير المؤمنين فرمود تو هم برادر من و من برادر تو باشم. اينحديث را ابن مغازلى شافعى از حذيفه يمانى در مناقب روايت كرده با زيادى اين جمله: رسول خدا سيد پيغمبران است براى او نظيرى نيست جز على (ع)

 

 

   تفسير جامع، ج‏6، ص: 409

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ 15   اين آيه در شأن مقدس امير المؤمنين (ع) نازل شده چه آن بزرگوار بدون شك و ريبى در راه خدا بمال و جان جهاد كرد.

قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ اين آيه در باره عثمان نازل شده. در مصباح انوار از جابر انصارى روايت كرده گفت در خدمت پيغمبر اكرم هنگام حفر خندق بودم امير المؤمنين (ع) مشغول كندن خندق بود رسول خدا فرمود پدرم بفداى كسيكه حفر ميكند و جبرئيل خاك آن را برميدارد ميكائيل او را يارى مينمايد و جز او كسى را يارى و كمك نكردند آنگاه بعثمان گفت مشغول حفر باش عثمان در غضب شد گفت محمد راضى نشد باسلام آوردن ما بر دستش تا ما را باعمال شاقه وادارد جبرئيل نازل شد آيه فوق را آورد و در همان اوقات عثمان از طرف عمار ياسر عبور نمود عمار مشغول حفر خندق بود غبارى بلند شد عثمان آستين خود را حمايل صورتش كرد و زود عبور نمود عمار گفت مساوى نيست كسيكه مسجدى بنا ميكند و در آن ركوع و سجود بجا ميآورد با آنكه از غبار دورى ميجويد و انكار مسجد و نماز مينمايد و معاند است عثمان باو گفت اى پسر سياه بمن توهين ميكنى رفت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد هرگز با تو داخل دين اسلام نميشوم تا عمار مرا سب كند رسول خدا بعثمان فرمود اسلاميت تو لغزش پيدا كرده برو از اين مكان جبرئيل نازل شد و آيه را آورد و فرمود اى رسول ما باين مردم رياكار بگو شما ميخواهيد خدا را بدين خود آگاه سازيد آنچه در آسمانها   و زمين است همه را خدا ميداند و او بتمام امور عالم دانا و آگاه است اينان بر تو منت ميگذارند كه اسلام اختيار نموده‏اند بگو باسلام خود بر من منت نگذاريد خدا بر شما منت ميگذارد كه شما را بسوى ايمان هدايت نموده اگر راست ميگوئيد كه اسلام آورده‏ايد، يعنى اى عثمان در اسلام آوردن دروغ ميگوئى و مؤمن نيستى چه شخص مسلمان تسليم امر خدا و رسولش ميباشد و فرمان‏بردار اوامر آنهاست و عثمان مطيع و فرمان‏بردار نبود و خدا اسرار غيب و نهانى زمين و آسمانها را ميداند و بآنچه بندگان عمل ميكنند از نيك و بد و از روى خلوص و ريا آگاهست.

 

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 357

سوره فتح‏

در مدينه نازل شده بيست و نه آيه و پانصد و شصت كلمه و دو هزار و چهار صد و سى و هشت حرف است.

خلاصه مطالب اين سوره عبارت است از خبر فتح و فيروزى به پيغمبر و مسلمين و غنيمت بردن ايشان از كفار و يهود و تهديد مشركين و كسانيكه تخلف ميكنند از فرمان پيغمبر و توصيف اصحاب آنحضرت در كتاب تورية

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 385

ابن بابويه ذيل آيه إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ 26  فتح  

از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود رسول اكرم (ص) فرموده خداوند با من عهد كرد و فرمود بشنو اى محمد اين عهد را عرض كردم پروردگارا امر فرما، فرمود بدان اى محمد (ص) كه على پرچمدار هدايت است بعد از تو و پيشواى دوستان و اولياى من است و نوريست براى كسانيكه مطيع و فرمان‏بردار من هستند و على كلمه‏ايست كه براى اشخاص پرهيزگار لازم دانسته‏ام هر كس على را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنكس كه على را مبغوض بدارد مرا مبغوض داشته، اى محمد امة را باين عهد و فضيلت على بشارت بده. و اينحديث را در اختصاص و محمد بن عباس و از محدثين ديگر نيز روايت شده.

و از ابراهيم كرخى روايت كرده گفت مردى حضور حضرت صادق (ع) عرض كرد آيا امير المؤمنين على (ع) در دين خدا قوى نبود فرمود بلى عرض كرد پس چگونه منافقين بر حضرتش غالب شدند و آن بزرگوار در صدد منع و دفع آنها برنيامد فرمود اين آيه آنحضرت را منع نمود كه در مقام دفع آنها برنيامد

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 387

لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً   25 فتح

چه پروردگار در اصلاب كفار و منافقين مؤمنانى بوديعه گذاشته بود امير المؤمنين‏

 كفار و منافقين را بقتل نرسانيد بخاطر فرزندان مؤمنيكه در اصلاب آنها بود تا ايشان بيرون آمدند از صلب آنها همچنين وجود مقدس حضرت ولى عصر روحى و روح العالمين له الفداء خروج نكند و ظاهر نشود تا مؤمنانى كه در اصلاب كفار هستند بيرون آيند وقتى خارج شدند آنحضرت ظهور كند و كفار را بقتل برساند.

محمد بن عباس از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرموده پيغمبر اكرم (ص) فرموده شبى كه مرا بمعراج بردند رسيدم بسدرة المنتهى در آنجا توقف نمودم از مصدر جلال ربوبى خطاب رسيد اى محمد (ص) من خلايق را آزمايش كردم تو كداميك از آنها را مطيع و فرمان بردارتر خود يافتى عرض كردم پروردگارا على را فرمان بردارتر يافتم فرمود راست گفتى اى محمد آيا براى خود خليفه و جانشينى انتخاب كرده‏اى تا به بندگان من كتاب مرا ياد دهد عرض كردم خير پروردگارا تو انتخاب بفرما كه بهتر است براى من فرمود انتخاب نمودم و برگزيدم على را خليفه و جانشين از برايت تو هم او را بخلافت انتخاب نما علم و دانش و حلم خود را بعلى عطا نموديم و على از روى حق و حقيقت امير المؤمنين است و اين منصب نه پيش از او و نه بعد از او بكسى داده نخواهد شد اى محمد على پرچم‏دار هدايت و امام و پيشواى كسانى است كه اطاعت از من ميكنند و او نور من است و كلمه ملازم با تقوى و پرهيزگارى است هر كس على را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنكه او را دشمن دارد مرا دشمن داشته، اى محمد اين اوامر و سخنان مرا در باره على بامة بشارت بده پيغمبر عرض كرد پروردگارا بشارت ميدهم، و اين فرمايش را آنحضرت بامير المؤمنين فرمود امير المؤمنين عرض كرد پروردگارا من بنده تو هستم و جانم در دست قدرت تو است اگر مرا عقاب كنى ستم بمن ننمودى چه بكيفر لغزشها عقاب مينمائى و چنانچه نعمت خود را بمن ارزانى دارى اولى و احق هستى بمن از نفس خود پيغمبر در حقش دعا كرد گفت پروردگارا دل على را مملو از علم و ايمان قرار بده خطاب رسيد اى محمد (ص) دعايت را باجابت رسانيديم على را نفس علم و ايمان قرار داديم مگر آنكه او را اختصاص داديم بابتلاآتى كه هيچ يك از اولياء خود را مانند او مبتلا ننموديم و اين معنا در علم ازلى ما گذشته است اى محمد اگر على نبود اولياء  من و اولياء پيغمبران من مرا نمى‏شناختند.

 

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 389

محمد بن عباس ذيل آيه كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ   29 از ابن عباس روايت كرده گفت اصل «زرع» عبد المطلب و «شطأه» محمد (ص) و «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» وجود مقدس امير المؤمنين است چه كفار در تماشاى حضرتش حيرانند و اين آيه را پروردگار مثل آورد براى پيغمبر و اصحابش چنانچه زرع از اول سبز ميشود و از ميان دانه بيرون ميآيد سپس پيرامون آن ساقه و برگها برآيد آنگاه خوشه‏ها از اطراف آن درآيند و آن را قوى و استوار كنند همچنين اهل بيت و اصحاب پيغمبر پيرامون او جان و مال فدا كرده و مانند شاخها و برگها حضرتش را قوى و استوار نموده‏اند و هر كه بنگرد بشگفت آيد فرزندى بدون پدر و مادر در تحت سرپرستى ابو طالب خداى تعالى كار او را از حيث تربيت و تقويت بجائى رساند كه همه عالم و جهانيان در تعجب فرو مانند و كفار از او بخشم آيند.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 389

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً  29  در امالى ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت شخصى از پيغمبر اكرم سؤال نمود اين آيه در حق چه كسى نازل شده فرمود روز قيامت كه ميشود پرچمى از نور سفيد بر افراشته شود منادى ندا كند اى سيد مؤمنين برخيز امير المؤمنين از جايگاه خود بلند شود پرچم را باو دهند تمام پيشينيان از مهاجر و انصار زير آن پرچم قرار بگيرند و غير آنها كسى با ايشان مخلوط نشود امير المؤمنين برود بر منبرى از نور جلوس كند فرشتگان جميع خلايق را يكى بعد از ديگرى بحضرتش عرضه بدارند پاداش و نورى بهر يك بفراخور آنها عطا كند تا بآخرين نفر رسد آنوقت بايشان گفته شود شناختيد منزل و جايگاه خود را در بهشت پروردگار شما ميفرمايد نزد من آمرزش و پاداش بزرگى خواهيد داشت آنوقت امير المؤمنين از منبر بزير آيد پرچم بدست مبارك گرفته تمام مؤمنين زير آن اجتماع نموده آنها را داخل بهشت گرداند و مراجعت فرموده مجددا جلوس نمايد بقيه خلايق را بحضورش عرضه بدارند طايفه بسيارى را بسوى جهنم روانه كند و اينست معناى آيه شريفه‏و معناى:

 وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ 19 حديد   يعنى سابقين و مؤمنين بولايت امير المؤمنين وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيم‏19 حديد ِ يعنى آنهائيكه كافر شدند و تكذيب ولاية امير المؤمنين نمودند و در حق آن بزرگوار ستم كردند. اينحديث را موفق بن احمد كه يكى از علماء عامه است نيز نقل و بيان نموده است.

 

 

 

تفسیرجامع، ج‏6، ص: 349

فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ  22اين آيه در باره بنى اميه نازل شده در كافى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود روزى عمر امير المؤمنين (ع) را ملاقات كرد و بآنحضرت گفت شما ميگوئيد آيه بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ در باره من و ابو بكر رفيقم نازل شده فرمود آنحضرت اى عمر آيا خبر ندهم تو را بآيه‏ايكه در حق بنى اميه نازل شده و تلاوت نمود آيه فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ را، عمر گفت بنى اميه از شما بنى هاشم صله رحم بيشتر بجا ميآورند لكن حضرتت امتناع مينمائى و با بنى تيم و بنى عدى و بنى اميه اظهار عداوت و دشمنى ميكنى و مقصود از تيم و عدى خود عمر و ابو بكر ميباشد.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده باصحاب خود فرمود بر شما باد بدورى جستن از قطع رحم چه قاطع رحم را خداوند در سه موضع از قرآن لعن فرموده يكى در اين آيه فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُم 22-23   ْ ديگر در آيه وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ سوره رعد آيه 25 و در سوره بقره آيه 27 ميفرمايد الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ ثعلبى كه يكى از علماء عامه است در تفسير خود از ابن عباس روايت كرده كه آيه فوق در باره بنى اميه و بنى مغيره نازل شده.

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 350

إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ  25  در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در حق اولى و دومى و سومى چه آنها بر اثر ترك ولايت امير المؤمنين (ع) از ايمان برگشتند و مرتد شدند و نيز در حق تابعين و پيروان ايشان جارى است و مراد از شيطان در اين آيه دومى است چه مردم را وسوسه كرد و نگذاشت آنها بر ولايت امير المؤمنين (ع) ثابت و برقرار بمانند.

ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ  26  اين آيه در باره اولى و دومى نازل شده و آنچه پروردگار نازل كرده ولايت امير المؤمنين (ع) است آنها و تابعين و پيروانشان از نزول آيه ولايت كراهت حاصل نمودند.

حضرت صادق (ع) فرمود بخدا قسم اين آيه در حق ابو بكر و عمر نازل شده چه آنها به بنى اميه گفتند مگر شما با ما عهد و پيمان نبستيد كه بعد از پيغمبر اكرم خلافت براى ما باشد و خمس را به بنى هاشم ندهيم و اگر خمس را بايشان بدهيم مستغنى و بى‏نياز ميشوند بنى اميه گفتند ما بر عهد و پيمان خود باقى هستيم و اطاعت ميكنيم از شما و نميگذاريم خمس به بنى هاشم برسد و آنچه را خداوند در باره ولايت و اطاعت على بن أبي طالب واجب و نازل فرموده قبول نداريم و هرگز زير بار ولايت نخواهيم رفت حضرت صادق (ع) فرمود ابو عبيده جراح كاتب و نويسنده آنها بود و با اين شرايط در حيات پيغمبر چنين عهد و پيمانى بستند و خداوند آيه ذيل را بعد از عقد قرار داد ايشان نازل نمود و پيغمبرش را از اسرار درونى آنها خبر داد و آگاه نمود آيه اينست أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ سوره زخرف آيه 80 (منافقين بر كفر و ارتداد خود و برگردانيدن خلافت و ولايت از امير المؤمنين (ع) تصميم گرفتند و ما هم بر كيفر و انتقام ايشان، آيا گمان ميكنند كه سخنان سرى و پنهانى كه بگوش هم ميگويند نميشنويم؟ بلى ميشنويم و رسولان ما فرشتگان همانوقت آنرا مينويسند).

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 352

ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ 28  اين عذاب منافقين براى آنستكه پيروى كردند از راهى كه موجب خشم و غضب خداست و راه رضا و خشنودى او را نه‏پيمودند پروردگار هم اعمالشان را محو و نابود گردانيد.

محمد بن عباس ذيل آيه فوق از جابر جعفى روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت باقر (ع) سؤال نموديم فرمود منافقين از على (ع) كراهت داشتند و حال آنكه على مورد رضاى خدا و رسول اوست خداوند ولايت على امير المؤمنين (ع) را در روزهاى جنگ احد و بدر و حنين و تحت شجره و روز ترويه و روز غدير خم ابلاغ فرمود و در باره ولايت على بيست و دو آيه نازل گرديد و پيغمبر اكرم (ص) آن ولايت را در مسجد الحرام و در جحفه و غدير خم محكم نمود و از آنها عهد و پيمان گرفت.

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 353

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ، وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ   29-30    آيا گمان ميكنند كسانيكه در دلهايشان مرض نفاق است خداوند هرگز كينه درونى آنها را آشكار نميسازد؟ و اگر بخواهيم حقيقت ايشان را بوسيله وحى بر تو آشكار ميكنيم تا بباطن آنها پى ببرى و لكن امارات و علاماتى است كه تو ايشان را بآن بشناسى و آن طرز سخن گفتن و تغيير گفتارشان است و خدا ميداند كارهاى شما بندگان را.

محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه  پيغمبر اكرم (ص) امير المؤمنين (ع) را در روز غدير خم بجانشينى خود منصوب نمود منافقين گفتند پيغمبر (ص) على پسر عم خود را كه مانند كفتار است بر سر دست بلند نموده خداوند آيه فوق را نازل فرمود و لحن قول عبارت از بغض و عداوت آنهاست با امير المؤمنين (ع) آنحضرت فرمود خداوند از شيعيان ما برولايت على (ع) عهد و ميثاق گرفته و ما آنها را از لحن قول و طريق گفتار و سخنان ايشان مى‏شناسيم.

ابن بابويه از ابا عبيده روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود اى ابا عبيده از دشمنان ما و كذابين و دروغگويان دورى بجوئيد چه آنها ترك نمودند آنجا را كه مأمور بودند بعلم و دانش آن و تكليف كردند خود را بدانستن اخبار آسمانها اى ابا عبيده از متابعت با رفتار و اخلاق مخالفين ما بپرهيز و از اعمال آنها دورى بجو همانا در نظر ما عاقل نيست كسى مگر بعد از شناختن لحن قول او، آيا ميدانى لحن قول چيست؟ عرض كردم خير فرمود بغض و عداوت على بن أبي طالب (ع) است. و اين حديث را نيز ابن مغازلى شافعى در مناقب از پيغمبر اكرم روايت كرده.

در امالى از حضرت عبد العظيم بن عبد اللّه حسنى روايت كرده گفت حضرت   جواد (ع) فرمود اعتقاد شخص پوشيده و پنهانست در تحت زبان او و چون سخن بگويد آشكار ميشود گواه اين مطلب آيه شريفه است كه ميفرمايد وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ ديگر آنكه مرد عداوت و دشمنى دارد بر هر چيزيكه جاهل و نادان است بآن چنانچه پروردگار ميفرمايد بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ.يونس 39

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 354

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدى‏ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيُحْبِطُ أَعْمالَهُمْ 32  آنانكه كافر شدند و راه خدا را بروى مردم بستند و با رسول خدا دشمنى و مخالفت نمودند پس از آنكه راه هدايت بر آنها روشن شد و حق را شناختند هرگز بخدا ضررى نميرسانند بزودى پروردگار اعمال آنها را محو و نابود خواهد نمود.

مراد از «سَبِيلِ اللَّهِ» در اين آيه امير المؤمنين و فرزندان كرامش ميباشد منافقين بازداشتند مردم را از ولايت آن بزرگواران و شَاقُّوا الرَّسُولَ يعنى قطع كردند و بريدند ولايت اهل بيت رسول اكرم را بعد از آنكه آنحضرت بامر خداى تعالى از مردم بر ولايت اهل بيت خود عهد و پيمان گرفت.

 

 

    تفسير جامع، ج‏6، ص: 356

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ 38   شما همان مردمى هستيد كه چون براى انفاق در راه خدا ميخوانند شما را بعضى از شما بخل ميورزيد و هر كس بخل ورزد بزيان خود اوست خداى تعالى از خلق بى‏نياز است و شما مردم فقير و نيازمنديد اگر از حق روى بگردانيد خداوند بجاى شما قوم ديگرى را بياورد كه ايشان در اطاعت و فرمان بردارى مانند شما نباشند.

على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از يعقوب بن قيس روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود يعنى اگر شما مردم از ولايت امير المؤمنين برگرديد در عوض قومى آيند كه ولايت آنحضرت را به‏پذيرند و آنها مانند شما مخالفت امر خدا نكنند و ستم بآل محمد ننمايند بلكه فرمان‏بردار  خدا باشند و از آل محمد (ص) پيروى كنند و دوست آنها باشند اى پسر قيس خداوند در عوض اشخاصيكه از ولايت و دوستى ما آل محمد (ص) برگشته‏اند طايفه‏اى از عجم و فرزندانشان را بياورد كه دوستدار ما اهل بيت ميباشند.

اصحاب پيغمبر (ص) وقتى آيه فوق نازل شد سؤال كردند اى رسول خدا اينان چه اشخاصى هستند كه پروردگار در اين آيه ذكر و ياد فرموده سلمان فارسى نزديك آنحضرت بود دست مباركش را بسر سلمان گذاشت و فرمود اين شخص و طايفه او باشند، سپس فرمود بآنخدائيكه جانم در دست قدرت اوست اگر ايمان و ولايت امير- المؤمنين (ع) در ثريا آويخته باشد جماعتى از اهل فارس دست بآن زنند و آن را دريابند و فرمود جماعتى از اهل بنى كنده و بنى نخع هستند، و آنها طايفه‏اى بودند در زمان امير المؤمنين (ع) كه از دوستان و مواليان آنحضرت بودند.

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:29 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 344

فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ 18  على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت در سال حجة الوداع با پيغمبر بحج مشرف شده بوديم رسول اكرم پس از اداء اعمال حج حلقه در كعبه را بدست مبارك گرفت و متوجه ما شد فرمود آيا خبر بدهم شما را بعلامتهاى آخر زمان؟ و نزديكترين مردم بآنحضرت سلمان بود عرض كرد اى رسول خدا خبر دهيد ما را فرمود يكى از علائم آخر زمان ضايع كردن نماز و پيروى نمودن از شهوات و ميل نمودن بهواى نفس است ديگر احترام و تعظيم كردن اغنيا و ثروتمندان و فروختن دين بدنياست در آن هنگام دل مؤمن آب ميشود مانند آب شدن نمك در آب از جهة منكراتيكه مشاهده ميكند و ميداند و توانائى ندارد تغيير دهد آنرا سلمان عرض كرد اى رسول خدا اين كار ميشود؟ فرمود آرى سوگند بآنخدائيكه جانم در دست قدرت اوست در آن زمان امارت و حكومت ميكنند بر مردم اميران و حكام ظالم و ستمكار و بر آنها جور و ستم ميكنند و وزيران فاسق و فاجر و دانشمندان ستمكار و امينان خائن بر ايشان تسلط پيدا ميكنند اى سلمان بيايد زمانى كه مردم كار زشت و منكر را معروف و خوب دانسته و معروف و نيك را منكر شمارند و شخص خائن را امين و امين را خائن بدانند راستگويان را تكذيب كرده دروغگو پندارند و دروغگويان را تصديق كنند و راستگو بدانند اى سلمان در آن زمان زنها امير و حاكم شوند و كنيزكان مورد مشورت قرار گيرند و بچه‏ها بر منبر من بالا روند (مقصود از بچه اطفال نابالغ به تنهائى نيست مردانيكه عقلهايشان مانند اطفال باشد نيز شامل است) دروغ گفتن در آن زمان امرى رايج و چيز خوبى بشمار ميرود و دادن زكوة و حقوق الهى در نظر مردم مانند غرامت است و بدست آوردن اموال حرام در نظر آنان غنيمت باشد به پدر و مادر جفا كنند و دوست از دوستش بيزارى جويد و طلوع كنند ستارگان دنباله‏دار اى سلمان بحق خدائى كه جانم در يد قدرت اوست در آن زمان زنان با شوهران خود در كسب و تجارت شركت كنند و در آن زمان باران   رحمت مانند آتش زيان رساند و تحقير كنند و سبك شمارند مردم مستمند و بى‏بضاعت را و بازارهاى دنيا بهم نزديك شود و مردم بيكديگر ميگويند اين متاع را نميفروشيم تا قيمتش بالا رود و اين جنس سودى چندان نكند اى سلمان نمى‏بينى مردم آنزمان را مگر آنكه ذم كنند خالق خود و خداى تعالى را، در آنوقت اشخاصى بر مردم حكومت كنند كه اگر سخنى بآنها بگويند گوينده را بقتل رسانند و اگر ساكت باشند مال و عرض آن مردم را مباح دانند و آنها را پايمال كنند و خونهاى مردم را حكومتها بريزند و دلهاى مردم را پر از ترس و كينه نمايند نه‏بينى كسى را مگر آنكه از دست حكام ترسناك و لرزان باشد و فرار كند، ايسلمان در آن زمان از مغرب زمين چيزهائى بياورند كه بتوسط آن امة مرا ملامت و سرزنش كنند واى بحال ضعيفان امة من از دست مردمان مغرب آنها بر كوچك و بزرگ رحم نكنند و هيچ ترس و بيمى از خداوند و خلايق ندارند و هر عملى كه ميخواهند انجام ميدهند اى سلمان در آن زمان مردم صورتشان صورت آدمى است ولى دلشان دل شيطانى است در آن زمان مردان بمردان اكتفا كنند و زنان با يكديگر مساحقه نمايند و چنان با اطفال و مردان جمع شوند مانند جمع شدن آنها در خانه‏هايشان با كنيزان و زنان، و مردان بزنان و زنان بمردان هم شكل شوند و زنان بر اسبها و زينها سوار شوند بر آن جماعت از امة من لعنت خداوند باد اى سلمان بخدائيكه جانم در يد قدرت اوست در آخر زمان مسجدهائى بنا كنند و آنها را مانند كليسا زينت و آرايش دهند و منارها را بلند نمايند و صفهاى جماعت در مساجد بسيار باشد و بدنهاى مردم در صفوف نماز بيكديگر چسبيده لكن دلهاى آنها از يكديگر دور و متفرق و دشمن هم باشند و اختلاف ميان ايشان بسيار است اى سلمان در آنزمان مردان امة من زينت كنند بطلا و لباس حرير و ابريشم بپوشند و پوستهاى پلنگ و حيوانات حرام گوشت را البسه سازند و بپوشند، ربا در ميان ايشان بسيار و علنى باشد و مانند بيع‏رفتار و معامله كنند و بيشتر معاملاتشان ربوى باشد رشوه بدهند و بگيرند و دين خود را رها كنند و دنيا را بگيرند و بزرگ شمارند و در آن زمان طلاق دادن زياد شود و حدود خدا جارى نگردد و هرگز در اثر تعصب و نافرمانى زيانى بخدا نرسانند اى سلمان در آنوقت آلات لهو و لعب و تار و طنبور و غنا زياد باشد و بدست شرورترين امة من ظاهر گردد ثروتمندان امة من بحج نروند مگر از براى تفريح و تفرج و متوسطين از براى تجارت و مستمندين و بى‏بضاعتها از براى ريا و خودنمائى اى سلمان در آنوقت اشخاصى هستند كه قرآن را ياد ميگيرند تا در آلتهائى مانند نى و بوق بغنا بخوانند و كسانى هستند كه تحصيل علم و دانش مينمايند از براى غير خدا در آن زمان اولاد زنا زياد باشد و فرزندان بسيارى از زنا متولد شوند و قرآن از جهة غنا بخوانند و غرق در دنيا باشند مردمان آن زمان اى سلمان هتك حرمت محارم كنند و معصيت و كارهاى حرام را كسب و تجارت خود قرار دهند شروران امة بر نيكوكاران آنها مسلط شوند و دروغگوئى را پيشه خود ساخته و شعار خويش بنمايند و لجاجت و عناد كنند و اظهار فقر و احتياج نموده و در لباس فخر و مباهات نمايند و نرد و شطرنج ببازند و آلات لهو و لعب را مستحسن شمارند امر بمعروف و نهى از منكر را انكار نمايند مؤمن در آنزمان ذليل‏ترين مردم باشد و قاريان قرآن عبادت كنندگانى باشند كه با مردم ملازم و متفق هستند      در معصيت خداوند، فرشتگان آسمانها ايشان را بنام پليد و نجس خوانند اى سلمان در آن زمان اغنيا و ثروتمندان نترسند از چيزى جز از فقر و احتياج فقرا و مستمندان كه سؤال كنند از آنها و ميان دو جمعه كسى نباشد كه بدست ايشان چيزى گذارد.

اى سلمان در آنوقت سخن و گفتگو كنند رويبضه، سلمان عرض كرد اى رسول خدا رويبضه چه كسانى ميباشند فرمود اشخاص پست و اراذل هستند كه لياقت و اهليت ندارند جمع شوند و در امور و كارهاى مردم دخالت و گفتگو ميكنند و درنگ نكنند آنها مگر اندكى تا آنكه زمين هموار شود براى ايشان باقى بمانند در روى زمين آن مقدار و زمان كه خدا بخواهد و بيرون اندازد زمين طلا و نقره و معادن خود را براى آنها مانند اين ستونها و اشاره فرمود بستونهاى مسجد الحرام و سودى نبرند ايشان بطلاها و نقره اينست معناى آيه شريفه فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها 18 

 

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:28 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 332

سوره محمد (ص)

در مدينه نازل شده داراى سى و هشت آيه و پانصد و سى و نه كلمه و دو هزار و سيصد و چهل و نه حرف است.

 خلاصه مطالب سوره محمد (ص) عبارت است از بيان حال كفار و باطل بودن اعمال آنها و آمرزش مؤمنين و حال منافقين و سبب استيلاء شيطان بر ايشان و آزمايش خلايق و ترغيب آنان بعالم آخرت و بيان اين مطلب كه زندگانى دنيا لهو و لعبى بيش نيست.

محمد بن عباس از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود سوره محمد (ص) بخشى از آياتش در شأن ما و بخش ديگرش در حق بنى اميه نازل شده.

و از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود هر كس ميخواهد فضيلت ما اهل بيت را بر دشمنان بداند سوره محمد (ص) را تلاوت كند چه تا آخر سوره آيه‏اى از آن در شأن ما و آيه ديگرش در حق دشمنان ما نازل شده و اين حديث    را ابن شهر آشوب نيز روايت كرده است.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 335

قوله تعالى الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ اين آيه نازل شده در حق اصحاب پيغمبر اكرم (ص) كه بعد از آنحضرت مرتد شده و حق اهل بيت آنحضرت را غصب كردند و بازداشتند و مسدود نمودند راه ولايت امير المؤمنين (ع) را و بدين ترتيب عباداتى كه پيش از اين بجا آورده بودند باطل نموده و ثواب نصرت و جهاديكه در ركاب رسول اكرم نموده بودند از بين بردند.

على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پس از وفات رسول خدا يك روز كه مردم در مسجد پيغمبر اجتماع نموده بودند امير المؤمنين (ع) با صداى بلند آيه فوق را تلاوت نمودند ابن عباس عرض كرد اى مولاى من چرا اين آيه را قرائت نموديد فرمود چيزى از قرآن تلاوت كردم، عرض كرد حضورش آيه را از براى منظورى تلاوت نموديد؟ فرمود بلى پروردگار در قرآن ميفرمايد ما آتاكُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا 7حشر   اى ابن عباس آيا گواهى ميدهى بر پيغمبر خدا كه ابو بكر را خليفه و جانشين خود گردانيده باشد عرض كرد اى مولاى من سوگند بخدا نشنيده‏ام از رسول خدا كه وصى و جانشين خود قرار بدهد كسى را جز حضرت فرمود پس چرا با ابو بكر بيعت نمودى و با من بيعت نكردى عرض كرد مردم همه بر بيعت ابو بكر اجتماع كردند من هم از آنها متابعت نمودم امير المؤمنين (ع) فرمود همانطوريكه مردم اجتماع نمودند بعد از موسى بر پرستيدن گوساله در اينجا خداوند شما مردم را آزمايش نمود، مثل شما كه با ابو بكر بيعت كرديد مانند جمعى است كه آتشى برافروخته باشند تا از روشنائى آن استفاده كنند چون آن را روشن كرده و كنارش نشستند تا از روشنائى آن بهره‏مند شوند خداوند بادى فرستاد تا آن آتش را خاموش نموده و از بين برد و آنها را در تاريكى رها نمود تا جائى را نديده و كر و كور و نابينا مانده و گرفتار اعمال زشت خود باشند.

 

 

وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُم  2  ْ اسحق بن عمار از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود نزول آيه بطريق ذيل است‏

و آمنوا بما نزل على محمد فى على‏و آيه در حق ابى ذر و سلمان و عمار و مقداد نازل شده چه آنها نقض عهد نكردند و ايمان آوردند بر محمد در باره ولايت امير المؤمنين (ع) و ثابت و برقرار ماندند بر محبت و ولايت آنحضرت كه از جانب خداوند بر پيغمبرش نازل شده بود

 

ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ  3  اين آيه در حق دشمنان آل محمد (ص) نازل شده چنانچه حضرت صادق (ع) فرمود سوره محمد (ص) از اول تا آخر آن يك آيه آن در حق ما و آيه ديگرش در باره دشمنان ماست.

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:27 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 310

سوره احقاف‏

در مكه نازل شده سى و پنج آيه و ششصد و چهل و چهار كلمه و دو هزار و پانصد و نود و پنج حرفست‏

خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 311

خلاصه مطالب سوره احقاف در بيان آنستكه آسمان و زمين عبث خلق نشده و روز قيامت معبودان مشركين در مقام عداوت با آنها برآمده، و اقل مدت حمل و انتهاى رضاع، و تسلى خاطر رسول اكرم (ص) بذكر گذشتگان و تهديد كفار و ذكر حال بعضى از جنيان

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 316

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين 10 

 حضرت باقر (ع) فرمود «شاهد» در آيه اشاره بر وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است و دليل بر آنكه آنجنابست آيه أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ   17 هود     است در سوره هود چنانچه بيان شد.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 317

إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ 13  فرمود حضرت باقر (ع) كسانيكه گفتند خداى ما اللّه است و بر آن بايستادند و بر ولايت امير المؤمنين با استقامت و پايدار ماندند بر آنها هيچ ترس و بيمى نخواهد بود ايشان اهل بهشتند و هميشه در آنجا مخلد خواهند بود بپاداش عمل نيكى كه بجا آورده‏اند.

 

 

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ ...15

در كافى از حضرت صادق (ع) ذيل آيه فوق روايت كرده فرمود جبرئيل بر پيغمبر اكرم (ص) نازل شد گفت اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را بفرزندانيكه از فاطمه (ع) متولد ميشود امتت بعد از تو او را بقتل ميرسانند فرمود اى جبرئيل به پروردگارم سلام برسان عرض كن حاجت بفرزندى ندارم كه امة بعد از من او را بقتل برسانند جبرئيل عروج كرد مرتبه دوم فرود آمد همان پيغام را رسانيد آنحضرت پاسخ اول را فرمود عروج كرد مرتبه سوم نازل شد عرض كرد اى محمد (ص) پروردگار سلام ميرساند و بشارت ميدهد شما را و ميفرمايد ما در عوض شهادت آن فرزند امامت و وصايت را در ذريه او قرار داديم پيغمبر راضى شد فرستاد دخترش فاطمه را حاضر كردند مژده فرزند را باو داد عرض كرد اى پدر بزرگوار حاجت بچنين فرزند ندارم كه امة او را شهيد كنند پيغمبر بشارت امامت و وصايت و ولايت را در ذريه حضرتش داد حضرت فاطمه نيز راضى شد و با كراهت و مشقت بار حمل كشيد و وضع حمل نمود و مدت حمل و شيرخوارگى سى ماه تمام بود تا وقتى كه طفل بحد رشد رسيد و بچهل سال برسيد آنگاه گفت پروردگارا مرا الهام ده تا شكر نعمت تو بجا آورم چه نعمت بخشيدى بر من و بر پدر و مادرم و بكارهاى شايسته‏اى كه رضا و خشنودى تو در اوست مرا موفق بدار و ذريه و فرزندانم را صالح گردان و اگر بجاى‏وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ميفرمود «و اصلح لى ذريتى»

همانا تمام فرزندان حضرت امام حسين (ع) امام و پيشواى       خلق ميشدند، و آنحضرت از هيچ پستانى شير ننوشيد پيغمبر اكرم (ص) انگشت ابهام خود را بدهن مباركش ميگذاشت مى‏مكيد شير جارى ميشد گوشت آنحضرت از گوشت پيغمبر روئيده شد و خونش از خون آن بزرگوار، و فرزندى بجز امام حسين و يحيى شش ماهه متولد نشد. و اين حديث را ابن بابويه و ابن قولويه نيز روايت كرده‏اند.

 

 

 ابن شهر آشوب ذيل آيه وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّار20  ِ از احنف بن قيس روايت كرده گفت وارد شدم بر معاويه ملعون خوانى از طعام و حلوا نزدم حاضر كردند ندانستم چيست معاويه گفت اين طعام تشكيل شده از مخ و ادويه و روغن پسته و شكر، گريان شدم سؤال كرد چرا گريه ميكنى گفتم يادم آمد روزى موقع افطار حضور امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) بودم افطار آنحضرت را حاضر كردند و ديدم بسته مهر كرده‏اى از قاووت جو بود عرض كردم حضورش آيا ترسيديد يا بخل ورزيديد كه از آن برداشته شود فرمود حاشا ترسيدم از اينكه حسنين مخلوط كنند آنرا بروغن يا زيتون از اين جهة در آن را مهر كردم گفتم آيا اين كار حرام است فرمود خير من دوست ندارم كه بمن بگويند امير المؤمنين و با فقراء يكسان نباشم و آنها طغيان كنند، معاويه گفت ذكر و توصيف نمودى كسى را كه هيچكس نميتواند فضيلت او را انكار بنمايد.

 

 

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 294

سوره جاثيه‏

در مكه نازل شده سى و شش و آيه و چهار صد و هشتاد و هشت كلمه و دو هزار و صد و نود و يك حرف است.

خلاصه مطالب سوره جاثيه عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تهديد و وعيد اشخاصى كه انديشه و فكر بكار نمى‏برند و تدبر در آيات الهى نميكنند و اينكه قرآن دليل و راهنما و فارق بين حق و باطل است و توبيخ و تهديد كفار.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 295

خلاصه مطالب سوره جاثيه عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تهديد و وعيد اشخاصى كه انديشه و فكر بكار نمى‏برند و تدبر در آيات الهى نميكنند و اينكه قرآن دليل و راهنما و فارق بين حق و باطل است و توبيخ و تهديد كفار.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 302

قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ 14  سبب نزول آيه آن بود يكى از كفار مسلمانى از صحابه را دشنام داد خواست از او انتقام كشد آيه فوق نازل شد و فرمود اى رسول بمؤمنين بگو شما در گذريد از جور مردم كافر كيش و منافق كه بايام الهى و روز جزا اميدى ندارند، رها كن آنها را تا ما كيفر دهيم هر قومى را بكردار زشت و عملى كه بجا آورده‏اند.

على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست اى پيغمبر بكسانيكه در شناسائى پيشوايان و ائمه معصومين بر آنها منت گذاشته‏ايم بگو آنهائى كه ائمه خود را نمى‏شناسد رهبرى و تشويق بشناختن ائمه نموده و سپس براى ايشان استغفار كنند و فرمود آنحضرت روزهاى خدا كه مردم انتظار آن را ميكشند سه روز است روز قيام قائم (ع) و روز رجعت و روز قيامت.

 

شرف الدين از اصحاب حديث روايت كرده روزى حضرت امام زين العابدين (ع) خواست يكى از غلامان را تأديب كند آنغلام آيه فوق را تلاوت نمود حضرت تازيانه را بزمين انداخت غلام گريه كرد باو فرمود سبب گريه تو چيست؟ عرض كرد اى مولاى من معلوم ميشود من از كسانى هستم كه اميدوارى ندارم بروزهاى خداوند فرمود تو اميد دارى عرض كرد بلى ايمولاى من فرمود تو آزادى در راه رضاى خدا من دوست ندارم مالك بنده‏اى باشم كه اميدوار است بايام الهى برو كنار مرقد رسول خدا دعا كن و بگو پروردگارا بيامرز روز جزا گناهان على بن الحسين (ع) را.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 303

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ   21  محمد بن عباس ذيل آيه فوق از ابن عباس روايت كرده گفت مقصود از كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ بنى هاشم و مراد از الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ‏ بنو عبد الشمس ميباشند. و اينحديث را مخالفين نيز از ابن عباس بطرق متعدده نقل نموده‏اند.

 

    تفسير جامع، ج‏6، ص: 304

أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ 23  اين آيه نازل شده در حق قريش چه آنها پرستش ميكردند چيزى را كه هواى نفسشان بآن تعلق ميگرفت خداوند عذاب ميكند ايشان را و اين آيه بعد از پيغمبر اكرم (ص) جاريست در حق كسانيكه ظلم و ستم نمودند بامير المؤمنين و اهل بيت پيغمبر چه بهواى نفس هر چه خواستند كردند و برگردانيدند خلافت را از امير المؤمنين و ائمه معصومين بعد از آنكه بامر پروردگار چند مرتبه رسول اكرم (ص) از آنها  عهد و پيمان گرفت بر ولايت و خلافت وصى و جانشين خود امير المؤمنين (ع) و هر چند اول و آخر آيه در حق قريش نازل شده ولى جمله اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ در باره اصحاب پيغمبر جاريست همانهائى كه غصب كردند حق امير المؤمنين (ع) را و امام منصوب از طرف خدا را رها كرده و بهواى نفس امام براى خود معين كردند و شاهد بر اين معنا آيه وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ انبياء 29   ِ ميباشد زيرا در سوره انبياء بيان كرديم معناى آيه آنست هر كس گمان كند و بگويد من امام هستم غير از آن اماميكه خداوند معين كرده كيفر او آتش دوزخ است پس هر كس غير على (ع) امامى اختيار كند و مقدم بدارد او را بر على مثل آنستكه غير خدا را بخدائى گرفته و بهواى نفس عمل كرده است.

 

 

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 286

فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ (29)

آسمان و زمين بر آن گذشتگان نگريست و بر هلاكشان مهلت ندادند ابن قولويه ذيل آيه فوق از كثير بن شهاب حارثى روايت كرده گفت در رحبه حضور امير المؤمنين عليه السلام شرفياب شده بودم حضرت امام حسين (ع) وارد شد پدر بزرگوارش تبسمى نمود و فرمود خداوند ياد نموده قومى را و از راه سرزنش فرموده آسمان و زمين بر آنها گريه ننمود پس از آن فرمود بخدائيكه دانه‏ها را از زمين شكافته و بيرون ميآورد و موجودات را خلق مينمايد همانا فرزندم حسين را بقتل ميرسانند و آسمانها و زمين بر او گريه ميكنند. حضرت صادق عليه السلام فرمود قاتل حضرت امام حسين و يحيى پيغمبر ولد زنا و حرام‏زاده بودند و آسمان تا شش ماه بر حضرت امام حسين (ع) گريه نمود و قرمز بود و قرمزى زمين و آسمان همان گريه آنهاست.                       

 و از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پدرم ميفرمود اگر اشك چشمان كسى براى كشتن حضرت امام حسين (ع) جارى شود بمقداريكه صورتش از اشك تر شود خداوند بسبب آن گريه غرفه‏اى در بهشت باو عطا كند و هر كس گونه‏هايش تر شود براى خاطر اذيتيكه از دشمنان بما رسيده خداوند او را جاى دهد در بهشت و برگرداند از او اذيت و آزار را و ايمن باشد روز قيامت از آتش جهنم و هر كس متذكر ما شود يا ديگرى را متذكر سازد و اشك چشمانش جارى شود بمقداريكه بال مگسى تر شود خداوند گناه او را بيامرزد اگر چه بمقدار كف دريا باشد.

 

 

 يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (41) إِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (42)

كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود استثنا نكرده كسى از پيغمبران و پيروان آنها را خداوند در آيه فوق مگر امير المؤمنين (ع) و شيعيان آنحضرت را.

و از زيد شحام روايت كرده گفت شب جمعه‏اى در راه مكه تلاوت قرآن مينمودم رسيدم بآيه فوق حضرت صادق (ع) فرمود سوگند بخدا ما اشخاصى هستيم كه خداوند بما ترحم نموده و همان استثنائى هستيم كه پروردگار در اين آيه بيان فرموده است‏

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 290

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏ وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم‏51-57

در كافى ذيل آيه فوق از سعد خفاف روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) بمن فرمود اى سعد ياد بگيريد قرآن را و تلاوت كنيد، روز قيامت قرآن به نيكوترين صورتى وارد محشر ميشود در آن روز مردم يكصد و بيست صف باشند هشتاد هزار صف مسلمين و از امة محمد (ص) هستند و چهل هزار صف از امتان گذشته، بيايد قرآن بصورت مرد نيكو منظرى جلوى صفوف مسلمين بايستد نظر كنند بآن و گويند

 «لا اله الا اللّه الحليم الكريم»

اين مرد از مسلمانان است از جهة تلاوت و نظر كردن در قرآن اين جمال و نور و منظره را پيدا كرده از آنجا عبور كند در مقابل صف شهدا بايستد باز نظر كنند و گويند اين مرد از شهداء است اين بها و نور و جمال گواهى ميدهد كه از برگزيدگانست از آنجا عبور كند بصف پيغمبران برسد ايشان تعجب كنند از نور و جمال آن و گويند پيغمبريست كه خداوند باو فضل بسيارى عطا فرموده پيغمبران از پيغمبر خاتم سؤال كنند كيست اين شخص ميفرمايد حجة خداست بر بندگان او پس از آن عبور كند از مقابل صفوف فرشتگان گويند اين شخص فرشته مقرب پروردگار است در آنوقت نور و جمال آن بسيار گردد از آنجا هم عبور كند تا برسد زير عرش پروردگار بسجده افتد خطاب از مصدر جلالت كبريائى رسد این  حجة من در روى زمين و كلام صادق و ناطق من، بردار سر از سجده آنچه ميخواهى طلب كن و از هر كس ميخواهى شفاعت نما كه شفاعت تو پذيرفته است و مسؤلت باجابت خواهد رسيد سر از سجده بردارد باو فرمايد چگونه مشاهده نمودى بندگان مرا جواب دهد پروردگارا بعضى از ايشان حفظ كردند مرا و چيزى از من ضايع ننمودند و بعض ديگر استخفاف نمودند مرا و تكذيب كردند و باطل نمودند حق مرا و حال آنكه حجة تو بودم بر تمام مخلوقات خطاب رسد از مصدر جلالت ربوبى بعزت و جلال خود سوگند امروز بهترين ثواب و پاداش را بخاطر تو عطا كنم و كيفر دهم كسانى را كه ترا سبك شمرده و حقت را ضايع كردند در آنوقت مردى از شيعيان ما را بياورند باو گويد اى بنده خدا آيا مرا ميشناسى جواب دهد خير قرآن گويد من همان كسى هستم كه شب و روزت را صرف من مينمودى و اشتغال بمن داشتى و مرا دوست ميداشتى و بخاطرم غضب ميكردى هر تاجرى براى سود تجارت مينمايد الحال سود خود را بردار امروز من راهنماى تو باشم سپس گويد پروردگارا تو داناترى باين بنده كه چگونه از من مواظبت مينمود خطاب رسد داخل بهشت كنيد بنده مرا  و از لباس بهشتى بر او بپوشانيد و تاج كرامت بر سرش گذاريد در آنوقت قرآن باو بگويد راضى شدى از من؟ و متوجه حضرت حق شود و گويد پروردگارا پاداش او را بيفزا خطاب رسد هر روز ثواب او را افزون گردانم، جوانى باشد كه هرگز پير نشود صحيحى باشد كه مريض نگردد غنيى باشد كه فقير نگردد و زنده‏اى باشد كه هرگز نميرد پس از آن حضرت باقر (ع) آيه لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏56  را تلاوت نمود، سعد ميگويد حضورش عرض كردم آيا قرآن تكلم ميكند تبسمى نموده و فرمود خداوند رحمت كند ضعفاء شيعيان ما را كه آنها اهل تسليم هستند اى سعد نماز هم تكلم ميكند و از براى آن صورت و خلقى است امر و نهى مينمايد سعد گفت چنان رنگم تغيير كرد گفتم بآنحضرت اين فرمايش شما كلامى است كه من قدرت ندارم آنرا براى مردم بيان كنم فرمود آنحضرت آيا مردم بجز شيعيان ما كسى ديگر هست؟

 

هر كس نماز را نشناسد انكار حق ما نموده است اى سعد بشنوانم كلام قرآن را بتو عرض كردم بلى فدايت شوم فرمود «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»عنكبوت   45  اى سعد نهى كلام است و فحشاء و منكر مردمانى هستند و ذكر بزرگتر و اكبر است ذكر خدا ما ائمه هستيم‏

یک شنبه 11 / 3 / 1397برچسب:, :: 16:17 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 276

سوره دخان‏

در مكه نازل شده پنجاه و نه آيه و سيصد و چهل و شش كلمه و هزار و چهار صد و سى و يك حرف است.

 

خلاصه اين سوره عبارت است از بيان احوال روز قيامت و بودن دخان از علائم ساعت و شطرى از داستان موسى و فرعونيان و روز قيامت كه روز فصل حكومت بين خلق است و حال معصيت‏كاران و پرهيز كنندگان.                       

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 278

حم (1) وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (3)

كافى ذيل آيه فوق از جعفر بن ابراهيم روايت كرده گفت حضور حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شده بودم مرد نصرانى وارد شد عرض كرد من از سفر دور و پرمشقتى حضورتان رسيده‏ام از پروردگار خود مسئلت نمودم مرا موفق گرداند به بهترين دينها و بدست بهترين و داناترين بندگانش مرا راهنمائى بگرداند شبى در خواب ديدم راهنمائى نمودند مرا بسوى مرد دمشقى حضور او رسيدم گفتم من داناترين افراد همكيش خود هستم استدعا دارم راهنمائى كنى مرا بداناترين از خود چه من زحمت بسيار كشيدم و تمام انجيل و تورات و مزامير داود و اسفار چهارگانه تورات را خوانده‏ام و ظاهر قرآن را نيز فرا گرفته‏ام دمشقى بمن گفت اگر علوم نصرانيت را ما يلى من از عرب و عجم بران داناترم و اگر علوم يهود را ميخواهى بايد نزد باطى بن شرجيل سامرى بروى كه امروز داناتر از همه مردم يهود است بآن علوم و چنانچه علوم اسلام و توراة و انجيل و زبور و كتاب هود و آنچه را كه بر تمام پيغمبران نازل شده بخواهى هدايت ميكنم تو را بسوى مرديكه داناترين جن و انس است اگر قدرت دارى با پا برو و اگر نميتوانى با زانو و چنانچه توانائى آنهم ندارى بسينه نزد او روانه شو بهر حال بزودى حركت كن بجانب يثرب وقتى وارد آنشهر شدى سؤال كن از بنى غنم بن   مالك بن نجار، او جنب در مسجد مدينه است اظهار نصرانيت خود را باو بنما چه والى مدينه بسيار سخت‏گيرى مينمايد بر مردم و خليفه سخت‏تر از والى است از او سؤال كن از بنى عمر بن مبذول آنشخص در بقيع ساكن است از او احوال حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را سؤال نما تا منزل آنحضرت را بتو نشان بدهد اگر شهر تشريف دارد تو را بسوى حضرت راهنمائى ميكند و چنانچه بسفر رفته صبر كن تا حضورش برسى چه سفرش نزديك باشد وقتى حضورش شرفياب شدى سلام مرا برسان و بآنحضرت بگو مرا مطران عليائى غوطه دمشقى حضورتان فرستاده و عرض ميكند از خداوند متعال مسئلت مينمايم كه مرا موفق گرداند تا حضور شما برسم و اسلام اختيار كنم. آنمرد بدين ترتيب حضور آنحضرت رسيد عرض كرد اى سيد من اجازه ميفرمائيد بنشينم و تكلم كنم فرمود آرى تو براى سخن گفتن بدينجا آمده‏اى نصرانى گفت مولاى من جواب سلام دوست مرا نداديد فرمود سلام بر او باد اگر خداوند او را هدايت كند اما سلام بدون شرط زمانيست كه در دين اسلام داخل شود نصرانى عرض كرد از شما تقاضا دارم از شرح و تفسير اين قسمت از كتابيكه بر محمد صلى اللّه عليه و آله نازل فرموده و تكلم بآن نموده و بآن صفتى كه توصيف كرده و ميفرمايد: حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ مرا مطلع و آگاه سازيد، فرمود «حم» محمد است و آن در كتاب هود منقوص الحروف است و «الْكِتابِ الْمُبِينِ» امير المؤمنين (ع) است و «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» فاطمه (ع) است «فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» يعنى از فاطمه بيرون ميآيد خير بسيارى مردان حكيم يكى بعد از ديگرى آنمرد نصرانى گفت اول و آخر ايشان را توصيف بفرمائيد فرمود تمام آنها شباهت بيكديگر دارند لكن توصيف ميكنم از براى تو سومى آنها را و آنچه بيرون ميآيد از نسل او در كتابيكه خداوند بر شما نازل نموده نامش موجود است اگر تغيير و تحريف نكنيد آنكتاب را تا كافر شويد مانند پيشينيان كه تحريف‏كردند آنرا.

نصرانى گفت از شما پوشيده نيست آنچه ما عمل بكنيم شما ميدانيد و نميشود دروغ بگويم چه شما دانا هستيد و ميدانيد راست و دروغ شخص را بخدا قسم پروردگار بشما عطا فرموده از فضيلت و نعمت چيزى را كه در قلب هيچ بشرى خطور نكند و نمى توانند مردم پنهان كنند فضيلت و شرافت شما اهل بيت را پس قول من از براى شما    حق و راست است فرمود آنحضرت خبر بدهم تو را بچيزيكه در كتابتان اندكى بيش از آن ذكر نشده عرض كرد بفرمائيد

 فرمود نام مادر مريم چه بوده و چه روزى روح در مريم دميده شد و در چه ساعتى از روز عيسى از مريم متولد شد نصرانى عرض كرد نميدانم آنحضرت فرمود مادر مريم نامش مرثا كه در زبان عرب وهيبه گويند و روز كه مريم حامله شد روز جمعه ظهر بود جبرئيل در آنوقت بزمين فرود آمد و براى مسلمانان عيدى بزرگتر از روز جمعه نيست آنروز را پيغمبر بزرگ شمرده و خداوند امر فرموده آنروز را عيد قرار بدهند و روز كه عيسى متولد شد روز سه شنبه چهار ساعت از روز گذشته و نهريكه در كنار او متولد شده نهر فرات است درخت خرما و انگور در ساحلش روئيده بود و آن روز مريم ممنوع شده بود از تكلم كردن روزى بود كه قيدوس فرزندان و تابعان خود را احضار نمود تا باتفاق آل عمران از  شهر بيرون رفته و بسوى مريم و فرزندش توجه نمايند چنانچه خداوند داستان او را در كتاب شما و قرآن بيان فرموده نصرانى عرض كرد بتازگى آنرا قرائت نموده‏ام فرمود آنحضرت از اين مجلس بيرون مرو تا خداوند تو را هدايت نمايد نصرانى سؤال كرد اسم مادر من بزبان سربانى چيست؟ و بعربى چه ميگويند فرمود اسم مادرت بسريانى عنفاله، و عنفوره نام مادر پدرت ميباشد و مادرت را بعربى فهوميه ميگويند و اسم پدرت عبد المسيح و بعربى عبد اللّه است چه از براى مسيح بنده‏اى نميباشد عرض كرد راست فرموديد اسم جدم چيست؟ فرمود اسمش جبرئيل و او را در اين مجلس عبد الرحمن مينامم عرض كرد آيا او مسلمان بود؟ فرمود بلى و شهيد كشته شد لشكريانى بر او داخل شدند او را در منزل غيله كشتند و سپاهيان مزبور از اهل شام بودند گفت اسم خودم پيش از كنيه‏ام چيست فرمود عبد الصليب، عرض كرد چه مينامى او را فرمود    عبد اللّه. نصرانى گفت من ايمان آوردم بخداى بزرگ و شهادت ميدهم كه خدائى جز خداى يكتا نبوده و شريكى براى او نيست ذات اقدسش فرد و صمد است و آن چنانكه نصرانيها و يهود و مشركين وصف ميكنند نيست و گواهى ميدهم كه محمد بنده و رسول اوست بحق فرستاده او را و ظاهر گردانيد حق را براى اهلش و كور گشتند باطل كنندگان و گمراه شدند از حق و گواهى ميدهم كه پيغمبر اكرم رسول است بتمام مخلوقات و بينا شد آنكه ميخواست بينا شود و هدايت يافت هر كس ميخواست هدايت يابد و شهادت ميدهم كه ولى او سخن بحق ميگويد مردم را باطاعت خدا سوق ميدهد و حق را از باطل جدا ميسازد و رها مينمايد آنها را از گمراهى و راهنمائى ميكند ايشان را بسوى اطاعت خداوند و حفظ مينمايد آنها را از معصيت. اولياى خدا مردم را ترغيب ميكنند بر خير و امر بمعروف مينمايند ايمان آوردم بصغير و كبير آنها و هر آنچه ذكر نمودم يا ننمودم و ايمان دارم بخداى تعالى پس از آن زنار خود را پاره نمود و صليب طلائى كه در گردن داشت بدور افكند و عرض كرد اى مولاى من چگونه  صدقه بدهم فرمود در اينجا برادرى از براى تو هست از طايفه قيس بن ثعلبه و او نيز بشرف اسلام داخل شده در جوار او سكونت نما آيا نميخواهى كه حقى در اسلام پيدا نمائى عرض كرد اطاعت دارم من مرد ثروتمندى هستم سيصد قطار اسب و هزار رأس شتر دارم و حق شما زيادتر از مال خودم ميباشد فرمود باو تو دوست خدا و رسولى مالت براى خودت باشد پس از آن آنحضرت عيالى از طايفه بنى فهر بتزويج او در آورد و از صدقات امير المؤمنين پنجاه دينار صداق او قرار داد حضور حضرتش در مدينه توقف نمود تا زمانى كه هارون الرشيد آنحضرت را از مدينه گرفت و بيرون برد بعد از رفتن آنحضرت بيست و هشت روز زندگانى نمود و برحمت ايزدى پيوست.

 

 حضرت باقر (ع) شب قدر بر ما پنهان و پوشيده نيست فرشتگان در آن شب بزمين فرود آيند و اطراف ما طواف كنند.

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:16 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 263

قوله تعالى: فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ  55   چون فرعونيان ما را بخشم آوردند ما هم از ايشان انتقام كشيديم و همه آنها را غرق و هلاك نموديم.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود خداوند خشم نميكند مانند خشم كردن مخلوقات لكن خلق فرموده اوليائى براى خود كه آنها خشم ميكنند و يا خوشحال ميشوند و آنها مخلوق هستند پروردگار خشنودى ايشان                       

 را خشنودى خود و غضب آنان را غضب خويش قرار داده زيرا داعى خدا هستند و مردم را بسوى پروردگار دعوت مينمايند و راهنمايان خلق بسوى خدا ميباشند و معناى رسيدن بخدا مانند رسيدن بمخلوقات نيست بلكه مقصود رسيدن باولياء اوست و فرمود پروردگار هر كس ولى مرا اهانت كند با من مبارزه كرده و بمن اعلان جنگ داده و مرا بجنگ خود دعوت نموده چنانچه ميفرمايد مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏نساء 80   و در آيه ديگر ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِم‏فتح 10  ْ (هر كس فرمان‏بردار پيغمبر باشد فرمان‏بردار خداست) (اى رسول ما كسانيكه با تو بيعت كردند با خدا بيعت نمودند قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست) پس رضا و غضب و غير اينها نسبت باولياء خداست و عينا مانند آنستكه نسبت بخدا داده شده است و چنانچه خشم و غضب و ضجر نسبت به پروردگار راهى داشت و حال آنكه خالق تمام آنهاست همانا جايز بود كه گفته شود خالق متغير ميشود چه وقتى كه غضب بر او چيره شود او را تغيير ميدهد و هرگاه تغيير در او راه يافت ايمن از نابودى نباشد و خالق از مخلوق و قادر از مقدور عليه شناخته نشود و البته خداوند از اين اوصاف منزه و مقدس و مبراست. و اينحديث را ابن بابويه نيز از آنحضرت روايت كرده.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 264

 وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (57)

 وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِي إِسْرائِيلَ (59) وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ (60)

در كافى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول اين آيات آن بود كه روزى پيغمبر اكرم (ص) با اصحاب نشسته بودند امير المؤمنين (ع) وارد شد رسول اكرم توجهى باو نمود و فرمود تو شبيه عيسى بن مريم هستى اگر نه آن بود كه جماعتى از امة من قائل بالوهيت تو ميشدند چنانچه نصارى در باره عيسى قائل شدند همانا بيان ميكردم فضيلت و بزرگى تو را كه عبور نميكردى از مكانى مگر آنكه خاك زير قدمت را براى تيمن و تبرك برميداشتند. منافقين مخصوصا اولى و دومى از اين فرمايشات در غضب شدند بيكديگر گفتند محمد (ص) آنقدر فضيلت و برترى على (ع) را بيان نمود تا آنكه او را تشبيه كرد بعيسى پيغمبر بخدا قسم آن بتهائيكه ما در زمان جاهليت مى‏پرستيديم از على (ع) بهتر است جبرئيل نازل شد  و آيات فوق را فرود آورد يعنى اى رسول ما چون تو على را بعيسى بن مريم مثل زدى قوم تو و منافقين از آن مثل بفرياد آمدند و بر آنها گران آمد و بيكديگر گفتند آيا بتهاى ما بهتر است يا على كه او را بعيسى مثل زده؟ اين سخن را از روى جدال و انكار گفتند ايشان قومى جدلى و معاندند على نيست مگر بنده خاص ما كه او را بنعمت خلافت و ولايت برگزيده و مانند عيسى حجت براى بنى اسرائيل قرار داده‏ايم و اگر ميخواستيم بجاى بنى هاشم در روى زمين فرشتگانى جانشين آنها قرار ميداديم همانا على بن أبي طالب (ع) نشانه قيامت است در آن شك روا ميداريد و امر و فرمان مرا در باره ولايت على پيروى كنيد چه على راه راست و طريق مستقيم من است مبادا اى پيغمبر شيطان انسى كه مقصود از آن دومى است شما را از راه ولايت على و فرزندانش باز دارد چه شيطان دشمن آشكار شماست.

حضرت صادق (ع) فرمود پس از نزول آيات حارث بن عمرو فهرى در غضب شد گفت پروردگارا اگر ولايت و خلافت على (ع) و فرزندانش از جانب تو است   سنگى از آسمان فرود آور يا عذابى برسان تا مرا هلاك گرداند پس از آن آيه وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ  33 انفال  فرود آمد پيغمبر اكرم (ص) بحارث فرمود يا از گفتارت توبه نما و يا از مدينه بيرون برو عرض كرد اى محمد (ص) شما هر چه شرافت و فضيلت عرب و عجم است اختصاص داده‏اى به بنى هاشم و ساير قريش محروم هستند چگونه ميتوان صبر و بردبارى نمود رسول اكرم (ص) فرمود اين عطايا از جانب خداست بمن ربطى ندارد حارث عرض كرد اى محمد دل من حاضر نيست بر توبه كردن لكن از مدينه خارج ميشوم سوار اسب خود شد و از مدينه بيرون رفت سنگى بسر او اصابت نمود مغز او را متلاشى كرد جبرئيل نازل شد و آيه‏

سأل سائل بعذاب واقع للكافرين بولاية على ليس له دافع من الله ذى المعارج‏

را آورد اصحاب حضرت صادق (ع) حضورش عرض كردند اى فرزند رسول خدا ما آيه فوق را چنين قرائت نميكنيم و جمله «بولايت على (ع)» را در آيه نديده‏ايم فرمود سوگند بخدا شأن و نزول آيه چنين است جبرئيل آيه را همينطور نازل نموده و در مصحف حضرت فاطمه (ع) ثبت است پيغمبر باصحاب فرمود برويد بيرون مدينه حارث رفيق خود را مشاهده كنيد كه چگونه هلاك شد و آنچه از خدا طلبيد باو رسيد.

طبرسى از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى وارد بر پيغمبر اكرم (ص) شدم جمعى از قريش حضورش بودند توجهى بمن نمود و فرمود يا على (ع) مثل تو  در اين امة مانند عيسى بن مريم است طايفه‏اى در دوستى او افراط كردند و خدايش خواندند آنها هلاك شدند و جمعى در بغض و عداوت او افراط نمودند آنان نيز نابود شدند و بعضى ميانه‏روى كردند در حق عيسى اينان نجات يافتند قريش و منافقين فرمايشات پيغمبر را بسخريه و استهزاء گرفتند و گفتند على را تشبيه نموده به پيغمبران. جبرئيل نازل شد آيات فوق را آورد.

 

 

ابن بابويه از زراره روايت كرده گفت معناى آيه وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ ...61

را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «انه» امير المؤمنين (ع) است پيغمبر در باره او فرمود يا على (ع) تو علم و نشانه امت من ميباشى هر كس از تو پيروى كند نجات يابد و آنكه تخلف ورزد از فرمان تو هلاك گردد.

 

 

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (66)

محمد بن عباس ذيل آيه فوق از زراره روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) فرمود مقصود از ساعت ظهور حضرت قائم (ع) است.

 

 

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِين  76 َ محمد بن عباس ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود معناى آيه آنست ما بكسانيكه ولايت امير المؤمنين را ترك نموده‏اند ستم نكرديم بلكه خود آنها بنفس خويش ستم نموده‏اند و ولايت را از دست داده‏اند.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 271

در كافى ذيل آيه أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ   79 از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم فرمود آيه فوق در حق منافقين نازل شده است همانروز كه رفتند در خانه كعبه و قسم ياد نمودند و با هم عهد بستند كه نگذارند خلافت در ميان اهل بيت پيغمبر بماند سپس فرمود اين دو روز در علم خدا گذشته و در لوح محفوظ نوشته شده بود يكى روز قتل حضرت امام حسين (ع) و ديگرى روزى كه خلافت و سلطنت و ملك از اهل    بيت پيغمبر خارج شد و خداوند آنها را برسولش تذكر داده بود.

 

 

قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِين 81  َ در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه اراده نمود پروردگار كه بيافريند آدم را فرستاد آبى را بر خاك و آنرا گل نمود سپس مشتى از آن را برداشت و بدست قدرت خود بدو قسمت فرمود و آنها را ايجاد نمود بجنبش درآمدند بعد از آن آتشى فرستاد و امر نمود باصحاب شمال كه داخل آتش بشوند آنان امتناع نموده و داخل نشدند پس از آن باصحاب يمين امر فرمود كه داخل آتش گردند آنها داخل شدند وحى رسيد بآتش كه بر ايشان سرد و سلامت شود چون اصحاب شمال وضع اصحاب يمين را ديدند گفتند پروردگارا دوباره فرمان بده، امر كرد كه داخل آتش بروند كنار آتش توقف نموده و داخل نشدند برگردانيدند هر دو طايفه را بحالت نخستين و آفريد از آنها آدم را پس از آن آنحضرت فرمود اصحاب يمين و شمال نميتواند مبدل بيكديگر شوند و اول كسيكه از اصحاب يمين داخل در آتش شد پيغمبر و ائمه اطهار بودند و اينست معناى آيه شريفه يعنى اول كسى بودم كه ميگفتم خداوند داراى فرزند است.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 274

وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ، فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ 88-89

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه پيغمبر مبعوث شد قريش و يهود او را تكذيب نمودند حضرتش مردم را دعوت مينمود و جهاد در راه خدا ميكرد بآنحضرت وحى شد علانيه و آشكار فضل و شرافت وصى خود على (ع) را بمردم برسان گفت پروردگارا اعراب قومى جفاكار بوده و ميان آنها كتابى نبوده و پيغمبرى فرستاده نشده اگر من آنان را بفضل اهل بيت خود خبر بدهم مرا تصديق ننموده و ايمان نياوردند خطاب رسيد محزون مشو بزودى ميدانند.

پس از آنكه پيغمبر فضيلت على (ع) را بيان نمود نفاق بين ايشان پديد گشت و پيغمبر از نفاق درونى آنها آگاه شده محزون گرديد اين آيه نازل شد وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما  يَقُولُونَ   حجر 97     فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ وَ لكِنَّ الظَّالِمِينَ   بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ انعام 33   اى پيغمبر ما دانستيم كه سينه‏ات بر اثر نفاق آنها خسته شده فقط تو نيستى كه مشركين ترا تكذيب مى‏كنند اين عادت ستمكاران است، اينان همواره آيات خدا و پيشوايان دين را انكار و تكذيب نموده‏اند و انكارشان البته بدون دليل و حجت ميباشد.

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:15 ::  نويسنده : ارادتمند

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 255

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ   32-33   اگر ما ترا بجوار رحمت خود ببريم و تو از اين كفار انتقام نكشيده باشى ما بعد از تو سخت از آنها انتقام بكشيم. و در تفسير امام (ع) و اهل بيت اينطور است: «فانا بعلى منهم منتقمون» ما بواسطه وجود مقدس امير المؤمنين (ع) از اين امة انتقام ميكشيم. چه از رحمت و كرامت پيغمبر اكرم (ص) آن بود كه در حال حيات پيغمبر امة او را عذاب ننمود چنانچه ميفرمايد وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ انفال 33    ماداميكه ميان امة هستى خدا آنها را عذاب نكند. و پس از پيغمبر اكرم (ص) فتنه هائى برپا شد كه اكثر امة بر اثر آن هلاك شدند.

يا عذابى كه وعده بآنها داديم بتو اى پيغمبر بنمايانيم و بشمشير تو از آنان انتقام كشيم چه ما همه گونه قدرت و توانائى بر هلاكت آنها داريم.

حضرت صادق (ع) فرمود معناى آيه آنست اى محمد (ص) اگر ترا از مكه بسوى مدينه ببريم، دوباره بازگردانيم و بدست على بن أبي طالب از قريش انتقام بكشيم.

 ابن بابويه و طبرسى ذيل آيه فوق از جابر بن عبد اللّه روايت كرده‏اند گفت سال حجة الوداع در خدمت پيغمبر اكرم بمكه مشرف شده بودم در منى متوجه اصحاب شد و فرمود من مى‏بينم و ميشناسم شما را كه بعد از من بكفر برميگرديد و بعضى از شما گردن بعض ديگر را زده و جدا مينمايد سوگند بخدا هرگاه چنين عمل زشتى از شما سر بزند من در كتيبه ميزنم شما را و شما در آنجا مرا مى‏شناسيد پس از آن توجهى بامير المؤمنين (ع) نمود و سه دفعه فرمود اگر من نزنم شما را البته على بن أبي طالب ميزند شما را، در آن هنگام حالت پيغمبر تغيير نمود و اثر وحى ظاهر گشت جبرئيل نازل شد و آيه فإما نذهبن بك فانا منهم منقمون بعلى بن أبي طالب را آورد. و اينحديث را سمعانى در فضائل و ابن مغازل در مناقب روايت كرده‏اند و اين دو نفر از بزرگان علماء سنة هستند.

 

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 256

38-43  زخرف

على بن ابراهيم از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) فرمود تأويل اين آيات چنين نازل شده حَتَّى إِذا جاءَنا ...38   يعنى اولى و دومى وقتى كه از دنيا بسوى ما باز آيند يكى از آنها با نهايت حسرت بديگرى ميگويد كاش ميان من و تو فاصله‏اى باندازه دورى مشرق و مغرب بود تو بسيار همنشين و يار بدى بودى. در آنوقت پروردگار به پيغمبر خطاب ميكند و ميفرمايد بفلان و فلان و تابعين آنها بگو امروز پشيمانى بحال شما سودى ندارد چه در دنيا بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كرديد همه شما در عذاب دوزخ شريك هستيد پس از آن به پيغمبر ميفرمايد آيا تو اين كران را ميتوانى بشنوانى يا اين كوران و نابينايان و گمراهان را راه‏نمائى و هدايت كنى اگر ما ترا بجوار خود برديم از فلان و فلان و  پيروان آنها سخت انتقام ميكشيم آنگاه فرمود اى رسول ما بآنچه در باره ولايت على (ع) بر تو وحى ميشود تمسك كن چه ولايت على (ع) راه راست و صراط مستقيم ما ميباشد.

 

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 257

وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ 44  بدانكه وحى آسمانى براى تو و قومت شرف و موجب سر بلنديست و البته از شما در باره وحى بازپرسى مينمايند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم فرموده مراد از ذكر من هستم و اهل بيت من نيز اهل ذكر ميباشند و بايد از رهبران آنها سؤال نمود نه از جهال و مردم نادان.

در محاسن از حضرت صادق (ع) روايت كرده مراد از ذكر قرآن است و اهل آن آل محمد (ص) هستند و مقصود از قوم در آيه مزبور امير المؤمنين (ع) است كه  از مردم در باره ولايت آنحضرت پرسش و سؤال خواهد شد.

 

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 258

وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا ...45

در كافى ذيل آيه فوق از ابى ربيع روايت كرده گفت در خدمت حضرت باقر (ع) براى اداء فريضه حج بمكه مشرف شده بودم هشام بن عبد الملك با نافع بن ازرق مولى عمر بن خطاب نيز بحج آمده بودند هشام بحضرت باقر (ع) توجه كرد ديد مردم ميان ركن و مقام اطراف حضرتش را احاطه نموده مسائل دينى سؤال مينمايند نافع از هشام سؤال كرد اين شخص كيست هشام از روى تمسخر گفت محمد بن على بن حسين بن على بن أبي طالب (ع) پيغمبر اهل كوفه است نافع گفت الحال ميروم مسائلى چند از او پرسش ميكنم كه پاسخ آنها را جز پيغمبر و وصى او كسى نميتواند بدهد هشام باو گفت برو سؤال كن شايد او را در ميان مردم خجل و شرمنده نمائى نافع پيش رفت گفت اى محمد بن على (ع) من تورات و انجيل و زبور و فرقان را خوانده و حلال و حرام آنها را شناخته‏ام از تو سؤالاتى ميكنم كه جز پيغمبر و وصى او كسى ديگر نميتواند جواب سؤالات مرا بدهد حضرت باقر (ع) سر مبارك را بلند نمود و فرمود هر چه ميخواهى سؤال كن عرض كرد فاصله ميان عيسى و محمد (ص) چه مدت بوده فرمود باعتقاد خودت جواب بدهم يا بعقيده مردم؟

عرض كرد بهر دو، فرمود باعتقاد تو ششصد سال و بعقيده مردم پانصد سال بود عرض كرد بفرمائيد معناى آيه وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا چيست محمد (ص) كدام يك از پيغمبران را مشاهده نمود تا از آنها سؤال و پرسش كند آيا فاصله ميان او و عيسى كه آخر پيغمبران است پانصد سال نبود پس چگونه پيغمبران را ديده تا بتواند از آنها سؤالى نمايد حضرت باقر (ع) در جواب او ابتداء آيه سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ را تلاوت نمود پس از آن فرمود از آياتيكه پروردگار به پيغمبرش در شب معراج نشان داد آن بود كه در بيت المعمور تمام پيغمبران را محشور و جمع نمود جبرئيل آنها را صف‏بندى كرده سپس اذان و اقامه گفت هر فصلى دو مرتبه و

 «حى على خير العمل»

را نيز گفت آنگاه محمد (ص) را مقدم داشت تا بر تمام پيغمبران امامت كرد و نماز خواند چون از نماز فارغ شد آيه فوق نازل شد خطاب نمود به پيغمبر و فرمود از جميع پيغمبران كه در عقب تو حضور دارند سؤال كن چه چيز را پرستش ميكنيد و بر چه شهادت و گواهى ميدهيد تمام آنها گفتند شهادت ميدهيم كه پروردگارى جز خداى يكتا و يگانه نيست و براى او شريك و مانندى نباشد و گواهى ميدهيم بر تو اى محمد (ص) كه فرستاده خداوند و اقرار و اعتراف داريم بر نبوت تو و ولايت على بن أبي طالب (ع) پروردگار از ما جميع پيغمبران عهد و پيمان گرفته بر نبوت تو و بر ولايت امير المؤمنين على بن أبي طالب (ع) و فرزندان كرامش نافع گفت راست فرموديد اى محمد بن على (ع) سوگند بخدا شما ائمه اوصياء پيغمبر اكرم (ص) و خلفاء او هستيد در تورات و انجيل و زبور و فرقان اسامى شما نوشته شده است و شما سزاوارتر از غير خودتان ميباشيد.

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 261

 وَ ما نُرِيهِمْ مِنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِها وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ هيچ معجزه و آياتى بآنها ننموديم جز آنكه از آيت ديگر بزرگتر بود همه را تكذيب كردند ما هم آنها را بعذاب و بلايا گرفتار كرديم تا بسوى ما بازآيند.

ابن قولويه در كتاب كامل الزياره ذيل آيه فوق از عبد اللّه بن بكر ارجانى روايت كرده گفت باتفاق حضرت صادق (ع) بمكه مشرف شده بودم در بين راه عبورمان بكوه سياهى كه در طرف چپ جاده واقع شده افتاد كه بسيار وحشتناك بود بحضرت صادق (ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا كوهى وحشتناك‏تر از اين نديدم فرمود اى عبد اللّه آيا ميدانى اين چه كوهى است عرض كردم نميدانم فرمود نام آن كمد است واقع شده بمحاذى واديه‏اى از واديه‏هاى دوزخ كه در آن قاتلين و ظالمين پدرم حضرت امام حسين (ع) معذب هستند عبور ننمودم از اين مكان مگر آنكه مشاهده نمودم آن دو نفر را كه فرياد و استغاثه مينمايند، بآنها گفته و ميگويم اين عذاب و كيفر بخاطر ظلم و ستمى است كه بما آل محمد (ص) نموده حق ما را غصب  كرده و ما را بقتل رسانيده و باعث تجرى مردم شده‏ايد خداوند رحم نكند بكسيكه رحمت بفرستد بر شما، و بعض از اوقات توقف مينمايم در آنمكان تا قدرى تسلى و تشفى خاطرم بشود ابن بكر ميگويد حضورش عرض كردم اى فرزند رسول خدا ناله و فرياد آنها را ميشنويد فرمود بلى استغاثه ميكنند و فرياد ميزنند اى حجت خدا پيش بيا تا ما بدست شما توبه كنيم در آنوقت صدائى ميشنوم كه ميگويد بآنها بگو ساكت باشيد و سخن مگوئيد كه فرياد و استغاثه بحال شما سودى ندارد ابن بكر ميگويد مجددا حضورش عرض كردم اى فرزند رسول خدا شما از صداهاى ايشان ترس و وحشت نميكنيد فرمود اى عبد اللّه دلهاى ما غير دلهاى مردم ديگر است بدان كه فرشتگان بر ما نازل ميشوند و گذشته و آينده را بما خبر ميدهند و از هر چه در روى زمين و آسمان واقع ميشود ما را آگاه گردانند عرض كردم آيا امام مشرق و مغرب جهان را مشاهده مينمايد فرمود چگونه مشاهده نميكند و حال آنكه حجة خداست بر تمام چطور تصور ميشود كه قوم و طايفه‏اى از نظر حجة پروردگار غايب و پنهان باشند امام شاهد و گواه بر خلايق است چگونه آنها را نمى‏بيند يا مانعى وجود دارد ميان مخلوقات و امام تا ايشان را مشاهده ننمايد خداوند نسبت به پيغمبرش ميفرمايد وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ سبا 28   يعنى ما نفرستاده‏ايم تو را مگر بسوى تمام مخلوقات و امام هم بعد از رسول قائم مقام پيغمبر است و او شاهد بر خلق است خداوند در باره ائمه ميفرمايد سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِم‏فصلت 53  ْ اى ابن بكر كدام آيه و علامة در عالم بزرگتر از ما ائمه وجود دارد و چه آيه‏اى را پروردگار بغير از ما ائمه بجهانيان نشان داد.

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:14 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 243

وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (28)

ابن بابويه ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه و مقصود از «كَلِمَةً باقِيَةً» را سؤال نمودم فرمود كلمه امامة است كه پروردگار در اعقاب و فرزندان حضرت امام حسين تا روز قيامت مقرر داشته و تعيين فرموده است.

و از جابر جعفى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا بعضى از مردم ميگويند پروردگار امامت را در فرزندان حضرت امام حسن قرار داده فرمود آنها دروغ ميگويند مگر فرموده خداى تعالى را توجه ننموده‏ايد كه ميفرمايد وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ آيا بجز فرزندان حضرت امام حسين و اعقاب آنحضرت در اعقاب شخص ديگرى قرار داده؟ اى جابر پيغمبر اكرم (ص) تصريح نموده باسامى ائمه طاهرين و فرمود شبى كه بمعراج رفتم ديدم كه بنور بر ساقه عرش اسامى ائمه نوشته شده و ايشان دوازده نفر بودند اول آنها على امير المؤمنين (ع) سپس دو فرزندانش حسن و حسين پس از آن على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن و حجة قائم اين نه نفر از فرزندان و اعقاب حسين (ع) هستند خداوند تمام آنها را برگزيده و پاك و پاكيزه قرار داده سوگند بخدا هر كس غير از ما ائمه را امام و پيشوايان خود بداند پروردگار او را با شيطان و جنودش محشور بگرداند جابر گويد آنحضرت تنفسى نمود پس از آن فرمود خداوند رحم نكند اين امة را چه آنها حق پيغمبرشان را رعايت ننمودند بخدا قسم اگر اين مردم حق را باهلش واگذار مينمودند همانا ميان دو نفر نسبت بخداوند اختلاف پيدا نميشد سپس فرمود آن يهوديانى كه پيغمبرشان را دوست ميداشتند بحوادث روزگار مبتلا شدند بخاطر ايمان و دوست داشتن پيغمبر، نصارائى كه عيسى را دوست داشتند و باو ايمان آورده بودند صبح كردند در حاليكه خود را از ترس در قريه نجران پنهان و مستور داشتند مؤمنين هم بخاطر دوستى محمد (ص) و آل او در اطراف و اكناف   جهان بآتش‏ها ميسوزند جابر گفت حضورش عرض كردم اى مولاى من مگر امامت حق شما نيست فرمود چرا. گفتم پس چگونه از حق خودتان دست كشيده و گوشه عزلت اختيار نموده‏ايد چرا قيام نميكنيد پروردگار ميفرمايد وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ  حج 78 براى چه امير المؤمنين (ع) از گرفتن حق خود خوددارى نمود و حقش را از اين مردم نگرفت فرمود چون يار و ياورى نداشت آيا قول پروردگار را كه در باره لوط پيغمبر حكايت ميكند نشنيده‏اى كه ميفرمايد «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ» هود 80 (لوط بقوم خود گفت اى كاش من قدرت و توانائى داشتم تا مانع از عمل زشت شما ميشدم الحال كه توانائى ندارم بگوشه عزلت و پناهگاه محكمى ميروم و سكونت ميگزينم) و از زبان نوح پيغمبر حكايت مينمايد «فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» قمر 10  (پروردگارا بر من غلبه نموده‏اند مرا يارى بفرما  و در اين آيه شرح حال موسى را بيان نموده و ميفرمايد إِنِّي لا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَ أَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ   مائده 2

 (پروردگارا من جز بر نفس خود و برادرم بر كس ديگر تسلط ندارم خدايا ميان ما و طايفه زيانكاران جدائى افكن) اى جابر هرگاه حال پيغمبران چنين باشد عذر اوصياء و ائمه موجه‏تر است امام مانند كعبه است مردم بايد بسوى كعبه بروند نه آنكه كعبه بسوى مردم برود وظيفه مردم آنستكه بطرف امام بروند نه آنكه امام بجانب ايشان برود.

و از سليم بن قيس روايت كرده گفت در مسجد كوفه نشسته بوديم امير المؤمنين تشريف آورد و بما فرمود اى مردم هر چه ميخواهيد از قرآن از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد بدانيد در قرآن علوم اولين و آخرين موجود است پروردگار فرو نگذاشته علمى را در قرآن تا مردم آن را بيان كنند ولى علوم و دانش و تأويلات قرآن را غير از راسخون در علم كسى نميداند و راسخون يكنفر نميباشد پيغمبر اكرم (ص) هم از جمله راسخون بود نه آنكه منحصر بحضرتش باشد پروردگار پيغمبرش را تعليم داد و رسول اكرم بمن تعليم نمود و پيوسته علوم و تأويلات قرآن در اعقاب و فرزندان رسول خدا ميباشد تا روز قيامت، پس از آن قرائت نمود آيه وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ   بقره 248  و فرمود من نسبت برسول اكرم بمنزله هارونم نسبت بموسى و علم و دانش در اعقاب و فرزندان ما تا قيامت باقى و برقرار خواهد بود پس از آن فرمود رسول اكرم (ص) از اعقاب و فرزندان حضرت ابراهيم است و ما اهل بيت از فرزندان و اعقاب حضرت ابراهيم (ع) و حضرت محمد (ص) مى‏باشيم‏

 

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 250

ابن قولويه ذيل آيه:  وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ (39

از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود شبى كه پيغمبر اكرم (ص) بمعراج تشريف برد از مصدر جلالت بحضرتش خطاب رسيد اى محمد (ص) ما ترا بسه چيز امتحان ميكنيم تا صبر و بردبارى تو معلوم شود عرض كرد پروردگارا تسليم امر تو هستم و از ذات مقدست صبر و بردبارى را مى‏طلبم فرمود اول آنها گرسنگى است و برگزيدن مستمندان است بر نفس و اهل بيت خود عرض كرد پروردگارا پذيرفتم دوم تكذيب شدن و خوف شديد و بخطر افتادن نفس شريف در مهالك جنگ با كفار است عرض كرد قبول نمودم و راضى شدم و از پيشگاه مقدست توفيق ميطلبم سوم چيزيست كه بعد از خودت باهل بيت تو ميرسد از قتل و غارت و ظلم و ستم و غصب حقوق آنها على (ع) برادرت را سب كنند و ظلم و ستم نمايند و از حقش محروم سازند و در آخر كار او را بدرجه شهادت ميرسانند عرض كرد راضى شدم فرمود بدخترت فاطمه ظلم و ستم كنند حقش را غصب كرده و بدون اجازه بر منزلش وارد شوند ميان در و ديوار او را فشار داده محسن او را سقط كنند و سيلى بصورت او بزنند و باو هر گونه ذلت و خوارى برسد يار و مددكارى نيابد پيغمبر اكرم (ص) فرمود

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏

پروردگارا قبول كردم فرمود دو فرزندت حسن و حسين را شهيد كنند يكى را بر اثر خورانيدن سم مقتول و ديگرى را قطعه قطعه كنند و بدن او را عريان گذارند برادران و يارانش را نيز بقتل برسانند و اهل و عيال او را اسير كرده و در شهرها بگردانند در علم من قضا بر شهادت او گذشته است اهل آسمان و زمين  و فرشتگان بر او گريه كنند از صلب او فرزندى بيرون آورم تا انتقام خون او را از مردم بكشد تمثال او اكنون در زير عرش است دنيا را پر از عدل و داد گرداند و ترس او در دلها افتد آنقدر از كفار و منافقين بكشد كه مردم در او شك كنند. اى محمد (ص) سر بالا كن و بساقه عرش نظر نما پيغمبر اكرم (ص) فرمود بساقه عرش نظر كردم مردى را كه بسيار نيكو منظر و خوش‏رو بود ديدم كه نورى از چهره و جبين و پيرامونش بالا ميرفت بطرف من آمد او را بوسيدم فرشتگان بسيارى اطرافش را احاطه كرده بودند عرض كردم پروردگارا اين فرزندم چه قومى را غضب مينمايد و چه كسى را يارى مينمايد فرمود غضب او بر آنهائى استكه باهل بيت تو ظلم و ستم نموده و آنها را خوار و ذليل كرده‏اند و تو و اهل بيت ترا يارى كند عرض كردم پروردگارا راضى شده و تسليم امر حضرتت هستم فرمود اى محمد (ص) بدان كه جزا و پاداش برادرت على (ع) را در جنة الماؤى عطا كنم و حجت او را در روز قيامت بر تمام خلايق رستگار گردانم و حوض كوثر را با تو دهم تا دوستان خود را سيراب گرداند و از ورود دشمنان بكنار حوض كوثر مانع شود جهنم را براى او سرد و سلام گردانم تا داخل آن بشود و هر كسى را كه بمقدار ذره‏اى در دل او از محبت اهل بيت تو باشد از جهنم بيرون آورد منزلت و مقام تو با برادرت على (ع) در بهشت يكدرجه باشد و يكى از اجر و پاداش دو فرزند مسموم و مقتول تو آن باشد كه آنها را دو گوشواره عرش خود قرار داده و عرش را بآنها زينت دهم و آن مقدار كرامت بآنها عطا كنم كه بتصور هيچ بشرى درنيايد و در دل هيچ كس خطور نكند بخاطر مصائبيكه بر آنها وارد آمده و بزوار قبر آنها اجر و پاداش بسيارى عطا نمايم چه زوار قبر ايشان زائرين من ميباشند بآنها چيزى جزا دهم كه هر كس بآن نظر كند غبطه خورد و دخترت فاطمه (ع) را نزد عرش خود متوقف سازم و باو گويم ترا ميان بندگان خود حكم ساختم هر كس در حق تو و فرزندانت ظلم و ستم نموده در باره آنها هر چه ميخواهى حكم كن كه من حكم ترا در باره آنها تأييد و امضا مينمايم فاطمه (ع) امر ميكند دشمنان خود و فرزندانش را بجهنم ببرند در آنوقت ظالمين و ستمكاران اهل بيت تو گويند «يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ»   زمر 56   و آرزوى بر گردانيدن بسوى دنيا كنند و از شدت حسرت و غضب دست خود را بدندان بگزند و گويند يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا و نيز گويند «يا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ»  38   در آن هنگام بآنها خطاب ميشود وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ ظالمين 39   و ستمكاران ميگويند پروردگارا خودت حكم كن ميان بندگانت در آنچه اختلاف دارند. باولى و دومى خطاب شود أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ   هود 18-19   روز قيامت نخست حكمى كه ميشود در باره قاتل محسن سقط شده حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) است پس از آن قنفذ را با صاحبش حاضر مى‏كنند و آنها را با تازيانه آتشينى ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانه‏ها بر دريا اصابت كند تمام آب آن بجوش آيد و چنانچه بكوههاى دنيا برخورد نمايد سوخته و خاكستر گردد پس از آن امير المؤمنين در محضر عدل الهى حاضر شود براى فصل خصومت، از مصدر جلالت خطاب رسد بفرشتگان، اولى و دومى و سومى را در چاه جهنم بيفكنند و سرپوش سر آنچاه گذارند تا كسى آنها را مشاهده نكند و ايشان كسى را نه‏بينند، در آنوقت اشخاصيكه پيرو آنان بوده و آنها را دوست ميداشتند فريادشان بلند شود و گويند رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ   فصلت 29  (پروردگارا

آنهائيكه ما را گمراه كردند بما نشان بده تا زير پا بيفكنيم و پست و ذليل‏ترين مردم شوند) پروردگار خطاب بآنها كند و ميفرمايد هرگز امروز بحال شما سودى ندارد چه در دنيا ظلم و ستم كرده‏ايد و امروز با دوستان و هم‏قرينان خود در عذاب دوزخ شريك هستيد در آنوقت صدايشان بواويلا وا حسرتا بلند شود فرشتگان محافظ آنها را كنار حوض كوثر حضور امير المؤمنين (ع) بياورند چون آنحضرت را نزديك خود بچشم مشاهده كنند رخسار آنها از خوف زشت و سياه شود بحضرتش التماس ميكنند و ميگويند از ما درگذر و عفو نما و ما را از آب كوثر سيراب گردان امير المؤمنين (ع) بايشان ميفرمايد                       

 اين منصب كه امروز در كنار حوض مشاهده مينمائيد همان منصبى بود كه شما در دنيا براى ديگران ميدانستيد و ميگفتيد آنها امير المؤمنين هستند. سپس بفرشتگان دستور ميدهد كه آنان را با لبان تشنه برگردانند و آب آشاميدنى ايشان فقط از حميم باشد و شفاعت شفاعت كنندگان براى آنها سودمند واقع نگردد.

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:14 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 232

سوره زخرف‏

در مكه نازل شده هشتاد و نه آيه و هشتصد و سى كلمه و سه هزار و چهار صد حرف است.

خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مى‏كند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنه‏هائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.

 

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 233

خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر                      

 و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مى‏كند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنه‏هائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 234

وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ 4

على بن ابراهيم از حماد روايت كرده گفت از حضرت معناى آيه فوق را سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير «إِنَّهُ» امير المؤمنين (ع) است و حضرتش در سوره فاتحه كه موسوم است بام الكتاب در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ذكر و بيان شده چه آن حضرت راه راست و صراط مستقيم خداست.

 محمد بن عباس از محمد بن على بن جعفر روايت كرده گفت شخصى از حضرت رضا (ع) سؤال نمود اى فرزند رسول خدا در كدام آيه از سوره فاتحه امير المؤمنين ذكر و بيان شده فرمود در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ چه آن بزرگوار صراط مستقيم و شناسائى حضرتش معرف راه راست پروردگار است. و اينحديث را ديلمى نيز بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده.

و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت در حضور امير المؤمنين (ع) بعيادت صعصعة بن صوحان رفتيم چون آنحضرت را مشاهده نمود بسختى از بستر خود حركت كرد امير المؤمنين باو فرمود اين ديدار و عبادتى كه از تو نموديم سبب فخريه خود بر عشيره و طايفه‏ات قرار مده عرض كرد خير لكن ذخيره و اجر آخرت خود قرار ميدهم آنحضرت باو فرمود نمى‏بينم ترا مگر سبك مؤنه و داراى اعوان و انصار بسيار. صعصعه عرض كرد سوگند بخدا نمى‏شناسم شما را مگر داراى عاليترين مرتبه دانش چه حضرت ناميده شده‏اى در قرآن خدا به على حكيم و در نزد مؤمنين برؤف و رحيم.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زيد بن صوحان در جنگ جمل شهيد شد هنگام احتضار امير المؤمنين (ع) ببالين او تشريف برده و سرش را بدامن گرفت فرمود اى زيد خداوند ترا رحمت كند چقدر سبك مؤنه هستى زيد سرش را بلند نمود نظرى بجمال منور امير المؤمنين افكند عرض كرد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد بخدا قسم نشناختم وجود مقدست را مگر آنكه معرفت و دانائى بخدا بسيار دارى و در سوره فاتحه كه ام الكتاب است صراط مستقيم خدا و على حكيم ميباشى پروردگار در قلب حضرتت بسيار بزرگ و عظيم است. در تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه در دعاى روز غدير فرمود پروردگارا شاهد و گواه باش امام هادى و مرشد رشيد امير المؤمنين (ع) است همان شخصى كه در قرآنت او را چنين وصف نموده و فرموده‏اى وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 239

وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُون  19

محمد بن عباس از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم (ص) بابو بكر و عمر و امير المؤمنين امر فرمود بروند و بر اصحاب كهف و رقيم سلام كنند. كنار غار اصحاب كهف رفتند ابو بكر وضوء گرفت و دو ركعت نماز بجا آورد و بر آنها سلام كرد جوابى نشنيد عمر پيش رفت او نيز جوابى نشنيد امير المؤمنين (ع) بطرف غار تشريف برد و فرمود سلام بر شما اى جوانان اصحاب كهف جواب دادند بر تو باد سلام اى وصى پيغمبر آخر الزمان فرمود اى اصحاب كهف چرا جواب سلام ابو بكر و عمر را نداديد؟ عرض كردند پروردگار بما امر فرموده جواب كسى را ندهيم مگر آنكه او پيغمبر يا وصى پيغمبر باشد. پس از آن بازگشتند حضور پيغمبر اكرم (ص) آنحضرت داستان آنها را سؤال نمود جواب دادند فقط اصحاب كهف پاسخ سلام امير المؤمنين على (ع) را دادند پيغمبر صحيفه‏اى بيرون آورد بعمر و ابو بكر فرمود گواهى خودتان را بخط خود در اين صحيفه بنويسيد و آنچه ديده و شنيده‏ايد ثبت كنيد در آنوقت جبرئيل نازل شد و آيه سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ را آورد

در بصائر الدرجات از يعقوب بن جعفر روايت كرده گفت در مكه معظمه حضور حضرت موسى بن جعفر (ع) بودم مردى وارد شد عرض كرد اى فرزند رسول خدا شما بطورى تفسير قرآن ميفرمائيد كه از كسى نشنيده‏ام فرمود قرآن و تفسير آن بر ما نازل شده پيش از آنكه بر مردم نازل شود ما ائمه حلال و حرام و ناسخ و منسوخ و متفرق قرآن را ميدانيم و اينكه آيات قرآن در شب و يا روز فرود آمده و در حق چه اشخاصى نازل شده. ما حجتهاى خداوند در روى زمين هستيم و شاهد و  گواهان مخلوقات ميباشيم چنانچه پروردگار ميفرمايد سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ شهادت از ماست و سؤال و پرسش از براى مشهود عليه است.

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:8 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 220

 أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً وَ يَجْعَلُ مَنْ يَشاءُ عَقِيماً إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ (50)

شيخ مفيد در اختصاص ذيل آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً از موسى فرزند حضرت جواد (ع) روايت كرده گفت قاضى القضاة بغداد يحيى بن اكثم نامه بمن نوشت و در آن نامه دوازده سؤال كرد و پاسخ آنها را خواست.

سؤال اول نوشته بود خبر بده مرا از آيه شريفه كه ميفرمايد قالَ الَّذِي  عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏

 (شخصى كه علمى از كتاب الهى داشت بسليمان گفت پيش از آنكه چشم برهم بزنى تخت بلقيس را در پيشگاهت حاضر مينمايم) چگونه سليمان با مقام نبوت خود محتاج علم  آصف بن برخيا بوده و از دانشى كه او داشته بهره نداشته؟

سؤال دوم: خبر بده مرا از آيه وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً (يوسف پدر و مادر خود را بر تخت نشانيد آنها و فرزندانش او را سجده نمودند) چطور يعقوب و فرزندانش با مقام پيغمبرى براى يوسف سجده نمودند؟

سؤال سوم مخاطب بآيه 94 سوره يونس فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ (اگر در باره آنچه براى تو نازل نموده‏ايم شكى در دل داشته باشى از پيشينيان خودت كه كتابهاى آسمانى را خوانده‏اند سؤال كن) كيست؟ اگر مراد پيغمبر است پس آنحضرت شك داشت در آنچه از جانب خدا بر او نازل ميشد و اگر مخاطب غير پيغمبر است پس بر او نيز قرآن نازل شده.

سؤال چهارم كدام دريا مقصود پروردگار است در آيه 27 سوره لقمان وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ (اگر تمام درختهاى زمين را قلم و دريائى را مركب كنيم تا كلمات خدا را برشته تحرير در آوريم آن دريا خشك شود هفت درياى ديگر مركب اضافه نمائيم باز از تحرير و نگارش آن عاجز مانده و كلمات حق ناتمام خواهد ماند) سؤال پنجم پروردگار در وصف بهشت ميفرمايد در آيه 71 سوره زخرف وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ (در آن بهشت هر چه نفوس را بر آن ميل و شهوت است و چشمها را شوق و لذت بخشد مهيا باشد) نفس آدم ميل نمود بخوردن گندم و از آن تناول نمود چرا خداوند او را توبيخ و سرزنش مينمايد.

سؤال ششم معناى آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً چيست چگونه پروردگار تزويج نمود پسران را به بندگان و حال آنكه طايفه لوط را بر اين عمل عذاب و هلاك نمود.

سؤال هفتم آيا شهادت يكنفر زن جايز است و حال آنكه پروردگار ميفرمايد وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ گواهى بگيريد دو نفر شاهد عادل را؟

سؤال هشتم خبر بده مرا از خنثى و قول امير المؤمنين (ع) كه فرمود معيار در ارث بردن خنثى محل بول اوست اگر از آلت رجوليت خارج ميشود سهم الارث او  سهم مرد است و چنانچه بول از آلت مؤنث خارج ميشود نصيب او سهم زن است اقرار خنثى بنفع خودش قابل قبول نيست و نظر كردن مردها بر او جايز نيست چه ممكن است زن باشد و همچنين مشاهده نمودن زنها او را، چه محتمل است مرد باشد.

سؤال نهم گوسفند چرانى با يكى از گوسفندان وطى نمود همينكه مالك را را مشاهده كرد گوسفند را رها نمود آن گوسفند مشتبه شد بين تمام گوسفندان در اين باره صاحبش چه تكليفى دارد؟

سؤال دهم امير المؤمنين (ع) بابن جرموز فرمود بشارت بده آتش جهنم را بقاتل ابن صفيه با اين وصف حضرتش بقاتل حد جارى ننمود و آنحضرت امام بود و هر كس ترك كند حدى از حدود الهى را بدون علت و سببى كافر است.

سؤال يازدهم نماز صبح از جمله نمازهاى روزانه است چرا آنرا بايد بلند خواند؟ چه جهر در نماز مخصوص نمازهاى شبانه است.

سؤال دوازدهم چرا امير المؤمنين (ع) اهل صفين را بقتل رسانيد و مجروحين آنها را كشت و تعقيب نمود آنانرا و در جنگ جمل مجروحين را بقتل نرسانيد و تعقيب ايشان نكرد و آنها را امان داد؟ اگر حكم اول صواب بود حكم دوم خطاست.

حضور برادرم امام على النقى (ع) شرفياب شده سؤالات او را بيان كرده و گفتم من پاسخ آنها را نميدانم فرمود اى برادر بنويس پاسخ سؤالات او را:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ شرح داديم مسائل ترا گوش كن و بفهم و دلت را بجوابهاى آنها مشغول كن چه اتمام حجت نموديم بر تو. سؤال نمودى چگونه سليمان با مقام نبوت احتياج پيدا كرد بعلم و دانش آصف بن برخيا؟

جواب- سليمان هم آنچه را كه آصف ميدانست بخوبى دارا بود و از دانش آصف بى‏بهره نبود ولى مايل بود و دوست داشت و ميخواست بامة خود از جن و انس آصف را معرفى نموده و او را بشناساند كه پس از خودش حجت خداست و بفرمان پروردگار اين كار را انجام داد تا در اقامت و جانشينى آصف اختلاف نكنند و اين امر از نظر تأكيد و مصلحت بود چنانچه داود در حال حياة خود همين رفتار را با سليمان كرد تا او را بنبوت بشناساند و مردم در پيغمبرى او اختلاف ننمايند.                       

 دوم سؤال نمودى چگونه يعقوب و فرزندانش با مقام نبوت يوسف را سجده نمودند؟

جواب- سجده يعقوب و فرزندانش براى يوسف نبود بلكه براى عظمت پروردگار و شكر نعمت او بود كه پس از سالها فراق و جدائى آنها را بوصال يكديگر رسانيد نه براى مقام پادشاهى و سلطنت يوسف همانطور كه سجده فرشتگان برابر آدم براى اطاعت امر خدا بوده نه براى آدم.

سوم سؤال كرده بودى كه مخاطب بآيه فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ فَسْئَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِك  يونس 94  َ كيست؟

جواب- مخاطب پيغمبر (ص) است و آنحضرت شكى نداشت در آنچه نازل شده بر او از طرف خداوند ولى مردم نادان ميگفتند چرا خداوند فرشته‏اى بسوى ما نفرستاده اين پيغمبر مانند ما ميخورد و ميآشامد و راه ميرود بايد پيغمبر با ديگران فرق داشته باشد آيه فوق نازل شد كه اى پيغمبر سؤال كن در حضور اين جهال از كسانيكه تلاوت نمودند تورية و انجيل و ساير كتب آسمانى را آيا پروردگار نفرستاد پيغمبرانى كه همه آنها ميخوردند و ميآشاميدند و راه ميرفتند تو هم نظير ايشان ميباشى و بآنان تأسى كرده‏اى و اگر چه مخاطب آيه ظاهرا پيغمبر است ولى در باطن آنهائى هستند كه از روى جهالت و نادانى آن سخنان بيجا را ميگفتند.

چهارم سؤال كردى از دريائى كه مقصود پروردگار است در آيه وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ.لقمان 27

جواب- اسامى هفت درياى مورد بحث بقرار ذيل است: چشمه كبريت و درياى يمن و درياى برهوت و درياى طبرستان (يا طبريه) و درياى هند و درياى افريقيه و درياى باجر. اگر تمام اينها مركب شوند تا كلمات خدا را برشته تحرير درآورند آن درياها خشك شده و كلمات حق ناتمام خواهد ماند و ما ائمه كلمات خدا هستيم كسى درك فضائل ما را نميكند و عقل هيچ بشرى بانتهاى فضيلت ما نميرسد.

 

پنجم سؤال نمودى چگونه پروردگار آدم را براى خوردن ميوه شجره ممنوعه توبيخ و سرزنش نمود و حال آنكه ميفرمايد در بهشت هر چه نفوس بر آن ميل دارد  و چشمها را شوق و لذت مى‏بخشد مهيا شده؟

جواب- درختى كه خداوند آدم و همه را از خوردن آن منع نمود درخت حسد بود نه گندم پروردگار از آنها عهد گرفت بديده حسد نظر نكنند بآن اشخاصيكه خداوند فضيلت و برترى داده آنها را بر آدم و زوجه او آدم و همسرش بر عهد خود باقى و استوار نماندند و پيمان‏شكنى كردند.

ششم سؤال كرده بودى از معناى آيه أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً   50  و گفتى چگونه پروردگار تزويج نمود ذكور را به بندگان خود؟

جواب- معناى آيه آنست كه پروردگار تزويج ميكند حور العين را به جوانان و مردان مؤمن و فرمانبردار، معاذ اللّه خداوند قصد فرموده باشد آن معنائى كه بر تو اشتباه شده و ميخواستى بر اثر اين اشتباه و جهالت مرتكب عمل شنيع و فحشا بشوى و هر كس مرتكب چنين عملى بشود پروردگار او را در آتش جهنم مخلد بدارد و عذابش را مضاعف گرداند.

هفتم گفتى آيا گواهى يكنفر زن كافى است؟

جواب- شهادت زن قابله جايز است چه با قسم او مرد ممكن نيست مقام زن بايستد در اين گواهى.

هشتم سؤال كردى از فرمايش امير المؤمنين (ع) نسبت بارث خنثى كه فرموده سهميه ارث خنثى از راه بول كردن معلوم ميشود.

جواب- آن فرمايش صحيح است دستور آن بطريق ذيل است: جمعى از عدول مؤمنين هر يك آئينه بدست گرفته خنثى عريان شده عقب آنها مقابل آئينه مى‏ايستد آنها در آئينه شبه او را مى‏بينند و در باره‏اش حكم ميكنند.

سؤال نهم راجع بگوسفند مدخوله بود.

جواب- اگر صاحب گوسفند عين آنرا مى‏شناسد آنرا كشته و ميسوزاند و چنانچه نمى‏شناسد گله گوسفند را تقسيم ميكند بدو بخش و ميان آنها قرعه‏كشى ميكند قرعه بهر نصفى اصابت نمود نصف ديگر از حكم خارج هستند پس از آن باز نصف اصابت شده را تقسيم مينمايد و قرعه ميكشد و بهمين دستور رفتار مينمايد                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 226

 تا يكى بيش باقى نماند آنوقت آنرا ذبح كرده و ميسوزاند.

دهم گفتى چرا امير المؤمنين (ع) بر قاتل ابن صفيه حد جارى ننمود؟

جواب- آنحضرت ميدانست كه او در جنگ نهروان كشته خواهد شد.

يازدهم سؤال نمودى چرا در نماز صبح قرائت را بلند ميخوانند با آنكه آن نماز از جمله نمازهاى روز است.

جواب- پيغمبر اكرم (ص) نماز صبح را پيش از پنهان شدن ستارگان و روشن شدن روز بجا ميآورد لذا بجهر قرائت ميفرمود.

دوازدهم سؤال نمودى بچه سبب امير المؤمنين مجروحين جنگ صفين را بقتل ميرسانيد و فرار كنندگان را تعقيب مينمود و چنين رفتارى در جنگ جمل نفرمود؟

جواب- چون اهل جمل رئيس و پيشواى آنها كشته شد و ملجأ و پناهى نداشتند كه بدور او جمع شوند لذا بمنازل خود برگشتند و دست از محاربه كشيدند و تسليم شدند از اينجهة امير المؤمنين (ع) آنها را امان داد بخلاف اهل صفين كه                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 227

 رئيس آنها معاويه زنده بود و فرار كنندگان اطراف او جمع ميشدند مجروحين را معالجه نموده ايشانرا مجددا براى جنگ و محاربه روانه ميساخت و اگر امير المؤمنين حكم نميفرمود در باره اهل جمل و صفين بطريق مزبور همانا شناخته نميشد و نمى‏فهميدند مردم در حق معصيت‏كاران اسلام و اهل توحيد چگونه حكم و رفتار نمايند.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 230

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ ... 52  

در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود روح يكى از مخلوقات خداست كه اعظم از جبرئيل و ميكائيل است پروردگار او را فرستاد بسوى پيغمبر همواره با آنحضرت است خبر ميداد و حفظ و تقويت مينمود او را و بعد از پيغمبر اكرم (ص) با ما ائمه ميباشد و از زمانى كه خداى تعالى او را بزمين فرستاد و نازل شد بر محمد (ص) بآسمان صعود نكرد. و اين حديث را صاحب بصائر الدرجات نيز روايت كرده.

 وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا

 صفار در بصائر الدرجات از جابر جعفى و ابى حمزه روايت كرده گفتند حضرت باقر (ع) فرمود مقصود از نور و صراط مستقيم آيه وجود مقدس امير المؤمنين است پروردگار به پيغمبرش امر فرمود كه خلايق را بسوى ولايت امير المؤمنين (ع) دعوت و رهبرى نمايد و اين ولايت راه راست و طريق مستقيم پروردگاريست كه تمام هستى‏هاى آسمانها و زمين در تحت حكومت و قدرت اوست و على امير المؤمنين (ع) خازن و مؤمن و حجة خداست بر تمام موجودات آسمانها و زمين و همانا بازگشت تمام كارها بسوى خدا منتهى ميشود.

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:7 ::  نويسنده : ارادتمند

 

                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 210

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلى‏ قَلْبِكَ وَ يَمْحُ اللَّهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (24)

سبب نزول آيه آن بود چون خداى تعالى آيه امر بمودت اهل بيت را چنانچه در فوق مشروحا بيان شد نازل فرمود منافقين پيغمبر اكرم (ص) را متهم ساخته و گفتند محمد (ص) را پيش خود آن را گفته و بر خدا دروغ بسته و گفتند مدت بيست سال ما را تحت فرمان خود قرار داده بود كافى نيست اكنون ميخواهد اهل بيت خودش را بر ما مسلط سازد اگر محمد (ص) بميرد و يا كشته شود ما تا قدرت داريم نمى‏گذاريم خلافت در خانواده و اهل بيت او باقى بماند پروردگار آيه فوق را فرو فرستاد و از ضماير آنها خبر داد فرمود بلكه اين بدخواهان ميگويند محمد (ص)    بر خدا افترا بسته و بدروغ دوستى اهلبيت خود را بامت فرض و واجب ساخته اگر خدا بخواهد بر قلب تو مهر ميزند و با كلمات وحى و گفتار خود باطل را محو و ناچيز كند و حق را استوار ميسازد خداوند بر اسرار دلهاى مردم واقف و آگاه ميباشد و آنچه منافقين در دل دارند يا بر زبان جارى ميكنند ميداند و از تهمت‏هائى كه بر پيغمبر در باره دوستى اهل بيت ميزنند واقف است. و چون اين آيه نازل شد جمعى ترسيدند و دانستند كه پروردگار رسولش را از غيب خبر داده پشيمان شدند و حضور پيغمبر رفته و در دست و پاى مباركش افتاده توبه كردند

 

 

                     تفسير جامع، ج‏6، ص: 214

وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِير  30   ٍ هر مصيبت و رنجى كه بشما ميرسد نتيجه رفتار و كردار ناشايسته خود شما است در صورتى كه بسيارى از خطاهاى شما را خداوند بكرم خود اغماض فرموده و ميبخشد.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود هيچ رگى در بدن انسان نمى‏جهد و هيچ چوب باندام او خراشى وارد نميآورد و پاى او بسنگ نميخورد و مبتلا بمرض نميشود مگر بر اثر گناهى كه از او سر زده و آنچه پروردگار عفو ميفرمايد بكرم خود بيشتر است از آنچه مكافات ميدهد.

و از ابن بكير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم چه ميفرمائيد در باره ابتلاءات امير المؤمنين و خاندان رسالت و عصمت و طهارت آيا آنها هم معصيت و نافرمانى مينمودند كه بر اثر عقوبت و مؤاخذه مبتلا ميشدند؟ فرمود حاشا، پيغمبر  

 اكرم (ص) هر روز هفتاد مرتبه توبه و استغفار مينمود بدون داشتن گناهى، ابتلاءات اهل بيت براى قرب و منزلت و زيادتى ثواب و پاداش ميباشد اگر چه لفظ آيه عام است ولى اختصاص بطائفه‏اى دارد چه مصايب و ابتلاءات اطفال و ديوانگان و مؤمنين خاص بر اثر عقوبت و كيفر گناه نيست چه برسد به پيغمبران و ائمه معصومين و اهل بيت، ابتلاءات ايشان براى خاطر ثواب و صبر و بردبارى آنهاست در مصيبت و امراض و شاهد بر اين موضوع فرموده حضرت امام زين العابدين (ع) است به يزيد ملعون هنگاميكه حضرتش را با اسراء اهل بيت وارد بريزيد نمودند يزيد ملعون آيه فوق را خواند كنايه از آنكه اين قتل و اسارت بر اثر عقوبت آنهاست آنحضرت در جواب يزيد فرمود ما اهل بيت مصداق اين آيه نيستيم و در باره ما نازل نشده بلكه آيه ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ  حديد 22    در حق ما نازل شده يعنى هر رنج و مصيبتى كه در زمين يا از نفس خويش بشما رسد همه در كتاب و لوح محفوظ ما پيش از آنكه در دنيا ايجاد كنيم ثبت است و آن بر خدا آسان است و فرمود پروردگار مخصوص ميگرداند دوستان خود را بر مصايب بدون گناهى تا اجر و پاداش آنها را زياد فرمايد و ما اشخاصى هستيم كه هرگز بر آنچه از دست ما رفته و يا بر ما وارد شده تأسف نميخوريم و بآنچه بما عطا شده مغرور و فرحناك نشويم چه خداوند هيچ متكبر و خودخواهى را دوست ندارد.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 219

وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ وَلِيٍّ مِنْ بَعْدِهِ وَ تَرَى الظَّالِمِينَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ يَقُولُونَ هَلْ إِلى‏ مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ (44)

محمد بن عباس از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود ستمكاران آل محمد (ص) چون امير المؤمنين (ع) را مشاهده كنند ميگويند پروردگارا ما را بدنيا بر گردان تا با آل محمد (ص) خير و نيكوئى نمائيم و غفلت‏هاى خود را جبران كنيم چه امير المؤمنين قسمت كننده بهشت و دوزخ است و حضرتش مأمور فرستادن ستمكاران بدوزخ است و آنها با ذلت و وحشت از گوشه چشم بآنحضرت نظر ميكنند در آنحال مؤمنين بآل محمد (ص) بايشان ميگويند همانا امروز ستمكاران اهل بيت در دوزخ باقى خواهند بود و كسى كه بتواند آنها را يارى كند جز خدا نيست پروردگار هر كه را بحالت گمراهى رها كند ديگر راه چاره و نجاتى نخواهد يافت.

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:5 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 

                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 205 

أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ وَ لَوْ لا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (21

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از كلمه وجود مقدس امام و حضرت قائم (ع) است چنانچه مشيت ازلى پروردگار نبود امامى ميان مردم باقى نمى‏ماند و عذاب الهى بر آنها نازل ميشد. و شاهد بر اينكه مراد از كلمه وجود مقدس امام است آيه وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ   زخرف 28  ميباشد پس از آن فرمود مقصود از ظالمين كسانى هستند كه بآل محمد (ص) ظلم و ستم نموده و حقوق آنها را غصب كرده‏اند روز قيامت بر اثر ظلم و ستمى كه مرتكب شده‏اند ترسان و هراسان هستند و بكيفر اعمال زشت خود خواهند رسيد.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 206

قوله تعالى: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏   23  ابن بابويه از حضرت رضا (ع) روايت كرده فرمود سبب نزول آيه آن بود كه چون رسول اكرم (ص) در مدينه منوره مال و ثروتى نداشت و اتفاقاتى پيش آمد ميكرد كه احتياج بمال داشت انصار و اصحاب با خود گفتند خداى تعالى ما را بدست پيغمبر خاتم (ص) هدايت و رهبرى فرموده و مخارجى براى حضرتش پيش ميآيد كه قادر نيست بآن قيام كند اگر ما براى او مالى جمع كنيم روا باشد حضور پيغمبر اكرم (ص) رفتند عرضه داشتند اى رسول خدا تن و جان و مال ما فداى تو است ميخواهيم قسمتى از اموال خود را حضورتان تقديم بداريم و ترا مستغنى و بى‏نياز كنيم پروردگار آيه فوق را نازل نمود و فرمود اى محمد (ص) باين مردم بگو من از شما مزد رسالت طلب نمى‏كنم مگر آنكه دوستى و محبت مرا در حق اهل بيت و ذريه‏ام منظور داشته و دوستدار و علاقه‏مند بآل عصمت و طهارت باشيد كه اين نيز بنفع خود شماست زيرا وسيله هدايت يافتن شماست. استثناء در اين آيه منقطع است چه دوستى اهل بيت اجر و مزد رسالت نيست بلكه تكليف و امر واجبى است بر مردم و «الا» بمعناى لكن است فرمود اجر و مزدى از شما طمع نميدارم و لكن توقع آنست كه اهل بيت و خويشان مرا دوست بداريد. و اينحديث را طبرسى از حضرت باقر (ع) و بسيارى از عامه و خاصه نقل نموده‏اند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه بابى جعفر احول   فرمود مردم بصره در تفسير اين آيه چه ميگويند گفت فدايت شوم ميگويند اين آيه در باره قريش كه اقرباء پيغمبر اكرم (ص) هستند نازل شده فرمود دروغ ميگويند اين آيه در شأن ما ائمه از اهل بيت پيغمبر و اصحاب كسا نازل شده.

شهر بن حوشب كه يكى از علماء عامه است از ام السلمه روايت كرده گفت يك روز پيغمبر اكرم (ص) بحضرت فاطمه (ع) فرمود برو شوهرت و فرزندانت را بياور آنحضرت ايشان را حاضر نموده رسول خدا عبائى بر آنان افكند و گفت پروردگارا اينان آل محمد (ص) هستند صلوات و بركات خود را بر ايشان نازل بفرما چه تو حميدى و مجيدى ام السلمه گفت گوشه عبا را برداشتم تا با آنها در زير آن شوم رسول خدا عبا را از دست من كشيد و فرمود تو برخيرى و اهل بيت من اينانند.

ابن عباس گفت چون آيه نازل شد از رسول اكرم (ص) سؤال نمودم اقربا كيستند كه پروردگار ما را بدوستى ايشان امر نموده فرمود على (ع) و فاطمه (ع) و حسنين (ع) و فرزندان آنها ميباشند.

امير المؤمنين (ع) فرمود پيغمبر اكرم (ص) فرموده بهشت حرام است بر آنانكه بر اهل بيت من ستم و ظلم كنند و عترت مرا برنجانند و هر كس احسانى بيكى از فرزندان عبد المطلب بنمايد و او نتواند مكافات كند من روز قيامت او را مكافات ميكنم.

ثعلبى كه از بزرگان علماء عامه است از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده فرمود هر كس بر دوستى آل محمد (ص) بميرد شهيد مرده و آنكه بر دوستى آل محمد (ص) بميرد گناهش آمرزيده شود و بر توبه بميرد و مؤمنى باشد تمام ايمان، ملك الموت   و منكر و نكير او را بشارت بهشت داده مانند عروسى كه بخانه شوهر ميرود او را وارد بهشت كنند و هر كه بر دوستى آل محمد بميرد دو در از بهشت در قبر او بگشايند و فرشتگان رحمت او را در قبر زيارت كنند و آنكه بر دشمنى آل محمد (ص) بميرد روز قيامت بر پيشانى او نوشته شده كه اين بنده از رحمت خدا نوميد است و بوى بهشت بمشام او نرسد و كافر از دنيا رفته است.

طبرسى از طريق عامه روايت كرده كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود پروردگار پيغمبران را از درختهاى متفاوت خلق نموده و من و على را از يك درخت آفريد من ريشه درخت و على تنه آن و فاطمه شاخه‏هاى درخت و حسن و حسين ميوه‏هاى آن و شيعيان ما برگهاى آندرخت هستند هر كس بيكى از شاخه‏هاى آن چنگ زند نجات يابد و آنكه دورى جويد هلاك گردد چنانچه اگر بنده‏اى از بندگان خداوند چند هزار سال ميان صفا و مروه بعبادت مشغول شود بطوريكه بدن او از كثرت عبادت فرسوده   و لاغر شود ولى محبت من و آل من در دل او نباشد پروردگار آن بنده را بر صورت بآتش جهنم افكند پس از آن تلاوت فرمود قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏.

و از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود در باره ما آل محمد آيه قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ نازل شده، و محافظت بر دوستى ما اهل بيت ندارند مگر مؤمنين.

 وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْنا

 و هر كس كار نيكى كند ما خوبى و خيرى بر آن بيفزائيم.

طبرسى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت معنى آيه فوق را از حضرت امام زين العابدين (ع) سؤال نمودم فرمود حسنه دوستى ما اهل بيت پيغمبر است.

و نيز از امام حسن مجتبى (ع) روايت كرده فرمود آنحضرت در خطبه‏اى فرمود ما از اهل بيتى هستيم كه خداوند محبت و مودت ما را بر هر مسلمانى واجب نموده و فرموده قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً و اقتراف حسنه دوست داشتن ما اهل بيت است.

در كافى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود هر كس ما اوصياء آل محمد (ص) را دوست بدارد و از آثار ما پيروى نمايد اين دوستى و پيروى، محبت و ولايت پيغمبران و اوصياء ايشان و مؤمنين پيشين را تا برسد بدوستى و ولايت آدم عليه السلام در دل آنها زياد ميكند و همين است مفهوم و معناى قول خداوند كه ميفرمايد مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها قصص 84  و اين ولايت و دوستى آل محمد (ص) به بهشت منتهى شده و خدا دوستداران ما خاندان پيغمبر را بهشت واجب گرداند. و در حديث ديگر آنحضرت فرمود مراد از اقتراف تسليم بودن باوامر و تصديق گفته‏هاى ماست كه آنچه ميگوئيم پذيرفته و عمل كنند و تكذيب ننمايند.

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : ارادتمند

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 198

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ  9  روايت كرده كه گفت جماعتى از مردم يمن حضور پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرضه داشتند ما از نواده‏هاى پادشاه قديم از آل نوح ميباشيم و پيغمبر ما وصى  و جانشينى كه نامش سام بود داشت و در كتاب خود خبر داده كه براى هر پيغمبر وصى ميباشد كه بعد از او جانشين و قائم مقام اوست و داراى معجزه و خوارق عادت است وصى شما كيست پيغمبر اكرم بامير المؤمنين (ع) اشاره فرمود مجددا عرضه داشتند كه اى پيغمبر آخر زمان ما از وصى شما درخواست داريم كه سام بن نوح را بما بنماياند پيغمبر اكرم (ص) بامير المؤمنين (ع) فرمود برخيز با اين جماعت بمسجد برو و دو ركعت نماز بجا آور و پس از آن در كنار محراب پاى خود را بزمين بزن تا باذن پروردگار سام بر شما ظاهر شود امير المؤمنين (ع) بفرموده آنحضرت بمسجد رفته و بعد از نماز پاى مبارك بزمين زد ناگاه زمين شكافته شده لحد و تابوتى نمايان گرديد پيرمردى با سيماى نورانى و چهره‏اى زيبا از ميان تابوت برخاست و بامير المؤمنين (ع) سلام كرد و گفت شهادت ميدهم كه نيست خدائى جز خداوند يكتا و محمد (ص) رسول اوست و تو يا على (ع) وصى و خليفه بعد از محمدى و منم سام فرزند نوح. آن جماعت كه شاهد منظره آن صحنه بودند به صحيفه‏اى كه داشتند رجوع نموده ديدند كه سام بهمان وضعى است كه در صحيفه وصف شده آنگاه تقاضا كردند قسمتى از صحيفه را براى آنها تلاوت نمايد سوره‏اى از صحيفه را قرائت نمود و بر أمير المؤمنين (ع) درود فرستاده و بجايگاه خود رفته و خوابيد و از انظار پنهان شد تمام حاضرين گفتند

 «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» ال عمران 19   و قبول اسلام كرده ايمان آوردند و خداوند آيه أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ  9 را نازل فرمود.

 

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 200

شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ (13)

در كافى ذيل آيه شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ از عبد اللّه بن جندب روايت كرده گفت نامه‏اى حضور حضرت رضا (ع) نوشته بودم در جوابى كه مرقوم و ارسال داشتند فرموده بودند:

اما بعد بدان كه خداوند محمد (ص) را امين وحى خود در ميان خلايق قرار داده بود و چون آنحضرت برحمت ايزدى پيوست ما اهلبيت حضرتش وارثان او و امينان خدا در روى زمين ميباشيم و تمام علوم از منايا و بلايا و انساب و غيره نزد ماست ما همينكه بصورت شخصى نظر افكنيم از ضميرش آگاه شده و ميزان ايمان و يا كفر  و نفاقش را درك مى‏كنيم ما تمام شيعيان خود و حتى نام پدران و اجدادشان را ميدانيم، و مى‏شناسيم چه اشخاصى بر عهد دوستى ما استوار و با ما داخل بهشت خواهند شد ما خاندان آل عصمت وارثان انبياء و اوصياء ايشان بوده و در قرآن خداوند ما را به نيكى ياد فرموده و علوم قرآن در نزد ماست و ما اولى بدرك معارف و حقايق قرآنيم بديگران و نزديكترين مردميم برسول خدا و مائيم كه خداوند دين خود را براى ما تشريع فرمود آنجا كه ميفرمايد:

 «شرع لكم يا آل محمد (ص) من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحيناك يا محمد (ص)»

تا آخر آيه و ما تمام علومى كه خداوند به پيغمبران سلف تعليم فرموده واجديم و ما ورثه انبياء اولو العزم و مورد خطاب‏

 «ان اقيموا الدين يا آل محمد و لا تتفرقوا»

ميباشيم و ما شاهد كسانى هستيم كه بولايت امير المؤمنين (ع) كفر ورزيده و از دوستى آل محمد اعراض و دورى كرده‏اند.

اين حديث در بصائر الدرجات و غيبت نعمانى و از محمد بن عباس نيز روايت شده است.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 203

اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِيزانَ ...17

خداست آن ذات مقدسى كه قرآن را بحق نازل فرموده تا بر طبق احكام آن و بر ميزان آيات و محكماتش اجراى عدالت شود و مراد از ميزان در اين آيه حقيقت وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است بدليل آيه 7 سوره الرحمن كه ميفرمايد وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ 7 الرحمن  آسمان را كاخى رفيع و بلند گردانيد و ميزان عدل و نظم را در جهان وضع فرمود، چه حضرت رضا (ع) فرمود در تفسير آيه مراد از آسمان پيغمبر اكرم (ص) و مقصود از ميزان امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين است كه پروردگار آنها را براى خلايق منصوب نموده و چنانچه پروردگار كتاب و قرآن را از آسمان فرو فرستاده تا راستى و كژى و زيادت و نقصان و فروماندگى و رجحان اشياء بآن معلوم گردد همچنين وسيله سنجيدن چيزها را پروردگار بخلايق اعلام نموده و نازل فرموده.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 204

اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ 19  در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع)    معناى آيه را سؤال نمودم فرمود خداوند بر ولايت امير المؤمنين (ع) لطف ميكند مجددا عرض كردم معناى جمله «يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ» چيست؟ فرمود مراد معرفت امير المؤمنين (ع) و ائمه ميباشد و «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ»20   يعنى به بركت ولايت آل عصمت معرفت مؤمنين را زياد مى‏كنيم عرض كردم «ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» 20   يعنى چه؟ فرمود براى كسانى كه ترك دوستى ما آل محمد (ص) نموده‏اند در دولت حقه حضرت قائم عجل اللّه تعالى فرجه نصيبى نيست.

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:55 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 183

سوره شورى‏

سوره شورى سوره شورى در مكه نازل شده و داراى پنجاه و سه آيه و هشتصد و شصت و شش كلمه و سه هزار و پانصد و هشتاد و هشت حرف است‏

خلاصه مطالب سوره شورى عبارت است از مهلت دادن كفار پس از انذار آنها و اينكه معبودى جز خداى يكتا قابل پرستش نيست و شرح حال كسانيكه با  پيغمبر (ص) و مسلمانان در توحيد و خداشناسى جدال و مخاصمه مينمودند و توضيح اين مطلب كه دنياطلبان حظ و نصيبى در آخرت ندارند و امر بمحبت و دوستى اقربا و آل رسول (ص) و بشارت بمؤمنين و فرمانبرداران و تهديد مشركين و معصيت كاران و حال ظالمين و ستم كنندگان و اينكه بزرگترين نعمتيكه پروردگار به بندگان خود عطا فرموده فرستادن پيغمبران و ائمه است.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 186

خلاصه مطالب سوره شورى عبارت است از مهلت دادن كفار پس از انذار آنها و اينكه معبودى جز خداى يكتا قابل پرستش نيست و شرح حال كسانيكه با   پيغمبر (ص) و مسلمانان در توحيد و خداشناسى جدال و مخاصمه مينمودند و توضيح اين مطلب كه دنياطلبان حظ و نصيبى در آخرت ندارند و امر بمحبت و دوستى اقربا و آل رسول (ص) و بشارت بمؤمنين و فرمانبرداران و تهديد مشركين و معصيت كاران و حال ظالمين و ستم كنندگان و اينكه بزرگترين نعمتيكه پروردگار به بندگان خود عطا فرموده فرستادن پيغمبران و ائمه است

 

                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 188

وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى  7    ‏ وَ مَنْ حَوْلَها ما اين چنين قرآن فصيح عربى را بتو وحى كرديم تا مردم شهر مكه و اطراف آن را از خشم خدا بترسانى «ام القرى» مكه است بمناسبت آنكه اول زمينى است كه خداوند خلق فرموده چنانچه ميفرمايد إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً لذا بدين نام ملقب گرديده، و غرض از «وَ مَنْ حَوْلَها» ساير نقاط گيتى است.

وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ تا خلايق را از سختى و شدت روز قيامت بترسانى كه هيچ شك و شبهه‏اى در وقوع آن نيست در آنروز همه مردم را جمع و محشور كنند طايفه‏اى در بهشت جاويدان و فرقه‏اى در آتش دوزخ جايگزين خواهند شد.

على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود چون بامير المؤمنين (ع) خبر رسيد كه معاويه با صد هزار سپاهى براى جنگ ميآيد فرمود همراهان او از چه قومى هستند عرض كردند از قرار اطلاع اهل شام ميباشند فرمود نگوئيد اهل شام بلكه از مردمان شوم از نسل مضرند كه بزبان داود پيغمبر لعن و  نفرين شدند و بغضب خداوند مبتلا و بصورت بوزينه و خنزير مسخ گرديدند سپس امير المؤمنين (ع) نامه‏اى نوشته و براى معاويه ارسال داشتند كه چرا بى‏سبب باعث كشتار جمعى مردم بى‏گناه ميشوى اگر تو با من سر پيكار دارى شخصا بميدان نبرد حاضر شو تا من و تو با يكديگر بقتال پردازيم چنانچه تو بدست من كشته شوى بجهنم و اصل شوى و مردم از شر گمراهى تو رهائى مى‏يابند و اگر من كشته شوم به بهشت ميروم و از شمشيرهائى كه براى رفع مكر و حيله‏هاى تو بايد بزنم آسوده خواهم شد من كسى هستم كه خداوند نام مرا در تورات و انجيل بمساوات و برادرى با رسول اكرم (ص) ياد فرموده و من همان شخصى هستم كه در زير درخت بطورى كه خداوند در قرآن بيان فرموده لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ  الشَّجَرَةِ

 با پيغمبر اكرم (ص) بيعت نموده‏ام.

معاويه چون نامه حضرت را دريافت كرد و قرائت نمود عده‏اى كه پيرامونش بودند گفتند اى معاويه بخدا قسم على (ع) با تو از در انصاف درآمده است معاويه گفت هرگز راه انصاف نپيموده زيرا من مبارز با على نيستم چونكه خودم از رسول خدا شنيدم كه ميگفت يا على اگر اهل مشرق و مغرب با تو مبارزه كنند از عهده همگى شخصا بر ميآئى و همه را بقتل ميرسانى حاضرين گفتند پس چه چيز باعث بر آنست كه تو با او بمخالفت و ستيز برخاسته‏اى و با صد هزار مرد به پيكار او ميروى زيرا هر كس با على جنگ و پيكار كند از دين خدا و رسولش خارج و بضلالت و گمراهى داخل خواهد شد معاويه گفت خدا و رسولش خبر داده‏اند كه هر كه با على جنگ كند از دين حق بيرون و از طريق هدايت و نجات منحرف و خارج است بخدا قسم من و پيروانم نميتوانيم اين ضلالت را از خود دور كنيم زيرا در علم خدا گذشته است كه ما از گمراهان و مضلين باشيم.

حضرت صادق (ع) فرمود خبر جنگ معاويه با امير المؤمنين (ع) به امپراطور روم رسيد و باو گفتند براى امر خلافت مسلمين بين دو نفر از مدعيان پيكار سختى در گرفته است پرسيد اين دو نفر از چه محل هستند جواب دادند يكى از شام و ديگرى از كوفه قيام نموده سؤال كرد هم اكنون زمام امور مسلمين در دست كيست گفتند بدست على (ع) كه در كوفه است بوزير خود دستور داد تحقيق و تجسس بعمل آورد تا از مردم شام و عراق كسى در روم ساكن هست يا خبر. بر اثر تحقيق دو نفر تاجر يكى از تجار عراق و ديگرى از شام بدست آورده حضور پادشاه آوردند او از هر دو نفر پرسشهائى بعمل آورد و آنها شمه‏اى از اوصاف على امير المؤمنين (ع) و معاويه را باو گفتند سپس دستور داد كه از خزائن در باره مجسمه‏هائى حاضر نمودند و پس از مشاهده و دقت نظر در آنها پادشاه روم گفت شامى گمراه و باطل و كوفى هادى و بر حق است آنگاه نامه‏اى بعلى (ع) و معاويه نوشت كه براى من مشكلى روى داده خواهش دارم داناترين افراد خانواده و اهلبيت خود را نزد من گسيل داريد تا مسائلى چند طرح كنم و سخنان و پاسخ او را بشنوم و با مندرجات انجيل تطبيق كرده و حق را تشخيص دهم معاويه يزيد و على (ع) حضرت امام حسن (ع) را بروم فرستادند يزيد چون بدربار امپراطور روم وارد شد دست پادشاه را بوسه داده و سر او را نيز ببوسيد اما همينكه امام حسن (ع) داخل محفل پادشاه شد با صدائى رسا و بلند فرمود خدائى را سپاس و ستايش ميكنم كه مرا نه يهودى و نه نصرانى و نه مجوس و آفتاب و ماه پرست و نه مشرك و نه گاوپرست نفرموده بلكه مرا بنور هدايت اسلام رهبرى كرد و مسلمان و پاك و پاكيزه قرار داد ستايش و تكريم و عظمت شايسته پروردگار بزرگ و صاحب عرش اعظم است. پس جلوس فرمود بدون آنكه با طراف خود نظرى افكند و سر مبارك را بزير انداخت پادشاه دستور داد امام حسن را بمحلى بردند و يزيد را در حضور خويش نگاه داشت و دستور داد از خزانه سيصد و سيزده صندوق كه محتوى تمثال و تصوير انبياء و اوصياء بود حاضر نموده و يكايك آنها را به يزيد ارائه داد و نام صاحب آنها را پرسيد، يزيد هيچيك از آنها را نشناخت و پاسخ مثبت نداد سپس پرسيد ارزاق خلايق چگونه بآنها ميرسد و ارواح مؤمنين و كفار بعد از مرگ در كجا جمع ميشوند يزيد اظهار بى‏اطلاعى نمود پادشاه حضرت امام حسن (ع) را احضار كرد و باو گفت قبل از تو آنچه ميخواستم از يزيد فرستاده معاويه سؤال كردم تا اينكه بر خودش ثابت شود چيزى نميداند تو آنچه او نميداند ميدانى همانطورى كه پدرش آنچه پدرت ميداند نميداند من وقتى كه اوصاف پدر تو و پدر او را شنيدم و با مراجعه بانجيل و آثارى كه در دست داشتم دانستم كه محمد (ص) رسول خدا و پدرت على وزير و وصى و جانشين محمد (ص) است حضرت امام حسن (ع) فرمود اى پادشاه هر چه ميخواهى از من سؤال كن خواه از مندرجات تورات و انجيل و يا آنچه كه در قرآن كتاب آسمانى ماست و بخواست خداوند جواب شايسته و كافى بشنوى.

پادشاه شروع بارائه مجسمه‏ها و تمثال‏ها و تصاوير انبياء و اوصيا نمود اول صورت آدم ابو البشر و سپس تمثال حوا مادر بشر را ارائه داد حضرت امام حسن آنها را شناخته و نام هر يك را گفت بعد تصوير شيث پسر آدم و بعد صورت نوح نبى را ارائه داد و حضرت امام حسن (ع) فرمود اين صورت شيث است كه عمرش يكهزار     و چهل سال بود و اين تصوير از نوح پيغمبر صاحب كشتى است عمر او يكهزار و چهار صد سال بود و مدت نهصد و پنجاه سال با سمت پيغمبرى بارشاد قوم خود پرداخت پادشاه تمثال ديگرى را نشان داد فرمود اين تصوير خليل الرحمن حضرت ابراهيم است پس صورت ديگرى را ارائه نمود و حضرت فرمود اين تصوير اسرائيل اللّه يعقوب است بعد تصاوير اسمعيل و يوسف را آوردند بعد تمثال داود نبى و شعيب و زكريا و يحيى را آوردند كه آنجناب يكى يكى را معرفى فرمود آنگاه صورتى آوردند كه حضرت امام حسن (ع) فرمود اين تصوير عيسى بن مريم روح اللّه و كلمة اللّه است كه عمرش در دنيا سى و سه سال بود و خداوند بنا بمشيت ازلى او را بآسمان برد و در آخر زمان بشهر دمشق فرود آيد و دجال را بقتل ميرساند. همچنين يكايك تمثال‏ها و صورت‏ها را   ارائه داده و حضرت امام حسن (ع) نام صاحبان صورتها را ميفرمود پادشاه دستور داد تصاوير ديگرى از خزانه آوردند و نشان دادند حضرت فرمود اين صورت‏ها مربوط به انبياء و اوصياء و اولياء نيست و در زبور و تورات و انجيل نامى از ايشان برده نشده و يقينا تصوير سلاطين و پادشاهان گذشته است پادشاه گفت شهادت ميدهم كه شما خاندان محمد (ص) وارثان علم آن پيغمبر محترم هستيد و خداوند علوم اولين و آخرين را بشما اعطا فرموده و شما زبور و تورات و انجيل را از صاحبان آن اديان بهتر ميدانيد آنگاه پادشاه روم صورت ديگرى را خواسته و ارائه نمود چون امام حسن (ع) تصوير را ديد گريه بر او مستولى گرديد و در پاسخ پرسش پادشاه فرمود اين شمايل جدم پيغمبر اكرم (ص) است كه نيكو منظر و بديع شمايل و نيكو كلام و فصيح زبان و همواره معطر و خوشبو بود عمر شريفش شصت و سه سال بود و در پيشرفت امر دين خدا از هيچ فداكارى دريغ نكرد و پيوسته امر بمعروف و نهى از منكر ميفرمود و چون از اين جهان رخت بر بست مالى بجا نگذاشت مگر انگشترى كه بر او كلمه طيبه‏

 «لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه»

نقش شده بود و شمشيرى و جبه و عبائى.

پادشاه گفت از اخبار و آيات انجيل چنين دريافته‏ايم كه آن بزرگوار املاك خود را در زمان حياة به يگانه دختر خود بخشيده است آيا چنين بوده حضرت امام حسن (ع) تصديق فرمود پادشاه پرسيد آيا املاك مزبور تا كنون در اختيار شما فرزندان آن بانو هست يا خير در جواب فرمود خير پادشاه گفت بطورى كه من ميدانم ظاهرا اول فتنه‏اى كه در اسلام و امت جدت حادث گشته همان است كه دو نفر بنام ابو بكر و عمر بر پدرت ستم نموده آن املاك را كه پيغمبر بشما عطا كرده بود غصب و پدرت را خانه نشين كردند و خلافت امت را هم غاصبانه بدست ميگيرند در صورتى كه حق رهبرى و پيشوائى امت بعد از جدت بدست ذريه و اهلبيت او بايستى داده ميشد حضرت امام حسن اظهارات پادشاه روم را تصديق و تأييد فرمود سپس پادشاه از آنحضرت سؤال كرد آن هفت موجودى كه بدون قرار گرفتن در رحم بوجود آمده‏اند كدامند؟

در جواب فرمود اول آدم دوم حوا سوم گوسفندى كه جبرئيل فداى اسمعيل و نزد حضرت ابراهيم خليل آورد چهارم ناقه صالح پيغمبر پنجم شيطان ششم مار هفتم كلاغى است كه خداوند او را فرستاد تا نعش كلاغ ديگرى را در زمين دفن كرد تا پسر آدم در باره دفن برادر مقتول خود از او تعليم گرفت.

آنگاه پادشاه از ارزاق خلايق پرسيد فرمود ارزاق خلايق در آسمان چهارم    است كه باندازه و مقدارى كه خداوند مقرر و مقدر فرموده نازل و بين افراد بشر تقسيم ميشود پس از آن از محل اجتماع ارواح مؤمنين و كفار سؤال نمود فرمود ارواح مؤمنين در بيت المقدس كه عرش كوچك خداست جمع شده و از آن محل محشور ميشوند ولى ارواح كفار در وادى حضرموت كه در پشت يمن است متمركز گشته و از آنجا محشور خواهند شد مؤمنين از طرف راست صخره بيت المقدس بسوى بهشت و كفار از جانب چپ بجهنم ميروند و اينست معناى آيه شريفه فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ چون گفتار پادشاه روم و حضرت امام حسن پايان پذيرفت پادشاه رو به يزيد نموده و گفت آيا فهميدى كه نميدانى ولى آنچه را كه اين شخص گفت نميداند آنها را مگر پيغمبر يا وصى و وزيرش كه خداوند او را گرامى فرموده و بخلعت خلافت و وصايت آراسته و بافتخار برادرى پيغمبر مفتخر گشته هر كس بر عليه او قيام نمايد و دست بجدال و پيكار گشايد دنيا را بر آخرت ترجيح داده و مغلوب هواى نفس گشته و در دنيا و آخرت مورد غضب خداوند و مستحق كيفر و عذاب است.

يزيد ملعون ساكت ماند و در كمال شرمندگى از حضور پادشاه خارج شد و پادشاه حضرت امام حسن (ع) را گرامى داشت و هدايا و تحفه‏هائى تقديمش نموده از حضرتش تقاضا كرد تا در باره او دعا كند تا داخل دين اسلام گردد زيرا حب دنيا و مقام سلطنت مانع آنست كه رسما و علنا قبول اسلام نمايد.

سپس پادشاه روم نامه‏اى بمعاويه نوشت و در طى آن تشريح كرد كه بعد از پيغمبر اسلام هر كس بتواند بر طبق مندرجات و محتويات زبور و تورات حكم نموده و بعلوم صحف آسمانى و انجيل و قرآن آگاه باشد حق خلافت و ولايت و پيشوائى مسلمين را دارد و در نامه ديگرى كه بامير المؤمنين نوشت تصديق كرده بود كه خلافت و ولايت امور مسلمين حق شماست و بعد از پيغمبر اسلام شما خاندان رسالت وارثان آن پيغمبر خاتم هستيد و بايد با هر كس بجنگ تو آيد جنگ كنى و ما از آثار پيشينيان خود چنين درك نموده‏ايم كه هر كس در صدد پيكار و ستيزه با تو باشد خداوند او و يارانش را عذاب ميفرمايد و در جهنم مخلد در آتش مانده و بلعنت  پروردگار و فرشتگان و تمام اهل زمين و آسمان تا روز قيامت گرفتار شود.

 

 محمد بن عباس ذيل آيه وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ  8   از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از رحمة در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و منظور از «وَ الظَّالِمُونَ» كسانى هستند كه در حق آل محمد (ص) ستم نموده‏اند كه در روز قيامت ياور و يارى كننده‏اى ندارند.

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:54 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 170

إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا ...30 

آنانكه گفتند پروردگار ما ذات اقدس الهى است و در اين گفتار خود راسخ بوده و ثابت و استوار ماندند فرشتگان رحمت هنگام مرگ بر ايشان فرود آيند گويند مترسيد و بيم بر خود راه ميدهيد و غمگين مباشيد و بر گذشته خود نگران و خائف مباشيد اينك شما را ببهشت جاويدان كه خدا وعده داده بود مژده ميدهيم.

در كافى ذيل آيه فوق از محمد بن مسلم روايت كرده گفت از حضرت صادق معناى آيه را سؤال نمودم فرمود مراد از استقامت آنست كه بر امامت ائمه يكى بعد از ديگرى معتقد بوده و بر اعتقاد خود استوار و پايدار باشند. 

 و از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از استقامت آن باشد كه اطاعت خداوند و فرمانبردارى از پيغمبر و ولايت آل محمد (ص) را بحد كمال برسانند فرشتگان بر چنين مردمى در وقت مرگ و روز قيامت فرود آمده و آنها را بشارت بهشت دهند.

و از حضرت عسكرى (ع) روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم (ص) فرموده پيوسته مؤمن از عاقبت خود خوفناك است و يقين پيدا نكند بخشنودى و رضايت پروردگار از خود تا وقت جان كندن و هنگام مرگ كه فرشتگان بر او فرود آيند در آن موقعى كه از همه چيز مأيوس شده و سينه‏اش بتنگ آمده و از عقبات مرگ و گناهان خود در حالت اضطراب است ملك الموت باو ميگويد چرا اين قدر مضطربى آيا شخص عاقل بخاطر آنكه دستش از دنيا و مال آن كوتاه شده اين اندازه غصه و غم ميخورد نگران مباش پروردگار چندين برابر در آخرت بتو عطا خواهد فرمود بالاى سر خود را نگاه كن و جايگاهت را ببين اين قصور و درجات و منازليكه مى‏بينى تمام آنها بتو تعلق دارد دوستان و اقربا و فرزندان صالح تو در آنجا با تو خواهند بود پس از آن باو گويد مشاهده كن محمد (ص) و على (ع) و آل او و ائمه معصومين را اين بزرگواران و سادات همنشينان تو ميباشند آيا اينها بهتر از اهل و عيال تو نيستند آيا راضى نيستى حضرات ائمه انيس و مونس تو باشند در آنوقت آن مؤمن عرض ميكند پروردگارا راضى و خشنود شدم خطاب ميرسد تمام اينها بخاطر استقامت و پايدارى بود كه در دنيا نمودى فرشتگان باو گويند ما در دنيا و آخرت از دوستدارانت بوده و هستيم و در بهشت هر چه دلخواهت بوده و آرزوى آنرا دارى مهيا و آماده است اين سفره احسان و ميهمانى باشكوه را خداوند بخشنده و مهربان براى تو گسترده و فراهم ساخته است.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود كسى از دوستان و يا دشمنان ما نمى‏ميرد مگر آنكه پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) و امام حسن و امام حسين (ع) در بالين و بستر مرگ او حاضر شوند اگر از دوستان باشد او را بشارت دهند و چنانچه دشمن باشد وضع بد او را مى‏بينند. و مؤيد صحت اينحديث فرمايش  خود امير المؤمنين (ع) است كه به حارث همدانى فرمود

 «يا حار همدان من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلا»

اى حارث همدان بدان هر كس كه بميرد خواه مؤمن باشد و يا منافق پيش از تسليم مرا خواهد ديد.

 

 

 

وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ  33    عياشى ذيل آيه فوق از جابر روايت كرده گفت از حضرت باقر (ع) معناى آيه را سؤال كردم فرمود چون پيغمبر اكرم (ص) على بن أبي طالب (ع) و عمار ياسر را بسوى اهل مكه فرستاد صناديد قريش و بزرگان مكه على را صبى ميناميدند زيرا يكى از اسماء آنحضرت در قرآن صبى بود و آيه اينطور است: و من احسن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و هو صبى و قال اننى من المسلمين بزرگان مكه چون نسبت بفرستاده پيغمبر اكرم (ص) اعتراض نمودند اين آيه در جواب آنها نازل شد.

ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) فرمود بعد از من على (ع) باب هدايت و دعوت كننده مردم است بسوى پروردگار و صالح مؤمنين است و آيه وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ  33    در باره على (ع) وارد شده.

 

 

و در كافى ذيل آيه وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ 34    از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود مراد از «حسنه» تقيه كردن و منظور از «سيئه» تقيه نكردن است ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ   34    يعنى با عمل بتقيه دفع شر و فساد كنيد. اين حديث در محاسن نيز نقل شده است.

و محمد بن عباس بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زمانى كه اين آيه بر رسول اكرم (ص) نازل شد حضرت مأمور بر تقيه شده و تا مدت ده سال تقيه نمود تا آيه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَر  حجر 94   ُ نازل گرديد و بعد از آنحضرت ائمه مأمور به تقيه شدند تا قيام قائم آل محمد (ص) كه در آن موقع تقيه ساقط و شمشير جارى شود.

و نيز بسند خود از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مراد از «حسنه» ما ائمه هستيم و منظور از «سيئه» بنى اميه و ساير منافقين و دشمنان ما اهلبيت مى‏باشند.      

                

تفسير جامع، ج‏6، ص: 181

سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ 53 

 

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه آنحضرت فرمود آيات آفاق خسوف و كسوف و زلزله و مسخ است و مراد از «حق» ظهور حضرت قائم (ع) است. و در حديث ديگر آنحضرت فرموده‏اند كدام آيه در آفاق و اكناف جهان از ما آل محمد (ص) بزرگتر و با اهميت‏تر است كه خداوند ما را به بندگان خود ارائه فرمود.

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:53 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 163

حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ  20   و چون همه حاضر شدند گوش و چشم و پوست بدن آنها بتمام كارهائى كه در دنيا نموده‏اند گواهى و شهادت ميدهند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود اين آيه در باره كسانى نازل شده كه چون اعمالشان را بر آنان عرضه ميدارند ميگويند ما اين كارها را نكرده‏ايم و چون فرشتگان موكل بر آنها كه اعمال ايشان را مينوشتند بر كردار آنها گواهى دهند زبان باعتراض گشوده ميگويند پروردگارا اينان بر عليه ما و بنفع تو گواهى ميدهند و بدروغ قسم ميخورند كه ما چنين كارهائى نكرده‏ايم، حضرت صادق (ع) فرمود آنان اشخاصى هستند كه خلافت امير المؤمنين (ع) را غصب كرده و حق آل عصمت را پايمال نموده‏اند، همينكه آنها بگواهى فرشتگان اعتراض كنند خداوند زبانهاى ايشان را مهر ميزند و تمام اعضاء و جوارح حتى پوست بدنشان بآنچه از ايشان سر زده است شهادت و گواهى ميدهند، گوش بشنيدن لهو و لعب و چشم بر نظر كردن بر محرمات و پوست به تماس با نامحرمان و پا برفتن باماكن فساد و بستم كردن و برداشتن مال غير، آنگاه زبان آنها باعضاء بدن گويند چرا بضرر ما گواهى داديد لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا؟ ميگويند خدائى كه هر ناطقى را بسخن                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 164

 ميآورد ما را گويا فرمود تا گواهى بحق بدهيم.

    

                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 167

وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلَّانا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا ...29 فصلت

كافران ميگويند پروردگارا بما نشان بده آن دو كس را از جن و انس كه باعث گمراهى ما شده بودند تا ما آنها را زير پاى خود لگدمال نموده و انتقام خود را از ايشان بكشيم تا از پست‏ترين و ذليل‏ترين مردم شوند و در درك اسفل عذابشان سخت‏تر باشد.

در كافى ذيل آيه فوق از سورة بن كليب روايت كرده گفت از حضرت صادق (ع) معناى آيه را سؤال نمودم سه مرتبه فرمود بخدا قسم اى سوره الَّذَيْنِ أَضَلَّانا آن دو نفر معلوم ميباشند و شيطان فلان است آنگاه فرمود ما ائمه خازنان علم خداوند در آسمان و زمين هستيم.

محمد بن قولويه در كتاب كامل الزيارات از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه آنحضرت در وصف حال آن دو نفر فرمود روز قيامت آن دو و رفيقشان را وارد محشر                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 168

 ميكند در حالتى كه آنها را با تازيانه آتشين ميزنند كه اگر يكى از آن تازيانه‏ها بر دريا اصابت كند تمام آب دريا بجوش آيد و اگر بكوه‏ها زده شود همانا كوهها خاكستر شود با اينحالت آنها را در محشر حاضر نموده و امير المؤمنين (ع) براى خصومت در محضر عدل الهى بايستد پروردگار امر كند اولى و دومى و سومى را در چاهى از دوزخ بنام جب ببرند و در آن را مسدود كنند كسى آنها را نه بيند و ايشان احدى را مشاهده نكنند در آنوقت دوستان آنها ميگويند پروردگارا ايشان را بما نشان بده تا زير پاى خويش لگدمال كنيم چه اينان باعث گمراهى ما شده بودند از مصدر جلال پروردگار بآنها خطاب ميشود اين داد و فريادها امروز بحال شما سودى نبخشد چه شما ستمكار بوديد و اينك با آنها در عذاب و كيفر شركت داريد.

على بن ابراهيم از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مقصود از جن در آيه شيطان است چه او كفار را تحريص و ترغيب نمود بر كشتن پيغمبر اكرم (ص) و بعد از وفات آنحضرت اول كسى بود كه با ابو بكر بيعت كرد و مراد از انس دومى است.

 

              

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:51 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 148

سوره فصلت‏

سوره حم سجده كه به فصلت نيز موسوم است در مكه نازل شده و داراى پنجاه و چهار آيه و هفتصد و نود و شش كلمه و سه هزار و سيصد و پنجاه حرف ميباشد.

خلاصه سوره سجده مشتمل است بر بيان آنكه قرآن مژده ميدهد و ميترساند در حاليكه بيشتر مردم از احكام آن سرپيچى و اعراض ميكنند و بنصايح آن عمل نمى‏نمايند و مشركين را از ايمان نداشتن بعالم آخرت مذمت ميكند و نيز مشتمل است بر تهديد كفار و شمه‏اى از شرح احوال و هلاكت گذشتگان و بيان گواهى دادن اعضاء و جوارح انسان بتمام كارهائى كه در دنيا نموده‏اند و سخنان مشركين  در باره قرآن و عاقبت كفار و كيفر آنها و دلايل توحيد و خداشناسى و اينكه پروردگار هرگز به بندگان ظلم و ستم نميكند و بيان اين مطلب كه خو و طبيعت آدمى آنست كه چون نعمتى باو عطا شود كفران ورزد و خدا را فراموش كند و همينكه گرفتار بليه و آسيبى شود رو بسوى خدا كند و پيوسته زبان بدعا گشايد.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 152

حم (1) تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (2) كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (3) بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ (4)

وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ وَ فِي آذانِنا وَقْرٌ وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَ حِجابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنا عامِلُونَ (5) قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ (6)

 

محمد بن عباس ذيل آيه فوق بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه بداود رقى فرمود كدام يك از شما بآسمان ميرسيد بخدا قسم ارواح ما و ارواح پيغمبران هر شب جمعه دور عرش طواف مى‏كنند اى داود پدرم امام محمد باقر (ع) حم سجده را قرائت كرد تا بكلمه «فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ» رسيد سپس فرمود جبرئيل بر رسول اكرم (ص) نازل شد و گفت بعد از حضرتت على بن أبي طالب (ع) امام و پيشواى مسلمين است بعد گفت حم تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ تا رسيد بآيه‏

فاعرض اكثرهم عن ولاية على فهم لا يسمعون‏

تا وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ يعنى كسانى كه بر خلاف آنچه خداوند فرموده عمل مى‏كنند و از ولايت امير المؤمنين (ع) اعراض مينمايند بر اثر اين مخالفت با فرمان خداوند مشرك ناميده ميشوند و بكيفر شرك خويش ميرسند.    

 

                        تفسير جامع، ج‏6، ص: 153

َ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ (6) الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (7)

 ابان بن تغلب گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود اى ابان چگونه خداوند از جمعى زكوة اموالشان را طلب ميكند و حال آنكه ايشان مشرك هستند و غير خدا را عبادت و پرستش مينمايند؟ حضورش عرض كردم فدايت شوم آيه را برايم بيان و تفسير كنيد فرمود واى بر احوال مشركين همان كسانيكه بامامت على بن أبي طالب (ع) تمكين ننموده و از ولايت آنحضرت اعراض كرده و مشرك شده‏اند و در خلافت و امامت براى آنحضرت قائل بشريك هستند همانا خداوند مردم را بايمان بخدا و رسول و ائمه دعوت فرمود و هر كس به يكتائى خدا و رسالت پيغمبر اكرم و ولايت و امامت ائمه معصومين ايمان بياورد تمام واجبات دين بر او واجب ميگردد و اگر كسى يكى از فرائض و واجبات را ترك كند عملش باطل و ايمانش نقض ميگردد و مشمول    مفاد آيه فوق ميباشد.

و در حديث ديگر آنحضرت فرموده مراد از زكوة در آيه تزكيه نفس است از شرك چه پروردگار فرمود مشركين نجسند و هر كس بامام شرك آورد به پيغمبر شرك آورده و آنكس كه به پيغمبر شرك آورده بخدا مشرك شده و اين مردم بولاية اهل بيت شرك آورده‏اند چه بولايت ايشان اعمال بندگان در قيامت پاك و پاكيزه مى‏گردد.

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:50 ::  نويسنده : ارادتمند

 

                      تفسير جامع، ج‏6، ص: 135

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ  51 البته ما رسولان خود و كسانيكه ايمان آورده‏اند هم در دنيا يارى و نصرت دهيم و هم در روز قيامت كه گواهان بشهادت قيام مينمايند.

سعد بن عبد اللّه از جميل بن دراج روايت كرده گفت معناى آيه فوق را از  حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود بخدا قسم تأويل اين آيه در زمان رجعت خواهد بود آيا نمى‏بينى پروردگار در دنيا بسيارى از پيغمبران را يارى نفرموده آنها و ائمه آل محمد (ص) كشته شدند و هنوز يارى و نصرت پيدا نكردند البته پروردگار ايشان را در رجعت و بازگشت بدنيا يارى خواهد فرمود. و از ابى بصير روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) آيه را تلاوت نمودم فرمود حضرت امام حسين (ع) كشته شده و كسى به خون‏خواهى حضرتش قيام ننموده و او را يارى نكرده است البته بدنيا بازگشت ميفرمايد و از قاتلين انتقام ميكشد

 

در كافى ذيل آيه هُوَ الْحَيُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين 65 َ از ابان بن تغلب روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) بمن فرمود اى ابان چون وارد كوفه شدى اين حديث را روايت كن كه هر كس از روى اخلاص شهادت بدهد به‏

 «ان لا اله الا اللّه»

بر او بهشت واجب ميشود حضورش عرض كردم از فرقه‏هاى مختلف نزد من ميآيند براى تمام آنها اين حديث را بگويم فرمود بلى حديث كن زيرا همينكه روز قيامت شود خداوند جميع اولين و آخرين را در عرصه محشر حاضر مينمايد و از آنها

 «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ»

را ميگيرد مگر كسانى كه داراى ولايت ما اهلبيت آل محمد (ص) هستند اينست معنى اخلاص.

 

 

و كافى در ذيل آيه: ذلِكُمْ بِما كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَمْرَحُونَ 75 از ضريس كناسى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم فدايت شوم مسلمانانى كه اقرار به نبوت پيغمبر اكرم (ص) نموده و قبل از درك امام مرده و ضمنا گناهكار هم بوده‏اند چه خالى خواهند داشت زيرا آنها امامى نشناخته و ولايت شما را نداشته‏اند فرمودند اين قبيل مسلمين را چون در قبر گذارند از بهشتى كه خداوند در مغرب زمين آفريده است درى بقبرش ميگشايند و تا روز قيامت روحانيت آن بهشت در قبر او خواهد بود و در قيامت او را براى حساب حاضر نموده و حسنات و سيئاتش را مى‏سنجند آنگاه يا بسوى بهشت ميرود و يا جهنم و اينها براى امر خداوند تا روز قيامت متوقف خواهند بود و همينطور است حال ضعيفان و ابلهان و اطفال و اولاد مسلمين كه پيش از بلوغ بميرند و اما ناصبين از اهل قبله را چون داخل قبر كنند از جهنمى كه خداوند در مشرق زمين آفريده است شكافى و درى بقبر او باز شود و شعله و دودى بقبر او داخل گرديده تا روز قيامت بحسابش رسيدگى شده و با ذلت و خوارى وارد جهنم خواهد شد پس از آن پروردگار پيغمبرش را مخاطب قرار داده و ميفرمايد اى محمد (ص) تو بر اذيت و آزار قوم و تكذيب آنها صبور و بردبار باش همانا وعده پروردگار بنصرت و ظفر تو بر آنها حق است اگر ما بتو بنمائيم بعض از كيفر و عذاب آنها را در دنيا و در برابر خشم تو بكيفر از اعمال بدشان برسانيم يا نرسانيم يا آنكه تو را بجوار رحمت خود بريم يكسان است زيرا بازگشت همه آنها بسوى ما خواهد بود و بعذاب ابدى مجازات خواهند شد.

 

                 تفسير جامع، ج‏6، ص: 147

ابن بابويه ذيل آيه فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ ... 84

از ابراهيم بن محمد همدانى روايت كرده گفت حضور حضرت رضا (ع) عرض كردم چرا فرعون با آنكه ايمان آورد و بتوحيد و يگانگى خدا اقرار نمود غرق شد؟ فرمود وقتى كه راه نجاتى نديد و مأيوس شد ايمان آورد و ايمان در موقع يأس پذيرفته نميشود و اين حكم خدا از دوران قديم جارى بوده و خواهد بود.

و در كافى از جعفر بن رزق روايت كرده گفت مردى نصرانى را نزد متوكل عباسى آوردند تا بجرم آنكه با زن مسلمانى زنا كرده بود مجازات كنند وقتى خواستند حد بر او جارى نمايند اسلام اختيار نمود يحيى بن اكثم قاضى القضات گفت قبول اسلام حكم شرك و زنا كردن او را از بين برد عده‏اى معتقد بودند كه بايد حد بر او جارى شود و جمعى ديگر عقايد گوناگون اظهار كردند متوكل امر نمود نامه‏اى خدمت حضرت امام على النقى (ع) نوشته و حكم مسئله را از ايشان سؤال كردند حضرت در جواب مرقوم فرموده بودند بايد آنقدر مرد نصرانى را بزنند تا بميرد      

 يحيى و چند نفر ديگر از علماى مخالف اين حكم را عادلانه ندانسته و گفتند اى خليفه از آن حضرت سؤال كن كه اين حكم را بر طبق قرآن و يا سنت داده و يا برأى خويش زيرا ما مدركى بر صحت آن نمى‏بينم چون پرسشنامه بحضرتش رسيد در جواب نوشتند:

 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ فلما احسوا بأسنا قالوا آمنا باللّه وحده و كفرنا بما كنا به مشركين فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا سنة اللّه التى قد خلت فى عباده و خسر هنالك الكافرون».

متوكل دستور داد نصرانى زناكار را آنقدر زدند تا مرد و يحيى و علماى ديگر از مخالفين شرمنده شدند.

 

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : ارادتمند

 

                      تفسير جامع، ج‏6، ص: 124

على بن ابراهيم ذيل آيه يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ ما لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ 33 از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود در آتش جهنم آتشهائى است كه بعضى از آنها يكديگر را ميخورند و آن آتش‏ها را نيافريده مگر براى متكبرين ستمكار و كسانى كه بروز قيامت ايمان ندارند و براى ناصبين و دشمنان ما آل محمد (ص)

در كافى از يونس بن عمار كه به بيمارى و مرض مبتلا شده بود روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) عرض كردم مردم گمان ميكنند اين مرضى كه من بآن مبتلا شده‏ام هيچ كس از بندگان مؤمن بخدا بآن مبتلا نشده فرمود چنين نيست مؤمن  آل فرعون بر اثر جذام انگشتانش افتاده بود و با همان انگشتان قطع شده بمردم اشاره ميكرد و آنها را پند و نصيحت مينمود پس از آن گفت ثلث آخر شب از جاى خود بلند شو وضو بگير و در مصلاى خود برو دو ركعت نماز بجا آور در سجده اين دعا را بخوان‏

 «يا على يا عظيم يا رحمن يا رحيم يا سامع الدعوات يا معطى الخيرات صل على محمد و آل محمد و اعطنى من خير الدنيا و الاخرة ما انت اهله و اصرف عنى من شر الدنيا و الاخرة ما انت اهله و اذهب عنى هذا الوجع»

و نام آن مرض را ذكر كن و بگو

 «فانه قد غاظنى و احزننى»

و اصرار كن در دعا خداوند عافيت بتو عطا خواهد فرمود يونس ميگويد بدستور آنحضرت عمل نمودم هنوز بكوفه موطن خود نرسيده بودم كه اثر آن مرض بكلى برطرف شد و از بين رفت.

 

 

 

                       تفسير جامع، ج‏6، ص: 130

تقيه‏

و در آيه فَوَقاهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ  45 از حضرت عسكرى (ع) روايت شده فرمود يكى از مخالفين در محضر حضرت صادق (ع) بمردى از شيعيان گفت نظر تو در باره ده نفر صحابى معروف پيغمبر اكرم (ص) چيست؟ گفت در باره آنها از خداوند طلب خير كنم تا بر اثر گفتارم خداوند گناهانم را بيامرزد و بدرجاتم بيفزايد آن مخالف گفت خدا را شكر ميكنم كه نسبت بتو بغض و كينه نورزيده و ضررى بتو نرسانيدم من خيال ميكردم تو رافضى هستى و صحابه را بدو مبغوض ميدانى مرد شيعه گفت خداوند لعنت كند كسى را كه بغض يكى از صحابه را داشته باشد آن مرد گفت شايد تو تأويل ميكنى چه ميگوئى در كسى كه ده نفر صحابى را مبغوض بدارد جواب داد هر كس ده نفر صحابى را مبغوض بدارد لعنت خدا بر او باد و همچنين لعنت فرشتگان و جميع خلايق. مرد مخالف از جابر خاسته سر او را بوسه داد و گفت مرا از سوء ظنى كه بتو داشتم حلال كن مرد شيعه باو گفت امروز تو در حليت من هستى و برادر من ميباشى و آن مرد مخالف برفت حضرت صادق (ع) باو گفت رحمت خدا بر تو باد فرشتگان در آسمانها از توريه و طرز سخن گفتن تو در تعجب شدند كه به بهترين وجهى از دست مخالف خود رهائى يافته و صدمه‏اى بدين و عقيده‏ات نرسيد و خداوند عمى بر مخالفين ما زياد نمود و مانع از قصد سوء دوستان ما شد بعضى از حاضرين و اصحاب حضورش عرض كردند يا بن رسول اللّه ما سخنان اين مرد شيعى را نفهميديم ظاهرا موافق عقيده آن شخص ناصبى

 سخن گفت فرمود اگر نفهميديد اكنون من براى شما توضيح ميدهم تا بدانيد خداوند چگونه دوستان ما را بر دشمنان غالب ميسازد و آنها را موفق ميدارد كه طورى با مخالفين خود صحبت كنند كه هم طرف را خشنود نمايند و هم آنكه دينش محفوظ و سالم بماند:

رفيق شما بآن مرد مخالف گفت هر كس يكى از اصحاب را مبغوض بدارد لعنت خدا بر او باد مرادش از يكى امير المؤمنين (ع) بود.

در مرتبه دوم گفت هر كس تمام ده نفر اصحابى را مبغوض بدارد و سب نمايد بر او لعنت خدا باد و اين بيان و كلام مشعر بر آنست كه اگر تمام آنها را سب نمايد على (ع) را سب نموده كه آنحضرت يكى از آنهاست و براى حزقيل مؤمن آل فرعون هم مثل اين توريه صورت وقوع يافته است حزقيل مردم را بتوحيد و يكتاپرستى خدا و نبوت موسى و بيزارى جستن از فرعون دعوت ميكرد و محمد (ص) را بر جميع انبياء و پيغمبران تفضيل ميداد و على بن أبي طالب را برتر از تمام اوصياء مى‏شناخت جمعى از حزقيل نزد فرعون سعايت كردند كه او با تو مخالفت نموده و مردم را بر عليه تو دعوت مينمايد فرعون ميگفت حزقيل پسر عمو و جانشين من است و وليعهد كشور ميباشد اگر دعوى شما راست باشد چون كفران نعمت و حقوق من نموده مستوجب كيفر و عذاب سخت است و چنانچه شما دروغ گفته باشيد مستحق شديدترين مجازات ميباشيد زيرا ميخواستيد ميان من و حزقيل فساد كنيد دستور داد حزقيل را حاضر نموده و باو گفتند آيا تو خدائى فرعون پادشاه را انكار نموده و كفران نعمت او مينمائى؟ حزقيل بفرعون گفت اى پادشاه آيا تا بحال از من دروغى شنيده‏اى فرعون گفت خير گفت پس اى پادشاه از اين مردم سؤال كن پروردگارتان كيست گفتند فرعون دوباره پرسيد خالق شما و متكفل ارزاق شما كيست جواب دادند فرعون حزقيل گفت اى ملك شاهد باش و هر كس كه در اين محفل است شاهد باشد كه من ميگويم پروردگار آنها پروردگار من و خالق آنها خالق من و رازق آنها رازق منست و نيست پروردگار و خالق و رازقى براى من غير از پروردگار و خالق و رازق آنها و من از سواى آن بيزارم حزقيل اين اظهارات را كه بيان نمود                       

 مقصودش خداى جهانيان بود نه فرعون و نگفت آن خدائى كه آنها ميگويند خداى منست گفت خداى آنها خدا و پروردگار منست و اين معنى بر فرعون پوشيده بود فرعون و ساير حاضرين تصور ميكردند مراد حزقيل شخص فرعون است فرعون بكسانى كه سعايت كرده بودند غضب نموده و گفت اى مردم بدكردار و مفسد ميخواستيد در كشور من آشوب و فتنه برپا ساخته و حزقيل را كه بمنزله بازوى من است از من جدا ساخته و او را بهلاكت برسانيد اكنون بايد بكيفر اين فتنه‏انگيزى برسيد دستور داد آنها را بچهار ميخ كشيده و گوشت بدنشان را قطعه قطعه نمودند و حزقيل از شر آن مردم نجات يافت اين است معناى آيه شريفه كه ميفرمايد «فَوَقاهُ اللَّهُ»45  يعنى خداوند حزقيل را از گزند و بديها حفظ نمود وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ  45 كه مراد از همان توطئه كنندگان قوم فرعون بودند كه سعايت حزقيل را بفرعون نموده و خود گرفتار عذاب شدند

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:44 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 102

سوره مؤمن‏

در مكه نازل شده و داراى هشتاد و پنج آيه و يكهزار و يكصد و نود و نه كلمه و چهار هزار و نهصد و شصت حرف است‏

سوره مؤمن مشتمل است بر قبول توبه و بيان حال كفار كه در آيات قرآن مجادله نموده بعث و نشور را در عالم دنيا قبول ندارند و اقرار و اعترافشان بقيامت در آخرت و امر بتفكر و تدبر در آيات الهى و داستان مؤمن آل فرعون و احوال   كفار و منافقين در دوزخ و نزاع و جدال آنان با رؤساى خود و دلايل توحيد و خدا شناسى و مذمت كفار و منكرين توحيد.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 112

 الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ (وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ) وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ قِهِمُ السَّيِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّيِّئاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِك  9-7 

على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از «يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين ميباشند و منظور از «وَ مَنْ حَوْلَهُ» فرشتگان هستند.

على بن ابراهيم از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد از «يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ» رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين ميباشند و منظور از «وَ مَنْ حَوْلَهُ» فرشتگان هستند.

حماد از حضرت صادق (ع) روايت كرده گفت از آنحضرت سؤال نمودم كه آيا فرشتگان بيشترند يا اولاد آدم؟ فرمود بحق آن خدائى كه جانم بدست قدرت اوست فرشتگان خدا از عدد ذرات خاك زمين بيشترند زيرا بر هر موجودى از موجودات چه انسان و چه حيوان و نبات و ميوه درختان فرشته‏اى موكل است و هر روز عمل آنها به پيشگاه مقدس پروردگار عرضه ميدارند و خدا داناتر است بآنها.

و نيست فرشته‏اى از فرشتگان مگر آنكه براى دوستان ما اهلبيت و كسانى  كه بولايت ما رو مى‏كنند استغفار نمايد و لعنت كند دشمنان ما را و از خداوند درخواست نمايد كه بسوى دشمنان ما اهلبيت عذاب بفرستد.

و مراد از «فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا» يعنى كسانى كه از دوستى و پيروى منافقين و بنى اميه بيزارى جسته و توبه نموده و از حضرت على (ع) امير المؤمنين و ائمه معصومين پيروى كنند.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 116

 ذلِكُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُم‏12

محمد بن حمدان در تفسير اين آيه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود چون خداوند امر بولايت امير المؤمنين (ع) به تنهائى ميفرمايد از او سرپيچى نموده و منكر ولايت او ميشويد و چون مردم ديگران را شريك در ولايت ميسازند قبول ولايت آنها را نموده و از ايشان پيروى كرده و از طريقه حقه منحرف ميشويد.

 

هُوَ الَّذِي يُرِيكُمْ آياتِهِ وَ يُنَزِّلُ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ 13  پروردگار خدائى است كه آيات با عظمت خود را كه دلالت بر توحيد و كمال قدرت او ميكند بر شما آشكار ساخت و از آسمان باران رحمت خود را كه روزى شماست و بوسيله آن نباتات و اشجار روئيده ميشود فرستاد و كسى متذكر لطف و اين آيات نشود و فكر و انديشه نكند جز آنكه دل او پيوسته متوجه بدرگاه حق باشد. و مراد از آيات وجود مقدس ائمه معصومين است كه پروردگار آنها را به بندگان خود نشان داد. پس از آن امر ميفرمايد مؤمنين را بتوحيد و اخلاص در عبادت هر چند توحيد و كمال اخلاص بر خلاف ميل كافرانست.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 123

در كافى ذيل آيه وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ ...28

از عبد اللّه بن سليمان روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) بودم مردى از اهالى بصره بنام عثمان خدمت آنحضرت عرض كرد كه حسن بصرى ميگويد هر كس كتمان علم كند اهل جهنم از تعفن بوى شكم او در رنج افتند حضرت باقر (ع) فرمود اگر اينطور باشد پس بايد مؤمن آل فرعون هلاك شود زيرا زمان فرعون علم خود را كتمان كرده بود بخدا قسم حسن هر كجا كه برود چه بجنوب و يا شمال علم بدست نميآورد مگر از سينه من‏

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:44 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 94

 وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُك 65 

در كافى از ابى حمزه روايت كرده گفت تفسير آيه فوق را از حضرت باقر (ع) سؤال نمودم فرمود تفسير آيه اينست اى پيغمبر اگر بولايت و خلافت كسى با وجود ولايت امير المؤمنين (ع) امر نمائى اعمالت محو و نابود ميشود.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود تأويل آيه آنست اگر در ولايت غير على (ع) را با على شريك قرار بدهى اعمالت محو شود و از زمره زيانكاران خواهى                 

 بود. محمد بن عباس از ابى موسى رغابى روايت كرده گفت جمعى از اهل كوفه معناى آيه مزبور را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودند آنحضرت فرمود وحى پروردگار به پيغمبرش رسيد كه بايد على امير المؤمنين (ع) را بولايت و خلافت و وصايت منصوب نمائى معاذ بن جبل حضورش عرض كرد اى رسول خدا اگر اولى و دومى را با على در ولايت و خلافت شريك قرار بدهيد مردم فرمايشات شما را پذيرفته و قبول ميكنند و چون آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك  مايده 67  نازل شد پيغمبر اكرم بجبرئيل فرمود ميترسم چنانچه على را منصوب كنم امة مرا تكذيب كرده و گفتارم را نپذيرند آيه فوق نازل شد اى پيغمبر اگر در ولايت و خلافت ديگرى را با على شريك نمائى اعمالت محو و نابود ميشود و از زمره زيانكاران خواهى بود.

ابن شهر آشوب از حضرت باقر (ع) و حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمودند آيه مزبور پس از امر پروردگار به پيغمبرش كه بايد على را بخلافت و ولايت منصوب بدارد نازل شد و معنايش آنست كه شريكى براى على (ع) در ولايت و خلافت قرار  مده و پيوسته خدا را پرستش نموده و از امر و فرمان او تجاوز مكن و سپاس‏گزار باش بخاطر آنكه پروردگار تو را تقويت و يارى نمود به برادر و پسر عمويت على امير المؤمنين (ع).

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 99

وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها   69 در آن موقع زمين بنور پروردگار روشن مى‏شود على بن ابراهيم از مفضل بن عمر روايت كرده گفت آيه فوق را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود

رب الارض‏

امام است روز قيامت مردم از نور خورشيد و ماه بى‏نياز باشند و خلايق بوسيله نور امام سير ميكنند.

 

وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ   69 و دفتر اعمال مردم گذارده ميشود، پيغمبران و شهود براى گواهى حاضر گشته و ميان خلق بحق حكم كنند و بر هيچ كس تعدى و ستم نخواهد شد.

 

 

شهداء در آيه ائمه معصومين ميباشند و شاهد بر اين آيه 78 سوره حج است كه ميفرمايد لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ.

 

 

                      تفسير جامع، ج‏6، ص: 101

وَ تَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ 75  ابن شهر آشوب ذيل آيه فوق بسند خود از قتاده و او از انس بن مالك روايت كرده گفت رسول اكرم (ص) فرمود شبى كه مرا بمعراج بردند بزير عرش نظر كردم ناگاه ديدم على بن أبي طالب (ع) جلوى من ايستاده و به تسبيح و تقديس خداوند مشغول است بجبرئيل گفتم آيا على پيش از من بمعراج آمده است گفت خير لكن اينك

 شما را از سرى آگاه ميكنم خداوند از بالاى عرش رحمت و ثناى بسيارى بعلى بن أبي طالب (ع) ميفرستد فرشتگان شايق زيارت آن بزرگوار شدند خداوند فرشته‏اى بصورت آن حضرت در زير عرش خلق فرمود تا عرشيان و فرشتگان پيرامون عرش بسوى او نظر كرده و التهاب و اشتياق خود را با زيارت مثال على (ع) فرو نشانند و ثواب تسبيح و تقديس اين فرشته كه بصورت على (ع) است براى محبين و دوستان و شيعيان اوست.

 

رواياتى كه دلالت بر آن دارد كه خداوند فرشته‏اى بصورت على (ع) خلق فرموده تا عرشيان و فرشتگان باو نظر كنند و آرامش حاصل نمايند هم از طرف خاصه و هم از جانب عامه بسيار است و ما بعنوان نمونه يكى از آنها را آنهم از طرف مخالفين نقل نموديم تا همه بدانند مخالفين على (ع) باتمام لجاج و عنادى كه دارند نتوانسته‏اند از ذكر فضائل على (ع) خوددارى و صرف نظر نمايند.

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : ارادتمند

   تفسير جامع، ج‏6، ص: 78

وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ 36 اى محمد (ص) ترا از غير خدا ميترسانند. مشركين عرب به پيغمبر ميگفتند ما ميترسيم اين خدايان ما بر اثر طعن و لعنى كه بآنها مى‏كنى بتو آفت و مضرتى برسانند  

 اگر از طعن ايشان باز نه‏ايستى ترا ديوانه كنند يا رنجى بتو رسانند پروردگار در جواب آنها فرمود هر كه را خداوند در حالت گمراهى رها كند هيچكس نميتواند او را هدايت و راهنمائى كند و كسى را كه خداوند هدايت نموده و توفيق مرحمت بفرمايد ديگرى نميتواند او را گمراه سازد آيا خداوند مقتدر غالب و منتقم نيست؟

اين استفهام نيز تقريريست يعنى خداوند مقتدر غالب و انتقام كشنده است از كفار و دشمنانى كه كفران نعمتش ميكنند. و تأويل آيه آن بود كه منافقين به پيغمبر اكرم (ص) ميگفتند ما را از خلافت و ولايت امير المؤمنين (ع) معاف بدار و گر نه از اسلام خارج و بكفار ملحق ميشويم.

 

در كافى ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) فرمود خداوند شما شيعان را در قرآن آنجا كه ميفرمايد قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ   53  ذكر كرده قسم بخداوند كه در اين آيه غير شما را اراده نفرموده است و اين آيه در باره فرزندان حضرت فاطمه (ع) و شيعيان امير المؤمنين (ع) بتنهائى نازل شده و اينحديث را اين بابويه و محمد بن عباس و ديگران نيز روايت كرده‏اند. 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 88

أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِين‏56

 در كافى ذيل آيه فوق از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود مراد از جنب اللّه امير المؤمنين و ائمه طاهرين (ع) ميباشند.

ابن بابويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود امير المؤمنين (ع) در يكى از خطبه‏هاى خود فرموده‏اند منم هادى منم مهدى و منم پدر يتيمان و شوهر بيوه‏زنان و تكيه‏گاه هر ناتوانى و پناهگاه هر پارسائى و منم قائد و پيشواى مؤمنين بسوى بهشت و ريسمان محكم خدا و عروة الوثقى و كلمة التقوى و منم عين اللّه و يد اللّه و لسان اللّه و جنب اللّه و منم دست رحمت و مغفرة گشوده خداوند بر بندگانش و منم باب حطه هر كس كه مرا و حق مرا شناخت خدا را شناخته است زيرا من وصى پيغمبر و حجت خدا هستم در روى زمين و هر كه مرا رد كند خدا و رسولش را رد و تكذيب نموده است.

 

و از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت كرده گفت جماعتى از اهل يمن حضور حضرت پيغمبر اكرم (ص) شرفياب شده عرض كردند اى رسول خدا وصى و جانشين شما كيست فرمود همانشخصى است كه پروردگار امر كرده شما باو تمسك و توسل بجوئيد و فرموده وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا تمام شما مسلمين بريسمان محكم خدا تمسك جسته و از آن جدا نشويد مجددا عرض كردند اى رسول خدا بيان فرمائيد حبل اللّه چه كسى است فرمود همانشخصى است كه پروردگار فرمود

إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ‏حبل از طرف خداى تعالى قرآن است و حبل از جانب مردم وصى من ميباشد و همانست كه آيه أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ  اللَّهِ‏ و آيه وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا در حق او نازل شده عرض كردند اى رسول خدا بحق پروردگارى كه شما را بحق و حقيقت مبعوث كرده او را بما نشان بدهيد فرمود خداى تعالى او را براى صاحبان فراست علامت قرار داده اگر بديده دل و حقيقت بسوى وصى من نظر كنيد همچنانكه مرا ميشناسيد او را خواهيد شناخت جستجو كنيد و گردش نمائيد ميان اين مردم دل شما بهر كه مشتاق شد و ميل نمود آنكس وصى من است چه پروردگار فرموده فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ آن جماعت توجهى بتمام صحابه نمودند تا رسيدند بامير المؤمنين (ع) دست آنحضرت را گرفته عرض كردند اى رسول خدا قلوب ما بسوى اين بزرگوار اشتياق دارد و هواى او در سر ماست پيغمبر اكرم (ص) فرمود شما از بندگان خالص و نخبه پروردگار هستيد چه حجة خدا و وصى مرا پيش از آنكه او را معرفى كنم شناختيد بمن بگوئيد بچه سبب دانستيد على امير المؤمنين (ع) وصى و جانشين من است عرض كردند اى رسول خدا نظر بتمام اصحاب افكنديم شوق و هواى هيچ يك از ايشان در دل ما پديدار نشد جز على بن أبي طالب و صداهاى خود را بگريه بلند نمودند و گفتند اى پيغمبر گرامى محبت على (ع) در دل ما جايگزين شد و ديدگانمان بر اثر مشاهده جمالش روشن شد و قلوبمان در سينه‏ها به طپش افتاد گويا حضرتش براى ما پدر و ما فرزندان او ميباشيم فرمود پيغمبر اكرم (ص) شما سبقت گرفتيد در نيكوئى و از آتش دوزخ دور شديد شما را به بهشت بشارت ميدهم اين را بدانيد كه در ركاب امير المؤمنين (ع) شهيد خواهيد شد. ايشان در جنگ جمل و صفين در خدمت آنحضرت بودند و تمام آنها در آن جنگ بدرجه شهادت رسيدند رحمهم اللّه جميعا.

و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود سوگند بخدا پروردگار ما را از نور جنب و قرب خود بيافريد و در تأييد فرمايش خود اين آيه را تلاوت نمود و فرمود روز قيامت دشمنان ما فرياد وا حسرتا برميكشند و ميگويند چگونه راه افراط پيموده و از ولايت امير المؤمنين (ع) تخلف و عصيان ورزيده و حضرتش را استهزاء و مسخره ميكرديم.

طبرسى از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود از جمله رموزى كه پروردگار  در قرآن بيان فرموده كه غير از پيغمبر و ائمه آن را نميدانند آيه يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ است چه پروردگار ميدانست دشمنان دين اسامى امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين را از قرآن حذف و اسقاط مينمايند تا امر را بر مردم مشتبه كرده و باطل خود را ميان مسلمين رواج دهند لذا نام آن بزرگواران را با رمز بيان فرمود و ديدگان دشمنان نابينا شده آن رموز را نفهميدند تا بنفع خود حذف و اسقاط نمايند عياشى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود جنب اللّه ما ائمه ميباشيم.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 91

أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِين 57 َ يعنى اين بيان و انذار براى آنست تا كسى از شدت پشيمانى نگويد اگر خداوند مرا بلطف خويش راهنمائى ميفرمود من از پرهيزگاران ميشدم.

ابن شهرآشوب ذيل آيه مزبور از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود مراد  از هدايت ولايت امير المؤمنين (ع) است.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص:91 

 

أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ 58   تا موقع مشاهده عذاب نگويد اگر بار ديگر بدنيا بازمى‏گشتم ولايت امير المؤمنين (ع) را قبول كرده و از جمله نيكوكاران ميشدم پروردگار قول و گفتار مدعيان را با بيان اين آيه رد ميفرمايد بَلى‏ قَدْ جاءَتْكَ آياتِي فَكَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَكْبَرْتَ وَ كُنْتَ مِنَ الْكافِرِين 59  َ آرى همينكه آيات قرآن و حجتهاى مرا كه براى رهبرى و هدايت شما آمد آنها را تكذيب نموده سركشى و تكبر پيشه خود كرده و از جمله كافران شديد. على بن ابراهيم ذيل آيه مزبور از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود مراد از آيات در اين آيه ائمه معصومين عليهم السلام ميباشند.

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:38 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 50

سوره زمر

در مكه نازل شده داراى هفتاد و پنج آيه و يكهزار و صد و نود دو كلمه و چهار هزار و هفتصد و هشت حرف است.

خلاصه سوره زمر مشتمل است بر عظمت قرآن و تحريص مكلفين بر عمل و فرمان بردارى از اوامر و نواهى آن و كمال قدرت پروردگار و خلوص در عبادت و نبى از شرك و بت‏پرستى و دلايل توحيد و خداشناسى و عذاب و كيفر امم گذشته از جهة شرك و تكذيب نمودن از پيغمبران و بيان حال كفار و احوال بندگان در قيامت و روز محشر.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 58

وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ‏7  

 اگر شكر گزار باشيد مورد رضايت و پسند خاطر حضرتش خواهيد شد و اين جمله از آيه دليل بر آنست كه طاعات بندگان مورد نظر خداى تعالى بوده و از معصيت بيزار است در محاسن ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود مراد از شكر در اين آيه ولايت امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين است و كفر خلاف شكر و نشناختن مقام ولايت و امامت ميباشد.

 

 تفسير جامع، ج‏6، ص: 62

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب  9  ِ اى رسول گرامى بگو آيا مردم خردمند و دانا با نادان و غافل برابر هستند؟

كسانيكه عقل سليم دارند متذكر اين حقيقت شده و عبرت خواهند گرفت. در كافى از جابر انصارى روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) ميفرمود الَّذِينَ يَعْلَمُون 9 َ ما ائمه هستيم و مراد از الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ دشمنان ما آل محمد (ص) ميباشند و أُولُوا الْأَلْبابِ شيعيان ما هستند.

و از محمد بن سليمان روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) شرفياب                      

 بودم ابو بصير وارد شد آنحضرت باو فرمود اى ابا محمد خداوند ذكر ما و شيعيان ما را در آيه قرآن بيان نموده مقصود از الَّذِينَ يَعْلَمُونَ ما ائمه هستيم و منظور از الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ دشمنان ما و أُولُوا الْأَلْبابِ شيعيان هستند

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 64

وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏17

سعد بن عبد اللّه ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود منظور از آن بندگان اشخاصى هستند كه تسليم اوامر آل محمد (ص) شده‏اند هر وقت حديثى از ما بشنوند بدون كم و زياد و همانطوريكه شنيده‏اند از طرف ما آل محمد (ص)  نقل مينمايند.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 74

ابن بابويه ذيل آيه وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلًا  29  از امير المؤمنين (ع)                       

 روايت كرده كه آنحضرت در خطبه معروفى كه اسامى قرآنى خود را بيان ميفرمايد فرموده‏اند از جمله نام‏هائى كه در قرآن براى حضرتش ذكر شده «سلم» ميباشد و مراد آنست كه حضرتش براى رسول خدا سلم محض بوده‏اند.

و از حضرت باقر (ع) نقل نموده است كه فرمود مراد از «رَجُلًا سَلَماً» على (ع) ميباشد و «مُتَشاكِسُونَ» كسانى هستند كه در ولايت امير المؤمنين (ع) اختلاف كرده‏اند و البته اصحاب امير المؤمنين (ع) همگى بر ولايت آن حضرت متفق القول ميباشند اين حديث را عياشى و طبرسى و ابن شهر آشوب (در كتاب مناقب) نقل كرده‏اند

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 76

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ 32  پس در آنروز هرگز ستمكارتر از كسيكه بر خدا دروغ بسته و وعده راست پيغمبران را تكذيب نموده و دروغ پنداشته يافت نميشود. مراد بصدق قرآن وجود مقدس امير المؤمنين (ع) است.

ابن بابويه ذيل جمله «كَذَّبَ بِالصِّدْقِ» از حضرت موسى بن جعفر (ع) روايت كرده فرمود كسانيكه راست را دروغ پنداشته‏اند همانهائى هستند كه امر و گفتار خدا و رسولش را در باره خلافت و ولايت امير المؤمنين (ع) رد كرده‏اند. و از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود مفهوم و مراد آيه آنست كه آنچه پيغمبر اكرم (ص) از جانب پروردگار در باره ولايت و حق امير المؤمنين (ع) آورد معاندين در مقام تكذيب برآمده خدا و رسولش را تصديق نكردند. اينحديث را مخالفين نيز نقل نموده‏اند.

 

 

   تفسير جامع، ج‏6، ص: 77

وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُون 33 َ كسيكه صدق و راستى آورد و آنكه آنرا تصديق نمود محققا اهل تقوى بوده و رستگار است. مفسرين در اين آيه اختلاف كرده‏اند بعضى گفتند «جاءَ بِالصِّدْقِ» جبرئيل و «صَدَّقَ بِهِ» رسول اكرم (ص) است چه آنچه جبرئيل نازل كرد آنحضرت بسمع قبول 

 تلقى كرد. طايفه‏اى ديگر ميگويند «جاءَ بِالصِّدْقِ» پيغمبر اكرم (ص) وَ صَدَّقَ بِهِ» مؤمنين هستند.

طبرسى و ابن شهر آشوب از حضرت باقر و حضرت صادق و موسى بن جعفر و حضرت رضا عليهم السلام روايت كرده‏اند كه فرمودند مقصود از «جاءَ بِالصِّدْقِ» پيغمبر اكرم (ص) و مراد از «وَ صَدَّقَ بِهِ» امير المؤمنين (ع) است.

و در امالى از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود آنچه پيغمبر براستى و صدق آورد ولايت ما اهل بيت پيغمبر است. و اينحديث را ابن مغازل شافعى و مخالفين ديگر نقل نموده‏اند:

و در امالى از امير المؤمنين (ع) روايت شده كه فرمود آنچه پيغمبر براستى و صدق آورد ولايت ما اهل بيت پيغمبر است. و اينحديث را ابن مغازل شافعى و مخالفين ديگر نقل نموده‏اند:

 

در شب معراج برسول اكرم (ص) امر شد اى محمد (ص) آنچه مشاهده نمودى قومت را خبر ده عرض كرد پروردگارا مرا تكذيب كنند و دروغگو بدانند خطاب رسيد ترا صديق اكبر على بن ابى طالب (ع) تصديق كند. و دليل بر آنكه مراد از وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ پيغمبر اكرم (ص) و امير المؤمنين (ع) است جمله أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ميباشد چه آنكس كه خداى تعالى بر تقوى و پرهيزگارى او گواهى بدهد جز معصوم نيست‏

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:38 ::  نويسنده : ارادتمند

على ابراهيم ذيل آيه إِنْ يُوحى‏ إِلَيَّ إِلَّا أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ   70  از اسمعيل جعفى روايت كرده گفت در مسجد الحرام نشسته بودم و حضرت باقر (ع) نيز تشريف داشتند  ناگاه سر مبارك را بسوى آسمان فرموده و سپس بكعبه نظر افكندند و سه مرتبه اين آيه را قرائت كردند سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى   اسرا 1   بعد بسوى من متوجه شده و فرمودند اى عراقى مردم عراق در معناى اين آيه چه ميگويند؟ عرض كردم ميگويند پيغمبر اكرم (ص) از اينجا بمسجد اقصى كه بيت المقدس است تشريف بردند فرمود چنين نيست كه ميگويند بلكه از اينجا تشريف بردند بآسمان و بدست مبارك اشاره بآسمان كرده و فرمودند ميان اين حرم تا بالا حرم است و فرمود همينكه پيغمبر اكرم (ص) بسدرة المنتهى رسيدند جبرئيل از حضرتش جدا شد رسول اكرم (ص) فرمود اى جبرئيل چگونه مرا در چنين موضعى تنها ميگذارى جواب داد اى پيغمبر خدا پيش برويد بخدا قسم بجائى رسيده‏ايد كه هيچ آفريده‏اى پيش از حضرتت بآن جا نرسيده پيغمبر اكرم فرمود من بمقام قرب چنان نزديك شدم كه نور پروردگار را مشاهده كردم و ميان من و خداوند تسبيحه‏اى حائل بود جعفى ميگويد عرض كردم تسبيحه چيست؟

فرمودند از مصدر ذات اقدس پروردگارى سه مرتبه خطاب شد يا محمد (ص) گفتم لبيك اى پروردگار بعد خطاب رسيد كه در ملاء اعلى در چه چيزى مخاصمه و حكومت ميشود عرض كردم ترا ستايش ميكنم مرا جز آنچه تعليم فرموده‏اى دانشى نيست بناگاه دست قدرت را در سينه‏ام يافتم بطورى كه سردى آنرا از پشت كتفم احساس نمودم و از آن پس سؤال نكردند از من چيزى را از گذشته و آينده مگر آنكه آنرا ميدانستم دوباره ندائى شنيدم اى محمد (ص) در چه چيز در ملاء اعلى مخاصمه ميشود عرض كردم پروردگارا در درجات و حسنات و كفارات پس ندائى رسيد اى محمد همينكه عمرت بآخر رسد و دوره حيات دنيوى پايان رسد وصيت كيست عرض كردم پروردگارا من تمام خلقت را آزمودم و در ميان آنها كسى را فرمانبردارتر از على (ع) نديدم و آنچه تجسس كردم محبوب‏تر از على (ع) هيچ بشرى را نيافتم خطاب رسيد آرى همينطور است على نزد من نيز محبوب‏ترين خلايق است اى محمد (ص) باو بشارت بده كه چراغ هدايت اولياى منست و پرچمدار افراد مؤمن و صالح است و نور است براى كسانى كه اطاعت اوامر مرا مينمايند و براى اشخاص  با تقوى كلمه باقيه است كه ملازم آنها باشد.

اى محمد (ص) هر كه على (ع) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كسى با على خصومت ورزد با من دشمنى و پيكار نموده است من بعلى (ع) خصايصى داده‏ام كه كسى جز او شايستگى آنرا نداشته است پيغمبر اكرم (ص) فرمود من عرض كردم پروردگارا على (ع) برادر و وزير و وارث و صاحب من است خطاب آمد كه اينها امورى است كه قضا و قدر بر آنها سبقت گرفته او امتحان شده و جميع خلايق باو امتحان ميشوند بعلى (ع) چهار چيز عطا كرده‏ام كه كسى پرده از روى آن برنخواهد داشت.

 

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 46

 ابن بابويه از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت حضور پيغمبر اكرم (ص) بودم شخصى معناى آيه أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِين  75  َ را از حضرتش سؤال نمود و عرض كرد اى رسول خدا بزرگواران و آنهائيكه داراى مرتبه بلند و مقام شامخ هستند چه اشخاصى مى‏باشند كه از فرشتگان برتر و بالاترند پيغمبر اكرم (ص) در جواب سؤال او فرمود من و على و فاطمه و حسن و حسين هستيم كه در سرادق عرش پروردگار مشغول تسبيح خداى تعالى بوديم و فرشتگان تسبيح مينمودند پروردگار را بتوسط و وسيله تسبيح ما پيش از آنكه آدم را بيافريند بدو هزار سال و چون آدم آفريده شد امر نشدند فرشتگان بسجده كردن آدم مگر براى خاطر ما پروردگار در مقام توبيخ بشيطان فرمود آيا تو از آن اشخاصى بودى كه نامهايشان در سرادق عرش نوشته شده. ما راه خدا هستيم بواسطه ما مردم هدايت ميشوند هر كس ما را دوست بدارد خدا او را دوست داشته و داخل بهشت گرداند و هر آنكه ما را دشمن بدارد خداوند دشمن اوست و او را در دوزخ وارد كند و دوست نميدارد ما را مگر آنهائيكه حلال‏زاده و پاك و پاكيزه هستند.

و از يونس بن ظبيان روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) شرفياب شده عرض كردم اى فرزند رسول خدا شنيدم مالك و اصحاب او ميگويند پروردگار مانند بشر دست و صورت دارد بدليل آيه لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ و بعضى از آنها مى‏گويند خداى تعالى جوانى است مانند جوانان سى ساله شما چه ميفرمائيد اى فرزند رسول خدا آنحضرت از اين گفتار حالشان تغيير كرد و سه دفعه گفتند

اللهم عفوك عفوك عفوك‏

سپس فرمود اى يونس هر كس گمان كند پروردگار مانند بشر داراى صورت و شكل است مشرك است و كسيكه بگويد خداوند داراى اعضاء و جوارح است مانند مخلوقات كافر است مقصود از وجه اللّه اولياء و پيغمبران و ائمه مى‏باشند و مراد از خلقت بيدى دست قدرت او است و هر كس گمان كند خداوند حلول كرده در چيزى يا بر چيزى است يا تحول و انتقال نموده از شى‏ء بشى‏ء يا در مكانى است دون مكانى وصف كرده او را بصفات مخلوقات پروردگار، آفريدگار موجودى است كه قياس بمخلوقات نميشود و شباهت بمردم ندارد و خالى نيست مكانى از او و در جايگاه   معينى قرار نگرفته نزديك است در عين دورى او و دور است در عين نزديكى اوايست اوصاف پروردگار يگانه و يكتا، نيست پروردگارى جز آن پروردگار هر كس چنين پروردگارى را ستايش كند از جمله موحدين است و كسيكه خدا را بغير اين صفات دوست داشته باشد پروردگار و ما از او تبرى و دورى ميجوئيم آنگاه فرمود آنحضرت خردمندان و صاحبان عقل كسانى هستند كه شغل و پيشه آنها تدبير و تفكر است چه هر وقت دوستى پروردگار بدل اثر كرد و رسيد آن دل نورانى شود و محل لطف و الطاف خدا گردد و چون محل لطف واقع شد از اهل فوائد گردد و چون اهل فوائد شد بحكمت سخن ميگويد زمانى كه تكلم نمود بحكمت از اهل فطن گردد چون از اهل فطن شد قدرت در او عمل كند و چون از اهل قدرت شد در طبقات هفت‏گانه عمل كند چون باين مقام و منزلت رسيد در لطف و بيان و حكمت فرو رود در آنوقت محبت و شهوت او منحصر است در خالق و آفريدگار و پروردگار خود و اين مقام و منزلت بسيار بزرگى است و در اين مقام است كه پروردگار را بدل مشاهده مينمايد و حاصل كرده حكمت را بغير آنراهى كه حكما تحصيل نموده‏اند و عالم و دانشمند گرديده نه از آن راهى كه علماء و دانشمندان دانشمند شده‏اند و از جمله صديقين شده نه از راهى كه صديقون بآن رسيده‏اند چه حكما از راه صمت و سكوت بحكمت ميرسند و دانشمندان از راه تحصيل و طلب بعلم و دانش ميرسند و صديقون از راه خشوع و طول در عبادت بصدق و صفا ميرسند و كسانيكه از اين راه بحكمت و علم و صدق ميرسند يا ترقى ميكنند و يا تنزل و بسيارى از ايشان تنزل ميكنند زيرا مراعات فرموده‏هاى خدا را و عمل باوامر و نواهى او نمى‏نمايند و اين صفت كسانى است كه پروردگار را بآنطوريكه سزاوار است نشناخته‏اند و دوست نميدارند خدا را آنطريقى كه سزاوار است و بايد شايد دوست بدارند پس فريب و گول نزند شما را نماز و روزه و روايات و علوم اينگونه اشخاص ايشان بمانند الاغهائى هستند كه از شير درنده فرار ميكنند پس از آن فرمود اى يونس اگر علم و دانش صحيح و درست ميخواهى فقط نزد اهل بيت است چه پروردگار بما ارث داده و شرح حكمت و فصل خطاب بما اهل بيت عطا فرموده يونس ميگويد عرض كردم حضورش تمام اهل بيت  مانند شما هستند و ارث از حضرت فاطمه (ع) و امير المؤمنين (ع) مى‏برند فرمود فقط ائمه دوازده‏گانه اينطور باشند تقاضا نمودم از حضرتش اسامى ايشان را برايم بيان فرمايند فرمود اول آنها على بن أبي طالب و بعد از آن حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على بعد از او من و بعد از من فرزندم موسى بن جعفر و فرزندش على بن موسى الرضا و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و بعد از حسن حجة عصر است پروردگار ما را پاك و پاكيزه گردانيده و برگزيده و عطا كرده بما چيزهائى كه باحدى از جهانيان عطا ننموده عرض كردم حضورش فرزند عبد اللّه بن مسعود روز گذشته همين سؤالات مرا از حضرتت پرسش كرده جواب ديگرى فرموده بوديد باو فرمود اى يونس ما به هر كس بقدر وسع و توانائى او جواب ميگوئيم و تو اهل بودى براى آنچه بيان كردم اين موضوعات را از غير اهلش پنهان بدار ولى از اهل آن كتمان مدار.

 

تفسير جامع، ج‏6، ص: 49

 و نيز در آيه  قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ   87-86   روايت كرده كه حضرت باقر (ع) فرمود مراد از ذكر امير المؤمنين (ع) است و مردم بعد از خروج و ظهور حضرت قائم بخوبى اين موضوع را خواهند فهميد.

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:37 ::  نويسنده : ارادتمند

        تفسير جامع، ج‏6، ص: 42

هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لا مَرْحَباً بِهِمْ إِنَّهُمْ صالُوا النَّارِ.59

اينها فوج و دسته‏اى هستند كه با شما بدوزخ درآمدند و مقصود از اين فوج و دسته بنى عباس و پيروان آنها باشند. بنى اميه بايشان گويند بدا بحال شما كه بدوزخ و آتش فروزان درآمديد بنى عباس و اهل دوزخ به بنى اميه و رؤساى خود جواب دهند بدا بحال شما كه زودتر و مقدم بر ما بآل محمد (ص) ستم نموده و بدوزخ افتاديد كه بدترين قرارگاه و منزل است.

آنگاه بنى اميه بدرگاه خدا توجه نموده و ميگويند پروردگارا كسانيكه اين عذاب را براى ما فراهم نموده‏اند و مقدم ما بودند در ظلم و ستم نمودن بآل محمد (ص) و ما را بظلم و ستم وارد نمودند عذابشان را در آتش دو چندان كن و مقصود آنها منافقين دوره پيغمبر هستند كه سر منشاء ظلم و ستم و فساد بوده‏اند چه بنى اميه در ظلم و ستم بايشان اقتدا كرده و از آنها پيروى نمودند

سپس دشمنان آل محمد (ص) در آتش دوزخ بيكديگر ميگويند: ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصار  63-62    ُ چه شده است كه ما آنهائى را كه از اشرار محسوب ميكرديم يعنى شيعيان و دوستان آل محمد (ص) را در دوزخ نمى‏بينيم آنكسانى را كه ما در دنيا مسخره ميكرديم اينجا نيستند يا آنكه بچشم ما ديده نميشوند.

 

در كافى ذيل آيه فوق از ميسر روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) شرفياب شدم آنحضرت از حال دوستان سؤال نمودند حضورشان عرض كردم فدايت گردم ما دوستان شما آل محمد (ص) در انظار اين مردم بدتر از يهود و نصارى و مجوس و مشركين هستيم فرمود سوگند بخدا شما داخل دوزخ نخواهيد شد اين مردم شما را در دوزخ مى‏طلبند و يكنفر از شما دوستان ما را نمى‏يابند و آيه فوق را در تاييد فرمايشات خود تلاوت نمودند.

و از محمد بن سليمان روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) بودم ابو بصير وارد شد آنحضرت باو فرمود اى ابا محمد پروردگار شما را در قرآن ياد فرموده در آنجا كه حكايت مينمايد از قول دشمنانتان و ميفرمايد وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ 62  و فرمود بخدا قسم اراده نكرده‏اند مگر شما دوستان ما را در عالم دنيا شما در انظار اين مردم از اشرار محسوب ميشويد ولى در آخرت كه در بهشت قرار و آرام گرفته‏ايد دشمنان شما را در آتش جهنم طلب و جستجو ميكنند.

اين بابويه از سماعة روايت كرده گفت حضرت صادق (ع) سؤال نمود اى سماعه شرورترين مردم چه اشخاصى ميباشند حضورش عرض كردم ايفرزند رسول خدا ما دوستان شما هستيم آنحضرت متغير شد بطوريكه رنگ مباركش تغيير نمود گفتم سوگند بخدا دروغ نگفتم ما شرورترين مردم هستيم در انظار آنها زيرا ايشان ما را كفار و رافضى مى‏نامند آنحضرت توجهى نمود و فرمود چگونه است حال شما در آن وقتى كه داخل بهشت ميشويد و اين مردم را بسوى جهنم ميكشانند در آتش جهنم فرياد ميزنند چه شده است كه ما آنهائى را كه از اشرار محسوب ميكرديم در دوزخ   نمى‏بينيم آنكسانى را كه ما در دنيا مسخره ميكرديم اينجا نيستند يا آنكه آنها بچشم ما ديده نميشوند اى سماعه هرگاه از دوستان ما لغزشى سر بزند ما آل محمد (ص) حضور پروردگار از آنها شفاعت مينمائيم.

 

 

إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ  64  اى اهل ايمان و دوستان ما اهل بيت بدانيد كه اين مخاصمه و منازعه اهل دوزخ حتمى و محقق خواهد بود.

 

 

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ   68-67  اى رسول گرامى با من بگو على امير المؤمنين (ع) و قرآن خبر بزرگيست و شما مردم از ايشان اعراض نموده و دورى ميجوئيد و تدبير و تفكر نميكنيد تا صدق نبوت من بر شما ظاهر شود در كافى از ابى حمزه روايت كرده گفت حضور حضرت باقر (ع) عرض كردم شيعيان سؤال ميكنند از تفسير نباء عظيم فرمود نباء عظيم امير المؤمنين (ع) است خود آنحضرت ميفرمود نيست پروردگار را آيتى بزرگتر از من و نه خبرى عظيم‏تر از من ولى مردم از وجود مقدسش اعراض نموده و دورى مى‏جويند.

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:36 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏6، ص: 5

سوره ص‏

 سوره ص در مكه نازل شده داراى هشتاد و هشت آيه و هفتصد و سى و دو كلمه و سه هزار و بيست و نه حرف ميباشد

سوره ص مشتمل است بر آياتى چند در تهديد كفار و حكايت گفتار آنها و خبر دادن از شكست و مغلوب شدن قريش و عذاب و هلاكت پيشينيان در اثر تكذيب پيغمبران و داستان داود و سليمان و ايوب و گفتگوى اهل بهشت با يكديگر و وصف بهشت و دوزخ‏

 

 

 

وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطاب  20  ِ ما سلطنت داود را تقويت نموده و باو حكمت عطا كرديم تا درك حقايق نموده و حق را از باطل تميز بدهد در عهد داود پادشاهى از او قوى‏تر نبود هر شب اطراف محرابش سى و سه هزار نفر پاس ميدادند و حضرتش شخصى بود شجاع و با هيبت جنود و لشگر بسيارى داشت و مراد از حكمت نبوت و پيغمبرى است و مقصود از فصل الخطاب علم و فهم و دانش او است بقضاوت و حكومت بين مردم و ما بخشى از قضاوتش را در تفسير سوره سبابيان نموديم بآن جا مراجعه شود.

ابن بابويه ذيل آيه فوق از ابى صلت هر وى روايت كرده گفت حضرت رضا (ع) بزبانهاى مختلفه تكلم مينمود و در هر زبانى فصيح‏تر از اهل آن سخن ميفرمود روزى حضورش عرض كردم اى فرزند رسول خدا تعجب دارم از شما كه بهمه لغات و زبانها واقف بوده و با مردم هر ديارى بزبان خود آنها تكلم ميفرمائيد فرمود اى ابى صلت من حجت خدا هستم بر مخلوقات او و هر حجت خدائى زبان تمام مخلوقات را ميداند آيا فرمايش جدم امير المؤمنين (ع) بشما نرسيده كه ميفرمود خداوند بمن فصل خطاب عطا فرموده و مراد از فصل خطاب معرفت و آشنائى بزبانهاى مخلوقات است.

 

 

 فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‏ وَ حُسْنَ مَآب  25  ٍ ما از تقصير او در گذشتيم و او را عفو نموديم چه داود نزد ما بسيار مقرب و نيكو منزلت است اين معنى و داستان از چيزهائى است كه شك و شبهه‏اى نيست در فساد آن زيرا اين گونه نسبتها ضرر و زيان بعدالت شخص ميرساند تا چه رسد بساحت قدس پيغمبران كه امين وحى پروردگار هستند و واسطه و سفير بين او هستند و بين مخلوقات و بندگان و اين گونه اوصاف در هر شخصى باشد شهادت او مقبول نيست و مردم از شنيدن چنين صفاتى نفرت دارند امير المؤمنين (ع) فرمود هر كس چنين نسبتى بداود دهد من او را دو حد ميزنم حدى براى پيغمبرى او وحد ديگر براى اسلام.

 

و از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده گفت معناى آيه مزبور را از حضرت صادق (ع) سؤال نمودم فرمود مقصود از أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا28   امير المؤمنين (ع) و پيروان آنحضرت و مراد از كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ حبتر و زريق كه كنايه از اولى و دومى و اصحاب آنهاست مى‏باشد.

ابن شهر آشوب از ابن عباس روايت كرده گفت صدر آيه در شأن امير المؤمنين و شيعيان آنحضرت نازل شده و ذيل آيه در باره دشمنان اهل بيت است.

 

 

                     تفسير جامع، ج‏6، ص: 32

كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ  29  اين قرآن بزرگ كتابى مبارك و عظيم الشأن است كه بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند و صاحبان مقام عقل متذكر حقايق آن شوند مراد از آيات 

 و أُولُوا الْأَلْبابِ  29  امير المؤمنين (ع) و ائمه معصومين ميباشند و امير المؤمنين (ع) باين آيه افتخار ميكرد و ميفرمود خداوند نه پيش از من و نه بعد از من مثل آن چيزى كه بمن عطا فرموده بكسى عطا نكرده‏

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم  83  َ على بن ابراهيم ذيل آيه فوق از ابى بصير روايت كرده فرمود زود است كه شما را مورد اهانت قرار دهند عرض كردم فدايت شوم بچه چيز ما را مورد اهانت قرار خواهند داد فرمود باسم شيعه آيا قول خداوند را نخوانده‏اى كه ميفرمايد:                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 507

 وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم 83  َ و شرف الدين نجفى روايت كرده كه جابر بن يزيد جعفى تفسير آيه را از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد آنحضرت در جواب او فرمود چون خداوند ابراهيم را خلق فرمود پرده از برابر چشمش برداشت و ابراهيم پيرامون عرش را نظر كرده نورهائى ديد در شگفت شد و عرض كرد پروردگارا اين چه نورى است؟ خطاب رسيد اين نور حبيب من محمد صلى اللّه عليه و آله است نور ديگرى در كنار آن نور بود فرمود اين نور على عليه السّلام يارى كننده دين منست و اين سه نور ديگر نور فاطمه و فرزندانش حسن و حسين عليهم السلام و آن نه نور ديگر انوار فرزندان على و فاطمه عليهم السلام از صلب حسين هستند و اسامى تمام چهارده نور پاك را خداوند يك بيك براى ابراهيم بيان فرمود ابراهيم عرض كرد نورهاى بيشمارى در اطراف اين انوار مشاهده ميكنم كه تعداد آنها معلوم نيست خطاب رسيد اى ابراهيم اين انوار شيعيان على ميباشند ابراهيم سؤال كرد شيعيان على چگونه شناخته ميشوند خطاب شد شيعيان على در شبانه روز پنجاه و يكركعت نماز واجب و مستحب ميخوانند «و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ- الرَّحِيمِ»   1قاتحه را بلند ميگويند و در دست راست خود انگشتر ميكنند و در نمازهاى خود پيش از ركوع قنوت ميخوانند ابراهيم درخواست نمود كه او را از شيعيان على قرار دهد خداوند در اين آيه ميفرمايد «وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ».

 

 «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»  107  و معناى «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»  10

 ابراهيم وقتى ديد كه پروردگار گوسفندى بقربانى او فدا ساخته آرزو كرد ايكاش پروردگار گوسفند را نميفرستاد و اسمعيل را قربانى مينمود قلب مباركش در اثر فراق فرزند بدرد ميآمد خداوند باو اجر و پاداش بزرگ و بسيارى مرحمت ميفرمود.

چون اين تمنى را كرد خطاب رسيد باو اى ابراهيم از ميان بندگان من كدام يك از آنها را بيشتر دوست ميدارى عرض كرد پروردگارا هيچيك از ايشان نزد من محبوب‏تر از حبيب تو محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم نيست خداى تعالى فرمود اى ابراهيم محمد صلى اللّه عليه و آله را بيشتر دوست ميدارى يا نفست را؟ عرض كرد محمد صلى اللّه عليه و آله را فرمود فرزند محمد را بيشتر دوست ميدارى يا فرزند خود را گفت پروردگارا فرزند محمد (ص) را فرمود ذبح فرزند محمد بدست دشمنان از روى ظلم و ستم دلت را ميسوزاند تا ذبح فرزندت اسماعيل بدست خودت عرض كرد اگر فرزند محمد از روى طعم و ستم كشته نشده بيشتر دلم را ميسوزاند فرمود اى ابراهيم بدان بهمين زودى طايفه‏اى كه گمان ميكنند از امة محمد صلى اللّه عليه و آله هستند حسين فرزند محمد (ص) را بظلم و ستم ميكشند و مانند گوسفند او را ذبح ميكنند آن مردم مستحق عذاب و سخط من شوند حضرت ابراهيم محزون گرديد و دلش براى قتل حضرت امام حسين عليه السّلام سوخت گريه بسيارى كرد وحى شد باو اى ابراهيم فدا داديم حسين را بفرزندت تا دل تو بيشتر بسوزد و ما درجات و پاداش تو را در اثر مصيبت حسين (ع) فرزند محمد (ص) بالا برده و زياد كنيم.

 و اينست معناى آيه «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»  107  و معناى «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»  108  و مراد حضرت امام حسين است كه از فرزندان ابراهيم هم ميباشد.

 

 سَلامٌ عَلى إِلْ‏ياسِينَ (130) إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (131

ابن بابويه ذيل آيه «سلام على آل ياسين» از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از يس محمد صلى اللّه عليه و آله است و ما آل ياسين ميباشيم.

طبرسى بسند خود از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده كه فرمود خداوند پيغمبرش را برمز ياسين ناميد زيرا ميدانست اگر بصراحت نام محمد صلى اللّه عليه و آله را بيان ميفرمود از طرف منافقين اسقاط ميشد همانطورى كه در موارد ديگرى چنين عملى را انجام داده‏اند.

ابن بابويه از عبد بن ميسره روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم ما ميگوئيم:

اللهم صل على محمد (ص) و آل محمد (ص) و بعضى از مردم ادعا نموده و ميگويند ما آل محمد صلى اللّه عليه و آله هستيم فرمود دروغ ميگويند آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى هستند كه خداوند زنهاى آنها را بر محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم حرام فرموده است.

و در روايت ديگر از سليمان بن ديلمى روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم مراد از آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم چه كسانى هستند فرمود ذريه آنحضرت را آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم گويند مجددا سؤال كردم اهلبيت محمد صلى اللّه عليه و آله كيانند فرمود ائمه معصومين عليه السّلام ميباشند.

 

 

                      تفسير جامع، ج‏5، ص: 530

وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيم  139-142   ٌ از ابو حمزه ثمالى روايت كرده كه روزى عبد اللّه بن عمر حضور حضرت امام زين العابدين عليه السّلام رسيده و گفت اى فرزند امام حسين عليه السّلام شنيده‏ام كه شما گفته‏ايد يونس بن متى بدانجهت در شكم ماهى زندانى شده كه موقع پذيرش ولايت آل محمد صلى اللّه عليه و آله توقف نموده و در قبول ولايت ترديد نموده است حضرت فرمود آرى اين گفته من است مقصود تو از اين بيان چيست؟ عرض كرد اگر راست ميگوئيد دليلى بر صحت مدعاى خود بياوريد حضرت امر فرمود يكى از حاضرين چشمهاى عبد اللّه بن عمر را بسته و بديگران نيز فرمود چشمهاى خود را بستند پس از چندى فرمود چشمها را گشوده و خود را در كنار دريائى ديديم كه امواج خروشانى داشت عبد اللّه بن عمر بآنحضرت گفت اگر من تلف شوم خونم بگردن شما است فرمود اطمينان داشته باش من ميخواهم براى صدق گفتار خودم برهان و حجت و دليلى بياورم   

 آنگاه با صداى بلند ماهى مخصوصى را بنام صدا زدند كه يكمرتبه ماهى بزرگى چون كوه سر از آب خارج و با صداى رسا و زبان فصيح گفت «لبيك» اى ولى خدا آنحضرت فرمود تو كيستى عرض كرد من ماهى يونس هستم حضرت فرمود داستان يونس را بيان كن گفت خداوند تبارك و تعالى از زمان آدم تا زمان جدت خاتم هيچ پيغمبرى از پيغمبران را مبعوث نفرموده مگر آنكه از ايشان براى ولايت شما اهلبيت پيمان گرفته است هر كدام كه فورا قبول ولايت نموده‏اند از ابتلائات مصون بوده و هر يك كه تأمل كرده و از چگونگى پرسش و تحقيق نموده‏اند مبتلا شدند از آن جمله چون خداوند يونس را برسالت برگزيد باو وحى شد كه ولايت و دوستى على بن أبي طالب عليه السّلام و ائمه راشدين از فرزندانش را بپذير عرض كرد پروردگارا چگونه دوستى كسانى را كه نديده‏ام در دل جاى دهم و داستان او در تفسير سوره يونس به تفصيل بيان گرديد يونس خشمگين بجانب دريا رفت از جانب خداوند بمن امر شد او را ببلعم ولى استخوانهايش را نشكنم مدت چهل روز يونس در شكم من بود و من در درياها گردش مينمودم يونس پيوسته در مناجات بود و مى‏گفت:

لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ   انبيا   87   پروردگارا من ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين را پذيرفتم پس از آنكه   ايمان بولايت شما آورد پروردگارم امر فرمود: او را بسلامت بساحل رسانيده و از دريا خارج ساختم.

 

محمد بن عباس ذيل آيه «وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ- وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ»    165-166   از عبد اللّه بن عباس روايت كرده گفت روزى حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بوديم كه ناگاه امير المؤمنين عليه السّلام وارد شد همينكه چشم پيغمبر باو افتاد تبسمى نموده و فرمود مرحبا بكسى كه چهل هزار سال پيش از خلقت آدم خلق شده است حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم چگونه ممكن است كه على عليه السّلام چهل هزار سال پيش از آفرينش پدرش خلق شده باشد و وجود پيدا كند فرمود بلى چنين است خداوند من و على را چهل هزار سال قبل از خلقت آدم آفريد من و على نور واحدى بوديم خداوند آنرا بدو قسمت فرمود مرا از قسمتى و على را از قسمت ديگر بيافريد پيش از آنكه موجودى را خلق كرده باشد سپس ساير موجودات را بيافريد و آنها در ظلمت و تاريكى بودند آنها را با نور من و على نورانى گردانيد و ما را سمت راست عرش جاى داد

 

پس از آن فرشتگان را بيافريد و ما به تسبيح و تهليل و تكبير پروردگار پرداختيم فرشتگان نيز بما اقتدا نموده و به تسبيح و تهليل و تكبير مشغول شدند و من و على عليه السّلام آنها را تعليم داديم و در علم سابق خداوند گذشته بود كه دوستان من و على عليه السّلام را داخل جهنم نگرداند.

اى ابن عباس بدان و آگاه باش خداوند فرشتگانى را برگزيده كه در دست آنها ابريقى از نقره است و داخل آن ابريقها پر از آب زندگانى از فردوس اعلى است و چون شيعيان على عليه السّلام كه پاك و پاكيزه هستند بخواهند با عيالات خود هم بستر شوند  

 يكى از فرشتگان بامر پروردگار ميآيد و قدرى از آن آب را از ابريقى كه در دست دارد داخل ظرف آن شخص ميريزد و آن زن و شوهر از آن آب آشاميده و آثار آن در خلقت نوزاد و فرزند شيعه مؤثر واقع گشته و ايمان و ولايت اهلبيت در قلب آنها ميرويد همچنانكه نباتات و رستنى‏ها بر اثر آب باران نمو كرده و روئيده ميشوند.

پس شيعيان على عليه السّلام بر بينه‏اى از طرف پروردگار و رسولش و وصى من و از طرف دخترم زهراء و حسنين و ائمه از اولاد حسين عليه السّلام ميباشند.

ابن عباس ميگويد حضور پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردم مراد از ائمه كيانند فرمودند آنها از نسل من و على ميباشند.

آنگاه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود حمد و ستايش خدائى را كه ايمان و محبت على را سبب نجات از آتش جهنم و وسيله دخول بهشت فرموده است.

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص: 494

سوره الصافات‏

سوره صافات در مكه نازل شده داراى يكصد و هشتاد و دو آيه ميباشد و هشتصد و بيست كلمه و سه هزار و هشتصد و بيست و سه حرف دارد.

خلاصه سوره صافات عبارت است از بيان توحيد و خداشناسى و حال كفار و دوزخيان و نعمتهائيكه پروردگار به بندگان خاص عطا فرموده و حال اهل بهشت و عاقبت كسانيكه پيغمبران را تكذيب كرده‏اند و داستان نوح و ابراهيم و ذبح اسمعيل و شرح حال موسى و هرون و الياس و لوط و توبيخ كفار و مشركين.

 

 

طبرسى از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود مقصود از «الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ»   22   اشخاصى است كه بآل محمد صلى اللّه عليه و آله ظلم كرده و حق ايشان را غصب نمودند و منظور از ازواج امثال و تابعين آنها است تا روز قيامت.

 

 

                    تفسير جامع، ج‏5، ص: 500

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ   24-25  اين تبه‏كاران را بازداشت كنيد كه بسيار مسئول ميباشند بچه علت امروز يكديگر را يارى نميكنيد آرى در چنين روزى همگى تسليم امر ما و ذليل هستيد.

طبرسى از ابن عباس روايت كرده گفت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود فرداى قيامت رها نكنند كسى را كه قدم از قدم بردارد تا پنج چيز از او بپرسند.

يكى از جوانى كه در چه مصرف نموده ديگر از عمرش كه در چه چيز تلف و نابود كرده و از مالش كه از كجا تحصيل و كسب نموده و در چه راهى خرج و مصرف كرده و چگونه عمل نموده آنچه را ميدانسته و علم باو داشته و از ولايت اهل بيت من.

ابن بابويه ذيل آيه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»  24  از حضرت امام حسين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى جد بزرگوارم رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله فرموده بودند ابو بكر بمنزله گوش و عمر در حكم چشم و عثمان مانند قلب است فرداى آن روز حضرت امام حسين عليه السّلام   

 بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله وارد شده و امير المؤمنين عليه السّلام نيز حضور جدم بود پس از عرض ادب سؤال كردم مقصود از فرمايشات ديروز شما در مورد اين اشخاص چه بود؟ فرمود اينها اشاره بابو بكر و عمر و عثمان نموده در حكم گوش و چشم و قلب ميباشند آنگاه روى مبارك را بپدرم نموده فرمود زود است كه از آن گوش و چشم و قلب از ولايت اين وصيم امير المؤمنين عليه السّلام سؤال كنند و اين آيه را قرائت فرمودند:

إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا    اسرا 36   سپس فرمود بعزت و جلال پروردگار قسم كه روز قيامت تمام امت مرا نگاه داشته و از ايشان در باره ولايت امير المؤمنين عليه السّلام سؤال مينمايد چنانچه ميفرمايد:

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ   24  اين حديث شريف را ابن شهر آشوب و محمد بن عباس و ديگران از خاصه نقل نموده‏اند و از طريق عامه يكى موفق بن احمد در كتاب مناقب بسه طريق يكى از ابن عباس و ديگرى از ابى سعيد خدرى و نيز از ابن اسحق و همه آنها از پيغمبر عينا اينحديث را نقل نموده‏اند و ديگر ابن شيرويه و ثعلبى و ابو القاسم قشيرى در تفسير خودشان حديث مزبور را بيان كرده‏اند و اين اشخاص از بزرگان علماى سنت ميباشند.

در امالى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله روايت كرده فرمود روز قيامت كه پل صراط را روى جهنم نصب كنند عبور نكند از صراط مگر كسيكه جواز ولايت امير المؤمنين داشته باشد و از ابى سعيد خدرى روايت كرده گفت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود روز قيامت پروردگار امر ميكند بدو فرشته كه بر صراط توقف كنند و نگذارند كسى از آن عبور كند مگر از امير المؤمنين عليه السّلام برات داشته باشند و هر كس برات نداشته باشد او را بصورت در آتش افكنده ابى سعيد ميگويد حضورش عرض كردم فدايت كردم ايرسول خدا معناى برات امير المؤمنين چيست فرمود نامه‏ايست كه در آن نوشته شده.

 

لا اله الا الله محمد رسول الله و امير المؤمنين على بن أبي طالب وصى رسول الله و حجة الله على خلقه‏

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : ارادتمند

 

 

ابن بابويه ذيل آيه إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ 29  از رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود سه نفر بودند كه حتى يك چشم بهمزدن كافر بوحى نشدند مؤمن آل يس و على بن أبي طالب و آسيه عيال فرعون اين سه نفر صديقون هستند و افضل ايشان على عليه السّلام است و اينحديث را ثعلبى نيز كه از مخالفين است در تفسيرش نقل نموده.

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 477

 وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُون‏37

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله بمنافقين ميفرمود اگر از طرف خداوند مأذون بودم از مكنونات خاطر شما كه پيوسته مرگ مرا در دل خود آرزو داريد پرده برداشته و ميگفتم كه تا چه حد آماده آزار و اذيت اهلبيت من هستيد شما مانند آن مردمى هستيد كه آتشى برافروخته و پيرامون آن نشسته و از روشنائى آن اخگر فروزان استفاده مى‏كنند ولى از جهالت و نادانى از خدا ميخواهند كه نور آن اخگر را منتفى و تاريك سازد يعنى شما ميخواهيد نور محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را كه شمس حقيقت است و يا على كه در حكم قمر است از بين برده و تاريكى جهل و ظلمت شرك شما را بپوشاند مگر نمى‏بينى كه خداوند ميفرمايد:

هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً يونس 5  و نيز فرموده:

وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ  37  و در آيه ديگر ميفرمايد:

ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ بقره 17   كه مفهوم آيات چنين است اگر خداوند محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را قبض روح فرمايد تاريكى و ظلمت ظاهر شده و فضيلت و منزلت اهلبيت پنهان گردد و بمصداق:

وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى‏ لا يَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ  اعراف 198   ديگر چشم آنها نمى‏بيند و گوششان حقايق دين را نمى‏شنود و از هدايت محروم باشند

 

على بن ابراهيم ذيل آيه 39 «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» 39   مينويسد: مراد از عرجون طلع درخت خرما است كه از نخل پديد ميآيد و در موقع بيرون آمدنش بشكل هلال است. داود بن محمدى روايت كرده گفت ابو سعيد مكارى كه از مخالفين و منافقين بود روزى حضور حضرت رضا (ع) رسيده گفت تو مانند پدرت ادعا ميكنى آنچه را كه پدرت مدعى بود يعنى تو نيز ميگوئى من فرزند پيغمبرم حضرت فرمود خداوند نورت را خاموش و فقر و مسكنت را بخانه‏ات داخل كند آيا نميدانى كه خداوند بعمران وحى فرستاد كه بتو پسرى عطا خواهم كرد اما مريم را باو داد و از مريم عيسى بوجود آمد پس عيسى از مريم و مريم هم از عيسى است و هر دو در حكم واحد ميباشند                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 480

 من از پدرم و پدرم از منست و ما نور واحديم آنگاه ابو سعيد گفت سؤالى دارم اجازه ميدهى كه مطرح نموده و جوابش را بگوئيد فرمود مسئله خود را بيان كن گرچه اطمينان دارم هرگز تو كسى نيستى كه بامامت و ولايت من معتقد شوى گفت چه ميفرمائيد در باره كسى كه موقع مرگ وصيت مينمايد پس از فوت من آنچه بنده قديمى دارم در راه خدا آزاد كنيد بنده‏هاى قديمى اين شخص شامل كدام يك از غلامان و بنده‏هايش ميشود فرمود هر بنده‏اى كه از شش ماه قبل مالك بوده بايد آزاد شود زيرا خداوند در قرآن ميفرمايد:

وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ مراد از عرجون قديم شاخه‏هائى از نخل خرما است كه بيش از شش ماه عمر نموده‏اند و هر شاخه‏اى كه شش ماه از آن بگذرد قديمى است زيرا ماه پس از آنكه شش منزل سير كرد از آنجا بر ميگردد و از نصف دايره بمركز اوليه عود مينمايد و خداوند در اين آيه عود ماه را از شش منزلى بقديم تعبير فرموده است.

راوى گفت ابو سعيد از خدمت حضرت رضا عليه السّلام بيرون رفت پس از مدت كمى فقير و نابينا شد و بسختى روزگار گذرانيد تا بدرك واصل گرديد.

 

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 483

در كافى ذيل آيه «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» 52   از ابى شاذان واسطى روايت كرده گفت نامه‏اى حضور حضرت رضا عليه السّلام نگاشته و از مردم واسط شكايت نموده بودم كه اين مردم نادان مرا اذيت و آزار ميرسانند و پيروان حزب عثمان زمانى مرا راحت نميگذارند.

بخط شريف خويش جواب مرقوم داشتند كه اى ابى شاذان بدان و آگاه باش خداوند از اولياء خود عهد و ميثاق گرفته كه در ايام دولت باطل صبور و شكيبا باشند پس در اجراء پيمان و فرمان پروردگار صبر كن تا آنكه سيد خلايق قيام نمايد و آنها گويند چه كسى ما را از خوابگاه برانگيخت اين همان وعده خداوند است كه بوسيله پيغمبران راستگو بما ابلاغ شده بود.

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:26 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 450

ابن بابويه ذيل آيه «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ» 35-34فاطر     از ابى ذر روايت كرده گفت ديدم كه سلمان و بلال پيش آمدند كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را ببوسند پيغمبر فرمود اى سلمان عملى كه عجم‏ها با پادشاهان خود ميكنند با من نكنيد من چون شما بنده‏اى از بندگان خدا ميباشم همانطور كه همه غذا ميخورند من هم طعام تناول ميكنم و مانند همه نشست و برخاست مينمايم سلمان عرض كرد بحق خداوند از فضيلت و عظمت حضرت فاطمه عليها السّلام در روز قيامت مرا مطلع نمائيد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم با صورت بشاش فرمود بآن خدائى كه جانم در دست قدرت اوست فاطمه عليها السّلام از صحراى محشر عبور ميكند در حالى كه سوار بر ناقه‏اى است كه سرش از خشية اللّه خلق شده و چشمانش از نور خدا و پشتش از جلال خدا و گردنش از بهاء خدا و كتفش از رضوان خدا و دهنش از قدس خدا و پاهايش از مجد خدا برويش از نور هودجى است و درون هودج زنى است مانند حور العين جمع شده و خلق و ساخته شده از سه قسمت جزء اول از مشك و قسمت دوم از عنبر و جزء آخر از زعفران كه با آب زندگى عجين و خمير شده كه آن آب بقدرى شيرين است كه اگر در آب هفت درياى تلخ ريخته ميشد آب آنها شيرين و گوارا ميگرديد و اگر انگشت خود را از هودج بسوى دنيا دراز كند نور خورشيد و ماه را بپوشاند جبرئيل از طرف راست ناقه و ميكائيل در طرف چپ و امير المؤمنين عليه السّلام پيشاپيش او و امام حسن و امام حسين عليه السّلام از عقب خداوند او را با جلال و عظمت هر چه تمامتر وارد محشر ميگرداند ناگاه منادى از طرف حق صدا زند كه اى اهل محشر چشمها را بسته و سرها را بزير افكنيد اينك فاطمه عليها السّلام دختر محمد صلى اللّه عليه و آله و زوجه على عليه السّلام امام شما و مادر سبطين حسن و حسين عليهما السلام از صراط عبور ميكند و همينكه داخل بهشت شد و وعده‏هاى خداوندى را كه باو كرامت شده مشاهده نمود ميفرمايد:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ  35-34 

پس از جانب خداوند بسوى آنحضرت وحى ميشود كه اى فاطمه عليهما سلام هر چه ميخواهى از ما بخواه كه بتو عطا كنيم ميفرمايد خداوندا منتهى آمال و آرزوى من تو                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 451

 هستى ولى از پيشگاه با فضل و كرمت تمنى دارم كه دوستان من و دوستان عترتم را عذاب نفرمائى خطاب ميرسد اى فاطمه بعزت و جلال و بزرگى خود قسم كه دو هزار سال پيش از خلقت آسمان‏ها و زمين بر خود لازم و حتم نموده‏ام كه دوستان شما و دوستان عترتت را عذاب نكنم.

 

 

وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ لا يُقْضى‏ عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها 36  در اين آيه شمه‏اى از كيفر و مجازات كفار و مخالفين و دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم را بيان نموده و ميفرمايد:

كسانى كه كافر شدند بعذاب آتشى در جهنم گرفتار ميشوند كه نه پايان پذير است كه بميرند و از عذاب رهائى يافته و آسوده شوند و نه آنكه كيفر ايشان تخفيف مى‏يابد و اين كفار سر سخت لجوج را چنان مجازات خواهيم كرد كه از آتش سوزان دوزخ دست تضرع و استغاثه دراز نموده و با ناله و فرياد ميگويند پروردگارا ما را از اين ورطه هولناك و دوزخ سوزان بيرون بياور تا كارهاى شايسته نموده و بر خلاف گذشته باعمال صالحه و نيكو مشغول شويم خطاب ميرسد آيا يك عمر بشما مهلت نداده و براى هدايت و تذكر شما انبياء و رسولانى نفرستاديم تا پند گرفته و ايمان بياوريد اكنون عذاب دوزخ را بچشيد كه ديگر هيچگونه يارى بستمكاران نميشود.

 

«أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ»37 

محمد بن عباس از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بمن فرمودند يا على ميان كسانى كه تو را دوست دارند و ميان آنچه كه از ديدنش                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 452

 ديدگانش روشن شود فاصله‏اى جز مرگ وجود ندارد و همينكه مرگ آنها فرا رسد بآن مقام خواهند رسيد و در تأييد فرمايش خود آيه فوق را تلاوت نموده و فرمود يا على دشمنانت از درون آتش دوزخ فرياد و ناله نموده و ميگويند پروردگارا ما را از اين آتش دوزخ نجات بخش تا بجبران گذشته اعمال شايسته بجا آورده و على و فرزندانش را دوست بداريم.

 

وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِه  41   

 امير المؤمنين عليه السّلام در نامه‏اى كه خروج عايشه و حركتش را بسوى بصره و نافرمانى و عصيان طلحه و زبير را باطلاع شيعيان خود مرقوم داشته و نوشته بود كدام گناه بزرگتر از آنست كه طلحه و زبير عيال پيغمبر (ص) را از خانه خودش بيرون آورده و عيالات خود را در پرده حفاظت مستور و محفوظ داشته‏اند و علنا مخالفت خدا و رسولش را كرده و مرتكب سه معصيت گشتند كه ضرر و زيان آن بسوى مردم عايد گرديد اول ظلم دوم مكر و حيله سوم نقص عهد و بيعت كه كيفر و عقاب هر سه در قرآن و كتاب خدا تصريح و بيان شده.

خداوند ميفرمايد:

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّما بَغْيُكُمْ عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ (آيه 24 از يونس) و در نقض عهد فرموده:

فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ (آيه 10 سوره فتح) و در مورد مكر و فريب ميفرمايد:

وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ (آيه 41 فاطر) و آنها مرتكب بغى و ظلم بمن شده و بيعت مرا نقض نموده و عهد شكنى كرده و نسبت بمن مكر و تزوير روا داشتند.

 

 

 

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:24 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص: 446

 فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ   32  گروهى از بندگان راه افراط پيموده و بخويشتن ستم كردند و بعضى حد اعتدال را رعايت نمودند و برخى ديگر در اجراى فرمان خداوند در هر كار خيرى پيشقدم شده و بر ديگران سبقت گرفتند.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از سابق بخيرات امام و منظور از مقتصد عارف بامام و ظالم بنفس كسى است كه امام را نشناسد.

ابن بابويه از ابى حمزه ثمالى روايت كرده كه گفت باتفاق حضرت باقر عليه السّلام در مسجد الحرام نشسته بوديم دو نفر از اهالى بصره حضورش شرفياب شده و عرض كردند اى فرزند رسول خدا آيه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ» در باره چه اشخاصى نازل شده آيا شامل جميع امت ميشود يا بطائفه معينى اختصاص دارد؟ حضرت فرمودند اين آيه در شأن ما آل محمد (ص) نازل شده است.

ابى حمزه گفت حضورش عرض كردم پدر و مادرم بفدايت ظالم بنفس از سلسله شما و ذريه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم چه كسانى ميباشند؟ فرمود هر كه از ذريه ما حسنات و سيئات اعمالش  با هم برابر باشد بخويشتن ستم كرده و مقتصد از ما كسى است كه پيوسته و در همه حال به پرستش پروردگار خود مشغول است تا مرگش برسد و سابق بخيرات آنهائى هستند كه مردم را بسوى خدا سوق داده و امر بمعروف و نهى از منكر ميكنند و هرگز بحكم فاسقين راضى نشده و بخائنين كمك نكرده و گمراه كنندگان را يارى و معاونت نمى‏نمايند و در احتجاج از ابى بصير روايت كرده گفت معناى آيه را از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم فرمود اين آيه در باره فرزندان حضرت فاطمه عليها سلام نازل شده ولى آن عده از اولاد آنحضرت كه شمشير كشيده و مردم را بسوى خود دعوت نموده و باعث گمراهى ايشان شده‏اند داخل اين آيه نيستند عرض كردم پس آيه چه كسانى را شامل ميشود فرمود ظالم بنفس آنهائى هستند كه بدعوت مردم قيام نمى‏كنند نه براه راست و نه بطريق ضلالت و مقتصد كسى است كه عارف بامام باشد و در حق امام زمان خود معرفت حاصل كرده و منظور از سابق بخيرات ائمه هستند.

و از ابى هاشم جعفرى روايت كرده گفت معنى آيه را از حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام سؤال نمودم فرمود آيه در حق آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده و ظالم بنفس از ذريه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله كسانى هستند كه اقرار و اعتراف بامامت ندارند و مقتصد اشخاصى هستند كه عارف بامام باشند و در حق امام زمان خود معرفت حاصل كرده و مقصود از    سابق بخيرات ائمه هستند.

ابى هاشم ميگويد گريه مرا گرفت و اشكم جارى شد و پيش خود فكر ميكردم در باره آنچه كه خداوند بآل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم عطا فرموده آنحضرت توجهى بمن نمود و فرمود عظمت شأن و بزرگى مقام و منزلت ما آل محمد (ص) بيش از آنست كه من براى تو بيان كرده‏ام شكر و سپاس پروردگار را بجا آور.

و بذيل عنايت آل محمد (ص) تمسك بجوى اى ابا هاشم روز قيامت كه ميشود هر طايفه و قومى را با امام و پيشواى خود در محشر حاضر ميكنند بتو مژده و بشارت ميدهم كه در آنروز تو سعادتمند و بخير و نيكوئى هستى.

و از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه خداوند بحرمت و عظمت شان و منزلت حضرت فاطمه اطهر (ع) آتش را بر ذريه آنحضرت حرام فرموده و نيز آيه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ» در حق ذريه فاطمه عليها السّلام نازل شده است.

و در كتاب عيون الاخبار از حضرت رضا عليه السّلام روايت كرده فرمود مقصود از وارثين در آيه مزبور عترت طاهره پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله است و اگر تمام امت مورد نظر بود ميبايست تمام امت داخل بهشت شوند و حال آنكه ممكن نيست تمام امت بسعادت دخول بهشت نائل گردند زيرا فرمود:  فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ 32

پس وراثت را پروردگار مخصوص عترت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرموده است نه غير آنها.

ابن بابويه ذيل آيه «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» 33  از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرموده‏اند «ظالم بنفس و مقتصد و سابق بخيرات» وارد بهشت ميشوند.

 

طبرسى از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده فرمود سابقين بخيرات بدون حساب وارد بهشت ميشوند و از مقتصدين اندكى حساب مى‏كشند بعد از آنها داخل بهشت مينمايند ولى ظالمين بنفس را چندى در مقام بازداشت و حبس نگاهداشته پس از آن اجازه دخول بهشت بايشان ميدهند و همينكه وارد بهشت شدند ميگويند خدا را شكر و سپاس ميگوئيم كه غم و اندوه را از ما بر طرف كرد و ما را از رنج و حرمان رهائى بخشيد و ما ميدانستيم كه خداى ما بسيار بخشنده و آمرزنده است و پاداش شكر گذاران را ميدهد ما خدائى را شكر ميكنيم كه بلطف و كرم خويش ما را بمنزل دائمى و بهشت جاويد وارد فرمود كه ديگر رنج و المى بما نخواهد رسيد و هرگز دچار فتور و سستى نخواهيم شد.

پنج شنبه 10 / 3 / 1397برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : ارادتمند

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 424

سوره فاطر

سوره فاطر در مكه نازل شده و داراى چهل و پنج آيه و هفتصد و نود و هفت كلمه و سه هزار و يكصد و سى حرفست‏

خلاصه سوره فاطر مشتمل است بر قسمتى از حمد و ثناى پروردگار و بيان نعمت‏هاى ذات اقدس حق و معرفى شيطان كه دشمن بشر است و بندگان خدا بايد شيطان را دشمن خود بدانند و شرح حال بعضى از مردم كه از روى نادانى و خودخواهى كارهاى زشت خود را نيك تصور كرده و معايب اعمال و افعال خود را درك نمى‏كنند و شمه‏اى از عظمت و سلطنت و عدل پروردگار و دلايلى در توحيد و يكتا شناسى خدا و ذكر اين معنى كه آنچه بر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم وحى نازل شده همه بر حق و حقيقت است و آياتى چند كه مؤمنين را بشارت بهشت و كفار و منافقين را بعذاب و دوزخ وعده فرموده‏اند

 

 

و در ذيل آيه «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»   10    از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از «الْكَلِمُ الطَّيِّبُ» كلمه اخلاص و اقرار بآنچه از جانب خداوند آمده است ميباشد از واجبات و نيز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام عمل صالح و نيكو را بلند كرده و بسوى خدا ميبرد.

 

 «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»28 

و از ابن عباس روايت كرده كه ميگفت امير المؤمنين عليه السّلام مكرر در مكرر از خوف خدا غش ميكرد و بيهوش ميشد و در جهاد در راه خدا چون كوه ثابت و برقرار بود و از واجبات فوق العاده مراقبت ميفرمود و در تمام كارها رضاى پروردگار را در نظر داشت و كسى بيشتر از آنحضرت با مشركين قتال و كارزار ننموده است.

 

قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا 32  ما قرآن را به بندگان برگزيده خود بارث عطا نموده‏ايم.

اين آيه در باره اهلبيت و عترت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نازل شده و از چند جهت امامت امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندان گرامش را اثبات مينمايد:

يكى آنكه ميفرمايد ما قرآن و كتاب را بارث داده‏ايم و ميراث يا بنسب تعلق ميگيرد و يا بسبب و البته نسب از سبب قوى‏تر است و چون نسب و سبب در كسى جمع شود از ديگران اوليتر و مقدم‏تر است و وجود مقدس و شريف امير المؤمنين عليه السّلام صاحب شرفين و جامع طرفين است و از دو جانب حائز شرافت گشته از نسب پيوندش با پدر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و از سبب بستگى بدختر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم يعنى شوهرى زهراى اطهر و پس از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميراث گرانبهايش يعنى قرآن و خلافت و جانشينى حضرتش جز به برادر و داماد آنحضرت بكسى نميرسد.

بديهى است اگر شخصى مدعى وراثت كسى شود باو ميگويند اول نسب خود را ثابت كن سپس مطالبه ميراث بنما بسى جاى تعجب و تأسف است كه جمعى بى‏خبر از دين و عدالت با جعل اخبار و احاديث بى‏اساس و افترا بستن بخدا و پيغمبر كه ميگفتند آنحضرت فرموده ما جماعت پيغمبران را ميراث نباشد ميخواستند امير المؤمنين عليه السّلام را                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 444

 از ميراث پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم محروم سازند و اين گفتار مخالف ظاهر آيات قرآن و احاديث معتبره و صحيحه و حكم عقل است چه در قرآن صريحا ميفرمايد:

وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ  نمل 16  و در آيه ديگر فرموده:

يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ مريم 6    و در همين آيه مورد بحث ميفرمايد:

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ و رسول خدا در حديث متواتر فريقين ميراث و وارث را مقرون بهم كرد تا مردم بدانند و بگفتار منافقين وقعى نگذارند و فرمود:

انى مخلف فيكم الثقلين ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا كتاب الله و عترتى اهل بيتى و ان اللطيف الخبير اخبرنى انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض‏

ديگر آنكه كلمه «اصْطَفَيْنا»32   را فرمود كه فقط اطلاق آن در خور پيغمبران و امامانست نه تمام مردم زيرا خداوند از بين خلايق جز پيغمبر و امام كسى را برنمى‏گزيند.

دليل سوم آنست كه خداوند جز معصوم شخص ديگرى را اختيار نميفرمايد زيرا كه خداوند بظاهر و باطن مردم علم دارد و اختيار نمى‏كند مگر كسى را كه ظاهر و باطنش صالح و نيكو است و تنها امام و معصوم است كه متصف باين اوصاف خدا پسندانه ميباشد.

دليل چهارم آنست كه در آيه لفظ «مِنْ عِبادِنا»32    را آورده و مراد از آنها بندگان خاص پروردگار ميباشد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد:

إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ حجر 40   و از طرف شيطان نقل قول فرموده و ميفرمايد:

إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ حجر 40  دليل پنجم آنكه اين آيه در حق كسانى نازل شد كه خداى تعالى گواهى فرموده كه ايشان اهل بهشت هستند و بديهى است كه تمام امت اهل بهشت نميباشند زيرا كه خبر دادن بآنكه غير معصوم از اهل بهشت است اغراء بقبيح بوده و هرگز از ذات اقدس پروردگار قبيح صادر نميشود.                        تفسير جامع، ج‏5، ص: 445

 دليل ششم آنست كه وارث كتاب بايد كسى باشد كه باحكام قرآن و كتاب آسمانى دانا و عالم بوده تا بتواند احكام را براى مردم بيان كند و غير از امير المؤمنين عليه السّلام و فرزندان گرامش كسى بتأويل قرآن و احكام آن دانا نيست چنانچه وجود مقدسش فرموده‏اند:

و الله لو سألتمونى لاخبرنكم بما فى كتاب الله و بينت لكم مكيها من مدنيها و محكمها من متشابهها و ناسخها من منسوخها و خاصها من عامها

امير المؤمنين عليه السّلام در بيان بالا ميفرمايد:

بخدا قسم اگر از من سؤال كنيد من از تمام آنچه كه در قرآن هست شما را باخبر ساخته و براى شما سوره‏ها و آيات مكى را از مدنى تفكيك و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و خاص و عام آنرا بيان خواهم كرد.

ابن بابويه از ابا صلت هروى روايت كرده گفت ما جمعى از اهل عراق و خراسان در مجلس مأمون حضور داشتيم و حضرت رضا عليه السّلام نيز در آن مجلس تشريف داشتند مأمون از آنحضرت در باره آيه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ»32   سؤال كرده و پرسيد اى فرزند رسول خدا اين آيه در باره چه اشخاص نازل شده خاص است يا عام جمعى از علماء عقيده دارند كه در حق جميع امت نازل گرديده؟ فرمود اين آيه در باره ما عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده كسانى كه خلاف آنرا گفته‏اند بخطا رفته و ناروا ادعائى كرده‏اند زيرا اگر مقصود تمام امت بود لازم ميآيد كه تمام اهل بهشت باشند در صورتى كه تمام فرق مسلمين در اين قول متفق هستند كه همه امت اهل بهشت نميباشند و خداى تعالى وارثين قرآن را از بين بندگان خود برگزيده و راهنمائى و هدايت خلايق را بايشان محول فرموده و جز عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم كسى متصف باين اوصاف نيست و شاهد بر اين مدعا آيه ديگرى است كه ميفرمايد:

 

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون حديد 26  َ پس نبوت و كتاب را در هدايت يافتگان و راهنمايان قرار داده نه فاسقان و آنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و عترت آن حضرت ميباشد.

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : ارادتمند

 وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون  28

ابن بويه ذيل آيه فوق از عبد اللّه بن بكير روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم فدايت شوم آيا شما ما بين مشرق و مغرب را مى‏بينيد فرمود اى پسر بگير چگونه ممكن است كسى حجت بر تمام اهل زمين باشد ولى آنها را نبيند و چطور ممكن ميشود كه امامى بر مردم حكم كند و غائب از آنها باشد و نه مردم بامام دسترسى داشته باشند و نه امام بر مردم و بچه ترتيب حق خدا را ادا ميكند و چگونه شاهد بر تمام خلايق ميباشد در صورتى كه محجوب از آنها است و آيه كريمه صريح است.

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ و بعد از پيغمبر امام حجت خلق و قايم مقام پيغمبر و دليل و راهنماى خلايق است و بايد خداوند همان نيرو و قدرتى كه به پيغمبر عطا ميفرمايد بامام و جانشين او نيز مرحمت كند تا بتواند و قادر باشد كه در آنچه اختلاف و تشاجر و نزاع پيش آمد كند بحق و درستى داورى و قضاوت نموده و احقاق حق كند.

 

در كافى از ابو حمزه روايت كرده گفت از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ» 46  را پرسيد فرمود مراد از آن يك پند و نصيحت كه خداوند ميفرمايد همان دوستى و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است. و اينحديث را على بن ابراهيم و محمد بن عباس نيز روايت كرده‏اند.

 

طبرسى و محمد بن عباس از يعقوب بن يزيد روايت كرده‏اند گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود پروردگار احكام و واجبات را متدرجا بر مردم نازل نمود اول آنها شهادت بوحدانيت و برسالت پيغمبر اكرم (ص) بود سپس نماز و زكوة و روزه و جهاد و حج و خمس و صدقات و غير اينها نازل شد منافقين به پيغمبر اكرم (ص) گفتند اگر واجب ديگرى هست بجز اين واجبات بفرمائيد تا آسوده و خاطر جمع باشيم كه ديگر تكليفى نيست خداى تعالى آيه إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ 46  را نازل نمود و مراد از آن ولايت امير المؤمنين (ع) است سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ 55 مائده   را فرو فرستاد و تمام امت اتفاق دارند كه بجز وجود مقدس على بن أبي طالب كسى در حال نماز زكوة و صدقه نداد و اگر اسم شريف آنحضرت را بيان ميفرمود در قرآن منافقين اسقاط و تحريف ميكردند آن را پروردگار در اين آيه و آيات ديگر نام مقدس امير المؤمنين را بر من بيان فرموده تا جهال و منافقين از ظاهر آيه تشخيص نداده ندانند و نفهمند و در صدد اسقاط و تحريف بر نيايند و تا بشما شيعيان برسد و در موضوع ولايت آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»  مائده 3  را نازل نمود يعقوب ميگويد حضورش عرض كردم پس معناى «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏» 46سباء چيست؟ فرمود مثنى اطاعت پيغمبر (ص) و امير المؤمنين  عليه السّلام است و فرادى اطاعت و فرمانبردارى از ائمه از فرزندان آنحضرت است اى يعقوب سوگند بخدا معناى آيه غير از اين نيست.

 

 

   تفسير جامع، ج‏5، ص: 423

نعمانى ذيل آيه «وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا قسم مثل آنست كه مى‏بينيم حضرت قائم آل محمد (ص) بر حجر الاسود تكيه نموده و پس از شهادت بوحدانيت و عظمت خداوند بمردم ميفرمايد اى مردم هر كس با من در باره خداوند احتجاج كند من اولى هستم بخداوند و هر كس در باره انبياء سلف آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و جد بزرگوارم محمد (ص) محاجه 

 كند من اولى هستم بتمام ايشان و هر كس در مورد قرآن با من محاجه نمايد بايد بداند من اولى و احق بر شناسائى قرآن و كتاب خدا هستم از ديگران آنگاه در مقام حضرت ابراهيم دو ركعت نماز بجا آورده و خدا را بشايستگى و عظمت ياد ميفرمايد.

 

ابو حمزه ثمالى روايت كرده گفت از حضرت باقر (ع) معناى «وَ أَنَّى لَهُمُ التَّناوُشُ» سباء  52   را سؤال كردم فرمود آنها هدايت را از طريقى جستجو مى‏كنند كه بدان نميرسند در صورتى كه اگر از راه و طريقه حقه طلب هدايت مينمودند بسهولت و آسانى بآن نائل ميشدند.

عياشى از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود حضرت قائم آل محمد (ص) پس از ظهور مردم را بكتاب خدا و قرآن و سنة پيغمبر و ولايت امير المؤمنين دعوت ميكند و بآنها ميفرمايد از دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بيزارى بجوئيد در آنوقت سفيانى از شام خروج نموده و بسوى زمين بيدا ميرود و زمين آنها را بامر خدا فرو برده و خسف كرده و بگيرد دشمنان اهل بيت در آن هنگام ميگويند ما بقائم آل محمد (ص) ايمان آورده‏ايم و پيش از اين بآنحضرت كافر بوده او را تكذيب مينمودند در آنوقت بآنحضرت خطاب ميرسد كه تمام آنها را بقتل برسانيد تا بعد از اين فتنه و فسادى در روى زمين واقع نشود «وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ» سباء 54  روز ظهور حضرت قائم (ع) بين آنمردم و آنچه آرزو و مراد و دلخواه آنها است از قبول توبه و بر طرفشدن عذاب و رسيدن بثواب فاصله و حايل بسياريست همين طور با هم مسلكهاى آنها كه در امت‏هاى گذشته همواره در شك و ريب بسر ميبردند رفتار شده آنان نيز بعذاب سخت گرفتار گرديده‏اند

 

 

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 12:1 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص:410

محمد بن عباس ذيل آيه «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» 19   از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از صبر كنندگان كسانى هستند كه در دوستى ما ائمه شكيبا بوده و بآنچه از احكام سخت و آسان كه از طرف پروردگار نازل و بوسيله پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه ابلاغ شده تمكين و اطاعت نموده بولايت ما ائمه شكر گذار هستند.

 

 

  تفسير جامع، ج‏5، ص: 412

قوله تعالى: وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ 20  در كافى از زيد شحام روايت كرده گفت قتاده از حضرت باقر عليه السّلام معناى آيه فوق را سؤال نمود آنحضرت فرمود آيه مزبور در باره جمعى از منافقين نازل شده چون آيه‏

 «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فى على»

نازل شد و پروردگار امر فرمود به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را منصوب كند بخلافت و امامت آنحضرت روز غدير على عليه السّلام را بروى دست بلند كرد و بمردم معرفى نمود و فرمود هر آنكس كه من آقا و مولاى او هستم على نيز مولا و آقاى او است و شياطين بنزد شيطان بزرگ رفتند در حالتى كه خاك بسر و صورت خود ميريختند و فرياد ميزدند شيطان بآنها گفت اين چه حالت است كه شما را مشاهده مينمايم گفتند باو مگر نمى‏بينى پيغمبر خاتم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از مردم عهد و پيمان گرفت بر امامت و خلافت امير المؤمنين عليه السّلام گمان نميكنيم هيچ انسانى بتواند نقض عهد كند و پيمان را بشكند شيطان بايشان گفت چنين نيست كه شما تصور كرده‏ايد در اطراف آنحضرت كسانى هستند كه نقض عهد كنند و هرگز وعده من بشما در اين موضوع تخلف ندارد چه شيطان از منافقين شنيد كه بيكديگر مى‏گفتند پيغمبر از روى هواى نفس سخن ميگويد در آن وقتى كه امير المؤمنين را بروى دست بلند كرده بود مانند اشخاص ديوانه بنظر ميرسيد لذا بشياطين گفت اين گمان شما كه عقيده داريد اين مردم نقض عهد نميكنند باطل است.

در اينوقت آيه فوق نازلشد و فرمود گمان شيطان نسبت بمنافقين و عقايد آنها راست و درست آمد و صورت حقيقت و واقع پيدا كرد و جز اندكى از مردم كه آنها شيعيان امير المؤمنين ميباشند بقيه آنها از شيطان پيروى نمودند و اين نقص عهد و پيمان شكنى منافقين وقتى ظاهر و آشكار شد كه پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از دار دنيا رحلت نمود و اولى و دومى حق امير المؤمنين و عترت پيغمبر را غصب نمودند و بجاى آنحضرت نشسته و بر مردم حكومت كردند در آنوقت شيطان لباس سلطنت پوشيد و لشكريان خود را بدورش جمع كرد و بالاى منبر رفت بآنها گفت شادى و سرور كنيد كه فرمانبرداران و اطاعت‏كنندگان خدا اندكند تا زمانى كه قائم آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم قيام كند و ظاهر گردد

 

 

  تفسير جامع، ج‏5، ص: 414

در كافى ذيل آيه «وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» 23  از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود روز قيامت هيچيك از پيغمبران بدون اذن خداوند قيام بشفاعت نمى‏كنند مگر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه قبلا از طرف پروردگار مجاز بشفاعت ميباشند و شفاعت مختص بوجود مقدس آنحضرت و ائمه از فرزندان او است و پس از پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين عليه السّلام نوبت بساير انبياء و پيغمبران خواهد رسيد.

و از ابى العباس مكبر روايت كرده كه در محضر حضرت باقر عليه السّلام شرفياب بودم مردى بنام ابو ايمن حضور آنجناب آمده گفت اى ابا جعفر مردم مغرور شده و مدعى هستند كه براى امت مرحومه شفاعت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم كافى است حضرت سخت متغير و خشمگين شده بطورى كه آثار غضب از چهره مباركش هويدا گشت و فرمود واى بر تو اى ابا ايمن چگونه فكر ميكنند اين مردم كه مرتكب منكرات شده و شهوات خود را اعمال نموده و هر لقمه حرامى را خورده و دست درازى باموال و نواميس ديگران كرده و چشم بشفاعت  

 پيغمبر هم داشته باشند البته بايد دانست كسى از اولين و آخرين نيست مگر آنكه محتاج بشفاعت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او ميباشند و براى پيغمبر است كه از امت خود شفاعت نمايد و ما شفاعت شيعيان خود را مينمائيم و آنها هم بشفاعت اهل بيت خود مى‏پردازند بطورى كه يكنفر مؤمن ميتواند باندازه قبيله ربيعه و مضر را از پيشگاه پروردگار شفاعت نمايد.

 

 

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:57 ::  نويسنده : ارادتمند

  تفسير جامع، ج‏5، ص: 392

 

 وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ 6

مراد از كسيكه باو علم داده شده امير المؤمنين عليه السّلام است كه تصديق ميكند آنچه بر رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازلشده حق است.

يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِير11-10 

 از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امير المؤمنين عليه السّلام داخل مسجد كوفه شده ديدند جوانى بسوى حضرتش ميآيد و گريه ميكند جمعى از مردم اطرافش را گرفته و او را تسلى ميدهند آنحضرت سؤال فرمود ايجوان تو را چه ميشود عرض كرد يا امير المؤمنين عليه السّلام شريح قاضى حكمى بر عليه من كرده كه عقلم را از سر ربوده اين جماعت پدر مرا با خود بسفر بردند اكنون كه برگشته‏اند پدرم با آنها نيست احوال او را از ايشان ميپرسم ميگويند پدرت وفات كرده سؤال ميكنم مال او چه شد ميگويند مالى نداشته اينان را نزد شريح قاضى بردم شريح ايشان را قسم داد و رها نمود من ميدانم پدرم مال بسيارى با خود بسفر برده.

امير المؤمنين عليه السّلام امر فرمود شريح قاضى را حاضر كردند چون حضورش شرفياب 

 شد باو فرمود اى شريح اين چگونه حكمى است كه ميان اينها كرده‏اى عرض كرد يا امير المؤمنين اين جوان ادعا ميكند پدرم با آنها بسفر رفته و مال بسيار همراه خود داشته شاهد و گواهى هم بر مدعاى خود ندارد لذا منكرين را قسم دادم فرمود امير المؤمنين عليه السّلام هيهات در چنين واقعه‏اى باين نحو حكم ميكنى سوگند بخدا حكمى كنم در اين موضوع كه پيش از من بجز داود پيغمبر كسى حكم ننموده.

سپس فرمود اى قنبر پهلوانان لشكر را حاضر كن چون حاضر شدند بر هر يك از آن جماعت يكى از اميران لشكر را موكل نمود و فرمود بآنها شما گمان ميكنيد كه من نميدانم با پدر اين جوان چه كرده‏ايد اگر ندانم مرد نادانى هستم بعد از آن دستور داد ايشان را پراكنده كنند و هر يك را پشت ستونى از مسجد باز دارند و سرهايشان را بجامهاى خود بپوشانند تا يكديگر را نه‏بينند.

پس از آن عبد اللّه بن ابى رافع كاتب خود را طلبيده امر فرمود نامه و قلم دواتى حاضر كرد وجود مقدسش در مسند قضاوت جلوس فرمود مردم اطراف حضرتش را احاطه كردند فرمود بآن مردم هر گاه من اللّه اكبر گفتم تمام شما صداهاى خود را باللّه اكبر بلند نمائيد   يكى از آن جماعت را تنها طلبيد مقابل خود نشانيد و رويش را گشود بكاتب فرمود آنچه من ميگويم بنويس سپس شروع نمود بسئوال كردن از آن مرد كه چه روز از خانه‏هاى خود بيرون رفتيد و پدر اينجوان با شما بود گفت در فلان روز فلان ماه فرمود در كدام منزل فرود آمديد و در خانه چه كسى جاى گرفتيد گفت فلان منزل و فلان خانه فرمود پدر او چه مرض داشت و چند روز بيمار بود و چه روز وفات كرد و كى او را غسل داد و كفن كرد و بر او نماز خواند و بقبر سپرد چون همه اينها را سؤال نمود و جواب داد فرمود اللّه اكبر تمام مردم فريادشان باللّه اكبر بلند شد رفقاى او يقين كردند كه آن شخص كشتن پدر آن جوان را اقرار كرده است از اينجهة مردم صدا باللّه اكبر بلند كرده‏اند فرمود سر و صورت او را بپوشانيد و در مكان اول او را بازداريد ديگرى را احضار نمود رويش را گشودند باو فرمود گمان كردى كه من نميدانم شما چه كرديد او گفت يا امير المؤمنين عليه السّلام من يكى از آنها بودم كه بكشتن پدر اين جوان راضى نبودم رفقا مرا بآن كار وا داشتند و اقرار كرد بر خود ديگران را احضار نمود يك بيك اقرار بكشتن كردند مرد اول را طلبيد مجددا از او پرسش نمود او نيز اقرار كرد كه ما پدر اين جوان را كشتيم و مال او را برديم مال را از آنها گرفت و در باره   خون حكم كرد برايشان اصحاب و شريح قاضى عرض كردند اى امير المؤمنين عليه السّلام بفرمائيد حكم داود چگونه بود.

فرمود روزى داود گذشت بجمعى از اطفال كه مشغول بازى بودند در ميان آنها طفلى بود بنام مات الدين (يعنى مرد دين) داود آنكودك را طلبيد از او پرسيد نامت چيست گفت مات الدين فرمود كى تو را باين اسم ناميده جواب داد مادرم آنكودك را با خود نزد مادرش برد از او پرسيد ايزن چرا فرزندت را باين اسم ناميده‏اى گفت اى پيغمبر خدا پدر اين طفل با جماعتى بسفر رفت من باين كودك حامله بودم آن جماعت از سفر برگشتند شوهر من با آنها نبود احوالش را از ايشان پرسيدم گفتند مرده سؤال كردم مالش چه شد گفتند مالى نداشت پرسيدم آيا وصيتى كرد گفتند بلى گفت عيال من آبستن است باو بگوئيد نام فرزند را خواه پسر باشد يا دختر مات الدين بگذارد من باين سبب اين طفل را باين اسم نام گذاشته‏ام.

داود بآن زن فرمود آن جماعتى كه با شوهر تو بسفر رفته‏اند مى‏شناسى عرض كرد بلى آيا همه آنها زنده‏اند گفت آرى فرمود با من بيا و ايشان را بمن نشان بده آنزن در خدمت داود رفت و آن جماعت را از خانه‏هاى خود بيرون آورد و بآنحضرت نشان داد داود باين نحو ميان آنها حكم كرد تمام ايشان اقرار كردند بر كشتن پدر آنطفل و برداشتن مال آن                       

 مرد مال و خون بر گردن ايشان ثابت شد داود مال را بگرفت و بآن زن داد فرمود اكنون نام فرزندت را برگردان و عاش الدين (زنده شد دين) نام بگذار.

قضاوت و حكومت داود بسيار است بهمين مقدار اكتفا نموديم.

 

ابن بابويه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پروردگار بداود وحى نمود ايداود براى چه تو را تنها مى‏بينم؟ عرض كرد پروردگارا از براى رضاى تو از مردم عزلت اختيار كردم و آنها نيز از من دورى جستند فرمود از چه نظر تو را ساكت و صامت مشاهده مينمايم عرض كرد ترس تو مرا ساكت گردانيده فرمود براى چه در تعب و مشقتى عرض كرد محبت تو مرا در بندگى بتعب افكنده فرمود براى چه تو را فقير مى‏بينم و حال آنكه مال بسيار بتو عطا نمودم عرض كرد قيام بحق نعمت تو مرا فقير گردانيده فرمود چرا در تذلل و شكستگى هستى عرض كرد عظمت و جلال تو كه قابل توصيف نيست مرا در حضورت ذليل و شكسته گردانيده اى سيد و آقاى من پس از آن پروردگار باو فرمود مژده باد تو را بفضل و كرم من چون بنزد من آئى مهيا است براى تو آنچه بخواهى.

ايداود با مردم باش و با آنها بطريقه خودشان سلوك نما اما از اعمال بد ايشان اجتناب كن تا روز قيامت هر چه از من طلب كنى بيابى.

ايداود شادى تو فقط براى خاطر من باشد و بس و بياد من لذت ياب و براز گفتن من  متنعم بشو بزودى دنيا را از فاسقان خالى گردانم و لعنت خود را بر ستمكاران قرار دهم.

ايداود بر شخص عاقل لازم است اوقات خود را بچهار بخش نموده و از آن غفلت ننمايد ساعتى با پروردگار خود مشغول مناجات و راز و نياز بشود و ساعت ديگر بمحاسبه نفس خود به پردازد در ساعت سوم با برادران مؤمن صحبت بدارد تا عيبهائى كه در او است باو بگويند و ساعت چهارم مشغول لذت بردن نفس خود گردد بچيزهائيكه حلال و پسنديده است و اين ساعت يار و ياور او است بر ساعتهاى ديگر.

 

در كافى ذيل آيه فوق از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام بودم قتادة بن دعامه وارد شد آنحضرت باو فرمود اى قتاده توفقيه و مفتى اهل بصره هستى عرض كرد بلى فرمود بمن خبر داده‏اند تو تفسير قرآن مينمائى گفت آرى فرمود آيا از روى دانش تفسير ميكنى يا از راه نادانى عرض كرد از راه علم و دانش تفسير مينمايم فرمود الحال معلوم ميكنم چگونه از راه دانش تفسير ميكنى بگو به‏بينم تفسير اين آيه چيست:

وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ                        سبا  18  عرض كرد مقصود از آيه كسى است كه با زاد و توشه و راحله حلال از خانه و ديار خود بيرون آمده و قصد خانه معظمه كعبه را داشته باشد چنين شخصى ايمن بوده تا باهل خويش برگردد.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود تو را بخدا سوگند ميدهم ايقتاده انصاف بده اگر كسى با زاد و راحله از شهر و ديار خود خارج شود بقصد مكه چنانچه در راه دزدان و راه زنان باو رسيده نفقه‏اش را بربايند و محتاج و سرگردان در بيابان بماند آيا چنين شخصى ايمن است قتاده گفت بلى آنحضرت فرمود واى بر تو اگر قرآن را برأى و هواى نفس خود تفسير بنمائى البته هلاك ميشوى و مردم را نيز هلاك مينمائى و چنانچه اينگونه تفسير از مردمان ديگر گرفته و بيان ميكنى آنان و تو و مردم هلاك خواهيد شد.

واى بر تو ايقتاده مراد از آيه كسانى هستند كه از خانه و ديارشان بيرون آمدند با زاد و راحله حلال و دل و هواى آنها بسوى ما آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم است كه ميفرمايد:

فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ ابراهيم 38  چه خداوند قصد نكرده خانه كعبه را از اين آيه و چنانچه مراد او كعبه بود ميفرمود «تهوى اليه» اى قتاده بخدا قسم خانه حقيقى ما هستيم و مقصود از دعوت حضرت ابراهيم كه فرمود:                       

 وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ      حج 27  مائيم هر آنكس كه هواى ما در دل او است حجش مقبول گردد و اگر دل او از محبت ما خالى باشد حج او مقبول نيست اى قتاده آگاه باش كسيكه محبت ما در دل اوست ايمن است از آتش جهنم و قرآن را كسى ميداند و تفسير ميكند كه مخاطب بقرآن است و فقط ما اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم مخاطب بقرآن ميباشيم قتاده گفت بخدا قسم از آن پس تفسير نكردم اين آيه را مگر بآنچه حضرت باقر عليه السّلام فرمود.

 

 

در احتجاج از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت حضور حضرت باقر عليه السّلام بودم حسن بصرى وارد شد عرض كرد يا ابا جعفر ميخواهم تفسير چند آيه از قرآن از حضرتت سؤال نمايم آنحضرت فرمود تو فقيه اهل بصره نيستى؟ عرض كرد بلى فرمود از كسى در بصره كسب علم و دانش نموده‏اى؟ گفت خير فرمود پس تمام اهل بصره علم و دانش خود را از تو فرا ميگيرند عرض كرد بلى فرمود عجب ادعاى بزرگى مينمائى بمن خبر داده‏اند كه ميگوئى خداوند خلايق را آفريده و امور آنها را بخودشان واگذار نموده چنانچه خداوند در قرآن بكسانى بگويد شما ايمن هستيد آيا بعد از فرموده پروردگار خوف و ترس بر آن اشخاص جايز و روا است گفت بعد از فرموده خداوند خوف و ترس نشايد و جايز نيست فرمود پس چرا دروغ ميگوئى و آيه «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»  سبا 18   را بمكه تفسير مينمائى و بر خلاف حقيقت و واقع و از روى رأى و هواى نفس خود سخن ميگوئى آيا مردمان مسافر و اهل مكه از شر دزدها و راه زنان در امان هستند و خوف و ترسى ندارند و اموالشان را راهزنان نمى‏ربايند عرض كرد چرا فرمود پس چگونه حجاج و اهل مكه در امن و امان ميباشند اى حسن خداوند در قرآن مثلهائى زده و براى هوشيارى و فهم مردم مثلهائى آورده چنانچه در اين آيه اهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را بقرى التى باركنا و فقها و ناقلين احاديث ايشان را بقرى ظاهره و علم و دانش را بسير مثل زده پروردگار امر فرموده بآنهائيكه اقرار و اعتقاد بفضل ما ائمه دارند روز و شب از خانه و ديار خود حركت نموده بسوى ما آيند و مسائل حلال و حرام و احكام و اوامر و نواهى الهى را از ما ائمه هدى اخذ كنند و ياد بگيرند و بشيعيان ما برسانند تا از شك و ضلالت و گمراهى در امان باشند چه علم و دانش را از معدن و سر چشمه‏اى كه  خداوند واجب نموده گرفته و اخذ نموده‏اند ما اهل بيت وارث علم و دانش پيغمبران از آدم تا خاتم هستيم تمام دانش و حكمت را خداوند بما ائمه عطا فرموده تو و امثال تو اى حسن بهره‏اى از علم نداريد و از جمله جاهلين و نادانان هستيد سخن و گفتار خودت گواهى ميدهد بر اين كلام اى حسن از عقيده مفوضه دورى بجو خداوند هرگز امور مردم را بخودشان واگذار ننموده و ايشان را بر گناه و معصيت اجبار و اكراه نميفرمايد.

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:55 ::  نويسنده : ارادتمند

يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا 66  در آنروز كسانيكه غصب حق آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم كرده و باهل بيت ظلم و ستم نموده‏اند آنها را در آتش زير و رو ميكنند ميگويند ايكاش ما فرمان خدا و رسولش را در باره امير المؤمنين عليه السّلام اطاعت ميكرديم پروردگارا ما چاره‏اى نداشتيم از پيشوايان و بزرگان خود پيروى كرده و آنها ما را گمراه و بيچاره نموده‏اند و از راه ولايت و محبت آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم برگردانيده منصرف كردند و مقصود از پيشوا و بزرگان اولى و دومى و آنهائى است كه باهل بيت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ستم نموده و از پيروى آنها مردم را بازداشته‏اند سپس گمراهان ميگويند پروردگارا عذاب آنهائيكه ما را گمراه كرده‏اند دو برابر كن چه ايشان هم ضالند و هم مضل و بلعنت ابدى و غضب شديد خود گرفتارشان بنما.

 

 

در كافى ذيل آيه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»71   از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بخدا قسم شأن و نزول آيه اينست هر كس از فرمان خدا و رسولش پيروى كند در باره ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه طاهرين از فرزندان آن بزرگوار، همانا به پيروزى بزرگى نائل و بخشنودى و كرامت پروردگار خواهد رسيد

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 378

 ذيل آيه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»  72  از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود مراد از امانت ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است.

و ابن بابويه از مفضل بن عمر روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود:

خداوند دو هزار سال پيش از اجساد ارواح را خلق فرمود و اشرف ارواح را روح محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام و ائمه قرار داد آنگاه بكوه‏ها و آسمانها و زمين ولايت آن ارواح مقدسه عرضه شد ترسيدند كه مبادا نتوانند امانت را نگاهدارى   كنند از قبول آن امتناع نمودند و پس از آنكه خداوند آدم و حوا را در بهشت سكونت داد و بآنها اختيار داد كه از تمام نعمت‏ها و ميوه‏هاى بهشتى تناول كنند فقط پيرامون درخت ممنوعه نرفته و از ميوه آن نخورند در مقام تفرج بهشت بر آمده ناگاه مقام و منزلتى بسيار رفيع در بهشت توجه آندو را جلب نموده صاحبان آن مقام و منزلت عالى را پرسيدند خطاب شد بساقه‏هاى عرش نظر كنيد اسامى محمد و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه معصومين عليهم السلام بقلم قدرت از نور نوشته شده چون آدم و حوا از عظمت مقام محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم شگفتى و تعجب نمودند خطاب رسيد اگر اين انوار تابناك كه خازنان علم و امينان بر اسرار من ميباشند نمى‏بود شما را خلق نميكردم بشما توصيه و تاكيد مينمايم كه بمقام و منزلت آنها حسد نورزيد و در حق آنها نظر نكنيد كه داخل معصيت خواهيد شد و در جرگه ستمكاران افتاده و بدوزخ خواهيد افتاد و از جوار رحمت من اخراج ميشويد لكن باغواى شيطان عاقبت از آن درخت ممنوعه و منهى تناول كرده و بر اثر آن با نظر حسادت بمقام آن بزرگواران نگاه كرده و از بهشت طرد و اخراج و از رحمت پروردگار دور شدند پس از مدتها تضرع و زارى و استغفار چون خداوند خواست توبه آنها را بپذيرد جبرئيل را فرستاد كه   آنها را بسوى آن انوار مقدسه متوجه ساخته و با توسل بآن بزرگواران خدا را قسم بدهد كه توبه ايشان را قبول فرمايد بنابر اين گفتند:

اللهم انا نسئلك بحق الاكرمين عليك محمد (ص) و على (ع) و فاطمة و الحسن و الحسين و الائمة عليهم السلام تب علينا و ارحمنا

خداوند توبه آنها را به بركت اسامى آن چهارده نور پاك قبول فرمود و او جل جلاله همواره قبول كننده توبه و بر مخلوقات رحيم است و خداوند امانت ولايت را بر انسان كه مقام و منزلت آن بزرگواران را مى‏شناخت عرضه داشت و پذيرفت و هر ظالم و ستمكارى از نگاهدارى آن امانت دورى جست و مفهوم و تفسير «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ»72   تا آخر آيه مصداق پيدا كرد.

ابن شهر آشوب از ابى بكر شيرازى روايت كرده در كتابيكه جمع آورى نموده از آنچه از قرآن در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازلشده بسند خود از محمد بن حنفيه و او از پدرش امير المؤمنين (عليه السّلام) در تفسير «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ» فرمود:

خداوند ولايت ما را كه امانت اوست بآسمانهاى هفتگانه عرضه فرمود با ثواب و عقاب گفتند پروردگارا ما طاقت ثواب و عقاب را نداريم و مى‏ترسيم نتوانيم اين امانت را    حفظ كنيم آنگاه به پرندگان عرضه شد سپس به كوه‏ها و زمين عرضه شد قدرت پذيرفتن آن امانت را نداشته و امتناع نمودند «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ» يعنى امت مرحومه ولايت ما را پذيرفته و ثواب و عقاب حفظ امانت را قبول كرد هر كس اداء حق ولايت و دوستى مرا نمايد مستحق بهشت و آنكه بغض و دشمنى مرا در دل جاى دهد بكيفر و عذاب شديد پروردگار دچار خواهد شد و بلعنت ابدى خداوند گرفتار ميشود.

 

و آيه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ» كنايه است از بزرگى و عظمت شأن امانت كه ولايت امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السلام است.

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:53 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص: 362

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلا42-41

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود تسبيح حضرت زهراء (ع) ذكر كثير است.

 ابن بابويه از اسماعيل بن عماره روايت كرده گفت حضور حضرت صادق (ع) عرض كردم مقدار ذكر كثير چه اندازه است فرمود رسول اكرم (ص) بحضرت زهرا (ع) تعليم نموده كه سى و چهار مرتبه تكبير و سى و سه مرتبه تحميد و سى مرتبه تسبيح بگويد و اگر كسى در شب يكمرتبه و در روز يكمرتبه تسبيح زهرا سلام اللّه عليها را بگويد ذكر كثير خدا را بعمل آورده است.

 

 روزى امير المؤمنين در خانه  پيامبرآهسته دق الباب نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله دانست كه امير المؤمنين عليه السّلام پشت در است ولى ام سلمه كوبنده در را تشخيص نداد و در باز كردن درب خانه تعلل نمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم بام سلمه فرمود در را باز كن ام سلمه عرض كرد در اين آيه كه نازل شده خداوند ميفرمايد:

وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ 53  چه لزومى دارد كه من در را باز كنم اجازه فرمائيد منظور كسى را كه در ميزند سؤال نموده و بعرض برسانم پيغمبر اكرم متغير شده فرمود اطاعت امر رسول خدا اطاعت فرمان خدا است كسى كه پشت در است دوست خدا و رسول خدا است و هرگز بدون اجازه وارد نميشود و تا تو پس از باز كردن در داخل نشده و مستور و پنهان نشوى داخل خانه نخواهد شد پس از آنكه ام سلمه در را گشود و امير المؤمنين عليه السّلام وارد منزل گرديد پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم از ام سلمه پرسيد كه آيا اين شخص را ميشناسى ام سلمه عرض كرد بلى او على بن أبي طالب عليه السّلام  است رسول خدا فرمود اى ام سلمه بدان و آگاه باش گوشت اين على گوشت من و خون او خون منست و او براى من بمنزله هرون است نسبت بموسى جز آنكه پس از من پيغمبر ديگرى نيست اى ام سلمه بشنو و شهادت بده كه على بن أبي طالب عليه السّلام سيد اوصياء من و محل علم من و باب اللّه است كه بايد همه از آن راه بخداشناسى بروند و او برادر و خليفه من است در ميان امت من و هرگز از من جدا نشود اى ام سلمه بشنو و بخاطر بسپار و شهادت بده كه على جهاد ميكند با ناكثين و قاسطين و مارقين.

اين حديث را سيد رضى در كتاب مناقب روايت كرده است.

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 371

 «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»56

 در كتاب امالى از حضرت باقر (ع) و او از پدرش و او از جدش امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود رسول اكرم (ص) فرموده هر كس بر من صلوات بفرستد و بر آل من صلوات نفرستد بوى بهشت را با آنكه از پانصد سال راه بمشام ميرسد استشمام نخواهد كرد.

حضرت صادق (ع) فرمود صلوات خدا بر پيغمبر تزكيه او است و ثناء بر پيغمبر است و صلوات فرشتگان ثناء و مدح كردن پيغمبر است و صلوات مردم بر پيغمبر اكرم (ص) دعا نمودن بر آنحضرت و تصديق و اقرار بفضيلت و سلام گفتن به پيغمبر و تسليم شدن باوامر و احكام آن جناب است و اعتراف و گواهى بولايت امير المؤمنين و ائمه معصومين (ع) ميباشد

طبرسى ذيل آيه «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» از حضرت عسكرى (ع) روايت كرده فرمود وقتى براى يكى از غزوات، پيغمبر اكرم (ص) لشگرى به سر كردگى و امارت امير المؤمنين (ع) فرستاد پس از پيروزى در جنگ و موقع تقسيم غنائم امير المؤمنين (ع) ميل داشت جاريه و كنيزى خريدارى و بهاء او را از سهمى كه از غنائم نصيب حضرتش ميشود پرداخت نمايد.

حاطب بن ابى بلتعه و بريده اسلمى حيله كرده و قيمت جاريه را زياد كردند و موقع مراجعت آن دو نفر حضور پيغمبر اكرم (ص) شتافته و سعايت كرده و گفتند على (ع) جاريه را خريدارى و قيمت او را از غنايم مسلمانان پرداخته است پيغمبر اكرم (ص) كه همواره متين و شكيبا بودند سخت متغير و خشمناك شده رنگ چهره مباركش تغيير كرده و اعضاء بدنش بلرزه افتاده فرمودند اى بريده چگونه رسول خدا را اذيت ميكنى و حال آنكه امروز شنيدى «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ».57    تا آخر آيه را قرائت فرمود بريده عرض كرد من با بيان خود قصد آزار شما را نداشتم حضرت فرمودند تو قصد آزار على (ع) را داشتى و على نفس من است مگر نميدانى من از على و على از منست هر كه على را بيازارد مرا آزرده و هر كه مرا بيازارد خدا را اذيت نموده و بر خدا حتم است كه آزاركننده را بعذاب دردناكى در آتش جهنم معذب بدارد اى بريده تو بهتر ميدانى يا خداوند تبارك و تعالى تو بهتر ميدانى يا خوانندگان لوح محفوظ تو بهتر ميدانى يا فرشتگان ارحام تو بهتر ميدانى يا فرشتگان محافظ على (ع) بريده عرض كرد همه اينها از من بهتر ميدانند پيغمبر اكرم (ص) فرمود چگونه تخطئه نموده و على را ملامت و سرزنش ميكنى و در كارهاى او خرده گيرى مينمائى اين است جبرئيل كه مرا خبر داده كه حفظه على هرگز از زمان كودكى تا كنون گناهى بر او ننوشته‏اند و اين فرشتگان ارحام ميباشند كه گواهى ميدهند پيش از آنكه على از شكم مادر متولد شود و بعد از آن مرتكب لغزش و گناه نشده و اين قرائت كنندگان لوح محفوظ هستند كه در شب معراج بمن خبر دادند كه در لوح نوشته شده على معصوم است.

اى بريده بر خلاف آنچه خداوند فرموده در باره على نيايش و متعرض او نشو على امير المؤمنين و بزرگ نيكوكاران و يكتا سوار مسلمين و پيشرو سفيد رويان و تقسيم‏كننده  بهشت و دوزخ است هيچيك از مسلمانان حق ندارند و نبايد در باره او كيد و مكر روا بدارند قدر و منزلت على در پيشگاه پروردگار بالاتر از قدر و منزلت تمام مسلمانان است آيا ميل دارى كه ترا خبرى بدهم تا موجب روشنى ديده و قوت قلب تو و تمام مؤمنين شود عرض كرد بلى فرمود روز قيامت كه ميشود خداوند جمعى را مبعوث ميگرداند و در مقام سنجش اعمال آنها بر نيايد سيئات اعمال ايشان باعث سنگينى ميزان گناهان ميشود از آنها مى‏پرسند پس حسنات اعمال شما كجا است آنها در كمال شرمندگى عرضه ميدارند كه ما حسناتى نداريم خطاب ميرسد اگر شما براى خود حسناتى قائل نيستيد ما حسنات شما را مى‏شناسيم به باد امر ميشود رقعه كوچكى آورده و در كفه حسنات آنها ميگذارد و چنان برترى از سيئات حاصل ميشود كه فاصله آنها باندازه زمين و آسمان و بآنها ميگويند دست پدر و مادر و برادر و خواهر و خاصان خود را گرفته و داخل بهشت شويد اهل محشر فرياد برآورند پروردگارا ما سيئات اين جمع را دانستيم ولى حسنات ايشان را نفهميديم.

خطاب ميرسد اينها دوستداران على بودند چون آنها على را دوست داشتند ما هم ايشان را بدوستى خود پذيرفتيم و بدوستى و محبت على گناهان ايشان را بخشيده و سيئات آنها را بحسنات مبدل ساختيم و بهشت را بايشان و پدران و دوستانشان واجب كرديم.       

 اى بريده كسانيكه بر اثر بغض و دشمنى با على بجهنم ميروند تعدادشان بيشتر از سنگريزه‏هائى است كه بجمره مى‏اندازند بترس از آنكه از كسانى نباشى كه بر اثر عداوت و بغض با على بجهنم ميروند.

اين حديث را جمعى از عامه مانند ترمذى در جامع و ابو نعيم در كتاب حليه و بخارى در صحيح و موصلى در مسند خود و احمد در فضائل و مسند خود و خطيب در اربعين نقل نموده‏اند.

و فرمود اين آيه نازل شده در باره كسانى كه حق امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا (ع) را غصب كرده و ايشان را اذيت نموده‏اند و رسول اكرم (ص) فرمود هر كس فاطمه را در زمان حياة من اذيت كند مثل آنست كه در ممات من او را اذيت كرده و هر كه او را در ممات من بيازارد مانند آنست كه در حياة من او را آزرده باشد و هر كس فاطمه را اذيت كند مثل آنست كه مرا اذيت كرده و هر كه مرا اذيت كند البته خدا را اذيت نموده و مشمول لعنت ابدى خدا خواهد شد.

 

 

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص: 344

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا  23   بعضى از راد مردان و مؤمنين در عهدى كه با خدا بسته بودند كمال ثبات و پايدارى را بخرج داده تا بدرجه رفيعه شهادت فائز و جمعى هم با كمال خلوص و صفا بانتظار فيض شهادت باقى مانده و تغيير عقيده ندادند.

محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه فوق در حق امير المؤمنين عليه السّلام و حمزه و جعفر و عبيدة بن حارث نازلشده و شهيد گرديد و مقصود از و منهم من قضى نحبه يكى حمزه است كه در جنگ احد شهيد شد و ديگرى جعفر  است كه در جنگ موته بدرجه رفيعه شهادت فائز گرديد و مراد از «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»  23  امير المؤمنين عليه السّلام ميباشد كه پيوسته در انتظار شهادت بود تا ابن ملجم مرادى آن بزرگوار را شهيد نمود.

و اينحديث را ابن بابويه و ابن شهر آشوب از آنحضرت و حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده‏اند.

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله بامير المؤمنين عليه السّلام مى‏فرمود يا على هر كس ترا دوست داشته باشد و با ولايت تو از دنيا برود از زمره شهداء محسوب ميشود.

 و در حديث مفصلى بابو بصير فرمود اى ابا محمد پروردگار شماها را در قرآن يادآورى نموده در آنجا كه ميفرمايد:

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ 23   شما اصحاب بعهد و ميثاقيكه با خدا بسته‏ايد در باره ولايت ما آل محمد (ص) وفادار مانده و تغيير عقيده نداده‏ايد و اگر وفا نمى‏نموديد خداوند مانند سايرين شما را نيز توبيخ و سرزنش مينمود و داخل در مصداق آيه «وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ» اعراف 102  بوديد.

 

   تفسير جامع، ج‏5، ص: 353

در بصائر الدرجات ذيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ» 33  از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود مراد از رجس در اين آيه شك است و ما هرگز در دين خود شك نميكنيم.

و اين حديث را ابن بابويه نيز از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده است.

و اخبار بسيارى از طرق عامه و خاصه در دست ميباشد كه همه آنها مؤيد بر اين است كه آيه تطهير در شأن خمسه طيبه نازل شده يعنى در شأن رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و على ابن أبي طالب و فاطمه زهرا و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده روزى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در خانه ام سلمه تشريف داشتند و على و زهرا و حسنين را بخواند و تمام آنها و حضرتش در                    

 زير عباى يمانى (كسا) جمع شده در مقام مناجات با پروردگار بر آمده و فرمود خداوندا اينها اهلبيت من هستند كه در باره آنها بمن وعده فرموده‏اى خداوندا پليدى و رجس را از ايشان دور فرما و آنها را پاك و پاكيزه گردان ام سلمه كه دعاى پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم را شنيد عرض كرد يا رسول اللّه آيا من هم جزء اهلبيت محسوب ميشوم فرمودند خير تو از اهلبيت نيستى ولى بتو مژده ميدهم كه اهل بهشتى.

ابى جارود روايت كرده كه زيد فرزند امام زين العابدين عليه السّلام گفت پدرم بمن فرمود بعضى از مردم جاهل و نادان چنين تصور كرده‏اند كه مراد از اهل البيت زنهاى پيغمبر (ص) ميباشند بخدا قسم هر كس چنين خيال كند گناهكار است و دروغ گفته زيرا اگر مقصود زنهاى آنحضرت بودند بجاى كلمه عنكم بايد عنكن و بجاى يطهركم يطهركن استعمال ميشد چنانچه در آيات سابقه همينطور بوده و در آيه «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ فِي بُيُوتِكُنَّ»   34   ضمير تأنيث آورده بنابر اين آيه تطهير ويژه خمسه طيبه نازل شده و زنهاى پيغمبر مشمول مفاد آن نميباشند.

ابن بابويه از امير المؤمنين (ع) روايت كرده فرمود روزى با حسنين و فاطمه (ع)  حضور پيغمبر اكرم (ص) در حجره‏ام سلمه شرفياب شديم جبرئيل آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»   33  را نازل نمود آنحضرت فرمود يا على (ع) اين آيه در شأن تو و فاطمه (ع) و حسنين و ائمه گرام از فرزندان حسين (ع) نازل شده گفتم ايرسول خدا ائمه بعد از شما چند نفر باشند فرمود دوازده نفر اول آنها تو هستى بعد از تو حسن و حسين و على زين العابدين فرزند حسين (ع) و يك بيك اسامى ايشان را بيان نمود تا حضرت حجة (ع) و فرمود اسامى تمام شما بر ساق عرش نوشته شده در شب معراج پروردگار فرمود اينها نام اوصياء و ائمه بعد از تو ميباشند همه ايشان پاك و پاكيزه و معصوم هستند دشمنان آنها ملعونند. احاديث در باره آنكه آيه تطهير ويژه ائمه طاهرين است از طرق خاصه و عامه بسيار است و كسى از فرق انكار نميكند كه آيه تطهير در شأن آن بزرگواران نازل شده اگر بخواهيم تمام آنها را بيان كنيم كتاب مستقلى شود بهمين مقدار اكتفا نموديم

 

 

   تفسير جامع، ج‏5، ص: 359

ابن بابويه ذيل آيه «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ»  37  از ابى صلت هروى روايت كرده گفت روزى كه مأمون علماء مذاهب مختلفه را براى مباحثه با حضرت رضا عليه السّلام جمع نموده و در حضورش مجلس مباحثه را تشكيل داد من در آن محفل حاضر بوده على بن محمد بن جهم برخاسته رو بحضرت نموده گفت شما كه بعصمت انبياء قائل هستيد در باره اين آيه چه ميفرمائيد كه خطاب به محمد (ص) شده «وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ»   37  حضرت رضا (ع) فرمود واى بر تو كه قرآن را به رأى خود تاويل كرده و نسبت كار زشت به پيغمبر خدا ميدهى تفسير و تاويل قرآن ويژه راسخون در علم و ما ائمه است و فرمودند نام زنهاى پيغمبر اكرم (ص) در دنيا و آخرت معلوم بود و آنها مادران مؤمنين هستند و يكى از آنها زينب دختر جحش بود كه پيغمبر اكرم (ص) او را بحباله نكاح زيد پسرخوانده خويش در  

 آورده بود و پيغمبر اكرم (ص) از سخنان مردم ترس داشت و خداوند ميفرمايد خدا سزاوار تر از هر كس است كه بايد از او ترسيد و خداوند متصدى تزويج كسى از بندگان خود نشد مگر تزويج آدم و حوا و رسول اكرم (ص) با زينب و على بن أبي طالب عليه السّلام با زهرا سلام اللّه عليها پيغمبر اكرم (ص) بنا بامر پروردگار پس از طلاق زيد زينب را بزوجيت خود درآورد على بن محمد گريه كرد و بحضرت رضا عليه السّلام عرض نمود هرگز قول خدا را در باره پيغمبران جز آنچه كه شما فرموديد بيان نخواهم نمود.

پيغمبر اكرم بامر پروردگار زينب را نكاح و تزويج نمود منافقين گفتند محمد (ص) ما را نهى ميكند از آنكه زن پسر را بازدواج خود بيرون آوريم و خودش عيال زيد پسر خوانده خود را نكاح ميكند پروردگار در پاسخ گفتار آنها آيه ذيل را نازل فرمود «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً»  40   محمد (ص) پدر هيچيك از مردان شما نيست نه زيد و نه غير او كه نكاح زن مطلقه او بر حضرتش حرام باشد محمد (ص) رسول و فرستاده خدا و خاتم پيغمبران است همانا خداوند بحقيقت تمام اشياء دانا است و اين آيه دليل و حجت نيست بر اينكه حسنين فرزندان رسول اكرم (ص) نيستند چنانچه بعضى از منافقين و عامه عميانا باين آيه تمسك جسته‏اند چه ظاهر آيه صريح است به اين كه پدر مردان شما نيست نه پدر كسى نيست علاوه بر آنكه آيه مباهله صريح است در آنكه آن دو بزرگوار فرزندان پيغمبرند چنانچه ميفرمايد فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُم ال عمران 61ْ و احاديث و اخبار بسيار است در آنكه آنها فرزندان پيغمبرند چه رسول خدا ميفرمود «ابناى هذان ريحانتاى من الدنيا»اين دو پسر من دو ريحان من هستند از دنيا

 امير المؤمنين عليه السّلام روزى در جنگ صفين بمحمد بن حنفيه خطاب كرد تو حقا فرزند من هستى عرض كرد اى امير المؤمنين (ع) مگر حسن و حسين فرزندان حضرتت نيستند فرمود آنها فرزندان رسول خدا هستند.

 

 

جمعه 9 / 3 / 1397برچسب:, :: 11:46 ::  نويسنده : ارادتمند

تفسير جامع، ج‏5، ص: 302

سوره سجده‏

سوره سجده در مكه نازل شده داراى سى آيه و سيصد و هشتاد كلمه و هزار و پانصد حرف است.

 

خلاصه مطالب سوره سجده عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تسلط و احاطه داشتن ملك الموت بر ارواح خلايق و حال مجرمين و مؤمنين و ملاقات نمودن پيغمبر اكرم (ص) حضرت موسى را در شب معراج و اينكه مردم از هلاكت و نابودى پيشينيان بايد پند و عبرت بگيرند.

 

      تفسير جامع، ج‏5، ص: 305

خلاصه مطالب سوره سجده عبارت است از دلايل توحيد و خداشناسى و تسلط و احاطه داشتن ملك الموت بر ارواح خلايق و حال مجرمين و مؤمنين و ملاقات نمودن پيغمبر اكرم (ص) حضرت موسى را در شب معراج و اينكه مردم از هلاكت و نابودى پيشينيان بايد پند و عبرت بگيرند.

 

وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيد 10

ابن شهر آشوب در داستان معراج از اباذر روايت كرده گفت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود شبى كه مرا بمعراج بردند فرشته‏اى را ديدم بر سريرى از نور نشسته و تاجى از نور بر سر دارد و لوحى از نور در دست اوست در آن لوح نظر ميكند تمام دنيا در نظر او چون سكه درهمى است كه در دست مردى باشد كه بهر طريق بخواهد آن را در دست ميگرداند از جبرئيل پرسيدم اين فرشته كيست نديدم از فرشتگانى كه پروردگار خلق نموده فرشته‏اى را با عظمت و بزرگى اين فرشته پاسخ داد اين فرشته عزرائيل و موكل قبض روح خلايق است به نزديك او رفتم و گفتم سلام بر تو ايدوست عزيز عزرائيل جواب داد بر تو باد سلام اى احمد صلى اللّه عليه و آله پسر عمت على بن أبي طالب عليه السّلام را كجا گذاشتى گفتم مگر على را ميشناسى پاسخ داد چگونه نمى‏شناسم او را پروردگار مرا مأمور فرموده بقبض روح تمام خلايق جز روح شما و على كه پروردگار هر وقت مشيتش تعلق بگيرد شخصا شما را قبض روح ميفرمايد.

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 315

أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ   18  طبرسى از ابن عباس روايت كرده آيه فوق در حق امير المؤمنين عليه السّلام و وليد بن عقبه برادر مادرى عثمان نازلشده مقصود از مؤمن آنحضرت و مراد بفاسق وليد است سبب نزول آن:

چون وليد بامير المؤمنين عليه السّلام جسارت نموده گفت تو كودكى من از تو فصيح‏تر و از سنان تيزترم و در ميان لشكر پايدارى مينمايم آنحضرت باو فرمود ساكت و خاموش باش تو مرد فاسقى هستى.

طولى نكشيد جبرئيل آيه مزبور را نازل نمود و در باره هر مؤمن و فاسقى اين آيه جاريست در زمان عثمان وليد از جانب او حاكم كوفه شد شبى از شبها شراب نوشيد صبح در حالت مستى به مسجد رفت و بر مردم امام شد نماز صبح را چهار ركعت بجا آورد در بين نماز برگشت و بمردم گفت ميل داريد بر چهار ركعت بيفزايم امروز من با كيف و نشاطم مردم دانستند او مست است و عقلش زايل شده نامه بعثمان نوشتند داستان او را تذكر دادند عثمان او را احضار كرد جمعى از مردمان صالح همراه او بمدينه رفتند گواهى دادند كه وليد شراب نوشيده و در حالت مستى بمسجد آمده نماز صبح را بآن كيفيت بجا آورده.

امير المؤمنين عليه السّلام در آن مجلس تشريف داشت عثمان در باره وليد با آنحضرت مشورت نمود امير المؤمنين دستور داد بر وليد حد جارى كردند و هشتاد تازيانه باو زدند.

 

تفسير جامع، ج‏5، ص: 317

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون 24

محمد بن عباس از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود آيه فوق در حق فرزندان حضرت فاطمه عليها سلام وارد شده.

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود رسول اكرم (ص) در تمام موارد صبر و شكيبائى را پيشه خود قرار داد و بائمه و عترت خود بشارت اجر و پاداش صبر و بردبارى را داده‏اند خداوند هم در وصف آنها آيه مزبور را نازل فرمود.

تفسير جامع، ج‏5، ص: 319

وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين 28

 

در كافى ذيل آيه فوق از ابن دراج روايت كرده گفت حضرت صادق عليه السّلام فرمود مراد از يوم الفتح روزيست كه دنيا بدست قائم آل محمد (ص) فتح ميشود اگر كسى مؤمن باشد ولى عقيده بروز موعود نداشته باشد از ايمان ناقص خود منتفع نشود ولى چنانچه عقيده و ايمان كامل بظهور و فرج حضرت حجت داشته و يقين راسخ نمايد آن ايمان باو نفع ميرساند و در پيشگاه خداوند منزلتى رفيع بدست آورده و بهشت ذخيره صاحب اين عقايد حقه شود و اين اجر و ثواب ويژه امير المؤمنين عليه السّلام و ذريه گرام آنحضرت و محبين و شيعيان ايشان است.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صلح پایدار و آدرس 14klid.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 113
بازدید دیروز : 116
بازدید هفته : 243
بازدید ماه : 230
بازدید کل : 26551
تعداد مطالب : 460
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت